۱۵ تغییر چهره‌ی خیره کننده‌ی بازیگران در فیلم‌های علمی-تخیلی

۱۳ تیر ۱۴۰۱ زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۱۵ دقیقه
تغییر چهره در فیلم‌های علمی-تخیلی

در فیلم‌های علمی-تخیلی مفاهیم، شخصیت‌ها یا دنیاهایی به مخاطب ارائه می‌شود که معمولا برایش ناآشنا است. این به کارگردان بستگی دارد که چگونه دنیای فیلم‌هایش را متقاعد کننده و ملموس می‌سازد. بزرگ‌ترین فیلم‌های علمی-تخیلی تمام دوران، عناصری از دنیای واقعی را می‌گیرند و آن‌ها را در زمینه‌ای متفاوت و از نو تصور می‌کنند. یکی از این عناصر، می‌تواند شخصیت‌های خیالی باشد که داستان فیلم را با جذابیت بیشتری پیش ببرند. در ادامه ۱۵ تغییر چهره‌ی خیره کننده‌‌ در فیلم‌های علمی-تخیلی را نام بردیم.

با نگاهی به تاریخ فیلم‌های کلاسیک‌ علمی-تخیلی در زمینه‌ی جلوه‌های بصری متوجه می‌شویم که دستاوردهای عظیمی رخ داده است. انیمیشن استاپ موشن در «کینگ کنگ» (King Kong) سال ۱۹۳۳، صحنه‌های مینیاتوری «جنگ ستارگان: اپیزود چهارم- امیدی تازه» (Star Wars: Episode IV- A New Hope)، دایناسورهای کامپیوتری در «پارک ژوراسیک» (Jurassic Park)، سکانس‌های اکشن «زمان گلوله» (bullet time) در «ماتریکس» (The Matrix) و فناوری اجرای ضبط حرکت در «ظهور سیاره‌ی میمون‌ها» (Rise of the Planet of the Apes) دستاوردهای مهم و تعیین کننده‌ای در تاریخ جلوه‌های بصری به شمار می‌روند.

با این حال، هر فیلم علمی-تخیلی (و به طور کلی هر فیلمی) به شخصیت‌های بزرگ نیاز دارد. هنرمندان طراحی و تغییر چهره و آرایشگران در تبدیل بازیگران سرشناس به برخی از نمادین‌ترین شخصیت‌های این ژانر کمک زیادی کرده‌اند.

۱. رادی مک‌داول در فیلم «سیاره‌ی میمون‌ها» (Planet of the Apes)

رادی مک‌داول در فیلم «سیاره‌ی میمون‌ها»

«سیاره‌ی میمون‌ها» که در سال ۱۹۶۸ اکران شد، نمونه‌ای جذاب از این حقیقت است که چگونه فیلم‌های علمی-تخیلی می‌توانند هم سرگرم‌کننده و هم تفکر برانگیز باشند. تماشای ماجراجویی سفر در زمان امروز هم مانند ۵۰ سال پیش سرگرم کننده است. با این حال، فیلم سوالات جالبی در مورد تکامل، نقش‌های اجتماعی و سو استفاده از حیوانات مطرح می‌کند.

جای تعجب نیست که این فیلم موفق الهام‌بخش یک فرنچایز عظیم شد. این مجموعه در سه‌گانه‌ای مدرن با بازی اندی سرکیس احیا شد. بازی سرکیس در نقش سزار رهبر میمون‌ها، «ظهور سیاره‌ی میمون‌ها» در سال ۲۰۱۱، «طلوع سیاره‌ی میمون‌ها» (Dawn of the Planet of the Apes) در سال ۲۰۱۴، و «جنگ برای سیاره‌ی میمون‌ها» (War for the Planet of the Apes) در سال ۲۰۱۷ را به یکی از بهترین‌ بلاک باسترها در سال‌های اخیر تبدیل کرد. این فیلم حتی الهام‌بخش فاکس قرن بیستم شد تا یک کمپین جوایز قانونی را برای به رسمیت شناختن اجراهای ضبط حرکت راه‌اندازی کند.

با این حال، بازی سرکیس اگر به خاطر گریم شگفت‌انگیز فیلم اصلی نبود، هرگز امکان‌پذیر نمی‌شد. میکاپ آرتیست افسانه‌ای جان چمبرز از پروتزهای فراوانی استفاده کرد تا رادی مک داوال را به کورنلیوس، دانشمند میمون باهوشی تبدیل کند که برای جورج تیلور (با بازی چارلتون هستون) دلسوزی می‌کند. مک داول می‌توانست مضحک به نظر برسد، اما کورنلیوس با آن گریم شگفت‌انگیز قلب فیلم است.

۲. جان هارت در فیلم «بیگانه» (Alien)

جان هارت در فیلم «بیگانه»

«بیگانه»، فیلم علمی-تخیلی کلاسیک ریدلی اسکات محصول سال ۱۹۷۹، یکی از بهترین فرضیه‌های تاریخ سینما را دارد: «اگر فیلم «آرواره‌ها» (Jaws) در فضا ساخته می‌شد چه اتفاقی می‌افتاد؟» در آن دوران فیلم‌های ترسناکی که در فضا رخ می‌دهند مفهوم جدیدی نبودند، اما اسکات فهمید که ترس واقعی چیزی بیش از خون و خون‌ریزی است.

زنومورف موجود فضایی فیلم «بیگانه» به نمادی در بین مردم تبدیل شد، اما در بیشتر فیلم اصلی در سایه‌ها پنهان شده است. این همان چیزی است که «بیگانه» را بسیار وحشتناک می‌کند. خدمه‌ی کشتی فضایی نوسترومو خیلی دیر می‌فهمند که این موجود مرموز چه توانایی‌هایی دارد.

در اوایل فیلم، یک چهره‌خور (مرحله‌ی اولیه در چرخه‌ی زندگی زنومورف) خود را به صورت افسر اجرایی کین (با بازی جان هرت) می‌چسباند. گرچه چهره‌خور می‌میرد، اما وقتی زنومورف از قفسه‌ی سینه‌ی کین بیرون می‌زند و او را می‌کشد، تنش و ترس بلافاصله افزایش پیدا می‌کند.

این لحظه از بادی هارور (وحشت جسمی) یکی از وحشتناک‌ترین سکانس‌های کل فرنچایز «بیگانه» است. این صحنه برای لحن فیلم بسیار اهمیت دارد. قهرمانان «بیگانه» صرفا افراد طبقه‌ی کارگری هستند که هیچ تجربه‌ای در برخورد با هیولاهای فرازمینی ندارند. اسکات با آشکار نکردن افکت تا زمان فیلمبرداری این صحنه، واکنش‌های طبیعی بازیگران را در سکانس باز شدن سینه ضبط کرد.

۳. ایان مک‌دیارمید در فیلم «بازگشت جدای» (Return of the Jedi)

ایان مک‌دیارمید در فیلم «بازگشت جدای»

«بازگشت جدای» نقطه‌ی اوج سه‌گانه‌ی اصلی «جنگ ستارگان» و رویارویی نهایی لوک اسکای واکر (با بازی مارک همیل) و پدرش دارث ویدر (با بازی دیوید پروس) بود. اگرچه امپراتور پالپاتین (با بازی ایان مک‌دیارمید) تا آن زمان به طور کامل روی پرده ظاهر نشد، اما تاثیر او در دو فیلم اول قوی بود. پالپاتین تنها به طور خلاصه به عنوان یک طرح هولوگرافیک در «امپراتوری ضربه می‌زند» (The Empire Strike Back) ظاهر می‌شود، اما واضح است که او تنها شخصیتی است که بر ویدر قدرت و تسلط دارد.

«بازگشت جدای» باید نشان می‌داد که پالپاتین بر ویدر برتری دارد. این کار آسانی نبود. ویدر قبلا به یکی از نمادین‌ترین شخصیت‌های شرور تاریخ سینما تبدیل شده بود. جورج لوکاس به جای اینکه پالپاتین را به یک جنگجوی بی‌رحم مانند شاگردش تبدیل کند، ارباب تاریکی سیث‌ها را به پیرمردی بیمار تبدیل کرد.

پروتز روی صورت ایان مک‌دیارمید از یک تاریخ کامل سخن به میان می‌آورد که هرگز مستقیما برای بینندگان توضیح داده نمی‌شود. پالپاتین در اثر اعمال شیطانی زیادش زخمی، تغییر شکل یافته و ضعیف شده است. مک‌دیارمید، بازیگر جوان بریتانیایی آن زمان، زیر این گریم کاملا غیرقابل تشخیص است.

در حالی که ویدر زخم‌های خود را از افسران امپراتوری پنهان می‌کند، پالپاتین از ظاهر ناخوشایند خود لذت می‌برد. ماهیت ضعیف بدن پالپاتین، لوک را غافلگیر می‌کند. پس از اینکه لوک از کشتن ویدر امتناع کرد، پالپاتین می‌ایستد و نشان می‌دهد که نیازی به عصا ندارد.

۴. کاترین هلموند در فیلم «برزیل» (Brazil)

کاترین هلموند در فیلم «برزیل»

وقتی کارگردان تری گیلیام به کاترین هلموند پیشنهاد کرد نقش آیدا لوری را در فیلم «برزیل» در سال ۱۹۸۵ بازی کند، او گفت: «توی این نقش خیلی خوشگل نخواهی بود». گیلیام، هلموند را برای این نقش گلچین کرد. او تجربه‌ی زیادی در کمدی‌های تلویزیونی داشت و گیلیام می‌دانست که می‌تواند لحن طنز منحصر به فردی را که او به دنبالش است، به تصویر بکشد. «برزیل» چیزی بیش از یک معمای دیستوپیایی استاندارد است. این فیلم یک کاوش پوچ و در عین حال وحشتناک از ماهیت فاسد طمع شرکت‌ها و اتکای بیش از حد به فناوری است.

هلموند مادر سم با بازی جاناتان پرایس را به تصویر می‌کشد. در حالی که سم شروع به زیر سوال بردن نقش خود در جامعه کرده است، آیدا در زیاده‌خواهی‌های خود غرق می‌شود. در یکی از ناراحت کننده‌ترین لحظات فیلم، ایدا تحت عمل جراحی پلاستیک عمیقی قرار می‌گیرد که پوست صورتش را به شدت می‌کشند. در حالی که این یک اغراق بیهوده در مورد روش‌های جلوگیری از پیری است، این صحنه به دلیل جلوه‌های گریم عالی که توسط همسر گیلیام، مگی اعمال شده است، واقعی به نظر می‌رسد. هلموند مجبور بود برای این سکانس ده ساعت زیر گریم باشد.

۵. جف گلدبلوم در فیلم «مگس» (The Fly)

جف گلدبلوم در فیلم «مگس»

«مگس» فیلم ترسناک دیوید کراننبرگ محصول سال ۱۹۸۶، یکی از بهترین بازسازی‌های تمام دوران است. فیلم اصلی که در سال ۱۹۵۸ ساخته شده بود، بیشتر بر صحنه‌های مهیج و تکان دهنده تمرکز دارد تا پرداختن به یک شخصیت. در حالی که فیلم اصلی محصول لذت‌بخش دوران خود است، کراننبرگ دوباره داستان را به عنوان یک تراژدی عاشقانه به تصویر می‌کشد. شخصیت اصلی، ست براندل (با بازی جف گلدبلوم)، بسیار مهربان است. او با اختراع یک دستگاه انتقال از راه دور به پیشرفت بزرگی در علم دست می‌یابد.

ست یک دانشمند دیوانه نیست، بلکه واقعا در مورد تحقیقات خود هیجان‌زده است و به روزنامه‌نگاری به نام رونی کوایف علاقه دارد. شیمی بی‌نظیر بین ست و رونی، مسیر تراژیک داستان را دلخراش‌تر می‌کند. ست به امید اینکه رونی را تحت تاثیر قرار دهد، خود را در دستگاه تله‌پورت قرار می‌دهد و متوجه نمی‌شود که مگسی نیز به داخل دستگاه نفوذ کرده است. بدن ست شروع به دگرگونی می‌کند زیرا او به آرامی از انسان به مگس تغییر شکل می‌دهد.

گریم و پروتز باورنکردنی کریس والاس و استفان دوپوئیس تغییر تدریجی جسمانی ست را نشان می‌دهد. هیچ یک از تغییرات بدن او یک شبه اتفاق نمی‌افتد. او به آرامی شروع به احساس انرژی بیشتر کرده و ولع سیری ناپذیری برای قند پیدا می‌کند. والاس و دوپویس برای طراحی شخصیت‌های باورنکردنی خود برنده‌ی جایزه‌ی اسکار شدند.

۶. کوین پیتر هال در فیلم «غارتگر» (Predator)

جف گلدبلوم در فیلم «مگس»

«غارتگر»، فیلم کلاسیک جان مک‌تیرنان محصول سال ۱۹۸۷، ممکن است یک فیلم علمی-تخیلی باشد، اما محیط جنگلی که فیلم در آن ساخته شده، یادآور فیلم‌های جنگ ویتنام است. این فیلم یک عملیات نجات شبه نظامی در جنگل‌های بارانی آمریکای مرکزی را دنبال می‌کند. سرگرد داچ شفر (با بازی آرنولد شوارتزنگر) تیمی را برای نجات گروهی از گروگان‌ها که توسط سربازان چریکی نگهبانی می‌شوند رهبری می‌کند.

در صحنه‌های آغازین، «غارتگر» بلافاصله اعلام نمی‌کند که یک فیلم علمی-تخیلی است. تنها پس از اینکه شکارچی ترسناک (با بازی کوین پیتر هال) شروع به انتخاب کماندوها می‌کند، داچ متوجه می‌شود که با یک دشمن معمولی روبرو نیستند. با این حال، اگر هیولایی که داچ و مردانش با آن روبرو بودند، فقط یک جلوه‌ی ویژه‌ی مسخره بود، فیلم تاثیر خود را از دست می‌داد. تبدیل کوین پیتر هال به موجودی بیگانه، سکانس‌های مبارزه را هیجان‌انگیزتر کرد. شوارتزنگر و سایر بازیگران مجبور بودند بدلکاری واقعی انجام دهند، نه اینکه فقط در برابر یک موجود کاملا دیجیتالی بازی کنند.

مک‌تیرنان، استن وینستون طراح این گریم درخشان را برای طراحی یک پوشش مصنوعی استخدام کرد. داشتن گریم برای تمام بدن تجربه‌ی بازی هال را چندان خوشایند نمی‌کرد. او جایگزین ژان کلود ون دام در نقش اصلی شد، زیرا ون دام از گرم بودن بیش از حد لباس شکایت داشت. با این حال، هال نقش را به خوبی ایفا کرد و نتیجه خلق برخی از تاثیرگزارترین سکانس‌های اکشنی است که تا کنون ساخته شده است.

۷. کریستوفر پلامر در فیلم «پیشتازان فضا ۶؛ کشور کشف نشده» (Star Trek VI: The Undiscovered Country)

کریستوفر پلامر در فیلم «پیشتازان فضا 6؛ کشور کشف نشده»

فرنچایز «پیشتازان فضا» (Star Trek) مملو از موجودات بیگانه‌ی نمادین است. حتی اگر تا به حال قسمتی از فیلم اصلی را ندیده باشید، احتمالا با نژادهای بیگانه مانند ولکان‌ها، رامولان‌ها، کلینگون‌ها، کارداشیان‌ها، فرنگی و بورگ آشنا هستید. « پیشتازان فضا ۶؛ کشور کشف نشده » سال ۱۹۹۱ نحوه‌ی نمایش کلینگون‌ها را کاملا تغییر داد.

هنرمندان گریم این فیلم ریچارد اسنل، مایکل میلز و اد فرنچ، پروتزهای کلینگون را ارتقا دادند تا آن‌ها را واضح‌تر نشان دهند. «کشور کشف نشده» بیشتر از هر فیلم قبلی به فرهنگ کلینگون می‌پردازد. تعداد کاراکترهای کلینگونی در «کشور کشف نشده» بیشتر از مجموع پنج فیلم قبلی است. این فیلم حول یک پیمان صلح بین امپراتوری کلینگون و فدراسیون می‌چرخد. جیمز تی کرک (با بازی ویلیام شاتنر) و اسپاک (با ابازی لئونارد نیموی) با شورای کلینگون مذاکره می‌کنند.

از میان کلینگون‌های فیلم، شخصیت کریستوفر پلامر، به نام چانگ، به یاد ماندنی‌ترین است. چانگ یک رهبر نظامی بی‌وجدان است که نقشه‌ای را ترتیب می‌دهد تا کرک را برای ترور صدراعظم کلینگون آماده کند. پلامر ظرافت زیادی در این نقش به کار می‌برد. چانگ اغلب از شکسپیر نقل قول می‌کند و به کرک درباره‌ی دانش او درباره‌ی هنرها می‌بالد. این نقش بدون پروتزهای خوب بسیار مضحک به نظر می‌رسید. اسنل، میلز و فرنچ برای کار خود نامزد جایزه‌ی اسکار بهترین گریم شدند.

۸. وینسنت دن آفریو در فیلم «مردان سیاه‌پوش» (Men in Black)

وینسنت دن آفریو در فیلم «مردان سیاه‌پوش»

فیلم علمی-تخیلی «مردان سیاه‌پوش» محصول ۱۹۹۷ پیش‌فرض درخشانی دارد. چه می‌شد اگر موجودات فضایی در میان ما زندگی می‌کردند؟ «مردان سیاه‌پوش» بر اساس مجموعه کتاب‌های مصور به همین نام، دنیایی را تصور می‌کند که در آن موجودات فضایی برای زندگی روی زمین تغییر شکل می‌دهند. آژانس دولتی مرموز معروف به «مردان سیاه‌پوش» این بازدیدکنندگان فرازمینی را زیر نظر دارد و خاطرات هر انسانی را که اتفاقا آن‌ها را ببیند پاک می‌کند.

«مردان سیاه‌پوش» دنیایی وسیع را خلق کرد که در آن موجودات بیگانه‌ی مختلف حضور دارند. ریک بیکر و دیوید لیروی اندرسون، هنرمندان طراحی چهره، وظیفه داشتند محیط‌های پس‌زمینه‌ای را پر کنند که گونه‌های مختلف بی‌شماری را نشان می‌داد. در حالی که بسیاری از این شخصیت‌ها کمدی بودند، شخصیت «باگ» کاملا ترسناک بود. این موجود حشره مانند در بدن کشاورز ادگار (با بازی وینسنت دن آفریو) زندگی می‌کند. در انتشار بلو-ری فیلم، بیکر از این فیلم به عنوان چالش برانگیزترین پروژه‌ی فیلمبرداری دوران حرفه‌ای خود یاد کرد. دن آفریو به عنوان موجودی که سعی می‌کند انسان به نظر برسد، عملکردی بی‌نظیر ارائه می‌دهد.

۹. ربکا رومین در فیلم «مردان ایکس» (X-Men)

ربکا رومین در فیلم «مردان ایکس»

فیلم اصلی «مردان ایکس» محصول ۲۰۰۰ تاریخ فیلم‌های کمیک را برای همیشه تغییر داد. «مردان ایکس» به جای اینکه با شخصیت‌هایش مانند کارتون رفتار کند، لحن جدی‌تری به خود گرفت. ستوان ارشد مگنتو میستیک (با بازی ربکا رومین)، می‌تواند خود را متحول کرده و شخصیت‌های دیگر را تقلید کند.

متاسفانه، این تغییر چهره برای رومین بسیار آزار دهنده بود. او یک فرآیند طاقت‌فرسای نه ساعته را پشت سر می‌گذاشت تا پوست میستیک را روی بدنش قرار دهند. علیرغم چالش‌ها، رومین گفت که «هر بار که آن‌ها کار گریم را تمام می‌کردند و من در آینه به خودم نگاه می‌کردم، یک شاهکار می‌دیدم.» بخش گریم دست در دست گروه جلوه‌های بصری برای ایجاد سکانس‌هایی کار کرد که در آن میستیک به بابی دریک (با بازی شان اشمور) و ولورین (با بازی هیو جکمن) تبدیل می‌شود.

هنگامی که جنیفر لارنس برای بازی در نقش میستیک جوان در «مردان ایکس: کلاس اول» (X-Men: First Class) انتخاب شد، او نیز تحت مراحل سخت گریم مشابهی قرار گرفت.

۱۰. ران پرلمن در فیلم «پسر جهنمی» (Hellboy)

ران پرلمن در فیلم «پسر جهنمی»

فیلمسازان مدرن زیادی وجود ندارند که بدانند چگونه گریم و جلوه‌های بصری را یکپارچه با هم ترکیب کنند. با این حال، گیرمو دل تورو یکی از آن‌ استثناها است. همه‌ی فیلم‌های دل تورو موجودات برجسته‌ای در خود دارند که داستان‌هایشان فیلم را شکل می‌دهد. دل تورو گزینه‌ی ایده‌آلی برای آوردن شخصیت مکس مینیولا «پسر جهنمی» به پرده‌ی نقره‌ای بود. داستان‌های «پسر جهنمی» عناصر ترسناک، فانتزی و عاشقانه را در خود جای داده‌اند، در یک کلام یعنی تمام ژانرهایی که دل تورو با آن‌ها بیشتر آشنا است.

دل تورو یکی از همکاران و دوستان محبوب خود، ران پرلمن را برای بازی در نقش ضدقهرمان شیطانی انتخاب کرد. دل تورو در توضیح کارگردان برای انتشار بلو-ری در سال ۲۰۱۹ گفت که به دلیل آشنایی‌اش با پروتز، پرلمن را انتخاب کرده است. پرلمن پسر جهنمی را هم ترسناک و هم دلسوز نمایش داد و برای اقتباس‌های بعدی تنها گزینه‌ی مناسب بود. بازسازی سال ۲۰۱۹ با بازی دیوید هاربر که مورد انتقاد منتقدین قرار گرفت، نتوانست به خوبی پرلمن و دل تورو عمل کند.

۱۱. هیو گرانت در فیلم «اطلس ابر» (Cloud Atlas)

هیو گرانت در فیلم «اطلس ابر»

راجر ایبرت منتقد مشهور سینما از «اطلس ابر» به عنوان «یکی از جاه‌طلبانه‌ترین فیلم‌های ساخته شده تا کنون» یاد کرد. اقتباس حماسی از رمان ۲۰۰۴ دیوید میچل با همین نام در شش نقطه‌ی مختلف در تاریخ بشر اتفاق می‌افتد. تیم خلاق لانا واچوفسکی و لیلی واچوفسکی برای نشان دادن اینکه چگونه داستان‌های یکسانی در طول زمان تکرار می‌شوند، یک گروه از بازیگران را برای بازی در چند نقش انتخاب کردند.

هیو گرانت در نقش شش شخصیت مختلف در هر دوره ظاهر می‌شود. او در سال ۱۸۴۹ به عنوان مدیر مزرعه‌ی جنوبی به نام گیلز هوروکس، در سال ۱۹۳۶ یک کارمند هتل بی‌نام، در سال ۱۹۷۳ توسعه دهنده‌ی نیروگاه هسته‌ای به نام لوید هوکس، در سال ۲۰۱۲ برادر جیم برادبنت، در سال ۲۱۴۴ صاحب رستوران، و رییس یکی از قبایل آدمخوار در آینده‌ی دیستوپیایی سال ۲۳۲۱ ظاهر می‌شود. قبل از «اطلس ابر»، گرانت بیشتر به خاطر کارش در کمدی‌های رمانتیک در دهه‌ی ۱۹۹۰ شناخته می‌شد. او گفت که از فرصت تبدیل شدن به شخصیت‌های شیطانی هیجان‌زده است، به‌ویژه رهبر آدم‌خوار با صورت خالکوبی شده.

۱۲. زویی سالدانیا در فیلم «نگهبانان کهکشان» (Guardians of the Galaxy)

زویی سالدانیا در فیلم «نگهبانان کهکشان»

«نگهبانان کهکشان» اولین فیلمی نیست که زویی سالدانیا نقش یک شخصیت بیگانه‌ی غیرقابل تشخیص را بازی می‌کند. او در نقش نیتیری در حماسه‌ی علمی-تخیلی جیمز کامرون یعنی «آواتار» (Avatar) ظاهر شد. با این حال، این دو نقش بسیار متفاوت از یکدیگرند. سالدانیا برای بازی در نقش قاتل بیگانه، گامورا، باید گریم کامل داشته باشد. سالدانیا گفته است که از ایفای این نوع نقش‌ها لذت می‌برد. این فیلم نامزد جایزه‌ی اسکار بهترین گریم و آرایش مو شد که برای اولین بار برای دنیای سینمایی مارول اتفاق می‌افتاد.

برخلاف نیتیری، گامورا یک قهرمان سنتی نیست. او یکی از قاتل‌های برتر پدرخوانده‌اش، تانوس (با بازی جاش برولین) است. اگرچه گامورا برای قاتل بودن آموزش دیده بود، اما از سوی پدرش مورد آزار و اذیت قرار گرفته و یاد می‌گیرد که علیه او شورش کند. گامورا هرگز محبت واقعی نشان نداده است و معاشقه‌های پیتر کویل (با بازی کریس پرت) او را غافلگیر می‌کند.

۱۳. هیو کیزبرن در فیلم «مکس دیوانه؛ جاده‌ی خشم» (Hugh Keays-Byrne)

هیو کیزبرن در فیلم «مکس دیوانه؛ جاده‌ی خشم»

«مکس دیوانه؛ جاده‌ی خشم» محصول ۲۰۱۵ اولین باری نبود که هیو کیزبرن در مجموعه‌ی اکشن پساآخرالزمانی جورج میلر در این نقش ظاهر شد. او در سال ۱۹۷۹ در فیلم اصلی «مکس دیوانه» در نقش شخصیت شرور تویکاتر هم بازی کرد. با این حال، کیزبرن به این فرنچایز بازگشت تا نقش جنگ سالار ترسناک ایمورتان جو را بازی کند که منبع آب را در زمین خشک و بی آب و علف کنترل می‌کند. ایمورتان جو دختران جوان را به بردگی می‌کشد تا همسرش شوند و از «پسران جنگی» متعصب خود وفاداری می‌خواهد.

تیم گریم ظاهر نمادین ایمورتان جو را طراحی کرد تا اشاره‌ای به تاریخچه‌ی خشونت‌آمیزی داشته باشد که هرگز به طور کامل برای مخاطبان توضیح داده نمی‌شود. در حالی که ما چیز زیادی در مورد تاریخچه‌ی جو نمی‌دانیم، واضح است که او به دلیل وحشیگری خود در سال‌های متمادی شهرت کسب کرده است. «مکس دیوانه؛ جاده‌ی خشم» تفسیری است درباره‌ی نقش‌های جنسیتی و توانمندسازی زنان. طراحی عجیب و غریب ایمورتن جو تجسم نهایی مردانگی سمی است.

۱۴. استلان اسکاشگورد در فیلم «تلماسه» (Dune)

استلان اسکاشگورد در فیلم «تلماسه»

در حالی که اقتباس دیوید لینچ در سال ۱۹۸۴ از «تلماسه» شایستگی‌های خود را دارد، طراحی گریم خوب یکی از گزینه‌های مثبتش نیست. طراحی گروتسک شخصیت‌های هارکونن در نسخه‌ی لینچ خنده‌دار است و اصلا ترسناک و تهدیدآمیز نیست. دنیس ویلنوو برای نسخه‌ی اقتباسی سال ۲۰۲۱ خود از رمان فرانک هربرت به طور جدی طراحی افراد شرور را ارتقا داد. استلان اسکاشگورد به عنوان بارون بی‌رحم ولادیمیر هارکونن کاملا غیرقابل تشخیص است.

اسکاشگورد بیش از ۸۰ ساعت را صرف گریم کرد تا برای این قسمت آماده شود. او می‌خواست که بارون بدون حتی گفتن کلامی یک حضور ترسناک داشته باشد. اگرچه برخی از بازیگران ممکن است در مورد گذراندن زمان زیادی برای گریم مردد باشند، اسکاشگورد در مورد این روند مشتاق بود. اسکاشگورد احساس می‌کرد که این شخصیت وقتی برهنه است وحشتناک‌تر می‌شود.

۱۵. آگاته روسل در فیلم «تیتان» (Titane)

آگاته روسل در فیلم «تیتان»

اگر فیلم بادی هارور فرانسوی «تیتان»را ندیده‌اید، یکی از دیوانه کننده‌ترین و لذت بخش‌ترین فیلم‌های هنری دهه‌ی گذشته را از دست داده‌اید. در این فیلم آگاته روسل در نقش الکسیا، کودکی که در یک تصادف رانندگی از ناحیه‌ی جمجمه آسیب می‌بیند، بازی می‌کند. در طول عمل جراحی، یک صفحه‌ی تیتانیوم در سر الکسیا قرار داده می‌شود. «تیتان» در ادامه به بررسی چگونگی درهم‌تنیدگی جنسیت، هویت و آسیب می‌پردازد. حتی طرفداران مادام‌العمر فیلم‌های ترسناک نیز ممکن است از نمایش جزئیات فیلم با محتوای خشونت‌آمیز و جنسی تکان دهنده شگفت‌زده شوند.

با توجه به پیشینه‌ی غم‌انگیز الکسیا، روسل مجبور شد اجرای بسیار احساسی را به نمایش بگذارد. او گفت که حمایت تیم گریم او را نسبت به این قسمت مشتاق‌تر کرده است. روسل هر روز بیش از هشت ساعت را با بخش گریم سپری می‌کرد و گفت که زمان آماده‌سازی به او کمک کرد تا بین صحنه‌های احساسی از حالت اضطراب و فشار خارج شود.

منبع: slash film

برچسب‌ها :
دیدگاه شما

۳ دیدگاه
  1. احمد

    نرگس محمدی درنقش ستایش۱و۲و۳و۴و۵و۶و۷و….

    1. کیوان

      عالی بود
      گل گفتی

    2. PARSA

      کاشکی عکسم بود

loading...
بازدیدهای اخیر
بر اساس بازدیدهای اخیر شما
تاریخچه بازدیدها
مشاهده همه