۲۰۰ سال دیگر چگونه عکاسی می‌کنیم؟

۷ آبان ۱۳۹۹ زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۷ دقیقه

در کنفرانس MWC امسال گوشی‌هایی معرفی شد که هرکدام چیزی بر عکاسی موبایلی می‌افزودند. یکی دوربین دوقلو داشت و دیگری می‌توانست در محیط‌های تاریک عکس‌های خوبی بگیرد. اتفاقا در هفته‌های اخیر دوربین‌های دیجیتال مختلفی هم به بازار آمدند. دوربین‌هایی که نسبت به نسل قبل عکس‌های بهتری می‌گیرند و به اشتراک‌گذاری تصاویر با آن‌ّها ساده‌تر است. به طور کلی امروزه دوربین‌ها یا در راه کیفیت بهتر تصویر و یا در به اشتراک‌گذاری آسان‌تر آن‌ها پیش می‌روند. در آینده‌ی نزدیک احتمالا دوربین‌های خیلی با کیفیتی خواهیم داشت که بر گجت‌های پوشیدنی سوار شده‌اند و خیلی سریع و آسان می‌شود تصویر آن‌ها را به اشتراک گذاشت. ولی شاید فکر کردن به آینده‌ی دورتر دوربین‌ها، مثل ۲۰۰ یا ۵۰۰ سال دیگر جذاب‌تر باشد. زمانی که همه‌ی این دوربین‌ها،‌ گوشی‌ها و حتی گجت‌های پوشیدنی، وسایلی مربوط به چند قرن پیش هستند. بیایید کمی با هم به این موضوع فکر کنیم.

برای پیش‌بینی بهتر آینده‌ی دور، بهتر است به گذشته‌ی خیلی دور برویم و خیلی سریع آن را مرور کنیم. یکی از نقاط قوت بزرگ انسان هوشمند نسبت به دیگر موجودات زنده، توانایی برقراری ارتباط با هم نوعانش به شکل پیشرفته و پیچیده است. انسان هوشمند چند هزار سال پیش، ابزار زبان پیشرفته را داشت و می‌توانست آن‌چه که تجربه کرده بود را به دیگران منتقل کند. انسان با حسگرهایش (به خصوص چشمانش) دنیای پیرامونش را احساس می‌کرد و با بدنش (به خصوص سیستم صوتی) تجربه را منتقل می‌کرد. بدین ترتیب آن‌چه که شاهد بود را با هم نوعانش به اشتراک می‌گذاشت.

اما یک مشکل وجود داشت. مشکل این‌جا بود که انسان باستانی این اطلاعات را فقط می‌توانست با هم نوعانی که آن لحظه در کنارش حضور داشتند به اشتراک بگذارد. نهایتا باید ماجرایی را برای افرادی تعریف می‌کرد تا دیگران بتوانند آن را برای کسانی در آینده یا در مکانی دیگر تعریف کنند.

ولی انسان یک توانایی دیگر هم داشت. او می‌توانست از ابزار برای ثبت کردن تصویر یک رویداد استفاده کند. فرض کنید که ۴۰ هزار سال پیش یک نفر خرس بزرگ و خطرناکی دیده که دوستش را کشته است. او به هر دلیلی می‌خواهد به دیگر انسان‌هایی که ممکن است از آن‌جا گذر کنند خبر بدهد که در این منطقه از جنگل خرس بزرگی وجود دارد. انسان هوشمند ذهن خلاق و دستان توانایی دارد، او چند سنگ سخت را برداشت و روی دیواره‌ی یک غار در همان نزدیکی، نقش خرسی که در حال کشتن یک انسان است را کشید. به همین دلیل است که اکنون در بعضی از غارها تصاویر این‌چنینی وجود دارد. اولین رسالت این حکاکی‌ها و نقاشی‌ها، ارتباط بوده است. این پدیده را می‌توانیم اولین قدم‌های «نورنگاری» (Photography- در لاتین Photo به معنی نور و Graphy به معنی نگاشتن) بدانیم. یعنی اینکه انسان با چشمانش پدیده‌ای را می‌دیده و با دستانش آن را می‌کشیده است. در دوربین‌های عکاسی امروزی هم دقیقا همین کار را می‌کنیم. در ضمن این حکاکی‌ها را به نوبه‌ی خود می‌توان مقدمه‌ای بر خط و نوشتن دانست.

حکاکی و نقاشی بر دیواره‌ها اولین راه ارتباط با کسانی بود که در زمان و مکان نگارنده حضور نداشتند.

حکاکی و نقاشی بر دیواره‌ها اولین راه ارتباط با کسانی بود که در زمان و مکان نگارنده حضور نداشتند.

کم کم بعضی افراد پیدا شدند که بهتر از بقیه روی دیواره‌ی غارها نقش می‌زدند. به تدریج این کار به نوعی هنر هم تبدیل شد و کسانی که بهتر نقاشی می‌کردند، توسط اعضای گروه تشویق می‌شدند. می‌توان همین مسیر را گرفت و به نقاشی‌های مدرن هزاران سال بعد رسید. همان نقاشی‌هایی که کاربرد دوگانه‌ی هنر و ارتباط دارند. نقاشی‌ها را می‌شد کشید و به دوردست‌ها فرستاد یا برای آیندگان برجای گذاشت. با اختراع ماشین چاپ هم این به اشتراک‌گذاری آسان‌تر شد.

از یکی دو هزار سال پیش آدم‌ها متوجه پدیده‌ی جالبی شدند. اینکه وقتی نور از یک سوراخ خیلی ریز رد می‌شود، می‌تواند کانونی شده و تصویر منظره‌ای که از آن ساطع شده را روی یک سطح تشکیل دهد. این پدیده را در طبیعت به راحتی می‌توان دید. مثلا به هنگام خورشید گرفتگی، نور خورشید گرفته از لابلای شاخ و برگ درختان گذر می‌کند و تصویر آن روی زمین تشکیل می‌شود. به هر صورت انسان خلاق و راحت‌ طلب راه آسان‌تری را برای کشیدن نقاشی‌های منظره برگزید. اینکه جعبه‌ای بزرگ بسازد و یک روزنه‌ی کوچک روی یکی از صفحات آن ایجاد کند تا تصویر روی صفحه‌ی روبرو تشکیل شود. حالا نقاش می‌توانست روی تصویر ایجاد شده طراحی اولیه‌ای انجام بدهد و سپس جزییات را به آن بیفزاید. بعدها نام این دستگاه که مقدمه‌ای بر دوربین‌های عکاسی بود را کمرا آبسکیورا گذاشتند.

وقتی نور یک چشم‌انداز از روزنه‌ای کوچک عبور می‌کند تصویر منظره را روی صفحه‌ی روبرو تشکیل می‌دهد. از این روش برای نقاشی منظره استفاده می‌شد و این اولین گام برای بوجود آمدن دوربین‌های عکاسی بود.

وقتی نور یک چشم‌انداز از روزنه‌ای کوچک عبور می‌کند تصویر منظره را روی صفحه‌ی روبرو تشکیل می‌دهد. از این روش برای نقاشی منظره استفاده می‌شد و این اولین گام برای بوجود آمدن دوربین‌های عکاسی بود.

کم کم کیمیاگران قدیمی موادی پیدا کردند که در برابر تابش نور حساس بودند. وقتی آن‌ها را روی صفحات فلزی قرار می‌دادند و در برابر روزنه‌ی کمرا آبسکیورا می‌گذاشتند، تصویر روی آن ثبت می‌شد و برای مدت زمانی محدود باقی می‌ماند. پرده‌ای هم جلوی روزنه قرار دادند تا اصطلاحا بتوانند نوردهی را قطع یا وصل کنند. با این حال روزنه‌ی کمرا آبسکیورا خیلی کوچک بود و درصورت کم بودن نور محیط، تصویر تشکیل نمی‌شد. به همین دلیل به جای استفاده از روزنه برای کانونی کردن نور، از عدسی که تازه اختراع شده بود، استفاده کردند. عدسی‌ها قطر بیشتری داشتند و بنابراین به یکباره قطر روزنه‌ی ورود نور چند برابر شد. آن‌ها می‌توانستند با استفاده از پدیده‌ی شکست نور، تصویر را روی صفحه‌ی آغشته به مواد شیمیایی حساس به نور کانونی کنند. با این حال همیشه این نور زیاد احتیاج نبود و گاهی اوقات لازم بود که بتوان به جز با زمان باز و بسته نگه داشتن پرده، نور ورودی را کنترل کرد. به پنجره‌ای نیاز بود که بتواند با کوچک و بزرگ شدن این کار را انجام دهد. بدین ترتیب دیافراگم دوربین اختراع شد. سه ابزار پرده (شاتر)، پنجره (دیافراگم) و حساسیت صفحه‌ی حساس به نور (ISO) در عکاسی امروزی هم سه پارامتر اصلی نوردهی هستند.

عدسی، قابلیت تغییر کانون، دیافراگم، پرده‌ی شاتر و از همه مهم‌تر صفحه‌ی ثبت کننده‌ی نور، فناوری‌هایی بودند که باعث تبدیل کمرا آبسکیورا به دوربین‌های عکاسی شدند.

عدسی، قابلیت تغییر کانون، دیافراگم، پرده‌ی شاتر و از همه مهم‌تر صفحه‌ی ثبت کننده‌ی نور، فناوری‌هایی بودند که باعث تبدیل کمرا آبسکیورا به دوربین‌ عکاسی شدند.

دوربین‌های عکاسی و سپس فیلم‌برداری در طول سال‌ها پیشرفت زیادی کردند و به کمک فناوری‌های پیشرفته‌ی انتقال تصویر، تبدیل به بهترین ابزارهای ارتباطی ما شدند. حالا ما انسان‌ها پس از تماشای یک رویداد به جای اینکه بخواهیم با صحبت کردن آن را برای دوستان خود تعریف کنیم یا نقش و نگارش را روی دیوار غار بکشیم، می‌توانیم عکس یا فیلم آن را بگیریم و به اشتراک بگذاریم. تا همین سه دهه‌ی پیش باید با پست این فیلم و عکس را ارسال می‌کردیم و حالا با استفاده از اینترنت این کار را انجام می‌دهیم. دوربین‌ها دیگر از آن دستگاه‌های مستقل تبدیل به وسایلی شده‌اند که در جیب یا ساعت ما جای می‌شوند. احتمالا تا چند وقت دیگر هم روی عینک یا لنز هوشمند ما قرار می‌گیرند. ولی آینده‌ی دوردست چگونه است؟ آیا دوربین‌ها همین‌طور کوچک می‌شوند و نهایتا به صورت چیپ‌هایی الکترونیکی زیر پوست ما قرار می‌گیرند؟

گوشی‌های همراه تکامل یافته‌ی همان ابزارهای حکاکی بر دیواره‌ی غار هستند. ابزار نورنگاری به بدن ما نزدیک شده و در جیبمان قرار دارد. ولی آینده چگونه است؟ آیا آن‌ها صرفا زیر پوست ما قرار می‌گیرند؟

گوشی‌های همراه تکامل یافته‌ی همان ابزارهای حکاکی بر دیواره‌ی غار هستند. ابزار نورنگاری به بدن ما نزدیک شده و در جیبمان قرار دارد. ولی آینده چگونه است؟ آیا آن‌ها صرفا به صورت یک چیپ الکترونیکی زیر پوست ما قرار می‌گیرند؟

بهتر است دوباره به اول داستان برگردیم. بدن ما هم لنز و عدسی و سنسور دارد، هم پردازشگر تصویر و قابلیت ذخیره‌سازی. این‌ها همان چشمان و مغز ما هستند. بنابراین می‌توان گفت که به هیچ‌کدام از این ابزارها احتیاج نداریم و خودمان بهترشان را داریم. شاید اگر از دیدگاه تکاملی هم بخواهیم نگاه کنیم، بتوانیم بگوییم که در انتقال پیام‌هایمان به همدیگر از دیگر موجودات زنده پیشرفته‌تریم، ولی نه خیلی پیشرفته‌تر. یعنی وقتی رویدادی را دیده‌ایم و می‌خواهیم آن را به بقیه نشان دهیم، یا باید صحبت کنیم و یا با استفاده از ابزارهایی مثل نقاشی و عکاسی آن را به دیگران منتقل کنیم. حالا فرضا این دوربین‌ها می‌توانند خیلی کوچک شوند و درون لنز هوشمند چشم ما جای بگیرند. ولی به نظر می‌رسد حالت پیشرفته‌تر این است که کاری کنیم تا تصویر دقیق ذهنی ما در ذهن دیگران نقش ببندد. یعنی وقتی یک رویداد رخ می‌دهد، بتوانیم به آن نگاه کنیم، مغز ما آن را ببیند،‌ پردازش کند و انتخاب کنیم که دقیقا این تصویر به ذهن یک یا چند نفر از دوستانمان منتقل شود. در این صورت واسطه‌ها را حذف کرده‌ایم. نمی‌دانم شاید باید به صورت بیولوژیک کاری کنیم که این قابلیت به مغز ما اضافه شود. به هر صورت در طول تکامل این انتقال وایرلس اطلاعات بین مغزهای ما بوجود نیامده است (اگر انتقال صوتی از طریق صحبت کردن یا زبان بدن را جزو آن حساب نکنیم). شاید باید کاری کرد که بچه‌هایی که به دنیا می‌آیند از ابتدا این قابلیت را داشته باشند. نوعی قابلیت در ارتباط بی‌سیم مغز با مغز بدون نیاز به انتقال اطلاعات از طریق صحبت کردن یا نقاشی کردن و عکس گرفتن.

نقاشی و عکاسی ابزارهایی برای کمک به ارتباط بین انسان‌ها هستند. شاید بتوانیم روزی این واسطه‌ها را حذف کنیم و از طریق انتقال دقیق تصویر ذهنی، هر آن‌چه می‌بینیم را با هم نوعانمان به اشتراک بگذاریم.

نقاشی و عکاسی ابزارهایی برای کمک به ارتباط بین انسان‌ها هستند. بدن ما عدسی، سنسور، پردازشگر تصویر و فضای ذخیره‌سازی را دارد. بنابراین شاید بتوانیم روزی واسطه‌ها را حذف کنیم و از طریق انتقال دقیق تصویر ذهنی، هر آن‌چه می‌بینیم را با هم نوعانمان به اشتراک بگذاریم.

جالب است که اگر چنین ارتباط دقیقی در تصویر ذهنی برقرار شود، یکی از بزرگترین مشکل انسان‌ها، یعنی عدم توانایی در برقراری ارتباط دقیق و بهینه حل می‌شود. از جمله بزرگترین مشکلات ما این است که خیلی خوب نمی‌توانیم منظورمان را منتقل کنیم و دیگران دقیقا متوجه منظور ما نمی‌شوند. به نوعی ما نمی‌توانیم خود را جای همدیگر قرار دهیم تا تعامل بهینه‌ای داشته باشیم و در نتیجه همیشه سوء تفاهم و البته همین مشکلاتی که همیشه بین مردم دنیا وجود داشته پیش می‌آید.

برچسب‌ها :
دیدگاه شما

۱۴ دیدگاه
  1. دانلود فیلم

    واقعا عالی بود
    نظرات هم خوندنی بود 😀

  2. محمد

    مارشال مک لوهان نظرش اینه که تمام ابزارهای رسانه ای، به نوعی ادامه دهنده ی اعضای بدنمون هستن و نتیجه ی رشد ما. اگه با این دید به دوربین عکاسی و وب و روزنامه و ضبط صوت نگاه کنیم، بعید نیست که این رشد شکلی از سیکل به خودش بگیره و تمام این ابزارها، دوباره به اعضای بدن ما برگردن.

  3. Parham

    سلام
    ممنون از مقاله جالب توجهتون.
    گفتنی است نقاشی های غارنشینی در حدود ۴۰ هزار سال پیش که به گفته «جانسن» و «گاردنر» بیشتر جنبه آیینی داشته اند تا ثبت خاطره و یا اعلام خطر؛ به نظر می رسد به تاریخ نقاشی نزدیکترند تا به عکاسی. گرچه هر دو در پی ثبت تصاویر هستند لیکن از نظر «رویین پاکباز» این گونه نقاشی ها عامدانه انتزاعی کشیده شده اند. بنابراین وجه تصویرسازانه آن به نظر قوی تر می آید.
    از طرف دیگر گمان می کنم هم اکنون بسیاری از دانشمندان براین عقیده هستند که بدن انسان در تعادل کامل آفریده شده است. بنابراین شاید جز در شرایط نظامی ـ جاسوسی و یا پزشکی نیازی نباشد که قطعه ای خارجی در بدن انسان کار گذاشته شود. چه بسا فضای زندگی در آینده به نحوی باشد که لحظه به لحظه تصاویر پیرامون به شیوه های چند بعدی ثبت می گردد. در نتیجه شوقی که اکنون برای ثبت تصاویر داریم در آن زمان بواسطه سهل الوصول بودن بی معنی باشد. و یا حتی در آن زمان ما شاید صرفا دغدغه بدست آوردن تصاویر دنیاهای دوردست تر را در سر داشته باشیم.

  4. mivchn

    اونجایی که گفتید با این پیشرفت امکان پیش نیومدن سوتفاهم هایی که ناشی از انتقال اشتباه منظور به دیگران هست وجود داره، عکس اون رو هم در نظر بگیرید که ممکنه چیزهایی که دقیقن با منظور بد گفته میشه و کسی متوجه نمیشه و ختم به درگیری نمیشه در اون حالت منجر به مشکلاتی بزرگ بشه !

  5. سین

    البته مثل هر فن و تکنولوژی دیگری باید قبل از توسعه آن به عواقب چنین قابلیتی هم اندیشید.

  6. فرزاد شریف زاده

    یکی از مطالب بسیار جالب و از اون دست پیش بینی هایی بود که فکر رو چندین قدم جلوتر از پله ای که روش ایستادیم می بره.
    بسی قابل تامل و جالب و حیرت انگیزه…
    جالب اینجاست که این دست موضوعات همچنان برای بسیاری افراد بیش از حد تخیلی یا دور از واقعیت به نظر می رسند و این در حالیست که بسیاری از دانشمندان در حال بررسی نقشه مغز انسان و عملگرهای مختلف اون هستن و سالهاست که در خصوص قسمتهای مختلف خاص از مغز، از جمله قسمتهایی که مدیریت ثبت تصاویر رو به عهده دارن تحقیق میشه.

    با این حال پیش بینی ارائه شده در این مطلب بسیار هوشمندانه و ورای ساده انگاری های روزمره بود و برای یک لحظه تصور آینده ای چنین ما را در پیش بینی های مختلفی غرق میکنه و به ذهن اجازه میده تا بازه ادراک و تصورش از آینده رو به چیزی فرای تصور صرفا پیشرفته تر شدن تجهیزات امروزی برسونه.

    پیشینه ای که از انسان غار نشین بیان شده ما را به یاد این مطلب میندازه که اصولا بسیاری از شیوه های قدیمی کاملا متحول شده و در فرمتی که در اون زمان غیر قابل تصور بوده تبدیل گشته و فقط موضوع ثابت مانده و لذا شاید برای پیشبینی آینده باید چندین پله فراتر از آنچه امروز معنا دارد قدم بگذاریم.

    این مطلب ارزش خواندن و تامل و تفکر چندباره را دارد، چرا که تلنگری کوچک است برای ذهنمان که عادتهای روزمره را کنار بگذارد و به آینده با دیدی متفاوت بنگرد و در زمینه های مختلف آینده را تصور کند.

    با تشکر فراروان

    1. سینا

      درود و درودددددددددددد
      این بخش پایانی کامنت شما نیز ، نیاز ب چند بار تفکر و اندیشیدن داره !!!
      واقعا” ک بایستی چشم ها رو شست” ، و با انگیزه دیگری ، در جستجوی آینده بود !!!
      برای نمونه ، کی حتی فکرش رو میکرد ک در مدت ۱۰ سال ، کیفیت دوربین های گوشی های زمخت گذشته ، از ۱.۳ یا ۲ مگاپیکسل ، به ۱۶ ، ۱۸ ، ۲۰ و یا حتی ۲۵ مگاپیکسل بر۳ !؟!؟!
      حال باید ک “چشم ها رو شست ، باید ک ب آینده ، از دیدگاه دیگری ، نگاه کرد … ” !

  7. مهدی

    خیلی پست جالبی بود .
    به نظر من زمانی میرسه که میشه اسمش رو گذاشت پایان آکادمی و شروعی عصر جدیدی که مغز انسان بصورت مستقیم با سیستم های فوق پیشرفته کامپیوتری در ارتباط میشه و اطلاعاتی کلان تر و گسترده تر از عکس و فیلم رو انتقال میده . یعنی در عرض ۱ ساعت شما میتونی تمامی ۰ تا ۱۰۰ علوم مختلف رو یاد بگیری. یا به تمامی زبان های دنیا تسلطی داشته باشی که انگار مادر زادی بلدی .. انسان های فوق فوق هوشمند و صد البته ربات های فوق هوشمندی که تمام پیرامونمان را فراگرفته اند . البته اگه جنگی نشه و دنیا کلا با این همه بمب اتمی که ساخته شده نابود نشه .

    1. امین

      اینو گفتی یاد فیلم ماتریکس افتادم

  8. یه بنده خدا

    حیف که اون موقع نیستیم خوراکش تقلب سر امتحانه

    1. دوست

      بنده خدا اون موقع دیگه ما نمیخواد درس بخونیم امتحان بدیم که…
      درس میاد مارو میخونه :> :>

      1. Barca

        خیلی باحالی ، دمت گرم …

    2. یحیی

      یعنی اونموقع که دنیا انقد پیشرفت کرده فک میکنی آزمون ها همینطوری سنتی میمونن یا حداقل فرهنگمون در همین حد باقی میمونه؟

    3. saeed

      عزیزم دیگه تا اون موقع فک کنم آدما رم خور بشن و دیگه نیازی به درس خوندن نیست

loading...
بازدیدهای اخیر
بر اساس بازدیدهای اخیر شما
تاریخچه بازدیدها
مشاهده همه