همه‌چیز درباره عباس معروفی؛ از زندگینامه تا آثار مهم

زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۵ دقیقه
عباس معروفی

عباس معروفی یکی از مهم‌ترین نویسندگان معاصر ایرانی است. او با رمان «سمفونی مردگان» توانست جریانی تازه در ادبیات فارسی و داستان‌نویسی ایرانی به وجود آورد و بر سر زبان‌ها بیفتد. معروفی با رمان‌ها و فعالیت‌های روزنامه‌نگاری خود الهام‌بخش نویسندگان جوان زیادی شده است.

زندگی‌نامه عباس معروفی

عباس معروفی، یکی از بهترین نویسندگان ایرانی تاریخ، در سال ۱۳۳۶ در تهران متولد شد. نام پدرش علی اکبر و مادرش شهربانو بود. خانواده او بازاری بودند و روش زیست خاصی داشتند. او با خانواده‌اش متفاوت بود و نمی‌خواست یک زیست سنتی را ادامه دهد. معروفی از همان نوجوانی شروع به نوشتن کرد و در سن هجده سالگی با محمد محمدعلی (از نویسندگان معاصر) آشنا شد. معروفی با رونوشت کردن از نمایشنامه‌های چخوف تمرین نویسندگی می‌کرد و محمدعلی نیز به او کمک می‌کرد تا نوشته‌هایش را بهبود بخشد. عباس معروفی به مدت چهار سال دنبال این بود تا راه ارتباطی‌ای با هوشنگ گلشیری بیابد و درنهایت توانست به گلشیری دسترسی یابد. پس از آن او شاگرد گلشیری شد و تمرین نویسندگی کرد. علاوه بر گلشیری، معروفی در نزد محمدعلی سپانلو نیز آموزش نویسندگی دیده است.

رشته دبیرستان معروفی چندان ربطی به علایقش نداشت. او در دبیرستان مروی دیپلم رشته ریاضی و فیزیک گرفت، ولی کنکور هنر داد و در دانشگاه هنرهای زیبای دانشگاه تهران در رشته ادبیات دراماتیک تحصیل کرد.

اولین مجموعه داستانی معروفی «روبه‌روی آفتاب» بود، اما نقطه عطف حرفه نویسندگی او زمانی بود که رمان «سمفونی مردگان» را منتشر کرد. این رمان از معروفی یک شخصیت ادبی بزرگ ساخت و نام او را بر زبان‌ها انداخت.

معروفی بعدها با اکرم ایوبی ازدواج کرد که فارغ‌التحصیل آکادمی هنر در آلمان است. اکرم ایوبی نقاشی چیره‌دست است.

معروفی در طی سال‌های فعالیت خود به غیر از داستان، به کارهای دیگری نیز مشغول بود. او مدیر ارکستر سمفونیک تهران بود و بیش از ۵۰۰ کنسرت موسیقی به همت معروفی روی صحنه رفت و اجرا شد. معروفی سردبیر مجله «آهنگ» بود که نشریه‌ای درمورد موسیقی بود. هم‌چنین، در سال ۱۳۶۹ نشریه «گردون» را پایه‌گذاری کرد. کارهای مطبوعاتی از جمله دل‌مشغولی‌های موردعلاقه معروفی بود.

معروفی چند سال پس از پایه‌گذاری نشریه «گردون» ناچار به مهاجرت شد. او به آلمان مهاجرت کرد و در آن‌جا کتاب‌فروشی «خانه هنر و ادبیات هدایت» را بنا نهاد. این کتاب‌فروشی بزرگ محل برگزاری کارگاه‌های نویسندگی معروفی و نشر گردون نیز بود. نشر گردون در برلین به انتشار آثار نویسندگان ایرانیِ تبعیدی می‌پرداخت.

در سال ۱۳۹۹، عباس معروفی از ابتلای خود به بیماری سرطان خبر داد. این خبر برای طرفداران او بسیار ناگوار بود. او هرازگاهی در صفحه اینستاگرامش درباره روند درمان خود توضیحاتی می‌داد. اما در شهریور ۱۴۰۱ بر اثر پیشرفت سرطان فوت کرد.

سبک و آثار عباس معروفی

دغدغه عباس معروفی در تمامی آثارش جامعه ایرانی است. او در رمان‌های معروف خود سعی می‌کند تا معضلات جامعه‌ای را که در آن زندگی می‌کند، به تصویر بکشد. او در «سمفونی مردگان» می‌خواهد نشان دهد یک خانواده سنتی تا چه حد می‌تواند سرنوشت فرزندانش را دچار دگرگونی کند و بر زندگی آن‌ها تاثیر منفی بگذارد. او می‌خواهد عدم آزادی را در چنین خانواده و متعاقبا جامعه‌ای نشان دهد.

در «سال بلوا» نیز دغدغه او این بار متوجه زن ایرانی و محدودیت‌های سنت علیه اوست. معروفی می‌خواهد نشان دهد زن ایرانی در یک محیط بسته حتی قادر نیست برای شخصی‌ترین مسائلش تصمیم بگیرد و باید با استبداد خانه و جامعه بجنگد.

عباس معروفی از مهم‌ترین نویسندگان ایرانی بود که با رمان «سمفونی مردگان» به شهرت رسید.

در مابقی آثار معروفی می‌توان دید که او سعی دارد زندگی آدم‌های معمولی را به تصویر بکشد و از همین زندگی معمولی و روزمره چیزهایی را نشان مخاطبش دهد که تا به حال متوجهشان نبوده است. هنر معروفی در همین است که از دل روزمرگی‌ها و عادت‌ها جهان‌بینی منحصربه‌فرد خودش را نشانمان دهد.

از مهم‌ترین آثار عباس معروفی می‌توان به رمان «سمفونی مردگان» اشاره کرد. شاید بتوان گفت این رمان تا حدی از شخصیت خود معروفی هم الهام گرفته شده است. آیدین که در یک خانواده سنتی متولد شده، نمی‌خواهد چون خانواده‌اش زندگی کند و به شعر و ادبیات علاقه‌مند است.

او شخصیت اصلی داستان است و نزد همه مقبول و دوست‌داشتنی است. اما برادرش، ، نسبت به او حسادت می‌ورزد و به روشی شده قصد دارد تا آیدین را نابود کند. مضمون اصلی «سمفونی مردگان» را می‌توان داستان هابیل و قابیل در نظر گرفت.

کتاب سمفونی مردگان اثر عباس معروفی

دومین کتاب نام‌آشنای عباس معروفی «سال بلوا» است. معروفی در این کتاب به زندگی زنان و دشواری‌های آن در ایران می‌پردازد. «سال بلوا» درمورد ازدواج اجباری زنی به نام نوشافرین است که به خاطر خودخواهی‌های پدرش نمی‌تواند به عشق زندگی‌اش برسد.

«سال بلوا» نتوانست به محبوبیت «سمفونی مردگان» دست یابد، اما هم‌چنان از معروف‌ترین آثار این نویسنده است.

کتاب سال بلوا اثر عباس معروفی

کتاب «دریاروندگان جزیره آبی‌تر» از دیگر آثار محبوب عباس معروفی است. این کتاب درواقع مجموعه داستان‌های کوتاه این نویسنده مابین سال‌های ۱۳۵۷ تا ۱۳۷۵ است. معروفی کتاب را به چهار بخش تقسیم کرده و داستان‌های این مجموعه درباره تأثیر جنگ ایران و عراق بر اوضاع ایران، عشق، فقدان، ریا، دروغ، استبداد و … است.

کتاب دریاروندگان جزیره آبی تر اثر عباس معروفی

تاثیرگذاری نویسنده

شاید نتوان گفت عباس معروفی در زمینه داستان کوتاه تاثیر به‌سزایی بر نویسندگان نسل‌های بعدتر گذاشته باشد، اما در زمینه رمان، معروفی یکی از الهام‌بخش‌ترین نویسندگان ایرانی است که آثارش همواره سرلوحه دیگر نویسندگان بوده است.

معروفی جامعه ایرانی را از نزدیک لمس کرده و با سنتی‌ترین قشر آن ـ یعنی بازاریان ـ سال‌ها زندگی کرده است. مطالعه آثار او باعث می‌شود شناخت خوبی نسبت به ایرانیان ـ به‌خصوص در دهه ۶۰ و ۷۰ ـ پیدا کنیم و سبک زندگی آن‌ها را در آن دهه‌ها بهتر درک نماییم.

به عنوان مثال می‌توانیم بگوییم که رمان «سال بلوا» در سنگسر اتفاق می‌افتد، یعنی همان جایی که والدین معروفی به دنیا آمده بوده‌اند. این بدان معناست که معروفی از تجربه زیسته خود برای بیان داستان‌هایش استفاده کرده و همین اثرگذاری کارهای او را شدت بخشیده است.

معروفی هم‌چنین بنیان‌گذار سه جایزه ادبی قلم زرین گردون، قلم زرین زمانه و جایزه ادبی تیرگان بود.

جملات ماندگار

عباس معروفی در رمان‌ها و داستان‌های خود جملات ماندگار زیادی دارد که قابلیت این را دارند تا مدت‌ها در ذهن مخاطب نقش ببندند.

در «سمفونی مردگان» می‌خوانیم:

«آیا کسی می‌توانست بفهمد که دوست داشتن او چه لذتی دارد، و آدم را به چه ابدیتی نزدیک می‌کند؟ آدم پر می‌شود. جوری که نخواهد به چیزی دیگر فکر کند. نخواهد دلش برای آدم دیگری بلرزد، و هیچ‌گاه دچار تردید نشود.»

***

«پدر با اخم توی گور خفته است. با همان اخمی که همیشه برای آیدین داشت. اما حالا ریشه‌های درخت گورستان، چنان به دورش پیچیده‌اند که نمی‌تواند تکان بخورد. در لابه‌لای تنش فرورفته‌اند و شیره‌اش را کشیده‌اند. برای همین است که بعضی از درخت‌ها همیشه اخم دارند.»

***

«بعد من فهمیدم که همه‌ی زن‌ها مثل همند. بی‌کم و کاست. پدر می‌گفت:«به زن جماعت نباید رو داد.» مادر را می‌گفت، و آیدا را می‌گفت. آشپزخانه را نشانشان می‌داد و می‌گفت: «اگر از عهده‌ این‌جا برآمدید، می‌شوید زن خوب.»

در «سال بلوا» می‌خوانیم:

«تمام شب را برای دخترهایی که در تنهایی از خودشان خجالت می‌کشند گریه کردم، دخترهایی که بعدها از خود متنفر می‌شوند و مثل یک درخت توخالی، پوسته‌ای بیش نیستند و عاقبت به روزی می‌افتند که هیچ جای اندامشان حساس نیست، روح و جسمشان همان پوسته است و خودشان نمی‌دانند چرا زنده‌اند.»

منبع: دیجی‌کالا مگ

راهنمای خرید کتاب


برچسب‌ها :
دیدگاه شما

پرسش امنیتی *-- بارگیری کد امنیتی --

loading...
بازدیدهای اخیر
بر اساس بازدیدهای اخیر شما
تاریخچه بازدیدها
مشاهده همه
دسته‌بندی‌های منتخب برای شما
X