۲۰ فیلم اکشن دهه‌ی ۹۰ میلادی که باید ببینید

۳۱ فروردین ۱۴۰۰ زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۳۱ دقیقه
ترمیناتور 2

قرار است با ۲۰ فیلم اکشن برتر دهه‌ی ۹۰ میلادی آشنا شویم که از زمان اکرانشان تاکنون جذابیت خودشان را حفظ کرده‌اند و هنوز هم از دیدنشان کیف می‌کنیم. در این فهرست تعدادی فیلم کمتر دیده شده قرار دارد که شاید ندیده باشید، تعدادی هم هستند که احتمالا دیده‌اید و شاید بخواهید دوباره ببینید. دهه‌ی ۹۰ میلادی فیلم‌های اکشن دچار تغییر و تحول جذاب و جالبی شدند. هنوز مثل قرن ۲۱ جلوه‌های ویژه‌ی کامپیوتری روی تمام صحنه‌ها و نماهای فیلم سلطه نداشتند و به جایش از جلوه‌های میدانی با کیفیت استفاده می‌کردند.

با وجود کمبودهای تکنیکی، فیلم‌های اکشن دهه‌ی ۹۰ پر است از صحنه‌های هیجان‌انگیز و انفجارهای میخکوب‌کننده و قصه‌ها و شخصیت‌های عمیق و تأثیرگذار. جلوه‌های کامپیوتری و دیجیتالی هرچقدر هم حرفه‌ای ساخته شوند و تکنسین‌ها و طراحانش تمام تلاش خود را برای نزدیک شدن تصاویرش به واقعیت خرج کنند، باز هم همه حس می‌کنیم یک جای کار ایراد دارد و فوری لو می‌رود که فلان انفجار یا چپ کردن ماشین یا سفینه‌های فضایی معلق روی هوا، با کامپیوتر ساخته شده. برای همین است که فیلم‌سازهایی مثل کریستوفر نولان یا جرج میلر انقدر اصرار دارند که تا جایی که امکان دارد، اتفاق‌ها را جلو دوربین ثبت و ضبط کنند و برای فیلم‌برداری یک صحنه‌ی اکشن خیره‌کننده و ماندنی، کلی خرج می‌کنند و زمان می‌گذراند.

در ادامه با بهترین فیلم‌های اکشن این دهه آشنا می‌شویم، فیلم‌هایی جذاب و دیدنی و نفس‌گیر که رنگ و بوی آشنایی دارند و غرق شدن در دنیای‌شان لذت‌بخش خواهد بود.

۱. یادآوری کامل (Total Recall)

آرنولد شوارتزنگر در فیلم یادآوری کامل

  • محصول: ۱۹۹۰
  • کارگردان: پل ورهوفن
  • بازیگران: آرنولد شوارتزنگر، شارون استون، ریچل تیکوتین
  • امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۷٫۵ از ۱۰

پل ورهوفن استاد ساختن فیلم‌های غیرمتعارفی است که در دسته و گونه‌ی خاصی نمی‌گنجند و مسیر خودشان را می‌روند. فیلم‌هایش پر است از صحنه‌های عجیب و غریب. او مؤلفه‌های اروتیک را جوری با ایده‌های علمی تخیلی و اکشن تلفیق می‌کند که نتیجه‌ی نهایی‌اش چیز غریب و نامأنوسی از کار در می‌آید (البته در اغلب موارد، نامأنوس به معنای خوبش).

در یادآوری کامل که یکی از بهترین فیلم‌های ورهوفن است، آرنولد شوارتزنگر نقش مردی معمولی را بازی می‌کند که به یک کلینیک یادآوری می‌رود تا خاطراتی هیجان‌انگیز و جذاب در ذهنش جاسازی کنند. اما با شروع فرآیند، کم کم خاطراتی فراموش‌شده را به یاد می‌آورد که خودش هم از وجودشان خبر نداشته، خاطراتی از زندگی گذشته‌اش و زمانی که مأمور مخفی بوده. به نظر می‌رسد شخص یا اشخاصی این خاطرات را در ذهن او سرکوب کرده‌اند و حالا برای رسیدن به جواب سؤال‌هایش، درگیر ماجراهایی پر افت‌وخیز و نفس‌گیر می‌شود. در این مسیر باید با مأمورهای کارکشته‌ی یک سازمان مخفی خطرناک و همچنین زنی که خودش را به جای همسرش جا زده بود (شارون استون)‌ مبارزه کند و پیش برود.

یادآوری کامل که بر اساس کتابی نوشته‌ی فیلیپ کی. دیک ساخته شده، نمونه‌ی جذاب و مفرحی است از سبک پل ورهوفن که مملو از اغراق‌‌ها و غلو‌های بامزه است و صحنه‌های اکشن تماشایی و جالبی دارد. البته داستان از نبود انسجام کافی رنج می‌برد، ولی ورهوفن سعی کرده با تصویر کردن یک آینده‌ی پرزرق‌وبرق و ایده‌های بصری جسورانه، این مشکل را بپوشاند و تماشاگر فیلم را همراه خود نگه دارد.

یادآوری کامل شمایل قهرمانی آرنولد شوارتزنگر را از زاویه‌ی دید منحصربه‌فرد پل ورهوفن به تصویر می‌کشد، نه مثل بی‌شمار فیلمی که با حضور او دیده بودیم. فیلم هم شوخی‌های بامزه دارد هم تصاویر پر از خشونت و درگیری که برای هواداران این دست آثار حسابی سرگرم‌کننده خواهد بود. سال ۲۰۱۲ بازسازی این فیلم را با بازی کالین فارل، برایان کرانستون و جسیکا بیل ساختند که خیلی مورد استقبال واقع نشد.

۲. دختری به نام نیکیتا (La Femme Nikita)

فیلم دختری به نام نیکیتا

  • محصول: ۱۹۹۰
  • کارگردان: لوک بسون
  • بازیگران: آن پاریو، ژان-هوگ آنگلاد، چکی کاریو
  • امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۷٫۳ از ۱۰

این فیلمی بود که هم نام لوک بسون را به عنوان یک کارگردان اکشن سر زبان‌ها آورد و سکوی پرتابی برای مسیر حرفه‌ای او شد، و هم زمینه‌ی ساخته شدن چند اثر مشابه را فراهم کرد، از جمله دو سریال و یک نسخه‌ی بازسازی‌شده‌ی آمریکایی به نام «نقطه‌ی بی‌بازگشت» (Point of No Return). فرمول ساخت این فیلم‌ها و سریال‌ها ساده بود؛ زنی با لباس مهمانی و رسمی که تفنگ به دستش گرفته و آدم‌ها را می‌کشد. ولی این بازسازی‌های آمریکایی نکته‌ی اصلی و اساسی فیلم بسون را فراموش کرده بودند، یعنی چیزی که باعث می‌شد اثر او حس‌وحالی ویژه پیدا کند. نیکیتا در بطن خودش داستان دیو و دلبر است، و خود نیکیتا هم‌زمان دیو است و دلبر. دختر به ظاهر بی‌آزاری که هیولایی مهارنشدنی درونش پنهان کرده.

در ابتدای داستان، نیکیتا دختر معتادی است که خیلی میل به ادامه‌ی زندگی ندارد و بدش نمی‌آید زودتر از بدبختی‌های این دنیا خلاص شود. یک شب تصمیم می‌گیرد به همراه تعدادی از دوستان شبیه خودش، به یک داروخانه دستبرد بزند که همه چیز به هم می‌ریزد، پای پلیس به ماجرا کشیده می‌شود و بعد از یک تیراندازی خونین، همه به جز نیکیتا کشته می‌شوند. نیکیتا که تحت تأثیر مصرف سنگین مواد است، در آن میان بیهوش می‌شود. یکی از مأمورین پلیس که گمان کرده نیکیتا دختری بی‌گناه و بی‌خبر است که وسط این بحران گیر کرده، می‌خواهد بیدارش کند. ولی نیکیتا به او شلیک می‌کند و مأمور کشته می‌شود.

در زندان، دولت به نیکیتا پیشنهادی می‌دهد و دو گزینه پیش رویش می‌گذارد؛ اینکه یا به عنوان یک آدم‌کش برایشان کار کند یا اعدام شود. البته که گزینه‌ی اول را انتخاب می‌کند (وگرنه فیلمی در کار نبود) ولی هوشمندی لوک بسون در تصویری است که از این دیو/دلبر مرگبار نشان‌مان می‌دهد. نیکیتا با کمک ژن مورو، از ستارگان سینمای موج نوی فرانسه، وقار زنانه‌ی خودش را حفظ می‌کند و در عین اینکه قاتل و آدم‌کشی قراردادی می‌شود، ظرافت و پیچیدگی‌های یک زن جذاب را هم به تصویر می‌کشد.

خیلی از فیلم‌سازها گمان می‌کنند برای اینکه یک آدم‌کش زن پرجذبه و ماندگار خلق کنند، باید حتما شخصیتی بی‌اعصاب به او ببخشند و لباس‌های چرم چسبان به تنش کنند. ولی رویکرد لوک بسون متفاوت بود و با نیکیتا مثل جیمز باند برخورد کرد، اول با زنی مواجه هستیم که زندگی و رفتارهای ناجوری دارد و به‌تدریج به کمال و جذابیتی می‌رسد که تمام مدت درونش مخفی بوده.

بعد با لباسی که حتی در دورترین فانتزی‌های طراحانش هم نمی‌گنجیده برای قتل و کشتن به کار برود، مأموریت‌های محول‌شده خود را انجام می‌دهد.

۳. آخرین پسر پیشاهنگ (The Last Boy Scout)

فیلم آخرین پسر پیشاهنگ

  • محصول: ۱۹۹۱
  • کارگردان: تونی اسکات
  • بازیگران: بروس ویلیس، دیمون وینز، چلسی فیلد
  • امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۷ از ۱۰

فیلم‌نامه‌ی این فیلم را شین بلک نوشته، متخصص کمدی اکشن‌های جذاب که حتما اسم آثار مطرحش مثل مجموعه فیلم «اسلحه‌ی مرگبار» (Lethal Weapon) به گوشتان خورده. شین بلک در این فیلم بهترین ایده‌هایش را به کار گرفته و با دیدنش آرزو می‌کنید که ای کاش همکاری‌های بیشتری بین او و تونی اسکات شکل می‌گرفت. اسکات به‌خوبی لحن و اتمسفر فیلم‌نامه‌ی شین بلک را درک کرد و فیلمی ساخت تماشایی و سرحال. با اینکه روی کاغذ ایده‌ی کنار هم قرار دادن یک مأمور پلیس و یک بازیکن فوتبال که جفتشان فراموش شده‌اند و درخشش سابق را ندارند عجیب و نامأنوس و مصنوعی به نظر می‌رسد، ولی نتیجه‌ی فیلم انقدر درست و خوب از آب در آمده که غافلگیر می‌شوید.

از همان دقایق ابتدایی فیلم، کمدی سیاه و گزنده‌ی داستان یقه‌ی تماشاچی را می‌گیرد و به همه می‌گوید که قرار است با اثر ویژه‌ای طرف باشند. ایده‌های نوآر قصه با مهارت مثال‌زدنی تونی اسکات در طراحی و اجرای صحنه‌های اکشن تلفیق شدند تا یکی از جذاب‌ترین اکشن‌های این دهه شکل بگیرد و با داستان و ایده‌ی عجیب و منحصربه‌فردش، لحنی تازه و کمتر دیده‌شده خلق کند. همه‌ی این مؤلفه‌ها در کنار شیمی غیرمنتظره و تکرارنشدنی بروس ویلیس و دیمون وینز، باعث شده است تا آخرین پسر پیشاهنگ یکی از سرگرم‌کننده‌ترین و هیجان‌انگیزترین اکشن‌های دهه‌ی ۹۰ باشد.

۴. نقطه‌ شکست (Point Break)

فیلم نقطه شکست

  • محصول: ۱۹۹۱
  • کارگردان: کاترین بیگلو
  • بازیگران: کیانو ریوز، پاتریک سوویزی، گری بیوسی
  • امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۷٫۳ از ۱۰

وقتی کارگردانی مثل کاترین بیگلو سراغ ژانر اکشن بیاید، می‌دانیم که قرار نیست با کلیشه‌های رایج این نوع فیلم‌ها طرف باشیم. اول از همه، نگاهی زنانه به دنیایی اضافه می‌شود که همیشه با مردان و روابط مردانه شناخته شده. در اینجا هم با اینکه بار اصلی درام روی دو مرد اصلی فیلم (کیانو ریوز و پاتریک سوویزی) است، ولی جنس رابطه مدلی نیست که همیشه دیده‌ایم. انگار نرمی و ظرافتی به داستان آشنای دزد و پلیس اضافه شده است و به همه این فرصت را می‌دهد که از زاویه دید جدیدی به این موقعیت‌های داستانی نگاه کنند.

بیگلو دو تصویر مختلف از مردانگی قهرمان‌های اکشن را رو در روی هم قرار می‌دهد؛ در یک طرف بادی (پاتریک سوویزی) مردی یاغی و قانون‌شکن و عاشق ورزش و موج‌سواری را می‌بینیم که عقاید رادیکال و خطرناکی راجع به آزادی و آزادگی دارد، و از طرف دیگر یک مأمور ایده‌آل‌گرا و مقید به قانون به نام جانی یوتا(کیانو ریوز). وقتی جانی یوتا را ابتدای داستان می‌بینیم، هدفی جز دستگیری سارقین مسلحی که ماسک رؤسای جمهور آمریکا به چهره می‌زنند ندارد. ولی وقتی به عنوان مأموری مخفی به گروه این موج‌سواران هرج‌ومرج طلب نفوذ می‌کند، کم کم دچار تغییراتی درونی می‌شود و آن‌ها را طوری که هستند می‌بیند، انسان‌هایی بی‌قرار و عصبی که به دنبال جواب سؤال‌های بی‌شمارشان هستند، مثل خودش. اینجاست که غمی فراموش‌نشدنی روی فیلم سایه می‌اندازد و بیننده را وارد چالشی اخلاقی می‌کند. بادی انسانی آزاد و رها است و هرگز نمی‌تواند زیر غل و زنجیر جامعه‌ و قوانین دست‌وپاگیرش زندگی کند. جامعه‌ای که از دید بیگلو تنها با سرکوب و هم‌شکل کردن افراد سرپا مانده. وقتی جانی یوتا با چنین جهان‌بینی پرهیجانی رو‌به‌رو می‌شود، نمی‌داند وظیفه‌اش را انتخاب کند یا روحیه‌ی آزاد انسان را.

البته که نقطه شکست ضعف‌های خودش را دارد (به‌ویژه در بخش فیلم‌نامه که بعضی موقعیت‌هایش با عقل جور در نمی‌آیند) اما همان‌طور که بارها ثابت شده، سینما با اتمسفر و حس و حال مخاطب سروکار دارد، و اتمسفری که بیگلو برای فیلمش خلق کرده طوری است که اشکالاتش را نادیده می‌گیریم و از آن‌ها چشم‌پوشی می‌کنیم.

۵. ترمیناتور ۲ : روز داوری (Terminator 2: Judgment Day)

فیلم ترمیناتور 2

  • محصول: ۱۹۹۱
  • کارگردان: جیمز کامرون
  • بازیگران: آرنولد شوارتزنگر، لیندا همیلتون، ادوارد فورلانگ
  • امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۸٫۲ از ۱۰

شاید خیلی‌ها از اینکه جیمز کامرون ساخت دنباله‌های آوارتار را انقدر طول می‌دهد شاکی باشند، ولی اگر به کارنامه‌ی این مرد بزرگ نگاه کنیم متوجه می‌شویم که باید به او حق دهیم و هرچقدر زمان لازم دارد در اختیارش بگذاریم، چرا که جیمز کامرون بهترین کارگردان برای ساخت دنباله‌هایی است که چندین پله فراتر از قسمت قبلی خود هستند.

او با ساخت قسمت دوم بیگانه یعنی «بیگانه‌ها» (Aliens) عملا استاندارد دنباله‌سازی هالیوود را زیر و رو کرد و سال ۱۹۹۱ وقتی سراغ قسمت دوم فرنچایز خودش ترمیناتور رفت، از همین فرمولش استفاده کرد تا اثری مهیب بسازد که عظیم‌تر، جذاب‌تر و جریان‌سازتر از قسمت اول بود.

اینجا و ۱۵ سال بعد از اتفاقات فیلم اول، سارا کانر را می‌بینیم که در پی تجربیات حیرت‌انگیز و وحشتناکی که از سر گذرانده، زنی آشوب‌زده و بی‌قرار شده که ترس از آینده و نگرانی برای جان پسرش یک لحظه او را آرام نمی‌گذارد و به خاطر صحبت‌های مدامش درباره‌ی رُبات‌های آدم‌کش هوشمندی که از آینده می‌آیند، به او تهمت دیوانگی زده‌اند و در یک آسایشگاه روانی بستری است. ولی اشتباه نکنید، دیوارهای یک مرکز نگهداری بیماران روانی نمی‌تواند زنی قدرتمند و عاصی مثل سارا کانر را در خودش نگه دارد. به‌ویژه حالا که زنی شکست‌ناپذیر و نیرومند شده و برای محافظت از پسرش جان کانر معروف از هیچ اقدامی فروگذار نمی‌کند.

این تازه بخشی از مؤلفه‌های تروتازه‌ی قسمت دوم و فیلم‌نامه‌ی پر و پیمان آن است. اصلی‌ترین جذابیت ترمیناتور ۲، حضور دوباره‌ی آرنولد شوارتزنگر بود که حالا به‌صورت یک تی-۸۰۰ کاملا جدید معرفی می‌شد و برخلاف قسمت اول که هدفی جز نابودی و کشتن مادر رهبر آینده‌ی بشریت نداشت، این‌بار برای مراقبت از جان کانر در مقابل تی- هزار (رابرت پاتریک) به گذشته اعزام شده. تی-هزار یا همان مرد جیوه‌ای، تازه‌ترین سرباز اسکای‌نت است که قابلیت‌های ترسناک و هراس‌انگیزی دارد و کافی است با آن نگاه خیره و پرتهدیدش به شما خیره شود تا فاتحه‌ی خودتان را بخوانید.

جیمز کامرون با معرفی تی-هزار و قابلیت‌ها و امکانات مثال‌زدنیش، بهترین استفاده را از جلوه‌های کامپیوتری آن زمان کرد و صحنه‌هایی خلق کرد که هیچ‌وقت کهنه نمی‌شوند. این رُبات نابودگر بی‌رحم و توقف‌ناپذیر که از فلز مایع تشکیل شده بود، توانایی‌های حیرت‌انگیزی داشت و می‌توانست هروقت اراده کند به شکل دیگران در بیاید، اعضای بدنش را به فلز سفت و محکم تبدیل کند، به خودش و دست و پاهایش شکل دهد و تک تک اجزای مختلفش را به عنوان سلاحی مرگبار به کار بگیرد. تی-هزار مرگ مجسم بود و به نظر می‌رسید هیچ چیز و هیچ کسی توانایی مقابله با او را ندارد، به جز آرنولد و فداکاری‌های فراموش‌نشدنیش.

از ویژگی‌های فنی جیمز کامرون و صحنه‌های اکشن و جلوه‌های بصری خیره‌کننده‌ی ترمیناتور زیاد گفتیم، ولی چیزی که این فیلم را برای سالیان سال محبوب دل مردم و منتقدان نگه داشته انسانیت و احساساتی است که جیمز کامرون در بطن قصه‌اش جای داده (چه کسی فکرش را می‌کرد بعد از دیدن یک آدم آهنی که زیر مواد مذاب غرق می‌شود و شستش را به نشانه‌ی  رفاقتی پدر پسر گونه بالا می‌برد، حسابی گریه کنیم؟) و باعث شده ترمیناتور ۲ همیشه یکی از بهترین آثار علمی تخیلی و به طور کل بهترین فیلم‌های سینما شناخته شود.

۶. سرسخت (Hard Boiled)

فیلم سرسخت

  • محصول: ۱۹۹۲
  • کارگردان: جان وو
  • بازیگران: چو یون فات، ترسا مو، فیلیپ چان
  • امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۷٫۸ از ۱۰

جان وو کارگردان افسانه‌ای و محبوب فیلم‌های اکشن است و برای همین نام او را باز هم در این فهرست خواهید دید. آخرین فیلمی که جان وو در هنگ کنگ و پیش از کوچ به هالیوود ساخت، یکی از سرگرم‌کننده‌‌ترین و هیجان‌انگیزترین فیلم‌های اوست و از اکشن‌های مطرح سینما به حساب می‌آید.

داستان درباره‌ی تکیلا، یک پلیس هنگ کنگی سرسخت و شکست‌ناپذیر است که تمام زندگی و فکر و ذکرش را برای انتقام از حلقه‌ی جنایت‌کار بدنام و خطرناکی گذاشته که همکارش را به قتل رسانده‌اند. در مسیر انتقام تکیلا، انبوهی صحنه‌های اکشن خیره‌کننده می‌بینیم که با هدایت و طراحی خلاقانه و جذاب جان وو ساخته شده‌اند و حسابی هیجان‌زده‌تان می‌کند و در نهایت هم به یک فینال نفس‌گیر می‌رسید که پر است از تیراندازی‌های جانانه و کشتارهای تماشایی و جذاب و دیوانه‌وار. می‌خواهید بدانید چقدر دیوانه‌وار؟ مثلا فکر کنید یکی از صحنه‌های درگیری فیلم در بخش زایمان بیمارستان می‌گذرد و قهرمان داستان باید هم‌زمان که به دشمنان تا بن دندان مسلح شلیک می‌کند، مراقب جان نوزادان هم باشد.

در سرسخت تمام مؤلفه‌های معروف فیلم‌های جان وو حضور دارند، از اسلو موشن‌های چشم‌نواز تا تیراندازی‌های دیدنی و صحنه‌های اکشن به‌یاد‌ماندنی. همه‌ی چیزهایی که امضا جان وو است و تماشاگران زیادی را شیفته‌ی خودش کرد. البته هرچه زمان گذشت و از محبوبیت جان وو فاصله گرفتیم، همه یادمان رفت که چه تعداد از فیلم‌های اکشن هالیوودی از کارهای او الهام گرفتند و مهارت‌های این کارگردان و ویژگی‌های یک فیلم جان وویی مشمول گذر زمان شد. با دیدن سرسخت متوجه می‌شویم که جان وو چطور جایگاه خودش را در آثار اکشن مدرن ثبت کرد.

۷. مرد خراب‌کار (Demolition Man)

سیلوستر استالونه و ساندرا بولاک در مرد خرابکار

  • محصول: ۱۹۹۳
  • کارگردان: مارکو برامبیلا
  • بازیگران: سیلوستر استالونه، وسلی اسنایپس، ساندرا بولاک
  • امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۶٫۷ از ۱۰

مرد خراب‌کار احتمالا یکی از هوشمندانه‌ترین فیلم‌های علمی خیالی دهه‌ی ۹۰ است که حسابی قدرنادیده مانده. شاید چون نقش‌های اصلیش را سیلوستر استالونه و وسلی اسنایپس بازی کردند کسی زیاد جدیش نگرفت، ولی اگر خوب به داستانش نگاه کنید متوجه می‌شوید که چه تصویر جالبی از آینده نشان‌مان داده و نقدی که بر فرهنگ آدم‌های ساکن کره‌ی زمین دارد حسابی با دوره زمانه‌ی خودمان هم می‌خواند. آینده‌ای که با مصرف‌گرایی و تبلیغات اشباع شده و احساسات انسانی جایش را به تنوع‌طلبی‌های لحظه‌ای و مصنوعی داده.

این فیلم تصویری جدید از یک پادآرمان‌شهر پوچ و تو خالی نشان‌مان داد که مدیرانش به جای اینکه حواسشان به جامعه‌ی در حال فروپاشی و رو به اضمحلال‌شان باشد، با تفکری بسته به اجرای برنامه‌های بی‌پایه و اساس‌شان می‌پرداختند. احتمالا با تماشای مرد خراب‌کار یاد رمان تحسین‌شده‌ی «دنیای قشنگ نو» (Brave New World) نوشته‌ی آلدوس هاکسلی می‌افتید. در آنجا هم با جامعه‌ی بی‌هویتی رو‌به‌رو می‌شدیم که هویت فردی و انسانی معنای خودش را از دست داده و آدم‌ها بدون اراده و فکر خاصی برده‌ی سیستمی ناپیدا بودند و برای تجربه‌ی احساسات و هیجان‌های زندگی، مجبور بودند تن به برنامه‌های مصنوعی و از پیش تعیین‌شده بدهند. یک زندگی اتوکشیده و مکانیکی.

کارگردان فیلم مارکو برامبیلا اتمسفر و ایده‌ی اصلی این رمان را با مؤلفه‌های ژانر اکشن تلفیق کرده و رگه‌هایی از کمدی هم به آن بخشیده و تلفیق غریب و جالبی خلق کرده که دیدنش حسابی کیف می‌دهد.

۸. هدف سخت (Hard Target)

ژان کلود ون دام در فیلم اکشن هدف سخت

  • محصول: ۱۹۹۳
  • کارگردان: جان وو
  • بازیگران: ژان کلود ون دام، لانس هنریکسن، ینسی باتلر
  • امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۶٫۲ از ۱۰

اولین فیلم جان وو در آمریکا دقیقا همان چیزی بود که همه انتظارش را داشتند؛ انفجارهای بزرگ‌تر، قهرمان بزن بهادر و متکی به خود که همه دشمنان را از سر راه برمی‌دارد و قصه‌ای به‌شدت ساده و غیرپیچیده. اگر بخواهیم داستان دوخطی این فیلم را بگوییم، ماجرای یک ملوان قهرمان را روایت می‌کند که به دنبال مردانی افتاده که برای تفریح، بی‌خانمان‌ها را شکار می‌کنند. ولی اصل و اساس ماجرا این است که ژان کلود ون دام را به جان یک مشت آدم بی‌سر و پا انداخته‌اند و او هم حسابی از فرصت استفاده می‌کند و دمار از روزگار تک تک آن‌ها در می‌آورد.  نتیجه یک بی مووی تماشایی شده که مخاطب را شیفته‌ی خودش می‌کند چون جان وو برای صحنه‌های اکشنش حسابی مایه گذاشته.

علاقه‌ی جان وو برای نمایش خشونت و درگیری‌های فیزیکی واقع‌گرایانه با ورودش به سینمای آمریکا هم دست‌نخورده باقی ماند. حالا اینجا کسی مثل ژان کلود ون دام هم در کنارش حضور داشته و او نهایت استفاده را از مهارت‌های رزمیش برده. هر مشت و لگد و ضربه‌ای که در فیلم می‌بینیم چنان طبیعی و درست به تصویر کشیده شده که آن را کاملا حس می‌کنیم. چیزی که در بیشتر فیلم‌های اکشن سال‌های اخیر دیده نمی‌شود و مدت‌هاست تماشاچیانِ هوادار فیلم‌های اکشن دل‌تنگ دیدن چنین صحنه‌های نبردی هستند.

هدف سخت شاید به خوبی آثار هنگ کنگی جان وو نباشد، ولی به هر حال یک اکشن سرحال و تماشایی است که دوست‌داران اکشن را مجذوب خودش می کند.

۹. فراری (The Fugitive)

هریسون فورد در نمایی از فیلم فراری

  • محصول: ۱۹۹۳
  • کارگردان: اندرو دیویس
  • بازیگران: هریسون فورد، تامی لی جونز، جو پانتولیانو
  • امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۷٫۸ از ۱۰

هریسون فورد اوایل دهه‌ی ۹۰ سعی داشت به همه ثابت کند با اینکه وارد دهه‌ی ششم زندگیش شده، ولی همچنان می‌تواند قهرمان اصلی فیلم‌های اکشن باشد و دشمنان را از پا در بیاورد. هنوز قراردادش برای بازی در نقش جک رایان و فیلم «بازی پاتریوت» (Patriot Games) خشک نشده بود که قبول کرد در اقتباس سینمایی از سریالی به نام فراری بازی کند. روی کاغذ به نظر می‌رسید که قرار است فیلمی معمولی ساخته شود با حضور هریسون فورد. ولی نتیجه‌اش یکی از بهترین اکشن‌های دهه‌ی ۹۰ شد.

بازی هریسون فورد در نقش دکتری که اشتباها به قتل همسرش متهم می‌شود به‌شدت گیرا و تماشایی بود و قصه‌ یک لحظه از نفس نمی‌افتاد. هریسون فورد که راهی برای اثباث بی‌گناهیش نداشت، مجبور می‌شد فرار کند و از دست مأموری خستگی‌ناپذیر با بازی تامی لی جونز که همه جا به دنبالش بود، آسایش نداشت. اندرو دیویس یک اکشن تریلر نفس‌گیر ساخت که در تمام دقایقش تماشاچی را از هیجان لبه‌ی صندلی نگه می‌داشت و با اینکه صحنه‌های اکشن تماشایی کم ندارد، ولی چیزی که آن را از بقیه‌ی این دست فیلم‌ها جدا می‌کرد رابطه‌ی انسانی جاری در فیلم بود که به شخصیت‌های فورد و تامی لی جونز گرمایی مثال‌زدنی می‌بخشید و کاری می‌کرد تا ملموس و باورپذیر شوند.

جای تعجب ندارد که این فیلم نامزد ۷ جایزه‌ی اسکار از جمله بهترین فیلم شد و تامی لی جونز هم اسکار بهترین بازیگر مکمل مرد را به خانه برد.

۱۰. سرعت (Speed)

کیانو ریوز در فیلم سرعت

  • محصول: ۱۹۹۴
  • کارگردان: جان دی بونت
  • بازیگران: کیانو ریوز، ساندرا بولاک، دنیس هاپر
  • امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۷٫۲ از ۱۰

آن زمان‌ معروف شده بود که به سرعت می‌گفتند «جان سخت در اتوبوس»، ولی این توصیف درستی برای فیلم نیست. درست است که دهه‌ی ۹۰ پر شده بود از کپی‌های دست چندم جان سخت، ولی سرعت یکی از آن‌ها نبود. اولا که برعکس جان سخت، سرعت در یک لوکیشن ثابت نمی‌گذشت و داستان و شخصیت‌های فیلم مدام در حال حرکت بودند (اصلا اگر حرکت نمی‌کردند می‌مردند!) دوم اینکه قهرمان اول این فیلم قرار نبود با انبوهی آدم بد مبارزه کند و دست‌تنها به کشت و کشتار مشغول شود. و اینکه در کل اصلا چرا مقایسه کنیم؟ هردوی فیلم‌ها از اکشن‌های درجه‌ یک سینما محسوب می‌شوند و همه از دیدنشان کلی لذت برده‌ایم و می‌بریم.

سرعت قصه‌ی سرراستی روایت می‌کند و از فرمول‌های آشنایی استفاده کرده، ولی همین فرمول‌های آشنا و بارها استفاده شده را به نحوی به کار گرفته که هیچ چیز کهنه و دستمالی‌شده به نظر نمی‌رسد و برای همین فیلم اصالت خودش را دارد.  فیلم‌نامه‌ را گراهام یوست نوشته بود، کسی که بعدها با سریال «موجه» (Justified)‌ حسابی به شهرت رسید. جان دی بونت، کارگردان فیلم، مدیر فیلمبرداری جان سخت بود و با ساخت «سرعت» قدم محکمی در عرصه‌ی کارگردانی و فیلمسازی برداشت و یک فیلم اول نمونه تحویل سینما داد. متأسفانه بعدها نتوانست موفقیت این فیلم را تکرار کند، ولی آن‌قدری هوشمندی و شم ستاره شناسی داشت که ساندرا بولاک را مدت‌ها پیش از آنکه هالیوود به استعدادش پی ببرد، بشناسد و نقش زن اصلی فیلمش را به او بسپرد. حضور بولاک در کنار کیانو ریوز که بعد از نقطه شکست بار دیگر نشان داد شمایل یک قهرمان اکشن را به‌خوبی درک کرده، از جذابیت‌های تکرار نشدنی فیلم سرعت است. شیمی این دو بازیگر به‌قدری خوب در آمده که هربار هم این فیلم را ببینید، باز هم برایتان جذاب است.

سرعت مخصوص کسانی است که از دیدن صحنه‌های اکشن با کیفیتی که هم نفس‌گیر و جذاب ساخته شده‌اند و هم در دل قصه‌ای پرکشش قرار گرفته‌اند لذت می‌برند.

۱۱. دروغ‌های حقیقی (True Lies)

فیلم دروغ‌های حقیقی

  • محصول: ۱۹۹۴
  • کارگردان: جیمز کامرون
  • بازیگران: آرنولد شوراتزنگر، جیمی لی کورتیس، تام آرنولد
  • امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۷٫۲ از ۱۰

دروغ‌های حقیقی هم یک فیلم اکشن پر زد و خورد آرنولدی بود هم یک کمدی درباره‌ی مصائب و مشکلات زندگی زناشویی. با اینکه از فیلم‌های خیلی خوب جیمز کامرون به حساب نمی‌آید، ولی باز هم اثری جذاب و تماشایی است.

بله همه می‌دانیم که دروغ‌های حقیقی فیلم جریان‌ساز‌ یا بزرگی نبود و مثل دیگر آثار جیمز کامرون در زمینه‌های تکنیکی مختلف نوآوری‌های خیره‌کننده نداشت، ولی به هر حال فیلم سرگرم‌کننده‌ای است و با تلفیق دلچسبش از ژانرهای مختلف، اوقات خوشی را برای تماشاچی فراهم می‌کند.

جیمز کامرون هر مدل اکشنی که فکرش را بکنید در اینجا برایتان آورده و جلوه‌های ویژه‌ی فیلم به قدری با کیفیت بود که برایش نامزدی اسکار به ارمغان آورد. صحنه‌های اکشن نفس‌گیر در کنار کمدی بامزه‌ای که در برخی لحظات واقعاً خنده می‌گیرد، یکی از بهترین کمدی اکشن‌های دهه‌ی ۹۰‌‌ را رقم زده.

۱۲. کلاغ (The Crow)

فیلم کلاغ

  • محصول: ۱۹۹۴
  • کارگردان: الکس پرویاس
  • بازیگران: برندون لی، جیمز اوبال، روشل دیویس
  • امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۷٫۶ از ۱۰

کلاغ فیلم غیرمتعارفی بود که داستانی تلخ و تاریک از انتقام تعریف می‌کرد و سبک بصری و روایی جذابی داشت. داستان درباره‌ی مردی جوان با بازی برندون لی فقید بود که سودای ستاره‌ی راک شدن در سرش داشت. بعد از اینکه چند مرد بی‌رحم و خطرناک همسرش را به قتل می‌رساندند، از مرگ بازمی‌گشت تا انتقام مرگ زنش را از این مردان و رئیس سادیستی‌شان بگیرد و در این راه از خشونت‌بارترین روش‌های ممکن استفاده می‌کرد. فیلم مؤلفه‌های فانتزی و ترسناکی درون خودش جای داده ولی دنیای شخصی ویژه‌ای ساخته که منحصربه‌فرد و تکرارنشدنی است.

کارگردان فیلم الکس پرویاس تعمدا از ارائه‌ی توضیحی مبنی بر اینکه چطور قهرمان خودسری که به اسم کلاغ شناخته می‌شود، از دنیای مردگان برمی‌گردد سر باز زده. جهانی هم که در فیلم تصویر شده، جهانی جادویی و فانتزی نیست که بتوان زنده شدن مرده‌ها را با آن توجیه کرد. همین قضیه باعث شده تصویری تلخ و تاریک از دنیای فیلم ببینیم که در آن زنده شدن قهرمان داستان ابعادی استعاری و نمادین دارد و هرچه مرموزتر باشد و توضیح کمتری درباره‌اش بشنویم، تأثیرگذارتر خواهد بود.

پشت صحنه‌ی این فیلم هم خالی از فاجعه و اتفاقات تلخ نبود. شاید خیلی‌ها شنیده باشند که برندون لی، بازیگر اصلی فیلم و فرزند بروس لی، در یکی از صحنه‌های فیلم به خاطر اشتباه عوامل پشت صحنه به قتل رسید. گویا قرار بوده با گلوله‌ای مشقی به او شلیک کنند و سپس کیسه‌ی خونی منفجر شود و همه چیز مثل فیلم‌های عادی پیش برود. ولی سلاحی که دست بازیگر مقابل بود، به دلایلی گلوله‌ی واقعی در لوله‌اش داشت و وقتی شلیک کرد، باعث کشته شدن برندون لی شد. بازیگر نقش مقابل با اینکه تقصیری در این اتفاق نداشت، به قدری شوکه و متأثر شد که تا مدت‌ها بازیگری را کنار گذاشت. بعدها از نمای کشته شدن برندون لی که سر صحنه ضبط شده بود، برای تحقیقات پلیس استفاده کردند و در نهایت به درخواست مراجع قضایی، تصاویر ضبط شده از مرگ لی را منهدم کردند.

۱۳. جان سخت ۳: انتقام‌جو (Die Hard with a Vengeance)

نمایی از فیلم اکشن جان سخت 3

  • محصول: ۱۹۹۵
  • کارگردان: جان مک تیرنان
  • بازیگران: بروس ویلیس، ساموئل ال. جکسون، جرمی آیرونز
  • امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۷٫۶ از ۱۰

شاید علت اصلی موفقیت قسمت سوم جان سخت این باشد که در ابتدا قرار نبود به عنوان یکی از فیلم‌های جان سخت ساخته شود. این پروژه در اصل تریلری بود با نام «سایمون می‌گه» (Simon Says) که ربطی هم به جان مک‌کلین و جان سخت نداشت. سایمون می‌گه نام همان بازی معروف است که طی آن طرف اول خواسته‌ای را مطرح می‌کند و می‌گوید سایمون می‌گوید فلان کار را بکن، و طرف مقابل طبق قواعد بازی باید انجامش دهد و در قسمت سوم می‌بینیم شخصیت شرور داستان با شوخی با همین بازی، جان مک‌کلین را وادار به اقدامات خطرناک و مرگبار می‌کند.

اما مدیران استودیو تصمیم گرفتند که ایده و داستان این پروژه‌شان را به صورت یک فیلم جان سخت در بیاورند و جان مک‌کلین را وارد بازی کنند تا به این ترتیب حس‌وحالی تازه به این مجموعه فیلم اکشن پرطرفدار ببخشند. چون قسمت دوم انگار بازسازی متوسط همان قسمت اول بود و حتی در جایی از فیلم، خود جان مک‌کلین هم به شباهت دو موقعیت داستانی اشاره می‌کرد.

ولی قسمت سوم، از همان دقایق اولیه تمام قواعدی را که از یک فیلم جان سخت می‌شناختیم به هم می‌ریزد و دنیای تازه‌ای می‌سازد. حالا به جای اینکه تمام وقایع فیلم در یک لوکیشن  ثابت بگذرد، شخصیت‌های داستان را در سراسر نیویورک می‌دیدیم. به جای اینکه جان مک‌کلین تک‌وتنها مقابل دشمنان بی‌شمار بایستد، حالا شهروندی اخلاق‌گرا و کله‌شق(ساموئل ال. جکسون) همراهیش می‌کرد و گره‌های داستانی را دوتایی و با کمک هم حل می‌کردند. به جای اینکه جان مک‌کلین را درگیر رابطه‌ی با همسرش ببینیم، او را در حالی می‌دیدیم که همه چیزش را از دست داده و حالا یک الکلی بی‌حوصله و بی‌انگیزه است که از کار تعلیقش کرده‌اند. با وجود تمام این تغییرات دلچسب، اساس و بطن جان سخت دست‌نخورده باقی مانده و همچنان با لذت تمام به تماشای جان مک‌کلین می‌نشینیم که به دل دشمن می‌زند و همه را تارومار می‌کند و در این مسیر خودش هم آش‌ولاش و زخم‌خورده و خسته می‌شود. حتی رکابی معروفش را هم در فیلم داریم!

سومین فیلم جان سخت یک ماجراجویی تمام‌عیار و سرگرم‌کننده است که لحظه به لحظه‌اش مخاطب را درگیر می‌کند و نمی‌گذارد چشم از آن بردارید.

۱۴. مرگ ناگهانی (Sudden Death)

فیلم مرگ ناگهانی

  • محصول: ۱۹۹۵
  • کارگردان: پیتر هیامز
  • بازیگران: ژان کلود ون دام، پاورز بوث، ریموند جی. بری
  • امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۵٫۸ از ۱۰

دهه‌ی ۹۰ پر بود از مقلدان جان سخت که سعی می‌کردند به روش‌ها و مدل‌های مختلف موفقیت آن را تکرار کنند، اما «مرگ ناگهانی» بهترین استفاده را از فرمول‌های جان سخت کرد و فیلم جالبی تحویل سینمادوستان داد. بهترین توصیف برای این فیلم همین است که بگوییم فیلمی شبیه جان سخت که در زمین بازی هاکی می‌گذرد. داستان درباره‌ی آتش‌نشانی به نام دارن مک‌کورد است که به خاطر یک واقعه‌ی دلخراش حین کارش، ضربه‌ی روحی خورده و بدترین شب ممکن را برای بردن بچه‌هایش به زمین هاکی انتخاب می‌کند.

اینجاست که شخصیت شرور ماجرا وارد داستان می‌شود. یک نظامی بازنشسته و طماع به نام جاشوا فاس که معاون رئیس جمهور را گروگان گرفته و تهدید می‌کند اگر به پولی که می‌خواهد نرسد، کل زمین هاکی را منفجر خواهد کرد. فاس شخصیت پیچیده و به‌شدت خطرناکی است که مثل آب خوردن مردم بی‌گناه را می‌کشد و از هر فرصتی برای تهدید و آزار مک‌کورد استفاده می‌کند.

ولی مک‌کورد هم بی‌کار ننشسته و برای از سر راه برداشتن نوچه‌های این آدم شرور بدذات، انواع و اقسام روش‌های خلاقانه را به کار می‌گیرد و هربار با رویکردی جدید همه را آش‌ولاش می‌کند. صحنه‌های مبارزه‌ی ژان کلود ون دام با نوچه‌های رنگارنگ جاشوا فاس از جذابیت‌های ماندگار فیلم است که هربار بیننده را در انتظار و شوق مبارزه‌ی بعدی نگه می‌دارد.

در بین کپی‌هایی که از جان سخت ساخته شده، «مرگ ناگهانی» یکی از باحال‌ترین و سرگرم‌کننده‌ترین‌ها است.

۱۵. صخره (The Rock)

نیکلاس کیج و شون کانری در فیلم صخره

  • محصول: ۱۹۹۶
  • کارگردان: مایکل بی
  • بازیگران: نیکلاس کیج، شان کانری، اد هریس
  • امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۷٫۴ از ۱۰

مایکل بی نام آشنایی در ژانر اکشن است و هرکسی که ذره‌ای علاقه به فیلم‌های اکشن داشته باشد، بدون شک حداقل دو سه فیلم از او دیده. از سری فیلم «پسران بد» (Bad Boys) گرفته تا «ترنسفورمرز» (Transformers)، مایکل بی برای سرگرم کردن مخاطبان و میخکوب کردنشان، بی‌شمار صحنه‌ی اکشن و انفجار و تعقیب و گریز مختلف ساخته است. البته در بیشتر موارد متهم می‌شود که منطق داستانی را فدای تصاویر خیره‌کننده و انفجارهای مهیب می‌کند و داستان و شخصیت‌پردازی آن‌چنان برایش مهم نیست. در این فیلم اما تمام سعی‌ و توانش را خرج کرده که هم‌زمان با صحنه‌های اکشن نفس‌گیر و تماشایی، حواسش به قصه باشد.

ترکیب نیکلاس کیجِ دهه‌ی ۹۰ و شان کانری و اد هریس (در نقش یک شخصیت منفی که خیلی منفی نیست و انگیزه‌هایش را درک می‌کنیم) به خودی خود جذاب است و احتمالا آن زمان خیلی‌ها را  به تماشایش مشتاق کرده و الان هم از دیدن این نام‌ها کنار هم هیجان‌زده می‌شویم. مایکل بی هم مثل همیشه موقعیت‌های جدی اکشن را با شوخی‌های کلامی  و کمدی‌های موقعیت تلفیق کرده تا لحظات مفرحی رقم بخورد. جالب اینجاست که به گفته‌ی خودش، فیلم‌نامه‌ی اصلی فیلم خیلی جدی‌تر از این حرف‌ها بود و شوخی و موقعیت‌های کمدی نداشت و برای همین بیشتر شوخی‌هایی که در فیلم می‌بینیم، بداهه بوده و سر صحنه شکل گرفته.

۱۶. مأموریت غیرممکن (Mission: Impossible)

تام کروز در اولین قسمت مأموریت غیرممکن

  • محصول: ۱۹۹۶
  • کارگردان: برایان دی پالما
  • بازیگران: تام کروز، وینگ ریمز، جان وویت
  • امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۷٫۲ از ۱۰

سری فیلم‌های مأموریت غیرممکن بهترین مثال برای ساختن آثار پرخرج و باکیفیتی است که طی سالیان دراز محبوبیت و جذابیتش را حفظ می‌کنند. فیلم‌های اکشن تریلر جاسوسی مفرح و به غایت سرگرم‌کننده‌ای که کارگردان‌های رده بالای هالیوود را جذب خودش می‌کند و در کنار تام کروز و انرژی مهارنشدنیش آثاری را رقم می‌زند که می‌توانید بارها ببینید و کیف کنید. کارگردان‌هایی مثل جی. جی. آبرامز، برَد بِرد و کریستوفر مک‌کوئری هرکدام نگاه و سلیقه‌ای تازه به این مجموعه اضافه کردند و از مهارت‌هایشان برای خلق بهترین لحظات اکشن و قصه‌های درگیرکننده بهره بردند.  ولی اولین فیلم این مجموعه با کارگردانی برایان دی پالما حس‌وحال کاملا متفاوتی دارد و انگار از بقیه جداست.

دی پالما تمرکز بیشتر فیلمش را روی تعلیق و تنش‌های روانی گذاشت و با نگاهی به معروف‌ترین آثار استاد تعلیق یعنی آلفرد هیچکاک، فضایی پر از شک و توطئه آفرید تا شخصیت‌های داستان و مخاطبان را وارد آزمونی خطرناک کند. ایتان هانت با بازی تام کروز، برای پیدا کردن مسببین کشته شدن هم‌تیمی‌هایش طی یک عملیات، باید با سازمان‌های دولتی مختلف در بیفتد و با شک و دلهره و نگرانی دست‌وپنجه نرم کند. دی پالما از این فرصت استفاده می‌کند تا مؤلفه‌های یک فیلم اکشن جاسوسی را با تعلیق‌های هیچکاکی تلفیق کند.

البته مأموریت غیر ممکن صرفا ادای دین به هیچکاک نیست و دی پالما زبان سینمایی خودش را فراموش نکرده و لحظات دراماتیک فیلم را با نگاه ویژه‌ی خودش به تصویر کشیده که تعدادی از آن‌ها واقعا ماندگار و به یاد ماندنی هستند.

۱۷. روز استقلال (Independence Day)

ویل اسمیت و جف گلدبلوم در روز استقلال

  • محصول: ۱۹۹۶
  • کارگردان: رولند امریش
  • بازیگران: ویل اسمیت، جف گلدبلوم، مری مکدانل
  • امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۷ از ۱۰

رولند امریش پیش از آنکه پشت سر هم فیلم‌هایی درباره‌ی فجایع زیست محیطی و پایان دنیا بسازد، این فیلم دلچسب و تماشایی را درباره‌ی حمله‌ی فضایی‌ها ساخت. روز استقلال زمانی ساخته شد که جلوه‌های کامپیوتری به خوبی الان نبودند و پیشرفت‌های تکنولوژی امروزه را نداشتند، ولی با این حال تصاویری خلق کرده که آن‌چنان کهنه به نظر نمی‌رسند و هنوز تأثیرشان را روی مخاطب می‌گذارند.

این روزها همه جا پر شده از اعمال فرهنگ تنوع و سیاست‌هایی که قصد دارد به اجبار، بازیگران رنگین پوست و دگرباش و تراجنسیتی را به فیلم‌ها حقنه کند. اما روز استقلال بدون اینکه سایه‌ی چنین اجبار سنگینی روی سرش باشد، خیلی خوب و جذاب این تنوع را حفظ کرد و ویل اسمیت و جف گلدبلوم را به عنوان زوجی بامزه که مدام در حال کل کل و جر و بحث با هم هستند به ما نشان داد.

در مراحل ساخت این فیلم ماجراهای جالبی هم رخ داده. ارتش آمریکا در مراحل اولیه‌ی تولید، با عوامل همکاری می‌کرده و تعدادی از پایگاه‌هایش را در اختیارشان قرار می‌داده و با مشاوره‌های نظامی به بازیگرانی که نقش خلبان‌های ارتش را بازی می‌کردند کمک می‌رسانده. اما وقتی فهمیدند در فیلم‌نامه به منطقه‌ی ۵۱ اشاره شده، از پروژه کنار کشیدند. منطقه ۵۱ منطقه‌ای نظامی و فوق سری است که سؤالات و ابهامات زیادی حول آن وجود دارد و به همین دلیل از مدت‌ها پیش این شایعه مطرح شد که این منطقه مربوط به تماس با آدم فضایی‌هاست و حتی برخی ادعا کرده‌اند که سفینه‌ی موجودات فضایی در این منطقه نگهداری می‌شود، سفینه‌ای که گفته می‌شود دهه‌ی ۴۰ میلادی روی زمین سقوط کرد. این شایعه‌ها حقیقت داشته باشند یا نه، هنوز هیچ‌کس نمی‌داند دلیل پنهان‌کاری گسترده‌ و عمیق آمریکا درباره‌ی این منطقه‌ی به‌خصوص چیست.

۱۸. فرار از لس آنجلس (Escape from L.A)

کرت راسل در فیلم فرار از لس آنجلس

  • محصول: ۱۹۹۶
  • کارگردان: جان کارپنتر
  • بازیگران: کرت راسل، پم گریر، استیو بوشمی
  • امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۵٫۸ از ۱۰

دنباله‌ای که جان کارپنتر برای «فرار از نیویورک» (Escape from New York) ساخت تعمدا پر سر و صداتر و سهل‌انگارانه‌تر بود و حس‌وحال همه چیزش فرق می‌کرد. اول اینکه جان کارپنتر داشت از فضای مستقل و فیلم‌های کالت سابقش فاصله می‌گرفت، یعنی دورانی که برای جذب سرمایه و بودجه مشکلات زیادی داشت و آثارش را با امکانات دم دستش می‌ساخت. برای همین حالا با صحنه‌های اکشن پروپیمان‌تری رو به رو بودیم. همچنین فضای متفاوت دو شهر نیویورک و لس آنجلس، روی سبک بصری فیلم هم تأثیر گذاشته. در حالی که فرار از نیویورک رنگ و نور با مایه‌های آبی و سرد داشت، فرار از لس آنجلس با رنگ‌های گرم و تند و تیزتری به تصویر کشیده شده بود.

ولی حضور کارپنتر در هالیوود و نظام استودیویی و کمپانی‌های پرپول باعث نشد که او از نگاه و امضای شخصی خودش دست بکشد و فرار از لس آنجلس هم مثل بقیه‌ی آثار این کارگردان، مؤلفه‌هایی دارد که هوادارانش را خوشحال کند. به‌ویژه که برای ساختن این فیلم ۱۱ سال صبر کرده بود. ساخت دنباله‌ای برای فرار از نیویورک از سال ۱۹۸۵ مطرح شده بود و فیلم‌نامه‌ای هم برایش نوشته بودند. اما کارپنتر از نتیجه‌ی کار راضی نبود و حس می‌کرد قصه‌اش زیادی سبک و شتاب‌زده است. پروژه مدتی همین‌طور ماند تا اینکه کرت راسل و جان کارپنتر بار دیگر کنار هم آمدند و اصرار و کرت راسل بر ساخت دنباله باعث شد تا سرانجام سال ۱۹۹۶ آن را بسازند.

فرار از لس آنجلس اولین و تنها فیلمی بود که کرت راسل علاوه بر بازی، در نگارش فیلم‌نامه‌اش هم نقش داشت و پایان‌بندی اولیه‌ی قصه را کاملا تغییر داد و خودش نوشت.

۱۹. بوسه طولانی شب بخیر (The Long Kiss Goodnight)

  • محصول: ۱۹۹۶
  • کارگردان:  رنی هارلین
  • بازیگران: ساموئل ال. جکسون، جینا دیویس، برایان کاکس
  • امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۶٫۸ از ۱۰

شین بلک بار دیگر به همه ثابت کرد که بهتر از هرکسی چم و خم این ژانر را می‌شناسد و می‌تواند بهترین فیلم‌نامه‌های اکشن را بنویسد. فیلم‌نامه‌هایی که هم به روند داستان و اتفاقات هیجان‌انگیز توجه ویژه‌ای دارند، هم شخصیت‌های جذاب و همدلی برانگیز خلق می‌کنند. در این فیلم پر زد و خورد و تماشایی و نفس‌گیر، فیلم‌نامه‌ی شین بلک با کارگردانی به جا و درست و خوش‌ریتم رنی هارلین تلفیق شده و اثری را رقم زده که واقعا سرحال و دیدنی است. هرچقدر انفجار و تیراندازی و مبارزات تن به تن پرهیجان دلتان بخواهد در این فیلم وجود دارد.

داستان درباره‌ی زنی است که به‌تدریج یاد زندگی گذشته‌اش و زمانی که آدم‌کشی حرفه‌ای و تعلیم‌دیده بود می‌افتد. ترکیب بازیگران کنجکاوی برانگیز فیلم که از ساموئل ال. جکسون و برایان کاکس گرفته تا جینا دیویس (همسر کارگردان) را شامل می‌شود، همگی نقش‌آفرینی‌های درخشانی ارائه کرده‌اند و شیمی  بین جکسون و دیویس به حدی خوب در آمده که بخشی از جذابیت فیلم تماشای این دو شخصیت و سر و کله زدن‌هایشان است. توجهی که شین بلک صرف شخصیت‌های فیلم‌نامه‌هایش می‌کند، موهبتی کمیاب در ژانری است که معمولا همه چیزش را مکانیکی و اتومات جلو می‌برند.

۲۰. هواپیمای محکومین (Con Air)

  • محصول: ۱۹۹۷
  • کارگردان: سایمون وست
  • بازیگران: نیکلاس کیج، جان کیوزاک، جان مالکوویچ، استیو بوشمی
  • امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۶٫۹ از ۱۰

این یکی از آن دست فیلم‌هایی است که از فرط احمقانه بودن داستانش، به‌شدت سرگرم‌کننده و بامزه شده. انگار سایمون وست که به‌خوبی از وضعیت عجیب و غریب قصه و موقعیت باخبر بوده، چشمکی به تماشاچیان زده و گفته همه می‌دانیم داستانی که روایت می‌شود چه‌قدر دور از ذهن و احمقانه است، ولی بیایید مدتی را خوش بگذرانیم. حتی ترکیب بازیگرانش هم دیوانه‌وار است. از نیکلاس کیج و جان کیوزاک تا جان مالکوویچ و استیو بوشمی در این فیلم حضور دارند. شرایط تولیدش هم که بماند. گویا فیلم‌نامه را هر روز سر صحنه بازنویسی می‌کردند و جان مالکوویچ حسابی از این قضیه شاکی بوده، چون اصلا نمی‌دانسته شخصیتش باید چه مختصاتی داشته باشد و هر روز کلی چیز تغییر می‌کرد.

خیلی‌ها سعی کرده‌اند از مدل مایکل بی در ساختن اکشن‌ها استفاده کنند و کمدی اکشن‌های مشابه بسازند، ولی هواپیمای محکومین انگار از بقیه موفق‌تر عمل کرده، چون خودش را زیادی جدی نگرفته. در واقع هیچ چیزی را جدی نگرفته. حتی لهجه‌ی جنوبی نیکلاس کیج باعث خنده و تمسخر همه شد و تا همین امروز هم با آن شوخی می کنند. ولی با همه‌ی این‌ها، فیلم سرگرم‌کننده‌ای است و این یعنی حداقلِ رسالتش را انجام داده.

منبع: Collider

برچسب‌ها :
دیدگاه شما

loading...
بازدیدهای اخیر
بر اساس بازدیدهای اخیر شما
تاریخچه بازدیدها
مشاهده همه