ماراتن؛ یک بازی تیراندازی مبتنی بر استخراج که هیچکس آن را نمیخواهد

برخی فکر میکنند بازیکنان دستینی نسبت به توجهی که به بازی ماراتن شده، دل خوشی ندارند اما این تصور کاملاً اشتباه است. حالا که به نظر میرسد دستینی ۲ در سالهای پایانی خودش قرار دارد، طبیعی است که ماراتن مثل نوزاد جدیدی به نظر برسد که باعث شده پدر و مادر، برادر بزرگتر را فراموش کنند. دیگر تمرکز استودیوی بانجی (Bungie) فقط روی دستینی نیست، اما این دلیل نمیشود که برای ماراتن آرزوی شکست کنیم و در بیشتر موارد، چنین قصدی هم نداریم. موفقیت ماراتن، موفقیت بانجی است و باور کنید یا نه، یک بانجی موفق برای دنیای بازیها و آینده دستینی خیلی بهتر از یک بانجی شکستخورده است.
پس در حالی که از بیرون برای ماراتن آرزوی موفقیت میکنم، هنوز برایم سخت است که تصور کنم این بازی تبدیل به دستینی بعدی یا Escape From Tarkov یا ایپکس لجندز بشود. بر اساس واکنش طرفداران آثار تیراندازی مبتنی بر استخراج (Extraction Shooter)، آنچه به نظر میرسد فقط یک واکنش جمعی نه چندان جالب است. بازی در نمایشها بد نبوده اما این سوال پیش میآید که آیا قدرت این را دارد که افراد را از بازیهای محبوبشان جدا کند؟ در پاسخ به این سوال میتوان گفت که تا اینجا که حداقل چیز خاصی از خود نشان نداده است.
رونق سبک تیراندازی مبتنی بر استخراج
به نظر میرسد بازیکنان حتی قبل از این که سبک تیراندازی مبتنی بر استخراج فرصت رشد واقعی پیدا کند، از آن یا شاید هم فقط از دنبال کردن ترند مقطعی طی دهه اخیر خستهاند. آثار موبا، تیراندازیهای قهرمانی، بتل رویالها، روگلایکها و سولزلایکها، هر کدام فرصت درخشیدن را داشتهاند و حالا بسته به این که ماراتن چقدر محبوب شود. یا در میانه یا پایان دوران شکوفایی تیراندازیهای مبتنی بر استخراج هستیم.
در حال حاضر تعداد زیادی بازی در این سبک وجود دارد، اما اگر فقط از بازیهای PvP مثل ماراتن صحبت کنیم، تنها دو بازی بزرگ داریم یعنی Escape from Tarkov و Hunt: Showdown. از هر نظر، فرار از تارکوف مثل فورتنایت این سبک و در واقع معیاری است که همه بازیهای مشابه با آن سنجیده میشوند. برای درک این سبک، باید تارکوف را درک کرد. Escape from Tarkov یک کابوس تمامعیار برای بازیکنان مبتدی و بیش از حد پیچیده و در هر قدم بیرحمانه است. کارهایی در تارکوف انجام شده که هیچ توسعهدهنده منطقیای حتی به آنها فکر هم نمیکند. تا حالا بازیای مثل آن وجود نداشته و وقتی آن را بازی کنید، دلیلش را خواهید فهمید.
اگر از شما بپرسم چه تعداد نوع گلوله در یک بازی تیراندازی غیرمنطقی بهنظر میرسد، چه عددی میگویید؟ ۱۵؟ ۳۰؟ تارکوف بیش از 100 نوع مختلف مهمات دارد که هرکدامشان نرخ دقت، سرعت پرتاب، قدرت نفوذ، آسیب به زره، لگد و کلی مشخصه دیگر دارند که حتی در نقشآفرینیهای سختگیر هم نمیبینید و همانطور که احتمالا حدس زدهاید، نوع مهماتی که استفاده میکنید، بسیار مهم است. تارکوف آنقدر با بازیکن خصمانه رفتار کرده که حتی نقشه هم ندارد. در واقع نه GPS خاصی برای مکانهای استخراج هست، نه نشانگر مأموریت و فقط یک قطبنما دارید و نقشههایی که طرفداران ساختهاند و باید روی مانیتور دوم خود بازشان کنید. این بازی برای همه نیست، اما اگر بخواهید به آن روی آورید، بهتر است که تا ماهها سراغ هیچ بازی دیگری نروید.
ماراتن؛ تارکوفِ بازیکنان معمولی
بانجی به تارکوف نگاه کرد و تصمیم گرفت به جای رقابت مستقیم، ماراتن را از هر نظر، متفاوت از آن بسازد. جذب تازهواردها به این سبک یکی از اهداف اعلامشده بازی است و ماراتن تلاش زیادی کرده تا ورود به آن را ساده کند. این تصمیم به خاطر این است که دستینی ۲ به شدت برای تازهواردها گیجکننده شده، اما هدف دیگرش این بوده که به جای تقلید از تارکوف، تجربهای کاملاً متفاوت ارائه دهد. اما حالا که بازیکنان فرصت تجربه بازی را داشتهاند، به وضوح مشخص است که بانجی در تلاش برای ساخت یک تیراندازی مبتنی بر استخراج ساده، نتوانسته چیزی از جذابیتهای واقعی این سبک را به تصویر بکشد.
پیچیدگی تارکوف یک ایراد نیست، بلکه نقطه قوتش است. این همان چیزی است که به بازی عمق میدهد و باعث میشود بازیکنها به بازی برگردند. بازی اینقدر مبهم، گیجکننده و آشکارا خصمانه است که فقط بازی کردنش، حس غلبه بر یک چالش را القا میکند. این ویژگی خیلیها را از بازی دور کرده، اما همان چیزی است که باعث وفاداری شدید طرفدارانش به آن میشود. ما قبلاً هم دیدهایم که توسعهدهندگان گرفتار چنین دامهایی شدهاند. بازیای که برای همه ساخته شده، در واقع برای هیچکس ساخته نشده است. تلاش ماراتن برای دسترسپذیر بودن باعث شده بازی عمق خودش را از دست بدهد و به جای این که روی چیزی خاص و ریسکی تمرکز کند، تلاش کرده باب میل همه باشد. در حالی که برای تارکوف یا هورا میکشند یا آن را هو میکنند، ماراتن آنقدر سعی کرده از هو شدن فرار کند که هیچ هورایی نصیبش نمیشود و تنها چیزی که دریافت میکند، فقط یک سکوت سرد و بیتفاوت است.
منبع: The Gamer