نقد فصل دوم سریال «پیسمیکر»؛ دنیای دیسی در دستان یک دیوانه!
«پیسمیکر» (Peacemaker) فرزند خلف جیمز گان است؛ سریالی که گان تمام ایدههایی را که نمیتواند به فیلمهای اصلی دیسی بیاورد، در آن پیاده میکند. از جیمز گانِ دیوانهی روزهای «تروما اینترتیمنت» (Troma Entertainment) بگیر، تا جیمز گانِ پختهتر بزرگترین فرنچایزهای سینمایی مارول و دیسی، او از هر بخش متناقض وجود خود، چیزی در «پیسمیکر» گنجانده است. گان در سال ۲۰۲۲ در «پیسمیکر» توانست نسخهی محافظان کهکشانِ دیگری را، این بار با قهرمانان دیسی بسازد و حالا در فصل دوم، با ادامهی جریان سابق و بیشتر کردن دُز جیمز گانی ماجرا، یک فصل درخشان دیگر تحویل داده است؛ فصلی که با اینکه دو اپیزود پایانیاش فدای دنیای بزرگتر دیسی و برنامههای آیندهی گان و پیتر سفران برایشان شده، اما از بهترین ساختههای ابرقهرمانی تمام ادوار است. در نقد فصل دوم «پیسمیکر» به عناصر جذاب جیمز گانی در سریال و ایدههای بزرگتر این کارگردان برای DCU میپردازم.
هشدار! در نقد فصل دوم سریال «پیسمیکر» خطر لو رفتن داستان وجود دارد
نقد فصل دوم سریال «پیسمیکر»؛ آرمانشهر جیمز گان، در مسیر تحقق

جیمز گان زندگی عجیبی داشته. کسی که امروز به عنوان کارگردان برخی از بهترین فیلمهای ابرقهرمانی مارول و دیسی شناخته میشود، روزگاری در کمپانی چون «تروما اینترتینمنت»، فیلمهای درجهچند کمدی ۱۸+ میساخته. اما آنچه آثار جیمز گان را دیدنی میکند هم همین است؛ اینکه مرز پررنگی بین جیمز گانِ «تروما اینترتینمنت» و جیمز گانِ مارول و دیسی وجود ندارد و این بیش از همیشه در فصل دوم سریال «پیسمیکر» مشخص میشود.
یکی از اولین فیلمهایی که جیمز گان در آنها حضور داشته، آن هم به عنوان بازیگر نه کارگردان، فیلم «همشهری تاکسی ۴» (Citizen Toxie: The Toxic Avenger IV) است، یکی از دهها فیلم فرنچایز «انتقامجوی سمی» که کمتر کسی آن را دیده؛ اما برای دیدنش عجله نکنید. جیمز گان، آگاهانه یا نه، داستان این فیلم را در فصل دوم سریال «پیسمیکر» بازسازی کرده است! در «همشهری تاکسی ۴» انتقامجوی سمی به یک دنیای موازی کشیده میشود که در آن ارزشهای اخلاقی وارونه شدهاند. یک نسخهی شیطانی از خود ابرقهرمان در این جهان موازی جولان میدهد و مواجهه بین انتقامجوها اجتنابناپذیر است.

همچون فیلم «همشهری تاکسی ۴»، در فصل دوم «پیسمیکر» هم ابرقهرمان یاغی داستان، کریستوفر اسمیت/پیسمیکر (جان سینا) به دنیاهای موازی پا میگذارد و با پیسمیکری شرور دست به یقه میشود. در آغاز فصل دوم، پیسمیکر را میبینیم که پس از کشتن پدرش (رابرت پاتریک) همچنان با احساس گناه دست و پنجه نرم میکند. او به طور اتفاقی از دنیای دیگری سردرمیآورد و با خودِ دیگرش در این دنیای موازی مواجه میشود. در این مواجهه، کریس اسمیت داستان ما، اشتباهی این خودِ دیگر را میکشد.
قتل خودش به کنار، پیسمیکر میبیند که همهچیز در این دنیای موازی بر وفق مراد اوست: نهتنها برادرش زنده است، که پدرش او را دوست دارد و آنها با هم کارهای قهرمانانه میکنند و شهروندان را نجات میدهند؛ حتی امیلیا (جنیفر هالند) به کریس علاقمند است. این دنیای بینقص البته یک مشکل بزرگ دارد: نازیها در آن قدرت را به دست گرفتهاند!
بیرون از دنیای موازی، ژنرال ریک فلگ (فرانک گریلو) که ریاست آرگوس (A.R.G.U.S) را عهدهدار شده، هنوز از قتل پسرش به دست پیسمیکر (که در فیلم «جوخه انتقام» (The Suicide Squad) جیمز گان دیدیم)، کینه به دل دارد و میخواهد هرطور شده پیسمیکر را به چنگ آورد. پس به امیلیا رو میاندازد که به دستور آماندا والر، هیچ سازمان اطلاعاتی حاضر به استخدام او نیست. فلگ به امیلیا وعده میدهد که اگر پیسمیکر را تحویل دهد، او را استخدام میکند. وقتی جان اکونوموس (استیو ایجی) و ساشا بوردو (سول رودریگز) به وجود شکاف چندجهانی در خانهی پیسمیکر پی میبرند، پیچیدگیها چند برابر میشود.
یک فصل تماماً جیمز گانی دیگر

از همان آغاز، «پیسمیکر» سریالی بود که جیمز گان در آن ایدههای دیوانهوار خودش را با بودجهی برادران وارنر پیاده میکرد؛ او در فصل دوم هم همین فرمول را، البته با دز بیشتر ادامه داده است. گان این بار حتی چندین برابر آهنگهای بیشتری را که دوست داشته در سریال چپانده، یک بخش را به کنسرت گروههای موردعلاقهاش اختصاص داده و حتی طعنهی آشکاری هم به جرد لتو میزند که با او خصومت شخصی دارد!
«پیسمیکر» همچنان پر از کمدیِ خاص خود جیمز گان است و حتی اگر در فصل اول، او نمیدانست کجا باید افسار این کمدی را بکشد، حالا در فصل دوم این مشکل برطرف شده است. بخش پررنگی از این کمدی بر دوش لنگستون فلوریِ تیم مدوز، از پیشکسوتان بداههپردازی، گذاشته شده که مهارتهای کمدی خود را به سریال آورده و در کنار اکونوموسِ ایجی، رفت و برگشتهای درخشانی با هم در طول فصل دارند. گان در فصل دوم خوب میداند چقدر باید این رفت و برگشتها را ادامه دهد، کجا باید به داستان، و کجا به اکشن بپردازد و خلاصه، جریان سریال را حفظ کند؛ البته به استثنای دو اپیزود پایانی که زیر همهی اینها میزند و در ادامه جداگانه به آنها میپردازم.

همزمان که اکونوموس، هارکورت و حتی ایگلی در کنار پیس میکر فرصت درخشش بیشتری یافتهاند، ستارهی بیچون و چرای سریال، دنیل بروکس با کاراکتر ادز است که گفتگوهای تأثیرگذاری با کریس دارد و حتی در دو اپیزود باید از دست نازیها فرار کند! در این بین، ادرین چیس/ویجیلنتی، با اینکه یکی از کاراکترهای محبوب فصل اول بود، در اپیزودهای تازه حضور کمرنگتری دارد و بهجز حقایق علمی دربارهی حشرات و دعوا کردن با مادرش، اساسا به حاشیه رانده شده است.
گان در فصل دوم از حضور بازیگران فرعی چون جوئل کینمن (در نقش ریک فلگ جونیور)، نیکلاس هولت (در نقش لکس لوثر) و اعضای جاستیس گنگ (نیتن فیلیون، ایزابلا مرسد) هم غافل نشده که داستان «پیسمیکر» را به فیلمهای قبلی گان برای دیسی مرتبط میکنند. گان به عادت همیشگی فیلمهایش، مایکل روکر هم را به سریال آورده؛ آن هم در نقش یک شکارچی عقاب بدنام اما فراموشنشدنی که استخدام شده تا ایگلی را شکار کند؛ اما آخرسر با سرنوشتی خونبار، کارش به پایان میرسد.

تمام این شخصیتهای فرعی، پیسمیکر را حمایت میکنند تا کمدیِ سریال، همهاش وابسته به کاراکتر جان سینا نباشد. با اینکه پیسمیکر در فصل اول یک قهرمان احمق و خشن بود، در فصل دوم فرصت پیدا کرده احساسات عمیقتری از خود نشان داده و با تراماهای شخصی دست به گریبان شود. این تغییر در فیلمنامه، چیزی متفاوت از جان سینا میطلبد. این بازیگر که در آغاز به خاطر ظاهر و هیکل و سپس به خاطر استعدادش در کمدی شناخته میشد، در فصل دوم «پیسمیکر» در نقش ابرقهرمانی ظاهر شده که از درون احساس شکست میکند و در آینه دنبال رستگاری است. سینا توانسته حساسیتهای ظریف این ابرقهرمان را بدون کنار گذاشتن کمدی مضحک ذاتیِ این کاراکتر به تصویر بکشد.
جهانهای موازی هم، که ابزار روایی است که بخش اعظم فصل دوم را هدایت میکند، از طرح داستانی تکراری و مبتذل فرنچایزهای دیگر، به بهانهای تبدیل شده تا جیمز گان نگاه انتقادی خود به وضعیت سیاسی و اجتماعی ایالات متحدهی کنونی را از زاویهای تازه ارائه دهد. فصل دوم «پیسمیکر» بُعد دراماتیک داستان را هم بر رابطهی کریس اسمیت با پدر، برادرش، و به ویژه امیلیا متمرکز کرده که همذاتپنداری ما را با این ابرقهرمان برمیانگیزاند. این دنیای موازی تبدیل میشود به آینهی اریسدی که کریس اسمیت میتواند عمیقترین خواستههای قلبیاش را در آن پیدا کند. اما مثل تصویری که در آینه میافتد، واقعیتِ این دنیای موازی هم وارونه است.
دو اپیزودی که کار دست جیمز گان دادند

فصل دوم «پیسمیکر» در سایهی خانهتکانیهای جیمز گان در رأس دنیای سینمایی دیسی و پس از فیلم «سوپرمن» او از راه رسید. در میان ایدههای بزرگتر گان برای آیندهی دیسی، یک چیز مشخص بود و آن، ماندگاری پیسمیکر در این دنیاست که با حضور کوتاهش در فیلم «سوپرمن» تثبیت شد. اما ادغام او در این چارچوب روایی جدید، نیازمند بازنگریهایی بود. برای همین، در اپیزود آغازین فصل دوم، گان زیر فیلمنامهی فصل قبلی زده و جاستیس گنگ را جایگزین جاستیس لیگ (سوپرمن، آکوامن، فلش و واندروومن) کرد.
در این وضعیت که جیمز گان میخواسته «پیسمیکر» را به نحوی به آشی که برای DCU پخته ربط دهد، به جای آنکه برنامههایش را در روندی منطقی و یک داستان مستقل در سریال بگنجاند، همان فیلمنامهی اصلی را برداشته و با پیشنهاد پیتر سفران دو اپیزود به آخرش اضافه کرده که در آنها، داستان با زمانِ اپیزود ماراتن گذاشتهاند. در این دو اپیزود، به جای آنکه جایگاه پیسمیکر در دنیای تازهی دیسی مشخص شود، زمینهسازیهای DCU برای فیلمها و سریالهای آینده زورچپان شده است.
فیلمنامهی منسجم شش اپیزود ابتدایی فصل دوم، دربارهی رفتن پیسمیکر به دنیایی موازی و مواجهه با خود و خانوادهی دیگرش در دنیایی نژادپرست است. اما این ماجرا با اضافه کردن برنامههای ریک فلگ برای یافتن سیارهی «سلویشین» (Salvation) کنار گذاشته میشود. سلویشین، زندانی است با شرایط سیارهای چون زمین، که به آرزوی لکس لوثر و ریک فلگ برای خلاص شدن از دست ابرانسانها جامهی عمل میپوشاند و فلگ در اولین حرکت، پیسمیکر را در این دنیا رها میکند. در مقابلِ فلگ، بچههای خیابان یازدهم هم سازمان «چکمیت» (Checkmate) را برای مبارزه با فساد آرگوس میسازند و همهی اینها بخشی از طرح بزرگتری است که دنیای بازراهاندازیشدهی دیسی بر آن بنیان دارد. باتوجه به اینکه تمام اینها در عرض چنددقیقه در دو اپیزود پایانی اتفاق میافتد، متأسفانه پایانبندی سریال کاملا شتابزده و آشفته از آب درآمده است.
- کمدی به اندازه، خندهدار و هوشمندانه
- جریان منسجم و روان روایت، البته به جز دو اپیزود پایانی
- بسط کاراکتر پیسمیکر و شخصیتهای فرعی دیگر از فصل اول
- حضور پررنگ جیمز گان در هر بُعد سریال، از کارگردانی تا نویسندگی و موسیقی و...
- پایانبندی بیسروته
- به حاشیه رفتن کاراکتر ویجیلنتی/ادرین
- فیلمنامه و تدوین شتابزدهی دو اپیزود پایانی
- چسباندن بیمقدمهی فصل دوم «پیسمیکر» به دنیای بزرگتر دیسی
با اینکه اختصاص دادن دو اپیزود پایانی سریال به ماجراهای دنیای بزرگتر دیسی ضربهی مهلکی به کلیتِ فصل دوم «پیسمیکر» زده، اما تصمیم گان بر یک چیز صحه میگذارد و آن اینکه او حاضر است یک فصل درخشان از سریال خود را فدای آیندهی بزرگتر دیسی کند.
جیمز گان و پیتر سفران بخشی از برنامهی بلندمدت خود برای DCU را آشکار کردهاند و فصل سوم «پیسمیکر» در آن جایی ندارد. خود گان هم گفته که حالاحالاها نباید منتظر بازگشت «پیسمیکر» برای فصل دیگری باشیم. با برنامهی شلوغ سالهای بعدی DCU، که با فیلمهای «سوپرگرل»، دنبالهی «سوپرمن» و سریال «لنترنها» پر شده، نمیتوان هم توقع داشت جیمز گان به ساخت فصل سوم «پیسمیکر» اولویت دهد. با اینکه دلمان برای بچههای خیابان یازدهم و دیوانهبازیهای جیمز گان تنگ میشود، اما اگر بتوانید به یک نفر در کل دیسی اعتماد کنید، او همین جیمز گان است. امیدوارم حتی اگر فعلا قرار نیست فصل دیگری از «پیسمیکر» داشته باشیم، بالاخره در پروژههای آینده بفهمیم قضیهی آن موجودِ زینومورفگونهای که هرروز موش آتش میزند، چیست.
شناسنامه فصل دوم سریال «پیسمیکر» (Peacemaker)
سازنده: جیمز گان
نویسنده: جیمز گان
بازیگران: جان سینا، دنیل بروکس، فردی استروما، جنیفر هالند، فرانک گریلو
محصول: ۲۰۲۵، ایالات متحده
امتیاز سایت IMDb به سریال: ۸.۳ از ۱۰
امتیاز سریال در سایت راتن تومیتوز: ۹۴٪
خلاصه داستان: پس از نجات دنیا، پیسمیکر همچنان نمیتواند با ترامای مرگ برادر و پدرش به دست خود کنار بیاید و در رابطهاش با امیلیا هارکورت هم به بنبست خورده است. همزمان، امیلیا هم متوجه میشود که آماندا والر جلوی استخدام او را در هر سازمان اطلاعاتی موجود گرفته و او حالا نمیداند با خودش و خشم سرکوبشدهاش چه کند. ریک فلگ سراغ امیلیا میآید و به او پیشنهاد میدهد در ازای تحویل پیسمیکر (که در «جوخه انتقام» دیدیم پسرش فلگ را به قتل رساند)، امیلیا را در آرگوس استخدام کند. آیا امیلیا حاضر است برای بازگشت به راحتیِ دنیای سابق، به دوستانش خیانت کرده و پیسمیکر را تحویل ریک فلگ دهد؟ در این میان، پیسمیکر به طور اتفاقی به دنیای موازی پا میگذارد که در آن همهچیز همانطور است که پیسمیکر روزگاری آرزو میکرد…
منبع: دیجیکالا مگ

