سریال «بری»؛ رستگاری یک کمدین در جهانی خون‌بار (چی ببینیم؟)

۱۶ شهریور ۱۴۰۱ زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۸ دقیقه
بری

تلفیق نامتعارف خشونت و لحظات کمدی از گذشته مورد توجه طیف وسیعی از مخاطبان بوده است. کوئنتین تارانتینو یکی از اساتید صاحب سبک این نوع تلفیق‌ها است؛ به طوری که در بسیاری از لحظات فیلم‌هایش نمی‌دانیم قهقهه بزنیم یا از حجم خون و خشونت که جلوی چشمانمان ظاهر شده وحشت کنیم. فصل اول سریال «بری» (Barry) کمدی سیاه الک برگ و بیل هیدر که سال ۲۰۱۸ از شبکه اچ‌بی‌او منتشر شد همین حال و هوا را داشت و خیلی زود به عنوان یکی از آثار کمدی خلاقانه مورد توجه علاقه‌مندان این ژانر قرار گرفت.

پخش فصل سوم این سریال به تازگی به پایان رسیده و استقبال از آن به اندازه‌ای بود که اچ‌بی‌او، می ۲۰۲۲ به فصل چهارم هم چراغ سبز نشان داد. بیل هیدر به عنوان مغز متفکر «بری» اعلام کرد فیلم‌نامه‌ی کامل فصل چهارم را نوشته و مراحل پیش تولید به زودی آغاز خواهد شد.

ترکیب برنده‌ی کمدی سیاه و درام

بیل هیدر در بری

یکی از نکاتی که «بری» را به گزینه‌ای مطمئن برای تماشا تبدیل می‌کند، ژانر منحصربه‌فرد آن است که میان کمدی سیاه و درام در نوسان است. کمدی سیاه یا طنز بیمارگونه شاخه‌ای از کمدی است که در آن مفاهیم کاملا جدی و آزار دهنده‌ای مثل فقر، جنایت، خشونت، جنگ و … نه تنها جدی گرفته نمی‌شوند بلکه شوخی‌های تند و تیزی با آن‌ها انجام می‌شود. تضاد میان حجم وسیعی از اندوه که به سرخوشانه‌ترین حالت ممکن دستمایه‌ی طنز قرار می‌گیرد، همان پاشنه آشیلی است که آثار این ژانر را اغلب تاثیرگذارتر از ژانرهای جدی می‌کند. «بری» بیل هیدر هم از همین قانون ساده پیروی می‌کند اما بارگه‌های پر رنگی از ژانر درام.

در این سریال، قاتل قراردادی به نام بری برکمن (بیل هیدر) را دنبال می‌کنیم که در حقیقت یک کهنه سرباز آمریکایی است که پس از پایان جنگ، مثل بسیاری از هم‌رزمانش با اختلال اضطراب پس از حادثه (Posttraumatic stress disorder) دست و پنجه نرم می‌کند و معنای زندگی عادی را کاملا از دست داده. در این شرایط سر و کله‌ی یک دوست قدیمی به نام مونرو فیوکس (استیون روت) پیدا می‌شود. او که خیلی زود در زندگی نا به سامان بری حکم یک پدر معنوی را پیدا کرده با سوءاستفاده از شرایط روحی آشفته‌ی این مرد جوان، اهداف جنایت‌کارانه‌ای را برایش تعریف می‌کند که به زندگی‌اش دوباره معنا دهد و بری داستان از یک سرباز که به زعم جامعه برای کشورش جان‌فشانی کرده به یک قاتل قراردادی تبدیل می‌شود که برای امرار معاش دستانش را به خون‌آلوده می‌کند.

بری در یکی از ماموریت‌هایش برای کشتن مردی به لس‌آنجلس سفر می‌کند اما به صورت خیلی اتفاقی با یک کلاس بازیگری‌اشنا و خیلی زود متوجه می‌شود تنها هدف واقعی زندگی‌اش که اتفاقا برعکس شغل وحشیانه‌اش، از او آدم بهتری می‌سازد علاقه به بازیگری است. اما این بار خواستن عین توانستن نیست و بری نمی‌تواند گذشته‌ی ننگینش را زیر گریم یک بازیگر آماتور پنهان کند.

یکی از مهم‌ترین تفاوت‌های این سریال با بسیاری از آثاری که کمدی سیاه را دستمایه قرار می‌دهند این است که رگه‌های درام در «بری» بسیار پررنگ‌تر است و همین ویژگی است که آن را به اثری متقاعدکننده تبدیل کرده. در حقیقت شرایط بری ملغمه‌ی متعفنی است که از هر سمت که به آن نگاه کنید، جفنگ به نظر می‌رسد اما در عین حال واقع‌گرایانه است و در اعماق قلبتان احساس می‌کنید می‌توانید با این شخصیت عمیقا همذات پنداری کنید.

در این جا با قتل و کشتار شوخی می‌شود اما هیدر داستان را در همین نقطه رها نمی‌کند، در عوض بعد از هر جنایت قاتلی را دنبال می‌کنیم که ابعاد به شدت انسانی دارد و احساساتی نظیر غم، رنج، خشم، دیوانگی و انفعال را تجربه می‌کند، احساساتی که هر انسان طبیعی در رویارویی با این شرایط با آن دست و پنجه نرم می‌کند. بری داستان ما با مردی که در لحظات ابتدایی قسمت اول فصل یک مشاهده کردیم، تفاوت اساسی دارد؛ او به طور معمول یک قاتل خونسرد نیست که پس از انجام جنایت با آرامش در هواپیما بخوابد بلکه همه‌ی این‌ها از سرکوب بخشی از احساسات انسانی‌اش می‌آید که به واسطه‌ی کار و رابطه با فیوکس در وجودش ریشه دوانده. وقتی بری با جنبه‌های دیگری از علایق و توانایی‌هایش آشنا می‌شود و بازیگری به عنوان هدفی جدید جای میل به خشونت را در زندگی‌اش می‌گیرد، با شخصیت تازه‌ای مواجه می‌شویم که از کلاس بازیگری جین کوسونو به عنوان بستری برای تطهیر گذشته‌اش استفاده می‌کند.

مثلا وقتی مجبور می‌شود برای محافظت از هویت و اهداف تازه‌اش یکی از هم‌رزمانش را قربانی کند، عذاب زیادی را متحمل می‌شود اما این بار به جای این که در کالبد یک ماشین کشتار بی‌روح فرو رود و آن را بخشی از وظیفه‌اش برای پاک‌سازی دنیا از آدم بدها بداند، تمام احساسات انسانی‌اش اعم از غم و خشم را به واسطه‌ی نقش کوچکی که در نمایش مکبث دارد، بروز می‌دهد.  عناصر درام در «بری» احساس واقع‌گرایانه‌ای ایجاد می‌کنند که در کم‌تر کمدی سیاهی می‌توان نظیرش را پیدا کرد.

مستر کلاس بازیگری به نام «بری»

بری

عملکرد بازیگران در این سریال به اندازه‌ای قوی است که می‌توانیم ادعا کنیم به سادگی از همه‌ی جنبه‌های سریال پیشی می‌گیرند. با توجه به نوسان دائم سریال میان درام و کمدی سیاه، ارائه‌ی بازی‌های بانمک و در عین حال واقع‌گرایانه به شدت دشوار است که گروه بازیگری «بری» به خوبی از پس آن برآمده است.

بیل هیدر به عنوان نویسنده و کارگردان که ایفاگر نقش اصلی هم است دو جایزه‌ی امی بهترین بازیگر نقش اول مرد سریال‌های کمدی را به خاطر فصل اول و دوم کسب کرده و از بخت‌های اصلی کسب این جایز برای فصل سوم هم به شمار می‌رود. هیدر یک کمدین حرفه‌ای است که با آثاری مثل «فاجعه» (Trainwreck)، «تندر استوایی» (Tropic Thunder) و «خیلی بد» (Superbad) توانایی‌هایش را ثابت کرد. او در «پخش زنده‌ی شنبه شب» (Saturday Night Live) حضور تاثیرگذاری داشت و به عنوان یکی از مستعدترین کمدین‌های حال حاضر شناخته شد اما این همه‌ی ماجرا نبود و هیدر خیلی زود با آثاری مثل «دوقلوهای اسکلت» (The Skeleton Twins) و «آن قسمت دوم» (It Chapter Two) نشان داد می‌تواند در آثار جدی هم به اندازه‌ی کمدی درجه یک باشد. «بری» را می‌توان بستری برای تلفیق این دو استعداد هیدر دانست؛ شخصیت او در این سریال به یک اندازه شیرین، بانمک، انسانی و همدلی برانگیز است.

هیدر لحظات درخشان زیادی را در این سریال رقم زده و فصل سوم را می‌توان به نوعی اوج بلوغ و پختگی او دانست؛ به طوری که بازی‌اش در بعضی صحنه‌ها به اندازه‌ای کوبنده و واقع‌گرایانه است که مخاطب کاملا شوکه می‌شود. مثلا سکانس بروز ناگهانی خشمش در مواجهه با سالی که از کمک به جین کوسونو سر باز می‌زند یا رو شدن دستش برای هم‌رزم سابقش را می‌توان از درخشان‌ترین لحظه‌های فصل سه دانست که به راحتی می‌توانند سومین جایزه‌ی امی برای نقش بری را برای او به ارمغان بیاورند.

در کنار بیل هیدر بازیگرانی مثل سارا گلدبرگ در نقش معشوقه‌ی او سالی و هنری وینکلر در نقش معلم بازیگری‌اش جین کوسونو قرار دارند که با پیشرفت داستان بیش‌تر درگیر گذشته‌ی تاریک بری می‌شوند و از جایی به بعد مجبورند میان رها کردن یا پذیرش او همان طوری که هست یک راه را انتخاب کنند. بازی هر دوی آن‌ها به شدت متقاعدکننده است به ویژه هنری وینکلر کارکشته که در فصل سوم در بطن گذشته تاریک بهترین شاگردش گرفتار شده است.

اما یکی از بهترین بازی‌های این سریال که در فصل سوم به اوج خودش رسید به آنتونی کاریگان در نقش نوهو هنک تعلق دارد. هنک ابتدا به عنوان یکی از اعضای مافیای چچن معرفی می‌شود که میل عجیب و غریبش به خودنمایی و استفاده از دوربین ماتیکی در محل جنایت، دردسری درست می‌کند که اساس سریال را تشکیل می‌دهد. هنک به اندازه‌ی احمق بودنش غیرقابل‌پیش‌بینی است و مخاطب نمی‌فهمد با او چند چند است؛ گاهی برای منافع شخصی‌اش همه چیز را به هم می‌زند و گاهی بامعرفت‌ترین خلاف‌کار کره‌ی زمین است.

اما بازی آنتونی کاریگان هم مثل بیل هیدر در فصل سوم به نوعی بلوغ و پختگی می‌رسد. شخصیت هنک پس از رابطه‌ی عاطفی با یکی از رهبران مافیای بولیوی مثل بری هدف تازه‌ای در زندگی پیدا می‌کند که از محافظت از معشوق و آرزوی محالِ داشتن یک زندگی آرام به دور از ماجراجویی‌های گانگستری نشات می‌گیرد. هنک از این جا به بعد جنبه‌های انسانی‌تری را از خود بروز می‌دهد. عملکرد کاریگان در قسمت پایانی فصل سوم و تغییرات شگفت‌انگیز میمیک صورتش در کسری از ثانیه به اندازه‌ای فوق‌العاده است که نامزدی جایزه‌ی امی را برای او به ارمغان آورد.

نویسندگی و کارگردانی

سریال بری

بیل هیدر پیش‌تر سابقه‌ی نوشتن آثاری مثل «ساوت پارک» (South Park) و «پخش زنده‌ی شنبه شب» را در کارنامه دارد اما مهارت‌هایش در «بری» به سطح ویژه‌ای می‌رسد. این سریال چه از لحاظ بصری و چه از لحاظ شخصیت‌پردازی عالی است. دیالوگ‌ها به شدت واقع‌گرایانه و متقاعد کننده هستند و مهم‌تر از همه متناسب با سبک منحصربه‌فرد هر بازیگر نوشته شدند؛ بنابراین فرقی نمی‌کند شاهد تماشای یک صحنه‌ی اکشن باشیم یا ملودرام عاشقانه، در هر صورت همه چیز همان طوری است که باید باشد.

نکته‌ی منفی که درباره‌ی بسیاری از سریال‌های کمدی وجود دارد این است که سعی می‌کنند رویکرد اپیزودیکشان را حفظ کنند و در هر قسمت روایتگر داستان مجزایی باشند اما بیل هیدر در «بری» رویکرد متفاوتی را در پیش گرفته است؛ اپیزودهای این سریال حدودا ۳۰ دقیقه هستند و شخصیت‌های بانمک و داستان‌های جذابشان به مخاطب معرفی می‌شوند اما همه‌ی آن‌ها در خدمت یک خط داستانی طولانی‌تر هستند که تا این جای کار سه فصل طول کشیده و هنوز هم کشش لازم برای ادامه را دارد.

سریال «بری» برای چه کسانی جالب خواهد بود؟

بیل هیدر

سریال «بری» می‌تواند نظر مثبت طرفداران آثار کمدی و جنایی را توامان جلب کند. همچنین اگر به کمدی سیاه و البته سبک کمدی بیل هیدر علاقه‌مند هستید، حتما از تماشای ماجراهای خنده‌دار و خون‌آلود «بری» لذت خواهید برد.

اما این یک پاراگراف به صورت ویژه برای کسانی نوشته می‌شود که فکر می‌کنند تماشای سریال‌های کمدی انگلیسی زبان کاری عبث و حوصله سر بر است؛ «بری» نه تنها یکی از بهترین کمدی‌ها بلکه یکی از بهترین سریال‌های چند سال اخیر است که از بد روزگار در ایران آن طور که باید و شاید دیده نشده. داستان، شخصیت‌پردازی و سبک منحصربه‌فرد آن شبیه هیچ اثر دیگری نیست؛ پس لذت تماشای این سریال جذاب را از خودتان دریغ نکنید.

شناسنامه سریال «بری»

  • سال انتشار: ۲۰۱۸ تا ۲۰۲۲
  • تعداد فصول: ۳
  • کارگردان: بیل هیدر، الک برگ
  • بازیگران: بیل هیدر، سارا گلدبرگ، استیون روت، هنری وینکلر
  • امتیاز IMDb سریال: ۸.۴ از ۱۰
  • امتیاز راتن تومیتوز سریال: ۹۹ از ۱۰۰
راهنمای تماشای سریال
برچسب‌ها :
دیدگاه شما

loading...
بازدیدهای اخیر
بر اساس بازدیدهای اخیر شما
تاریخچه بازدیدها
مشاهده همه