نگاهی به آنچه در فصل دوم سریال «جک ریچر» گذشت

۲۵ بهمن ۱۴۰۲ زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۸ دقیقه
فصل دوم جک ریچر

فصل دوم سریال هیجان‌انگیز «ریچر» (Reacher) با یک مشت قوی، بارانی از گلوله و غرولندهای یکنواخت به پایان رسید. خبر خوب برای هواداران این سریال این است که «ریچر»‌ برای فصل سوم تمدید شده و می‌توان به بازگشت سریع جک ریچر و ماجراهایش به شبکه آمازون پرایم امیدوار بود. در پایان فصل دوم «ریچر» همان‌طور که پیش‌بینی می‌شد آلن ریچسون (بازیگر نقش جک ریچر) یک بار دیگر به شیوه‌ای بسیار خشونت‌آمیز همه را نجات داد. در قسمت یکی مانده به آخر فصل دوم سریال «ریچر» دیدیم چطور داستان با یک قلاب داستانی به پایان رسید، جایی که جک ریچر تصمیمی می‌گیرد که باورکردنی نیست: او با پای خودش و به طور مستقیم به لانه شیر می‌رود تا دوستان عزیز خود را نجات دهد.

هشدار: در مطلب «آنچه در فصل دوم جک ریچر گذشت» خطر لو رفتن داستان وجود دارد

اما داستان چطور به آن نقطه پایانی رسید؟ در ابتدای فصل دوم «ریچر»، او به خاطر مرگ یکی از دوستان و همکاران قدیمی خود، با دوستان ارتشی سابق خود که همه در واحد تحقیقات ویژه ۱۱۰ام (پلیس ارتش) خدمت می‌کردند ، دوباره ارتباط برقرار می‌کند. همه‌چیز با تلاش برای حل معمای قتل این دوست قدیمی شروع می‌شود، اما ماجرا بزرگ‌تر از این حرف‌هاست. به این ترتیب پای ریچر و دوستانش به گروه‌های تروریستی، سیاست‌مداران فاسد و دلالانی که قصد جان آن‌ها را دارند باز می‌شود.

کتاب رابطه از سری کتاب های جک ریچر اثر لی چایلد نشر کتابسرای تندیس

در پایان فصل ۱ سریال،‌ جک ریچر را می‌بینیم که شهر مارگریو را ترک می‌کند تا به سبک زندگی آواره و سرگردان خود ادامه دهد. اما ماهیت پرونده جدیدی که در فصل دوم مطرح می‌شود، ریچر را مجبور می‌کند تا با تمایل خود به تنهایی و حفظ فاصله با مردم، مبارزه کند؛ چرا که این پرونده، بزرگ‌تر از آن است که ریچر یا هر کس دیگری بتواند به تنهایی آن را حل کند. با وجود خطر فزاینده‌ای که جان دوستان ریچر را تهدید می‌کند، او باید روحیه کله‌خراب خود را در آغوش بکشد و برای انتقام‌خواهی دوستان کشته شده‌اش، یک دلال شرور را از هلیکوپتر به پایین پرتاب کند. صد البته که جک ریچر این کار را انجام می‌دهد.

قسمت پایانی فصل دوم «ریچر» از چند جهت عالی است. آدم‌ بدهای داستان شکست می‌خورند، تهدید موشکی هسته‌ای پروژه کوچک‌بال (Little Wing) که ممکن بود به دست گروه‌های تروریستی بیفتد، جلوگیری می‌شود، و گروه ریچر قبل از جدایی، آخرین لحظه را پای آتش و دور هم سپری می‌کنند. هیچ سؤال بی‌پاسخ یا خط داستانی رها شده‌ای باقی نمی‌ماند. مهم‌تر از همه این‌ها، پایان فصل دوم به بهترین شکل ممکن برای داستان فصل بعدی زمینه‌سازی کرد.

جک ریچر برای نجات دوستانش بی‌پروا می‌شود

فصل دوم جک ریچر

مرگ فرانز سایه طولانی و سنگینی روی تمام قسمت‌های فصل دوم سریال انداخت. این مساله حقیقتی بود که با مفقود شدن سه عضو دیگر از واحد ۱۱۰ام تلخ‌تر شد. در ادامه تأیید می‌شود که هر سه عضو مفقود شده مانند فرانز کشته شده‌اند، از جمله تونی سوان (با بازی شانون کوک) که در ابتدا به نظر می‌رسید به واحد ۱۱۰ام خیانت کرده و به طور مستقیم در نقشه شرورانه شین لنگستون (با بازی رابرت پاتریک)، مدیر عامل شرکت نیو ایج، مشارکت دارد. با این حال ریچر و گروهش متوجه می‌شوند سوان نه تنها به لنگستون کمک نمی‌کرده، بلکه تمام تلاش خود را کرده تا مانع به ثمر رسیدن نقشه‌های او شود و در همین راه جان خود را از دست داده. پس از کشف این حقیقت، تصور جک ریچر مبنی بر اینکه سوان آدمی اخلاق‌گرا بوده و هرگز نمی‌توانسته برخلاف حد و مرزهای اخلاقی خود عمل کند، تأیید شده و حقانیت سوان یک بار دیگر به تمام اعضای گروه ثابت می‌شود.

کتاب شخصی اثر لی چایلد مجموعه جک ریچر نشر کتابسرای تندیس

در قسمت هفتم فصل دوم، لنگستون موفق می‌شود اودانل (با بازی شان سیپوس) و دیکسون (با بازی سریندا سوان) را اسیر کرده و از آن‌ها به عنوان اهرم فشار علیه جک ریچر استفاده کند. لنگستون ریچر را وادار می‌کند تنهایی به پایگاه لنگستون برود و خود را در عوض نجات جان دوستانش، تسلیم کند. ریچر پس از آنکه به دروغ می‌گوید نیگلی (با بازی ماریا استن) در جریان درگیری با افراد لنگستون در یک بیمارستان جان خود را از دست داده، قبول می‌کند پس از آنکه از رادار نیروی پلیس خارج شد و آب‌ها از آسیاب افتاد، به پایگاه لنگستون برود.

این اولین باری نیست که ریچر مرتکب کاری به این خطرناکی می‌شود؛ در فصل اول سریال ریچر در یک رستوران شلوغ صرفاً به خاطر بی‌احترامی به روسکو، به صورت یک مرد سیلی می‌زند و بشقاب‌ها را روی سر اراذل و اوباش خرد می‌کند. شاید موقعیت مذکور در فصل اول دربرابر موقعیت لنگستون در فصل دوم، چندان جدی و خطرناک به حساب نیاید، اما ریچر دقیقاً با همان رویکرد و عزم راسخ به این بحران نزدیک می‌شود. همین بی‌پروایی و شجاعت بی‌بدیل ریچر است که باعث شده در مدت زمان بسیار کمی، دل هواداران سریال را به دست بیاورد. او به نیگلی می‌گوید که از مرگ نمی‌ترسد و باید هر کاری که می‌تواند برای نجات جان کسانی که دوست‌شان دارد، انجام بدهد. بنابراین او به تنهایی وارد پایگاه لنگستون می‌شود و به عنوان تنها راه خروج، گیره کاغذی را در کفش خود پنهان می‌کند.

در حالی که نیگلی خارج از پایگاه نقش مهمی در این مأموریت نجات ایفا می‌کند، ریچر حواس لنگستون را به اندازه کافی پرت می‌کند تا خودش را از شر دستبندها خلاص کند و با افراد لنگستون درگیر شود. ریچر به خوبی از زمان محدودی که برای نجات دوستانش دارد آگاه است و همین باعث می‌شود وحشیانه‌تر از قبل مبارزه کند.

حضور شخصیت نیگلی در فصل دوم «ریچر»، حال و هوای تازه‌ای به سریال داده است

جک ریچر نقطه کانونی سریال است؛ شخصیتی که در فصل دوم هم رشد عاطفی داشت و هم به شخصیتی تکامل پیدا کرد که فارغ از شرایط همیشه کار درست را انجام می‌دهد، او در همه زمینه‌ها عالی عمل کرد و فصل دوم «ریچر» را یک سر و گردن از فصل قبلی، هیجان‌انگیزتر و بهتر کرد. با این وجود، شخصیت نیگلی هم به سهم خود تأثیر به سزایی روی فصل دوم «ریچر» گذاشت، به ویژه در قسمت پایانی فصل. او به طرز حیرت‌انگیزی تمام افراد لنگستون که اطراف پایگاه قرار داشتند را با تک‌تیرانداز هدف قرار می‌دهد و به داخل پایگاه می‌رود تا به جک ریچر کمک کند. فصل دوم سریال «ریچر» نشان داد این دو شخصیت (ریچر و نیگلی) آن‌قدر همکارهای خوبی هستند که شاید بد نباشد سازندگان سریال او را به یک شخصیت ثابت در تمام فصل‌ها تبدیل کنند.

کتاب کتاب های جک ریچر-ماه آبی اثر لی چایلد انتشارات کتابسرای تندیس

نیگلی از بسیاری جهات در داستان «ریچر» نقش اساسی دارد؛ او نقش یک لنگر احساسی را برای جک ریچر ایفا می‌کند، تکیه‌گاهی که هر بار اوضاع بیش از حد سخت می‌شود، ریچر می‌تواند به آن تکیه کند تا قدرت رویارویی دوباره با چالش‌ها را به دست بیاورد. از سوی دیگر نیگلی در مقام یک کارآگاه خصوصی به طور وحشتناکی ماهر و دقیق است و حتی در حل پرونده مارگریو (فصل اول) نیز به ریچر کمک بزرگی کرد. علاوه بر همه این‌ها، این پیام رمزنگاری شده نیگلی در عابر بانک بود که باعث شد ریچر درگیر این پرونده شود و رویدادهای فصل دوم رخ بدهند. او همیشه در تمام مبارزه‌ها کنار ریچر قرار دارد و او را در همه دردسرهای ریز و درشت همراهی می‌کند. در مجموع، با وجود همکاری باقی اعضای گروه (به خصوص گای روسو که با وجود شک و تردیدهای اولیه، جان خود را در این راه فدا کرد)، اما حل پرونده نیو ایج بدون مهارت‌ها و حضور نیگلی غیرممکن بود.

در فصل دوم سریال «ریچر» جک ریچر اغلب به نیگلی می‌گوید: «تا حالا بهت گفته بودم چقدر باهوشی؟» و پاسخ همیشگی او این است که: «گفتی، ولی نه به اندازه کافی.» از آنجایی که هر دو دیالوگ بی‌اندازه درست و به جا هستند، مهم نیست این دیالوگ‌ها چند بار بین نیگلی و ریچر رد و بدل می‌شود، چرا که هم صمیمیت و همکاری پیوسته این دو شخصیت را نشان می‌دهد، و هم هوش سرشار نیگلی.

چرا پایان فصل دوم سریال «ریچر» بی‌اندازه رضایت‌بخش است؟

فصل دوم سریال «ریچر» یک اقتباس دقیق و وفادار به کتاب «بدشانسی و دردسر» (Bad Luck and Trouble) نوشته لی چایلد است که تنها به خاطر تأکید روی برخی صحنه‌های دراماتیک، تغییرات کوچکی در آن ایجاد شده. در این فصل ریچر روح خود را آشکار می‌کند و ضمن نشان دادن نقاط آسیب‌پذیر خود، نیاز ذاتی خود به آزاد و رها بودن را سرکوب نمی‌کند. همین امر باعث شد پایان فصل دوم «ریچر» جذاب‌تر شود و شخصیت جک ریچر را در ذهن مخاطب، به آنچه واقعاً هست، نزدیک‌تر کند.

کتاب بدشانسی و دردسر اثر لی چایلد

در قسمت‌های ابتدایی فصل دوم، پس از آنکه ریچر بارها و بارها مانع اجرای نقشه‌های شرورانه لنگستون می‌شود، او با ریچر تماس می‌گیرد و از او می‌پرسد به دنبال چه چیزی است. ریچر با لحنی سرد و دلهره‌آور، به او می‌گوید: «من می‌خواهم تو را از هلیکوپتر به پایین پرتاب کنم.» در قسمت آخر دقیقاً همین بلا سر لنگستون می‌آید و ریچر به همین شیوه انتقام مرگ فرانز و باقی دوستان خود را از لنگستون می‌گیرد. پس از کشته شدن لنگستون، گروه ریچر وقت خود را تلف نمی‌کنند و به سمت هدف بعدی خود، یعنی الف. میم (با بازی فردیناند کینگزلی) حرکت می‌کنند. شاید یکی از لذت‌بخش‌ترین جنبه‌های سریال «ریچر» این است که وقت مخاطب را با مونولوگ‌های طولانی تلف نمی‌کند؛ پس از آنکه الف. میم اعتراف می‌کند که معامله موشکی با تروریست‌ها را تسهیل کرده، ریچر و گروهش بدون هیچ تردیدی به او شلیک می‌کنند.

مدت کوتاهی پس از کشته شدن الف. میم، سناتور لاوی، سیاستمدار فاسد، به دلیل حمایت از پروژه کوچک‌بال دستگیر می‌شود. هلیکوپتری که همدستان لنگستون در آن قرار داشتند نیز با یکی از همان موشک‌های کوچک‌بال بالای رودخانه منفجر و ساقط می‌شود؛ به این ترتیب ریچر و گروهش تمام پول‌های به دست آمده از عملیات را به خانواده‌هایی می‌دهند که عزیزان خود را در طول این پرونده، از دست داده‌ بودند. پایان فصل دوم «ریچر» بسیار جذاب به نظر می‌رسد، به خصوص زمانی که ریچر برای آخرین بار قبل از جدایی با دوستان قدیمی‌ش، عکس دسته‌جمعی می‌گیرد و آماده است تا یک ماجراجویی دیوانه‌وار دیگر را، هر وقت که سر راهش سبز شد، آغاز کند.

منبع: Slash/Film

راهنمای تماشای سریال
برچسب‌ها :
دیدگاه شما

loading...
بازدیدهای اخیر
بر اساس بازدیدهای اخیر شما
تاریخچه بازدیدها
مشاهده همه