۱۰ فیلم شبیه «نوسفراتو» که حتما باید ببینید

«نوسفراتو» ساختهی رابرت اگرز این روزها از مهمترین و ستایششدهترین آثار روی پرده و در دسترس است. رابرت اگرز فیلمش را با الهام از رمان «دراکولا» نوشتهی برام استوکر و فیلم «نوسفراتو» ساختهی فردریش ویلهلم مورنائو محصول 1922 ساخته که هنوز هم از بهترین فیلمهای تاریخ سینما است و بیش از یک قرن از بر پرده افتادنش میگذرد. رابرت اگرز در طول کارنامهی نه چندان طولانی خود نشان داده که تبحر خاصی در بازسازی وهمآلود تاریخ و روزگار گذشته دارد و در هر اثرش به بخشی از دنیا سر زده و با ادغام کردن هراس و تاریخ به تصویری تازه رسیده است. حال در اثر تازهی او هم چنین نگرشی حکمفرما است و ما را وا میدارد که 10 فیلم شبیه «نوسفراتو» را برای علاقهمندان به این اثر مرور کنیم.
«نوسفراتو» بعد از مدتها توانست به زیرژانر وحشت گوتیک حال و هوایی تازه بدمد. بر خلاف دیگر زیرگونههای ژانر وحشت که این روزها در اوج هستند و مدام فیلمهای موفقی طبق الگوهای روایی آنها ساخته میشود و توانستهاند ژانر وحشت را دوباره احیا کنند و بخشی از بهترین فیلمهای ترسناک تاریخ سینما لقب بگیرند، زیرگونهی وحشت گوتیک مدتها است که به محاق رفته و کمتر کسی سراغی از آن میگیرد. حال در فهرست 10 فیلم شبیه «نوسفراتو» قرار است سری به این زیرگونه بزنیم و فیلمهایی را معرفی کنیم که هر علاقهمند به سینمایی باید ببیند.
در طول این سالها زیرگونهی هراس جسمانی با فیلمهایی چون «تیتان» (Titane) ساختهی جولیا دوکورنائو، «جنایات آینده» (Crimes Of The Future) اثر دیوید کراننبرگ یا «ماده» (The Substance) ساخته کورالی فارژا جانی دوباره گرفته است. زیرگونهی اسلشر هم آثاری چون مجموعه «ترساننده» (Terifier) دارند که خوب دیده شدند. ترسناکهای روانشناختی با فیلمی چون «لنگدراز» (Longlegs) راه خود را میروند و تکلیف فیلمهای زامبیمحور هم که مشخص است. ترسناکهای فراطبیعی هم با فلیمهایی چون «نخستین طالع نحس» (The First Omen) روزگار خوشی دارند و فقط این زیرگونهی ترسناک گوتیک بود که حال و روز خوشی نداشت.
بخشی از دلیل این موضوع به حال و هوای عاشقانهی ترسناکهای گوتیک بازمیگردد. این حال و هوای عاشقانه در فیلمهای امروزی تبدیل به عشقهایی نوجوانانه شد و هیولاهای ترسناک را در آثاری چون «گرگ و میش» (The Twilight) یا سریال «خاطران خونآشام» (The Vampire Diries) در قالب موجوداتی نه چندان ترسناک قرار داد. خود رابرت اگرز در مصاحبهای گفته که برای نمایش یک موجود خون آشام ترسناک به شیوهی قدیمی مجبور بوده که داستانش را به گذشته ببرد؛ چرا که مخاطب امروز حضور آن دراکولاها در دنیای مدرن امروز را به واسطهی همان تصویر مصنوعی چندان نمیپذیرد.
در چنین قابی است که فیلم «نوسفراتو» فارغ از کیفیت هنریاش دارای اهمیت میشود. فروشش در گیشه و تحویل گرفته شدنش از سوی منتقدان و مخاطب سینمارو میتواند زیرگونهی وحشت گوتیک را دوباره مانند سالهای دور، به ویژه در دههی 1930 و دوران ترکتازی کمپانی یونیورسال در زمینهی ساختن فیلمهای ترسناک، صاحب یک چرخهی با کیفیت کند. طبیعی است که مخاطب راستین سینمای ترسناک دوست دارد به تماشای یک فیلم شبیه به «نوسفراتو» بنشیند تا در آینده، اگر چنین چرخهای از تولیدات تازه راه افتاد، بتواند با آنها همراه شود و بهتر درکشان کند.
در فهرست 10 فیلم شبیه «نوسفراتو» همه نوع فیلمی از هر دورهای وجود دارد؛ هم آثار هنرمدانهی اروپایی مانند «نوسفراتو» سال 1922، «خونآشام» ساخته 1932 و «ساعت گرگ و میش» محصول 1968 که از فرهنگ اروپایی تغذیه میکنند و این چنین ریشه در خاستگاه خود پدیدهی خون آشام و نوسفراتو هم دارند و هم فیلمهای آمریکایی مخاطب پسند و سرگرم کننده. هم فیلمهای مهیجی چون «خونآشامها» در این فهرست وجود دارد که اکشنمحور است و هم اثری آرام همچون «آدم درست را راه بده» که آهسته آهسته و با حوصله زیر پوست شخصیتهایش نفوذ میکند و به زندگی یخزده و منجمد مردمانی در اسکاندیناوی میپردازد. هم قدیمیهای سینما سهم دارند و هم فیلمهای جدیدتر. خلاصه که برای هر نوع سلیقهای در فهرست 10 فیلم شبیه «نوسفراتو» سهمی وجود دارد.
10. فانوس دریایی (The Lighthouse)
- کارگردان: رابرت اگرز
- بازیگران: ویلم دفو، رابرت پتینسون
- محصول: 2019، آمریکا و کانادا
- امتیاز سایت IMDb به فیلم: 7.5 از 10
- امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: 90٪
این یکی را هم مانند «نوسفراتو» محصول 2024 خود رابرت اگرز ساخته است و با وجود آن که خون آشامی در آن وجود ندارد، بنا به دلایلی ما را به یاد فیلم «نوسفراتو» میاندازد و از این منظر جای خود را در فهرست 10 فیلم شبیه «نوسفراتو» پیدا میکند. شباهت اول به تصویربرداری کار بازمیگردد. با وجود آن که فیلم «فانوس دریایی» اثری سیاه و سفید است و «نوسفراتو» فیلمی رنگی در هر دو اثر تاریکی بر روشنایی چیره است. در هر دو اثر عنصر خواب و رویا تاثیر بسیار دارد و عمدهی سکانسهای وحشت زمانی آغاز میشود یا پایان مییابد که شخصیت از خواب یا همان کابوس برمیخیزد.
دیگر نکته به سردرگمی یکی از شخصیتها در هر دو اثر بازمیگردد. در فیلم «نوسفراتو» شخصیتی وجود دارد که نیکلاس هولت نقش او را بازی میکند. این مرد، انسان سردرگمی است که به خاطر به دست آوردن کمی پول دل به ماجرایی میزند که زندگی او را از بین میبرد و به جنونش میکشاند. در فلیم «فانوس دریایی» هم چنین شخصیتی با بازی رابرت پتینسون وجود دارد. در «فانوس دریایی» رابرت پتینسون نقش جوانکی را بازی میکند که مانند آن مرد جوان در فیلم دیگر برای به دست آوردن کمی پول و پیدا کردن یک کار به دم دروازههای جهنم سفر کرده و خود خبر ندارد که چه بلایی در انتظارش است.
اما نکتهی دیگر به رفتار دوربین فیلمساز در هر دو اثر بازمیگردد. دوربین رابرت اگرز در هر دو فیلم در ظاهر آرام است. اما این فقط بخشی از ماجرا است. این دوربین مدام در حال ثبت وقایعی است که مشخص نیست کجایش واقعی است و کجایش کابوس. موسیقی هم که فیلم را همراهی میکند چنین است و تقابل آرامش دوربین و موسیقی مشوشکننده کاری کرده که مخاطب نداند باید چه احساسی داشته باشد و این چنین دستخوش حالتی از وحشت میشود. در چنین قابی است که فیلم «فانوس دریایی» در فهرست 10 فیلم شبیه «نوسفراتو» قرار میگیرد.
نکتهی دیگر این که در ظاهر فیلم «فانوس دریایی» ربطی به زیرگونهی وحشت گوتیک ندارد. این چنین نیست. اول این که میتوان المانهایی از این سینما در این جا پیدا کرد. داستان در جایی دور افتاده میگذرد و قصه هم به گذشته ارتباط دارد. شخصیتها با جنونی دست در گریبان هستند که از یک عامل شر سرچشمه میگیرد. در عین حال مشخص نیست این عامل شر ریشهای عینی دارد یا ذهنی. از سوی دیگر کیفیت میزانسن هم به گونهای است که به حال و هوای اکسپرسیونیستی قابها دامن میزند. همهی اینها باعث میشود که ما فیلم «فانوس دریایی» را در فهرست 10 فیلم شبیه «نوسفراتو» قرار دهیم. ضمن این که در هر دو اثر ویلم دفو حضوری معرکه دارد که به راحتی از یاد نمیرود.
«دههی 1890. دو مرد، یکی پیر و با تجربه و دیگری جوان و تازه کار به جزیرهای در میانهی اقیانوس میرسند تا ماموریت خود را که نگهبانی از یک فانوس دریایی است آغاز کنند. آنها باید مواظب باشند که این فانوس هیچگاه خاموش نشود. مدت زمان ماندگاری آنها در این جزیره که هیچ ارتباطی با هیچ نقطهای از کرهی زمین ندارد بستگی به آمدن گروه بعدی دارد. تنهایی دو مرد آنها را دستخوش هیجانات روحی و سپس جنون میکند و این آغاز یک تراژدی است که هر دو را تا مرز جنایت پیش میبرد اما …»
9. مصاحبه با خونآشام (Interview With The Vampire)
- کارگردان: نیل جوردن
- بازیگران: تام کروز، برد پیت، کریستین دانست و آنتونیو باندراس
- محصول: 1994، آمریکا
- امتیاز سایت IMDb به فیلم: 7.5 از 10
- امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: 63٪
«مصاحبه با خونآشام» از هر جهت فیلم غریبی است. علاوه بر حضور تعدادی ستارهی بزرگ که هر کدام به تنهایی میتوانند فیلمی را جذاب کنند، داستان غریبی هم دارد. یک خونآشام در برابر میکروفون یک خبرنگار نشسته و از آن چه که بر او رفته میگوید. در این میان داستان به قرنها پیش میرود و قصه از جایی آغاز میشود که خون آشامی تصمیم میگیرد دیگر تنها نباشد. در این میان پای عشقهای از دست رفته، زندگی رها شده و احساسات خون آشام طرف صحبت هم به میان میآید. نیل جوردن کارگردان فیلم میداند که بخشی از جذابیت هر اثر گوتیک، توجه به همین موارد احساساتگرایانه در داستان است.
برای رسیدن به اوج این احساست گرایی، خون آشامی کم سن و سالی با بازی کریستین دانست هم در فیلم وجود دارد. او از همان سن کودکی توسط خون آشامی وحشتناک گاز گرفته میشود . از آن جایی که دیگر امکان پیر شدن برای خون آشامها وجود ندارد، در همان سن و سال میماند. در واقع او قرنها عمر دارد اما اگر کسی وی را ببیند، فکر میکند که با کودکی کم سن و سال روبه رو شده است.
نکتهی مهم دیگر بازسازی درست دورههای مختلف تاریخی در این فیلم است. نیل جوردن میداند که برای قابل باور از کار درآمدن داستانش باید فضایی سرد و تاریک خلق کند که در آن خون آشامهایش جولان دهند و به هر کجا که دوست دارند سر بزنند. از این منظر میتوان این فیلم را در فهرست 10 فیلم شبیه «نوسفراتو» قرار داد. چرا که در هر دو اثر دقت زیادی به طراحی جزییات در قاب شده و هر دو فیلمساز، چه رابرت اگرز در «نوسفراتو» و چه نیل جوردن در «مصاحبه با خونآشام» تلاش کردهاند که دورهی تاریخی مد نظر خود را در ابتدا تاثیرگذار درآورند تا سپس به یک جغرافیای ترسناک برسند.
نکتهی دیگر در برخورد با فیلم «مصاحبه با خون آشام» حضوراین موجودات در پهنهی گیتی است. گویی آنها مانند گروههای زیرزمینی در همه جا حضور دارند و در شب جولان میدهند. این اربابان تاریکی از قواعدی پیروی میکنند. یکی از این قواعد رازداری است حال کسی از بین آنها پیدا شده و از پس قرنها تلخی و سختی تلاش دارد صدایش را به گوش دیگران برساند و به این رازداری و رمز و رازی که دور آنها پیچیده شده، پایان دهد. پس حضور او و کارش برای دیگران خطر ایجاد خواهد کرد و فیلمساز تلاش دارد از این موضوع به تعلیق برسد.
نکتهی دیگر به جذابیت فیلم به واسطهی حضور بازیگرانش بازمیگزدد. «مصاحبه با خونآشام» از کسانی چون برد پیت، تام کروز و آنتونیو باندراس در قالب نقشهای اصلی بهره میبرد. شاید در زمان اکران فیلم تنها این تام کروز بود که تمام مراحل ستاره شدن را پیموده بود اما در عصر حاضر همهی ما این بازیگران را میشناسیم. پس تماشای «مصاحبه با خونآشام» میتواند جذابیت دو چندانی فقط به خاطر تماشای آنها داشته باشد و حضورش را نه تنها در فهرست 10 فیلم شبیه «نوسفراتو»، بلکه در هر فهرست دیگری با محوریت خونآشامها تضمین کند. گفتنی است که فیلم اقتباسی از کتابی به همین عنوان به قلم آن رایس است.
«در سال 1994 میلادی در مکانی پرت در شهر سان فرانسیسکو خبرنگاری به نام دنیل مالی در حال مصاحبه با مردی است که ادعا میکند نامش لویی دو پونت دو لاک و یک خون آشام است. لویی سرگذشت خود را از سالهای 1790 آغاز میکند؛ از زمانی که زمیندار بزرگی در مزرعهی خود در لوییزیانا بود. او از این میگوید که پس از مرگ همسر و فرزندش اختیار از کف داده و شبی مورد حملهی خون آشامی به نام لازتات لایونکورت قرار گرفته که عمری طولانی داشته است. لازتات به لویی پیشنهاد میکند که خون آشام شود و این چنین عمری جاودان پیدا کند. لویی در شرایط روحی خراب میپذیرد و زندگی او به عنوان یک خون آشام که جان دیگران را میستاند، آغاز میشود اما …»
8. دراکولا (Dracula)
- کارگردان: تاد براونینگ
- بازیگران: بلا لاگوسی، دیوید منرز و هلن چندلر
- محصول: 1931، آمریکا
- امتیاز سایت IMDb به فیلم: 7.4 از 10
- امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: 94٪
سینمای آمریکا در دههی 1930 با امروز تفاوت بسیار داشت. در آن دوران هر کمپانی کار خود را میکرد و برخی از فیلمها و ژانرها در تخصص آنها بود و کمپانیهای دیگر به جز در موارد نادر سراغی از ژانر اختصاصی کمپانیهای دیگر نمیگرفتند و به کار خود مشغول بودند. مثلا در آن دوران مترو گلدیون مایر تخصصی موزیکال میساخت و ساختن گنگستری بر عهدهی کمپانی برادران وارنر بود. در این میان کمپانی کوچکتر یونیورسال هم فیلمهای ترسناک می ساخت؛ چرا که هم این آثار بودجههای کمتری به خود اختصاص میداند و با معیارهای فیلمسازی آن زمان ارزان به حساب میآمدند و یک کمپانی کوچک از پس ساختشان برمیآمد و هم آثاری دم دستی تصور کیشدند که کمپانیهای بزرگتر را چندان جذب خود نمیکردند.
این جنین بود که کمپانی یونیورسال تبدیل شد به غول اصلی ساختن فیلمهای ترسناک در آن دوران. از آن جایی که بازیگران هم تحت قرارداد کمپانیها بودند و با آنها همچون کارمند رفتار میشد، برخی بازیگران با حضور در قالب نقشهای تکراری در فیلمهای مختلف جا افتادند و اصلا آن ژانر و آن سینما با حضور او تعریف میشد. مثلا در دههی 1930 جیمز کاگنی به نوعی معرف سینمای گنگستری بود و مردم او را در قالب یک گنگستر میپذیرفتند. چنین سرنوشتی نصیب بلا لاگوسی هم شد. فقط این که او تحت قرارداد کمپانی یونیورستل بود و مدام از فیلمی به فیلم دیگر میرفت در قالب کنت دراکولا بر پرده ظاهر میشد. در همان دوران بوریس کارلف هم در یونیورسال کار میکرد و عدهدار نقش فرانکشتاین در فیلمهای مختلف با محوریت این هیولای ترسناک بود.
در بین آثار ساخته شده با محوریت کنت درامولا در آن دوران و در کمپانی یونیورسال قطعا این یکی درجایگاهی رفیعتر قرار میگیرد و به همین دلیل هم باید نامش را در فهرست 10 فیلم شبیه «نوسفراتو» قرار داد. از سوی دیگر تا پیش از اکران این فیلم به واسطهی شاهکار فردریش ویلهلم مورنائو و فیلم «نوسفراتو» در دههی 1920 و همچنین ساخته شدن آثار صامت با اقتباس از رمان دراکولا نوشتهی برام استوکر، هنوز تصویر واضحی از این هیولا در ذهن تماشاگر شکل نگرفته بود. چرا که فیلم مورنائو کار دیگری با خون آشامها داشت که به موقع در فهرست 10 فیلم شبیه «نوسفراتو» بهان هم میرسیم و فیلمهای صامت هم به دلیل عدم امکان استفاده از صدا که یکی از ابزتر اصلی ترساندن مخاطب است، چندان موفق نبودند.
در نهایت همین اثر تاد براونینک بود که ترس از یک خون آشام را در ابعادی بینالمللی به جان مخاطب انداخت و نام این موجود را در تمام هستی به افراد شناساند. امروز کمتر کسی است که نام دراکولا را نشنیده باشد و این موضوع بیش از آن که به رمان گوتیک جناب برام استوکر اترباط داشته باشد، به کار تاد براونینگ و بازیهای بیوقفهی بلا لاگوسی در قالب این هیولا ارتباط دارد. پس باید نامش را در فهرست 10 فیلم شبیه «نوسفراتو» قرار داد. البته باید این را در نظر داشت که احتمالا فیلم «دراکولان برای مخاطب اکروز چندان ترسناک نباشد اما بالاخره یکی از مهمترین فیلمهای تاریخ سینما است و هر تماشاگر اهل این ژانر حتما باید به تماشایش بنشیند.
«شخصی به نام راینفیلد قصد دارد به قصر دراکولا برای انجام کاری سفر کند. در روستایی نزدیک به قصر مردم محلی تلاش میکنند که به او هشدار دهند و وی را از رفتن به آن جا بازدارند. اما راینفیلد اعتنایی نمیکند و به قصر میرود. در میانهی راه راینفیلد با دلیجانی برخورد میکند و از او میخواهد که به وی در رسیدن به قصر کمک کند. مرد خبر ندارد که این دلیجان، دلیجان اختصاصی کنت دراکولا است. سپس وارد قصر میشود. کنت استقبال گرم اما عجیبی از او میکند و همین شک راینفیلد را بیشتر میکند و …»
7. آدم درست را راه بده (Let The Right One In)
- کارگردان: توماس آلفردسون
- بازیگران: لینا لئاندرسون، کاره هدبران و پر رگنار
- محصول: 2008، سوئد
- امتیاز سایت IMDb به فیلم: 7.9 از 10
- امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: 98٪
داستان فیلم در دل اسکاندیناوی سرد و یخ زده و در عصر حاضر جریان دارد. در منطقهای که تمام مدت شب است و هیچگاه هوا روشن نمیشود و همین موضوع جان میدهد برای حضور خون آشامی فراری از نور در شهر. اما نکته این جا است که خون آشام این فیلم با خون آشامهای آثار دیگر متفاوت است. او در ظاهر یک کودک است؛ دختربچهای کم سال و بسیار معصوم که نمیتواند به کسی آزار برساند اما حاضر است است کار را برای شخص دیگری که به وی عشق میورزد انجام دهد و او را از مخمصه نجات دهد.
یکی از موارد اساسی که این فیلم را در فهرست 10 فیلم شبیه «نوسفراتو» قرار میدهد و اساسا هر فیلم خوبی با محوریت خون آشامها بر مبنایش ساخته میشود، تاکید بر تنهایی هیولای قصه است. خون آشامها موجودات تنهایی هستند که از پس اعصار و قرون هیچگاه کسی را مناسب رفاقت و عشق پیدا نکردهاند و از آن جایی که عمری جاودان دارند، امکان عشقورزی به دیگران را ندارند؛ چرا که در نهایت آن شخص خواهد مرد و خون آشام باز هم تنها خواهد ماند. پس خون آشامها ترجیح میدهند که هیچگاه به کسی دل نبندند تا هیچگاه ضربهی احساسی نخورند.
میبینید که از این منظر با موجوداتی حساس و شدیدا احساساتی طرف هستیم که بر خلاف ظاهر ترسناکشان بنا به دلایل دیگری تنها هستند. حال در فیلم «آدم درست را راه بده» این تنهایی وسیعتر شده و تمام یک جامعه را در برگرفته است. جامعهای درگیر خمودگی و روزمرگی که اهالی آن درون خانههای خود زندگی میکنند و حضور فعالانه در اجتماع ندارند و مدام نوشخواری میکنند و از پنجره به بیرون زل میزنند تا شاید روزی فرشتهی مرگ از راه برسد و آنها را با خود ببرد. غافل از این که فرشتهی مرگ جایی همان نزدیکی است؛ در قالب دختربچهای به ظاهر معصوم.
از این جا است که پای پسربچهای هم به فیلم بازمیشود. این پسربچه کاملا معمولی است اما عظمت تنهاییاش به اندازهی همان خون آشام است. او هم کسی را ندارد، نه خانوادهای درست و حسابی و نه جایی برای زندگی. این دو موجود کاملا متفاوت یکدیگر را پیدا میکنند و غریبترین رابطهی موجود در فهرست 10 فیلم شبیه «نوسفراتو» ساخته میشود. حال با یک اثر روشنفکرانهی اروپایی طرف هستیم که از کلیشههای سینمای وحشت استفاده میکند تا گرفتاریهای انسان مدرن را در مرکز قابش قرار دهد و از تنهایی وی بگوید.
نکتهی دیگر این که اکثر فیلمها با محوریت خون آشانها، این موجودان را به عنوان نمادی از پلشتیهای لانه کرده زیر پوست جامعه یا شری نهفته در آن نمایش میدهند. اما در این جا چنین نیست. آن کس که همراهی ما را با خود دارد و از خصوصیات انسانی بیشتری بهره میبرد، همان کسی است که جان میستاند اما میتوان درکش کرد. پس با فیلم تلخی در فهرست 10 فیلم شبیه «نوسفراتو» طرف هستیم.
«اسکار پسری است که در مدرسه مورد ظلم دیگر همکلاسیها قرار میگیرد. آنها مدام او را اذیت میکنند و مادرش هم از این موضوع اطلاعی ندارد. در این میان اسکار با دختری به نام الی آشنا میشود که به همراه خانوادهی خود به تازگی به آن محل نقل مکان کرده است. الی به اسکار یاد میدهد که در برابر وپرگوهای مدرسه بایستند و از خودش دفاع کند و همین موضوع سبب میشود که این دو به هم نزدیک شوند. اما اسکار رفته رفته متوجه رفتارهای عجیب الی میشود؛ الی هیچگاه زیر نور آفتاب نمیآید، غذا نمیخورد و …»
6. خونآشامها (Vampires)
- کارگردان: جان کارپنتر
- بازیگران: جیمز وودز، دنیل بالدوین، شریل لی و توماس ایان گریفیث
- محصول: 1998، آمریکا
- امتیاز سایت IMDb به فیلم: 6.1 از 10
- امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: 43٪
جان کارپنتر یکی از بزرگترین کارگردانان تاریخ سینما با تبحر در ساختن فیلمهای ترسناک است. او دست به هر چه در این ژانر زده به طلا تبدیل شده و تعداد زیادی فیلم ترسناک ماندگار در کارنامه دارد. یکی از آنها همین فیلم «خونآشامها» است. اثری که با تمام فیلمهای فهرست 10 فیلم شبیه «نوسفراتو» تفاوتی عمده دارد. اولین تفاوت به شیوهی نمایش خونآشامهای فیلم بازمیگردد. در این جا خونآشامها موجوداتی تنها و عاشقپیشه نیستند که به دنبال معشوقی از این سو به آن سو میروند و هر جا که میروند، نکبت را گسترش میدهند. آنها هیولاهایی هستند که مانند مورچگان یا زنبورها زندگی میکنند و لانههای چند نفره دارند.
از سوی دیگر درگیر هیچ مهر و عاطفهای هم نیستند و فقط به ریختن خون دیگران و نوشیدن از آن فکر میکنند. حملهی دسته جمعی آنها به مکانی میتواند حمام خون راه بیاندازد و جان کارپنتر هم هیچ ابایی از نمایش خشونت و تکه شدن آدمهای فلکزدهی مقابل دوربینش ندارد. اما این فقط بخشی از این تفاوت با دیگر فیلمها است. سمت و سوی دیگر داستان هم تعدادی افراد خبره در کشتن خونآشامها هستند که پول میگیرند تا آنها را شکار کنند. نکته این که دوربین فیلمساز بیش از هر چیز سمت آنها است. قهرمانان قصه همین مردان جان بر کف هستند که حاضرند برای از بین بردن یک خونآشام جانبازی کنند و ترس به دل راه ندهند.
موضوع دیگر بهره بردن کارگردان از المانهای ژانرهای دیگر است. جان کارپنتر در این جا تلاش کرده که مانند همیشه از کلیشههای سینمای وسترن در شیوهی ارائهی یک فیلم ترسناک استفاده کند. البته این استفادهها آن قدر واضح است که نمیتوان فیلم را دید و توجهی به آنها نکرد. نکتهای که فیلم را شایستهی حضور در فهرست 10 فیلم شبیه «نوسفراتو» میکند همین تفاوتها است. بالاخره ممکن است روزی هوس کنید که یکی فیلم ترسناک با محوریت خون آشامها ببینید که داستانش در گذشتههای دور نمیگذرد و خون آشام آن هم هم فقط در فکر تصاحب زنی نیست و دار و دستهای دارد اهل امبارزه است و طرف مقبل هم کم نمیآورد.
«یک گروه از مردان سرسخت در صحرایی در مکزیک متوجه وجود یک آشیانه میشوند که خونآشامها در آن زندگی میکنند. هوا روشن است و به همین دلیل کشتن خونآشامها چندان سخت نیست. گروه در حالی آن خانه را ترک میکند که موفق به پیدا کردن ارباب خونآشامها نشده. در این میان ارباب که در جایی پنهان شده صبر میکند تا شب فرا رسد و از مخفیگاهش بیرون بیاید. او تصمیم گرفته که انتقام بگیرد اما …»
5. دراکولا برام استوکر (Bram Stoker’s Dracula)
- کارگردان: فرانسیس فورد کوپولا
- بازیگران: کیانو ریوز، ویونا رایدر، آنتونی هاپکینز و گری اولدمن
- محصول: 1992، آمریکا، انگلستان و رومانی
- امتیاز سایت IMDb به فیلم: 7.4 از 10
- امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: 75٪
فرانسیس فورد کوپولا فیلم خون آشامی خود را دقیقا بر مبنای رمان برام استوکر ساخت و اقتباسی وفادارانه نسبت به آن ارائه داد. از آن جایی که او در اثری چون «اینک آخرالزمان» (Apocalypse Now) نشان داده بود که توانایی بسیاری در ساختن فضایی آمیخته به هذیان و وحشت دارد، میشد حدس زد که سر زدنش به ژانر وحشت نتیجهی درخشانی خواهد داشت. خوشبختانه چنین شد و فیلمش هنوز هم یکی از مراجع اصلی در شناسایی زیرژانر وحشت گوتیک در کلاسهای درس سینمایی است. پس باید نامش را در فهرست 10 فیلم شبیه نوسفراتو قرار داد.
همه چیز فیلم «دراکولا برام استوکر» سر جایش قرار دارد. هم شخصیتها به درستی پرداخت شدهاند و هم بازیگران مناسبی نقش آنها را بازی میکنند. گری اولدمن یکی از بهترین دراکولاهای تاریخ را بر پرده انداخته و دیگران هم به همان اندازه درخشان هستند. دوربین هم به درستی کارش را انجام میدهد و چه در ساختن فضای تلخ و ترسناک قصر جناب دراکولا با آن راهروهای تو در تو موفق است و چه در ساختن فضای ویکوتوریایی لندن باران خورده.
در چنین قابی است که یک نکته بیش از همه به چشم میآید؛ فرانسیس فورد کوپولا با وجود وفادار ماندن به متن اصلی، چنان توانسته بین جنبههای ترسناک کتاب و احساسات جاری در آن تناسب برقرار کند، که پربیراه نیست دست کم کارش را در حد نوشتهی برام استوکر ارزیابی کنیم. این موضوع دستاورد کمی برای هیچ فیلمسازی نیست. حتی اگر آن فیلمساز بزرگی چون فرانسیس فورد کوپولا باشد. پس باید نام فیلم در این جای فهرست 10 فیلم شبیه «نوسفراتو» قرار بگیرد.
«جنگاوری به نام ولاد که به دراکولا هم معروف است در سال 1462 پس از شکست دادن ترکها به خانه بازمیگردد اما متوجه میشود که همسرش به خیال این که او مرده است، خودکشی کرده. او همه چیز خود را رها میکند و خون آشام میشود و از این طریق عمری جاودان پیدا میکند. لندن سال 1897. مردی به ترانسیلوانیا اعزام میشود تا معاملهی املاکی را برای فروش یک خانه در شهر لندن انجام دهد غافل از این خریدار همان کنت دراکولا است و …»
4. نوسفراتو، خونآشام (Nosferatu The Vampyre)
- کارگردان: ورنر هرتزوگ
- بازیگران: کلاوس کینسکی، ایزابل آجانی و برونو گانتز
- محصول: 1979، آلمان غربی
- امتیاز سایت IMDb به فیلم: 7.4 از 10
- امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: 94٪
ورنر هرتزوگ آن قدر شجاعت داشت که دست به بازسازی اثری بزند که تا آن زمان کسی جرات نمیکرد نزدیکش شود. «نوسفراتو» ساختهی فردریش ویلهام مورنائو گرچه اقتباسی از رمان برام استوکر بود اما به مراتب اثری درخشانتر از کار درآمده و برخی آن را یکی از آثار هنری برتر قرن بیستم میدانستند. پس با وجود محبوبیت بسیارش، کسی جرات نمیکرد آن را بازسازی کند؛ چرا که در هر صورت محکوم بود با آن اثر درخشان مقایسه شود. هنوز هم در رتبهبندی فیلمهای «نوسفراتو» آن اثر را باید در جایگاه اول نشاند.
ورنر هرتزوگ برای به سرانجام رساندن این بازسازی کمی بیش از آن کارگردان فقید آلمانی به کتاب سر زد و به آن ادای دین کرد. البته تنهایی کنت خون آشام را به یک دلزدگی و جمود پیوند زد که بیشتر در فیلم مورنائو وجود داشت و اثری ساخت که همان قدر که ترسناک است، دوست دارد در باب زندگی انسان عصر حاضر هم باشد؛ انسانی سردرگریبان که لذت زندگی را فراموش کرده و تنها در لحظات نزدیک به مرگ کمی جنب و جوش را تجربه میکند.
وضعیت خون آشام داستان هم چنین است. او چنان پرداخت شده که گویی حوصلهی انجام هیچ کاری ندارد و فقط جهت تنوع شهری را تا آستانهی ویرانی برده است. از آن سو با توجه به عوض شدن جو زمانه نسبت به فیلم اول در سال 1922 نقش زن هم پررنگتر است و او در داستان تاثیرگذاری بیشتری دارد. حضور درجه یک کلاوس کینسکی، برونو گانتز و ایازبل آجانی را هم نباید فراموش کرد. در چنین قابی باید در فهرست 10 فیلم شبیه «نوسفراتو» جایی برایش در نظر گرفت.
«جوانی به نام هارکر از سوی کارفرمایش به قصری دورافتاده اعزام میشود تا خانهای را به کنت دراکولا بفروشد. در راه این جوان متوجه میشود که مردم محلی از قصر جناب کنت گریزان هستند و حتی به او برای نرفتن به آن جا هشدار هم میدهند. اما هارکر اصرار دارد که باید برود. او به قصر کنت میرسد و در آن جا متوجه میشود که پا به چه ناکجاآباد ترسناکی گذاشته است اما …»
3. ساعت گرگ و میش (Hour Of The Wolf)
- کارگردان: اینگمار برگمان
- بازیگران: مکس فون سیدو، لیو اولمان
- محصول: 1968، سوئد
- امتیاز سایت IMDb به فیلم: 7.6 از 10
- امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: 92٪
نکتهی اول این که «ساعت گرگ و میش» اینگمار برگمان در ظاهر هیچ شباهتی به فیلم «نوسفراتو» ندارد و نباید در فهرست 10 فیلم شبیه «نوسفراتو» جایی برای آن در نظر گرفت. اما با تماشای دقیق فیلم میتوان متوجه شد که رابرت اگرز تا چه اندازه تحت تاثیر سینماتوگرافی برگمان در این شاهکار مهجورش قرار دارد. برگمان در «ساعت گرگ و میش» موفق شده دغدغههای ذهنی یک هنرمند را چنان با استادی به تصویر بکشد که مخاطب بتواند آنها را درک کند. این را هم باید گفت که «ساعت گرگ و میش» یکی از آثار مورد علاقهی رابرت اگرز است.
برای رسیدن به این مقصود قابهای برگمان طوری طراحی شده که گویی تاریکی در حال پیروزی بر روشنایی است. جدال میان این نور و تاریکی را در این جا نمیتوان صرفا به جدال ازلی ابدی بین خیر و شر ربط داد و باید آن را ناشی از دغدغهای ذهنی دانست که انسان مدرن با آن دست در گریبان است. فیلم «نوسفراتو» هم چنین مضمونی دارد و در باب مردمانی است که در آستانهی ورود به دروازههای جهان مدرن قرار دارند و حسابی ترسیدهاند. حال میتوان این ترسها را در وجود هنرمندی دید که نمیداند از زندگی چه میخواهد و دنبال هدفی میگردد.
از طرف دیگر در فیلم «ساعت گرگ و میش» میتوان به خوبی عناصر سینمای ترسناک را ردیابی کرد. انگار برگمان برای بیان دلمشغولی و ترسهای شخصیت اصلی خود جایی بهتر از ژانر وحشت پیدا نکرده است. اشارههایی که به داستانهای خون آشامی میشود برای بیان بهتر همین ترس نهفته در ذهن شخصیت اصلی است. بازی مکس فون سیدو در قالب شخصیت اصلی فیلم هم یکی از بهترین بازیهای او است. در چنین قابی باید نام فیلم «ساعت گرگ و میش» را در فهرست 10 فیلم شبیه «نوسفراتو» قرار داد.
«هنرمندی مدتی است که با کابوسهایی دست و پنجه نرم میکند. او به همراه همسرش به مکانی دورافتاده سفر میکند تا کمی آرام شود و به کارش بازگردد. اما در طول تعطیلات کابوسهایش بیشتر میشوند و او را بیشتر آزار میدهند و …»
2. خونآشام (Vampyr)
- کارگردان: کارل تئودور درایر
- بازیگران: سیبیل اشمیتس، جولین وست و موریس شوتز
- محصول: 1932، آلمان و فرانسه
- امتیاز سایت IMDb به فیلم: 7.4 از 10
- امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: 98٪
بعد از اینگمار برگمان، نوبت به فیلمساز بزرگ دیگری از سینمای اسکاندیناوی میرسد. در این جا هم با فیلمی طرف هستیم که با الهام از داستان معروف برام استوکر ساخته شده است. البته درایر و همکارش بیش از داستان برام استوکر از دست نوشتههای شریدان له فانیو الهام گرفتند که حتی برام استوکر هم تحت تاثیر این نویسنده بود. له فانیو پیش از برام استوکر دست به قلم برد دربارهی خونآشامها قصه نوشت و حتی اولین خونآشام زن را هم به ادبیات تقدیم کرد.
داستان فیلم در فرانسه جریان دارد و روستایی را به تصویر میکشد که تحت تاثیر نفرین یک خون آشام قرار دارد. شخصی تحت تاثیر یک نامه به راه میافتد تا رازی را کشف کند و همین سر آغاز ورود شیطان به روستا میشود. در دستان درایر این قصه تبدیل به همان داستان مورد علاقهی او شده است؛ داستانی در باب کشف حقیقت و تلاش شخصیتها برای ماندن بر سر اعتقادات خود و البته رنجی که پس از شک به باورها سراغشان میآید.
آن چه بیش از همه به چشم میآید و فیلم را شایستهی حضور در فهرست 10 فیلم شبیه «نوسفراتو» میکند توانایی بالای درایر در فضاسازی است. او از آن دسته فیلمسازان بزرگ تاریخ سینمای اروپا است که خوب میدانند چگونه از پس ساختن هر فضایی برآیند و از ابزار سینما به خوبی استفاده کنند. تاثیر او بر فیلمسازان اروپایی پس از خود غیرقابل کتمان است.
«شخصی به نام آلان گری به روستایی در فرانسه میرسد و در یک اقامتگاه اتاقی را اجاره میکند. شبانه در حالی که در اتاقش را قفل کرده، مردی از ناکجا به سراغش میآید و جعبهای به او میدهد. داخل جعبه نامهای است که اشاره به مرگ شخص دیگری دارد. آلان نامه را باز میکند و همین سرآغاز جستجوهای او برای فهمیدن راز موجود در دهکده است …»
1. نوسفراتو (Nosferatu)
- کارگردان: فردریش ویلهلم مورنائو
- بازیگران: مکس شرک، گوستاو فن وانگنهایم و گرتا شرودر
- محصول: 1922، آلمان
- امتیاز سایت IMDb به فیلم: 7.9 از 10
- امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: 97٪
رسیدیم به فیلم اول فهرست 10 فیلم شبیه «نوسفراتو» که اصلا فیلم مورد بحث ما بازسازی آن است و هنوز هم هیچ اثری با محوریت خون آشامها به لحاظ هنری توانایی برابری با آن را ندارد. در این جا فردریش ویلهلم مورنائو چنان توانسته با دانش بی حد و مرزش از سینما و ابزارش هنرنمایی کند که کارش تفاوت چندانی با جادوگری نداشته باشد. «نوسفراتو» محصول سال 1922 هنوز هم یکی از بهترین فیلمهای تاریخ سینما است و پر بیراه نیست اگر آن را بهترین فیلم ترسناک تاریخ در نظر بگیریم.
رابرت اگرز البته تغییراتی نسبت به فیلم مورنائو در این نسخهی تازه اعمال کرده است. مهمترین تغییر در پرداخت شخصیتهای کنت اورلاک خون آشام و دخترکی است که قربانی او است. در این جا دخترک نه به دلیل معصومیتش، بلکه به دلیل علاقهاش و جواب دادن به ندای درونش قربانی میشود. طبیعی است که رابرت اگرز تلاش کرده داستان را به روز کند اما همین کار سبب شده که فیلم چند گامی از آن نسخهی شاهکار عقب بماند و البته کنت اورلاکش هم دیگر آن تنهایی خداگونه را نداشته باشد.
از سوی دیگر تلاشهای فیلمساز برای نزدیک شدن به فضای آلمان زمان جنگ اول جهانی و پس از آن چنان درخشان است و چنان توانسته به شکل نمادین به خواستهی خود برسد و ترس و وحشت ناشی از زندگی در آن دوران را تحت تاثیر آموزههای مکتب سینمایی اکسپرسیونیسم به تصویر بکشد، که درک بزرگی عظمت کارش مخاطب را به فهم درخشندگی اثر در تاریخ سینما میرساند.
«هاتر جوانکی است که تازه ازدواج کرده اما بلافاصله از سوی کارفرمای خود به قصری فرستاده میشود تا با کنت اورلاک دیدار کند و خانهای را در شهر خود به او بفروشد. به محض رسیدن هاتر، کنت اورلاک متوجه عکس همسر وی میشود و به دخترک دل میبازد و سپس تصمیم میگیرد که این دخترک را تصاحب کند. اما …»
منبع: دیجیکالا مگ
اگر فیلمی بین نوسفراتوی ارزشمند اول و نسخه
بازسازی شده سوم بخواهیم ببینیم که هم
صامت نباشد و بروز تر باشد و هم فضاسازی
عالی و توهمی دوران گوتیک رو به بهترین شکل
ببینیم بدون شک نسخه ورنر هرتزوگ ۱۹۷۹
پیشنهاد میشه.
«نوسفراتو» هم مثل «نورثمن» دو نیمه دارد: در نیمه اول داستان محو می شود و فضاسازی چشمگیر، استفاده درخشان از صدا و روایت مدرن جایش را می گیرد. نیمه دوم را انگار فیلمساز دیگری ساخته، فضاسازی محو شده و جایش را داستان آبکی و بازی های بد گرفته.
«نوسفراتو» اما برعکس «نورثمن» حتی در همان نیمه اول هم ترسناک و مرعوب کننده نیست و هیولایش بیشتر شبیه پارودی آن موجود باستانی مخوف است: با گریمی به شدت مسخره و صدایی که به زور می خواهند ترسناکش کنند ولی خنده دار است.