تشریح پایان‌بندی سریال محبوب «سوپرانوها»

زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۹ دقیقه
سوپرانوها

چه یکی از بینندگانی باشید که به تازگی به جمع طرفداران «سوپرانوها» پیوسته و یا یکی از طرفداران دوآتشه‌ی این سریال که از اولین فصل تا آخرین قسمت منتشر شده از آن را دیده، قطعا خوب می‌دانید که قسمت آخر جنجالی و تحسین شده‌ی این درام موفق، به گونه‌ای به پایان رسید که هنوز هم مردم درباره‌اش صحبت می‌کنند.

البته این موضوع چندان هم غیرمعمول نیست زیرا همیشه مردم در مورد پایان‌های مبهم به بحث و گفت و گو می‌پردازند. برخی از تماشاگران چنین پایان‌هایی را دوست دارند و برخی دیگر نیز احساس می‌کنند وقت خود را برای تماشای سریال پوچ و بی‌هدفی تلف کرده‌اند. سریالی که حتی نتوانسته یک پایان خوب داشته باشد. البته خالق سریال، دیوید چیز، در سال 2007، زمانی که این سریال به پایان رسید، به وضوح بیان کرد که به صحبت‌های گروه دوم اهمیتی نمی‌دهد.

هشدار: در این مطلب خطر لو رفتن داستان سریال «سوپرانوها» وجود دارد

اما لطفا بیایید منطقی باشیم. در سناریوی قسمت پایانی، ممکن بود دو اتفاق بیفتد. یا تونی کشته شود یا اینکه توسط پلیس دستگیر گردد (در حقیقت اگر خوب فکر کنیم گزینه‌ی دیگری وجود ندارد. این‌طور نیست؟). اما سوال این است که اگر هر یک از این دو اتفاق روی می‌داد، آیا هم اکنون که سیزده سال از این سریال گذشته هنوز کسی درباره‌اش صحبت می‌کرد؟ به احتمال زیاد خیر. البته شاید هم هنوز بودند کسانی که در رابطه با آن حرف می‌زدند زیرا سریال «سوپرانوها» واقعا بی‌نظیر بود. درست همان‌طور که بسیاری از مردم هنوز در مورد سریال «بریکینگ بد» صحبت می‌کنند، بنابراین حتی اگر پایان سریال «سوپرانوها» کاملا واضح بود باز هم ممکن بود بسیاری از مردم هنوز آن را به یاد بیاورند.

اما اگر این سریال پایان مبهمی نداشت، به احتمال زیاد مردم درباره‌ی آن به بحث و گفت و گو نمی‌پرداختند و حتی شاید امروز هیچ مقاله‌ای در رابطه با آن نوشته نمی‌شد زیرا اصلا نکته‌ی مبهمی وجود نداشت که به آن پرداخته شود. اما حالا، گمانه ‌زنی‌های زیادی در این رابطه وجود دارد و به‌علاوه شواهد زیادی از دیوید چیز و سایر نویسندگان سریال به دست آمده که پرداختن به آن‌ها خالی از لطف نیست. بنابراین، بیایید دست به کار شویم.

سریال سوپرانوها چگونه به پایان رسید؟

سوپرانوها

فصل ششم و آخر سریال «سوپرانوها» فصل فوق‌العاده جالبی بود. در نیمه‌ی اول فصل ششم، تونی را در کما و در حالی می‌بینیم که به یک روح سرگردان تبدیل شده است. او در نهایت از خواب بیدار می‌شود و پس از تجربه‌ی نزدیک به مرگی که داشته اندکی تغییر می‌کند. با این حال، این رفتارهای او زیاد دوام نیاوردند، زیرا در قسمت دوم همین فصل، مشاهده کردیم که خدمه‌ی نیویورک از دفع آزبست به خشم می‌آیند و همین امر باعث می‌شود با خدمه‌ی تونی در بیفتند هر چند تونی این قائله را ختم می‌کند.

یا حداقل ما این‌طور فکر می‌کنیم و اما ناگهان قسمت آخر این سریال فرامی‌رسد. تونی به یک غذاخوری می‌رود و به انتظار خانواده‌اش می‌نشیند. او در حالی که منتظر خانواده‌اش است، آهنگ هرگز اعتقادت را از دست نده را زیر لب زمزمه می‌کند. مردم عادی وارد رستوران می‌شوند و تونی همواره دلهره دارد، زیرا معمولا زندگی یک مرد خود ساخته به همین صورت است و او باید همیشه نگران چیزهایی باشد که ممکن است اتفاق بیفتند. انسان‌های غریبه یکی پس از دیگری از درب جلویی رستوران وارد محوطه می‌شوند. همسرش، کارملا، نیز وارد رستوران می‌شود و بعد از او یک مرد مشکوک و سپس پسرش، ای جی به داخل رستوران می‌آیند. (ای جی از پدرش می‌خواهد برایش حلقه‌های پیاز سوخاری بخرد). مرد مشکوک بر روی صندلی کنار پیشخوان می‌نشیند و مدام به عقب نگاه می‌کند و دختر تونی، میدو، در تلاش است تا خودرویش را پارک کند

مرد مشکوک از صندلی‌اش بلند می‌شود، از کنار میز تونی عبور می‌کند تا به دستشویی برود و خب اگر تا به حال فیلم «پدر خوانده» را دیده باشید، می‌دانید که این اصلا نشانه‌ی خوبی نیست. عده‌ای دیگر وارد رستوران می‌شوند و در حالی که به کیک خوشمزه نگاه می‌کنند از خوشحالی دست‌هایشان را به هم می‌مالند و آماده‌ی خوردن کیک می‌شوند. در همین حال، میدو هنوز در تلاش است تا خودرویش را پارک کند. حلقه‌های پیاز مورد علاقه‌ی پسر تونی بالاخره می‌رسند، میدو که با عجله از خیابان عبور می‌کند نزدیک است به خودرویی برخورد کند، زنگ در به صدا در می‌آید و وقتی استیو پری آهنگ هرگز دست از تلاش برندار را می‌خواند ناگهان صفحه سیاه می‌شود و همین. داستان این سریال به پایان می‌رسد.

واکنش طرفداران سوپرانوها نسبت به قسمت پایانی سریال چگونه بود؟

سوپرانوها

یکی از طرفداران این سریال در این خصوص گفت به یاد دارم که قسمت آخر را با دوستانم تماشا می‌کردم و هرگز فراموش نمی‌کنم که دوستم، نیک، پس از سیاه شدن صفحه‌ی تلویزیون از روی صندلی خود بلند شد تا تلویزیونش را چک کند زیرا همه‌ی ما در حال غرولند کردن بودیم. او فکر می‌کرد کابل تلویزیونش قطع شده و ظاهرا او تنها کسی نبود که این‌طور فکر می‌کرد. در آن سال‌ها هنوز آن چنان باب نبود که مردم در اینترنت سرچ کنند و ببینند که چه اتفاقی افتاده است و لذا بسیاری از مخاطبان تصور کردند که برای تلویزیونشان اتفاقی افتاده است. در واقع قبل از اینکه تیتراژ پایانی سریال نمایش داده شود، صفحه‌ی تلویزیون برای 11 ثانیه کامل سیاه شد و لذا بسیاری از مخاطبان باورشان نمی‌شد که سریال به این صورت به پایان رسیده است.

اما زمانی که تیتراژ پایانی به نمایش در آمد، بحث و گفت و گوهایی که 13 سال به طول انجامیدند آغاز شدند. خیلی‌ها می‌گفتند که تونی کشته شده و بعضی دیگر هم باور نمی‌کردند که چنین اتفاقی افتاده است. البته از نظر بسیاری از مخاطبان، قطعا او کشته شده وگرنه چرا باید صفحه نمایش تلویزیون سیاه می‌شد؟ هر چند نمی‌دانم که درست است این را بگویم یا باید اجازه دهم تماشاگران همچنان در شک و ابهامات خود باقی بمانند. بسیاری از تماشاگران تصمیم گرفتند که صحنه‌ی پایانی را دوباره و دوباره تماشا کنند بلکه بتوانند به سوالاتی که در ذهنشان پیش آمده پاسخ دهند. خیلی از آن‌ها تصور می‌کردند تمامی صحنه‌های سکانس پایانی به هم مرتبط بودند و لذا با تماشای مجدد آن‌ها می‌توان دریافت که چه اتفاقی افتاده است.

همان مخاطب در این رابطه می‌گوید من و دوستانم هنوز درباره‌ی آنچه در پایان «سوپرانوها» اتفاق افتاد بحث می‌کنیم، درست مانند آنچه در پایان «سرآغاز» اتفاق افتاد و نکته‌ی جالب این است که هیچ یک از ما واقعا نمی‌دانیم اشتباه می‌کنیم یا نه. در واقع هر کسی در این رابطه نظر خودش را دارد و فکر می‌کند که درست می‌گوید.

پس آیا واقعا تونی سوپرانو مرد؟

سوپرانوها

جواب کوتاهی که می‌توانم به شما بدهم منفی است. فقط صفحه‌ی تلویزیون سیاه شد و این همان مسئله‌ای است که در ادامه می‌خواهیم به آن بپردازیم و اما پاسخ طولانی، بسیار پیچیده‌تر از آن است که فکر می‌کنید. لذا در این خصوص می‌خواهیم به موضوعی که سازنده‌ی سریال، دیوید چیز بیان کرده اشاره نماییم:

من انتهای فیلم را بر عهده‌ی مردم گذاشتم تا خودشان در این رابطه تصمیم بگیرند. ما قرار بود سکانس دیگری را فیلم‌برداری کنیم که مرگ تونی را نشان می‌داد. البته این موضوع به مدت طولانی‌ای قبل از ساخت قسمت پایانی سریال بازمی‌گردد. در واقع قبلا قرار بود سکانس مرگ تونی را فیلم‌برداری کنیم. در این سکانس قرار بود تونی برای ملاقات با فیل لئوتاردو به تونل لینکلن برگردد و در آنجا کشته شود. البته فکر نکنم که قرار بود جزئیات کشته شدنش را ببینید اما می‌توانستید بفهمید که قطعا مرده است.

چیز در ادامه بیان داشت که ما با جدیت می‌خواستیم صحنه‌ی مرگ را فیلم‌برداری کنیم اما بعد نظرمان تغییر کرد. البته این اتفاق می‌تواند به این معنی باشد که تونی در پایان سریال واقعا نمی‌میرد زیرا صحنه‌ای که برای نشان دادن مرگ تونی برنامه ریزی شده بود هرگز فیلم‌برداری نشد. قطعا هم اکنون با خود می‌گویید پس این یعنی تونی هرگز نمرده درست است؟ خیر. این فقط به این معنی است که دیوید چیز ترجیح داد به شما نشان ندهد که او کشته شده است. خب، ترنس وینتر، نویسنده یسریال «سوپرانوها» و خالق امپراتوری بوردواک، در طی مصاحبه‌ای در این خصوص گفت:

به نظر من وقتی به عنوان تونی سوپرانو در جامعه شناخته شدید، حتی بیرون رفتن برای بستنی خوردن با خانواده‌تان نیز می‌تواند مملو از اضطراب باشد. او یک زندگی پر از قتل، ضرب و شتم و خیانت داشت و لذا هر کسی که آن روز وارد رستوران شد می‌توانست کسی باشد که می‌خواهد تونی را به قتل برساند. در حقیقت فردی همانند تونی سوپرانو تمام زندگی خود را در ترس و اضطراب سپری می‌کند و اگر یک روز بتواند جان سالم به در ببرد ممکن است روز بعدی روز پایان زندگی‌اش باشد. همان‌طور که قطعا در رابطه با زندگی گانگسترها به گوشتان رسیده، تنها دو راه برای رهایی از این وضعیت اسفبار برایشان وجود دارد: یکی اینکه به زندان بروند و دیگری اینکه بمیرند. بنابراین شاید آن شب این اتفاق نیفتاده باشد اما هیچ تضمینی وجود ندارد که چنین اتفاقی هیچ‌وقت روی ندهد. بنابراین شما به عنوان یک بیننده باید بدانید که بالاخره او خواهد مرد. چه آن شب و چه شب‌های دیگر.

در حقیقت من به عنوان نویسنده‌ی این داستان می‌خواهم بگویم که مهم نیست آن شب برای تونی چه اتفاقی افتاده باشد، زیرا در نهایت او یا کشته خواهد شد و یا به زندان خواهد رفت. لذا تنها مسئله‌ی موجود زمانی است که این اتفاق روی می‌دهد. ممکن است این اتفاق همان شب افتاده باشد یا یک روز دیگر. اما دیر یا زود رخ خواهد داد.

انتهای سریال به تفسیر بینندگان بستگی دارد

سوپرانوها

من به شخصه ترجیح می‌دهم فکر کنم که تونی آن شب نمرده است. نه به این دلیل که نمی‌خواستم او بمیرد یا فکر نمی‌کردم او مستحق مرگ باشد. بلکه به این دلیل که فکر می‌کنم اگر تونی نمرده باشد داستان سریال، پایان بهتری خواهد داشت. چون تنها کافی است به این موضوع فکر کنید که کدام‌یک از این‌ها بدتر است؟ سریع به سرتان شلیک شود و بمیرید، یا اینکه مجبور باشید بقیه عمرتان را با این ترس زندگی کنید که کسی آن بیرون می‌خواهد شما و یا حتی کل خانواده‌تان را نابود کند؟ اگر تونی آن روز نمرده باشد قطعا باید تمام عمرش را با این ترس زندگی نماید.

بنابراین من به شخصه این پایان مبهم را دوست دارم. وقتی فیلم «مرد ایرلندی» را دیدم، بلافاصله به سریال «سوپرانوها» فکر کردم، زیرا یکی از سکانس‌های عالی آن فیلم، سکانسی است که در آن کاراکتری که رابرت دنیرو به ایفای نقشش می‌پردازد و فرانک شیران نام دارد، به رستورانی می‌رود و جو دیوانه را درست در مقابل چشمان خانواده‌اش می‌کشد. این سکانس واقعا عالی بود، اما شاید تنها چند ثانیه بر روی مخاطب تاثیر گذاشته باشد، در حالی که من سال‌هاست به پایان سریال «سوپرانوها» فکر می‌کنم. در حقیقت می‌توان گفت که قدرت این سکانس در وصف نمی‌گنجد.

اما نظر شما چیست؟ آیا فکر می‌کنید که تونی آن شب مرده؟ یا فکر می‌کنید بهتر است که ما همین‌طور در شک و ابهام باقی بمانیم؟ وقتی پایان سریال «سوپرانوها» را با دیگر سریال‌های محبوب مانند «دکستر» و یا «بریکینگ بد» مقایسه می‌کنید چه حسی به شما دست می‌دهد؟ من پایان‌های مبهم را دوست دارم، زیرا شما می‌توانید هر نتیجه‌ای را که دلتان می‌خواهد از فیلم یا سریال مورد نظر بگیرید، اما می‌دانم که بسیاری از مردم نمی‌توانند این موضوع را تحمل کنند.

منبع: cinemablend



برچسب‌ها :
دیدگاه شما

پرسش امنیتی *-- بارگیری کد امنیتی --

۱۴ دیدگاه
  1. محمد

    سلام من الان دیدم قسمت آخر،به نظر من یکی از قشنگ‌ترین سریال های جهان بود.در مورد پایان قسمت آخر هم دوست داشتم زنده بمونه هم مستحق مرگ بود چه در زندان و چه در دنیا .
    ولی وقتی سریال میدیدم بعد از اون در موردش با خودم بحث میکردم که چرا اون کار کرد یا فلان،جوش میخوردم.میخام بگم این سریال جزئی از زندگیم‌و مغزم شد و خیلی چیزا ها بهم یاد داد از بازیگران و گروه کارگردانی واقعا تشکر میکنم دمتون گرم

  2. حمیدرضا

    پایان عجیبی داشت ولی واقعا بهتر از این پایانی نمیشد براش بزارن و هرچند که دلم میخواد تونی زنده باشه و نمرده باشه ولی متاسفانه با توجه به آدمایی که اون دور و بر بودن و اینکه صفحه ناگهان سیاه میشه متاسفانه مثل اینکه مرده و اینکه اون عده ای هم که میگن نباید کریسی رو میکشت باید بهتون بگم که تونی تو اون لحظه دید که کریسی دوباره مواد می‌کشیده و هم دید که صندلی بچه نابود شده بود برا همین با خودش گفت اگه بچه تو اون صندلی نشته بود قطعا میمرد و اینکه بگیم خب بهش یه شانس دوباره میداد هم غلطه چون مافیا ها خیلی نسبت به افرادشون احساسن و چون قبلا هم یبار بهش فرصت دوباره داده بود پس کشتش

  • 1
  • 2
loading...
بازدیدهای اخیر
بر اساس بازدیدهای اخیر شما
تاریخچه بازدیدها
مشاهده همه
دسته‌بندی‌های منتخب برای شما
X