۸ نویسنده برجسته و مشهور که جایزه نوبل نگرفتند

۱۵ مرداد ۱۴۰۲ زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۱۸ دقیقه
نویسندگانی که جایزه نوبل نگرفتند

جایزه نوبل ادبیات مشهورترین جایزه‌ی ادبی است که هر سال در اوایل اکتبر توسط کمیته‌ نوبل به نویسنده‌ای داده می‌شود که برجسته‌ترین اثر با گرایش آرمان‌خواهانه را نوشته باشد. اما در واقع قضیه به همین سرراستی که به نظر می‌آید نیست. در طول سال‌ها این کمیته انتخاب‌های بحث‌برانگیزی داشته که اعتبار جایزه را زیر سئوال برده. بیشترین انتقادی که از این جایزه شنیده می‌شود این است که به نویسندگانی ناشناخته اهدا می‌شود و هیچ کس جز مادرشان قصه‌های آن‌ها را نمی‌خواند. به عنوان مثال، چه کسی تا به حال در مورد سخنان جاودانه‌ی ایوو آندریچ (۱۹۶۱) و اودیسیاس الیتیس (۱۹۷۹) شنیده یا خوانده است؟

یکی از توضیح‌ها برای ناشناخته بودن بسیاری از برندگان این است که آن‌ها اسکاندیناویایی بوده‌اند (عمدتاً سوئدی) و آثارشان به طور گسترده ترجمه نشده و شهرت آنها هرگز از مرزهای ملی فراتر نرفته. ماجرا وقتی جالب می‌شود که بدانید در سال ۱۹۷۴ دو داور سوئدی کمیته آب پاکی را روی دست همه ریختند و در اقدامی متواضعانه با عبور از گراهام گرین، ولادیمیر ناباکوف و سال بلو، جایزه نوبل را به یکدیگر اهدا کردند. با این اوصاف تعجبی ندارد اگر بسیاری از نویسندگان شاخص و شایسته دستشان از این جایزه کوتاه مانده باشد.

۱. لئو تولستوی

تولستوی

لئو تولستوی، که با رئالیسم ادبی‌اش در تاریخ شناخته می‌شود، به عنوان یک شخصیت برجسته در تاریخ ادبیات مورد توجه و ستایش است. در میان مجموعه‌ی آثار شگرف او، «جنگ و صلح» و «آنا کارنینا» به عنوان دستاوردهای غول‌آسای او می‌درخشند، شاهکارهای جاودانی که همچنان نسل‌اندرنسل الهام‌بخش خوانندگان هستند. عمق، گستره و کاوش نافذ آنها در مورد شرایط انسانی بدون شک تولستوی را به عنوان یک کاندیدای اصلی برای دریافت جایزه‌ی نوبل قرار می‌داد؛ اگر شرایط متفاوت بود… شاید اگر او کمی نزدیک‌تر به سوئد، مقر کمیته‌ی نوبل به دنیا می‌آمد، این جایزه هم به کلکسیون افتخاراتش اضافه می‌شد. افسوس که تفسیر سخنان آلفرد نوبل و مذاکرات کمیته حکم خود را صادر کرد: تولستوی، علیرغم مهارت ادبی بی‌بدیلش، به عنوان هدایت‌کننده‌ی دنیای ادبی مدرن در مسیری که آنها جهت ایده‌آل می پنداشتند، قدم برنمی‌داشت…

برای درک کامل میراث ماندگار تولستوی، باید در پیچیدگی‌های خارق‌العاده‌ی آثار نمادین او کاوش کرد. برای نمونه «جنگ و صلح»، رمانی حماسی که به خاطر تصویر گسترده‌اش از جامعه‌ی روسیه در دوران حمله‌ی ناپلئون شناخته شده است، یک دستاورد بزرگ در ادبیات جهان به ‌شمار می‌رود. هنر تولستوی به وضوح تصویر پیچیده‌ی شخصیت‌ها، سرنوشت درهم‌تنیده‌ی آنها و پس‌زمینه‌ی تاریخی فاجعه‌باری که زندگی آنها در برابر آن می‌گذرد، زنده می‌کند. تولستوی از طریق جزئیات پرزحمت و تحقیقات دقیق، روایتی چندلایه را به هم می‌چسباند و مضامین عشق، جنگ، سرنوشت و مبارزات ذاتی هستی را بررسی می‌کند. این رمان سفری است غوطه‌ور در قلب و ذهن طیف متنوعی از افراد، که اثری پاک‌نشدنی بر پهنه‌ی ادبیات بر جای گذاشته.

به همین ترتیب، «آنا کارنینا» که نشانگر تسلط تولستوی در داستان‌سرایی و بینش نافذ او در مورد روان انسان است. این رمان که در روسیه‌ی قرن نوزدهم می‌گذرد، به عمق پیچیدگی‌های عشق، اختلافات زناشویی، هنجارهای اجتماعی و رهایی شخصی می‌پردازد. داستان غم‌انگیز رابطه‌ی ناگوار آنا کارنینا توانایی بی‌نظیر تولستوی در به تصویر کشیدن پیچیدگی‌های تجربه انسانی را برجسته می‌کند. تولستوی از طریق شخصیت‌پردازی‌های ظریف و کاوش در آداب و رسوم اجتماعی، آسیب‌پذیری‌ها، خواسته‌ها و معضلات اخلاقی را آشکار می‌کند.

اما علیرغم اهمیت ادبی غیرقابل انکار آثار تولستوی، کمیته نوبل ترجیح داد او را نادیده بگیرد. در حالی که هنر و مهارت تولستوی بی نظیر بود، شاید آنها طرفدار موج جدیدتر و تجربی‌تر ادبیات بودند، موجی که تصور می‌شد جهان ادبی را به سمت قلمروهای ناشناخته سوق می‌دهد. یا احتمالا ملاحظاتی فراتر از شایستگی هنری، مانند عوامل سیاسی یا شخصی، ناخواسته بر قضاوت آنها تأثیر گذاشته. دلیلش هر چه که باشد، نادیده گرفتن تولستوی توسط کمیته‌ی نوبل، یک کم‌لطفی آشکار است.

در حالی که بی‌مهری کمیته‌ی نوبل به تولستوی همچنان موضوعی برای گمانه‌زنی است اما اهمیت چندانی هم ندارد چرا که نبوغ ادبی بی‌نظیر لئو تولستوی تأثیری محو نشدنی بر تار و پود ادبیات گذاشته. درخشش تولستوی از تمجیدها فراتر رفته و در قلب و ذهن خوانندگانی که همچنان شیفته زیبایی و ظرافت نوشته‌های او هستند، جای گرفته. میراث او به عنوان یکی از بزرگترین رمان‌نویسان تاریخ باقی مانده و آثار ادبی او همچنان به روشنگری و الهام بخشیدن، ادامه می‌دهند.

۲. مارک تواین

مارک تواین

مارک تواین که اغلب از او به عنوان مخترع رمان آمریکایی یاد می‌شود، یک چهره‌ی نمادین در قلمرو ادبی است. مشارکت‌های ادبی او بسیار فراتر از آثار محبوب جهانی او، «تام سایر» و «هاکلبری فین» است. او تجسم یک نابغه‌ی خلاق چند وجهی است. استعدادهای بی‌نظیر تواین حوزه‌های مختلفی را در بر می‌گرفت و همین دامنه‌ی اثرگذاری وسیع، موقعیت او را به عنوان یکی از بزرگترین نویسندگان تاریخ تثبیت کرد.

وضعیت تواین نسبت به نوبل شبیه به مخمصه‌ای بود که لئو تولستوی گرفتارش شد. در ده نوبت جداگانه، او را به دلیل شناخت ادبی که به درستی سزاوار آن بود کاندید کردند اما هر بار با وجود شایستگی دستش از جایزه کوتاه ماند. نگاهی به لیست کسانی که به جای او انتخاب شدند، مجموعه‌ای جالب از نام‌ها را نشان می‌دهد: سالی پرودوم، تئودور مومسن، بیورنستیرن بیورنسون، فردریک میسترال، خوزه اچگارای، هنریک سینکیه‌ویچ، کاردوچی، رودیارد کیپلینگ، رودلف کریستین یوکن، سلما لاگرلوف و پاول هایزه. در میان این برندگان محترم، این احتمال وجود دارد که تنها یک یا دو نام مورد توجه اکثر خوانندگان باشد. حتی اگر دارنده‌ی مدرک لیسانس زبان انگلیسی هم باشید، بعید است آشنایی چندانی با این اسامی داشته باشید. اما حتی نوجوانان مقطع راهنمایی هم نام مارک تواین را شنیده‌اند. و با این حال کمیته‌ی نوبل نویسنده‌ای با چنین قدرت اثرگذاری بالا روی پیر و جوان را نادیده گرفته!

نظارت نامفهوم کمیته‌ی نوبل در غفلت از تجلیل از مارک تواین ما را وادار می‌کند تا در مورد ماهیت پیچیده‌ی شناخت ادبی فکر کنیم. تأثیر عمیق تواین بر ادبیات آمریکا و به طور کلی جهان غیرقابل انکار است. ترکیب متمایز او از شوخ طبعی، طنز و تفسیر اجتماعی آثار او نسل‌های خوانندگان را مجذوب خود کرده است. از داستان‌های شیطنت‌آمیز و ماجراجویانه‌اش با شخصیت تام سایر، تا روح تسلیم‌ناپذیر هاکلبری که در مناظر پیچیده اخلاقی جنوب آمریکا حرکت می‌کند، روایت‌های تواین با اصالتی فراتر از زمان به عنوان بازتابی دقیق از تجربه‌ی بشری عمل می‌کنند.

علاوه بر مهارت او به عنوان یک رمان نویس، مشارکت‌های تواین به عنوان یک طنزنویس، مقاله‌نویس و منتقد، میراث ادبی او را غنی‌تر می‌کند. شوخ‌طبعی تند و تیز و تفسیر اجتماعی دقیق او نه تنها هنجارها و آداب و رسوم رایج دوران را به چالش می‌کشید که سرگرم‌کننده و خواندنی هم بود. تواین بدون ترس به موضوعاتی مانند نژادپرستی، نابرابری، و ریاکاری جامعه پرداخت. مقاله ها، مقالات، سخنرانی ها و نقدهای او جوهر مشاهدات او را تقطیر می‌کرد و اغلب حقایقی عمیق را در لایه‌های زیرین داستان آشکار می‌کرد.

بی‌توجهی نوبل به تواین در عین جایگاه بالای او در تاریخ ادبیات، نشان می‌دهد که جوایز ادبی تعیین‌کننده‌ی ارزش واقعی یک نویسنده یا آثار او نیست. صرف نظر از رویکرد کمیته‌ی نوبل، نبوغ ادبی مارک تواین همچنان انکارناپذیر است. لنز طنز، مشاهدات دقیق و توانایی بی‌بدیل او در به تصویر کشیدن روح دوران خود، قلب و ذهن خوانندگانش را تسخیر کرده است و نام او را به عنوان صدایی ماندگار در ادبیات آمریکا تثبیت کرده. تأثیر پایدار او، چالش بی‌باکانه او با هنجارهای اجتماعی و داستان‌سرایی استادانه او تضمین می‌کند که نام او برای همیشه در میان بزرگان ادبی درخشان خواهد بود.

۳. جیمز جویس

جیمز جویس

جیمز جویس بزرگترین نویسنده‌ی ایرلندی است. آوازه‌ی او بسیار فراتر از مرزهای کشورش گسترش یافته، زیرا او ژانر داستانی جریان سیال را متحول کرد و اثری جاودان در تاریخ ادبیات بر جای گذاشت. تکنیک‌های نوآورانه‌ی داستان‌گویی جویس و کاوش او در روان انسان، او را به‌عنوان پیشگام بی‌چون و چرای این سبک روایی متمایز معرفی کرد.

در میان آثار جویس، «بیداری فینیگان‌ها» شاهدی بر رویکرد متهورانه و غیرمتعارف او نسبت به ادبیات است. در حالی که بسیاری خواندن آن را به دلیل ماجراجویی‌های پیچیده‌ی زبانی آن مشکل می‌دانند، اما همچنان یک قطعه‌ی محوری است که نگاه هنری جویس را منعکس می‌کند. جویس در این اثر معمایی و جاه‌طلبانه، پتانسیل‌های زبان را بررسی می‌کند، ساختارهای روایی مرسوم را به چالش می‌کشد و مرزهای بیان ادبی را پیش می‌برد. اگرچه «بیداری فینیگان‌ها» به دلیل ماهیت متفاوتش شهرت پیدا کرده است، اما خود جویس آن را کار بزرگ خود می‌دانست، شاهکاری که تفسیرهای سنتی را به چالش می‌کشد و خوانندگان را به قلمرو پیچیده‌ی بازی کلمات و لایه‌های معنایی متعدد دعوت می‌کند.

با این وجود، این دیگر اثر مشهور جویس است که بیشترین شهرت را به دست آورده و میراث ادبی او را مستحکم کرده است. «اولیس»، رمانی حماسی که از «اودیسه» هومر الهام گرفته و در طی یک روز در دوبلین می‌گذرد، به‌عنوان یک دستاورد برجسته در آثار جویس شناخته می‌شود. جویس با مهارت زبانی بی‌نظیری در ذهن و تجربیات شخصیت‌هایش نفوذ می‌کند و دنیایی گسترده را در صفحات رمانش به تصویر می‌کشد. «اولیس» همچنان یک اثر برجسته ادبی است که در تعهدش به کاوش در شرایط انسانی و بررسی سرسختانه‌ی پیچیدگی‌های هستی بی‌نظیر است.

آثار قبلی جویس، از جمله «دوبلینی‌ها» و «پرتره‌ای از مرد هنرمند در جوانی»، استعداد ادبی فوق‌العاده‌ی او را به نمایش می‌گذارند و جنبه‌های مکملی از حساسیت‌های هنری او را ارائه می‌دهند. «دوبلینی‌ها»، مجموعه‌ای از داستان‌های کوتاه است که به طرز ماهرانه‌ای زندگی در دوبلین را به تصویر می‌کشد و چشم تیزبین جویس برای شخصیت‌های زنده و مشاهدات تکان‌دهنده را به نمایش می‌گذارد. او از طریق این داستان‌ها زیبایی ها و مبارزات افراد عادی را به نمایش می‌گذارد و موضوعات جهانی وجود انسان را روشن می‌کند. به همین ترتیب، «پرتره‌ای از مرد هنرمند در جوانی» کاوشی نیمه اتوبیوگرافیک از خودشناسی فکری و هنری یک مرد جوان را در اختیار خوانندگان قرار می‌دهد. جویس درگیری‌های اجتماعی، مذهبی و شخصی را در هم می‌آمیزد و داستانی می‌بافد در مورد شکل‌گیری و رشد هویت یک هنرمند.

با ارزیابی شایستگی جویس، غیبت او در فهرست برندگان غیرقابل قبول است. در حالی که تکنیک‌های روایی بدیع و تأثیر عمیق او بر تکامل ادبیات به طور گسترده تأیید شده است، پیچیدگی‌های فرآیند انتخاب نوبل و محافظه‌کاری آن ممکن است در نادیده گرفته شدن جویس نقش داشته باشند. انتخاب‌های کمیته‌ی نوبل منعکس‌کننده‌ی عوامل متعددی از جمله گرایش‌های ادبی غالب، ملاحظات فرهنگی و سوگیری‌های شخصی است.

علیرغم درخشش بی‌تردید آثار جویس، برند نشدن جایزه‌ی نوبل به ‌هیچ‌وجه از جایگاه او به عنوان نویسنده‌ای تأثیرگذار و پیشگام نمی‌کاهد. تأثیر او بر ادبیات از طریق آثار نسل‌های بعدی نویسندگانی که از تکنیک‌های نوآورانه و تعهد تسلیم‌ناپذیر او برای پیش بردن مرزهای بیان هنری الهام گرفته‌اند، بازتاب می‌یابد. آثار جویس همچنان به شکل دادن به هنر داستان‌سرایی و کمک به خوانندگان برای  آشنایی و درگیر شدن با روایت‌ها به روش‌های جدید و دگرگون‌کننده ادامه می‌دهند. نام او برای همیشه مترادف با نبوغ ادبی خواهد بود و آثارش به عنوان گواهی بر قدرت تخیل و نوآوری ادبی ماندگار هستند.

۴. مارسل پروست

مارسل پروست

مارسل پروست، مسلما نویسنده‌ی بی‌نظیرترین اثر داستانی قرن بیستم، À la recherche du temps perdu (در جستجوی زمان از دست رفته)، یکی از برجسته‌ترین چهره‌‌های ادبی جهان است. این رمان هفت جلدی قابل توجه یکی از اولین نمونه‌های جریان سیال ذهن است. پروست در این رمان با کاوش دقیق مضامین حافظه، زمان، عشق و هنر، امکانات فرم رمان را دوباره تعریف کرد.

عجیب است که تصمیم کمیته‌ی جایزه‌ی نوبل در سال ۱۹۲۰ از به رسمیت شناختن شاهکار پیشگامانه‌ی پروست اجتناب کرد و در عوض آن را به کنوت هامسون، نویسنده نروژی برای اثر تاریخی خود، «رشد خاک» اعطا کرد. شاید چون زبان مادری هامسون، نروژی، به سوئدی نزدیکتر است تا فرانسوی (زبانی که آثار پروست به آن نوشته شده است). با این حال، کفه‌ی ترازو بی‌شک به نفع «در جستجوی زمان از دست رفته»ی پروست سنگینی می‌کند.

«در جست‌وجوی زمان از دست رفته» به عنوان یک شاهکار خارق‌العاده از مهارت ادبی و تیزبینی روان‌شناختی خودنمایی می‌کند. تکنیک روایی پروست که جریان‌های پیچیده و درون‌نگر آگاهی را به هم پیوند می‌زند، خوانندگان را در کارکردهای هزارتویی ذهن غرق می‌کند. پروست از دریچه‌ی سفر درون‌نگرانه‌ی قهرمان، به ماهیت حافظه، گذر زمان و تفاوت‌های ظریف روابط انسانی ورود می‌کند. این رمان، که هزاران صفحه را در بر می‌گیرد، آداب و رسوم و پیچیدگی‌های اجتماعی را با ظرافت تشریح و حقایق عمیق و مشاهدات تکان‌دهنده‌ای را کشف می‌کند.

حجم زیاد و پیچیدگی اثر ممکن است عده‌ای را مرعوب کند اما یک شاهکار غیرقابل انکار است و مثل هر شاهکاری ارزش زمانی که برای خواندنش صرف می‌شود دارد. رویکرد انقلابی پروست به روایت و توانایی او در به تصویر کشیدن پیچیدگی‌های روان انسان، او را در میان بزرگترین صداهای ادبی قرن بیستم قرار می‌دهد.

حذف پروست از فهرست برندگان یادآور این است که جایزه‌ی نوبل، اگرچه به عنوان یک جایزه‌ی قابل توجه تلقی می‌شود اما ممکن است همیشه با افکار عمومی مطابقت نداشته باشد یا تأثیر ماندگار اثر یک نویسنده را درک نکند. امروزه، «در جستجوی زمان از دست رفته» پروست محبوبیت و آوازه‌ی بیشتری دارد. «رشد خاک» هامسون ممکن است در محافل ادبی خاص مورد توجه قرار گیرد اما آثار پروست مخاطبان بسیار بیشتری را جذب کرده است و همچنان از او به عنوان ستون ادبیات قرن بیستم تجلیل می‌شود و رمانش نسل‌های جدید را مسحور می‌کند. از همین رو عدم اعطای جایزه نوبل به پروست به عنوان یک انحراف ناخوشایند از احساسات عمومی تلقی می‌شود.

۵. هنریک ایبسن

هنریک ایبسن

هنریک ایبسن به‌ عنوان بزرگترین نویسنده‌ی نروژ و یکی از برجسته‌ترین نویسندگان نمایشنامه در تاریخ ادبیات شناخته می‌شود.. کمک‌های ارزشمند او در ژانر درام مدرن با تحسین منتقدان و شناخت گسترده‌ای مواجه شد و او را به چهره‌ای برجسته تبدیل کرد که آثارش تا به امروز بازتاب گسترده‌ای یافته. علیرغم موفقیت‌های چشمگیر ایبسن، مسیر او برای دریافت جایزه نوبل ادبیات هموار نبود و در بحث‌های پیرامون تفسیر الزامات واجد شرایط بودن گرفتار شد.

خواسته‌ی آلفرد نوبل برای جایزه‌ی نوبل شامل تجلیل از افرادی بود که تجسم ایده‌آلیسم به خصوصی در حوزه‌های مربوط به خود هستند. زمانی که این جایزه در سال ۱۹۰۱ تأسیس شد، ایبسن، به عنوان یک کاندیدای استثنایی، هنرمندی بود که چنین آرمان‌هایی را به تصویر می‌کشید. با این حال، ظرایف پیچیده مقررات نوبل و تفاسیر کمیته بحثی را ایجاد کرد که بیش از یک دهه را در بر گرفت و در نهایت نامزدی ایبسن را تحت الشعاع قرار داد.

درک اولیه‌ی کمیته از سخنان نوبل به مفهوم «جهت ایده‌آل» متمایل شد. گویا مشارکت ایبسن در درام مدرن، با جهت ایده‌آل ادبیات در آن زمان ناسازگار تلقی می‌شد. برای همین کمیته در اعطای امتیاز به او تردید داشت. ظاهرا نوشته‌های پیشگامانه‌ی او با روندهای ادبی رایج مطابقت نداشت و جهان ادبی را به سمت ایده‌آلی هدایت نمی‌کرد!

این اختلاف تاسف‌بار ایبسن را در یک وضعیت پیچیده قرار داد و در نتیجه شش فرصت او که از سال ۱۹۰۱ تا ۱۹۱۲ به دست آمد از دست رفت. با وجود عدم توجه کمیته‌ی نوبل، جایگاه ایبسن به عنوان یکی از برجسته‌ترین نمایشنامه‌نویسان تاریخ تثبیت شد. او عنوان پدر نمایش‌نویسی مدرن را یدک می‌کشد که شاهدی بر تأثیر ماندگار بینش هنری او است.

مهم است که بدانیم جایزه نوبل ارزش یا عظمت واقعی یک نویسنده را تعریف نمی‌کند. معیارهای ارائه شده در نوبل تفسیرهای ذهنی را منعکس می‌کند و تحت تأثیر فضای فرهنگی و ادبی هر دوره است. جایزه‌ی نوبل ممکن است یک قدردانی باشد اما عدم دریافتش دامنه یا اهمیت و عظمت هنری یک نویسنده را محدود نمی‌کند.

۶. رابرت فراست

رابرت فراست

رابرت فراست، بدون شک بزرگ‌ترین شاعر آمریکایی قرن بیستم است. مشارکت بی‌نظیر او در دنیای شعر، مجموعه‌ای از افتخارات را به همراه داشت که در خور استعداد خارق‌العاده‌اش بود. مهارت بی‌نظیر فراست در هنر شعر، رکورد چشمگیر چهار جایزه پولیتزر را برای او به ارمغان آورد. علاوه بر این، موسسات آکادمیک مشهور در سراسر جهان از تأثیر قابل توجه و برجستگی ادبی او قدردانی کردند که بیش از ۴۰ دکترای افتخاری از جمله دانشگاه‌های معتبری مانند آکسفورد، کمبریج، پرینستون و هاروارد به او اعطا کردند..

شعر رابرت فراست به عنوان شاهدی بر زیبایی غنایی و بینش عمیقی است که می‌تواند از طریق کلمات بافته شود. توانایی فراست در کشف مضامین عمیق از طریق زبان ظاهراً روزمره، همراه با تسلط استادانه‌اش بر فرم، او را به عنوان یک شاعر نابغه بی‌نظیر در زمان خود و فراتر از آن معرفی می‌کند. توانایی فراست در تسخیر تخیل، برانگیختن احساسات، و ساختن روایت‌های کوبنده در محدوده‌ی شعر، او را به عنوان یک شخصیت برجسته‌ی ادبی متمایز می‌کند که شایسته‌ی بالاترین تجلیل‌ها است. با این حال، در میان انبوهی از تمجیدها و به رسمیت شناختن‌های بین‌المللی، یک غیبت قابل توجه به چشم می‌خورد: جایزه نوبل در ادبیات. برای یک بازه‌ی۲۰ ساله کمیته‌ی نوبل او را به عنوان یک برنده ندیده گرفت، ندیده گرفتنی که بسیاری از تحسین‌کنندگان کار او را متحیر و ناامید کرد و برایشان سئوال شد که چرا فراست علیرغم درخشش غیرقابل انکار و شایستگی‌های استثنایی شعرش، در زمان حیاتش از سوی این کمیته واجد شرایط شناخته نشد؟!

کتاب گزیده اشعار رابرت فراست اثر رابرت فراست انتشارات مروارید

۷. ولادیمیر ناباکوف

ناباکوف

ولادیمیر ناباکوف که از او به عنوان یکی از بزرگترین نویسندگان غیر بومی انگلیسی یاد می‌شود، با استعداد شگرف و نبوغ تزلزل‌ناپذیر ادبی خود شناخته می‌شود. موقعیت ناباکوف به عنوان یکی از بزرگترین نویسندگان غیربومی انگلیسی از توانایی الهام بخش او در زبان، مهارت نویسندگی و جسارت ادبی ناشی می‌شود. او علیرغم اینکه انگلیسی زبان مادری‌اش نبود، تسلطی در زبان انگلیسی نشان داد که به تسلط نویسندگانی که زبان مادری‌شان انگلیسی بود تنه میزد. نثر او، مملو از تصاویر نفیس و بازی با کلمات پیچیده، پرتره‌های زنده و احساسی بود.

علیرغم جایگاه ادبی و اهمیت فرهنگی غیرقابل انکار ناباکوف، دست او از جایزه نوبل ادبیات کوتاه ماند. در سال ۱۹۷۴، او خود را در کنار نویسنده گرانقدر گراهام گرین در فهرست نهایی رقابت برای کسب این افتخار یافت. با این حال، کمیته‌ی نوبل نتیجه‌ی غیرمنتظره‌ای داشت و جایزه را به طور مشترک به ایویند جانسون و هاری مارتینسون، هر دو عضو کمیته در آن زمان، اعطا کرد. در حالی که نمی توان عوامل دقیقی را که بر تصمیم کمیته تأثیر گذاشتند، مشخص کرد، اما باید به تأثیر بالقوه وضعیت عضویت و ملیت سوئدی آنها اشاره کرد.

با این وجود، میراث و تأثیر ناباکوف بر جهان ادبی انکارناپذیر است. سهم هنری او از جوایز ادبی فراتر می‌رود، زیرا آثار او همچنان خوانندگان را مجذوب خود می‌کند، نویسندگان را الهام می‌بخشد و اندیشمندان را به تفکر وامی‌دارد. در حالی که نامزدی او برای جایزه‌ی نوبل ادبیات به پیروزی منتهی نشد، تأثیر ماندگار او بر ادبیات به قدرت خود باقی مانده است.

۸. خورخه لوئیس بورخس

بورخس

خورخه لوئیس بورخس، بدون شک حرفه‌ای پربار و تأثیرگذار داشت که بیش از دو دهه‌ی پر حادثه را در بر می‌گرفت. او فرصت زیادی داشت تا مورد توجه جایزه‌ی معتبر نوبل قرار بگیرد اما این اتفاق نیفتاد. در طول این دوره، بورخس پیوسته به عنوان یک رقیب سرسخت برای کسب این افتخار برجسته ظاهر شد. با این حال، تصمیم کمیته نوبل مبنی بر عدم اعطای جایزه به بورخس ناشی از حمایت جنجالی او از دیکتاتورهای دست راستی مانند آگوستو پینوشه بود. اقدامات کمیته بحث‌ها و پرسش‌هایی را برانگیخت، به‌ویژه زمانی که سابقه‌ی این کمیته در اعطای جایزه به نویسندگانی را در نظر می‌گیریم که با دیکتاتورهای چپ، از جمله جوزف استالین، همسو بودند. ارزیابی شایستگی‌های مقایسه‌ای پینوشه و استالین به ‌عنوان موضوعی پیچیده و ذهنی و انتخاب سیاست به‌ عنوان مبنایی برای بحث، ممکن است در بررسی میراث و دستاوردهای عظیم ادبی بورخس، نتیجه‌ای ثمربخش نداشته باشد.

مهارت ادبی بورخس به‌ ویژه در قلمرو سوررئالیسم به‌طور ویژه‌ای می‌درخشد. او که توسط بسیاری تا به امروز به عنوان یکی از نویسندگان برجسته ادبیات تلقی می‌شود، تابلویی غنی از روایت‌های ذهنی را خلق کرد که همچنان خوانندگان را در سراسر جهان میخکوب می‌کند. سبک منحصر به فرد بورخس، غرق در پیچیدگی متافیزیکی و درخشش تخیلی، فراتر از داستان‌سرایی مرسوم است. آثار او خوانندگان را در هزارتوهای مرموز نمادگرایی غوطه‌ور و مرزهای بین واقعیت و افسون را محو می‌کند.

در حالی که انتخاب‌های کمیته‌ی نوبل را زیر سوال می‌ریم، به ویژه با توجه به ناهماهنگی‌های آشکار آنها در بررسی وابستگی‌های سیاسی، به همان اندازه مهم است که بدانیم قلمرو ادبیات از سیاست جدا است. کمک‌های بورخس به ادبیات به عنوان شاهدی بر استعداد خارق العاده او و تأثیر ماندگار آن بر جهان ادبی است. ادبیات سورئال بورخس، با زیبایی اثیری و تأملات عمیق فلسفی خود ما را به قلمروهای رمزآلود و عرفانی می‌برد و به تأمل در ماهیت واقعیت، زمان و وجود انسان دعوت می‌کند. جوهر و ارزش واقعی کار بورخس در هنر کلام او، عمق ایده‌های او و قدرت تداعی‌کننده‌ی داستان‌سرایی او نهفته است. میراث بورخس از طریق این شایستگی‌های ادبی است که باقی می‌ماند. آن رویکردهای سیاسی کذایی این شایستگی‌های ادبی را زیر سئوال نمی‌برند هرچند که در بصیرت و درایت او به عنوان یک انسان تردیدهای جدی به وجود می‌آورد.

در نتیجه، کاوش در حرفه‌ی بورخس و فرآیند تصمیم‌گیری کمیته‌ی نوبل نیازمند حساسیت و درک این نکته است که سیاست ممکن است معیار مؤثری برای ارزیابی شایستگی‌های کار نویسنده نباشد. در حالی که ممکن است پرسش‌ها و بحث‌هایی پیرامون تصمیم‌های کمیته نوبل و فعالیت‌ها و گرایشات سیاسی بورخس مطرح شود، قدردانی از میراث هنری که او از خود به جا گذاشته، ضروری است.

برچسب‌ها :
دیدگاه شما

loading...
بازدیدهای اخیر
بر اساس بازدیدهای اخیر شما
تاریخچه بازدیدها
مشاهده همه