تراژدی مکبث؛ چگونه جوئل کوئن از نمایشنامه‌ی شکسپیر دنیایی نوآر خلق کرد؟

۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۲ زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۵ دقیقه
طراحی صحنه

جوئل کوئن کارگردان فیلم «تراژدی مکبث» که به تازگی و به تنهایی و بدون حضور همیشگی برادرش این فیلم را ساخته است، استفان دشانت را به عنوان طراح صحنه‌ی خود انتخاب کرد، و به کمک او و با الهام از «مصائب ژان ‌دارک» (The Passion of Joan of Arc)، «طلوع» (Sunrise) و «شب شکارچی» (The Night of the Hunter) طراحی صحنه‌ی این فیلم را انجام داد. در ادامه بخشی از صحبت‌های استفان دشانت و چگونگی استفاده از اکسپرسیونیسم آلمانی برای این فیلم را خواهید خواند.

استفان دشانت، پس از غافلگیری از تماس جوئل کوئن برای همکاری به عنوان طراح صحنه‌ی پروژه‌ی جدیدش به نام «تراژدی مکبث» که اقتباسی نوآر از نمایشنامه‌ی تحسین شده‌ی مملو از قتل، جنون و آشفتگی شکسپیر، با بازی دنزل واشنگتن و فرانسیس مک‌دورمند بود، بدون کوچکترین تردیدی پیشنهاد او را پذیرفت.

طراحی و ظاهر چیزی که کوئن از دشانت می‌خواست ابتدا به صورت یک آلبوم از عکس‌هایی که او به مدت یک سال به کمک برونو دل‌بونل، از چشم‌اندازهای سیاه و سفیدی که خودش در نظر داشت جمع‌آوری کرده بود، در اختیارش قرار گرفت.

عکس‌ها به وضوح اکسپرسیونیسم آلمانی را در چیزی که در ذهن کوئن می‌گذشت نشان می‌دادند. از فیلم‌هایی چون «زیگفرید» (Siegfried)، «مصائب ژان دارک»، «طلوع» و «شب شکارچی» گرفته، تا آثار معماری مانند کاخ لوییس باراگان در مکزیکو سیتی با ارگ‌های مربعی و دیوارهای سیاه، عکس‌هایی از این خانه که توسط هیروشی سوگیموتو ژاپنی ثبت شده بودند، و تئاتری که توسط طراح سبک مدرنیسم ادوارد گوردون کریگ با سنگ‌های بزرگ شکیل ساخته شده بودند.

تراژدی

دشانت با طرح اولیه‌ای که در دست داشت برای طراحی ساختمان دنیای شکسپیر به لس‌آنجلس رفت. او می‌گوید: «وقتی کار بر روی پروژه را آغاز کردیم، جوئل یک چشم‌انداز دقیق از ظاهر و کورنوگرافی با جزئیاتی از قبیل رنگ سیاه و سفید، نسبت استاندارد ابعاد تصویر و اکسپرسیونیسم آلمانی که در ذهن داشت ترسیم کرد. او در واقع یک نوع دیدگاه تئاتری به فیلمش داشت بدون اینکه جنبه‌ی سینمایی آن را نادیده بگیرد.»

این دیدگاه و طراحی بصری جوئل به خوبی درگیری ذهنی مکبث بعد از توطئه با همسرش برای قتل شاه دانکن (با بازی برندن گلیسون) و حتی وسعت و اندازه‌ی تاج و تخت اسکاتلندی را نشان می‌داد.  صحنه با نور و سایه خلق شد تا با شِمای تاریک و روشن دل‌بونل همخوانی داشته باشد و طاق‌ها بر روی چرخ ساخته شدند تا برای حرکت دوربین و نشان دادن صحنه‌های جنون مکبث مناسب باشند.

دشانت می‌گوید: «تنها کاری که باید انجام می‌دادم این بود که نسخه‌های نوشته شده را به تصویری که از من خواسته شده بود بدل کنم و مابقی کار بر عهده‌ی جوئل بود تا آن‌ها را مرتب کند و در کنار هم قرار دهد. جوئل از اینورس، جایی که مکبث زندگی می‌کند گفت که ظاهری مانند قلعه باید داشته باشد. باز هم همان بحث درباره‌ی اشکال هندسی مطرح بود. اینجا بود که خانه‌ی لوییس باراگان به میان آمد که در واقع یادآور فیلم «زیگفرید» به کارگردانی فریتس لانگ بود. بعد او درباره‌ی تپه‌ی دانسی نین صحبت کرد که جایگاه تاج و تخت بود و باید این زاویه‌بندی‌ها در آن رعایت می‌شد. پلکانی که در اینورس باید طراحی می‌شد همان لایه‌بندی را داشت، که کاملا هدفمند و برای نشان دادن جنون مکبث در نظر گرفته شده بود. و در نهایت در هم بافته شدن تمام اینها که یک تخیل و تصویر ذهنی را تکرار می‌کرد: پرندگان، خون، شب»

مورنائو

دشانت صحبت‌هایش را اینگونه ادامه می‌دهد: «ما درباره‌ی مورنائو و خلق یک محیط هنری صحبت کردیم و نگاهی به دریاچه و مرداب‌های فیلم «طلوع» انداختیم که به مثابه رویش جوانه‌ای در میان ویرانه‌ها بود. همینطور «شب شکارچی» چرا که کارگردان چارلز لاتن کار مشابهی برای فیلمش انجام داده بود. او هم به دی دبلیو گریفیث نگاه کرده بود و تصویر شب را با ستاره‌های چشمک‌زن برداشت کرده بود. من هم همان تصویرسازی را برای رونین انجام دادم که البته برای من واقعی‌تر بود چرا که از دنیای لاتن فراتر رفته بودم. کارل درایر بیشتر دنبال این بود که تا چه حد می‌تواند بازیگر در آن صحنه‌ها قرار دهد یا حذف کند.»

هر قسمت از صحنه‌های فیلم بزرگ و چند بخشی بودند و در زمان فیلم‌برداری کنار هم قرار می‌گرفتند، و طراحی تولید به اضافه کردن مت پینتینگ (نوعی نقاشی بازنمایانه‌ از یک منظره‌‌ی دوردست‌ که در جای پس‌زمینه‌‌ی صحنه‌های فیلم گذاشته می‌شود تا بیننده تصور کند دنیایی در پس تصویر وجود دارد) به صحنه‌هایی که با دوربین گرفته می‌شدند تکیه داشتند. برای کوئن این کار رجعتی به استعداد کارگردان «همشهری کین» (Citizen Kane) به شمار می‌رفت. ماسه‌های ساحل با سه جاودگری که در آن صحنه حضور داشتند (با بازی کاترین هانتر) در شروع فیلم راهی به جنگل برنهام وود در دانسی نین باز می‌کرد که به معنای طلسم عذابی برای مکبث شناخته می‌شد. این صحنه بسیار با مهارت شکل گرفت.

دشانت می‌گوید: «در اتاق پادشاه، ستون‌ها همانقدر از هم فاصله داشتند که درخت‌ها در برنهام وود دیده می‌شدند. آن‌ها را به شکلی کنار هم چیدیم که انعکاسی از جاده‌ی جنگلی تداعی کند. وقتی برنهام وود به دانسی نین ختم می‌شود، درها باز می‌شوند، برگ‌ها بر روی زمین جاری می‌شوند. در اصل داستان هم به همین شکل اتفاق می‌افتاد اما این هوش و ذکاوت برونو بود که جنگل را اضافه کنیم. در نهایت ما از مت پینتینگ برای این صحنه کمک گرفتیم.»

اشباح

یکی دیگر از بخش‌های مهم بازگشت جادوگران است، که سرنوشت تراژیک مکبث را نشان می‌دهند. دشانت می‌گوید: «وقتی اشباح برای دوم ظاهر می‌شوند، بر روی تیرهای چوبی سقف می‌نشینند و در صحنه تنها یک پارچ، یک اکسیر کوچک و یک لیوان وجود دارد و این فضاسازی پوچی زندگی مکبث را در این آزمون مرگبار تشدید می‌کند.»

صحنه‌ی آخر که بازگشت سوارکار به اسکاتلند برای اجابت آخرین فرمان جادوگر را نشان می‌دهد، در مزرعه‌ای در لس‌آنجلس و ترکیبی از محیط پیرامون و مت پینتینگ و جلوه‌های ویژه است. دشانت می‌گوید: «ما برای آن صحنه سه ماه وقت صرف کردیم. مت پینتینگ بارها تکرار شد، و ما یک پلان از پایین آمدن سوارکار گرفتیم. وقتی جوئل تصمیم گرفت که در حرکت دوربین وقفه ایجاد کند، دیگر به مرحله‌ی بالاتری رفتیم و چیزی منحصر به فرد خلق شد. برونو این ایده را بیان کرد که ابرها بالای علفزار قرار بگیرند، و ما به سبک فیلم شهروند کین از مت پینتینگ در چند پلان استفاده کردیم. در نهایت تمام این بخش‌ها در کنار هم قرار گرفتند و به شاهکاری که می‌بینید ختم شد.»

منبع: indie wire

برچسب‌ها :
دیدگاه شما

loading...
بازدیدهای اخیر
بر اساس بازدیدهای اخیر شما
تاریخچه بازدیدها
مشاهده همه