چرا پیرمرد‌های سینما از فیلم‌ ساختن دست نمی‌کشند؟

۲۲ دی ۱۴۰۲ زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۷ دقیقه
کارگردان‌های قدیمی

درک این قضیه چندان دشوار نیست که چرا باید این فکر را در سر داشته باشی که استاد مسلم و ژاپنی انیمه هایائو میازاکی در ۸۲ سالگی آخرین فیلم خود را باید بسازد. بعد از اثر واقع‌گرای «باد برمی‌خیزد» محصول ۲۰۱۳ که در آن او آسمان ژاپن پیش از جنگ جهانی دوم را با جریان‌های الهام‌بخش عصر صنعتی‌شدن به تصویر کشید، با آخرین ساخته‌ی خود «پسرک و مرغ‌ ماهی‌خوار» بازگشتی تمام‌عیار به جهان‌های فانتزی خود داشته است. دشوار است که شمایل موبد‌وار عموی بزرگ این انیمه را از قلم بیندازیم؛ کسی که به دنبال جانشینی است تا مسئولیت این سرزمین مملو از طوطی‌های آدم‌‌خوار و دلمه‌های چینی پرنده را عهده‌دار شود. حکایتی پراسپرو‌ وار از میازاکی که یاد‌آور خود او است؛ کسی که شاید در آستانه‌ی کناره‌گیری از کار‌های خلاقانه‌ی خود است اما ناگهان به یاد می‌‌آوری که این چهارمین بار است که میازاکی اعلام بازنشستگی کرده است. اما چرا کارگردان‌های قدیمی از فیلم ساختن دست برنمی‌دارند؟

میازاکی در فهرست کارگردان‌های قدیمی تنها کسی نیست که به دام بازگشت برای انجام آخرین کار خود در سال‌های زمستانی زندگی‌شان می‌افتند. ریدلی اسکات در ۸۶ سالگی خود تنها درباره‌ی پیش‌پا افتاده‌ترین موضوع درباره‌ی ناپلئون بناپارت فیلم نساخته، بلکه او هنوز هم موفق می‌شود تا در کنفرانس خبری فیلمش، خبرنگاران فرانسوی را دور خود جمع کند. این نهمین فیلم او از سال ۲۰۱۰ به این طرف محسوب می‌شود و او در این دو سرعت دم آخری عملکرد خارق‌العاده‌ای از خود نشان داده است و سال بعد هم «گلادیاتور ۲» را روی پرده‌ی سینما خواهد فرستاد. در ۸۱ سالگی، مارتین اسکورسیزی به تازگی «قاتلان ماه گل» را عرضه کرده، بازآرایی هشدار‌دهنده‌ای از آثار حماسی گانگستری که او با آن‌ها اسم و رسمی برای خود دست و پا کرده است.

کلینت ایستوود در ۹۳ سالگی چهلمین فیلم خود با نام «عضو هیئت منصفه شماره ۲» را کارگردانی می‌کند و همچنان با به تاخیر‌انداختن بازنشتگی خود و محقق‌کردن شعار آمریکایی پرکار به فعالیتش ادامه می‌دهد. این در حالی است که تنها به نظر می‌رسید که یک پاندمی جهانی بتواند نوار هر سال یک فیلم وودی آلن از سال ۱۹۸۲ تا ۲۰۲۰ را پاره کند (البته با یک وقفه دیگر در سال ۲۰۱۸)؛ برای یک مرد ۸۸ ساله ابدا بد نیست. رومن پولانسکی هم در ۹۰ سالگی به طریق مشابه به روند افزایش سن و البته جنجال‌های پشت نامش بی‌اعتنایی می‌کند تا همچنان به کارکردن مشغول باشد.

هایائو میازاکی. پیرمرد سینما

هایائو میازاکی در حال کار در دفتر کار خود

این مبارزه علیه مرگ دوربین و این پیرسالاری در کارگردانی همه‌ی احتمالات را برهم می‌زند تا در این سن و سال یکی از پرزحمت‌ترین کار‌ها از نظر فیزیکی و روانی را ممکن کند. قابل توجه است که بسیاری از کارگردان‌ها چقدر در عمل نیرومند و سرسخت هستند اما تنها آن‌هایی که از موهبت‌های ژنتیکی برخوردارند یا پرتلاش هستند، می‌توانند در این حیطه‌ی شغلی پرزحمت دوام بیاورند آن هم در ۷۰ سالگی و فراتر از آن، چه برسد به ۱۰۶ سالگی سنی که در آن کارگردان پرتقالی مانوئل دی الویرا طبق گزارش، وقتی داشت آخرین لحظات عمرش را می‌گذراند، در حال تدارک برای فیلم جدیدش بود. آدم‌ها این روز‌ها در سال‌های پایانی عمرشان بیشتر فعال هستند، اما محدودیت‌هایی هم وجود دارد. امسال با عرضه‌ی «بلوط پیر» توسط کن لوچ در ۸۷ سالگی، او نشان داد که دارد آخر کار فکر می‌کند: «امکانات شما دیگر پاسخ‌گو نیست. حافظه‌ی کوتاه مدت دیگر مثل سابق نیست و بینایی من الان به‌درد‌نخور شده است. پس دیگر کار کردن دشوار است».

طرز تفکری بی‌رحمانه این چنین به ما می‌گوید که حتی اگر قادر به انجام‌دادن کاری باشی، لزوما نباید انجامش بدهی. کوئنتین تارانتینو در نقل قولی مشهور در سال ۲۰۱۲ اینگونه اظهار نظر می‌کند که تمایل دارد بعد از کارگردانی ۱۰ فیلم از این حرفه کنار بکشد تا دیگر کارنامه‌ی فیلم‌سازی خود را با آثار دم‌آخری عقب‌مانده لکه‌دار نکند: «فکر می‌کنم یکی از آن فیلم‌های پرت، کهنه و سست و شل و به درد‌نخور به اندازه‌ی سه فیلم خوب برایتان آب بخورد تا آنجا که امتیاز و نمره برای شما اهمیت داشته باشد».

کارگردان‌های قدیمی

کن لوچ سر صحنه‌ی فیلم «بلوط پیر»

بسیاری از کارگردان‌های قدیمی آخرین تعظیم خود را پیش از ۷۰ سالگی انجام می‌دهند و گرفتار تغییرات سلایق و رویه‌های استودیو‌ها می‌شوند. تعداد بسیاری اندکی موفق می‌شوند میراث خود را به گونه‌ای مدیریت کنند که تارانتیو عاشق سینما قصد دارد آن را انجام بدهد. اگر حتی این کار ممکن باشد، آدم‌های دیگر قاضی نهایی کار‌های شما خواهند بود، هر تعداد فیلم هم که ساخته باشید. آلن شاید به شیوه‌ای آزاردهنده کار روزمره‌اش در دوران بازنشستگی فیلم‌سازی‌ باشد، اما لااقل این روش عملی به اندیشه‌ی نسل بعدی منتقل می‌شود. وقتی در سال ۲۰۱۵ از او پرسیده شد که می‌خواهد چگونه به یاد آورده شود، او گفت: «زیاد برایم مهم نیست. اهمیتی ندارد، فارغ از حق امتیاز‌هایی که به بچه‌هایم می‌رسد، اگر تمامی فیلم‌های من را بگیرند و آن‌ها را به زباله‌دانی بیندازند. من و تو ممکن بود بالای قبر شکسپیر بایستیم، نیایش‌های او را بخوانیم و هیچ معنی خاصی برایمان نداشته باشد. [پس] تو منقرض شده‌ای».

ایستوود هم رویه‌ای به دور از دلباختگی درباره‌ی ادامه‌دادن کارگردانی در ۹۰ سالگی دارد: «فقط می‌توانم بگویم دوستش دارم». اما دهه‌ی هفتم کاری او تعامل بیشتری با جهان پیرامون نسبت به فیلم‌های آلن دارد  و در اندیشه‌ی قهرمانی امروزی در فیلم‌هایی مثل «تک‌تیر‌انداز آمریکایی» و «قطار ۱۵:۱۷ به مقصد پاریس» کند و کاو می‌کند. او که برای ساخت پروژه‌هایش با بودجه‌ای کمتر از حد پیش‌بینی‌شده و تحویل آن سر موعد ستایش می‌شود، مصداق بارز هنرمند متقدم است، یک کلاسیک‌گرای سخت‌گیر که عصاره‌ی مفاهیم را در آثار خود منعکس می‌کند. در این سال و سال زمانی برای اتلاف وقت نیست. اسکورسیزی که زمانی یک کارگردان خودنمای سبک‌گرا بود، اخیرا به این موضوع اشاره کرده است: «آیا باید ثابت کنم که می‌توانم به زیبایی دوربین را حرکت بدهم؟ مثل کاری که در «رفقای خوب» انجام دادم. خب، من این کار را انجام دادم. دوباره انجامش بدهم؟ همم، نه. ارزشش را ندارد. به این دلیل که آن کار برای آن زمان خوب بود.»

کلینت ایستوود. «قاچاقچی». پیرمرد سینما

کلینت ایستوود در کنار دخترش آلیسون ایستوود در حال کارگردانی «قاچاقچی» محصول ۲۰۱۸

چیزی که درباره‌ی این دار و دسته‌ی کارگردان‌های قدیمی هیجان‌‌انگیز که قادر هستند به حرفه‌ی خود چنین طول و عمری بدهند، احتمالا وجود دارد این است که راه‌رفتن روی تخته‌پل در خلا به هنر آن‌ها جسارت تازه‌ای می‌دهد، آن طور که به دیوید بویی با آخرین آلبومش «بلک‌استار» داده بود. اسکورسیزی به طور مستقیم به موضوع فنا‌پذیری در «مرد ایرلندی» اشاره می‌کند، فیلمی که که از یک عذاب مطلق به خودستایی گانگستری تبدیل می‌شود. اما «قاتلان ماه گل» رویکردی ماجراجویانه‌تر در اشتیاقش نسبت نمایش ریشه‌ی خشونت و استثمار دارد و پذیرش اینکه حتی بزهکاران هم در تسویه حساب پایانی متوجه اعمال خود نمی‌شوند و در حضور خود کارگردان به عنوان مجری رادیویی که قتل مردم اوسیج را دراماتیزه می‌کند، نظر بر این است که حتی راوی ماجرا هم می‌تواند شریک جرم باشد.

اسکات در حالی که دارد به خط پایان نزدیک می‌شود نسبت به تاریخ اصلاح‌طلبان نیز علاقه نشان می‌دهد. «ناپلئون» همانند فیلم «آخرین دوئل» محصول ۲۰۲۱، روایت‌های پدرسالار‌گونه از قدرت را با اصرار بسیار بر اینکه مرد لاغراندام سال‌خورده‌ی فرانسوی چیزی بیش از بازیچه‌ی دست جوزفین بود، نقطه‌ی پایانی بر آن‌ها می‌گذارد. وقتی از دید اغواگرایانه نگاه می‌کنیم، فیلم تاریخ پرعظمت را به شکل یک لودگی محلی سرگردان نشان می‌دهد به همان سیاق فیلم بی‌کیفیت از داستان خاندان مد گوچی. او که به شکلی گستاخانه بیانیه‌های رسمی را بی‌اعتبار می‌کند، آیا اسکات به طریقی تفرعن و غرور تمامی انواع قصه‌گویی که شامل خود هم می‌شود تحریک می‌کند؟ آن هم با گفتن این به همه‌ی آدم‌ها از جمله مورخ‌ها که اصرار می‌کنند حقیقت پاسبان آن‌ها است که از اسب غرور خود پیاده شوند و تکبر را کنار بگذارند؟

کارگردان‌های قدیمی

مارتین اسکورسیزی و لئوناردو دی‌کاپریو سر صحنه‌ی فیلم «قاتلان ماه گل»

او بهتر می‌داند. شاید اسکات، تبلیغاتچی سابق که اغلب به عنوان کسی که فقط بلد است جلوه‌‌های ویژه را در فیلم‌هایش جا بدهد مورد تمسخر قرار می‌گرفت، در سال‌های پیری خود بیشتر به دنبال نقش اجبار هنرمند و انسان در مواجهه با مرگ است. فیلم «پرومتئوس» به قدری گرفتار این پرسش بود که به کلی فراموش کرده بود داستان «بیگانه» را روایت کند. در کاراکتر فن‌سالار ویلند که اشتیاق عجیبی به ملاقات با سازنده‌ و پدرش داشت تا کاراکتر انسان‌نمای دیوید، اسکات خودبزرگ‌بینی و جنون انجام کار‌های دور از انتظار را که پیرامون هر فعل خلاقانه‌ای است، تشریح می‌کند و به تصویر می‌کشد. مایکل فسبندر با بازی در نقش کاراکتر دیوید که از خالق خود و ایده‌ی احمقانه‌اش که مخلوق جاندار بی‌نقصی از خود بسازد، نقش‌آفرینی لذت‌بخشی از این هنرمند است.

افراطی‌ترین و آشفته‌‌ترین کاراکتری که می‌توانی روی یک بلاک‌باستر قرن بیست و یکمی سوار کنی، جای تاسف است که بعد از بازگشت مایوسانه‌ی فیلم «بیگانه: کاوننت» یحتمل دیگر نمی‌توانیم تکمیل‌شدن داستان شیطان عصر دیجیتال را نظاره‌گر باشیم. در همین حال، در داستان‌های بیشتر خیراندیش میازاکی، هنرمند مطلقا دن‌کیشوت‌وار است و آنجاست که راهنمایی‌مان کند اگر مستعد گم‌شدن در جهان‌‌های سینمایی خود او باشیم اما آنگونه که «پسر و هرون» تصدیق می‌کند، بالاخره زمانش فرا می‌رسد که از قدرت کنار بکشی. یکی از مدیران اجرایی استودیو گیبلی اخیرا افشا کرد که میازاکی به دفترش هر از گاهی سر می‌زند تا روی ایده‌ها برای فیلم جدیدش کار کند. اگر حتی او عصایش شکسته باشد، باز هم کورسویی از خرده‌ریز‌های آثارش می‌تابد.

کتاب کارگردانی به سبک اسکورسیزی اثر کریستوفر کنورتی نشر چتر فیروزه

منبع: The Guardian

برچسب‌ها :
دیدگاه شما

loading...
بازدیدهای اخیر
بر اساس بازدیدهای اخیر شما
تاریخچه بازدیدها
مشاهده همه