۲۰ فیلم برتر درباره‌ی رییس‌جمهورهای آمریکا از بدترین تا بهترین

۲۱ خرداد ۱۴۰۰ زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۲۴ دقیقه
20 فیلم درباره‌ی رئیس جمهورها

قرار است با ۲۰ فیلم درباره‌ی رییس جمهورها آشنا شوید که بخش‌های مهمی از تاریخ آمریکا را روایت می‌کنند. رییس جمهورهایی که هر کدام ویژگی‌های جذاب و منحصربه‌فرد خود را دارند و ماجراهایی شنیدنی رقم زده‌اند.

یکی از ابعاد مهمی که در فیلم‌های سیاسی با محوریت رؤسای جمهور ساخته می‌شود، جایگاه و مقام مهم و ارزشمند ریاست جمهوری است. جایگاهی که طی سال‌های اخیر دچار تزلزل شده. وقتی قرار است ماجرای زندگی یک رییس جمهور را روایت کنیم، تمام ابعاد زندگی او تحت تأثیر مسندی خواهد بود که در آینده بر آن تکیه خواهد زد. انگار هر عمل و هر تصمیم اشتباه و درستی که می‌گیرد مقدمات شکل‌گیری مسیری است که او را به دفتر ریاست جمهوری می‌رساند و همه چیز را با این فیلتر می‌بینیم. انگار هر کاری که در زندگی‌اشان می‌کنند مهم‌تر و بزرگ‌تر به نظر می‌رسد و هنگام تماشای این فیلم‌ها به دنبال اشاره‌هایی هستیم از شخصیت درونی آن‌ها، از اخلاقیات و افکارشان تا بتوانیم به دیدگاهی تازه درباره‌ی آدم‌هایی برسیم که روزی بر مسند قدرت نشستند. تا بتوانیم درک کنیم آن‌ها هم مثل ما انسان‌هایی معمولی بوده‌اند و روی همین زمین زندگی کرده‌اند. انگار کل زندگی آن‌ها شبیه داستان شکل‌گیری و خاستگاه یک شخصیت داستانی معروف است و هر مقطعی که از سر گذرانده‌اند نقشی مهم در تصمیم بزرگ و نهایی‌اشان داشته است.

البته بعد از ماجراهای عجیبی که دوران زمامداری دونالد ترامپ پیش آمد، سخت است دوباره به مقام ریاست جمهوری به‌عنوان جایگاهی مهم و ارزشمند نگاه کنیم، ولی نقطه‌ی اشتراک فیلم‌های این فهرست،‌ همین ارزش و جایگاهی است که برای ریاست جمهوری قائل است. در این فیلم‌ها می‌بینیم که چطور انسان‌های مختلفی که با مشکلات شخصی و درونی خودشان درگیر هستند و نقص‌های آدمیزادی دارند، مسیر رسیدن به این مقام را طی می‌کنند و تضاد موجود در موقعیتشان همچنان باقی است. ممکن است آدم‌هایی که سراغ صندلی ریاست جمهوری می‌آیند مشکلات و نقص‌هایی داشته باشند، ولی ارزش و مقام این جایگاه همچنان دست‌نخورده باقی می‌ماند.

شاید تمام آدم‌هایی که در فهرست پیش رو می‌بینید مردان بزرگ و قابل احترامی نباشند، ولی همگی جایگاه بزرگی داشته‌اند، مردانی با قدرت و نفوذی ویژه.

۲۰. هاید پارک در هادسون (Hyde Park on Hudson)

فیلم هاید پارک در هادسون

  • محصول: ۲۰۱۲
  • کارگردان: راجر میچل
  • بازیگران: بیل موری، لورا لینی، اولیویا کولمن
  • امتیاز راتن تومیتوز: ۳۷%

بیل موری احتمالا قصد داشته با ایفای نقش فرانک روزولت در این فیلم به اسکار برسد، ولی پروژه‌ی اشتباهی را انتخاب کرده بود. فیلم یک درام تاریخی شوخ و شنگ بود که خیلی خودش را جدی نمی‌گرفت و تصویری مضحک از رییس جمهور آمریکا نشان می‌داد. مردی که مسؤولیت‌های مهمش را روی هوا نگه می‌داشت تا با لورا لینی رابطه برقرار کند. صحنه‌های این‌چنینی فیلم تا مدت‌ها در ذهنتان می‌ماند، ولی نه به خاطر خوب بودنشان، از فرط غریب و نامأنوس بودنشان.

بیل موری بد بازی نکرده، ولی شخصیتش کاریکاتوری، تک‌بعدی و بدون پرداخت و ظرافت است. این فیلم نیاز به فکر و برنامه و شخصیت‌پردازی بیشتری داشت و سازندگانش خیلی روی آن انرژی نگذاشته بودند. البته اگر سازندگان بیشتر از این فکر می‌کردند و کمی مغزشان را به کار می‌بستند، متوجه می‌شدند که اصلا ساختن این فیلم کار درستی نیست و بیخیالش می‌شدند.

داستان درباره‌ی فرانک روزولت و رابطه‌اش با یکی از اقوام دورش به نام دیزی است و سفری که پادشاه و ملکه‌ی بریتانیا سال ۱۹۳۹ به نیویورک ترتیب دادند.

۱۹. فرشته‌های نیکوتر (The Better Angels)

فیلم فرشته‌های نیکوتر

  • محصول: ۲۰۱۴
  • کارگردان: ای جی ادواردز
  • بازیگران: جیسون کلارک، دایان کروگر، وس بنتلی
  • امتیاز راتن تومیتوز: ۴۵%

در این فیلم که به تهیه‌کنندگی ترنس مالیک ساخته شده است، بازیگری تازه‌نفس به نام بریدون دنی نقش نوجوانی‌های آبراهام لینکلن را بازی می‌کند. در فیلم داستان کودکی‌های لینکلن را می‌بینیم که به همراه مادر و پدرش در ایندیانا زندگی می‌کند.

نویسنده و کارگردان فرشته‌های نیکوتر ای.جی. ادواردز است که در فیلم‌های اخیر ترنس مالیک تدوینگر بوده و حس‌وحال فیلمش را شبیه دنیای ترنس مالیک در آورده. دوربین بین شخصیت‌ها سیال است و روان و رها می‌چرخد و تصاویر سیاه و سفید جلوه‌ای خیره‌کننده به ماجراها بخشیده. نکته‌ی جالب فیلم، تصویر کردن شخصیت‌های واقعی شبیه نمادهای اسطوره‌ای است و استعاره‌ها و ارجاعاتی که دارد. کسی نگفته که نمی‌توانیم درباره‌ی شخصیت‌های تاریخی و زندگی‌اشان فیلم‌های استعاری بسازیم، ولی فرشته‌های نیکوتر کمی زیاده‌روی کرده و در این ایده‌هایش غرق شده است. برای همین شخصیت‌های ملموس و باورپذیری در آن نمی‌بینیم و مجبوریم با اسطوره‌شناسی و جهان ویژه‌ی آن کنار بیاییم.

فیلم تصویری تازه یا دیدگاهی جدید نسبت به آبراهام لینکلن و زندگی‌اش نشانمان نمی‌دهد و تلاشی هم در این زمینه نداشته است.

۱۸. ال‌بی‌جی (LBJ)

فیلم ال‌بی‌جی

  • محصول: ۲۰۱۶
  • کارگردان: راب رینر
  • بازیگران: وودی هارلسون، جنیفر جیسون لی، بیل پولمن
  • امتیاز راتن تومیتوز: ۵۸%

مردی که همیشه آرزوی رییس جمهور شدن داشت، ولی شوربختانه وقتی به مقام فرماندهی کل قوا می‌رسید که رییس جمهور محبوب ملت به قتل می‌رسید و همه در شوک و بهت و حیرت به سر می‌بردند.

فیلم ال‌بی‌جی این ایده‌ و بحران عمیق را دستمایه قرار داده و ماجرای لیندون بینز جانسون (با بازی وودی هارلسون) را روایت کرده است. مردی جاه‌طلب و مصمم که موفق نمی‌شد خودش به مقام ریاست جمهوری دست پیدا کند و به جایش معاون جان اف کندی شد، رییس جمهوری کاریزماتیک که جایگاهش دور از دسترس او به نظر می‌رسید و محبوبیتش غیر قابل تکرار.

وودی هارلسون تلاش کرده تا تصویری آسیب‌پذیر و همدلی‌برانگیز از لیندون جانسون نشان دهد و تا حدود زیادی هم موفق عمل کرده است و فیلم تنش موجود در زندگی و تصمیمات او را با ظرافت خاصی به تصویر کشیده تا موقعیت و جایگاه او را درک کنیم. مردی که زیر سایه‌ی رییس جمهوری مثل کندی و خانواده‌ی پرنفوذ و پرسابقه‌اش قرار گرفته و حالا باید بعد از ترور او جایش بنشیند.

فیلم با وجود تمام نکات مثبتی که دارد، نتوانسته است از تمام پتانسیل‌هایش استفاده کند و تا چندقدمی یک فیلم درجه‌یک می‌ایستد. انگار همه چیزش زود به نتیجه می‌رسد و در موقعیت‌های پیچیده‌اش عمیق نمی‌شود تا بحران‌های این شخصیت را بهتر درک کنیم و بفهمیم چطور در این وضعیت قرار گرفته است.

۱۷. الویس و نیکسون (Elvis & Nixon)

فیلم الویس و نیکسون

  • محصول: ۲۰۱۶
  • کارگردان: لیزا جانسون
  • بازیگران: کوین اسپیسی، مایکل شانون، کالین هنکس
  • امتیاز راتن تومیتوز: ۷۷%

زمان اکران این فیلم،‌ بیشتر تبلیغات حول مایکل شنون و تصویر دیوانه‌واری بود که از الویس پریسلی نشان داد، ولی حضور کوین اسپیسی در نقش ریچارد نیکسون هم از آن اتفاق‌های جالبی است که همیشه نخواهد افتاد.

البته نیکسونی که کوین اسپیسی بازی کرد خیلی شرور و بدذات به نظر نمی‌رسد و بیشتر شبیه آدم مستأصل و رقت‌انگیزی است که دست به هر تلاشی می‌زند نتیجه‌ی عکس می‌گیرد.

ماجرای ملاقات معروف نیکسون و الویس پرسلی آن‌طور که انتظارش را داشتیم تصویر نشده و انگار چیزی کم است. داستان الویس پرسلی جذاب‌تر و گیراتر در آمده ولی از سوی دیگر کوین اسپیسی به نظر می‌رسد بیشتر ادای نیکسون را در می‌آورد تا اینکه نقش او را به تصویر بکشد.

۱۶. آبراهام لینکلن: شکارچی خون‌آشام (Abraham Lincoln: Vampire Hunter)

فیلم آبراهام لینکلن شکارچی خون‌آشام

  • محصول: ۲۰۱۲
  • کارگردان: تیمور بکمامبتوف
  • بازیگران: بنجامین واکر، مری الیزابت وینستید، دومینیک کوپر
  • امتیاز راتن تومیتوز: ۳۴%

یک دوره‌ای داستان‌هایی که روایت‌های تاریخی و ادبی مشهور را با ژانر ترسناک و خون‌آشام‌ها و زامبی‌ها تلفیق می‌کرد حسابی رواج پیدا کرده بود. فیلم‌هایی مثل «غرور و تعصب و زامبی‌ها» (Pride and Prejudice and Zombies). تماشای آثار این چنینی تجربه‌ی مفرح و سرگرم‌کننده‌ای است و اگر حسش را داشته باشید، برایتان جالب خواهد بود.

در این فیلم شانزدهمین رییس جمهور آمریکا را به شکل یک شکارچی خون‌آشام تصویر کرده‌اند که با تبر و شمشیر و انواع و اقسام سلاح‌ها به جان این هیولاهای خون‌خوار می‌افتد. داستان ترکیب عجیب و غریبی است از شخصیت‌های تاریخی واقعی و ماجراهای فانتزی و ترسناک که با خشونت دیوانه‌واری روایت شده. همان‌طور که از عملکرد ضعیفش در گیشه پیداست، این تلفیق‌های جنون‌آمیز به مذاق مخاطبان خوش نیامد و خیلی ادامه‌دار نشد. در این فیلم هم دیگر زیاده‌روی کرده بودند و با این تصور که تماشاگران از دیدن یک آبراهام لینکلن بزن بهادر که دمار از روزگار خون‌آشام‌ها در می‌آورد لذت خواهند برد، تعادل و توازنی در استفاده‌ی از این مؤلفه‌ها خرج نکردند و نتیجه‌اش فیلمی شد که ماندگار نیست و بعد از تماشا فراموشش می‌کنیم.

۱۵. جفرسون در پاریس (Jefferson in Paris)

فیلم جفرسون در پاریس

  • محصول: ۱۹۹۵
  • کارگردان: جیمز آیوری
  • بازیگران: نیک نولتی، گویینیت پالترو، تاندی نیوتون
  • امتیاز راتن تومیتوز: ۳۱%

فیلمی که نقطه‌ی پایانی بود بر کمپانی فیلم‌سازی Merchant Ivory و تولیدات تحسین‌شده و جایزه‌بگیرشان. جفرسون در پاریس فیلم درهم و برهم و نامتجانسی است که بخش‌های مختلفش با هم نمی‌خواند، ولی ایده‌های جذابی در این میان وجود دارد که تماشایش را جذاب کرده است.

فیلم ماجرای دوران سفارت توماس جفرسون را در فرانسه روایت می‌کند، یعنی یکی دو دهه پیش از اینکه رییس جمهور شود. داستان درباره‌ی رابطه‌ی عاشقانه‌ای است که توماس جفرسون با دو زن مختلف برقرار می‌کرد؛ یکی با زنی نقاش به نام ماریا کاس‌وی (گرتا اسکاچی) و دیگری برده‌ی جفرسون سالی همینگز (تاندی نیوتون).

نقش توماس جفرسون را نیک نولتی بازی کرده و ما او را در حالی می‌بینیم که عزادار همسرش است و در سردرگمی و بی‌هدفی به سر می‌برد و هم‌زمان که می‌خواهد با مشکلات شخصیش کنار بیاید، باید به معضلات کشوری برسد که در حال توسعه است و مردمش با هم کنار نمی‌آیند.

چنین ایده و داستانی فرصت خوبی بود تا به درونیات و شک و تردیدهای یکی از بنیان‌گذاران آمریکا بپردازند، ولی جفرسون در پاریس در شخصیت‌پردازی و گسترش داستان ضعیف عمل کرده است و نتوانسته تأثیر ماندگاری روی ذهن مخاطبان بگذارد.

۱۴. بَری (Barry)

فیلم بَری

  • محصول: ۲۰۱۶
  • کارگردان: ویکرام گاندی
  • بازیگران: دوون ترل، آنیا تیلور جوی، اشلی جاد
  • امتیاز راتن تومیتوز: ۸۰%

فیلمی که گذشته و داستان سال‌های جوانی باراک اوباما را روایت می‌کند و چهل‌وچهارمین رییس جمهور آمریکا را در دوران دانشجویی‌اش نشان می‌دهد (با بازی دِوون ترل). باراک اوبامایی جوان که در نیویورک زندگی می‌کند می‌خواهد جایگاهش را در این شهر بزرگ و شلوغ و پرماجرا پیدا کند. داستانی عاشقانه‌ هم در وسط فیلم جریان دارد (آنیا تیلور جوی نقش یکی از همکلاسی‌های اوباما را بازی می‌کند) ولی تمرکز اصلی داستان روی شخصیت باراک اوباما و تلاش او برای پیدا کردن هویت شخصی خودش است و دردسرهایی که برای حفظ جایگاهش به‌عنوان یک انسان مستقل می‌کشد. اوباما با موقعیت‌های چالش‌برانگیزی رو‌به‌رو است و می‌خواهد کنار همکلاسی‌های سفید‌پوست و رنگین‌پوستش احساس راحتی کند بدون اینکه قضاوت شود و به خاطر جایگاه اجتماعی یا فرهنگی و مذهبیش از بقیه جدا بیفتد.

فیلم در ارائه‌ی تصویری زمینی و انسانی و ملموس از مردی که اولین رییس جمهور رنگین پوست آمریکا شد خوب عمل کرده است، ولی با توجه به هم‌زمانی اکرانش با ماه‌های آخر ریاست جمهوری اوباما، نتوانسته سراغ مضامین چالش‌برانگیزتری برود و سؤال‌های جدی‌تری طرح کند.

تماشای بری در این دوره و زمانه برای مخاطبان جالب خواهد بود و با مردی جوان آشنا می‌شوند که زندگی و انتخاب‌هایش مسیر دستیابی او را به کاخ سفید هموار کرد و دیدن دوران دانشجویی و جوانی او جذاب و کنجکاوی‌برانگیز است.

۱۳. سرخدمتکار (The Butler)

فیلم سرخدمتکار

  • محصول: ۲۰۱۳
  • کارگردان: لی دنیلز
  • بازیگران: فارست ویتاکر، رابین ویلیامز، آلن ریکمن
  • امتیاز راتن تومیتوز: ۷۲%

این فیلم لی دنیلز درباره‌ی سرخدمتکاری با بازی فارست ویتاکر است که در کاخ سفید کار می‌کرده و در دوران ریاست جمهوری افراد زیادی حضور داشته است و در همین حین سعی داشته به خانواده‌اش هم برسد و بچه‌هایش را بزرگ کند. سرخدمتکار در بخش‌هایی از نمایش تصویری واقع‌گرایانه سرباز زده ولی در بخش‌هایی تلاشش برای ثبت و ضبط اتفاق‌های مهم قابل احترام است. خدمتکارِ داستان در دوره‌های ملتهبی از تاریخ آمریکا حضور داشته و با رییس جمهورهای معروف و مطرحی سروکار داشته است که هر کدام را در فواصل مختلف فیلم می‌بینیم.

البته فیلم در جاهایی که سراغ رییس جمهورهای مختلف می‌رویم کمی می‌لنگد و به نظر می‌رسد هدف کارگردان بیشتر از ارائه‌ی فصلی مختصر از ریاست جمهوری آن‌ها، نشان دادن بازیگرهای چهره و معروف بوده است. مثلا آیزنهاوری که رابین ویلیامز بازی کرده یا ریچارد نیکسون با بازی جان کیوزاک عجیب و نامأنوس به نظر می‌رسند و از سوی دیگر رونالد ریگان با بازی آلن ریکمن جای کار بیشتری داشته است و انگار ماجراهای ناگفته‌اش روی هوا می‌ماند.

کاش می‌شد یک فیلم کامل با بازی آلن ریکمن در نقش رونالد ریگان می‌دیدیم.

۱۲. دیک (Dick)

فیلم دیک

  • محصول: ۱۹۹۹
  • کارگردان: اندرو فلمینگ
  • بازیگران: کریستن دانست، میشل ویلیامز، رایان رینولدز
  • امتیاز راتن تومیتوز: ۷۱%

در این فیلم کمدی مضحک و بامزه ماجرای رسوایی واترگیت را از دید دو دختر جوان بازیگوش (کریستن دانست و میشل ویلیامز) می‌بینیم که بیشتر از آنچه به نظر می‌رسد باهوش و زبر و زرنگ هستند. دیک فیلمی است که باید در حد و اندازه‌ی خودش و یک کمدی نه چندان تند و تیز دیده شود و اگر با نگاه انتقادی سراغش بروید و انتظار نقدهای سیاسی و اجتماعی داشته باشد سرخورده خواهید شد. خود فیلم هم ادعایی فراتر از سرگرم کردن مخاطب ندارد و به‌خوبی از پس آن برآمده است.

دن هدایا در نقش ریچارد نیکسون ظاهر شده که با توجه به لحن و حس‌وحال فیلم، تصویری کاریکاتوری و دلقک‌معاب از رییس جمهوری پارانویید نشان داده که به همه چیز مشکوک است و آرامش ندارد. در هر صورت کاراکتر نیکسون در فیلم نقش چندانی ندارد و ستاره‌ی اصلی داستان زوج دانست و ویلیامز هستند و فیلم را با شخصیت‌های شوخ‌وشنگ و سرحالشان جلو می‌برند.

در کنار کریستن دانست و میشل ویلیامز بازیگران درجه‌یک دیگری هم حضور دارند که همگی در نقش‌های فرعی خوش درخشیده‌اند؛ مثل دیو فولی در نقش هالدمن، هری شیرر در نقش جی. گوردون لیدی، جیم بروئر در نقش جان دین و ویل فرل و بروس مک‌کولاچ در نقش هجویه‌ای از وودوارد و برنستین (روزنامه‌نگارانی که رسوایی واترگیت را افشا کردند و در همه مردان رییس جمهور با بازی رابرت ردفورد و داستین هافمن تصویر شدند) که دو آدم خنگ و بی‌کله هستند و نمی‌دانند کلا چه خبر است، ولی دوست دارند مدام جلو دوربین رسانه‌ها باشند.

۱۱. ساوث‌ساید در کنار تو (Southside with You)

  • محصول: ۲۰۱۶
  • کارگردان: ریچارد تانی
  • بازیگران: پارکر ساویرز، تیکا سامپتر
  • امتیاز راتن تومیتوز: ۹۲%

یکی دیگر از فیلم‌هایی که در سال‌های آخر ریاست جمهوری اوباما اکران شد و ماجرای زندگی او را روایت می‌کرد. در اینجا داستان اولین قرار عاشقانه‌ی باراک اوباما و میشل رابینسون را می‌بینیم تا متوجه شویم ازدواج این‌دو چگونه شروع شد و چطور با هم کنار آمدند. سبک و مدل فیلم تا حدودی شبیه «پیش از طلوع» (Before Sunrise) است و تمرکز اصلی داستان روی همین شکل‌گیری رابطه است و عشق و علاقه‌ای که به‌تدریج بین پسر و دختر جوانی شکل می‌گیرد که بعدها رییس جمهور و بانوی اول آمریکا می‌شوند.

اولین فیلم بلند ریچارد تانی به لطف نقش‌آفرینی درخشان زوج اصلیش اثری قابل توجه از آب در آمده است. پارکر ساویرز تصویری درون‌گرا و تودار و جذاب از باراک اوباما ارائه داده و تیکا سامپتر در نقش میشل زنی مصمم و متکی به خود است.

البته بخش‌های زیادی از فیلم خیال‌پردازی‌های سازنده‌اش است و ماجراهایی را نشان می‌دهد که ما ته دلمان دوست داریم اتفاق افتاده باشد، دو مرغ عشقی را می‌بینیم که جوان هستند و کل زندگی و آینده‌اشان را پیش روی خودشان دارند. کارگردان در مقاطعی از فیلم تلاش کرده تا قرار عاشقانه‌ی این دو را زیادی خاص و ویژه جلوه دهد و اشاره‌هایی به آینده‌اشان در صحنه‌ها بگنجاند که خیلی حس خوبی نمی‌دهد. برای همین لحظاتی که رابطه و شیمی بین باراک و میشل به شکل طبیعی جلو می‌رود، حس بهتری داریم و بیشتر با آن ارتباط می‌گیریم.

۱۰. پی‌تی ۱۰۹ (PT109)

فیلم PT109

  • محصول: ۱۹۶۳
  • کارگردان: لسلی اچ. مارتینسن، لوییس مایلستون
  • بازیگران: کلیف رابرتسون، تای هاردین، رابرت کالپ
  • امتیاز راتن تومیتوز: ۶۴%

این فیلم که اقدامات قهرمانانه‌ی جان اف کندی را طی دوران جنگ جهانی دوم دراماتیزه کرده، در زمان اکرانش (۵ ماه پیش از ترور کندی در دالاس) به مقدس‌نمایی و ارائه‌ی تصویر غیرواقعی و اغراق‌شده از کندی متهم شد. حالا که به فیلم نگاه کنیم، می‌بینیم تصویر مثبت و قهرمانانه‌ای که از کندی نشانمان داده درست شبیه چیزی است که در ۵۰ و اندی سال اخیر از او در فیلم‌های سینمایی مختلف دیده‌ایم، منتهی اینجا جوان‌تر است (البته لازم به ذکر است که بازیگر نقش کندی یعنی کلیف رابرتسون حدود دو دهه از کندی واقعی بزرگتر بود). اصلا از بعد ترور کندی به این طرف در همه‌ی فیلم‌ها او را به‌عنوان قهرمان ملی آمریکا نشان می‌دهند و از ترور و مرگش به‌عنوان فاجعه‌ای دردناک یاد می‌کنند. شاید جرم پی‌تی۱۰۹ این بود که پیش از ترور کندی ساخته شد.

فیلم را با نظارت و حضور پدر کندی ساختند که مدتی به‌عنوان تهیه‌کننده و مجری طرح در هالیوود فعالیت می‌کرد، پس جای تعجبی نداشت که در فیلم فقط از خوبی‌ها و دلاوری‌های پسرش گفته شد.

فیلم سرراست و استاندارد ساخته شده و تماشایش به طرز غافلگیرکننده‌ای لذت‌بخش است. اگر درباره‌ی رییس جمهور معروف و فقید آمریکا نبود و مثلا اسم کندی را از آن حذف می‌کردیم، شاید خیلی راحت‌تر و بیشتر از دیدنش لذت می‌بردیم.

۹. سیزده روز (Thirteen Days)

فیلم سیزده روز

  • محصول: ۲۰۰۰
  • کارگردان: راجر دونالدسون
  • بازیگران: کوین کاستنر، بروس گرین‌وود، استیون کالپ
  • امتیاز راتن تومیتوز: ۸۳%

در فیلم اسکاری «تاریک‌ترین لحظات» (Darkest Hour) که سال ۲۰۱۷ اکران شد ماجرای دشوارترین و پرچالش‌ترین دوران وینستون چرچیل را می‌دیدم که می‌بایست بحران مقابله با آلمان نازی را حل می‌کرد،‌ فیلم سیزده روز هم رویکردی مشابه دارد و ماجرای جان اف کندی را روایت می‌کند که باید طی چند هفته‌ی ملتهب و پرتنش با بحران کلاهک‌های هسته‌ای شوروی در کوبا رو‌به‌رو شود. بروس گرین‌وود نقش یک جان اف کندی پیچیده و مرموز و محتاط که در تصمیم‌گیری‌هایش مردد و نامطمئن است را بازی کرده، ولی فیلم در واقع از زاویه نگاه مشاور امین و قابل اطمینان کندی یعنی کنث او دانل (با بازی کوین کاستنر)‌ روایت می‌شود.

سیزده ساعت داستان استراتژی و بحث و مناظره و تصمیمات چالش‌برانگیز و حیاتی است، فیلمی که انرژی جاری در صحنه‌هایش از دیالوگ‌های پرتنش و ایده‌ها می‌آید. برای همین شبیه یک نمایشنامه‌ی درجه‌یک و حرفه‌ای به نظر می‌رسد، ولی بازیگرانش با تمام وجود سعی کرده‌اند بطن و اساس داستان را درک کنند و نقش‌آفرینی‌های تأثیرگذار ارائه دهند.

۸. دبلیو (.W)

فیلم دبلیو

  • محصول: ۲۰۰۸
  • کارگردان: اولیور استون
  • بازیگران: جاش برولین، الیزابت بنکس، جیمز کرام‌ول
  • امتیاز راتن تومیتوز: ۵۸%

همه فکر می‌کردند اولیور استون که از لیبرال‌های دو آتشه است با این فیلم حسابی از خجالت جرج بوش پسر در بیاید، ولی وقتی فیلم اکران شد فهمیدیم تصویری دلسوزانه از او نشانمان داده، از مردی که هیچ‌جوره برای نقش و جایگاه و سمتی که انگار در تقدیر و نام خانوادگیش نوشته شده، ‌آماده نبوده. جاش برولین نقش جرج بوش را بازی می‌کند که در اینجا مردی ساده است و نمی‌تواند به موفقیت‌های بزرگی دست پیدا کند و وقتی غسل تعمیدش می‌دهند تصمیم می‌گیرد در زندگیش کار مهم و معنادار و ماندگاری انجام دهد.

البته اولیور استون درباره‌ی اطرافیان جرج بوش ملاطفت به خرج نداده و حسابی به آن‌ها تاخته است. مثلا کاندولیزا رایسی که تاندی نیوتون نقشش را بازی کرده با بی‌رحمانه‌ترین حالت ممکن تصویر شده و نوک پیکان انتقادهای استون سمت او و آدم‌های دیگری مثل اوست. در فیلم دبلیو می‌بینیم که وقتی یک آدم ساده‌لوح تحت تأثیر عده‌ای جنگ‌طلب قرار می‌گیرد و با اطلاعات ناقص و نادرست تصمیم‌گیری می‌کند، چه فجایعی رخ می‌دهد. نکته‌ی جالبی که استون در فیلمش مطرح می‌کند، خواسته‌های درونی و ذاتی جرج بوش است، اینکه او اساسا خودش دلش نمی‌خواسته رییس جمهور شود و اصلا اگر در لیگ حرفه‌ای بیسبال می‌ماند و همان‌جا مسیر زندگیش را ادامه می‌داد خوشحال‌تر و راضی‌تر بود. به هر روی، جهان بهای انتخاب نادرست او را پرداخت و به خاطر مردی که دلش نمی‌خواست روی صندلی ریاست جمهوری بنشیند ولی دست تقدیر و سرنوشت او را نشاند، خیلی‌ها آسیب دیدند.

دبلیو نه هجویه‌ است و نه سعی کرده جرج بوش را یک‌طرفه بکوبد، برعکس حس‌وحالی حسرت‌بار دارد و آدم با دیدنش برای او دل می‌سوزاند.

۷. آمیستاد (Amistad)

فیلم آمیستاد

  • محصول: ۱۹۹۷
  • کارگردان: استیون اسپیلبرگ
  • بازیگران: آنتونی هاپکینز، مورگان فریمن، متیو مک‌کانهی
  • امتیاز راتن تومیتوز: ۷۷%

باز هم فیلمی که در آن وکلای سفید پوست برای نجات سیاه‌پوستان دست به کار می‌شوند تا زندگی‌اشان را نجات دهند. حداقل در این فیلم یک استیون اسپیلبرگ سرحال و چابک پشت دوربین بوده و آنتونی هاپکینز نقش‌آفرینی درخشانی در نقش جان کویینسی آدامز ارائه داده است. جان کویینسی آدامز رییس جمهور سابقی است که از بازنشستگی در می‌آید تا برای اقامت قانونی بی‌شمار برده‌ای که در یک کشتی از آفریقا به آمریکا آمده‌اند تلاش کند.

اسپیلبرگ این فیلم را با همان رویکردی «فهرست شیندلر» (Schindler’s List) ساخت؛ در آنجا ماجرای هولوکاست را دستمایه قرار داد و اینجا موضوع برده‌داری را. هرچند به نظر می‌رسد این حیطه مناسب او نبوده و نتوانسته آن‌طور که باید و شاید به عمق مسأله بپردازد و سال‌های بعد فیلم‌سازهای سیاه‌پوست نشان دادند که بهتر می‌توانند این ماجراها را به تصویر بکشند.

با این حال صحنه‌های آنتونی هاپکینز فیلم دیدنی و ماندگار هستند، با دیدن او فراموش می‌کنید بازیگری است که نقش کویینسی آدامز را بازی می‌کند، رییس جمهوری را می‌بینید که از تمام جملات و کلمات و اختیاراتش استفاده می‌کند تا به مقاصد خوب و مثبت برسد.

۶. رنگ‌های اصلی (Primary Colors)

فیلم رنگ‌های اصلی

  • محصول: ۱۹۹۸
  • کارگردان: مایک نیکولز
  • بازیگران: جان تراولتا، اما تامپسون، کیتی بیتس
  • امتیاز راتن تومیتوز: ۸۱%

رنگ‌های اصلی در مناسب‌ترین زمان ممکن اکران شد؛ درست دو ماه قبل از اکران فیلم، ماجرای رسوایی لوینسکی و بیل کلینتون پیش آمد و داستان رییس جمهور خیرخواهی که به خاطر افراط و تفریط و غرایز کنترل‌نشدنیش دچار دردسر می‌شد، خیلی با وقایع روز هم‌خوانی داشت. اگرچه این هم‌زمانی و هم‌خوانی‌ها به فروش فیلم کمکی نکرد و در گیشه شکست خورد.

جان تراولتا زمان بازی در این فیلم در اوج خودش قرار داشت و نقشی که بازی کرد و به‌شدت شبیه بیل کلینتون بود، کاراکتری کاریزماتیک به حساب می‌آمد که هم‌زمان دست گل‌های زیادی به آب می‌داد و نمی‌دانست چطور این بحران‌ها را حل کند. اما تامپسون هم که نقشی معادل هیلاری کلینتون بازی کرده، تصویری مهربانانه از او نشان داده، رویکردی برخلاف رسانه‌ها که دو دهه بعد از این اتفاق‌ها و این فیلم نسبت به او داشتند. رنگ‌های اصلی غیر از اینکه در زمان خودش حسابی با اتفاقات روز هم‌خوانی داشت، به شکلی غریب با اتفاقات این چند ساله‌ هم مرتبط است.

با دیدن این فیلم یادمان می‌آید که مردم آمریکا چقدر به کلینتون‌ها اعتماد داشتند و چگونه همگی سرخورده و دلسرد شدند.

۵. فراست/نیکسون (Frost/Nixon)

فیلم فراست نیکسون

  • محصول: ۲۰۰۸
  • کارگردان: ران هاوارد
  • بازیگران: مایکل شین، فرانک لانگلا، سم راک‌ول
  • امتیاز راتن تومیتوز: ۹۳%

ماجرای جالب و نفس‌گیر درباره‌ی یک مجری انگلیسی که نه تنها ریچارد نیکسون بازنشسته را وادار کرد در برنامه و مصاحبه‌ی چالشی‌اش حاضر شود، بلکه کاری کرد تا او جلو دوربین‌ها به جرایمش اعتراف کند. ران هاوارد این فیلم را مثل همه‌ی فیلم‌هایش ساخته،‌ سرراست و استاندارد و تماشایی و جذاب.

فرانگ لانگلا در نقش ریچارد نیکسون با اینکه شاید شباهت ظاهری زیادی با او نداشته باشد،‌ درخشان و خیره‌کننده ظاهر شده است و ما مردی را می‌بینیم که نفوذ و جایگاه و قدرت سابقش را با بدنامی از دست داده، ولی همچنان دلش نمی‌خواهد از حفظ ظاهر دست بکشد و تا آخرین لحظه خود را محق و درست جلوه می‌دهد. تا اینکه لحظه‌ی معروف اعتراف سر می‌رسد و می‌فهمیم چطور جلوی مجری سمج با بازی مایکل شین تسلیم می‌شود.

جالب اینجاست که دونالد ترامپ هم در موقعیتی مشابه با مجری و خبرنگار شبکه‌ی NBC قرار گرفت، ولی اعتراف او تغییر مهمی در پی نداشت. با دیدن این فیلم نسبت به دهه‌ی ۶۰ احساس نوستالژی نمی‌کنید، بیشتر دلتان برای دوران قبل از ترامپ تنگ می‌شود.

۴. آقای لینکلن جوان (Young Mr. Lincoln)

فیلم آقای لینکلن جوان

  • محصول: ۱۹۳۹
  • کارگردان: جان فورد
  • بازیگران: هنری فوندا، آلیس بریدی، آرلین ویلان
  • امتیاز راتن تومیتوز: ۱۰۰%

این فیلم تقریبا شبیه فیلم‌هایی است که درباره‌ی گذشته و خاستگاه ابرقهرمان‌ها می‌سازند، منتهی اینجا ابرقهرمان ماجرا آبراهام لینکلن است و قدرت مافوق بشری که باید کشف کند، شخصیت و جایگاه خودش است. این فیلم دادگاهی به کارگردانی جان فورد درباره‌ی آبراهام لینکلن جوانی با بازی هنری فوندا (که در آن زمان ۳۴ ساله بود) است که باید از برادرانی بی‌گناه و متهم به قتل دفاع کند. فیلم ادعای بیش از این ندارد و آن‌چنان که به نظر می‌رسد جاه‌طلبانه نیست، ولی در همین حد خودش هم جذاب و دیدنی ظاهر شده و اتفاقا کم‌ادعا بودنش یکی از دلایل موفقیتش است.

اگر فیلم را به‌عنوان یک تریلر دادگاهی تماشا کنید، مزیت‌هایش بیشتر به چشم می‌آید و تصویری که هنری فوندا از آبراهام لینکلن جوان نشان داده در ذهنتان ماندگار خواهد بود. کاراکتر هنری فوندا در این فیلم تبدیل به الگو و نمادی شد تا در فیلم‌های آینده به آن رجوع کنند و وکلا و سیاستمداران با وجدان و با اخلاق را با توجه به او به تصویر بکشند.

۳. افتخار مخفی (Secret Honor‎)

فیلم افتخار مخفی

  • محصول: ۱۹۸۴
  • کارگردان: رابرت آلتمن
  • بازیگران: فیلیپ بیکر هال
  • امتیاز راتن تومیتوز: ۷۷%

گفته شده که ریچارد نیکسون از هواداران جدی فیلم مَش (MASH) بوده است، ولی فکر نمی‌کنیم رابرت آلتمن آن‌چنان از ریچارد نیکسون خوشش می‌آمده. با این حال به نظر می‌رسد این کارگردان صاحب سبک سینما نکته‌ای کلیدی و حیاتی را درباره‌ی رییس جمهور بدنام و شکست‌خورده‌ی آمریکا متوجه شده و فیلم افتخار مخفی (که آن را با اقتباس از نمایشنامه‌ای نوشته‌ی دونالد فرید و آرنولد ام. استون ساخت) را با نگاه به همین نکته کارگردانی کرده است.

فیلیپ بیکر هال در نقش ریچارد نیکسون ظاهر شده و تمام ۹۰ دقیقه‌ی فیلم را جلو دوربین تنهاست و به اشتباهات و تصمیم‌های بد زندگیش فکر می‌کند و حسرت می‌خورد و عصبانی می‌شود. با دیدن فیلم کمی وسوسه می‌شویم تا کاراکتر نیکسون را با خود آلتمن مقایسه کنیم که در آن مقطع از نظر تجاری موفق نبود و دور از جریان اصلی سینما قرار می‌گرفت و مثل نیکسون که عصبانی و خشمگین و با حسرت به گذشته‌اش نگاه می‌کرد، او هم نسبت به وضعیت گذشته و حالش حس خوبی نداشت. شاید به همین دلیل فیلم افتخار مخفی حس‌وحالی تلخ و ناراحت‌کننده دارد. ریچارد نیکسونی که اینجا می‌بینیم به دنبال جلب دلسوزی و ترحم ما نیست و بیشتر می‌خواهد به منتقدانش بتازد و تصویری را اصلاح کند که از خودش در ذهن مردم جا خوش کرده.

افتخار مخفی به‌شدت متکی به صحنه و دیالوگ و تک‌گویی است و بیشتر شبیه یک نمایش و تئاتر است تا اثری سینمایی، ولی خشم و خروشی که در آن جریان دارد بسیار لذت‌بخش و رضایت‌بخش است و مخاطب را درگیر احساسات متناقضی می‌کند. به‌ویژه در دقایق توفانی انتهایی.

۲. نیکسون (Nixon)

فیلم نیکسون

  • محصول: ۱۹۹۵
  • کارگردان: اولیور استون
  • بازیگران: آنتونی هاپکینز، جوان آلن، جیمز وودز
  • امتیاز راتن تومیتوز: ۷۵%

تاریخ سینما پر است از روایت داستان مردان جاه‌طلب و قدرت‌طلبی که به جایگاه‌های بلند و قدرتمند می‌رسند و در نهایت به دلیل همان کمبودها و نقصان‌هایی که جرقه‌ی تلاششان را برای رسیدن به این جایگاه‌ها زده بود، به زیر کشیده می‌شوند و رسوایی و بدنامی گریبانشان را می‌گیرد. نیکسون به اندازه‌ی «همشهری کین» (Citizen Kane) یا «خون به پا خواهد شد» (There Will Be Blood) فیلم بزرگ و شاهکاری نیست، ولی به خاطر کارگردانش اولیور استون و نگاه ویژه‌ای که به نیکسون داشته و همچنین نقش‌آفرینی آنتونی هاپکینز حائز اهمیت است.

اولیور استون اهل بهانه‌تراشی و خلق توجیه‌های عجیب‌وغریب برای شخصیت‌های سیاسی نیست و بدون تعارف و مصحلت‌اندیشی سراغ نقدشان می‌رود، ولی در نیکسون رویکرد متفاوتی داشته تا به ریشه‌یابی مشکلات این رییس جمهور آمریکا بپردازد. اینکه بفهمیم چه چیزهایی باعث شد او چنین تصمیم‌های مخربی بگیرد و خودش را تا آخر عمر بدنام و سرافکنده کند. از نظر استون، نیکسون دچار خودکم‌بینی مفرط بوده و حسی از ناکارآمدی و بی‌کفایتی درونش وجود داشته که از کودکی تا بزرگسالی و زمانی که به ریاست جمهوری آمریکا رسید درونش ریشه دواند و ادامه یافت.

با چنین نگاه و رویکردی، ماجرای رسوایی واترگیت و نقش تعیین‌کننده‌ای که در سرنوشت نیکسون ایفا می‌کند ابعادی تازه‌تر می‌یابد. رسوایی و اتفاقی تلخ را می‌بینیم که آرام‌آرام روی تمام زندگی نیکسون سایه می‌اندازد و تحقیقاتی که در این زمینه ترتیب می‌دهند و یک سوم نهایی فیلم را به خودش اختصاص داده، تأثیرگذار و پرتنش به تصویر کشیده شده است. حس می‌کنید که نیکسون درگیر یک ویرانی و فروپاشی محتوم شده، یک نوع از هم گسیختگی که انگار از بدو تولد همراهش بوده و حالا به نقطه‌ی پایانیش نزدیک می‌شود. این ماجرا برای سیاست‌مداری که قلبا و ذاتا تقدیرگرا بوده و اعتقاد داشته نتیجه‌ی اتفاق‌ها صرف نظر از انتخاب‌ها و تصمیم‌ها به شکست و فاجعه ختم خواهد شد، سنگینی و تلخی ویژه‌تری دارد.

بعد از تماشای نیکسون نسبت به رییس جمهور بی‌آبروی آمریکا احساس تأسف و دلسوزی نمی‌کنید، ولی نمی‌توانید منکر ناراحتی و غمی شوید که در داستان زندگی تراژیکش جریان دارد. غرور و خشم و جاه‌طلبی مهارنشدنی این مرد هرگز نتوانست از اعتماد به نفس پایین و شک همیشگی به خودش پیشی بگیرد و هرچقدر امید داشت به شخصیت محکم‌تر و بهتری تبدیل شود، برعکس به نقطه‌ای رسید که هیچ راهی برای خودش باقی نگذاشت.

۱. لینکلن (Lincoln)

فیلم لینکلین

  • محصول: ۲۰۱۲
  • کارگردان: استیون اسپیلبرگ
  • بازیگران: دنیل دی لوییس، تامی لی جونز، سالی فیلد
  • امتیاز راتن تومیتوز: ۸۹%

نبوغ و هوشمندنی فیلم استیون اسپیلبرگ که به گواه خیلی‌ها یکی از بهترین ساخته‌های اوست، تصویری است که از آبراهام لینکلن نشانمان داد. اسپیلبرگ روی رهبری و سخن‌وری و اقدامات قهرمانانه‌ی لینکلن متمرکز نشده، هرچند هر سه‌ی این مؤلفه‌ها نقشی کلیدی در داستان فیلمش ایفا می‌کنند. نقطه‌ی قوت لینکلن اسپیلبرگ، اعتقاد و اعتماد عمیقی است که به سیاست دارد، مردی را می‌بینیم که با تمام وجود به قانون و سازوکار دولت چنگ زده تا با استفاده از فرآیندهای قانونی تغییراتی اساسی و ساختاری در جهان اطرافش به وجود بیاورد و اگر این هم جواب نداد، روی وجدان مردم حساب باز کند تا با شیوایی کلام و سخنرانی‌های قدرتمندش بر قلب و ذهنشان اثر بگذارد.

حضور دنیل دی لوییس در نقش آبراهام لینکلن وزنه‌ای سنگین و بزرگ بود که تمام ارزش‌های فیلم را چندبرابر می‌کرد، ولی دی لوییس نقشش را با این ذهنیت بازی نکرد. آبراهام لینکلنی که دنیل دی لوییس به آن جان بخشید شبیه یک آدم معمولی و خاکی و زمینی است که تمام تلاشش را می‌کند تا با استفاده از ابزارهای در اختیارش کار درست را انجام دهد.

فیلم اسپیلبرگ واقعا و عمیقا به مقام ریاست جمهوری و قانون و اقداماتی که قادر به اجرایشان است اعتقاد دارد و به دستاوردهایی که این جایگاه برای مردم به ارمغان می‌آورد.

منبع: vulture

برچسب‌ها :
دیدگاه شما

یک دیدگاه
  1. امیر

    پس vice کو؟؟

loading...
بازدیدهای اخیر
بر اساس بازدیدهای اخیر شما
تاریخچه بازدیدها
مشاهده همه