بیتا فرهی درگذشت؛ بازیگری قدرنادیده با شاه‌نقشی ماندگار

۵ آذر ۱۴۰۲ زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۶ دقیقه
بیتا فرهی

اگر «بانو» همان زمانی که ساخته شد اکران می‌شد، مسیر هنری بیتا فرهی احتمالاً جور دیگری رقم می‌خورد. این را خودش که او را چهارم آذر ۱۴۰۲ به دلیل بیماری ریوی در شصت و پنج سالگی از دست دادیم، در مستند «مهرجویی: کارنامه چهل ساله» مانی حقیقی گفته است و هر کارشناس سینمایی هم احتمالاً با او موافق است. اما امروز نام بیتا فرهی در ذهن مخاطبان و تاریخ سینما تا ابد با نام مهشید «هامون» گره خورده است؛ با اینکه در «بانو» نقش اول را دارد و گفته می‌شود شخصیت مریم‌بانو تا حد زیادی بر اساس شخصیت خود او نوشته شده است.

بیتا فرهی، تقریباً به طور تصادفی (با معرفی ناصر چشم‌آذر) بعد از دوره‌ای قدم به دنیای بازیگری گذاشت که سینمای ایران، به‌خصوص زن در سینمای ایران، همچنان تحت تأثیر فضای انقلابی با محدودیت‌های زیادی مواجه بود. سوسن تسلیمی به خاطر همین محدودیت‌ها مهاجرت کرده بود و اساساً زن، به‌خصوص زن زیبا جایی بر پرده سینما نداشت. اینکه در چنین شرایطی زنی با ویژگی‌های بیتا فرهی آن هم در سی‌ویک سالگی، در یکی از مهم‌ترین فیلم‌های سینمای ایران در نقش شخصیتی با شمایل مهشید حضور پیدا کند و با همان فیلم اول به شهرت برسد، چیزی شبیه معجزه است که قرعه‌اش به نام او افتاد.

فیلم هامون

مهشید در عین اینکه شخصیت محبوبی نیست، به‌یادماندنی است و به شکل دردناکی زیبا. زیبایی شیک بیتا فرهی بر پرده سینما در فیلمی که سازندگان خوش‌سلیقه‌اش تأکید زیادی بر زیبایی داشتند، با طراحی لباس نو و منحصربه‌فردی که بعدها تبدیل به امضای فیلم‌های مهرجویی و آغازگر ترندی در پوشش هنری سینمایی شد، میخکوب‌کننده است. باعث می‌شود وجه تاریک شخصیت مهشید را ببخشی و در عین حال، عشق هرچند غیر این دنیایی هامون به او را درک کنی. مهشید را بدون بیتا فرهی نمی‌توان تصور کرد، و انتخاب تصادفی او برای این نقش، بی آنکه تجربه خاصی در بازیگری داشته باشد (فرهی در فرانسه هنر خوانده بود)، فقط توجیه ماورایی و تقدیرگرایانه دارد.

بیتا فرهی از آن دسته بازیگران زنی است که برای فیلم‌های مهرجویی بسیار مناسب بود. یک جور شیکی و اشرافیت و در عین حال، ویژگی‌های ایرانی (مو و چشم‌ مشکی) در چهره و رفتار او بود که مشخصاً با تصویر مهرجویی از زن محبوبش بر پرده سینما همخوانی داشت. همین باعث شد مهرجویی که با تمام بازیگران زن فیلم‌هایش دست‌کم دو بار کار کرده است، با نیکی کریمی و فرهی دو بار پشت سر هم، بعد از هامون بلافاصله «بانو» را با فرهی در نقش اول و چنانچه گفته شد بر اساس روحیات شخصی او بسازد. در «بانو» که نسخه زن «هامون» است، فرهی همان زنی است که باید باشد، یک نجیب‌زاده زیبا با روحی بزرگ‌تر از زندگی، یک بانوی تمام‌عیار. هرچه مهرجویی در «هامون» از مهشید بیزار است در «بانو» شیفته مریم‌بانو است. مریم‌بانو بدون شک مهم‌ترین و بهترین نقش سینمایی بیتا فرهی است، اما از آنجا که با تأخیر فراوان اکران شد، سوخت و فرهی را به حق واقعی‌اش نرساند.

بیتا فرهی

اما زوج بیتا فرهی و خسرو شکیبایی که از «هامون» آغاز شده و در «بانو» تکرار شده بود، با توقیف «بانو» از بین نرفت. فرهی سال ٧٣، بعد از وقفه‌ای پنج ساله، یک بار دیگر در کنار خسرو شکیبایی بر پرده سینما قرار گرفت. این بار در ملودرام جنگی احمدرضا درویش «کیمیا» در نقش و فضایی کاملاً متفاوت با آنچه تا آن لحظه در سینما تجربه کرده بود که آن هم با تحسین منتقدان مواجه شد. «کیمیا» در دهه هفتاد، زمانی که دیگر وقت پرداختن به قصه‌های پساجنگی فرا رسیده بود، نام بیتا فرهی که را می‌رفت با عدم نمایش «بانو» به فراموشی سپرده شود، دوباره بر سر زبان‌ها انداخت. او که برای بازی در هامون دیپلم افتخار بهترین بازیگر نقش اول زن را از هشتمین جشنواره فیلم فجر دریافت کرده بود، برای بازی در «کیمیا» در نقش مادری که به هر قیمتی می‌خواهد بچه متعلق به دیگری‌اش را حفظ کند، نامزد دریافت سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن از سیزدهمین جشنواره فیلم فجر شد.

زوج فرهی و شکیبایی یک بار دیگر در سال ٧۶ در درام عاشقانه اصغر هاشمی «زندگی» بر پرده سینما قرار گرفت. در یک مثلث عاشقانه که ضلع شکیبایی معتمدآریایش به فراخور قصه بر ضلع شکیبایی فرهی می‌چربید. فرهی اینجا در نقش ملک باز هم آن حال و هوای اشرافی را داشت اما فیلم با وجود سوژه پیشرواش چندان شاخص نبود و بیشتر بازی خسرو شکیبایی است که (مثل همیشه) از آن در خاطر می‌ماند. نتیجه آن، حضور فرهی در نقش صبا بهادر در سریال «سرزمین سبز» بیژن بیرنگ در کنار خسرو شکیبایی بود که در واقع دنباله سریال محبوب «خانه سبز» بود و آن هم جزو کارهای با تأخیر پخش‌شده فرهی است. با توجه به محبوبیت فراوان «خانه سبز» و خسرو شکیبایی، اگر «سرزمین سبز» همان سال ٧۶ از تلویزیون پخش می‌شد، احتمالاً بیتا فرهی را به بازیگری به‌مراتب شناخته‌شده‌تر تبدیل می‌کرد، اما تأخیری بیست‌ودو ساله در پخش آن، سرنوشت را جور دیگری برایش رقم زد. فرهی یک کار توقیفی دیگر هم در تلویزیون دارد، «سرزمین مادری» که از قضا همین روزها از شبکه نمایش خانگی در حال پخش است. مهم‌ترین و دیده‌شده‌ترین کار او در تلویزیون سریال «ولایت عشق» مهدی فخیم‌زاده است.

فیلم زندگی

در سینما فیلم مهم بعدی فرهی «اعتراض» بود، در نقشی که روی کاغذ برای بازیگری مثل او مناسب نیست. نقش یک سبزی‌فروش از طبقه محروم جامعه با آن مدل چادر بستن به کمر که چنان قلدر است که در خیابان با مردها دعوا می‌کند، از آن نقش‌هایی است که با خودت می‌گویی اصلاً چرا باید به بازیگری مثل فرهی سپرده شود. اما مسعود کیمیایی ریسک می‌کند و بیتا فرهی را در آستانه‌ چهل سالگی در شمایل منیژه مجدی سبزی‌فروش روی پرده می‌آورد. در نهایت ناباوری، این تصمیم با شکست مواجه نمی‌شود و فرهی از پس نقش برمی‌آید. ما با روند تغییر او از قلدری تا نرم شدن با حضور امیرعلی (با بازی داریوش ارجمند) همراه می‌شویم و او را باور می‌کنیم.

فرهی در سال‌های بعد از «اعتراض» دیگر زیاد فعال نیست. در سال ۷۸ یک حضور افتخاری در «میکس» مهرجویی دارد و یک نقش کوتاه فرعی در «خانه روی آب» بهمن فرمان‌آرا در نقش یکی از چندین زن زندگی دکتر رضا سپیدبخت (با بازی رضا کیانیان)، که البته یادآور همان تصویر شیک بیتا فرهی در ذهن ماست و همچون تمام شخصیت‌های فرعی این فیلم به‌یادماندنی. فرهی سال ۸۶ یک بار دیگر در فیلمی از فرمان‌آرا «خاک آشنا» حضور پیدا می‌کند که این فیلم هم با تأخیری دو ساله روی پرده رفت.

بیتا فرهی

آخرین حضور مهم و موفق بیتا فرهی بر پرده سینما سال ۸۵ در فیلم تحسین‌شده رخشان بنی‌اعتماد «خون‌بازی» است، باز هم در نقش مادری که برای نجات جان دختر معتادش دست به هر کاری می‌زند؛ او با تصویری که ما از والدین یک فرزند معتاد در ذهن داریم، فرسنگ‌ها فاصله دارد و فرهی با صبوری خاص در بازی‌اش، شبیه آنچه در «بانو» از او می‌بینیم، انتخاب مناسبی برای این نقش بوده است. نقش سخت فرهی در فیلم دلخراش بنی‌اعتماد اگرچه به چشم جشنواره فجر نیامد اما دو جایزه بین‌المللی از جشنواره فیلم پیونگ یانگ و کراچی را برایش به همراه داشت.

بیتا فرهی در همان سال حضور کوتاهی در فیلم «پارک وی» فریدون جیرانی در نقش مادرِ نورمن بیتس‌وارش داشت که موفق نبود. او در اواخر دهه هشتاد و نود هم با فاصله در چند فیلم و سریال حضور داشت اما هرگز به موفقیت سال‌های دهه هفتادش نرسید و تقریباً بازیگری فراموش‌شده به حساب می‌آمد. انگار سینما فقط در سال‌های جوانی با او مهربان بود. او سال ٩٨ در فیلم «لامینور» آخرین ساخته داریوش مهرجویی فقید حضور کوتاهی داشت که گویا بخش زیادی از بازی‌اش از فیلم حذف شده است و خود فیلم هم چندان موفق نبود. اما ادای دینی بود به چند بازیگر قدیمی فیلم‌های مهرجویی که به جز فرهی در این فیلم حضور داشتند، از جمله فریماه فرجامی، بازیگر فراموش‌شده دیگری که سینما با او هم فقط در سال‌هایی زیبایی جوانی مهربان بود و او را هم امسال با فاصله‌ای اندک از کارگردان فیلم از دست دادیم.

با مرگ دلخراش داریوش مهرجویی و مرگ بیتا فرهی، چهل‌ودو روز بعد، و خسرو شکیبایی که بیش از ده سال است از میان ما رفته، مثلث «هامون» دیگر فقط بخشی از تاریخ سینمای ایران است، بخشی ارزشمند و ماندگار. بیتا فرهی به عنوان یکی از اضلاع مهم این مثلث، با چهار کار توقیفی در کارنامه‌اش، اگرچه تا ابد در نقش مهشید زیبا (و برای مخاطبان حرفه‌ای‌تر سینما مریم‌بانوی شریف) در ذهن ما باقی می‌ماند، شاید در زمان و مکان دیگری زندگی هنری متفاوتی را تجربه می‌کرد.

برچسب‌ها :
دیدگاه شما

loading...
بازدیدهای اخیر
بر اساس بازدیدهای اخیر شما
تاریخچه بازدیدها
مشاهده همه