معرفی کتاب «رها در باد» جوجو مویز؛ روایت احساسی به یادماندنی

۱۷ بهمن ۱۴۰۱ زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۶ دقیقه
کتاب رها در باد

جوجو مویز روزنامه‌نگار و نویسنده‌ی پرکار انگلیسی، توانسته با رمان‌های عاشقانه‌‌اش، موفقیت چشمگیری در بازار کتاب به دست بیاورد. او یکی از معدود نویسندگانی بوده که دو بار برنده‌ی جایزه‌ی رمان عاشقانه‌ی سال از سوی انجمن رمان‌نویسان گشته و رمان‌هایش به بیست‌وهشت زبان زنده‌ی دنیا ترجمه شده است. یکی از دلایل عمده محبوبیت به احساسات عمیق لابلای سطور می‌توان اشاره کرد چرا که تمام مسیر زندگی شخصیت‌ها از نظر احساسی بسیار تکان‌دهنده و به‌یادماندنی است. کتاب خارق‌العاده و پرطرفدار «رها در باد» نوشته‌ی مویز، با محوریت شخصیت زن‌ها پیش می‌رود و دو تا داستان در گذشته و آینده را به‌صورت موازی روایت می‌کند.

زندگی‌نامه‌ی جوجو مویزکتاب رها در باد

پائولین سارا جو مویز معروف به جوجو مویز رمان‌نویس و روزنامه‌نگار، ۴ اوت ۱۹۶۹ در میدنستون انگلستان به دنیا آمد و در لندن بزرگ شد. زمانی که مویز در رویال هالووی دانشگاه لندن در مقطع لیسانس مشغول به تحصیل بود، برای دو نشریه‌ی خبری کار می‌کرد. او سال ۱۹۹۲ برای شرکت در دوره‌ی کارشناسی ارشد در رشته‌ی روزنامه‌نگاری در دانشگاه سیتی، بورسیه‌ای را دریافت کرد که توسط روزنامه‌ی ایندیپندنت تامین می‌شد و جدا از سال ۱۹۹۴ که در هنگ‌کنگ برای ساندی مورنینگ پست مشغول شد، به مدت ۱۰ سال در ایندیپندنت کار کرد.

مویز سال ۲۰۰۲، زمانی که اولین کتابش به نام «پناه باران» منتشر شد، به یک رمان‌نویس تمام‌وقت تبدیل گشت. رمان‌های او تاکنون به چهل‌وشش زبان زنده‌ی دنیا ترجمه شده، در دوازده کشور رتبه‌ی اول را کسب کرده‌ و بیش از سی‌وهشت میلیون نسخه از آن در سراسر جهان به فروش رفته است. او دو بار برنده‌ی جایزه‌ی رمان سال انجمن رمان‌نویسان رمانتیک شده است؛ سال ۲۰۱۱ برای کتاب آخرین نامه‌ی معشوق و سال ۲۰۰۳ برای کتاب رها در باد. رمان «من پیش از تو» سال ۲۰۱۲، نامزد بهترین کتاب سال در جوایز گلکسی کتاب بریتانیا شد و در یک فیلم بزرگ با بازی سم کلافلین و امیلیا کلارک اقتباس شده است.

تعداد زیادی از طرفداران او در سراسر جهان، کتاب‌های او را به دلیل ترکیبی از طنز، عاشقانه و درام و همچنین شخصیت‌های مرتبط به هم دوست دارند. مویز اکنون در مزرعه‌ای در سافرون والدن به همراه همسرش و سه فرزندشان در یک مزرعه زندگی می‌کنند و زمانی که مشغول به نوشتن نیست، از فضای بیرونی آنجا لذت می‌برد.

در ادامه‌ی این مطلب، کتاب معروف «رها در باد» را به‌اختصار معرفی کرده‌ایم که مطالعه‌ی آن را به دوستداران رمان‌های خارجی پیشنهاد می‌کنیم.

نقد و بررسی کتاب «رها در باد»کتاب رها در باد

کتاب «رها در باد» ابتدا در انگلیس با عنوان «Foreign Fruit» و سپس در آمریکا با عنوان انگلیسی «Windfallen» منتشز شد و این اثر جوجو مویز با ترجمه‌ی فرشته ایرانلی در ایران به انتشار رسید. جوجو مویز در نوشتن رمان‌های تاریخی و داستان‌های دوگانه یکی در گذشته و دیگری در آینده تبحر زیادی دارد. این اثر سال ۲۰۰۴ برنده‌ی جایزه‌ی کتاب سال انجمن رمان‌نویسان عاشقانه (RNA) شد.

داستان کتاب «رها در باد» در دو دوره‌ی زمانی متفاوت،‌ دهه‌ی ۱۹۵۰ و اوایل دهه‌ی ۲۰۰۰ در شهر مرهام رخ می‌دهد و داستان دو عشق که پنجاه سال از هم فاصله دارند را روایت می‌کند؛ مرهام یک شهر ساحلی در جنوب بریتانیا است که در آنجا زنان مسن و خانواده‌هایشان زندگی می‌کنند که تمایلی به بروز شدن ندارند و وسواس زیادی دارند برای حفظ شهرشان به همان شکلی که همیشه بوده‌ است.

در بخش اول کتاب که مربوط به دهه‌ی ۱۹۵۰ است، با دو دوست به نام‌‌‌‌های لوتی سویفت و سلیا هولدن آشنا خواهیم شد؛ زمانی که لندن در طول جنگ در حال تخلیه شدن است، یک دختر جوان به نام «لوتی» برای زندگی با خانواده‌ی هولدن به آنجا آمد و سپس پس از پایان جنگ جهانی دوم به دلیل اینکه مادرش علاقه‌ی چندانی به نگهداری او نشان نداد، دیگر به محل زندگی‌اش برنگشت و با خانواده‌ی هولدن در یک شهر ساحلی به نام مرهام ماند و بخشی از خانواده‌ی آن‌ها شد.

لوتی و سلیا مانند دو خواهر باهم صمیمی می‌شوند، اما همه‌چیز وقتی تغییر می‌کند که گروهی از بوهمی‌ها به خانه‌ای در کنار ساحل آرت دکو به نام آرکادیا نقل‌مکان می‌کنند و شهروندان محلی به رفتار آن‌ها مشکوک می‌شوند. به‌غیراز این دو دختر جوان که شیفته‌ی آن گروه می‌شوند، هیچ‌کسی از آن‌ها استقبال نمی‌کند. آن‌ها شروع به ملاقات با تازه‌واردان می‌کنند و شیفته‌ی شیوه‌ی زندگی عجیب‌وغریب و عدم محدودیت آن‌ها می‌شوند و آنچه در خانه‌شان اتفاق می‌افتد عواقب غم‌انگیز و طولانی‌مدت برای همه دارد.

ده‌ها سال بعد، خانه‌ی آرکادیا به یک هتل سطح بالا تبدیل می‌شود که مورد استقبال مردم محلی قرار نمی‌گیرد و رویدادهایی از گذشته را برمی‌انگیزد که هیچ‌کس نمی‌خواهد با کسی به اشتراک گذاشته شود.

یک روز اتفاقی می‌افتد که دوستی لوتی و سلیا و زندگی آن‌ها را برای همیشه تغییر می‌دهد. سپس داستان به ۵۰ سال بعد می‌رود و یک طراح داخلی به نام دیزی با نوزاد تازه متولد شده خود به آرکادیا نقل‌مکان می‌کند. او یک کار بازسازی برای یک صاحب هتل مستقر در لندن بر عهده گرفته است. دیزی ۲۸ ساله و دختر چهارماهه‌اش به حال خود رها می‌شوند وقتی دوست‌پسرش، «دانیل» تصمیم می‌گیرد که نمی‌تواند با استرس غیرمنتظره‌ی پدر شدن کنار بیاید و ناپدید می‌شود. همان‌طور که دیزی با زندگی جدید خود به‌عنوان یک والد مجرد سازگار می‌شود و اسراری از آرکادیا را کشف می‌کند، نه‌تنها به ایجاد تغییر در مرهام کمک می‌نماید، بلکه سرنوشت خود را نیز در این فرآیند کشف می‌کند.

آن‌ها زمان بیشتری را در آرکادیا می‌گذرانند و تبدیل به زنانی بالغ می‌شوند. بازگشت سلیا به مرهام باعث می‌شود که زندگی همه به‌طور کامل تغییر کند؛ هنگامی‌که او برای یافتن ثروت با «گای» وارد رابطه شده، ارتباطش با خواهرش قطع می‌گردد زیرا گای به لوتی علاقه‌مند می‌شود. قسمت دوم کتاب هم درباره‌ی همین خانواده است که چند سال بعد با تاثیرات این عقده‌ی عاشقانه و رازهایی که برای یک نسل از آن پنهان‌شده، زندگی می‌کنند.

همه‌ی شخصیت‌های اصلی کتاب «رها در باد» زن هستند و این به داستان غنا و تاثیری عمقی می‌دهد که اگر حول محور مردان داستان باشد، شاید دیده نشود. درواقع، اکثر شخصیت‌های مرد یک ویژگی و سبک کلیدی دارند و در طول داستان به آن پایبند هستند. ازآنجایی‌که نویسنده زیاد در مورد آن‌ها صحبت نمی‌کند، شاید پیچیدگی‌های آن‌ها مانند زنان کشف نشود.

این کتاب، درباره‌ی عشق و‌ به‌ویژه در مورد این است که چگونه هم می‌توانند روزمره و هم درعین‌حال خارق‌العاده باشد. اگر حماسه‌هایی درباره‌ی عشق گمشده با پیشینه‌ی تاریخی به‌خوبی نوشته شده است.

بخشی از کتاب «رها در باد»

خانم هولدن عینکش را گرفت و آرام گذاشت روی بینی‌اش، چهره‌اش شبیه کسی بود که می‌خواست با مخالفت کردن با تمام مدارکی که ثابت می‌کند روی زمین خشک قرار دارد، روی دریای مواج شناور بماند. آن روز دگرگونی عظیم آن‌هایی بود که با قطار شنبه از خیابان لیورپول می‌آمدند و آن‌هایی که کمتر رنگ‌پریده بودند با بی‌میلی به شهر باز می‌گشتند. در چنین روزهایی، سطح پیاده‌رو پر می‌شد از پسران کوچک با چرخ‌دستی‌های چوبی که با عجله هل می‌دادند و روی آن‌ها را با کیف‌دستی انباشته بودند. پشت آن‌ها مردانی خسته که کت‌وشلوارهای تابستانی خوبی بر تن داشتند، دست در دست همسرانشان، به خاطر یک سکه نیم شلینگی تعطیلات سالانه را شاهانه آغاز می‌کردند، و شاد و خوشحال بودند، یا حداقل این‌که مجبور نبودند خودشان ساک‌هایشان را تا اقامتگاهشان حمل کنند.

خانم هولدن گفت: «فردی، برو به ویرجینیا بگو یه تیکه پارچه بیاره. میشه؟ چه پسر ماهی، سلیا، عزیزم، آن‌قدر ترسناک خودت رو نشون نده. لوتی، عزیزم، بلوزت رو صاف کن. عجیب غریب شده‌ی بالا، دخترا، شماها که با دهن باز و چشمای خیره نمی‌خواید برید، مگه نه؟ نمی‌خوایم فکر کنن آدمای مرهام از پشت کوه اومدن و با دهن باز اون جا خشک‌شده‌ن.» سکوت کوتاهی حاکم شد و لوتی دید گوش‌های سلیا خیلی سرخ شده است. گوش‌های خودش حتی گرم هم نشده بودند. او در طول سال‌ها یاد گرفته بود بازجویی‌های سخت‌تر رخانم هولدن عینکش را گرفت و آرام گذاشت روی بینی‌اش، چهره‌اش شبیه کسی بود که می‌خواست با مخالفت کردن با تمام مدارکی که ثابت می‌کند روی زمین خشک قرار دارد، روی دریای مواج شناور بماند.

آن روز دگرگونی عظیم آن‌هایی بود که با قطار شنبه از خیابان لیورپول می‌آمدند و آن‌هایی که کمتر رنگ‌پریده بودند با بی‌میلی به شهر باز می‌گشتند. در چنین روزهایی، سطح پیاده‌رو پر می‌شد از پسران کوچک با چرخ‌دستی‌های چوبی که با عجله هل می‌دادند و روی آن‌ها را با کیف‌دستی انباشته بودند. پشت آن‌ها مردانی خسته که کت‌وشلوارهای تابستانی خوبی بر تن داشتند، دست در دست همسرانشان، به خاطر یک سکه نیم شلینگی تعطیلات سالانه را شاهانه آغاز می‌کردند، و شاد و خوشحال بودند، یا حداقل این‌که مجبور نبودند خودشان ساک‌هایشان را تا اقامتگاهشان حمل کنند.

کتاب رها در باد اثر جوجو مویز

 

برچسب‌ها :
دیدگاه شما

loading...
بازدیدهای اخیر
بر اساس بازدیدهای اخیر شما
تاریخچه بازدیدها
مشاهده همه