۱۱ حقیقت جذاب درباره جنبش موج نوی هالیوود؛ از لغو کد سانسور تا «جنگ ستارگان»

۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۲ زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۱۵ دقیقه

عصر طلایی هالیوود، دورانی افسانه‌ای در سینما بود که کاملاً برجسته است. بین سال‌های ۱۹۱۰ تا ۱۹۶۰ هالیوود را پنج استودیوی بزرگ کنترل می‌کردند؛ پارامونت، فاکس، ام‌جی‌ام، برادران وارنر و آرکی‌او. وقتی صحبت از ساخت یک فیلم می‌شد این پنج استودیو بودند که کنترل همه‌چیز را از لوکیشن فیلم‌برداری گرفته تا پخش و انتخاب بازیگران به دست داشتند. در واقع آن‌ها حتی حق مالکیت کامل بر بازیگران ستاره‌ی خود را هم در اختیار داشتند. اما به ناگاه اواخر سال‌های دهه‌ی ۱۹۶۰ -دقیق‌تر سال ۱۹۶۷- اوضاع کم‌کم تغییر کرد. گروهی از کارگردانان امریکایی، تحت تأثیر جنبش‌های سینمایی برون‌مرزی، از فیلمسازی مبتنی بر فرمول‌های از پیش‌تعیین‌شده‌ و محافظه‌کارانه‌ای که چندین دهه شاهد آن بودند، خسته شدند. آن‌ها از نسل جدیدی بودند که تمایلی به همرنگی با جامعه نداشته و نسبت به اتفاقاتی که داشت در دنیا رخ می‌داد، مثل جنگ ویتنام، بدبین بودند. بدین ترتیب، فیلم‌هایی که از آن پس اکران شد، بر مسائل سیاسی اجتماعی تمرکز داشته و میزان استفاده از خشونت، اروتیسم و مواد مخدر در برابر دوربین بیشتر شده بود؛ که برای مخاطبان نسل بعد از جنگ جهانی دوم و جنبش پادفرهنگ جذاب بود. آن دوره مؤلفانی همچون فرانسیس فورد کاپولا، پیتر بوگدانوویچ، مارتین اسکورسیزی و برایان دی پالما را به خود دید که مسیری تازه را در فیلمسازی موسوم به «جنبش هالیوود نو» یا «موج نوی هالیوود» آغاز کردند. این گزارش نگاهی به لحظات حساس و تعیین‌کننده‌ی این دوره‌ی انقلابی در سینما می‌اندازد.

۱. در دهه‌ی ۱۹۶۰ هالیوود در رقابت با تلویزیون عقب افتاد

در دهه‌ی 1960 هالیوود در رقابت با تلویزیون عقب افتاد

اوج دوران «رکود بزرگ» دهه‌ی ۱۹۳۰ به طور اتفاقی با شکوفایی عصر طلایی هالیوود همزمان شده بود.  در شرایطی که عموم مردم بدون شک مشکل مالی داشتند، همچنان مشتاقانه به سینما می‌رفتند تا در دنیایی پر زرق‌و‌برق سیر و سفر کنند. هالیوود در طول هر دو جنگ جهانی همچنان به حکمرانی خود ادامه داد، اما اواخر دهه‌ی چهل میلادی کم‌کم اوضاع تغییر کرد.

به نوشته‌ی سایت نیو ویو فیلم، سال ۱۹۴۸ سالی بود که دادگاه عالی امریکا در پرونده‌ی ضد انحصارگرایی پارامونت (ایالات متحده در برابر شرکت پارامونت پیکچرز) حکمی علیه استودیوهای فیلمسازی پیشروی کشور صادر کرد؛ که به موجب آن، این استودیوها دیگر نمی‌توانستند سالن‌های سینمای خود را داشته باشند و فقط می‌توانستند فیلم‌های خود را در سالن‌ها پخش کنند. در نتیجه، نفوذ این استودیوها به‌شدت کاهش یافت.

جز این و بدتر از این، ظهور تلویزیون در دهه‌ی پنجاه میلادی هم به نوبه‌ی خود برای هالیوود دردسر درست کرده بود. تماشاگران ترجیح می‌دادند به جای رفتن به سالن سینما در خانه فیلم تماشا کنند. سال ۱۹۵۷ مجله‌ی لایف، دهه‌ی ۱۹۵۰ را «دهه‌ای فاجعه‌بار» در فیلمسازی نامید و در مقاله‌ای گفت: «این ده سالِ بی‌سابقه‌ی اخیر بود که سلطنت سینما را نابود کرد.» با توجه به اینکه استودیودارانی که زمانی سلطنت می‌کردند، حالا به آرامی جایشان را به تهیه‌کنندگان مستقل می‌دادند، مثل روز روشن بود که تغییرات مهمی در راه است. هالیوود جدید آماده بود تا خودی نشان دهد.

۲. فیلمسازان مستقل موج نوی هالیوود تحت تأثیر سینمای برون‌مرزی بودند

فیلمسازان مستقل موج نو هالیوود تحت تأثیر سینمای فرامرزی بودند

بهترین نکته‌ی جنبش «موج نوی هالیوود» این بود که کارگردانان برجسته‌ی آن دوره سینمادوستان واقعی بودند و علاقه‌ای به ساختن فیلم‌های تجاری بی‌روح نداشتند؛ در عوض، از فیلمسازان خارجی بی‌شماری که دوست‌شان داشتند الهام می‌گرفتند. سایت مانکنیون (The Mancunion) می‌گوید آن زمان قدیمی‌ترهای هالیوود به این کارگردانان موج نو می‌گفتند «بچه‌ننرهای سینما» که تمام دوران جوانی مجذوب آثار مؤلفانی همچون اینگمار برگمان سوئدی، فدریکو فلینی ایتالیایی، فرانسوا تروفو فرانسوی و کارگردان ژاپنی آکیرا کوروساوا بودند.

جنبش‌های سینمایی آن‌سوی مرزهای امریکا، آن هم زمانی که فیلمسازی داخلی در پایین‌ترین سطح خود قرار داشت، «بچه‌ننرهای سینما» را برانگیخته بود. مخاطبان از داستان‌های حماسی شلوغ و پرطمطراق خسته شده و وسترن‌ها هم از مد افتاده بودند. به گزارش استودیوبایندر، مثلاً منبع الهام اصلی مارتین اسکورسیزی از نئورئالیسم ایتالیایی و به‌ویژه از فیلم‌های فلینی، روبرتو روسلینی، و ویتوریو دسیکا سرچشمه می‌گرفت. از سوی دیگر، برایان دی پالما تحت تأثیر ژان لوک گدار، در پی ایده گرفتن از جنبش موج نو فرانسه بود. او سال ۱۹۶۸ به نشریه‎‌ی نیو ویو فیلم (NewWaveFilm) گفت: «گدار تأثیر فوق‌العاده‌ای روی سینما گذاشته است. اگر من بتوانم نسخه‌ی امریکایی گدار شوم، عالی می‌شود.»

البته جنبش موج نوی هالیوود ژانرهای کلاسیک هالیوود را کنار نگذاشت؛ صرفاً آن‌ها را تغییر داد. همان‌طور که وبسایت نیو ویو فیلم اشاره می‌کند، به ژانرهایی مثل فیلم‌ جنگی، وسترن‌ و فیلم‌های جنایی یک ویژگی منحصربه‌فرد و بدیع دادند که بتوانند وضعیت کشور را بهتر به تصویر بکشند و آنچه را مخاطبان می‎‌‌خواهند بر پرده‌ی نقره‌ای ببینند، بازتعریف کنند.

۳. جنبش موج نوی هالیوود با فیلم «بانی و کلاید» آغاز شد

جنبش موج نو هالیوود با «بانی و کلاید» آغاز شد

فیلم جنایی نئو نوآر محصول ۱۹۶۷ «بانی و کلاید» (Bonnie and Clyde) به کارگردانی آرتور پن، آغازگر جنبش هالیوود نو بود. جالب اینجاست که کسی فکر نمی‌کرد این فیلم چنین تأثیر ماندگاری در سینما از خود بر جای بگذارد؛ از قرار فرایند ساخت آن در ابتدا چندان آسان هم نبوده و موانعی بر سر راهش قرار داشته است.

به گفته‌ی سایت نیو ویو فیلم، ایده‌ی نگارش فیلمنامه‌ای درباره‌ی زندگی دو گانگستر واقعی، «بانی پارکر و کلاید بارو»، از طریق دو نویسنده‌ی جوان به نام‌های رابرت بنتون و دیوید نیومن، به گوش پن رسید. اگرچه این دو نویسنده تجربه‌ی حرفه‌ای زیادی نداشتند، اما تحت تأثیر فرانسوا تروفو و ژان لوک گدار از جنبش موج نو‌ فرانسه بوده و به‌ویژه از پیچیدگی‌های اخلاقی شخصیت‌های دو فیلم‌ «بی‌نفس» (Breathless) و «ژول و ژیم» (Jules and Jim) الهام گرفته بودند.

وارن بیتی، بازیگر نقش کلاید، از طریق خود تروفو در جریان ساخت این فیلم قرار گرفت و بعد از خواندن فیلمنامه اعلام کرد که علاقه‌مند است تهیه‌کنندگی فیلم را هم بر عهده بگیرد. او پیشنهاد تأمین بودجه‌ی فیلم را به جک وارنر، رئیس استودیوی برادران وارنر، داد و در نهایت توانست موافقت او را جلب کند. اما پس از اکران فیلم، کمپانی وارنر به‌کلی از محصول نهایی بیزار شد. در آخر، فیلم اکران محدود گرفت و چند نقد منفی هم دریافت کرد. اما پس از نقد ستایش‌آمیز مجله‌ی نیویورکر (Newyorker)، مخاطبان تصمیم گرفتند فرصتی دوباره‌ به آن بدهند.

این چنین شد که سال ۱۹۶۸ «بانی و کلاید» در ده رشته نامزد جایزه‌ی اسکار و در دو رشته برنده‌ی این جایزه‌ شد؛ اما تأثیری که از خود بر جای گذاشت بسیار بیشتر و عمیق‌تر از این‌ها بود. به گزارش بی‌بی‌سی، خشونت زیاد فیلم، کل نظام رده‌بندی سنی مخاطبان سینما را تغییر داد و باعث شد انجمن سینمایی امریکا برای مخاطبان دستورالعمل رده‌بندی سنی صادر کند که هنوز هم در ایالات متحده پابرجاست.

۴. کد سانسور سرانجام پس از حدود چهار دهه لغو شد

فیلم «فارغ التحصیل»؛ از محصولات جنش موج نو هالیوود

در کل عصر طلایی هالیوود، سانسور در فیلم‌ها، بر اساس نظام‌نامه‌ای که «کد هیز» نامیده می‌شد، حاکم بود؛ مجموعه‌ای از قوانین که از سال ۱۹۳۰ به اجرا درمی‌آمد. به گزارش ان‌پی‌آر، بر اساس این قوانین که هدفش حفظ ارزش‌های اخلاقی جامعه‌ی امریکایی بود، هرگونه برهنگی، محتوای جنسی، نمایش الکل و همچنین یک سری اعمال «گناه‎‌آلود» دیگر در فیلم‌ها ممنوع بود.

کتابداری به نام چلسی اوبراین، به اِی.سی.ام.آی گفت: «هالیوود در دهه‌ی ۱۹۲۰ دوران پرهیاهویی داشت.» اوبراین با اشاره به شباهت بعضی حواشی واقعی پشت‌پرده‌ی صنعت سینما با محتوای سؤال‌برانگیزی که مخاطبان بر پرده می‌دیدند افزود: «پشت صحنه‌ی هالیوود پر از مواد مخدر بود و الکل، مهمانی‌ و افراط.» با این حال، به گفته‌ی سی‌ان‌ان، کد هیز تقریباً چهار دهه دوام آورد و سرانجام سال ۱۹۶۸ به‌کل کنار گذاشته شد؛ یعنی یک سال بعد از اکران دو فیلم بسیار مهم «بانی و کلاید» و کمدی مایک نیکولز، «فارغ‌التحصیل» (Graduate).

با از بین رفتن کد هیز، به ناگاه دروازه‌ها باز شد و جنبش هالیوود نو با مضامین جنسی، خشونت و دیگر تصاویر «تکان‌دهنده» شکل گرفت. یکی از جنجالی‌ترین فیلم‌های آن دوران، «کابوی نیمه‌شب» (Midnight Cowboy) از محصولات ۱۹۶۹، اولین برنده‌ی جایزه‌ی بهترین فیلم اسکار بود که جسورانه در رده‌بندی بزرگسال جای گرفته بود. همان‌طور که جان لوئیس، تاریخ‌دان سینما و استاد مطالعات فیلم، به سی‌ان‌ان می‌گوید: «این فیلم درباره‌ی یک کارگر جنسی است که همجنس‌گرا نیست، ولی به‌خاطر پول، درگیر روابط جنسی همجنس‌گرایانه می‌شود. حتی تصور اینکه این فیلم قبل از سال ۱۹۶۸ به روی پرده بیاید هم سخت است.»

۵. اهمیت «ایزی رایدر» و «فارغ‌التحصیل» در جنبش موج نوی هالیوود

اهمیت «ایزی رایدر» و «فارغ التحصیل»

در کنار «بانی و کلاید» که آغازگر جنبش هالیوود نو بود، دو فیلم دیگر این دوران هم بسیار تأثیرگذار بودند؛ «فارغ التحصیل» و «ایزی رایدر» (Easy Rider) که دو سال بعد اکران شدند. هر دو فیلم به‌ دلیل نمایش آرمان‌های در حال تغییر کشور و شخصیت‌هایی که نسل جوان می‌توانند با آن‌ها ارتباط برقرار کنند مهم‌اند.
به گفته‌ی مجله‌ی اسمیتسونیان، «فارغ‌التحصیل» بر اساس رمانی به همین نام که سال ۱۹۶۳ منتشر شد، ساخته شده است، و با اینکه کتاب چندان محبوب نبود، بسیاری از دیالوگ‌های فیلم مستقیماً از خود نویسنده‌اش چارلز وب گرفته شده بود.

در این فیلم مخاطب متولد سال‌های پس از جنگ جهانی دوم بر پرده‌ی سینما می‌دید که چگونه خانم رابینسون، همسایه‌ی بنجامین برادوکِ به‌تازگی فارغ‌التحصیل‌شده، او را اغوا می‌کند، و مهم‌تر از آن، با اضطراب بنجامین برای انتخاب مسیر حرفه‌‌ای همذات‌پنداری می‌کردند؛ و همین «فارغ‌التحصیل» را به یکی از فیلم‌های شاخصِ شرح حال این نسل جوان بدل کرد.

از سوی دیگر، «ایزی رایدر» در رابطه با شکاف نسل‌ها پا را فراتر گذاشت و جنبش ضدفرهنگ امریکایی را در قالب فیلمی جاده‌ای به تصویر کشید. مخاطبان در این فیلم دو موتورسوار هیپی را تماشا می‌کردند که در سفر به دور کشور و فروش مواد مخدر، با اطرافیان «معمولی» و متعصب‌شان که سبک زندگی آن‌ها را قبول نداشتند، مواجه و درگیر می‌شدند.

جالب اینجاست که این دو فیلم یک شباهت مهم داشتند و آن هم این بود که موسیقی متن‌شان به سبک موزیکال «جوک‌باکس»، یعنی برگرفته از ترانه‌های پیش از بر سر زبان‌ها افتاده و معروف بود. «فارغ‌التحصیل» به جای موسیقی ارکسترال، موسیقی متنش را از میان ترانه‌های سایمون و گارفانکل که آن‌ها را با ترانه‌ی معروف «صدای سکوت» (Sound Of Silence) می‌شناسیم انتخاب کرد؛ و «ایزی رایدر» کارهایی از هنرمندان محبوب زمانه‌ی خود، مثل جیمی هندریکس، استپن ولف و بردز را به مخاطبان سینما معرفی کرد.

۶. فیلمسازان موج نوی هالیوود محدود به خواسته‌های استودیوهای بزرگ نبودند

پدرخوانده، فیلمی مهم در موج نو هالیوود

با توقف عصر طلایی هالیوود در اواخر دهه‌ی ۱۹۴۰ و ۱۹۵۰، بعضی استودیوهای فیلمسازی به‌ناچار تعطیل شدند و بدین ترتیب، بعضی استودیوداران، فیلمنامه‌نویسان و بازیگران یا بازنشسته شدند یا از ساختن فیلم دست کشیدند. سال ۱۹۵۷، یکی از مدیران فاکس با اشاره به قدرت روبه‌کاهشِ سران استودیوها، به مجله‌ی لایف گفت: «دیگر یک نفر به‌تنهایی نمی‌تواند تمام تولیدات یک کمپانی را فیلتر کند.»

به گفته‌ی باکس‌آفیس پرو، با رونق گرفتن جنبش هالیوود نو، نفوذ استودیوهای بزرگ رو به کاهش رفت؛ این به معنای کنترل بیشتر کارگردانان بر محصول نهایی‌شان و در ازایش، پیشرفت شغلی آن‌ها بود. یکی از این فیلمسازان فرانسیس فورد کاپولا بود که سال ۱۹۷۲ با حماسه‌ی جنایی خود، «پدرخوانده»، به فهرست برترین‌ها راه یافت و در سی و دو سالگی برنده‌ی اولین جایزه‌ی اسکار خود شد. همان‌طور که باکس‌آفیس پرو اشاره کرده است، یکی از عوامل تعیین‌کننده در فیلم‌های هالیوود نو، این بود که معمولاً بودجه‌ای بسیار کمتر از فیلم‌های استودیویی عصر طلایی داشتند؛ و در عین حال فرمول‌های سنتی فیلسازی را با مضامینی جایگزین کردند که  بیشتر بر فرهنگ جوانان و مسائل اجتماعی-سیاسی تمرکز داشت.

۷. جنبش حقوق مدنی هم بر موج نوی هالیوود تأثیر گذاشت

سیدنی پوآتیه، اولین سیاهپوست اسکابرده‌ی تاریخ هالیوود

این فقط هجوم محتوای جنسی، مواد مخدر و خشونت نبود که به فیلم‌های هالیوود نو نفوذ کرد؛ بلکه جنبش حقوق مدنی نیز این صنعت را تکان داد. همان‌طور که کتاب «تداوم هالیوود» (The Persistence of Hollywood) توضیح می‌دهد، از زمان رکود بزرگ در دهه‌ی ۱۹۳۰، امریکا چنین آشفتگی‌های اجتماعی و سیاسی شدیدی را تجربه نکرده بود. دوران مابین ترور مارتین لوتر کینگ جونیور در سال ۱۹۶۸ و استعفای رئیس‌جمهور ریچارد نیکسون در سال ۱۹۷۴، دوران تأثیرگذاری را برای دنیای هالیوود رقم زد.

تا دهه‌ی ۱۹۶۰، هالیوود همچنان به طرز باورنکردنی -و آشکارا- نژادپرست بود. بعضی سالن‌های سینما هنوز برای سفیدپوستان و رنگین‌پوستان جدا بودند؛ در حالی که شهرهایی بودند که حتی سینمایی مخصوص رنگین‌پوستان نداشتند. کم‌کم نهضت حقوق شهروندی میان نسل جوان شروع به جذب مخاطب کرد و سرانجام در ژوئیه‌ی ۱۹۶۴، قانون حقوق شهروندی به اجرا درآمد و تفکیک قانونی سینماها به پایان رسید؛ بدین معنا که تمام سینماهای سراسر کشور باید از قانون جدید تبعیت می‌کردند.

در همین حال، در خود هالیوود، تصویر و میزان حضور اقلیت‌ها بالاخره داشت زیر سؤال می‌رفت؛ و به یکباره سیدنی پواتیه فقید اولین مرد رنگین‌پوستی شد که سال ۱۹۶۴ جایزه‌ی اسکار بهترین بازیگر مرد را برای بازی در فیلم «زنبق‌های مزرعه» (Lilies of the Field) دریافت کرد. چند سال بعد، با ترور کینگ در سال ۱۹۶۸، پواتیه، دیگر ستارگان رده‌بالای صنعت مثل پل نیومن، مارلون براندو، و کندیس برگن، با هم متحد شدند تا گروهی غیرانتفاعی را تشکیل دهند با تمرکز آن بر ساخت فیلم‌هایی که به مسائل نژادی و اجتماعی در سراسر کشور می‌پرداخت.

۸. تکنیک‌های نوآورانه‌ی فیلم‌برداری منجر به ظهور تصویربرداری سر صحنه شد

تکنیک‌های نوآورانه‌ی فیلم‌برداری منجر به ظهور تصویربرداری سر صحنه شد

به غیر از تغییرات چشمگیر در قصه‌گویی که بخشی از جنبش هالیوود نو بود، تکنیک‌های نوآورانه‌ی فیلم‌برداری هم به شدت نحوه‌ی ساخت فیلم‌ها را تغییر داد. همان‌طور که نیوزشوتر می‌گوید، با افزایش محبوبیت تلویزیون در دهه‌ی ۱۹۵۰ و اوایل دهه‌ی ۱۹۶۰، هالیوود می‌دانست باید چیزی بسازد تا خود را از صفحه‌ی نمایش کوچک تلویزیون متمایز کند. راه‌حل این بود که فیلم‌برداری وایداسکرین و تصویر با کیفیت با رنگ‌های زنده و وضوح بالا را به فیلم‌ها اضافه کند؛ سبکی که پاناویژن آن را بهبود بخشید.

پاناویژن را سال ۱۹۵۴ رابرت گوتشالک  تأسیس کرد. این استودیو تلاش می‌کرد از شرّ تغییر ابعادی که نمایش فیلم بر پرده‌ی بزرگ سینما به تصویر تحمیل می‌کرد خلاص شود. سال ۱۹۵۹، «بن هور» (Ben Hur) اولین فیلمی بود که با لنز پاناویژن فیلمبرداری شد و جایزه‌ی اسکار بهترین فیلمبرداری را دریافت کرد. همان‌طور که زرق و برق هالیوود قدیمی با سرعت گرفتن جنبش موج نو فروکش می‌کرد، قابلیت‌های فنی پاناویژن هم افزایش می‌یافت. این شرکت دهه‌ی ۱۹۶۰ را صرف تکمیل دوربین پانافلکس کرد؛ یک دوربین قابل حمل که به سینماگران کمک می‌کرد به‌راحتی سر صحنه، دور از استودیوهای هالیوود، فیلم‌شان را تصویربرداری کنند.

به گفته‌ی وب‌سایت پاناویژن، پانافلکس سال ۱۹۷۲ به بازار آمد. با اینکه آن زمان دوربین‌های دستی برای مردم تازگی نداشتند، اما پانافلکس بی‌صدا بود و هماهنگی صداها با تصاویر را آسان‌تر می‌کرد. همان‌طور که در کتاب «هالیوود سر صحنه: تاریخ صنعت» (Hollywood on Location: An Industry History) آمده است، تصویربرداری سر صحنه به شکل بی‌سابقه‌ای فراگیر شد، و در دهه‌ی ۱۹۸۰، مشاغلی برای افرادی که کارشان پیدا کردن لوکیشن بود و همین‌طور رابطان تولید ایجاد شد.

۹. شروع دهه‌ی ۱۹۷۰ با ظهور سینمای شبانه همراه بود

وسترن اسیدی «ال توپو»

به لطف ایجاد کد هیز در دهه‌ی ۱۹۳۰، فیلم‌های هالیوود تقریباً چهار دهه را بدون هیچ‌گونه تصاویر «تابو» سپری کردند. با اینکه این موضوعات «جنجال‌آمیز» در این مدت راه خود را به پرده‌های سینما باز نکردند، دهه‌ی ۱۹۵۰ شاهد خلق «سینمای شبانه» بود؛ اصطلاحی که در ابتدا برای توصیف فیلم‌هایی استفاده می‌شد که اواخر شب از تلویزیون نمایش داده می‌شدند.

فیلم‌های شبانه در دهه‌ی ۱۹۵۰ و اواخر دهه‌ی ۱۹۶۰، عمدتاً فیلم‌های رده‌پایین ژانر ترسناک بودند، اما با تکامل جنبش ضد فرهنگ، این فیلم‌ها نیز تغییر کردند. در کتاب «فیلم‌های کالت: مقدمه» (Cult Cinema: An Introduction) آمده است که با هجوم ناگهانی اروتیسم و خشونت در هالیوود نو، سالن‌های سینما پذیرای این نوع سلیقه‌ها در اواخر شب شدند؛ و از «موجودات شعله‌ور» (Flaming Creatures) محصول ۱۹۶۳ به عنوان اولین فیلم شبانه‌ واقعی نام می‌برند که محرکی شد برای ساخت بیشتر فیلم‌هایی از این قبیل که بعدها تبدیل به کلاسیک‌های کالت شدند.

اوایل دهه‌ی ۱۹۷۰، یک چیز درباره‌ی فیلم‌های شبانه مشخص بود؛ هر چه افراطی‌تر باشند، بهتر است. «سینمای کالت» از وسترن اسیدی الخاندرو جودوروفسکی به نام «ال توپو» (El Topo) به عنوان یکی از موفق‌ترین فیلم‌های این جنبش یاد می‌کند، درحالی‌که «شب مردگان زنده»ی (Night of the Living Dead) جورج آ. رومرو ثابت کرد که این فیلم‌های هنری می‌توانند اجتماعی سیاسی نیز باشند. همزمان با مرگ مارتین لوتر کینگ جونیور، فیلم کلاسیک ترسناک رومرو با بازی قهرمان رنگین‌پوست به یکباره موضع حقوق مدنی به خود گرفت؛ حتی با اینکه کارگردانش در ابتدا چنین قصدی نداشت. همان‌طور که چندین دهه بعد به هالیوود ریپورتر گفت: «ناگهان، این فیلم حتی در ذهن ما هم تبدیل به یک فیلم نژادپرستانه شد.»

۱۰. سال ۱۹۷۸ جشنواره‌ی فیلم ساندنس آغاز به کار کرد

رابرت ردفورد

جشنواره‌ی فیلم ساندنس چندین دهه است که برقرار است، اما آیا می‌دانستید که ریشه‌اش آن با جنبش هالیوود نو گره خورده است؟ به گزارش گلوب اند میل، جشنواره‌ای که اکنون بزرگ‌ترین جشنواره‌ی فیلم مستقل در امریکا محسوب می‌شود، سال ۱۹۷۸ با رویدادی کوچک به نام «یوتا/ جشنواره‌ی سینمای ایالات متحده امریکا» کارش را آغاز. این جشنواره در سالت لیک‌سیتی راه‌اندازی و با حضور رابرت ردفورد، یکی از ساکنان قدیمی یوتا به عنوان رئیس جشنواره برگزار شد، با هدف رونق گردشگری که توانست سال اول سیصد شرکت‌کننده را به خود جذب کند.

در کنار میل به تقویت گردشگری یوتا، دیگر تمرکز اصلی این جشنواره‌، برجسته کردن فیلمسازان مستقلی بود که از تصاویر شلوغ و استودیویی جهان هالیوود خسته شده بودند. بر اساس مصاحبه‌ی پیتر بیسکیند، زندگی‌نامه‌نویس «تاریخ ساندنس» با گلوب اند میل، ردفورد از جشنواره حمایت کرد چرا که معتقد بود «مستقل‌ها حرفی برای گفتن دارند، اما مهارت گفتن آن را ندارند؛ و هالیوود حرفی برای گفتن ندارد، اما مهارت بیان بسیار خوبی دارد.»

ردفورد و تیم مدیریت، سال ۱۹۸۰ پس از گفت‌وگو با سیدنی پولاک فیلمساز، توافق کردند که رویداد را به پارک سیتی منتقل کنند. سال بعد، ردفورد به طور جداگانه مؤسسه‌ی ساندنس خود را راه‌اندازی کرد و سال ۱۹۸۴، جشنواره به آنجا منتقل شد و به «جشنواره‌ی فیلم ایالات متحده» تغییر نام داد.
پس از سال‌ها توجه به فیلم‌های مستقل، سرانجام جشنواره سال ۱۹۹۱ به «جشنواره‌ی فیلم ساندنس» تغییر نام داد. از آن زمان، این جشنواره سرآغاز کار بسیاری از فیلمسازان مشهور از جمله وس اندرسون، کوئنتین تارانتینو و دارن آرونوفسکی بوده است.

۱۱. دهه‌ی ۱۹۸۰ با پایان جنبش موج نوی هالیوود همراه بود

جنگ ستارگان

متأسفانه، همه‌ی چیزهای خوب باید روزی به پایان برسند؛ اتفاقی که دقیقاً برای جنبش هالیوود نو رخ داد. این دوران، اوایل دهه‌ی ۱۹۷۰، به لحاظ فیلمبرداری پیشرفت‌های تکنولوژیک شگرفی را به چشم دیده بود؛ اما در پایان دهه، صنعت سینما از نظر جلوه‌های ویژه‌ی رایانه‌ای نیز پیشرفت کرده بود.

با قدرت خلاقیت بسیار زیادی که در اختیار فیلمسازان بود، به یکباره فیلم‌های بلاک‌باستر متولد شدند. بعضی کارگردانان پیش از این موفق شده بودند این فیلم‌های عظیم و اکشن را در جریان جنبش موج نوی هالیوود اکران کنند، مثل «آرواره‌ها» (Jaws)، فیلم موفق استیون اسپیلبرگ از محصولات ۱۹۷۵، که آن را اولین بلک‌باستر تابستانی می‌‌دانند. اما این فقط «آرواره‌ها» نبود که پایان جنبش هالیوود نو را رقم زد؛ اولین فیلم «جنگ ستارگان» (Star Wars) محصول ۱۹۷۷ هم در این افتخار سهیم است. به گفته‌ی د منکیونیون، این فیلم نوآورانه بود و هیچ شباهتی به چیزهایی که تماشاگران پیش از این دیده بودند نداشت، و در عین حال موفقیت آن باعث شد تا استودیوهای هالیوودی، متوجه سودآوری فرنچایزها شوند.

بعضی مورخان سینما پایان دهه‌ی ۱۹۷۰، تقریباً سال ۱۹۷۶ و بعضی دیگر اوایل دهه‌ی ۱۹۸۰، پس از رونق بلاک‌باسترها را پایان جنبش هالیوود نو می‌دانند. منکیونیون سومین قسمت فرنچایز «جنگ ستارگان»، «بازگشت جدای» (Return of the Jedi) محصول ۱۹۸۳ را متهم رسمی مرگ جنبش هالیوود نو می‌‌داند. درحالی‌که اخلاقیات جنبش هالیوود نو بر خوانش هنرمندانه و شجاعانه از سینما تأکید داشت، اپرای فضایی جورج لوکاس (اگرچه موفق) خبر از رویکردی متفاوت و مصرف‌گرا می‌داد که آماده بود کل صنعت را ببلعد.

منبع: grunge

برچسب‌ها :
دیدگاه شما

۲ دیدگاه
  1. روزبه

    البته از این منبع عجیب بود اسمی از
    رابرت آلتمن و جان کاساوتیس و باب رافلستون نیاورد
    این ها از بزرگان موج نوی هالیوود هستند

  2. روزبه

    بااینکه کلی بود وارد جزییات نشد اما اطلاعات خوبی داد این مقاله
    اگر فلسفه شکل گیریش بیشتر توضیح داده میشد بهتر بود
    بااین حال ممنون از شما

loading...
بازدیدهای اخیر
بر اساس بازدیدهای اخیر شما
تاریخچه بازدیدها
مشاهده همه