چرا «شش قهرمان بزرگ» انیمیشن ویژه‌ای است؟

۱۲ آذر ۱۴۰۲ زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۹ دقیقه
انیمیشن شش قهرمان بزرگ

در حالی که «فروزن» (۲۰۱۳) به یکی از پرسروصداترین آثار سینمایی آن سال‌ها تبدیل شد و همچنان از آن صحبت می‌شود، انیمیشن «شش قهرمان بزرگ» (Big Hero 6) که یک سال بعد روی پرده رفت، حالا تقریبا تا حدود زیادی فراموش شده است و کمتر کسی به آن می‌پردازد. شرایط برای این انیمیشنِ مهجور زمانی پیچیده‌تر شد که در سال‌های بعدی، «زوتوپیا» و «موانا» هم به اکران درآمدند، فیلم‌های بزرگی که همه‌ی نگاه را به خود معطوف کردند. شش قهرمان بزرگ از نظر تجاری برای دیزنی سودآور بود اما به اندازه محصولات دیگر آن‌ها به آن پرداخت نشد، با این حال نباید فراموش کنیم که چه انیمیشن ویژه‌ای است و چرا آن را یکی از بهترین ساخته‌های دیزنی می‌دانیم.

این انیمیشن داستان نوجوانی به نام هیرو هامادا را روایت می‌کند که نابغه‌ی حوزه‌ی رباتیک است. او که برادر خود را از دست داده، با کمک ربات مهربانی به نام بیمکس، یک تیم ابرقهرمانی تشکیل می‌دهد تا از شروری که برادرش را به قتل رساند انتقام بگیرد. شش قهرمان بزرگ اولین محصول دیزنی بود که شخصیت‌های کمیک‌های مارول در آن حضور داشتند و برای سکانس‌های اکشن و لحظات دراماتیکی که دارد، با استقبال گرمی از سوی منتقدان و سینمادوستان روبه‌رو شد. ساخته‌ی کریس ویلیامز و دان هال به پرفروش‌ترین انیمیشن سال ۲۰۱۴ نیز تبدیل شد و جایزه‌ی اسکار بهترین انیمیشن سال را به خانه برد اما گویا این موفقیت‌ها هم کافی نبود تا مانند دیگر آثار دیزنی – از آن مقطع – ماندگار شود.

شش قهرمان بزرگ داستانی درباره دوستی و رفاقت است. هیرو، کودکی که با غم‌ فقدان دست‌وپنجه نرم می‌کند و آرزوی جبران مرگ برادرش به‌واسطه‌ی انتقام را دارد، متوجه می‌شود که نیازی نیست تنها باشد و به ‌تنهایی در مقابل مشکلات ایستادگی کند. فیلم اما تنها درباره‌ی عبور از گذشته نیست بلکه یک اثر ابرقهرمانی نیز به حساب می‌آید؛ هیرو و دوستان جدیدش از علم و دانش استفاده می‌کنند تا به یک ابرقهرمان تبدیل شوند. البته شش قهرمان بزرگ قصد ندارد که به‌ سرعت و بی‌تفاوت از کنار اندوه هیرو عبور و یک داستان متفاوت را روایت کند. در عوض، از کمدی و عناصر ابرقهرمانی استفاده می‌کند تا ما به عنوان مخاطب، عمق مشکلات روحی و روانی پسرک و دردهایی که می‌کشد را درک کنیم.

دوستی کم‌نظیر هیرو و بیمکس

یک دوستی کم‌نظیر میان یک نوجوان و یک ربات

رابطه‌ی هیرو و بیمکس، شاکله‌ی اصلی فیلم را تشکیل می‌دهد زیرا این فرصت را برای هیرو فراهم می‌کند تا با مرگ برادرش کنار بیاید و راه عبور از این تراژدی را پیدا کند. با اینکه بیمکس در ظاهر تنها یک ربات مخصوص خدمات درمانی است اما احساسات در او موج می‌زند و به فیلم روح می‌بخشد و البته طنز قصه را هم به دوش می‌کشد. ظاهرِ مارشملویی او هم بی‌تاثیر نیست، این ربات از هر نظر دوست‌داشتنی به نظر می‌رسد و واکنش‌های محبت‌آمیز او و علاقه‌ی شدیدش به کمک کردن به دیگران باعث می‌شود تا به نقطه‌ی روشن زندگی هیرو تبدیل شود. البته، بیمکس به شکلی طراحی شده است که همیشه مثبت باشد زیرا تاداشی (برادر فقید هیرو) او را با همین نیت طراحی کرد تا هدفی جز کمک کردن به دیگران نداشته باشد. تاداشی می‌خواست که بیمکس به آدم‌ها کمک کند و این دقیقا همان کاری است که این ربات برای هیرو و دیگران انجام می‌دهد. بیمکس بی‌وقفه در تلاش است تا در این ماجراجویی احساسی، یار وفادار هیرو باشد و البته به کشف معمای اصلی کمک کند: چه اتفاقی برای میکروبات‌های هیرو رخ داد؟

این حقیقت که بیمکس از آسیب زدن به دیگران خودداری می‌کند، به هیرو آموزش می‌دهد که برای مواجهه با مشکلات، روش‌های صلح‌آمیز و بهتری هم وجود دارد. به عنوان رباتی که رسالت اصلی‌اش خدمت‌رسانی است، بیمکس هرگز قصد آسیب زدن به کسی را ندارد و فقط به دنبال یاری‌ رساندن است. اینکه هیرو حاضر می‌شود تا تنظیمات پیش‌فرض این ربات را تغییر دهد نشان می‌دهد که یک لحظه غفلت و تسلیم شدن، او را به انجام چه کارهای نادرستی سوق می‌دهد. بیمکس ویدیویی از تاداشی را با خود به همراه دارد و آن را نشان می‌دهد تا به هیرو یادآوری کند که به چه دلیل طراحی شد و همین مسئله باعث می‌شود تا هیرو درست و غلط را بهتر درک کند: یافتن باعث‌وبانی مرگ برادرش کافی است؛ نیازی به یک انتقام خونین نیست.

رویکرد انیمیشن «شش قهرمان بزرگ» به مقوله‌ی اندوه و غم فقدان

انیمیشن شش قهرمان بزرگ

بسیاری از فیلم‌های دیزنی به موضوعات مهم و حساس جهان واقعی پرداخته‌اند و شش قهرمان بزرگ نیز از این قاعده مستثنی نیست زیرا دغدغه‌ی بررسی غم فقدان را دارد؛ قهرمان قصه‌ پس از مرگ یکی از عزیزانش، حالا باید در احساسات و دیدگاه‌هایش نسبت به جهان بازنگری کند. در این سفر پرفرازونشیب، بهبودی یک شبه و ناگهانی اتفاق نمی‌افتد و راه درمان مشخصی هم وجود ندارد که زخم‌ها را التیام ببخشد؛ هیرو باور دارد که پیدا کردن و به قتل رساندن مردی که برادرش را کشت، به او کمک خواهد کرد تا احساسات آشفته‌ی درونی‌اش را بهتر مدیریت کند.

با وجود این، وقت گذراندن با بیمکس و دوستان قدیمی تاداشی، او را وارد مرحله‌ی بهبودی می‌کند، چیزی که نمی‌دانست اصلا امکان‌پذیر است. در یکی از لحظات پایانی فیلم، جایی که هیرو قرار است به داخل یک پورتال پرواز کند، او حتی از این مسئله صحبت می‌کند که دلیل دویدن برادرش به سوی آتش را درک کرده است، اینکه حتما کسی آنجا زنده بوده و یک نفر باید می‌رفت و به آن فرد کمک می‌کرد (تاداشی پس از آتش‌سوزی در دانشگاه، با عجله به محل حادثه می‌رود و در اثر انفجار کشته می‌شود).

یک شرور جذاب و قابل درک

پروفسور رابرت کالاهان که دخترش را از دست داده است.

یکی از نقاط قوت انیمیشن شش قهرمان بزرگ، بهره بردن از یک شرور جذاب است، آن‌هم بدون اینکه نتیجه‌ی نهایی به چیزی شبیه آثار رایج مارول تبدیل شود. در یک فیلم یا انیمیشن ابرقهرمانی عادی، اغلب شخصیت منفی کسی است که در برهه‌ای توسط قهرمان قصه زخم‌خورده (به‌عمد یا تصادفا) و حالا که به اندک قدرتی رسیده است، قصد انتقام از او را دارد. در شش قهرمان بزرگ، شرور قصه اگرچه آسیب ‌دیده است و اندوه یکی از انگیزه‌های اصلی او به حساب می‌آید اما پروفسور رابرت کالاهان به دنبال قهرمانان اصلی قصه نیست و نمی‌خواهد به آن‌ها آسیبی وارد کرد بلکه هدف اصلی‌اش شخصیتی به نام آلیستر کری است؛ مردی که شاید یک شرور کلاسیک نباشد اما طمع‌کاری و جاه‌طلبی‌هایش او را به یک شخصیت منفور تبدیل می‌کند.

پروفسور رابرت کالاهان دخترش را در یکی از آزمایشات علمی آلیستر کری از دست داد؛ دخترش به یک پورتال قدم گذاشت، به جای دیگری منتقل شد و هرگز از آن بیرون نیامد. این حادثه، کالاهان را به تروما دچار کرد، او نتوانست از این رویداد غیرمنتظره عبور کند و پیوسته برای دخترش سوگواری می‌کرد و به دنبال راهی برای ضربه زدن به آلیستر کری بود. میکروبات‌های هیرو در نهایت به کالاهان اجازه می‌دهند تا بتواند از آلیستر انتقام بگیرد؛ او باور دارد که آلیستر می‌دانست فرستادن دخترش به پورتال با چه خطراتی همراه است اما تصمیم خود را تغییر نداد. پس از همه‌ی اتفاقاتی که در ادامه رخ می‌دهد، دختر کالاهان زنده از پورتال بیرون می‌آید و پروفسور باید با عواقب اعمال خود روبه‌رو شود؛ همزمان با آغاز درمان دخترک، شرور تراژیک قصه دستگیر می‌شود تا تاوان کارهایی که انجام داد را بدهد.

اهمیت خانواده و دوستان

انیمیشن شش قهرمان بزرگ

با اینکه هیرو با یکی از اعضای اصلی خانواده‌اش (عمه) در ارتباط است اما خانواده‌ی واقعی‌ خود را در گروه دوستان تاداشی پیدا می‌کند و این کشف – و رسیدن به حس امنیت – از عناصر کلیدی فیلم است. هیرو به واسابی، هانی لمن، فِرد و گوگو تکیه می‌کند و آن‌ها از کسانی هستند که در مسیر یافتن اتوبات‌ها – و مرد مرموزی که نقاب که بر چهره دارد – به او کمک زیادی می‌کنند. هانی لمن (یا لمون) و واسابی پس از مرگ تاداشی، می‌دانستند که باید از برادر کوچک او محافظت و پسرک را راضی کنند تا مسیر برادرش را ادامه دهد. با نزدیک شدن این شخصیت‌ها به یکدیگر، آن‌ها یک گروه ابرقهرمانی کوچک را تشکیل می‌دهند که نتیجه‌اش حتی نزدیکی بیشتر آن‌هاست، تا حدی که دیگر خود را یک خانواده می‌دانند و اهداف مشترکی را دنبال می‌کنند.

اطراف هیرو حالا آدم‌هایی پرسه می‌زنند که تنها به فکر حمایت از او هستند، از عمه‌اش تا دوستان جدید و حتی بیمکس. با پررنگ‌ کردن عنصر دوستی، انیمیشن شش قهرمان بزرگ از برخی کلیشه‌ها و مشکلات رایج آثار مشابه نیز خودداری کرده است، برای مثال خبری از یک رابطه‌ی عاشقانه‌ی اجباری نیست. دیزنی بارها و بارها در رابطه با اهمیت خانواده و دوستان فیلم ساخته‌ است اما شش قهرمان بزرگ بی‌گمان یکی از بهترین برداشت‌ها را از آن ارائه می‌دهد.

انیمیشن «شش قهرمان بزرگ» تصویر درستی از مارول و دیزنی ارائه می‌دهد

انیمیشن شش قهرمان بزرگ

هنگامی که دیزنی، شرکت مارول را در سال ۲۰۰۹ خریداری کرد، بسیاری از طرفداران به این نکته فکر می‌کردند که چه آثار انیمیشنی بزرگی می‌تواند از این خرید متولد شود؛ دیزنی به عنوان یکی از استادان انیمیشن‌سازی حالا این فرصت را داشت تا مارول و ابرقهرمانان محبوب آن را به دنیاهای انیمیشنی خودش بیاورد. البته که طرفداران ترجیح می‌دادند این انیمیشن‌ها بر اساس مجموعه‌های مشهوری مانند «مردان ایکس» یا «چهار شگفت‌انگیز» باشند اما در عوض دیزنی، به سراغ کتاب کمیکی رفت که حتی برخی از طرفداران مارول نام آن را نشنیده بودند: شش قهرمان بزرگ.

نسخه‌ی انیمیشنی تفاوت‌های آشکاری با نسخه‌ی کمیکی مارول دارد اما همین تغییرات که دیزنی در منبع اصلی ایجاد کرده، باعث شده است تا شش قهرمان بزرگ هم یکی از آثار اصیل دیزنی باشد و هم به ذات مارول وفادار باقی بماند؛ اثری که بهترین تلفیق را از این دو ارائه می‌دهد. دیزنی در صد سال اخیر، بسیاری از قصه‌های مشهور را گرفته و آن‌ها را تغییر داده است تا با جهان‌بینی این شرکت هم‌سو شوند، مثل «گوژپشت نتردام» (۱۹۹۶)، «تارزان» (۱۹۹۹) و «سیاره گنج» (۲۰۰۲)، بنابراین منطقی بود که اقتباس آن‌ها از یک کتاب کمیک مهجور مارولی نیز با چنین رویکردی ساخته شود.

شش قهرمان بزرگ به ما یادآور می‌شود که شخصیت‌های مارولی تا چه اندازه انعطاف‌پذیر هستند و با آن‌ها چه آثار ماندگاری می‌توان خلق کرد. این انیمیشن در سالی روی پرده رفت که «نگهبانان کهکشان» به عنوان بخشی از دنیای سینمایی مارول اکران شد. هر دو فیلم، اقتباسی از کمیک‌های نه چندان مشهور بودند، هر دو یک تیم کوچک و ناشناخته از کمیک‌ها را گرفتند و آن‌ را به چیزی منحصربه‌فرد تبدیل کردند و هر دو قدرت خلاقیت و نوآوری در سینما را به ما نشان می‌دهند. چیزی که شش قهرمان بزرگ و نگهبانان کهکشان را متمایز می‌کند این است که قصه‌گویی را در اولویت قرار می‌دهند و می‌دانند چگونه بر مخاطب عادی تاثیر بگذارند. حالا هر دو، جز محبوب‌ترین‌ها هستند و جایگاه ویژه‌ای در میان آثار دیزنی دارند. شش قهرمان بزرگ محصول خلاقیت‌های دو شرکت بلندپرواز است و حالا شاید تنها سوال این باشد که دیزنی چه زمانی قسمت دوم آن را تولید می‌کند.

انیمیشن 6 قهرمان بزرگ اثر کریس ویلیامز

منبع: MovieWeb

برچسب‌ها :
دیدگاه شما

loading...
بازدیدهای اخیر
بر اساس بازدیدهای اخیر شما
تاریخچه بازدیدها
مشاهده همه