۳۰سالگی نخستین فیلم تارانتینو؛ چطور حذف صحنه سرقت، «سگ‌های انباری» را ماندگار کرد؟

۳۰ مرداد ۱۴۰۱ زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۵ دقیقه
۳۰ سالگی فیلم سگ های انباری

۳۰ سال از زمانی که دنیا به واسطه «سگ‌های انباری» با کوئنتین تارانتینو و گروه دزدانش آشنا شد می‌گذرد؛ دزدانی با اسامی خاص شامل آقای طلایی (مایکل مدسن)، آقای نارنجی (تیم راث)، آقای سفید (هاروی کایتل)، آقای صورتی (استیو بوشمی)، آقای قهوه‌ای (خود تارانتینو) و آقای آبی (ادوارد بانکر). این فیلم محصول ۱۹۹۲ درباره گروهی از دزدان است که قصد دارند یک سرقت بی‌نقص و تمام و کمال انجام دهند اما زمانی که معلوم می‌شود یکی از آن‌ها پلیس است، این هدف از هم می‌پاشد.

اکنون به خوبی می‌دانیم که چرا تارانتینو صحنه سرقت را در فیلم نشان نداد؛ دلیل آن بودجه‌ اندکی بود که او برای ساخت فیلم در اختیار داشت. اگرچه که خود فیلمساز هم معتقد است نشان ندادن دزدی به طور کلی برای داستان مثمر ثمر واقع شد. نمایش سرقت به خودی خود ایده بدی نیست. در واقع‌ دلایل زیادی وجود دارد که نشان می‌دهد وجود چنین سکانسی حتی می‌توانست فیلم را محبوب‌تر کند. با این حال فقدان چنین سکانس مهمی در نهایت تماشای فیلم را بدل به تجربه‌ای فراموش‌نشدنی کرد.

بکی از دلایل عمده این است که مشخص کرد «سگ‌های انباری» درباره چیست: این فیلم یک اثر شخصیت‌محور در مورد وفاداری، شرافت و هویت است. تماشای یک صحنه تیراندازی وحشیانه همیشه سرگرم‌کننده خواهد بود، اما وجود چنین سکانسی اسرار موجود در فیلم را از بین می‌برد. یکی از آنها در مورد غیرقابل‌پیش‌بینی بودن آقای طلایی با نام مستعار وایس وگا است. قبل از اینکه آقای طلایی از راه برسد و در حالی که آقای سفید و آقای صورتی قصد دارند با هم گلاویز شوند، ما مدام می‌شنویم که چگونه طلایی تیراندازی را شروع کرده است و سفید به راحتی به او برچسب روانی بودن می‌زند.

فیلم سگ های انباری

با این حال اگر به صحنه آغازین برگردیم داستان کمی بازتر می‌شو‌‌د. این مردان در مورد آهنگی از مدونا به نام «مثل یک باکره» صحبت می‌کنند و آقای طلایی توضیح می‌دهد که چرا این آهنگ در مورد دختری است که پس از مورد خیانت واقع شدن توسط همه مردان زندگی‌اش آسیب‌پذیر گشته است. حالا او به شوخی از جو (لارنس تیرنی) می‌پرسد: «می خواهی به این مرد شلیک کنم؟»، با این وجود آقای طلایی هرگز به عنوان یک شخصیت روانی به مخاطب شناسانده نمی‌شود. صحنه غذاخوری بسیار مهم است زیرا به تثبیت شخصیت‌های اصلی کمک می‌کند. این کنار هم قرار گرفتن شخصیت‌ها است که آقای طلایی را در این میان جذاب می‌کند. اما پس از سرقت برای ما هم سوال می‌شود که او کجاست؟ آیا احتمال اینکه او پلیس باشد وجود دارد؟ و ناگهان وقتی او بالاخره در انبار ظاهر می‌شود، باز حرکاتش غیرقابل پیش‌بینی می‌شود؛ زیرا در نهایت او یک شخصیت غیرمتعادل با سویه‌ای تاریک است.

آیا این بدان معناست که نشان دادن صحنه سرقت با وجود آقای طلایی که از کوره در می‌رود، معمای پیرامون او را از بین می‌برد؟ بله. حتی آقای صورتی هم پس از اتهام سفید به طلایی اذعان می‌کند که این مرد برای پلیس بودن بیش از حد دیوانه است. با توجه به این واقعیت که پلیس معمولا تا لحظه آخر و برهم‌ خوردن ماجرا منتظر می‌ماند، پلیس بودن آقای طلایی هیچ معنایی ندارد. در مورد آقای سفید به نظر می‌رسد که احتمال پلیس بودن او بیشتر باشد، زیرا او برای نمونه تعمدا قوانین نامگذاری آقای نارنجی را زیر پا گذاشته است، و البته شخصیت او را نیز خیلی کم می‌شناسیم. با این حال این فرض را می‌توان به راحتی برای همه، به خصوص آقای آبی در نظر گرفت. تا زمانی که جو تایید نکرده است، محل اختفای او مشخص نیست. او می‌توانست در همان اطراف باشد و مانند خوک اطلاعات انبار مخفی را لو بدهد. نشان ندادن سرقت نکات شخصیتی ظریفی را پنهان می‌کند که در آن صورت بینندگان می‌توانستند آن را ببینند. درست است که در هر صورت تارانتینو تمام تلاش خود را می‌کرد تا پنهان کند که آقای نارنجی موش گروه است، اما به هر حال طرفداران تیزبین فیلم متوجه لحظات کلیدی اما ظریفی می‌شدند که به لو رفتن زودهنگام معما منجر می‌شد.

با این حال‌ فایده نشان ندادن صحنه سرقت تنها به اضافه شدن عامل رمز و راز تا زمان شلیک آقای نارنجی به طلایی منجر نمی‌شود، بلکه به تارانتینو این فرصت را می‌دهد تا بدون گیج کردن تماشاگران در یک ساختار مشخص بازی را جلو ببرد. از آنجایی که حادثه اصلی نمایش داده نمی‌شود، فلاش‌بک‌های آقای سفید، آقای نارنجی و آقای طلایی هرگز منجر به کند شدن ریتم روایت نمی‌شوند؛ زیرا این لحظات در واقع به پیشبرد داستان کمک می‌کنند. این صحنه‌ها به مخاطبان فرصتی برای ارتباط با جنایتکاران می‌دهد؛ از لحظه مهم نمایش پیوند قوی دوستانه میان آقای طلایی و ادی (کریس پن)، تا نحوه فریب دادن گروه توسط آقای نارنجی و پیشرفت دوستی او با آقای سفید. لحظات موجود در فلاش‌بک‌ها کمک می‌کنند تا پازل (همان حادثه سرقت) رفته رفته حل شده و اطلاعات مورد نیاز بدون از بین رفتن ریتم داستان منتقل شوند. اگر صحنه دزدی را می‌دیدیم، پیش بردن چنین روایتی بسیار سخت می‌شد. سبک غیرخطی داستان از هم گسیخته می‌شد و اگرچه فلاش‌بک‌ها اطلاعات حیاتی درباره شکل‌گیری گروه و شخصیت‌ها عرضه می‌کردند، ریتم مناسب داستان از بین می‌رفت.

فیلم سگ های انباری

این اتفاقات ما را به پایان‌بندی اثر می‌رسانند. در این میان باید در دوستی آقای سفید و آقای نارنجی پیشرفت بیشتری صورت می‌گرفت. در حالی که کمی مضحک است که حدس جو از روی غریزه دلیل شک او به آقای نارنجی باشد، اعتراف او مبنی بر عدم تحقیق در مورد نارنجی باید آقای سفید را کمی بیشتر از قبل به شک می‌برد. اعتماد میان جو و ادی باید قوی‌تر بود، و با توجه به این واقعیت که آقای سفید هرگز به عنوان فردی که بر اساس احساسات رفتار می‌کند به نظر نمی‌رسد، انگیزه او برای اعتماد کامل به آقای نارنجی غیرواقعی به نظر می‌رسد. با این حال پس از اینکه آقای نارنجی سرانجام حقیقت را فاش می‌کند، در پایان فوق‌العاده اثر آقای سفید را می‌‌بینیم که سر او را پیش از اینکه پلیس‌ها اقدامی کنند منفجر می‌‌کند. نکته مهم صحنه این است که تمرکز روی صورت باقی می‌ماند، بنابراین بینندگان هرگز این حرکات انفجاری را نمی‌بینند. ارائه نکردن نمایش وحشیانه تیراندازی به تارانتینو این انعطاف‌پذیری را داد تا انتظارات تماشاگران را از آنچه خواهند دید کنترل کند. تماشای لحظه مأیوس شدن آقای سفید پس از مورد خیانت واقع شدن، تاثیرگذارتر از مشاهده تمام وقایع غم‌انگیزی است که در اوج اتفاق می‌افتند. «سگ‌های انباری» یک فیلم خشن است، اما تارانتینو در ارائه خشونت خویشتن‌داری نشان می‌دهد. او هرگز شخصیت‌های خود را رها نمی‌کند و به همین دلیل است که این مردان در قاموس تاریخ سینما شخصیت‌های درجه یکی به حساب می‌آیند.

اگر دزدی نمایش داده می‌شد، «سگ‌های انباری» همچنان فیلم خوبی بود. با این حال‌نشان ندادن کاتالیزوری که آغازگر داستان بود، باعث شد این روایت شخصیت‌محور به اثری فراتر از یک فیلم سرگرم‌کننده معمولی تکامل یابد. تارانتینو مجموعه‌ای از شخصیت‌های به‌یاد‌ماندنی و لحظات غیرقابل پیش‌بینی خلق کرد، و به همین دلیل است که فیلم همچنان اثری شاخص در گستره کارنامه او و سینمای آمریکا باقی مانده است.

منبع: collider

برچسب‌ها :
دیدگاه شما

loading...
بازدیدهای اخیر
بر اساس بازدیدهای اخیر شما
تاریخچه بازدیدها
مشاهده همه