۵ دلیل که شرک بهترین شخصیت کارتونی دریم‌ورکز است (و ۵ ویژگی بد او)

۱ خرداد ۱۴۰۰ زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۶ دقیقه
شرک

شرک یکی از محبوب‌ترین شخصیت‌های تاریخ انیمیشن است، اما او هم کاملا بی‌عیب و نقص نیست. در ادامه بخشی از بهترین و بدترین ویژگی‌های او را معرفی می‌کنیم.

شرک یک انیمیشن کلاسیک محصول دریم ورکز است و به عنوان یکی از بهترین فیلم‌های انیمیشن در کنار بهترین‌های دیزنی حضور دارد. این مجموعه درس‌های زیادی به طرفداران خود داد، مخصوصا وقتی صحبت از شخصیت شرک (مایک مایرز) می‌شود. فراتر از مضامین خنده‌دار و ماجراجویی، شرک دیوی بود که واقعیت خودش را پذیرفته بود.

شرک بدخلقی‌ خاص خود را داشت و همیشه بهترین تصمیمات را نمی‌گرفت، که باعث می‌شد شخصیت‌های دیگر هم از این موضوع رنج ببرند. خیلی‌ها شرک را به خاطر برخوردش با الاغ (ادی مورفی) مسخره می‌کردند. اما دیو سبز غول‌پیکر دارای خصوصیاتی است که او را به یکی از واقع‌بین‌ترین و بهترین شخصیت‌های دریم ورکس تبدیل کرده‌ است. آن‌چه در ادامه می‌خوانید لیستی از بهترین و بدترین لحظات شرک را معرفی می‌کند.

۱۰. بهترین: او خودش را به خاطر آنچه که بود دوست داشت

شرک

یکی از بهترین ویژگی‌های شرک این است که از آنچه بود رضایت کامل داشت. دیو بودن آسان نیست، چون بیشتر آدم‌ها از او متنفر بودند. و موجودات جادویی دیگر از او وحشت داشتند. طرفداران از این‌ که شرک می‌تواند مردم شهر را بترساند، لذت می‌بردند.

شرک از اینکه در خانه باتلاقی خود زندگی می‌کند خوشحال است. با این‌ که می‌داند بدخو و بدبو است، اما بدون قضاوت خودش را می‌پذیرد و هنگام ازدواج با فیونا (کامرون دیاز)، سعی نمی‌کند رفتارهای دیوگونه‌ی خود را تغییر دهد.

۹. بدترین: او در ابتدا فقط به خود اهمیت می‌داد

شرک

با این‌ که ممکن است شرک زندگی خود را به عنوان یک دیو بزرگ دوست داشته‌ باشد، اما اول فقط به فکر خودش است. شرک تا قبل از این که بفهمد موجودات افسانه‌ای دیگری در باتلاق او زندگی می‌کنند، زندگی مسالمت‌آمیزی داشت.

او فقط به دنبال فارکواد و فیونا می‌رود زیرا فارکواد قول داده‌ است که سند زمینش را به او بدهد. در طول قسمت‌های دیگر هم تصمیمات شرک اغلب براساس خواسته‌های خود او بود.

۸. بهترین: او درست را از غلط تشخیص می‌دهد

شرک

شرک می‌تواند پست و خودخواه باشد، اما حداقل درست و غلط را به خوبی تشخیص می‌دهد. در قسمت اول، شرک می‌داند ازدواج فیونا با فارکواد اشتباه است، زیرا فارکواد، فیونا را فقط به دلایل خودخواهانه می‌خواهد و او را بدبخت خواهد کرد.

در قسمت دوم، شرک پدر فیونا را به خاطر زندانی کردن فیونا در برج مورد تمسخر قرار می‌دهد و می‌گوید درست نیست دخترش را زندانی کند فقط برای این‌که شاهزاده‌ای او را پیدا کند. شرک در جستجوی شخصی برای تصاحب تاج و تخت است و به دنبال آرتور پندراگون (جاستین تیمبرلیک) می‌رود.

۷. بدترین: او فیونا را به خاطر آن‌چه اشتباه شنید رد می‌کند

شرک

شرک وقتی با فیونا به قلمرو پادشاهی سفر می‌کند تا با فارکواد ازدواج کند، خود را عاشق او می‌بیند. شب قبل از سفر آخر، شرک جرات پیدا می‌کند که به احساسات خود اعتراف کند. در همان زمان، الاغ نفرین فیونا را کشف می‌کند. هنگامی که الاغ و فیونا صحبت می‌کنند، فیونا توضیح می‌دهد که هیچ‌کس هرگز نمی‌تواند یک دیو را دوست داشته‌ باشد.

شرک تمام حرف‌های او را می‌شنود و ابتدا فکر می‌کند فیونا در مورد او صحبت می‌کند و روز بعد با قلبی شکسته فیونا را رسانده و به فارکواد واگذار می‌کند.

۶. بهترین: او به هر حال عاشق فیونا شد

شرک

خیلی‌ها تصور نمی‌کردند که شرک در سفر با فیونا نزد فارکوآد عشق خود را پیدا کند. شرک ابتدا فیونا را یک شاهزاده خانم با رویاهای غیر واقعی می‌دید. در طول راه، فیونا ثابت کرد که شخصیت بدی دارد. به هرحال، شرک با این‌که می‌دانست فیونا یک انسان عادی است، عاشق او شد.

شرک هرگز برای بار دوم به اختلافات خودشان فکر نکرد. او حاضر بود همه‌ی این‌ها را به خطر بیندازد تا ازدواج فیونا با فارکواد متوقف شود. وقتی متوجه شد که فیونا را نفرین کرده‌اند، این موضوع هیچ اهمیتی برای او نداشت.

۵.بدترین: او اعتقاد داشت که فیونا همسری عادی می‌خواهد

شرک

شرک ۲ طرفداران را نسبت به شرک دلسوز کرده‌ بود. بعد از ماه‌ عسل، شرک و فیونا به قلمرو پادشاهی برمی‌گردند و پدر و مادر فیونا را با این واقعیت که هر دوی آن‌ها دیو هستند شوکه می‌کنند. شرک در طول اقامت خود متوجه می‌شود که انتظارات فیونا با آن‌چه اکنون دارد مطابقت ندارد. او دفترچه خاطرات فیونا را می‌خواند، که در مورد خانم چارمینگ شدن نوشته‌ است.

او در تلاش است تا چیزی را که فیونا همیشه آرزویش را داشته به او بدهد، پس مخفیانه وارد کارخانه معجون‌سازی پری مادربزرگ (جنیفر ساندرز) می‌شود. شرک از معجون «تا ابد خوشحال بودن» استفاده می‌کند تا او را به انسانی فوق العاده زیبا تبدیل کند. او معتقد است که این کار او را به اندازه کافی برای فیونا جذاب می‌کند، اما درعوض، منجر به فاجعه بزرگی شد.

۴. بهترین: او همیشه افرادی را که برایش مهم بودند، نجات می‌داد

شرک

ناگفته نماند که شرک قهرمان گونه‌ی خودش است. علی‌‌رغم علایق بد، همیشه به دنبال کمک به نزدیک‌ترین افراد به خودش است. در ابتدا، شرک مجبور شد ازدواج فیونا را با فارکواد متوقف کند. بعدا، مجبور شد فیونا را از چنگ چارمینگ (روپرت اورت)، که وانمود می‌کرد شرک است نجات دهد.

شرک بارها مجبور شد اطمینان حاصل کند که الاغ نمرده‌ یا آسیب جدی ندیده‌ است. به راحتی می‌توان گفت، نه فقط برای فیونا، بلکه برای همه افراد دیگر، شرک به شوالیه‌ای درخشان تبدیل شد.

۳. بدترین: وقتی که با رامپل‌ استیلت‌ اسکین قرارداد امضا کرد

شرک

شرک برای همیشه (Shrek Forever After)، از شخصیت افسانه‌ای معروف، رامپل‌ استیلت‌ اسکین (والت دورن)، به عنوان شرور اصلی خود استفاده کرد، و شرک یکی از بدترین تصمیماتش را درباره‌ی او می‌گیرد. رامپل وانمود می‌کند که توسط شرک نجات یافته و با شرک معامله‌ای می‌کند. این معامله شامل یک روز از دیو بودنش در ازای یک روز از کودکی او است.

شرک با ناامیدی از زندگی خود و برای این‌که دیگر دیو نباشد قرارداد را امضا می‌کند. این تصمیم تبدیل به بدترین اشتباه شرک می‌شود و فریب رامپل را می‌خورد.

۲. بهترین: او فهمید چه اهمیتی دارد

شرک

شرک به آن‌چه مردم در ابتدای داستان در مورد او می‌گفتند کاملا اعتقاد داشت. او دیو بودن خود را دوست داشت و وقتی مردم او را هیولا می‌خواندند، این را باور داشت و ناراحت نمی‌شد. در قسمت سوم، شرک آرتور را نصیحت می‌کند. او شروع به نادیده گرفتن حرف‌های مردم در مورد خودش کرد. تنها چیزی که اهمیت داشت این بود که خود و ارزش خود را چگونه می‌دید.

در فیلم شرک برای همیشه، شرک تا حدودی در بازگشت به واقعیت خود شکست می‌خورد و هنگامی که ناپدید می‌شود، می‌فهمد واقعا چه اهمیتی برای بقیه دارد. با وجود شکست خوردن، به فیونا می‌گوید بهترین بخش زندگی‌اش این بود که دوباره عاشق او شد.

۱. بدترین: او به زندگی خانوادگی و دیو بودن شک داشت

شرک

در شرک برای همیشه، شرک در زندگی جدید به عنوان مرد خانواده، به ته خط می‌رسد. شک و تردید او برای بچه‌دار شدن، پدر شدن و این‌که دیگر یک دیو ترسناک نبود، بدترین اشتباه او بود. شرک در مهمانی تولد سه قلوهای خود، از گریه و شلوغی و دردسر بچه‌ها خشمگین می‌شود.

این باعث می‌شود شرک با عصبانیت در اتاق فریاد بزند. وقتی بچه‌هایش شروع به گریه می‌کنند، فیونا با ناامیدی به او نگاه می‌کند. شرک به شدت عصبانی شده و تقریبا از زندگی جدیدش پشیمان می‌شود. در واقع آرزو می‌کند سکوت و آرامشی را که وقتی یک دیو ترسناک بود و تنها در باتلاق زندگی می‌کرد، داشته باشد.

منبع: Screenrant

برچسب‌ها :
دیدگاه شما

۳ دیدگاه
  1. یاسین

    جالب بود

  2. HamidReza88

    شرک عشقه… شرک زندگیه……….

  3. خطر

    سلام ممنون

loading...
بازدیدهای اخیر
بر اساس بازدیدهای اخیر شما
تاریخچه بازدیدها
مشاهده همه