۱۰ ابرشرور سینمایی که مرگی غیر قابل پیش‌بینی داشتند

۴ بهمن ۱۴۰۰ زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۱۰ دقیقه

اکثر مخاطبان منطقی توقع دارند که در پایان فیلم قهرمان بر شخصیت شرور داستان پیروز شود و معمولاً هم انتظار می‌رود که شرورها به شکلی رضایت‌بخش به دست خود قهرمان کشته شوند. اما گاهی اوقات فیلمسازان برنامه‌های ویژه‌ای برای غافلگیری مخاطبان ترتیب می‌دهند تا شخصیت دیگری را با این وظیفه‌ی مهم مفتخر سازند یا در موارد نادری، فقط شرور را تا زمانی که خودش بمیرد، به حال خود رها کنند.

۱۰ فیلمی که در ادامه آورده می‌شوند همگی دارای شخصیت‌های شروری بودند که تماشاگران بی صبرانه منتظر دیدن شکست آن‌ها توسط قهرمان داستان بودند، اما همانطور که مشخص شد، شخصیت کاملاً غیرمنتظره‌ی دیگری به جای قهرمان این کار را انجام داد.

برخی از آن‌ها شخصیت‌هایی کمدی بوده‌اند که کمترین آمادگی را برای جنگ داشتند، گروهی دوست قهرمان داستان بودند که هیچ‌کس آن را جدی نمی‌گرفت، یا حتی شروری دیگر که در سایه‌ها انتظار فرصت مناسبی را می‌کشید تا داستان خود را رقم بزند. نهایتاً هرچه که بودند و هر نقشی که داشتند، مرگ‌های فراموش‌نشدنی شخصیت‌های شرور فیلم‌هایی را رقم زدند که همگی از آنچه پیش‌بینی می‌شد منحرف شدند و به‌طور باشکوهی رضایت‌بخش یا به‌شکل انکارناپذیری تفرقه‌انگیز پایان یافتند.

جدای از نظرات شخصی درباره‌ی چگونگی اجرای این صحنه‌های غیرمنتظره، مطمئناً کلیت این رخدادها چیزی نبود که بینندگان انتظارش را داشته باشند.

۱۰. پیشوای عالی اسنوک-جنگ ستارگان: آخرین جدای

بدون شک یکی از تکان‌دهنده‌ترین مرگ‌های سینمایی دهه گذشته، بدون توجه به اینکه قهرمان بود یا شرور، مرگ پیشوای عالی اسنوک (اندی سرکیس) در «جنگ ستارگان: آخرین جدای» بود. اگرچه همه‌ی طرفداران جنگ ستارگان می‌دانستند که اسنوک در نهایت کشته خواهد شد، اما هیچ کس نه فکرش را می‌کرد که این اتفاق در نیمه‌ی دومین فیلم از سه‌گانه‌ی سوم جنگ ستارگان رخ دهد، و نه اینکه به دست کسی جز قهرمان بی‌باک ما، ری (دیزی ریدلی) رقم بخورد.

لحظاتی بعد از زمانی که کایلو رن (آدام درایور) ری را به اتاق اسنوک آورد، دو نصف شدن ناگهانی اسنوک با شمشیر نوری اسکای‌واکر، به دست شاگرد خودش رن، همه را شوکه کرد. با وجود اینکه طرفداران بر سر درست بودن یا نبودن مرگ اسنوک با توجه به تضاد آن با طرح داستان اصلی به نظری واحد نرسیده‌اند، اما هیچ‌یک از طرفداران این اتفاق را حدس نزده بودند.

به هرحال این اتفاق نقش خود را در رشد شخصیت رن در داستان به خوبی ایفا کرد و او را از جایگاه شرور به قهرمان رساند. حداقل تا وقتی که در فیلم بعد، ظهور اسکای واکر تقریبا نابود شد.

۹. آلدریچ کیلیان-مرد آهنی ۳

بدیهی است که تماشاگران انتظار دارند مجموعه فیلم‌های مرد آهنی با نابودی ابرشرور داستان به دست تونی استارک (رابرت داونی جونیور) یا نهایتا با کمک یکی از انتقام‌جویان به پایان برسد. اگرچه پپر پاتس هم سرانجام در فیلم «انتقام‌جویان: پایان بازی» نقش ابرقهرمانی خود را ایفا کرد و دنیا را نجات داد، اما تا پیش از فیلم «مردآهنی ۳» تنها معشوقه‌ی غیرجنگجوی استارک محسوب می‌شد. تا زمانی که او به لطف شرور اصلی همین فیلم، آلدریچ ماندنرین کیلیان (گای پیرس) به ویروس اکسترمیس آلوده شد. پس از این که پپر در سقوط و انفجاری به دنبال آن کشته می‌شود و به نظر می‌رسد کیلیان بر استارک پیروز شده، پپر از ناکجاآباد برمی‌گردد و از توانایی‌های اکسترمیس خود استفاده می‌کند تا با کمک زره مرد آهنی کیلیان را به خاک و خون بکشد.

اگرچه متأسفانه طرفداران مجبور شدند شش سال دیگر منتظر بمانند تا دوباره پپر را در مرکز صحنه و در نقش ابرقهرمانی ببینند، اما این اتفاق همچنان اشاره‌ای جالب و غافلگیرکننده بود به رخدادی که قرار بود اتفاق بیفتد. در فیلمی که همه‌ی اتفاقاتش دقیقا برخلاف آنچه بود که انتظار می‌رفت، منطقی بود که مرگ شرور داستان هم به دست قهرمان اتفاق نیفتد.

۸. رپتورها- پارک ژوراسیک

فیلم کلاسیک اکشن-ماجراجویی استیون اسپیلبرگ با صحنه‌ی گیر افتادن آلن (سم نیل)، الی (لورا درن)، لکس (آریانا ریچاردز) و تیم (جوزف مازلو) در گوشه‌ای توسط گروهی از رپتورها به پایان می رسد. همینطور که تعداد این رپتورها رو به افزایش است و شانس قهرمانان برای نجات به‌شکلی اضطراب‌آور کاهش می‌یابد، این تی‌رکس غول‌پیکر پارک است که از ناکجا سر می‌رسد و با حمله‌ای سریع و غافلگیرانه رپتورها را می‌درد و به قهرمانان شانس فرار می‌دهد.

اگرچه مشخصا هیچ کدام از شخصیت‌های اصلی فیلم واقعاً برای مبارزه با حتی یک رپتور مجهز نبودند، اما این حمله‌ی غیرمنتظره‌ی دایناسور سابق واقعا عجیب بود. جدا چطور ممکن است که نه رپتورها و نه انسان‌ها صدای ‌رکسی را از یک مایل دورتر نشنیده باشند؟

علی‌رغم اینکه رکسی یکی از خطرناک‌ترین موجودات در فرنچایز «پارک ژوراسیک» است، از آن زمان به بعد به طور مداوم در نقش نوعی از ضدقهرمان ظاهر می‌گردد که هم‌زمان برای کشتن قهرمان‌های مختلف و برای کمک به فرار انسان‌ها از دست دایناسورهای دیگر وارد داستان می‌شود.

۷. امیلیو لارگو- گلوله آتشین

علی‌رغم وسواس فرنچایز «جیمز باند» برای انتخاب دستیاران زن باریک‌اندام و ورزشکار برای مامور ۰۰۷، به‌طرزی ناامیدکننده برای بینندگان تنها تعداد کمی از آنها تا به حال توانسته‌اند در شکست دشمنان باند تأثیری بگذارند. با این حال، پررنگ‌ترین استثنا این مساله تا به امروز، مربوط به اوایل دوران باند و در چهارمین فیلم این فرنچایز، گلوله آتشین مشاهده شد که در سال ۱۹۶۵ روی پرده رفت.

در پایان این فیلم، مامور شماره دو، امیلیو لارگو (آدولفو سلی) چشم‌بندپوش، در جریان دعوایش با باند (شان کانری) در قایق درحال فرار، روی او اسلحه می‌کشد. همانطور که لارگو اسلحه خود را بالا می‌آورد و آماده می‌شود تا ۰۰۷ را یکبار برای همیشه از سر راهش بردارد، دومینو (کلودین اوجر) دستیار دختر باند، با نیزه از پشت به او حمله می‌کند با کشتن او هم باند را نجات می‌دهد و هم انتقام قتل برادرش را می‌گیرد.

۶. ویچ‌کینگ- ارباب حلقه‌ها: بازگشت شاه

ویچ‌کینگ آنگمار (لارنس ماکوآر) یکی از قدرتمندترین دشمنانی است که در سه‌گانه ارباب حلقه‌ها نه تنها در نقش رهبر نازگول یا همان نه سوار، بلکه در نقش فرمانده دوم سائورون هم با آن روبرو شدیم. پیشگویی شده که ویچ‌کینگ به دست هیچ مردی کشته نخواهد شد، که طبق همین پیش‌بینی به نظر می‌رسد که او از جنگ حلقه جان سالم به در خواهد برد. ویچ‌کینگ هم با مجروح کردن پادشاه تئودن (برنارد هیل) در طول نبرد، به این نظریه قوت می‌بخشد. فقط این که او خبر نداشت پادشاه خواهرزاده‌اش ائووین (میراندا اتو) را تنها به این جهت که یک زن در ارتشش حضور داشته باشد، همراه خود آورده بود.

پس از اینکه ائووین سر اژدهای ویچ‌کینگ را از تنش جدا می‌کند، ویچ‌کینگ باز هم به این مغرور است که هیچ مردی قادر نیست او را بکشد.  بااین‌حال، با کمی کمک‌ از طرف مری (دومینیک موناگان)، ائووین توانست شمشیر خود را در کلاه‌خود ویچ‌کینگ فرو کند و او را بکشد، البته بعد از نشان دادن این حقیقت که او «مرد» نیست.

بیایید صادق باشیم، کی می‌توانست این اتفاق را حدس بزند؟

۵. عزرائیل- دوگما

ضدقهرمان اصلی کمدی سیاه و سرگرم‌کننده و مبهم کوین اسمیت، «دوگما»، عزرائیل (جیسون لی) است، شیطانی که ناامیدانه تصمیم می‌گیرد از جهنم فرار کند، حتی اگر به قیمت از بین بردن جهان باشد. همگام با داستان و لحن بی‌نظیر فیلم، این شرور جذاب در نهایت توسط احتمالاً بدجنس‌ترین شخصیت اصلی: باب خاموش (کوین اسمیت) کشته می‌شود.

نیم ساعت مانده به پایان فیلم، عزرائیل با باب، جی (جیسون میوز)، بتانی (لیندا فیورنتینو)، روفوس (کریس راک) و سرندیپیتی (سالما هایک) روبه‌رو می‌شود. وقتی عزرائیل پی می‌برد که باب قصد دارد با چوب گلف به او ضربه بزند، با اطمینان از اینکه شیطان است و این ضربه هیچ تأثیری بر او نخواهد داشت، از باب دعوت می‌کند تا شانس خود را امتحان کند. باب هم این دعوت را می‌پذیرد و خیلی غیرمنتظره سینه عزرائیل را تنها با یک ضربه چوب گلف می‌شکافد.

دلیلش؟ این باشگاه قبلاً توسط کاردینال گلیک (جرج کارلین) متبرک شده بود تا بتواند بازی گلف خود را بهبود بخشد. در نتیجه، این مسئله به ضربه‌ی باب اجازه داد تا آسیبی موثر به عزرائیل آسیب‌ناپذیر برساند. هیچ کس بیشتر از خود باب از تأثیرگذاری ضربه شوکه نشد. حتی عزرائیل هم قبل از مرگش با ناباوری فریاد زد: «اما من شیطان هستم!» و بعد بی‌جان بر زمین افتاد.

۴. ژنرال زاد- مرد پولادین

یکی از ویژگی‌های تعیین‌کننده سوپرمن، سیاست‌های او در خودداری از قتل است. او اگرچه توانایی این را دارد تا به‌سادگی و با استفاده از قدرت خود دشمنانش را از دم تیغ بگذراند، اما با توجه به همین سیاست، صرف نظر از میزان شرارت آن‌ها، از کشتن افراد خودداری می‌کند. علی‌رغم فضای تیره‌تر فیلم «مرد پولادین» زک اسنایدر نسبت به کامیک، اکثر طرفداران انتظار داشتند که حداقل این سیاست ثابت را به سوپرمن (هنری کویل) فیلم خود منتقل کند.

بنابراین، فرض همه بر این بود که سوپرمن یا راهی برای به دام انداختن ژنرال زاد (مایکل شانون) در منطقه فانتوم خواهد یافت، یا شرور داستان به راحتی توسط شخصیتی دیگر کشته می‌شود – دقیقاً همانطور که زن گربه‌ای (آن هاتاوی)، بن (تام هاردی) را در فیلم «شوالیه تاریکی برمی‌خیزد» کشت. اما افسوس که در صحنه‌های آخر فیلم، زاد با اشعه‌های گرمایی چشمانش به خانواده‌ای در آن حوالی شلیک می‌کند و در نتیجه‌ی آن، راه دیگری جز کشتنش با شکستن گردن برای سوپرمن باقی نمی‌ماند. به این ترتیب، یکی از بحث‌برانگیزترین لحظات در تاریخ فیلم‌های ابرقهرمانی متولد شد.

برخی معتقد بودند که سوپرمن باید راه دیگری برای مقابله با زاد پیدا می‌کرد، در حالی که برخی دیگر به آن جهت که فیلم نشان داد سیاست‌های سیاه و سفید خودداری از کشتن در زندگی واقعی چقدر غیرعملی هستند، زبان به تحسین آن گشودند. صرف نظر از اینکه این اتفاق را دوست داشته باشید یا نه، مطمئناً نمی‌توانستید این اتفاق را حدس بزنید.

۳. رنه بلوک و همه نازی‌ها – مهاجمان صندوقچه گمشده

حتی با وجود آن که یک قسمت از سریال تئوری بیگ بنگ فیلم مهاجمان صندوقچه گمشده را  با طرح این مسئله ‌‌که ایندیانا جونز (هریسون فورد) هیچ نقش مهمی در نتیجه داستان نداشت برای یک نسل کامل از بینندگان خراب کرد، بازهم دشوار است نقش اندکی را که ایندی در مرگ تبهکاران داشت انکار کنید.

علی‌رغم این انتظار که یک ماجراجویی حماسی در این سطح با اقدامات قهرمانانه‌ی قهرمان داستان برای خنثی کردن نقشه‌های آدم‌بدهای کارتونی به پایان برسد، دکتر رنه بلوک (پل فریمن) و رفقای نازی‌اش بعد از باز کردن داوطلبانه‌ی صندوق عهد، با انفجار سرهایشان و ذوب چهره‌هایشان از بین رفتند. البته تنها بازماندگان، ایندی و ماریون (کارن آلن)، شاهدان ناخواسته کل ماجرا بودند، اما باز هم ترجیح که چشمانشان را بسته نگه دارند.

این مرگی طعنه‌آمیز برای بلاک و همکارانش بود. اگر فکر می‌کنید که تنها دلیل او برای گشودن صندوق این بود که پیش از تحویل آن به آدولف هیتلر قدرت آن را آزمایش کند، سری به تاریخ بزنید.

۲.نجینی- هری پاتر و یادگاران مرگ بخش دوم

اگر قبل از تماشای فیلم پایانی، کتاب هری پاتر و یادگاران مرگ را نخوانده بودید، فکرش را هم نمی‌کردید جنگجوی شجاعی که آخرین جان‌پیچ لرد ولدمورت (رالف فاینس)، مار او نجینی، را میکشد، کسی نباشد جز نویل لانگ باتم عجیب‌وغریب (متیو لوئیس).

در بیشتر فیلم‌های مجموعه، نویل شخصیتی دوست‌داشتنی ولی هیچ‌کاره بود، شخصیتی که کمتر کسی او را مبارز می‌دید و جدی‌اش می‌گرفت. حتی با وجود این که او در این فیلم از مجموعه فیلم‌های هری پاتر‌ شخصیت کمتر مسخره‌ای را به نمایش گذاشت، بازهم کسی پیش‌بینی نمی‌کرد که او کسی باشد که شمشیر گودریک گریفیندور را بردارد و سر نجینی را در حالی که به رون (روپرت گرینت) و هرمیون (اما واتسون) هجوم می‌آورد، بزند.

نکته‌ی مهم‌تر اینکه مار ولدمورت آخرین جان‌پیچ او بود و کشتن نجینی ولدمورت را فانی می‌کرد، بنابراین با این اقدام نویل و کشتن نجینی، شخصیت نویل لانگ‌باتم در مرگ نهایی ولدمورت هم نقشی اساسی داشت. شجاعتی تکان‌دهنده‌ از سوی شخصیتی که به همین راحتی می‌توانست تنها شخصیتی طنز برای کل فرنچایز باشد.

۱.امیل آنتونوسکی – روبوکاپ

چندین صحنه مرگ وحشتناک اما به یادماندنی در فیلم ساتیر و طنزآمیز پل ورهوفن، «ربوکاپ»، وجود دارد، اما مطمئناً هیچ‌یک بیشتر از صحنه‌ی مرگ امیل آنتونوفسکی (پل مک کرین)، یکی از اعضای باند کلارنس بودیکر (کرت وود اسمیت) که در قتل الکس مورفی (پیتر ولر) شرکت داشت، وحشتناک نیست.

نقش قهرمان داستان در این مورد با سایر موارد تفاوتی اساسی دارد، زیرا اگرچه روبوکاپ در واقع امیل را آنطور که انتظارش می‌رود، نمی‌کشد، اما اقداماتی برای کشتن او انجام می‌دهد که نهایتاً به مرگ امیل منجر می‌شود. پس از این که روبوکاپ به ماشین امیل شلیک می‌کند، او در نهایت با یک مخزن زباله سمی تصادف می‌کند و پوستش اساساً آب می شود و تغییر شکل می‌دهد.

اما اتفاقی که واقعاً امیل را می‌کشد چیست؟ رئیس او کلارنس در حال رانندگی در این صحنه جلوی خود را نمی‌بیند و به‌طور تصادفی با سرعت کامل از روی امیل رد می‌شود و او را به شکلی خیره‌کننده و خنده‌دار از میان برمی‌دارد. به احتمال زیاد امیل پس از آن حمام سمی مدت زیادی زنده نمی‌ماند، اما به‌هرجهت این رانندگی بی‌پروای کلارنس بود که کار او را قاطعانه به پایان رساند.

منبع: WhatCulture

برچسب‌ها :
دیدگاه شما

۳ دیدگاه
  1. سالار

    نمی دونم چرا به جای نگینی یا ناگینی نوشته اید نجینی؟ به واژه انگلیسی هم که مراجعه کنیم می بینیم این نام یعنی نام مار لرد ولدمورت در داستان هری پاتر از واژه ناگینی به معنی مار در زبان سانسکریت اقتباس شده است، پس تلفظ و نگارش درست آن ناگینی است

  2. Amir

    به نظر من باید تانوس رو هم اضافه می کردید چون هیچکس فکرش رو نمی کرد به اون آسونی و مسخره بمیره اونم فقط با ضربه یه تبر ؟!

  3. a Potterhead

    در ارباب حلقه ها تئودن اصلا از حضور ائووین در لشکرش خبر نداشت و ائووین با لباس مبدل و اسم قلابی وارد ارتش تئودن شد

loading...
بازدیدهای اخیر
بر اساس بازدیدهای اخیر شما
تاریخچه بازدیدها
مشاهده همه