اینترنت به روایت سینما؛ از دیوید کراننبرگ تا امروز

۴ اردیبهشت ۱۴۰۱ زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۱۰ دقیقه
فیلم ویدیو درم

اینترنت از سال ۱۹۸۳ دگرگون شده است. و سینما از آن زمان تا کنون همچون آینه‌ای در برابر ما نشانمان داده است که چگونه همراه با اینترنت تغییر کرده‌ایم. این آغاز مطلبی از وبسایت وُکس است که به موضوع اینترنت در سینما می‌پردازد. آنچه در ادامه می‌خوانید روایتی مبتنی بر گفت‌وگو از نگاه نویسنده‌ی مقاله است.

روزی روزگاری، نزدیک به بیست سال پیش، اینترنت یک فعالیت بود. چیزی بود که به آن وصل می‌شدیم. امروز ما به اینترنت وصل نمی‌شوم، کمابیش خود اینترنتیم. اینترنت همه‌جا با ما هست، حتی تو رختخوابمان و این روی خواب و زندگی‌مان تأثیر می‌گذارد. وقتی مجبور می‌شویم از آن خارج شویم یا اگر به آن دسترسی نداشته باشیم، انگار که مخدری را ترک کرده باشیم، دچار علائم ترک می‌شویم، و این نه فقط به دلیل عدم اتصال به یک جریان مداوم اطلاعاتی که به‌گونه‌ای عجیب به خاطر جدایی از یکدیگر است. به یکباره احساس می‌کنیم نامرئی شده‌ایم، دیگر دیده نمی‌شویم.

جالب اینکه، اولین فیلمی که به این درهم‌آمیختگی پرداخته فیلمی است درباره‌ی تلویزیون. «ویدئودروم» (Videodrome) به کارگردانی استاد ژانر وحشت جسمی، دیوید کراننبرگ، که چهارم فوریه‌ی ۱۹۸۳ اکران شد. یک ماه پیش از آن، مصادف با یکم ژانویه، با پایان کوچ آرپانت (سازمان پروژه‌های تحقیقاتی پیشرفته‌ی شبکه) به پروتکل TCP/IP که ما هنوز از آن استفاده می‌کنیم، اینترنت متولد شد. (آرپانت اولین شبکه‌ی سوئیچینگ بسته‌های اطلاعات در دنیا و سیستم وزارت دفاع ایالات متحده برای ارسال اطلاعات از یک کامپیوتر قدیمی به کامپیوتری دیگر بود.) این مهم‌ترین اتفاق تمام سال، و شاید تمام آن دهه، تمام قرن بود که واقعیت بیرونی زندگی را به‌کل دگرگون کرد.

آینده اینترنت در فیلم ویدیودروم

«ویدئودروم» به کارگردانی استاد ژانر وحشت جسمی، دیوید کراننبرگ، اولین فیلمی است که به شکلی پیشگویانه به درهم‌آمیختگی ناشی از زندگی در عصر رسانه و اینترنت می‌پردازد

با اینکه اینترنت در آن زمان در حال رشد بود، یقیناً زیاد درک نمی‌شد، بنابراین وقتی «ویدئودروم» اکران شد، کورسویی را در چشم ذهن نویسندگان علمی تخیلی روشن کرد. جیمز وودز در این فیلم نقش مدیر عامل به‌دردنخور ایستگاه تلویزیونی به‌دردنخورتری در تورنتو را بازی می‌کند که بعد از تماشای برنامه‌ای به نام «ویدئودروم» به جهانی عجیب و غریب کشانده می‌شود که شاید یا نشاید، عذاب و شکنجه‌ی واقعی انسان‌ها را به نمایش می‌گذارد. مسحور و غرق در این کابوس، او کم‌کم به لحاظ فیزیکی و روحی با خود تلویزیون یکی می‌شود.

وقتی اولین بار چند سال پیش «ویدئودروم» را تماشا کردم، به نظرم فیلمی درباره‌ی تلویزیون آمد که چندان با آن هم‌سو نبودم یا از نگاهم دست‌کم رویکردی کهنه و تاریخ‌دار به تلویزیون داشت. اما وقتی اخیراً دوباره آن را در در مجموعه‌ای به نام «ثبت فرازمان: اینترنت در سینما ۲۰۲۲-۱۹۸۳» (Photographing the Ether: The Internet on Film, 1983-2022) از جین شونبرون تماشا کردم، به ناگاه برایم ملموس شد. فهمیدم که این فیلم نه درباره‌ی تأثیر تلویزیون بر ما بلکه نگاهی پیشگویانه به آینده است. «ویدئودروم» قدیمی‌ترین فیلم این مجموعه است که به تازگی از مرکز هنرهای نمایشی آکادمی موسیقی بروکلین، در کنار تازه‌ترین فیلم شونبرون، درام نوجوانانه‌ی ترسناک «همه‌ی ما به نمایشگاه جهانی می‌رویم» (We’re All Going to the World’s Fair) اکران شد.

متولدین دهه‌ی هشتاد میلادی (شصت شمسی) که «نسل هزاره‌‌ی به بزرگسالی رسیده»، بیست و هفت تا چهل ساله‌های امروز، به حساب می‌آیند، با ابتدایی‌ترین شکل اینترنت بزرگ شده، در دبیرستان و دانشگاه در رسانه‌های اجتماعی اکانت شخصی داشته و به یکباره به جهان همیشه آنلاین کوچ کرده‌اند؛ کسانی که دنیا را پیش از آنکه دائماً در ارتباط و اتصال با اینترنت باشد به خاطر دارند. بنابراین این نسل شاید بیش از همه این توانایی را داشته باشد که نه فقط تغییر جهان و افراد را به لطف این اتصال عجیب و غریب شگفت‌انگیز ببیند که با تمام وجودش احساس کند.

از سویی، این نسل شاهد بازنمایی اینترنت در تلویزیون و سینما هم بوده است، که بیشتر یا رویکردی به شدت هشداردهنده و وحشت‌زا ذاشته یا آشکارا باسمه‌ای بوده است. بنابراین شونبرون از فیلم‌های که صرفاً اینترنت را به نمایش می‌گذراند، که او «غیرقابل ثبت در تصویر» می‌نامد، گذشته و نگاهی به فیلم‌هایی انداخته است که به زندگی‌ای می‌پردازند که هر روز ارتباط و اتصال با شبکه بیشتر می‌شود.

فیلم «ما همه ناظر نمایشگاه جهانی هستیم»

فیلم «همه‌ی ما به نمایشگاه جهانی می‌رویم» به کارگردانی جین شونبرون، اینترنت را از دریچه‌ی نگاه نوجوانی ایزوله روا

شونبرون که خود از نسل هزاره است، همه‌چیز را درباره‌ی هنر در اینترنت می‌داند. «همه‌ی ما به نمایشگاه جهانی می‌رویم» به تجربه‌ی اینترنت از چشمان نوجوانی ایزوله می‌پردازد. باقی فیلم‌های مجموعه‌ی شونبرون که با استفاده از فیلم‌ها و تصایر جمع‌آوری‌شده از اینترنت ساخته شده است، یک پرسش مهم را مطرح می‌کند؛ چرا ما به اینترنت می‌رویم تا خودمان را روایت کنیم؟

پرسش دشواری است. خود شونبرون در پاسخ آن می‌گوید: «جواب یک کلمه است و بس؛ تنهایی. میل به اتصال، جست‌وجوی معنا، آن میل به یک جور روایت که باعث می‌شود احساس کنیم زندگی‌مان دارد به سمتی می‌رود که مهم است.»

او معتقد است اینترنت در بهترین حالت، فرصت برقراری ارتباط را در جهانی در اختیار مان می‌گذارد که در آن مشارکت در بازی هویت، به عبارت دیگر امتحان کردن هویت‌های مختلف برای رسیدن به بهترین و درست‌ترین نسخه از خود، آسان‌تر است و حتی تشویق می‌شود. اما تمام آن ارتباطات و اکتشاف یک وجه تاریک‌تر هم دارد. به قول شونبرون «وقتی اینترنت من را می‌ترساند، بیشتر احساس پروپاگاندا می‌دهد.»

مجموعه‌ای که او برای هویت‌ بخشیدن به فیلم‌های خودش کنار هم قرار داده است، با نگاه پیشگویانه‌ی آزاردهنده‌ی فیلم «ویدیودروم» شروع می‌شود اما بعد با فیلم‌هایی ادامه پیدا می‌کند که تقریباً به‌‌کل از طریق پلتفر‌م‌های پخش آنلاین در دسترس هستند. (بدعتی که به طرز کنایه‌آمیزی تنها به واسطه‌ی اینترنت در دسترس و اختیار ماست.)

فیلم «نبض»

در فیلم «نبض» به کارگردانی کیوشی کوروساوا روح‌ها در فضای وب سفر می‌کنند

این مجموعه از «ویدیودروم» دهه‌ی ۱۹۸۰ به میانه‌های دهه‌ی ۱۹۹۰ و پارانویای اغراق‌شده‌ی فیلم «هکرها» و «ماتریکس» محصول ۱۹۹۹ که اینترنت را ابزاری برای کنترل توده‌های غافل پیش‌بینی می‌کند می‌رود. «مرحله‌ی پنجم» (Level Five) ساخته‌ی کریس مارکر، فیلم دیگر این مجموعه، یک «مستند خیالی» است که از نگاه زنی عزادارِ همسر سازنده‌ی بازی‌های کامپیوتری‌اش، که تصمیم می‌گیرد بازی ناتمام او را تمام کند، روایت می‌شود همچون سیری فراواقعی در روزهای ابتدایی فرهنگ دیجیتال است.

دو فیلم هم از سال ۲۰۰۱ در این مجموعه هست که هر دو از محصولات سینمای ژاپن است؛ یکی «نبض» (Pulse) به کارگردانی کیوشی کوروساوا که در آن روح‌ها در فضای وب سفر می‌کنند، و دیگری «همه‌چیز درباره‌ی لیلی چوچو» (All About Lily Chou-Chou) به کارگردانی شونجی ایوای که قصه‌ی طرفداران نوجوان یک ستاره‌ی موسیقی پاپ را روایت می‌کند که در قالب ناشناس در بی‌بی‌اس (سامانه‌ی تابلوی اعلانات) با هم ارتباط برقرار می‌کنند.

و ارتباط انسانی می‌تواند ترسناک و خطرناک باشد. فیلم محصول ۲۰۱۴ «آنفرندشده» (Unfriended) در ژانر فراطبیعی ترسناک به کارگردانی لوان گابریادزه که به طور کامل از صفحه‌ی لپ‌تاپ یک نوجوان روایت می‌شود، از فناوری‌ای (فیسبوک و اسکایپ) استفاده می‌کند که هنوز برایمان آشناست، اما قصه‌ای به‌شدت ترسناک را درباره‌ی اشکالی که اینترنت ما را وارد فضاهای جدیدی می‌کند که می‌توانیم در آن برای هم ترسناک باشیم، به تفضیل به تصویر می‌کشد.

دو فیلم دیگر مجموعه از محصولات ۲۰۱۶ «جهش انسانی» (The Human Surge) و «نِرو» (Nerve)، یکی تجربی و دیگر از دسته‌ی تریلرهای کلاسیک‌تر است که بسیار از هم متفاوت هستند، اما هر دو به تنهایی و ملالت پراضطراب نسل هزاره و اشکالی که اینترنت می‌تواند محلی برای برقراری ارتباطِ اما نه همیشه امن یا کارآمد باشد می‌پردازد. مستند محصول ۲۰۱۸ پنی لین «رنج دیگران» (The Pain of Others) که با استفاده از ویدیوهای پیداشده ساخته شده است، نگاهی عمیق و آزاردهنده به پخش تئوری‌های توطئه از سوی یوتیوب‌کارانی که کانال‌های بسیار پرطرفداری دارند می‌اندازد.

به تازگی، مستند وهم‌آلود «کرستون» (Crestone) زندگی گروهی از دوستان کارگردان مستند، مارنی الن هرتسلر، را دنبال می‌کند؛ یک سری رپر ساندکلاود که به تنهایی و دور از اجتماع یک زندگی پساآخرالزمانی را در بیابانی در کلرادو از سر می‌گذرانند. فیلم کوتاهی از همین مستندساز «سلام من نیاز دارم که دوست داشته شوم» (Hi I Need to Be Loved) محصول ۲۰۱۸ به لحاظ زیباشناسی همان خاصیت وهم‌آلود را دارد. در این مستند بازیگران متن ایمیل‌های اسپمی (هرزنامه) را که هرتسلر دریافت کرده است می‌خوانند. تأثیر کار هرتسلر باعث می‌شود احساس کنی که مغزت دارد دوباره سیم‌کشی می‌شود، که واقعیت و مجاز را به‌گونه‌ای در هم‌آمیخته می‌بینی که همچون زنجیره‌ای بین جهان واقعی و دیجیتال در حرکت است.

فیلم «آنفرندشده»

فیلم ترسناک «آنفرندشده» که وقایع را تنها از صفحه‌ی لپتاپ روایت می‌کند، به اینکه چگونه برقراری ارتباط در اینترنت می‌تواند ناامن و خطرناک باشد می‌پردازد

این بیانیه‌‌ی شونبرون که ما برای یافتن پاسخ تنهایی‌مان به اینترنت پناه می‌بریم، نمی‌تواند تمام حقیقت باشد. غلبه بر تنهایی فقط به ارتباط برمی‌گردد؛ حتماً باید دلیل دیگری وجود داشته باشد که اینترنت فقط جایی برای گفت‌وگوی مکتوب با غریبه‌ها باقی نمانده و به سمت ویدیو و تصویر پیش رفته است.

لین در پاسخ به این پرسش می‌گوید در ساعت‌ها تماشای ویدیوهای یوتیوب‌کاران متوجه شد که آنچه این‌ها بیش از هر چیزی نیاز دارند فقط ارتباط با دیگران نیست؛ نیاز بدوی انسان به دیده شدن، به رسمیت شناخته شدن است. اینکه همان‌گونه که هستیم دیده شویم. لین می‌گوید: «این نیاز به شناخته و به رسمیت شناخته شدن بسیار شدید و بسیار واقعی است، که در زندگی واقعی به ندرت می‌تواند اتفاق بیفتد.»

لین معتقد است بین « توجه‌طلبی» و «نیاز به رسمیت شناخته شدن» تفاوت است. و اینترنت امکان هر دو را در اختیار همگان قرار داده است. در دو سال عجیب و موقعیت‌های مرگ و زندگی‌ای که از سر گذراندیم، از بین رفتن و از هم پاشیدن زندگی میلیون‌ها نفر به خاطر ویروسی نامرئی و کشنده، شورش‌ها و نبردهای فرهنگی، جنگ‌ها و شایعه‌ی جنگ، چیزی بود که ما از طریق اینترنت تجربه کردیم. نمی‌توان زندگی در دوران همه‌گیری را بدون اینترنت تصور کرد؛ بدون شک همه‌ی ما بارها و بارها در خود فرو ریختیم، با همان ابزاری که گاهی به نظر می‌آمد تنها چیزی است که ما را زنده نگه می‌دارد.

در همین راستا، دو فیلم دیگر از فهرست بی‌نظیر شونبرون، یکی فیلم کوتاهی است به نام «استراسبورگ ۱۵۱۸» (Strasbourg 1518) اثر جاناتان گلِیزِر، کارگردان فیلم محصول ۲۰۱۳ «زیر پوست» (Under the Skin)، که در روزهای اول همه‌گیری ویروس کووید-۱۹ از سوی شرکت پخش و تولید مستقل فیلم ای‌۲۴ در فضای وب منتشر شد. «استراسبورگ ۱۵۱۸» در واقع یک پرفورمانس آرت (هنر اجرایی یا اجرای هنری) است که به استیصال زندانی شدن جسم در روزهای همه‌گیری می‌پردازد، البته به گونه‌ای که تنها آرتیست‌های قرن بیست‌ویکم می‌توانند از عهده‌ی آن برآیند؛ به این شکل که رقصنده‌هایی از سرتاسر اروپا از خودشان، تنها در حال رقص در اتاق‌های خالی با موسیقی جنون آمیز میکا لوی فیلم گرفتند، و بدین ترتیب در قرنطینگی با هم همکاری کردند.

فیلم کوتاه «استراسبورگ 1518»

فیلم کوتاه «استراسبورگ ۱۵۱۸» اثر جاناتان گلیزر، با الهام از پدیده‌ی «طاعون رقص ۱۵۱۸» در استراسبورگ، پرفورمانس آرتی است که به استیصال زندانی شدن جسم به دنبال همه‌گیری می‌پردازد

فیلم کاملاً درست به آن «طاعون رقص» رازآلود معروف متوسل شده است. (طاعون رقص ۱۵۱۸ جنون رقصی بود که ژوئیه‌ی ۱۵۱۸ در استراسبورگ، آلزاس (فرانسه‌ی امروزی) در امپراتوری مقدس روم رخ داد. در این واقعه در روستایی جمعیتی بین پنجاه تا چهارصد نفر روزهای پیاپی رقصیدند و اکثراً به علت خستگی یا سکته از پا در آمدند.) آن جمعیت، آن جنون قابل تقلید، ماه‌ها در استراسبورگ ادامه یافت و به مرور زمان حقیقی‌تر شد. حالا گاهی این‌طور به نظر می‌رسد که هر آنچه در زندگی خارج از فضای اینترنت می‌گذرد صرفاً آکسسوری جهان واقعی آنلاین است. همه دارند نظر خودشان را اعلام و با هم تبادل می‌کنند. همه دارند برای هم چیزی را تکرار می‌کنند که پیش از آن جایی شنیده‌اند.

و به همین خاطر می‌توان به فیلم بو برنهامِ کمدین، «درون» (Inside)، هم اشاره کرد که نگاهش به این پدیده‌ی وحشی کنترل‌ناپذیر که ما اینترنت می‌نامیم، گفتمان‌های درهم و مغشوش‌اش، سیل تصاویرش، آن ویژگی بالا و پایین کردن اعتیادآورش که بخش‌هایی از مغز را روشن می‌کند که اجداد ما حتی از وجودش خبر نداشتند، وسواس‌برانگیز و اضطراب‌آور است. «درون بو برنهام» یک برنامه‌ی ویژه‌ی موزیکال از نتفلیکس است که برنهام نوشته و در دوران قرنطینگی همه‌گیری کووید-۱۹ در خانه‌ی خودش بدون عوامل یا مخاطب، تصویربرداری، کارگردانی، تدوین و اجرا کرده است.

ترانه‌ی «به اینترنت خوش آمدید» (Welcome to the Internet) با ترجیع‌بندش «همواره کمی از همه‌چیز» و طوری که برنهام اجرایش می‌کند، احساسی همچون قهقهه‌ی نومیدی که دارد ما را مسخره می‌کند، در مخاطب ایجاد می‌کند. چرخ‌وفلکی که نه تنها هرگز متوقف نمی‌شود که به مرور سرعتش بیشتر و بیشتر می‌شود، و هر چقدر هم حالت را بهم بزند نمی‌توانی از آن پیاده شوی، چرا که حالا در وجود توست.

اواخر برنامه، برنهام مخاطب را به یاد روزهای ساده‌تر زندگی می‌اندازد. می‌خواند: «در سال‌های نه‌چندان دور/ پیش از این زمانه‌ی تو/ درست پیش از سقوط برج‌های [دوقلو]، حوالی سال نود و نُه/ اینترنت چیز دیگری بود/ پر از کاتالوگ/ وبلاگ‌ سفر/ یک یا دو اتاق گفت‌وگو». این اینترنتی بود که فیلم‌ها آن زمان به تصویر می‌کشیدند، اما فیلمسازان پیشرو می‌دانستند که چیزی فراتر از این‌ها در جریان است؛ روح‌ها، هکرها، تحت نظر بودن، و آن‌گونه که «ویدیودروم» پیش‌بینی کرد، درهم‌آمیختگی نهایی ما با خود اینترنت.

منبع: vox

برچسب‌ها :
دیدگاه شما

loading...
بازدیدهای اخیر
بر اساس بازدیدهای اخیر شما
تاریخچه بازدیدها
مشاهده همه