کتاب «باد در درختان بید»؛ یک داستان کودکانه تاریک که بزرگسالان هم باید بخوانند

۳۰ بهمن ۱۴۰۱ زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۹ دقیقه
کتاب «باد در درختان بید»

کتاب «باد در درختان بید» نوشته کنت گراهام داستانی کودکانه است که تا بزرگ‌سالی در قلب و ذهن خوانندگانش باقی می‌ماند. این کتاب با ترکیبی ظریف از صنعت ادبی جان‌بخشی و طنز بسیار ظریف بریتانیایی، داستانی کلاسیک از زندگی حیوانات مقیم اطراف رودخانه و دوستی بین آن‌ها است. این کتاب یک اثر کلاسیک در نظر گرفته می‌شود و در فهرست ۱۰۰ کتاب برتر تمام دوران رابرت مک‌کرام، در جایگاه سی و هشتم قرار دارد.

کتاب «باد در درختان بید» به طرز شگفت‌انگیزی رمانی تاریک و هیجان‌انگیز است، به ویژه در فصل‌های آخر و در قسمت نبرد تاد هال. این کتاب یک سرگرمی همه‌جانبه برای همه سنین است. داستانی که قدرت باورنکردنی دوستی و شجاعت ایجاد تغییر در زندگی را به ما می‌آموزد.

مروری بر کتاب «باد در درختان بید»

رمان با قصه‌ی مول، یک حیوان کوچک صلح‌جو، شروع می‌شود که در حال تمیز کردن خانه‌اش در فصل بهار است. او خیلی زود با یکی دیگر از حیواناتی که در کنار رودخانه زندگی می‌کنند، به نام رتی، ملاقات می‌کند که از هیچ‌چیز بیش از قایق‌سواری لذت نمی‌برد. پس از چند بعدازظهر دلپذیر که با پیک‌نیک رفتن و گذراندن وقت روی رودخانه سپری شد، مول و رتی تصمیم می‌گیرند تا با یکی از دوستان رتی به نام تود ملاقات کنند. وقتی که آن‌ها با وزغ ملاقات می‌کنند او آخرین سرگرمی خود را برای آنها توضیح می‌دهد: اسب و گاری. آنها با وزغ برای سواری می‌روند، اما در حالی که در جاده هستند، یک اتومبیل با سرعت بالا آن‌ها را از جاده به بیرون پرتاب می‌کند (که گاری کوچک وزغ را کاملاً می‌شکند).

اولین فکر وزغ بعد از از دست دادن اسباب‌بازی مورد علاقه‌اش این است که او نیز یکی از آن اتومبیل‌های باورنکردنی را می‌خواهد. اما این هوس او را به دردسر می‌اندازد. به دلیل ناراحتی مول، رتی و دوست قدیمی و خردمندشان، وزغ به دلیل دزدیدن یک ماشین به زودی دستگیر و به زندان فرستاده می‌شود. با این حال، یکی از دختران نگهبان به زودی برای وزغ بیچاره (که مطمئناً برای زندگی در زندان ساخته نشده بود) متأسف می‌شود و تعدادی لباس قدیمی را به او می‌دهد و به او کمک می‌کند تا فرار کند.

وزغ به رودخانه بازمی‌گردد و دوستانش از او استقبال می‌کنند و به او می‌گویند که خانه‌اش، تالار وزغ، که زمانی مایه‌ی غرور و شادی او بود، توسط جنگل‌بان‌های بی‌رحم تسخیر شده است: یعنی توسط قایق‌ها و راسوها. به نظر می‌رسد امیدی در چشم باشد: گورکن به تود می‌گوید که یک تونل مخفی وجود دارد که به قلب تالار ورغ می‌رسد و سپس چهار دوست به همراه هم آن را دنبال می‌کنند و آن تونل آنها را مستقیماً به لانه دشمنان خود می‌برد.

نبردی عظیم در می‌گیرد و گورکن، موش کور، موش و وزغ موفق می‌شوند تالار را از چنگال راسوها خلاص کنند و وزغ را به جایی که به آن تعلق دارد برگردانند. بقیه کتاب نشان می‌دهد که این چهار دوست به سبک زندگی راحت خود ادامه می‌دهند و گهگاه به رودخانه سفر می‌کنند و پیک‌نیک برگزار می‌کنند. وزغ موفق می‌شود رفتار هیجان‌انگیز خود را تا حدودی مهار کند، اما نمی‌تواند خود را به طور کامل درمان کند.

نقد و بررسی کتاب «باد‌ د‌ر د‌رختان بید»

کتاب «باد در درختان بید»

آیا تا به حال به موش، گورکن یا جوجه‌تیغی نگاه کرده‌اید و با خودتان فکر کرده‌اید که آنها چه کار می‌کنند؟ این همان چیزی است که کنت گراهام با دیدن آنها به آن فکر کرد و داستان‌های کوچکی درباره این حیوانات جنگلی که در کنار رودخانه زندگی می‌کنند ساخت. این داستان‌ها به داستان جاودانه‌ی موش آبی، موش کور، وزغ و گورکن تبدیل شد.

چشم‌انداز رودخانه تیمز و منطقه اطراف آن بر اساس خانه دوران کودکی کنت گراهام در کوکام دین است، جایی که او و خواهران و برادرانش با مادربزرگشان زندگی می‌کردند. خانه آنها در فاصله‌ای دورتر از تیمز و کواری وودز در برکشایر قرار داشت، و کنت پس از نقل‌مکان آنها هرگز از آرزوی بازگشت به آنجا دست نکشید. شما با این احساس آشنایید، نه؟ احساس به یاد آوردن هر بو، هر صدا، و هر احساسی همان‌طور که تجربه‌اش کرده‌اید.

بیشتر مردم چنین احساساتی را از دوران کودکی و همچنین از چند تجربه‌ی محدود در زندگی بزرگ‌سالی به یاد می‌آورند، شاید زمانی که ازدواج کردند، از اقامتگاه‌های زیبا بازدید کردند یا در یک رستوران سطح بالا غذا خوردند. وقتی احساس می‌کنیم تجربه‌ای ارزشمند است، سرعت خود را کاهش می‌دهیم تا آن را بچشیم. در دوران کودکی، ما همیشه در لحظه زندگی می‌کردیم به این خاطر که هنوز ترس، انتظارات یا اضطراب را تجربه نکرده بودیم. هر تجربه‌ای به شدت زندگی می‌شد و عمیقاً احساس می‌شد، این احساسی است که کتاب «باد در درختان بید» در شما ایجاد می‌کند. این یک تجربه حسی است، درک عمیقی که باعث می‌شود ما بخواهیم فقط یک دقیقه بیشتر درنگ کنیم.

گراهام از طریق زندگی چندین حیوان جان‌بخشی شده که چهار نفر از آنها شخصیت‌های اصلی داستان هستند، ما را در دنیای خارق‌العاده حیوانات و آداب آنها راهنمایی می‌کند. شاید ما چیزی برای آموختن از آداب خوش‌ساخت آنها داشته باشیم.

کتاب «باد در درختان بید»

بیان عمیقی مانند این باعث می‌شود که انسان از خود بپرسد که نویسنده چقدر عمیق در مورد حیوانات فکر کرده و اینکه آنها چگونه زندگی خود را می‌گذرانند. این ایده را نمی‌توان با گذراندن یک بعد از ظهر معمولی در ساحل رودخانه به دست آورد. این همان بینشی است که انسان وقتی ساعت‌ها به تماشای رفتار حیوانات و رفتار انسان می‌گذراند و سپس این دو را با هم مقایسه می‌کند، به دست می‌آورد. بینش‌هایی از این دست، کتاب «باد در درختان بید» را به کتابی آموزشی تبدیل می‌کند، زیرا گراهام از طریق زندگی، انتخاب‌ها و آداب و رسوم حیوانات تلاش می‌کند تا درس‌های ارزشمندی را به همه خوانندگان خود، چه کودک و چه بزرگ‌سال، منتقل کند.

چندین مورد از مشاهدات او در کتاب بدون شک برای بسیاری از خوانندگان طنین‌انداز می‌شود. چیزهای ساده در زندگی مانند زمانی که او می‌گوید: «بهترین بخش تعطیلات شاید آن‌قدر نباشد که به خودتان استراحت دهید، چون همه افراد دیگر مشغول کار هستند.» و همچنین: «بسته‌بندی سبد [پیک‌نیک] کار چندان خوشایندی به اندازه باز کردن سبد نبود. هرگز این‌طور نیست، اما موش کور تمایل داشت از همه چیز لذت ببرد.»

اینها ممکن است بازتاب‌های ساده‌ای به نظر برسند، اما آیا می‌توانید تصور کنید که لحظه‌ای به این تجربیات عمیق در زندگی روزمره خود توجه کنید؟ من می‌توانم به شما اطمینان دهم که مطمئناً این احساسات را احساس کرده‌ام، اما برچسب زدن و بیان آنها موضوعی کاملاً متفاوت است. در مورد آن فکر کنید، درد دلخوری که زمانی که مجبور هستید بعد از یک روز فراغت و شادی دوباره سبد پیک‌نیک را بسته‌بندی کنید، احساس می‌کنید. هیچ وقت شبیه به باز کردن بسته‌بندی آن در ابتدای روز نیست. من عمیقاً از برچسب زدن گراهام به این احساسات متأثر شدم و احساس می‌کنم او ذهن من را خوانده است. من شک دارم که تجربه شما بسیار متفاوت باشد.

کتاب «باد در درختان بید» در دوران بریتانیای ادواردایی نوشته شده است، جایی که تغییر به سمت صنعتی شدن به سرعت پایان زندگی روستایی و عامیانه را نشان می‌داد. بخشی از این نوستالژی‌ها در کتاب رسوخ کرده است، مانند زمانی که موش آبی به موش کور در مورد محیط اطراف خود مانند جنگل وحشی می‌گوید و اینکه در آن سوی جنگل، دنیای گسترده‌ای قرار دارد و موش کور باید تا حد امکان از آن دوری کند. سپس، زمانی است که موش صحرایی با موش آبی ملاقات می‌کند، که بر اساس داستان‌هایش از شهرها و قاره‌های مختلف، او را سرشار از هوس سرگردانی می‌کند. موش آبی تقریباً به سفر خود برمی‌خیزد، اما موش کور او را به موقع پیدا می‌کند و او را متوقف می‌کند.

امروز، ممکن است این تصمیم را با تردید و حتی تحقیر به عنوان یک فضیلت در نظر بگیریم، اما شاید گراهام خود و معاصرانش را آخرین نگهبانان دنیایی می‌دانست که به سرعت در حال ناپدید شدن بود. سکوت با هیاهو و زمزمه کارخانه‌ها جایگزین می‌شد و چوب‌ها برای انطباق با مهاجرت گسترده از روستا به شهر قطع می‌شد. مقاومت در برابر چیزی که به سرعت در حال نزدیک شدن بود، راه آنها برای حفظ زندگی روستایی خود برای مدتی طولانی بود. در جایی، همه ما این کار را می‌کنیم و می‌گوییم که این کار را به خاطر زمان قدیم، برای دل‌تنگی، و برای اینکه لحظه‌ای بیشتر نگه داریم انجام می‌دهیم، این‌طور نیست؟

کسانی هستند که معتقدند کتاب تحقیر زنان را به همراه دارد، چه از غیبت آنها و چه از دیدگاهی عمیقاً تک‌بعدی نسبت به آنها، خواه این دختر دروازه‌بان باشد که منحصراً شیرین است یا زن به ارج که فقط حیله‌گر است. ممکن است حقیقتی در این مشاهده وجود داشته باشد، اما در خطر توهین به نظرات کارشناسان، من معتقدم که این روش تنبلی برای یافتن عناصر بین متنی در داستان‌سرایی ناب است. هر داستانی منعکس کننده نظرات شخصی نویسنده است، بنابراین بله، اگر کنت گراهام از رابطه هماهنگ با همسرش لذت نمی‌برد، ممکن است از برخی رفتارهای او الهام گرفته شده باشد. اما آیا این به معنای تحقیر او از کل جنسیت زن است؟ من آن‌قدر دور نمی‌روم.

در مقاله‌ای که توسط دیلی میل ارائه شده است، حدس و گمان‌هایی وجود دارد که رابطه بین موش و موش کور ماهیت همجنس‌گرایی داشته است. من شواهد پیشنهادی را خواندم و با جرأت می‌توانم این را یک ارزیابی غلط بنامم. من فکر نمی‌کنم که دو فرد با جنسیت مذکر، چه حیوان باشند و چه انسان، چرا هرگز نمی‌توانند لحظه‌ای لطیف را به اشتراک بگذارند و اگر این کار را انجام دهند، چرا باید هم‌جنس‌گرا باشند. من همچنین به این نظریه اعتراض دارم که احساسات و حساسیت را فقط مردان در یک رابطه عاشقانه نشان می‌دهند. این دقیقاً همان نوع تفکری است که همه ما باید به آن اعتراض کنیم، تا به مردم آزادی بدهیم تا خودشان را آن‌طور که صلاح می‌دانند ابراز کنند. احساسات و عبارات نشان‌دهنده تمایلات جنسی نیستند، و هرگز نباید آنها را به این صورت تصاحب کرد. اکنون موضوع در هسته اصلی این بحث وجود دارد. آیا موش آبی و موش کور رابطه عاشقانه‌ای داشتند؟ خوب، من می گویم این به خواننده بستگی دارد که می‌خواهد کدام نسخه از رابطه خود را انتخاب کند. من شخصاً به لطافت آنها فکر نکردم و نیازی به برچسب زدن به آن ندیدم. هر کتابی توسط هر خواننده‌ای به شیوه‌ای متفاوت درک می‌شود و هر نسخه در سطح فردی قابل قبول است. هیچ‌کس نباید مجبور شود نسخه دیگری را خریداری کند.

کتاب «باد در درختان بید» یک احساس است. درست است که از یک جنبه فقط یک اثر نوشتاری است، اما بیشتر از آن یک احساس است. فکر نمی‌کنم نویسنده قصد داشته باشد که این اثر تصویری از مناطق روستایی بریتانیا برای همه کسانی باشد که می‌خواهند به گذشته سفر کنند یا از زندگی خود جدا شوند یا حتی برای مهاجرانی که در خارج از کشور زندگی می‌کنند و تمایل دارند هر لحظه به آنجا برسند. کتاب «باد در درختان بید» همانند کشور بریتانیا است که در جیب شما قرار می‌گیرد، این جوهره زندگی و ارزش‌های بریتانیایی است. شخصیت‌های کتاب نیز مانند بریتانیایی‌ها قوی، انعطاف‌پذیر و ناقص هستند. آنها هر یک منحصر به فرد هستند و به یک اندازه فضیلت و پوچی‌ها دوستان خود را می‌پذیرند. این ارزش فردیت حتی امروز هم وجود دارد، و انتقال دوباره به آن زندگی از طریق کتاب چیز زیبایی است.

هر چه در مورد کتاب «باد در درختان بید» فکر می‌کنید، بدون شک به این نتیجه می‌رسید که این کتاب یک اثر خواندنی شگفت‌انگیز است که شما را عاقل‌تر و شادتر می‌کند. این اثر هم برای بزرگ‌سالان و هم برای کودکان لذت بخش است. این اثر فرار خالص بدون هجوم آدرنالین آلیس در سرزمین عجایب است. این یک فانتزی ناب است که درس‌های فوق‌العاده‌ای برای زندگی به ما می‌دهد، مانند این قطعه موش کور:

«هیچ چیز نمی‌تواند برای شما اتفاق بیفتد و هیچ چیز نمی‌تواند به شما حمله کند. تو کاملاً ارباب خودت هستی، و لازم نیست با کسی مشورت کنی یا به حرف‌های او توجه کنی.»

کتاب باد در درختان بید اثر کنت گرهم
برچسب‌ها :
دیدگاه شما

loading...
بازدیدهای اخیر
بر اساس بازدیدهای اخیر شما
تاریخچه بازدیدها
مشاهده همه