نگاهی کوتاه به بخش مفرح داستان‌های کره‌ای

۲۴ اسفند ۱۴۰۱ زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۲۳ دقیقه
ادبیات کره

ادبیات کره‌ای به مجموعه‌ای از ادبیات تولید شده در دو کشور کره‌ی شمالی و کره‌ی جنوبی و همچنین آثار نویسندگانی که به زبان کره‌ای می‌نویسند اشاره دارد. آثار ادبی کرده به لحاظ تاریخی، هم به زبان چینی کلاسیک و هم به زبان کره‌ای، ابتدا با استفاده از نظام زبانی آیدو (Idu) و گوگیول (Gugyeol)، و در نهایت با استفاده از خط کره‌ای هانگول نوشته می‌شده است. ادبیات این ناحیه معمولاً به دوره‌های کلاسیک و مدرن تقسیم می‌شود، اگرچه این تمایز این دو برهه گاهی اوقات کمی مبهم و نامشخص است.

توسعه ادبیات کره‌ای به دلیل ایجاد زبان و سیستم نوشتاری کاملاً جدیدی به نام هانگول توسط امپراتور سجونگ در سال ۱۴۴۶، سیری سعودی و کاملاً منحصر به فرد به خود گرفت. سجونگ می‌خواست که همه بتوانند به فرهنگ دسترسی داشته باشند، اما در آن زمان استفاده از زبان چینی در فلسفه و ادبیات امری ضروری و متعارف بود. بنابراین، زبان هانگول مورد غفلت اهل ادب قرار گرفت و تنها برای زنان و افراد طبقه پایین مفید تلقی شد.

در این بین همیشه بین کسانی که زبان هانگول، را به زبان چینی ترجیح می‌دادند وجود داشت. در نتیجه بحثی اساسی در مورد اینکه چه چیزی باید به عنوان ادبیات کره‌ای در نظر گرفته شود به وجود آمد. در زمان اشغال این کشور توسط ژاپن از سال ۱۹۱۰ تا سال ۱۹۴۵، برخی از محققان کره‌ای به دنبال بازیابی زبان و ادبیات کره‌ای اصیل بودند. آنها امیدوار بودند آنچه را که خارجی بود از ادبیات این ناحیه حذف کنند. پس از آزادی مجدد این کشور، برخی دیگر از ادبا و میهن‌پرستان سعی کردند بر روح واقعی ادبیات کره‌ای تمرکز کنند، بدون اینکه آثاری که با حروف چینی نوشته شده بودند را کنار بگذارند.

امروزه توافق مشترکی برای پذیرش هر دو نوع اثر با حروف چینی و زبان هانگول به عنوان بخشی از میراث ادبیات کره وجود دارد. علاوه بر این، تحقیقات جالبی بر روی ادبیات شفاهی سنتی این منطقه نیز انجام شده است، زیرا ادبیات کره‌ای ابتدا به صورت شفاهی منتقل می‌شده و گاهی اوقات در دوره‌های تاریخی بعدتر به صورت ترکیبی با زبان هیانگچال یا هانگول نوشته شده است.

اگرچه ادبیات مدرن کره‌ای، به‌ویژه در قالب رمان‌های کوتاه، امروزه بسیار بیشتر مورد استقبال قرار می‌گیرد و به زبان‌های خارجی ترجمه می‌شود، بخش کلاسیک آن نیز قابل توجه بوده و دارای ارزش ادبی زیادی است. شعر مانند ادبیات دیگر نقاط جهان یکی از اولین قالب‌های ادبی کره بود. کره‌ای ها همیشه آواز خواندن و رقصیدن را دوست داشتند و در این میان بود که اولین شعرها سروده شدند.

سایر گونه‌های ادبی مانند تاریخ‌نگاری و زندگی‌نامه‌نویسی در حدود قرن سیزدهم در این کشور ظاهر شدند، اما ژانر رمان در اوایل قرن پانزدهم بود که به آرامی شکل گرفت. تأثیرات فکری و اندیشه‌ای کنفوسیوس مدت‌ها چه در شعر و چه در آغاز رمان‌ها بر ادبیات این کشور غالب بود، اما نویسندگان دوره‌های بعدی نقشی اساسی در القای ایده‌های جدید از طریق خلق داستان‌های کوتاه طنزآمیز داشتند که مردم را به سمت مدرنیته سوق می‌داد. زنان همچنین در خلق ژانرهای شعر و زندگی نامه بسیار خلاق بودند و صدای زنان را به ویژه در آغاز قرن بیستم به گوش مردم این کشور می‌رساندند.

شناخت درست ادبیات کره‌ای مستلزم تعادل در کاوش در بین ادبیات کلاسیک، مدرن و معاصر این کشور و آشنایی با ژانرهای مختلف مانند شعر، زندگی‌نامه و رمان می‌باشد. برخی از رمان‌های بلند، اگرچه شناخته شده نیستند، اما به لحاظ ادبی ارزش زیادی دارند. علاوه بر این، کره‌ای ها در ژانرهای خاصی مانند شعر سیجو و رمان کوتاه که ذهنیت و احساسات آنها را به شیوه‌ای عمیق بیان می‌کند، سرآمد بوده‌اند.

ادبیات کلاسیک

ادبیات کلاسیک کره ریشه در باورهای عامیانه سنتی و داستان‌های عامیانه شبه‌جزیره کره دارد. تأثیرات مهم دیگر بر ادبیات این منطقه شامل آیین کنفوسیوس، بودیسم و تا حدودی تائوئیسم است. ادبیات سنتی کره‌ای که با حروف چینی (hanja) نوشته شده است، همزمان با ورود خط چینی به شبه‌جزیره متولد شد. دانشمندان کره‌ای در اوایل قرن چهارم به سبک کلاسیک چینی شعر می‌سرودند. برخی از مورخان این اشکال ادبیات را از ادبیات کره‌ای حذف می‌کنند و استدلال می‌کنند که آنها صرفاً اشکالی از ادبیات چینی هستند.

با این حال، دیگران استدلال می‌کنند که این واقعیت که از حروف چینی استفاده شده است دلیل کافی برای حذف آن‌ها از ادبیات کلاسیک کره نیست، به ویژه از آنجا که تفکر و تجربه کره‌ای را منعکس می‌کند.

نقد و بررسی ادبیات شبه‌جزیره‌ی کره

بزرگ‌ترین چالش پیش روی هر کسی که سعی در معرفی ادبیات شبه‌جزیره‌ی کره را به جهان خارج دارد، کمبود دانش عمومی افراد در مورد تاریخ معاصر کره است که تأثیر عمیقی بر ادبیات این ناحیه داشته است.

تا پایان قرن نوزدهم، شعر و داستان‌های کره‌ای بیشتر به تقلید از مدل‌های چینی (کلاسیک) سروده می‌شد. هیچ نوع اثر دراماتیکی وجود نداشت. الفبای بسیار ساده «هانگول» که در قرن پانزدهم برای رونویسی ساختارهای دستوری چند هجایی زبان کره‌ای و آواهای کلمات چینی اختراع شده بود، به سختی مورد استفاده قرار می‌گرفت و توسط اشراف مرد به عنوان «ابزار نوشتاری زنانه» تحقیر می‌شد.

اصلاحات میجی که در دهه ۱۸۶۰ در ژاپن آغاز شد و فرهنگ این کشور را به روی دنیای مدرن غربی باز کرد، با برنامه وسیع ترجمه از نوشته‌های کلاسیک و مدرن اروپایی مشخص می‌شود. کره تا زمانی که در دهه‌های ۱۸۷۰ و ۸۰ مجبور به امضای معاهدات استثماری شد، به لحاظ فرهنگی به روی جهان خارج بسته بود و بعد از گذار از این دوره به سوی مدرنیته کشیده شد. این اتفاق تا حدی به دلیل کار مبلغان مسیحی که مدارس و بیمارستان‌ها را تأسیس کردند، و بخشی به دلیل پیشرفت نفوذ ژاپن بود. مبلغان به شدت طرفدار استفاده از زبان هانگول بودند که حتی افراد بی‌سواد هم می‌توانستند آن را بخوانند. پروژه امپریالیستی ژاپن در سال ۱۹۱۰ به اوج خود رسید، زمانی که پادشاهی مستقل کره (امپراتوری داهان) بدون شلیک حتی یک گلوله مجبور شد به استان یا مستعمره ژاپن تبدیل شود. از آن زمان تا سال ۱۹۴۵، زبان رسمی کره برای امور اداری و آموزشی، ژاپنی بود و حتی گاهی استفاده از زبان کره‌ای در صنعت نشر ممنوع بود.

برای کره‌ای های تحصیل کرده، الحاق ژاپنی‌ها با طیف گسترده‌ای از ادبیات و فلسفه، جهانی نو را به روی آن‌ها گشود. در همان زمان، جامعه کره به چالش کشیده شد تا نئوکنفوسیوسیسم پدرسالار سلسله مراتبی و اقتدارگرایانه خود را کنار بگذارد. بنابراین، زمانی که کره‌ای ها شروع به نوشتن و انتشار داستان‌های مدرن با استفاده از زبان کره‌ای کردند – که با استفاده از زبان هانگول چاپ می‌شد – مضامین اصلی آنها آزادی فردی و تنش بین نسل‌های قدیمی و جوان‌تر بود. به ویژه، ظهور آموزش برای زنان به طور اساسی درک مردم این کشور از ادبیات را تغییر داد. رمان‌هایی که هم مردان و هم زنان نوشته‌اند، مبارزات اغلب غم‌انگیز «زن مدرن» را به تصویر می‌کشد که بزرگ‌ترین آرزوی او در زندگی این بود که اجازه داشته باشد با مردی که دوستش داشت ازدواج کند. تا آن زمان، روال عمومی این بود که والدین از میان آشنایان خود برای دختران خود شوهر انتخاب می‌کردند، بدون اینکه به دختر اجازه اظهار نظر در این مورد را بدهند. به طور کلی، شخصیت‌های زن در این اولین رمان‌های مدرن آرزوی زندگی بر اساس شرایط خود را دارند و اغلب در یافتن آن ناکام هستند.

یکی از ویژگی‌های مشترک در تمام آثار ادبی کره از سال ۱۹۱۰ تا اواخر دهه ۱۹۸۰ سانسور بود. مقامات ژاپنی به تنها به درجه خاصی از آثار ادبی کرده اجازه انتشار دادند، اما هیچ انتقادی از قانون آنها مجاز نبود. بعدها، دیکتاتورهای متوالی نیز مایل بودند اطمینان حاصل کنند که چیزی منتشر نمی‌شود که قدرت آنها را به چالش بکشد. اشتیاق برای استقلال از ژاپن گهگاه به متون رمزی منجر می‌شد که به طور غیرمستقیم به وضعیت مستعمره کره اشاره می‌کرد. جنگ اقیانوس آرام از سال ۱۹۴۱ با ترویج بیشتر آثار نوشته شده در حمایت از تلاش‌های جنگی ژاپن و درخواست از کره‌ای ها برای توقف انتشار به زبان کره‌ای مشخص شد.

باید تأکید کرد که برای اکثر کره‌ای های تحصیل کرده، مدرنیته از طریق ژاپن آمده است. کسانی که مقداری پول داشتند برای تحصیل به دانشگاه‌های ژاپن رفتند. کسانی که پول نداشتند برای کار در کارخانه‌ها و معادن ژاپن رهسپار این کشور شدند. در بخشی از شهر سئول عمدتاً ژاپنی‌ها سکونت داشتند و کره‌ای‌ها از مغازه‌ها، فروشگاه‌های بزرگ، کافه‌ها و بارهای مدرن که افرادی با لباس‌های غربی یا کیمونو به آن‌ها رفت و آمد می‌کردند شگفت‌زده می‌شدند. ایالات متحده مقصد برخی دیگر بود، به ویژه آنهایی که متعلق به کلیساهای پروتستان بودند. اروپا نیز هدف تنها چند نفر بود.

وقتی جنگ در اوت ۱۹۴۵ به پایان رسید، کره آزادی خود را دوباره به دست نیاورد. در عوض، متحدان زمان جنگ، بدون اینکه از کره‌ای‌ها بپرسند، تصمیم گرفتند که قبل از برگزاری «انتخابات آزاد و دموکراتیک»، شبه‌جزیره باید تحت‌الحمایه تقسیم شود. بخش شمال تحت کنترل اتحاد جماهیر شوروی خواهد بود در حالی که مناطق جنوبی تحت کنترل ایالات متحده خواهد بود. این شروع تراژدی بزرگ کره بود. به مدت ۳۶ سال، نویسندگان کره‌ای تلاش کردند تا به زبانی بنویسند که در هیچ مدرسه‌ای تدریس نمی‌شد و اعتبار ژاپنی‌ها تحت‌الشعاع قرار می‌گرفت. لذت بازیابی حق نوشتن و انتشار کم و بیش آزادانه به زبان ملی خود با سؤالاتی در مورد اینکه نویسندگان باید درباره چه چیزی بنویسند و در مورد اینکه «سبک کره‌ای خوب» چیست، همراه بود.

روشنفکران جوان ژاپن، کره و چین مدت‌ها تمایل داشتند سوسیالیسم را با چشم‌انداز جامعه برابری‌طلب در رؤیاهای خود برای دنیای جدید محقق کنند. آنارشیست‌ها و بوهمی‌ها پیامبران نظم اجتماعی جدیدی بودند که از کنترل نخبگان سنتی و ثروتمند رها شده بودند. طبیعی بود که بسیاری از آنها از حمایت اتحاد جماهیر شوروی از کسانی که در مناطق شمالی به دنبال ایجاد یک جامعه کمونیستی و انقلابی بودند، خوشحال می‌شدند، جایی که همدستان طرفدار ژاپن و زمین‌داران سنتی جایی در آن نداشتند. تقسیم جغرافیایی بین شمال و جنوب با توزیع نظرات سیاسی رادیکال و محافظه‌کار مطابقت نداشت. نویسندگان نیز دودستگی داشتند، همگی آرزوی یک کره جدید را داشتند، اما عمیقاً در مورد آنچه که باید باشد اختلاف‌نظر داشتند. نتیجه در نهایت جنگ کره بود که در آن زمان بسیاری از بهترین نویسندگان و متفکران سمت شمالی را انتخاب کردند.

در سال ۱۹۵۳، زمانی که جنگ متوقف شد و شبه‌جزیره کره به دو نیم تقسیم شد تا کسی نتواند به هر دو جهت تردد کند، تعداد بسیار زیادی از بهترین نویسندگان مرده بودند یا در شرف کشف این موضوع بودند که کره شمالی قصد ندارد بهشت رؤیایی آنها باشد. در واقع پس از پایان جنگ، «کره» به معنای «کره جنوبی» بود و نویسندگان بازمانده آن، مانند هر کس دیگری، مجبور بودند با تراژدی تقسیم‌بندی کنار بیایند. خشونت جنگ وحشتناک بود. میلیون‌ها نفر در یک درگیری برادرکشی جان باختند. بسیاری از خانواده‌ها مطمئن نبودند که بستگانشان در شمال هنوز زنده هستند. هیچ پیروزی برای جشن گرفتن وجود نداشت. بهترین کاری که نویسندگان داستان‌های کره جنوبی می‌توانستند انجام دهند، تجلیل از کرامت انسانی و اعمال کوچک مهربانی انسانی بود که به عنوان لحظاتی از نوعی رستگاری، در طول جنگ و در میان سختی‌ها و فقر ادامه داشت.

دهه‌های دیکتاتوری پس از جنگ شاهد تبدیل عظیم و غیرمنتظره کره جنوبی به یک کشور مدرن، صنعتی و سرمایه‌داری بود. روستاهای دورافتاده که قلب تپنده کره‌ی کهن بودند از جوانان خود خالی شدند، جوانانی که برای کار به عنوان کارگر ساختمانی و نیروی کار ارزان در کارخانه‌ها مورد نیاز بودند. داستان‌های دهه‌های ۶۰ و ۷۰ عمدتاً بر این ریشه‌کن کردن، از دست دادن بی‌گناهی فرهنگ روستایی در میان خشونت و فساد شهری، اعمال کوچک عشق و مهربانی انسانی که دوباره امید به رستگاری را در یک واقعیت اجتماعی خشن ارائه می‌دهد، متمرکز است. موضوعات کاملاً ممنوع شامل هر چیزی بود که بوی «کمونیسم» می‌داد، که با حمایت از کره شمالی شناسایی می‌شد. به تصویر کشیدن این همه فقر و از دست دادن توضیح می‌دهد که چرا دنیای بیرون اغلب مطمئن نیست که چگونه داستان‌های نوشته شده در کره در آن دهه‌ها را بخواند. بیشتر احساس می‌شود که این آثار «افسرده کننده» است و پس از این همه آسیب، فضای کمی برای فانتزی و اتفاقات عاشقانه وجود داشت.

تنها زمانی که شهرهای کره تحت تسلط بلوک‌های آپارتمانی بلند، خیابان‌های پر از خودروهای شخصی، فروشگاه‌های مملو از کالاهای مصرفی قرار گرفتند، تحولی شگرف در ادبیات این کشور رخ داد. آثار داستانی معاصر کره‌ای سرانجام می‌توانستند کمدی‌ها، فانتزی‌ها و سرخوردگی‌های دنیای مدرن را به تصویر بکشند. با این حال، تردیدی وجود ندارد که سینما و درام تلویزیونی کره‌ای نسبت به صنعت چاپ برای انجام این کار مجهزتر بودند، و کره‌ای‌ها به طور متوسط به خاطر خواندن کمتر از یک کتاب در سال بدنام هستند. در میان رنج بسیار زیاد، نویسندگان کره‌ای آثاری تولید کرده‌اند که نشان‌دهنده چالش‌های پیش روی کره در زمان خود است. آن آثار اکنون توسط گروه فزاینده‌ای از مترجمان به جهان عرضه می‌شود. نوشتار کره‌ای نه تنها به زبان کره‌ای نوشته می‌شود، بلکه تجربه منحصر به فرد ساکنین کره از زندگی در این کشور را نیز شرح می‌دهد. در واقع تاریخ کره از بسیاری جهات بسیار متفاوت با سایر کشورها است.

معرفی آثار ادبی معاصر کره

کتاب «اعمال انسانی» اثر هان کانگ

اعمال انسانی ادبیات کره

کتاب اعمال انسانی، رمانی خواندنی از نویسنده‌ی معاصر کره جنوبی، هان کانگ است، اعمال انسانی بخشی از تاریخ معاصر کره جنوبی، شورش‌ها، نارضایتی‌ها و ناآرامی‌ها را در قالب داستانی خواندنی برای مخاطبان به تصویر می‌کشد.

هان کانگ در کتاب اعمال انسانی، بخشی از تاریخ معاصر کره جنوبی را به تصویر کشیده است. هرچند توصیفات دقیق او و شباهت رخدادها به قدری زیاد است که نمی‌توان برای کتاب، زمان، مکان یا محدودیتی قائل شد. اعمال انسانی سرنوشت چند دانشجو را در جنبش‌های دانشجویی دهه هشتاد کره جنوبی دنبال می‌کند. آن‌ها بعد از تظاهرات، زندانی، شکنجه و حتی کشته شدند. آن‌ها در راه هدفی که دارند به زندان تن می‌دهند و هان کانگ هم به اعمال و رفتار آن‌ها در مقابل شکنجه، زندان، سختی‌ها و گاهی تاب نیاوردن و شکسته شدن و آدم‌فروشی پرداخته است. او از بن‌بست‌های فکری و تباهی شخصیت‌های داستانش نوشته است.

شخصیت‌های کتاب اعمال انسانی را نمی‌توان یکسره سیاه یا سفید دید. گاهی سربازها هم آدم‌های بدی نیستند و بنا به دستور رفتار می‌کنند. یکی از نقاط زیبای داستان زمانی است که سربازان در خلوت خود به سوگ از دست رفتگان می‌نشینند و سیگار دود می‌کنند. اعمال انسانی داستان همه ما آدم‌ها است. داستانی از پیچیدگی‌های روحی و روانی و نقاط ناشناس شخصیتمان. کتاب اعمال انسانی

هان کانگهان کانگ (انگلیسی: Han Kang؛ زاده ۱۹۷۰) نویسنده‌ی اهل کره جنوبی است. وی در سال ۲۰۱۶ به دلیل خلق رمان گیاهخوار، برنده‌ی جایزه‌ی ادبی بوکر بین‌المللی شد. هان کانگ در سال ۱۹۷۰ در گوانگجو متولد شد. پدرش هان سئونگ وون نویسنده بود. در ۱۰ سالگی به همراه خانواده به سئول نقل مکان کرد. کانگ در دانشگاه در رشته‌ی ادبیات کره‌ای تحصیل‌کرده و برادرش نیز به نویسندگی اشتغال دارد. وی از سال ۲۰۱۳، در موسسه‌ی هنر سئول به تدریس ادبیات خلاقه مشغول است.

کتاب اعمال انسانی اثر هان کانگ

بخشی از کتاب «اعمال انسانی»

کتاب اعمال انسانی ادبیات کره

آیا وقتی آدم زنده به مرده نگاه می‌کند، ممکن است روح میت هنوز در کنار جسمش باشد و به چهرهٔ خودش نگاه کند؟

قبل از اینکه بروی بیرون، لحظه‌ای برمی‌گردی و نگاهی به پشت سرت می‌اندازی. هیچ روحی در آنجا نیست. در آنجا فقط اجساد خاموش‌اند و بوی تعفن وحشتناک.

جنازه‌ها را ابتدا به سالن ژیمناستیک نیاوردند، در راهرو ادارهٔ شکایات دفتر استانداری نگهشان داشته بودند. آنجا دو دختر بودند که هر دو سنشان از تو بیشتر بود، یکی لباس فرم یقه‌باز مدرسه تنش بود و دیگری لباسی معمولی. فقط نگاهشان کردی و برای لحظه‌ای یادت رفت چرا آمده بودی. آن‌ها صورت خون‌آلود جنازه‌ها را با پارچه‌ای مرطوب پاک و سعی می‌کردند دست‌های خشکیدهٔ جنازه‌ها را صاف کنند و با زور به پهلویشان بچسبانند.

دختری که لباس فرم مدرسه تنش بود ماسک روی دهانش را پایین کشید، رو به تو کرد و پرسید: «می‌تونم کمکت کنم؟» ویژگی چهره‌اش چشم‌های گردش بود، گرچه کمی برآمدگی داشت. موهای سرش را از دو طرف گیس کرده بود و بخشی از موهای وزوزی‌اش هم از اطراف بیرون می‌زد. خیس عرق بود و موهای خیس به پیشانی و شقیقه‌اش چسبیده بود.

گفتی: «دارم دنبال دوستم می‌گردم.» دستت را که به خاطر بوی خون روی بینی‌ات گذاشته بودی، برداشتی.

«باهاش اینجا قرار داشتی؟»

«نه، اون یکی از این…»

«فهمیدم، آگه دوست داری می‌تونی بیای نگاهی بندازی.»

صورت و بدن‌های همهٔ بیست و دو جنازه‌ای را که کنار دیوار راهرو خوابیده بودند دقیق نگاه کردی. اگر می‌خواستی مطمئن شوی باید از نزدیک نگاه می‌کردی؛ چشم‌هایت زود درد گرفت و برای اینکه دقیق‌تر شوی شروع کردی به پلک زدن.

آن دختر دیگر سرپا ایستاد و پرسید: «اینجا نیست؟»

او آستین‌های پیراهن سبزرنگش را تا بالای آرنج تا زده بود. گمان می‌کردی او نیز باید هم‌سن همان دختر جوانی باشد که لباس فرم مدرسه پوشیده بود. حالا که او را بدون ماسک دیدی، فهمیدی که او بزرگ‌تر است و سنش بیشتر به بیست سال می‌خورد. پوست بدنش به زردی می‌زد و گردنش باریک و ظریف بود. فقط حالت چشم‌هایش زمخت و پرقدرت بودند و در لحن صدایش هیچ ضعفی وجود نداشت.

«نه.»

کتاب «هیچ‌کس نامه نمی‌نویسد»

کتاب هیچ‌کس نامه نمی‌نویسد ادبیات کره

ارتباط – یا فقدان آن – مسئله‌ی اساسی‌ای است که این رمان به آن پرداخته و آن را به چالش می‌کشد.

هیچ‌کس نامه نمی‌نویسد داستان مرد جوانی است که تنها با سگ نابینای خود، یک دستگاه پخش موسیقی و یک کتاب، خانه را ترک می‌کند و به مدت سه سال بی‌هدف از متلی به متل دیگر سفر می‌کند و در جاده با مردم ملاقات می‌کند. او به جای اینکه نام هم‌سفران خود را بیاموزد – یا برای آنها نام مستعار اختراع کند – به آنها شماره می‌دهد. برای مثال، ۲۳۹ کسی است که زمانی آرزوی شاعر شدن را داشت، اما اکنون فقط شعرهای خود را برای دوستی که در کما است می‌خواند. ۱۰۹ کسی است که به دلیل دل‌شکستگی سوار قطار می‌شوند. و ۳۲ هم کسی است که قبلاً تصمیم به خودکشی گرفته است. راوی برای این مردان و زنان نامه می‌نویسد به این امید که بتواند آنها را در مصیبت‌های مختلف تسلی دهد و همچنین تجربیات خود را ثبت کند: «نامه برای من مانند یک دفتر روزنامه است، با این تفاوت که برای دیگران ارسال می‌شود.” البته هیچ‌کس پاسخ نمی‌نویسد، اما این بدان معنا نیست که امیدی وجود ندارد که روزی یکی از آنها این کار را انجام دهد…

کتاب هیچ کس نامه نمی نویسد اثر جانگ یون جین انتشارات دانش آفرین

قسمت‌هایی از کتاب «هیچ‌کس نامه نمی‌نویسد»

مترو جلوی ما توقف می‌کند و درها باز می‌شوند. مردم خسته مثل چمدان از مترو خارج می‌شوند. مردمی که از در ما استفاده می‌کنند، منتظر واجو می‌شوند که اول داخل شود. وقتی مردم با افراد معلول مواجه می‌شوند، اولین کاری که می‌کنند عقب‌نشینی است. چیزی که اکنون به من نشان می‌دهند، یا ادبی ناخودآگاه است و یا ترحم. یا ملاحظه است یا امتیاز. باادب و ترحم و ملاحظه و امتیازی که به من داده شده، به داخل مترو پا می‌گذارم. مرد جوانی که MP3 پلیر دارد و سرش را با آهنگ در گوشش تکان می‌دهد، از جایش بلند می‌شود و همان طور که آموزش دیده است، صندلی‌اش را به من تسلیم می‌کند. شاید می‌خواهد از ما دوری کند. مردم تنها به این دلیل که اقلیت اجتماعی هستم، صندلی‌شان را واگذار نمی‌کنند. گرچه واگذاری صندلی کار سختی نیست. با این کار تنها عادی بودن خود را ثابت می‌کنند و احساس راحتی به آن‌ها دست می‌دهد. باید بنشینم تا آن‌ها حس راحتی داشته باشند. انگار که واقعاً نابینا بودم. انگار این تنها نقشی است که معلولان باید بازی کنند. در غیر این صورت، مردم مضطرب و معذب می‌شوند.

کتاب «افسانه‌های مردم کره»

کتاب افسانه‌های مردم کره

مجموعه حاضر حاوی افسانه‌های مردم کره با عنوان‌های «سه پسر» «خودپسندی موش صحرایی»، «جگر خرگوش»، «سگ و گربه»، «کنجی و پاجی» و… است. در خلاصه داستان «خودپسندی موش صحرایی» آمده است: روزگاری، آقا و خانم موش صحرایی نگران ازدواج تنها دختر خود بودند. آنها می‌خواستند، دخترشان با مرد محترمی ازدواج کند و فکر می‌کردند آقای «خورشید» بالاترین مقام را دارد و بهترین فرد برای داماد شدن است. به همین دلیل آقاموشه به آقای خورشید پیشنهاد کرد که با دخترش ازدواج کند؛ اما خورشید ابر قوی را معرفی کرد و ابر نیز باد و باد هم مجسمه را از خود قوی‌تر دانست. آقاموشه به نزد مجسمه رفت و پیشنهادش را داد. اما مجسمه نیز موش‌ها را از خود قوی‌تر دانست، زیرا با جویدن می‌توانستند او را نابود کنند. آقاموشه به خانه برگشت و مراسم ازدواج دخترش را با یکی از بستگانش را ترتیب داد.

کتاب افسانه های مردم کره اثر پیتر هویون

کتاب «دل‌تنگی در فروشگاه اچ مارت»

دل‌تنگی در فروشگاه اچ مارت

این کتاب داستان زندگی یک خواننده دورگه کره‌ای ـ آمریکایی است. در این داستان لطیف درباره خانواده، غذا، غم و تحمل، میشل زائونر خود را بسیار بیشتر از یک خواننده، ترانه‌سرا و گیتاریست خیره‌کننده نشان می‌دهد. او با شوخ‌طبعی و احساسات، از بزرگ شدن یکی از معدود بچه‌های آسیایی آمریکایی در مدرسه‌اش در یوجین، اورگان می‌گوید و از مبارزه با توقعات خاص و بالای مادرش، نوجوانی دردناکش، از ماه‌های ارزشمندی که در آپارتمان کوچک مادربزرگش در سئول گذرانده بود، جایی که او و مادرش در اواخر شب کنار بشقاب‌های پر از غذا با هم قرار می‌گرفتند. مادر او بر اثر ابتلا به سرطان درمی‌گذرد و میشل مجبور می‌شود برای هویت جدید خود مبارزه کند.

کتاب دلتنگی در فروشگاه اچ مارت اثر میشل زانر انتشارات دانش آفرین

قسمتی از کتاب «دل‌تنگی در فروشگاه اچ مارت»

مادرم عشق و علاقه خود را با غذاهایی که می‌پخت ابراز می‌کرد. او هر چقدر هم نقاد و عیب‌جو و بی‌رحم به نظر می‌رسید – دائما مرا تحت فشار قرار می‌داد تا انتظارات دست‌نیافتنی‌اش را برآورده کنم – همیشه می‌توانستم مهربانی و دلسوزی او را از وعده‌های ناهاری که برایم بسته‌بندی می‌کرد و غذاهایی که دقیقاً مطابق سلیقه‌ام می‌پخت حس کنم.
من به سختی می‌توانم به زبان کره‌ای صحبت کنم، اما در فروشگاه زنجیره‌ای اچ مارت حس می‌کنم کاملاً به زبان کره‌ای مسلط هستم.

کتاب «زبان جادویی دیگران»

کتاب «زبان جادویی دیگران»

زندگینامه‌ی کو اون جی، شاعر و نویسنده‌ی کره‌ای-ژاپنی را در قالب نامه‌هایی که مادرش طی سال‌های جدایی‌شان برای او نوشته، می‌خوانیم. نامه‌هایی که سرشار از عشق و احساس مادرانه است و درد و رنج چندین نسل از بانوان کره‌ای را روایت می‌کند. کو اون‌جی شاعر، نویسنده و مترجم ادبیات کره‌ای است که کتاب خاطراتش به نام «زبان جادویی دیگران» توسط «تین هاوس بوکز» در سال ۲۰۲۰ منتشر شد و جایزه کتاب ایالت واشنگتن در سال ۲۰۲۱ را برای زندگینامه/خاطرات و جایزه کتاب شمال غربی اقیانوس آرام در سال ۲۰۲۱ دریافت کرد.

کو اون‌جی شاعر، نویسنده و مترجم ادبیات کره‌ای است که کتاب خاطراتش به نام «زبان جادویی دیگران» توسط «تین هاوس بوکز» در سال ۲۰۲۰ منتشر شد و جایزه کتاب ایالت واشنگتن در سال ۲۰۲۱ را برای زندگینامه/خاطرات و جایزه کتاب شمال غربی اقیانوس آرام در سال ۲۰۲۱ دریافت کرد.

کتاب زبان جادویی دیگران اثر کوا اون‌جی انتشارات دانش آفرین

کتاب «دنیا از چشم یک کلاغ»

کتاب «دنیا از چشم یک کلاغ»

این کتاب، مجموعهٔ دوزبانه کره‌ای ـ فارسی که شامل برگزیدهٔ شعر و داستان «ای‌سَنگ»، شاعر و نویسنده سنت‌شکن کره‌ای است در ۱۶۰ صفحه توسط نشر پرنده منتشر شده و با قیمت ۶۵ هزار تومان در کتاب‌فروشی‌های سراسر کشور در دسترس علاقه‌مندان است.

در معرفی کتاب توسط ناشر می‌خوانیم: سومین کتاب از جستارهای کره این نشر به «ای‌سنگ»، شاعر و نویسنده کره‌ای اختصاص یافته که توسط سعیدرضا اتحادی و “اینجا هونگ” به فارسی برگردانده شده است.

تأثیراتی که «ای‌سنگ» بر ادبیات و به‌ویژه شعر کره گذاشت به حدی چشم‌گیر بود که سال‌ها پس از مرگِ وی همچنان آثار او به زبان‌های دیگر ترجمه می‌شود و در سال ۲۰۲۱ ترجمهٔ برگزیدهٔ آثار او به زبان انگلیسی موفق به کسب جایزهٔ بزرگ MLA در ایالات متحدهٔ آمریکا شد و دولت کره نیز جایزهٔ ادبی را به افتخار او نام‌گذاری کرده است.

آنچه که موجب توجه به آثار او شده است، تلاش او برای برانگیختن «خویش‌اندیشی» و «خودآگاهی» در جامعهٔ دوران خود است. جامعه‌ای که در ابتدای راه قرار گرفتن تحت استیلای استعمار ژاپن بود و شاعران و نویسندگانی چون او تلاش می‌کردند تا آگاهی مردم خود را برای حفظ هویت و فرار از خمودگی برانگیزند.

مترجمان در مقدمه آورده‌اند: مجموعه حاضر که پیش روی شماست، به صورت مستقیم از زبان کره‌ای برگردان شده است. در این مجموعه بیشتر تمرکز بر اشعار «ای‌سنگ» است و تعدادی از داستان‌های کوتاه او که به نظم ساختگی جهان پیرامون اعتراض دارند نیز در پایان مجموعه گنجانده شده است. تلاش مترجمان بر کمترین دخل و تصرف در چارچوب متون بوده است؛ هرچند که عدم رعایت دستور زبان و اشتباه‌نویسی عمدی کلمات توسط شاعر در قالب ترجمه قابل احیاء نیست اما سعی ما بر این بوده است که عدم فاصله‌گذاری‌ها تا جایی که لذت خواندن را از بین نمی‌برد، حفظ شود.

یکی از شعرها با عنوان «پای تنها»

«با گذشت ایام

عصای چوبی‌ام هم به تدریج

بزرگ‌تر شده است

شماره پای کفشی را

که هیچ وقت به پا نکرده‌ام نگاه می‌کنم

و راهی را که طی کرده‌ام

حدس می‌زنم

چه حزن‌انگیز

با خود فکر کردم

که در آخر

من جای درخت را

بر زمین خواهم گرفت»

کتاب «زندگی درخشان من»

کتاب زندگی درخشان من

راوی کتاب پیش رو پسری به نام آرئوم است، بچه‌ی پدر و مادری بسیار جوان به نام‌های دسو و میرا که مسن‌ترین فرزند دنیا را دارند. آرئوم ماجرا را از هنگامی آغاز می‌کند که پدر و مادر ۱۶ ساله‌اش متوجه حضور او می‌شوند. آن‌ها عقل‌های شانزده ساله‌شان را روی هم می‌گذارند تا بتوانند بهترین تصمیم را درباره‌ی اتفاقی که افتاده بگیرند. مرد جوان بسیار فقیر است و از ترس آن چه که ممکن است انتظارش را بکشد آرامش ندارد. زن جوان نیز از برخوردی که دیگران ممکن است با او داشته باشند و از پچ‌پچ هایی که می‌تواند میان اهالی روستا بپیچد می‌ترسد. او احتمالاً فرصت ادامه تحصیل را از دست خواهد داد و تا سال‌ها باید مشغول جنینی که در شکمش رشد می‌کند باشد، همان طور که دسو نیز احتمالاً به خاطر اتفاقی که افتاده از مدرسه اخراج خواهد شد، تا برای دیگران بدآموزی نداشته باشد. روزها می‌گذرند و بعد از با خبر شدن خانواده‌ها و اهالی روستا، بعد از اتفاقات خوب و بدی که می افتد، آرئوم به دنیا می‌آید. ابتدا همه چیز درباره‌ی او درست پیش می‌رود و بعد در گذر زمان چیزهایی ظهور و بروز می‌کند که با زندگی معمولی آدم‌ها متفاوت است. این پسر به شدت مریض است و در سن شانزده سالگی، در حالی که هنوز به جوانی نرسیده، مانند یک پیرمرد به نظر می‌رسد؛ با موهایی نازک، پوستی چروکیده، بدنی ضعیف و نیاز بالا به استفاده از انواع و اقسام داروها…. وضعیت آرئوم به گونه‌ای است که حتی زنده ماندنش تا این سن یک مسئله‌ی شگفت‌انگیز است.

کتاب زندگی درخشان من اثر کیم آئه ران انتشارات دانش آفرین

گزیده‌ای از کتاب «کتاب زندگی درخشان من»

همیشه همه چیز در بیمارستان یکسان بود. آزمایشات را طبق برنامه‌ریزی تحمل می‌کردم و با یاس سر و کله می‌زدم. به حرف پزشکان که همیشه می‌گفتند «بدتر شده.» یا «بیا به نظارت ادامه بدیم.» یا «نمی تونم تضمین کنم اما…» گوش می‌کردم. راهروهای طولانی که با کنجکاوی و بیزاری، همدردی و آه‌های عمیق فرش شده بودند را می‌پیمودم. نگاه‌های حاکی از آسودگی بیماران دیگری که بیمارتر از من بودند وقتی چشمشان به من می افتاد را تحمل می‌کردم، به این دلیل که بدنم مالک من است. به صحبت‌های پرنشاط و خنده‌های رد و بدل شده بین دو انسان سالم گوش می‌دادم. به نسخه‌ای که با کلمات بی‌معنی خط‌خطی شده بود طوری نگاه می‌کردم که انگار نامه‌ای عاشقانه بود. مدام تحت آزمایش قرار می‌گرفتم. اشعه ایکس، ارزیابی بالینی، سونوگرافی قلبی، اندازه گیری تراکم استخوان، معاینات چشمی، سنجش قدرت ماهیچه‌ای، آزمایش ادرار، الکتروکاردیوگرام و بسیاری موارد دیگر. معمولاً با پزشک متخصص اطفال ملاقات می‌کردم، اما جراح ارتوپد، جراح قفسه سینه، جراح مغز و اعصاب و جراح دهان و دندان را نیز می‌دیدم. بعضی اوقات همه آنها را با هم می‌دیدم و بار دیگر فقط تعدادی از آنها را برای انجام آزمایشات فشرده ملاقات می‌کردم. بیماری من پیری زودرس مفرط بود، اما پیری به خودی خود قابل درمان نبود. پیری چیزی بود که هرگز نتوانستیم آن را درمان کنیم. اگر می‌توانستیم، جهانی بدون مرگ داشتیم. تمام آنچه ممکن بود انجام شود، پژوهش در مورد علائم من و به تأخیر انداختن سرعت فرسودگی اعضای بدنم بود.

من شانزده ساله بودم اما اگر تنها یک چیز را در زندگی کوتاهم یاد گرفته بودم، این بود که تجربه درد جسمانی، تلاشی انفرادی بود. نمی‌توانستم آن را با کسی تقسیم کنم. به اینکه می‌گویند قلب می‌تواند بیشتر از بدن به درد بیاید اعتقاد ندارم. اگر قلبتان به درد بیاید حداقل زنده می‌مانید.

برچسب‌ها :
دیدگاه شما

loading...
بازدیدهای اخیر
بر اساس بازدیدهای اخیر شما
تاریخچه بازدیدها
مشاهده همه