معرفی سورئالیسم و ۸ نقاشی معروف این سبک

گویا کارکرد ذهن انسان در پذیرش امر یقین به شکلیست که همیشه تمایل دارد، همهجوره بر نظام تمامیتخواه درون خود تکیه کند تا هرگز جهان منحصربهفرد ناشناختهها او را آزار ندهد! اما این امر یک بهای بزرگ دارد؛ بهایی که سبب میشود بدون اینکه حتی وجود چیزهای دیگر را بپذیرد، سرسختانه روی حقیقتهایی نصفونیمهای که کشف کرده نیز پافشاری داشته باشد که بیشک چنین موضوعی آن را با احتمالات و اشتباهات بیشتری روبهرو خواهد کرد.
شاید مهمترین رسالت ما در مرحلهی نخست این است که بپذیریم، در سازوکار جهان ابدا یقینی وجود ندارد و تقریبا هرآنچه که پیشرویمان دیده میشود، فقط منطقهای سادهانگارانهای است که به دلخواه، آن را زینت دادهایم -دادهاند. درواقع همواره پذیرش رویا برای انسان بسیار سخت بوده است و به گمانی هرگز نمیخواهد که به واسطهی کنجکاوی و عبور از ترسها، دنیایی را ببیند که در خیال کاملا غوطهور شده است. بدین ترتیب یا به دنبال استدلالهای دمدست میرود یا حتی مفهوم پدیدارشناسی برای او فراتر از حوصله به نظر میرسد و بدتر از آن، هرچه پیش آید، خوش آید را با کمال میل پذیرا میشود؛ حتی اگر درنهایت این موضوع به مسخ شدن ذهن او به واسطه کارکردهای غلط فلسفی و سیاسی منجر شود. اما همهی اینها بدان معنا نیست که ذهن دوست ندارد خیال را لمس کند. اتفاقا زمانی که میپذیریم واقعیت آن چیزی نیست که ما میخواهیم ببینیم، درهمریختگی قوانین از پیش تعین شده برایمان جذابتر میشود. از سوی دیگر با پذیرش خیال، میتوانیم آن را به سوی مفهوم نقادانه بکشیم و دقیقا سورئالیست و به طور دقیقتر، نقاشی سورئال در دنیای هنر به شگفتی تمام چنین کاری را انجام داد.
نقاشی سورئال شامل چه نوع سبک نقاشی میشود؟
درحقیقت سورئالیسم یک برگ جدید و کاملا مجزا از صفحهی رومانتیسیسم بود یا به تعبیری دیگر، خارقالعادهترین الگو در جریانهای رومانتیک قرن بیستم محسوب میشد که از اساس در سطح زیرین استدلالهایاش، مبارزه علیه هرگونه تملک در آزادی نیز وجود داشت. گویا سورئال، انگیزهای برای تغییر ساختارهای اجتماعی را در خود حفظ کرده بود که البته در آخر نتواست به درستی، بار چنین مسئولیتی را بر دوش ساختار و مبارزات شگفتانگیزی که داشت نگهدارد. فراواقعگرایی سرشار از چشماندازهای مختص به خود بود که برای مطالعاتی عمیق در درک مفهوم انسانشناسانه از آزادی نیز به ساختمانِ مفاهیم فلسفیای همچون دیالیتیک هگلی –مارکسیستی و نمایی از جنبش لیبرتارین نیز تکیه داد. همچنین این جنبش، میراث نابهخردانه و چِرک فرهنگ بورژوازی و هر چیزی که پیرامونش بود را شدیدا نفی کرد و -جهشی تکاندهنده و به همان اندازه پیراینده- در نقد اتفاقات و تحولات اقتصادی، سرمایهداری، صنعتی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگیِ جاری در عصر مدرن بود.
سورئالیست یک جنبش فلسفی، ادبی و هنری قرن بیستم به شمار میرفت، در هنرهای متنوع ریشه دواند و در هرکدام از آنها ایدههای ناب و خلاقانهی رویایی خود را نشر داد. مهمتر از همه، ذهن ناخودآگاه بستری جاهطلبانه و افسون شده برای تلالو جهان نقاشی سورئال و به طور مشخص، در کل هنر این جنبش به حساب میآمد. در نقاشی سورئال به شکلی فزاینده، خردهگیریهایی ضد شیءشدگی جهان، مسخ و ابتذال حاکم در تحریف ساختارها، بیخردی و تجاریسازی زندگی به وفور دیده میشود. میان انواع سبکهای نقاشی، در مطلب پیشرو تلاشی برای ارائه و معرفی برخی از مشهورترین نقاشیهای جنبش سورئالیست داشتهایم که همگی فراتر از نمایشِ تصاویری خیالی هستند.
۸- «سه شهر دیدم» اثر کی سیج
فضاسازی و به تعبیری دقیقتر، طراحی و پرداخت فضایی رویایی با هدف خلق یک جهان کاملا خیالانگیز که گویایِ مکانی خاص و منحصربهفرد است، میتواند دایرهای از گزینههای کلیدیای را پیشروی ما بگذارد که هرکدام بیانگر تعابیری مهم هستند. این مکانها، همانند قطبنما ما را به سوی المان و نمادهای بصری، مضامین و داستانهای معناداری میکشانند که به واسطه کاوش در آنها، رازهای بیتکراری را کشف میکنیم. نقاش فراواقعگرای آمریکایی، کی سیج با استفاده از خلق فضاهای ناملموس، تصاویری اوهامگونه را به تصویر میکشید. در آثار او، مکانهای ناآشنا به کاربستی در میآمدند تا بدون هیچ ملاحظهای حسی از گمگشتی در زمان، اسارت، ناتوانی، ترس و وحشت را به اعماق وجودمان انتقال دهند.
جهانی که در آثار این نقاش زن حکمرانی میکند، غیرقابل نفوذ به نظر میرسد. اما با کمی جستجو و تامل در عناصر نمادینی که آفریده است، اجازهی نفوذ صادر میشود که البته این برخورد، یک چیرهدستی خلاقانه است! در نقاشی سورئال «سه شهر دیدم» (I Saw Three Cities) یک شیء ستون مانند، ستبر و ایستا در کار خودنمایی میکند. این شیء با سیالیت پارچهای که آن را به شکل تندیسی بزرگ از انسان در آورده است، تضاد و تقابلی میان سختی و نرمی را نشان میدهد؛ سختیای که آهنین و پوچ است و نرمیای که روان و آزاد است. گویا شیء نقطهی آغاز کنکاش ما برای یافتن دیگر تضادهای موجود در اثر است.
حالت پارچه که به سمت چپ کادر تمایل پیدا کرده، بلافاصله توجه و تمرکز مخاطب را بر پسزمینه و تمام عناصر هدایت میکند. در مرحلهی بعد، مرز میان آسمان و زمین کاملا بیپرده، تاکیدی چندباره بر مضمون نقاشی دارد. سپس اشیای هندسی پوچ و بیحالتی که بر زمینی بایر در مکانی برهوت نیز یله شدهاند، همچنان نمادی از ترسیم تضاد و دوگانگی هستند. به طور مشخص مفهوم تضاد در این نقاشی سورئال، یک امر نهادین تلقی میشود تا مرز میان مدرنیته و هنر کلاسیک ایجاد شود.
۷- «این یک پیپ نیست» اثر رنه ماگریت
نام رنه ماگریت را به عنوان هنرمند برجستهی سورئال زیاد شنیدهایم و معمولا آثارش جز معروفترین نقاشیهای جهان است. قطعا او آثار شاخص کم ندارد، اما تعدادی از آنها پر سروصداتر هستند، مانند نقاشی سورئال «این یک پیپ نیست» یا «خیانت تصویر» (The Treachery of Images) که حقیقتا مجرایی برای به شک انداختن یقین است! این نقاشی طنزآلودِ ماگریت، تاملات و نکات کلیدیای را درباره اختلاف بین زبان و معنا، علیالخصوص در زمان پس از جنگ جهانی اول به میان میکشد. تصاویری که ماگریت میآفرید، همگی فراتر از یک نقاشی ساده دیده میشوند. درواقع در دستگاه فکری او، دیدگاه و نقطهنظرهای هوشمندانهای وجود داشت که مستقیما به آثارش مفاهیمی عمیق میبخشید.
همچنین در زیر تصویر پیپ، چنین نوشتهی عجیب و معناداری نیز خودنمایی میکند: این یک پیپ نیست. هنرمندان سورئال برمبنای کلمات، بازیهای خاصی را در ارائه مفاهیمِ تصویری و بصری به راه میانداختند. آنها در امر زبان همچون چیزهای دیگر، رویکردهای انقلابی و ساختارشکنانه داشتند که به وضوح میتوان در این اثر رنه ماگریت، همین برخورد را دید.
۶- «خودنگاره» اثر لئونورا کرینگتون
در میان جامعهی هنری شدیدا مردانه سورئالیستها، لئونورا کرینگتون تاحد بسیار زیادی نادیده گرفته میشد. اما او واقعا نقاش چیرهدستی بود که با انرژی ذهنی خلاقانهی خاصی که داشت، تصاویر شگفتانگیز و منحصربهفردی را به نمایش میگذاشت. کرینگتون در این خودنگاره به واسطهی یک نگاهِ سرکش و جسورانه، کارکرد تقلید را در خدمت برسی ویژگیهای احتمالا ظاهری و ماهیتی شخصیت زنانهی خودش و کفتار قرار میدهد. او بدین صورت، زنانگیاش را برسی میکند تا درنهایت پیوندی با طبیعت سرکش حیوان به وجود بیاورد.
۵- «کارناوال هارلکین» اثر خوان میرو
توهمی که روزهای سخت گرسنگی در مغز پدید میآورد، موقعیتی شد تا خوان میرو، نقاش خلاق و انتزاعگرای سورئال، تصویری فراواقع از ویرانی ساختار فکری خود به خاطر گشنگی طولانی مدت نیز بر سطح بوم ترسیم کند. «کارناوال هارلکین» (Harlequin’s carnival) یکی از مهمترین آثار هنری سوررئالیستی در کل تاریخ هنر این جنبش به شمار میرود.
میرو دربارهی اثر خود گفته بود: «من سعی کردم توهماتی که گرسنگی ایجاد میکند را ترجمه کنم. آنچه که در رویاهایم میدیدم را مانند نگاه و برخورد اغلب سوررئالیستها به تصویر نکشیدم، بلکه چیزی که گرسنگی ایجاد میکرد را به تصویر کشیدم؛ همچون نوعی از خلسه». ترکیب عناصر هندسی در این اثر، ظاهرا اتفاقی خلق شدهاند، اما او در واقعیت مسیر شهود خود را با منطق درست فرمشناسی پیوند داد تا تصاویر به انسجام و توازن دقیقی برسند.
۴- «امپراطور اوبو» اثر ماکس ارنست
ماکس ارنست برای تغییر دریچهی نگاه و رویکرد فکری مردم نسبت به آن چیزی که درباره هنر فکر میکردند، تلاشهای خوبی داشت. او کاملا خلاقانه و شاید بیرحمانه از طریق نگاهی گروتسک و پوچگرایانه، آثار انتقادی خود را میآفرید. اما در هر صورت باید بدانیم که شاید طی این سالها، تلاش خیلی از هنرمندان موجب نشد تا درنهایت جامعهی عمومی، ارتباط دوستانه و پذیرندهای با هنر داشته باشند. قطعا میسر شدن چنین امری، میتوانست راهی پر فروزش برای درخشش و دگرگونی ساختار فکری همهی ما رقم بزند.
خاستگاه ایدهی این نقاشی سورئال که با عنوان «امپراطور اوبو» (Ubu Imperator) شناخته میشود، از نمایشنامهی ابزورد پادشاه اوبو، نوشتهی آلفرد ژاری است. سر، گردن و بخشی از بالا تنهی کاراکتر به شکلی کاملا معلق و ناپایدار در پسزمینهی آسمان که گویا تمثیلی از بیپایهگی است، دیده میشود. از سوی دیگر، پایین تنه هم به شکلی معلق و متزلزل روی زمین ایستاده است.
شمایل آنتروپومورفیک یا انسانوارگی امپراطور در قسمت بالا، شبیه به یک ساختمان امن اما در عینحال ناامن دیده میشود که احتمالا نمودی از یک تعادل سُست است. درواقع اثر قصد دارد که بگوید، هر چقدر هم که قدرتمند باشیم، همواره احتمال ویرانی ما از هزاران طبقه هم وجود دارد. حالتِ دستهای انسانی او، تعجبی را نشان میدهد؛ تعجبی که شاید از باور و یقین غلطش، درباره ماهیت قدرت میآید. بدین ترتیب تمام این عناصر در کناریکدیگر، باور پوچ و گروتسک از اقتدار را به صلابه میکشند.
۳- «تقسیمپذیری بیکران» اثر ایو تانگی
پیکرههای نیمهندسی، سبک بالانه در فضایی ناملموس، جهانی را تسخیر کردهاند که در آن فقط روکشی از آرامش و زیبایی خودنمایی میکند، درحالی که در عمیقترین حالت ممکن، همه چیز توهمی از یک زیبایی پوشالی است. غالبا ایو تانگوی، هنرمند خود آموختهی فرانسوی، در بستر چنین فضایی و البته با تکنیک و رنگهای منصربهفردی به نمایشِ ادراکهای شخصیای میپرداخت که از محیط پیرامون دریافت میکرد.
به طور مشخص میتوان در تمام نقاشیهای او، توصیفهای جالبی از عناصر پیدا کرد. عناصری که معمولا با زبان بصری و سبک خاص تانگوی تعریف میشوند و گویا بدون این دو مولفه، همه چیز خالی و پوچ است. در نقاشی سورئال «تقسیمپذیری بیکران» (Indefinite Divisibility)، اشیایی متعلق به دنیای مادی به چیدمان در آمدهاند تا احتمالا از خلال مفهوم آگاهی، شیء دیگری را بسازند. ایو تانگوی دربارهی نوع رویکرد خود بیان کرده بود: «نقاشی در جلوی چشمان من رشد میکند و شگفتیهای خود را در حین پیشرفت، آشکار میسازد». درواقع تانگوی در فرایند خلق نقاشی به جای بیان توضیحاتی خاص و عجیب، مشخصا سعی میکرد تا احساست را برانگیزد.
۲- «خوراک آسمانی» اثر رمدیوس وارو
آثار هنری رمدیوس وارور، تماموکمال مدعی ترکیب چشمگیرِ دو باور آنارشیستی و فمنیستی در لایههایی از نقاشی سورئال است. همچنین او با لحنی رویابینانه که از علاقهاش نسبت به مفاهیم عرفانی و باستانی و مشخصا تنیدگی هنر و علوم میآمد، بر همین باورهای ضدمردسالاری هویت میبخشید.
رمدیوس کاملا معتقد بود که برخی از امور -چه کهنه و چه جدید- میتواند برای زنان، بسیار تقلیلدهنده و غیرقابل تحمل باشد. به عنوان نمونه در نقاشی سورئال «خوراک آسمانی» (Celestial Pablum) زنی را تصویرگری کرده که به همراه یک ماه درون یک برج قرون وسطایی، حبس شده است. در مفاهیم نمادشناسانه، ماه تمثیلی از باروری و مادرانگی به شمار میرود که این امر در اصلِ وجودی خود، محدودیتهایی را نشان میدهد و این چیزی بود که او شدیدا با آن مخالفت میکرد.
۱- «آواز عشق» جورجو د کیریکو
شاید شکی در این موضوع نباشد که آثار جورجو د کیریکو، مهمترین منبع برای یادگیری طراحی فضا یا همان فضاسازی در نظر گرفته میشود. جورجو را که معمولا به عنوان یکی از پیشگامان سورئالیست میشناسند، خیلی قبلتر از پدید آمدن این جنبش، نقاشی مشهور «آواز عشق» (The Song of Love) را کشید؛ اثری که نمونه اولیه نقاشی سوررئال به شمار میرود. ایجاد دنیایی فراواقع، درهم ریختگی تناسبات، ترسیم اشیایی بیربط درکناریکدیگر، به کار بردن یک پالترنگی زنده و درخشان و مهمتر از همه قرار دادنِ عناصر نمادین در خدمت المان و مولفهها، واقعا در نوع خود پیشرو بود.
منبع: دیجیکالا مگ, Blog.artsper