۱۰ نکته دربارهی نظرسنجی انتخاب بهترین فیلمهای تاریخ سینما توسط مجله سایت اند ساوند

مجله سایت اند ساوند، طبق سنتی که از سال 1952 پایهریزی کرده، هر 10 سال یک بار از منتقدان سرشناس سراسر دنیا دعوت میکند که بهترینهای تاریخ سینما را انتخاب کنند. در نظرسنجی سال 2022 از بیش از 1600 منتقد دعوت شده که 10 فیلم برتر خود را به دفتر این نشریه بفرستند و بعد از جمع شدن همهی نظرها، اعضای تحریریه آرای همه را با هم جمع زده که نتیجهی آن حسابی غافلگیرکننده از کار درآمد. مهمترین غافلگیری هم قرار گرفتن فیلم «ژان دیلمان» در جایگاه اول بود که به صدرنشینی همیشگی «همشهری کین» و «سرگیجه» پایان داد. با نگاه کردن به فهرست بلافاصله نکاتی به ذهن میآید که مرورش خالی از لطف نیست.
1. کسی تصور نمیکرد که فیلمی بتواند جایگاه دستنیافتنی «سرگیجه» و «همشهری کین» را به چالش بکشد
«ژان دیلمان، شماره 23 کهدو کومرس، 1080 بروکسل» در حالی به عنوان برترین فیلم تاریخ سینما از دید منتقدان انتخاب شد که دههها بود هیچ فیلمی به لحاظ تعداد آرا نمیتوانست به گرد پای «همشهری کین» و «سرگیجه» برسد. انگار آن دو فیلم در لیگ دیگری مسابقه میدادند و بقیهی فیلمها باید برای جایگاه سوم تلاش میکردند. تازه این جایگاه سوم هم همواره در رقابتی نزدیک به فیلم «داستان توکیو» میرسید. حالا جایگاه آن سه فیلم دست نخورده باقی مانده و دوباره پشت سر هم قرار گرفتهاند و فقط شانتال آکرمن و شاهکارش بازی را به هم زده است.
اگر بپذیریم که معیاری برای انتخاب فیلمها باید وجود داشته باشد، به نتایج جالبی میرسیم؛ یکی این که در این دوران توجه به جنبشها، قرعهی فیلمساز زن به نام شانتال آکرمن و بهترین فیلمش خورده، وگرنه چه به لحاظ ارزش تاریخ سینمایی و چه به لحاظ آکادمیک، نمیتوان «ژان دیلمان» را با این چند فیلم مقایسه کرد؛ گرچه شاهکاری است دیدنی.
2. زنان یکی یکی از راه میرسند
صعود ناگهانی جایگاه فیلمسازان زن در این فهرست حاوی چند نکته است؛ اول این که فیلمهای راه یافتهی آنها به لیست بهترینها، 10 سال پیش هم در عالم سینما وجود داشتند اما هیچکدام این همه مورد توجه نبودند. همین فیلم «ژان دیلمان» در نظرسنجی سال 2012 در جایگاه سی و پنجم قرار گرفت و تعداد آرایش با صدر جدول فاصلهی زیادی داشت.
حال چه شده که ناگهان دو فیلم از دو فیلمساز زن به 10 فیلم برتر راه یافتهاند؟ آیا متر و معیارهای داوری فیلمها عوض شده؟ آیا چیزی غیر از خود اثر در لذت بردن ما از یک اثر هنری تاثیر دارد؟ زمانی به خاطر تاثیر روشنفکری چپ در دنیا، متر و معیارهای داوری بسیاری از منتقدین نه ارزش هنری خود اثر، بلکه دوری و نزدیکی آن از ایدئولوژی حاکم بر ذهن منتقد بود و حالا با عوض شدن زمانه و تغییر کردن دنیا، معیارهای تازهای شکل گرفته که نتیجهی داوریها را عوض میکند.
3. سینما قافیه را به رسانه باخته است
با دیدن نتیجهی نظرسنجی اصلا نمیتوان باور کرد که سینما، آن هم در روشنفکرانهترین جبههی خود، چنین قافیه را در عرض 10 سال به رسانهها و هیاهوهای آنها باخته باشد. در طول 10 سال گذشته، آهسته آهسته جشنوارههایی چون کن و ونیز و مراسمهایی چون اسکار، قافیه را به جنبشهایی مانند «میتو» باختند و در داوریهای خود، به معیارهایی غیر از معیارهای سینمایی بها دادند. دیگر مسالهی مهم این بود که هر اثری چه میگوید و چگونه گفتن اهمیتش را از دست داد.
آکادمی علوم و هنرهای سینمایی که حتی پا را فراتر گذاشت و بخشنامههایی تصویب کرد که در آن تهیه کنندگان و فیلمسازان را ملزم به استفاده از اقلیتها و زنان در ساختار فیلم، بدون توجه به ضرورتهای دراماتیک میکرد. آش آن قدر شور شد که حتی طرفداران سینه چاک جی آر آر تالکین با پیدا شدن سر و کلهی سریال «حلقههای قدرت» و عوض شدن جای شخصیتهای زن و مرد در داستان او، حسابی کفری شدند و به سازندگان تاختند.
قطعا راقم این سطور با ارزشهای والای برابریخواهانه مشکلی ندارد. اما نباید این ارزشها در داوری ما نسبت به یک اثر سینمایی تاثیری بگذارد. احتمالا از این به بعد علاقهمندان جدی سینما باید جایی خارج از چارچوبهای مرسوم به دنبال علایق خود بگردند.
4. توجه به فیلمسازان اقلیتهای نژادی
در دورهی قبل نظرسنجی در سال 2012 فقط یک فیلم از کارگردانی سیاه پوست در بین صد فیلم برتر حضور داشت. آن هم فیلمی از جیبریل دیوپ مامبتی، فیلمساز سنگالی با نام «توکی بوکی» (Touki Bouki) بود. اما در سال 2022، شش فیلمساز سیاه پوست توانستهاند با فیلمشان به لیست 100 فیلم برتر راه پیدا کنند. علاوه بر آن حضور فیلمهایی با محوریت توجه به مشکلات اقلیتهای نژادی هم بیشتر از سالهای گذشته است که باز هم نشان از توجه بیشتر منتقدان به محتوا نسبت به فرم هنری اثر دارد. انگار در این بخش هم سینما قافیه را به رسانه باخته و دیگر این شعارها است که ارزش دارد، نه ارزشهای والای هنری.
5. اهمیت پیدا کردن جنبشهای حاشیهای سینما
نمیتوان این نکته را که فیلم «ژان دیلمان» یا «سایههای نیمروز» به حاشیهی سینما ارتباط دارند، رد کرد. فیلمهایی این چنین همیشه مورد علاقهی گروهی از طرفداران سینمای تجربی بودند که در اقلیت قرار داشتند. اما اکنون با حرکت دیگر اقلیتها از حاشیه به متن، انگار این جنبشهای هنری در اقلیت هم خود را به متن سینما تحمیل میکنند. دیگر نمیتوان مطمئن بود که فیلم بی نقصی مانند «پدرخوانده» حتما به جایگاه والایی خواهد رسید. بلکه میتوان کمی هم نقص داشت اما به یمن داشتن همان طرفداران سینه چاک از آن شاهکاری که زمان و مکان نمیشناسد عبور کرد و بر صدر نشست.
این موضوع به خودی خود بد نیست. اتفاقا سود فراوانی هم برای مخاطب دارد. حال علاقهمندان جدی سینما یاد میگیرند که سری هم به این جریانهای حاشیهای بزنند و بفهمند که سینما فقط فیلمهای داستانگوی سرراست نیست؛ بلکه میتواند اثری تجربی باشد که روزمرگیهای زنی را در قاب میگیرد. اما قضیه زمانی پیچیده میشود که درک کنیم بالاخره لیستهای این چنینی تبدیل به مرجعی برای ارجاع میشوند و در نتیجه سلیقهسازی میکنند.
6. پیدا شدن سر و کلهی فیلمهای قرن 21 در بین بهترینها
این که دو شاهکار دیوید لینچ و وونگ کاروای یعنی «جاده مالهالند» و «در حال و هوای عشق» سر از 10 فیلم برتر درآوردهاند، حسابی شوکه کننده است. عادت کرده بودیم که از سینماگران آسیایی آکیرا کوروساوا را در کنار یاسوجیرو اوزو ببینیم و این دو در نظرسنجیهایی این چنین مورد توجه قرار بگیرند. اما اکنون جناب وونگ کاروای از کوروسوا پیشی گرفته و به اوزو چسبیده است. فیلم او هم که به سال 2000 تعلق دارد و بازگو کنندهی عشقی ممنوعه در دورانی سیاه و تلخ است که فرسنگها با داستانهای کوروساوا فاصله دارد. نمیدانم ده سال بعد هم این فیلم همین جایگاه را خواهد داشت یا نه، اما ارزش آثار آن استاد ژاپنی در طول دههها تثبیت شده و به راحتی تغییر نخواهد کرد.
از آن سو «جاده مالهالند»ی قرار دارد که عمری نزدیک به فیلم کاروای دارد. فیلم لینچ هم در طول این سالها بسیار مورد توجه قرار گرفته و ارج دیده است، اما راه یافتنش به جمع 10 فیلم برتر دور از انتظار به نظر میرسید. ضمن این که تعداد فیلمهای قرن حاضر در این لیست بسیار بیشتر از این حرفها است و حتی فیلمی مانند «برو بیرون» از جردن پیل هم توانسته جایی برای خود در لیست بهترینهای تاریخ دست و پا کند که حسابی عجیب است و نمیتوان با چیز دیگری جز همان توجه به دغدغههای اقلیتهای نژادی حضورش را توجیه کرد.
7. حضور دو برابری تعداد رای دهندگان نسبت به دوره گذشته
چرا ناگهان باید تعداد واجدین شرایط رای دادن این همه افزایش پیدا کند؟ آیا قرار بوده نتایج دلخواه سردبیران و مدیران مسئول به دست آید؟ به کل نتایج که نگاه میکنی، این خیال به سرت میزند که نکند خیلی از این افراد با سینمای گذشته آشنا نیستند. وگرنه چطور ممکن است که در لیستی از بهترینهای تاریخ سینما هیچ خبری از فیلمی از هوارد هاکس نباشد و ماکس اوفولس فقط یک فیلم در بین 100 اثر برتر آن داشته باشد و در تعداد آثار با جردن پیل برابری کند؟ حتی خبری از اسپیلبرگ هم نیست و کارگردانانی مانند بری جنکینز گوی سبقت را از او ربودهاند.
ربطی به تئوری توطئه ندارد و به نظر نمیرسد که تحریریه سایت اند ساوند هم عمدا کسانی را انتخاب کرده باشند که به نتیجهی مورد نظرشان برسند. احتمالا آنها هم مانند دیگران از نتیجهی پایانی شوکه شدهاند و وظیفه داشتهاند که بی کم و کاست آن را در اختیار مخاطب بگذارند. اما نمیتوان برخی چیزها را بدون سوال گذاشت و حداقل شک نکرد.
فارغ از غر زدنهای این چنینی، این افزایش نکات مثبتی هم داشت که از جملهی آنها میتوان به حضور منتقدان ایرانی در فهرست رای دهندگان و توجه به آرای آنها اشاره کرد.
8. دیگر هیچ فیلمساز بزرگی فیلم مرجع ندارد و هیچ منتقدی به هیچ فیلمی چک سفید امضا نمیدهد
سالها قبل از اینترنت و دی وی دی و بلوری و این جور چیزها، فقط میشد فیلمها را یا بر پردهی نقرهای سینما دید یا بر تصویر کوچک تلویزیون. خود تماشاگر در این که چه زمانی، چه فیلمی ببیند هیچ تاثیری نداشت و دیگران برایش تصمیم میگرفتند. در آن دوران بود که فیلمسازان صاحب فیلم مرجع شدند. مرجع به این معنا که فیلمی چکیدهی نگاه کارگردانی تصور میشد و همه هم همان را به عنوان بهترین اثرش میدانستند. جهان سینما هم که جهان ترکتازی تئوری مولفیها بود و این جور چیزها حسابی مد روز.
البته این به آن معنا نیست که منتقدان آن زمان از دیدن دیگر آثار کارگردانها محروم بودند، اما فرصت تجدید دیدار با آثار مرجع آن کارگردان بیش از دیگر فیلمهایش فراهم میشد. مثلا باستر کیتون را همه با «ژنرال» به خاطر میآوردند و کوبریک را با «2001: یک ادیسه فضایی». اما به لطف پیشرفت دنیا و در دسترس قرار گرفتن همهی فیلمها و البته کنار رفتن نظریهی مولف، دیگر فیلمها هم دیده شدند و حال می شد مثلا فهمید که «شرلوک جونیور» باستر کیتون هم به همان اندازه عالی است.
تصور میکنم یکی از دلایل افت حضور برخی از کارگردانان بزرگ تاریخ سینما همین باشد؛ این که رایهای او بین تعدادی از فیلمهایش تقسیم شده است، وگرنه هیچ جوره نمیتوانم تصور کنم که فیلمی مانند «جهفت سامورایی» قافیه را به فیلمی مانند «کار خوب» کلر دنی باخته باشد.
9. برخی آمارها و ارقامها
دهههای 1950 و 1960، هر کدام با 20 فیلم، بیش از هر زمان دیگری نماینده در این فهرست دارند. یعنی در طول تاریخ بیش از 125 سالهی سینما، بیست سالش با 40 نماینده در صدر قرار دارد. بعد از آن دههی 1970 با 14 نماینده در رتبهی سوم است و دههی 1980 با 9 فیلم، 1990 و 1940 هر کدام با 8 فیلم، 1920 با 7، 1930 و دههی اول قرن حاضر با 5 فیلم و دههی 2010 هم 4 فیلم در فهرست دارند. از سال 1896، یعنی زمان رسمی اختراع سینما، تا سال 1924 هیچ فیلمی در این لیست وجود ندارد و قدیمیترین اثر «شرلوک جونیور» به کارگردانی باستر کیتون محصول سال 1924 و جدیدترین آنها هم «انگل» اثر بونگ جون هو محصول سال 2019 میلادی است.
حضور 6 فیلم مستند و دو انیمیشن (هر دو کار استادکار ژاپنی یعنی هایائو میازاکی) از نکات جالب فهرست است. یکی از این فیلمهای مستند با نام «مردی با دوربین فیلمبرداری» ساختهی ژیگا ورتوف مانند دورهی گذشتهی نظرسنجی در سال 2012 به لیست 10 فیلم برتر راه یافته . کریس مارکر هم دو فیلم مستند- تجربی دارد که نوعی رکورد محسوب میشود. عباس کیارستمی هم به عنوان نمایندهی سینمای ایران، «کلوزآپ» را در جایگاه هفدهم دارد.
10. عدم حضور برخی از فیلمسازان محبوب این روزها
علاوه بر عدم حضور فیلمی از برخی از بزرگان تاریخ سینما مانند دیوید وارک گریفیث، ژان پیر ملویل، هوارد هاکس، رائول والش یا استیون اسپیلبرگ، کارگردانهای بزرگی مانند ارسن ولز یا جان فورد هم که نامزد انتخاب به عنوان بهترین کارگردان تاریخ سینما هستند، فقط یک فیلم در فهرست دارند. این در حالی است که فیلمسازی مانند ادوارد یانگ که کارگردان خوبی است، با دو فیلم یا جردن پیل با یک فیلم عرض اندام میکنند. قضیه زمانی جذاب میشود که توجه کنیم برخی از کارگردانهای محبوب این روزها مانند کوئنتین تارانتینو، کریستوفر نولان یا دیوید فینچر هیچ نمایندهای در فهرست ندارند.
فهرست 100 فیلم انتخابی سایت اند ساوند از دید منتقدان
1. ژان دیلمان، شماره 23 کهدو کومرس، 1080 برکسل/ Jeanne Dielman, 23 Quai du commerce, 1080 Bruxelles/ (شانتال آکرمن 1975)
2. سرگیجه / Vertigo (آلفرد هیچکاک 1958)
3. همشهری کین / Citizen Kane (ارسن ولز 1941)
4. داستان توکیو / Tokyo Story (یاسوجیرو اوزو 1953)
5. در حال و هوای عشق / In The Mood For Love (وونگ کاروای 2000)
6. 2001: یک ادیسه فضایی / 2001: A Space Odyssey (استنلی کوبریک 1968)
7. کار خوب / Beau Travail (کلر دنی 1998)
8. جاده مالهالند / mulholland dr. (دیوید لینچ 2001)
9. مردی با دوربین فیلمبرداری / Man With Movie Camera (ژیگا ورتوف 1929)
10. آواز زیر باران / Singin’ In The Rain (جین کلی و استنلی دانن 1951)
11. طلوع: آواز دو انسان / Sunrise: A Song Of Two Humans (فردریش ویلهلم مورنائو 1927)
12. پدرخوانده / The Godfather (فرانسیس فورد کوپولا 1972)
13. قاعده بازی / The Rules Of The Game (ژا رنوار 1939)
14. کلئو از 5 تا 7 / Cleo From 5 to 7 (آنیس واردا 1962)
15. جویندگان / The Searchers (جان فورد 1956)
16. سایههای نیمروز / Meshes Of The Afternoon (مایا درن و الکساندر همید 1943)
17. کلوزآپ / Close-up (عباس کیارستمی 1989)
18. پرسونا / Persona (اینگمار برگمان 1966)
19. اینک آخرالزمان / Apocalypse Now (فرانسیس فورد کوپولا 1979)
20. هفت سامورایی / Seven Samurai (آکیرا کوروساوا 1954)
21. مصائب ژاندارک / The Passion Of Joan Of Arc (کارل تئودور درایر 1927)
21. آخر بهار / Late Spring (سایوجیرو اوزو 1949)
23. وقت بازی / Playtime (ژاک تاتی 1967)
24. کار درست را انجام بده / Do The Right Thing (اسپایک لی 1989)
25. ناگهان بالتازار / Au Hasard Balthazar (روبر برسون 1966)
25. شب شکارچی / The Night Of The Hunter (چارلز لاتن 1955)
27. شوآ / Shoah (کلود لانزمن 1985)
28. بابونهها / Daisies (ویهرا خیتیلووا 1966)
29. راننده تاکسی / Taxi Driver (مارتین اسکورسیزی 1976)
30. پرترهی زنی در آتش / Portrait Of a Lady On Fire (سلین سیاما 2019)
31. هشت و نیم / 8 ½ (فدریکو فلینی 1963)
31. آینه / Mirror (آندری تارکوفسکی 1975)
31. روانی / Psycho (آلفرد هیچکاک 1960)
34. آتالانت / L’Atalante (ژان ویگو 1934)
35. پاتر پانچالی / Pather Panchali (ساتیاجیت رای 1955)
36. روشناییهای شهر / City Lights (چارلی چاپلین 1931)
36. ام/ M (فریتس لانگ 1931)
38. از نفس افتاده / Breathless (ژان لوک گدار 1960)
38. بعضیها داغشو دوست دارند / Some Like It Hot (بیلی وایلدر 1959)
38. پنجره رو به حیاط / Rear Window (آلفرد هیچکاک 1954)
41. دزدان دوچرخه / Bicycle Thieves (ویتوریو دسیکا 1948)
41. راشومون / Rashomon (آکیرا کوروساوا 1950)
43. استاکر / Stalker (آندری تارکوفسکی 1979)
43. قاتل گوسفند / Killer of Sheep (چارلز برنت 1977)
45. باری لیندون / Barry Lyndon (استنلی کوبریک 1975)
45. نبرد الجزیره / The Battle Of Algiers (جیلو پونتهکوروو 1966)
45. شمال از شمال غربی / North By Northwest (آلفرد هیچکاک 1959)
48. اردت / Ordet (کارل تئودور درایر 1955)
48. واندا / Wanda (باربارا لودن 1970)
50. 400 ضربه / The 400 Blows (فرانسوآ تروفو 1959)
50. پیانو / The Piano (جین کمپیون 1992)
52. ترس روح را میخورد / Fear Eats The Soul (راینر ورنر فاسبیندر 1974)
52. خبرهایی از خانه / News From Home (شانتال آکرمن 1976)
54. تحقیر / Contempt (ژان لوک گدار 1963)
54. بلیدرانر / Blade Runner (ریدلی اسکات 1982)
54. رزمناو پوتمکین / Battleship Potemkin (سرگی آیزنشتاین 1925)
54. آپارتمان / The Apartment (بیلی وایلدر 1960)
54. شرلوک جونیور / Sherlock Jr. (باستر کیتون 1924)
59. بیآفتاب / Sunless (کریس مارکر 1982)
60. زندگی شیرین / La Dolce Vita (فدریکو فلینی 1960)
60. مهتاب / Moonlight (بری جنکینز 2016)
60. دختران گرد و غبار / Daughters Of The Dust (جولی دش 1991)
63. رفقای خوب / Goodfellas (مارتین اسکورسیزی 1990)
63. مرد سوم / The Third Man (کارل رید 1949)
63. کازابلانکا / Casablanca (مایکل کورتیز 1942)
66. توکی بوکی / Touki Bouki (جیبریل دیوپ مامبتی 1973)
67. آندری روبلف / Andrei Rublev (آندری تارکوفسکی 1966)
67. اسکله / La jetee (کریس مارکر 1962)
67. کفشهای قرمز / The Red Shoes (مایکل پاول و امریک پرسبرگر 1948)
67. خوشهچینها و من / The Gleaners And I (آنیس واردا 2000)
67. متروپولیس / Metropolis (فریتس لانگ 1927)
72. ماجرا / L’Avventura (میکل آنجلو آنتونیونی 1960)
72. سفر به ایتالیا / Journey To Italy (روبرتو روسلینی 1954)
72. همسایه من توتورو / My Neighbour Totoro (هایائو میازاکی 1988)
75. شهر اشباح / Spirited Away (هایائو میازاکی 2001)
75. تقلید زندگی / Imitation Of Life (داگلاس سیرک 1959)
75. سانشوی مباشر / Sansho The Bailiff (کنجی میزوگوچی 1954)
78. سانست بلوار / Sunset Blvd. (بیلی وایلدر 1950)
78. تانگوی شیطان / Satantango (بلا تار 1994)
78. یک روز تابستانی درخشانتر / A Brighter Summer Day (ادوارد یانگ 1991)
78. عصر جدید / Modern Times (چارلی چاپلین 1936)
78. مساله مرگ و زندگی / A Matter Life And Death (مایکل پاول و امریک پرسبرگر 1946)
78. سلین و ژولی قایق سواری میکنند / Celine And Julie Go Boating (ژاک ریوت 1974)
84. مخمل آبی / Blue Velvet (دیوید لینچ 1986)
84. روح کندوی عسل / The Spirit Of Beehive (اریک اریسه 1973)
84. پیرو خله / Pierrot Le Fou (ژان لوک گدار 1965)
84. تاریخهای سینما / Histoires Du Cinema (ژان لوک گدار 1988)
88. درخشش / The Shining (استنلی کوبریک 1980)
88. چانگکینگ اکسپرس / CHUNGKING EXPRESS (وونگ کاروای 1994)
90. انگل / Parasite (بونگ جون هو 2019)
90. ئی ئی / Yi Yi (ادوارد یانگ 1999)
90. اوگتسومونوگاتاری / Ugetsu Monogatari (کنجی میزوگوچی 1953)
90. یوزپلنگ / The Leopard (لوکینو ویسکونتی 1963)
90. گوشوارههای مادام د / The Earrings Of Madame De… (ماکس اوفولس 1953)
95. یک محکوم به مرگ گریخت / A Man Escaped (روبر برسون 1956)
95. روزی روزگاری در غرب / Once Upon A Time In The West (سرجیو لئونه 1968)
95. بیماری گرمسیری / Tropical Malady (اپیچاتپونگ ویراستاکول 2004)
95. دختر سیاه / Black Girl (اسامه سمبنه 1965)
95. ژنرال / The General (باستر کیتون و کلاید بروکمن 1926)
برو بیرون / Get Out (جردن پیل 2017)
- رتبه بندی فیلمها طبعا بر اساس تعداد آرای آنها است و فیلمهایی که جایگاه مشترک دارند، از تعداد آرای برابر برخوردارند.
البته این مجله کوچیک ترین اهمیتی ندارد و مانند هزاران لیست دیگر است . البته لیستای دیگر ارزششان بیشتر است . کلا کسی این لیست را مهم برداشت نکرده است و همان چند تا فالوور اندکی که در اینستاگرام دارد نیز حسابی ایراد گرفته اند از این لیست جدید .
ولی بنظرم اگرم می خواید از این مجله لیست استخراج کنید ، برید بهترین فیلمای تاریخ به انتخاب کارگردانا رو ببینید . اونم هر ده ساله و اینکه توسط ۵۰۰ کارگردان انتخاب شده و ارزشش بسیار بسیار بالاتر از این لیسته . در اون ، اودیسه بهترین فیلم تاریخه
در کل این لیستا رو زیاد جدی نگیرید چون به شدت باج میگیرن از فمنیسم و وک و …