مصایب یک هوادار غمگین تیم ملی فرانسه

۲۸ مهر ۱۳۹۹ زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۳ دقیقه

۱) هواداری از فرانسه هم از آن کارهاست. من هم که کلا تخصص دارم در انجام کارهایی که دیگران «آن کارها» می‌نامندش. حالا درست ۳۲ سال است که بدون ذره‌ای تردید و کوتاه آمدن هوادار تیم ملی فرانسه هستم. اگر هواداران ایتالیا بار اول است که به سوگ نبودن تیم‌شان در جام نشسته‌اند و اگر هواداران آلمان و برزیل و آرژانتین و… هرگز تردیدی درباره بود و نبودشان در تورنمنت‌های معتبر ندارند، من چند بار نبودن فرانسه یا حذف شدنش در همان مراحل ابتدایی را تجربه کرده‌ام. در دو جام جهانی پیاپی ۹۰ و ۹۴ در نبود فرانسه، لجوجانه و از سر استیصال شدم هوادار همسایه‌ی‌ نزدیکش بلژیک(این دیگر خیلی از آن کارهاست!). بدون احتساب جام فعلی، در هشت جام‌جهانی دیگری که سنم قد داده و دیده‌ام، دو بار نبوده، دو بار در دور اول حذف شده، یک بار در فینال باخته، یک بار در نیمه‌نهایی، یک بار در یک‌هشتم و یک بار قهرمان شده. حکایت را طولانی نکنم که در جام ملت‌های اروپا نیز وضع بهتر نبود.

۲) پس باید بگویم فرانسه را دوست دارم چون مثل خودم در همه‌وقت و همه‌چیز بلاتکلیف است. به نظر می‌رسد کارهایی بلد است و بختی برای درخشش دارد اما معلوم نیست با چه روندی و در چه زمانی و تازه اگر قرار باشد به فنا برود، درست و حسابی می‌رود. اما غیر از این چیز مهم‌تری هست. فرانسه برای من فقط یک تیم نیست. کلاس اول دبستان بودم که مهم‌ترین و عزیزترین آدم زندگیم به سفری دور و دراز رفت. آن هم به کجا؟ فرانسه. خواهرم رفت فرانسه. خواهری که همه‌چیزم بود؛ انسان آرمانی زندگیم، الگویم، رفیقم، آموزگارم. باید از فرانسه که او را از من گرفته بود بدم می‌آمد اما نمی‌توانستم. او در فرانسه بود؛ پس او فرانسه بود. او را دوست داشتم، پس فرانسه را دوست داشتم. جام جهانی ۸۶ اولین تجربه دیدن بازی‌ها بود در زندگی من. شدم هوادار فرانسه و دلیل فوتبالی هم پیدا کردم برای هوادارای؛ چه فرانسه‌ای! استوپیرا، پلاتینی، بوسیس، تیگانا، آماروس، فرناندز، روشتو، ژول باتس، باتیستون و… فرانسه‌ای که در آن بازی دراماتیک برزیل را حذف کرد. فرانسه‌ای که به نیمه‌نهایی رسید و آلمان لعنتی نگذاشت فینالیست شود. گریه کردم. مثل روزی که در فرودگاه خواهرم را بدرقه کردم با این که نمی‌دانستم به این زودی‌های نخواهمش دید. نمی‌دانستم که باید برای دیدن دوباره فرانسه در جام جهانی هم ۱۲ سال صبر کنم. دوازده سال بعد باز هم گریه کردم. این‌بار از خوشحالی بابت برد سه هیچ در فینال مقابل برزیل و قهرمانی جهان.

۳) امروز فرانسه با زور و زحمت و ویدئوچک و بدبختی توانست استرالیای نه‌چندان قدرتمند را شکست بدهد. اگر ویدئوچک در این جام هم وجود نداشت، به راحتی ممکن بود بازنده این بازی باشد. آن همه ستاره گران‌قیمت انگار که به پایشان سنگ بسته باشی، مبهوت و بی‌انگیزه و بی‌تدبیر در زمین این سو و آن سو می‌رفتند. نه طراوتی، نه سرعتی، نه حتی حمله‌ی شوق‌آوری. دشان یک دوجین ستاره را جا گذاشته و باز با تیمی پرستاره به روسیه آمده است. اما چه فایده؟ فرانسه حتی کورسوی امیدوارکننده‌ای نیز از خود نشان نداد. پوگبای راکد، اومتیتی پراشتباه، گریزمان شل و ول، دمبله‌ی بی‌برنامه، فکیر بی‌اعتماد به نفس و دشان بدعنق و بدون کاریزما و فاقد قدرت برای واکنش‌های اورژانسی. اما فرانسه اصلا کارش معلوم نیست. در ۲۰۰۲ برای دفاع از عنوان قهرمانی آمد و به سنگال و دانمارک باخت و با اروگوئه مساوی کرد و زودتر از همه به خانه رفت. در ۲۰۰۶ با یک مربی نیمه‌دیوانه و یک تیم سالخورده جلوی سویس و کره‌جنوبی مساوی کرد و در معرض حذف از گروه بود، اما توگو را به زحمت برد و بعد پشت هم بزرگان فوتبال دنیا را حذف کرد و به فینال رسید. فارغ از هر وضعیتی که پیش بیاید مشکل بزرگ فرانسه‌ی فعلی این است که فقط یک پرچم و پیراهن است برای بازیکن‌هایش. تعصب و عرقی را در آن‌ها برنمی‌انگیزد انگار. قدری شور سانتی‌مانتال نیاز دارد این تیم که بعید است بدون بازیکنی چون زیدان در زمین و بدون مربی‌ای چون ژاکه روی نیمکت به آن برسد. دیگر این که فرانسه بعد از امه ژاکه هرگز مربی درست و کامل و کاریزماتیکی به خود ندیده است. در عین حال هر بار ستارگان یاغی و پرحاشیه‌اش، از ژینولا و کانتونا تا بنزما و ریبری مربیان را به چالش کشیده و به تیم ضربه زده‌اند. برای تیمی با این همه ستاره زیدان می‌تواند انتخابی رویایی باشد. اما آن‌وقت باید پی ناکامی در این جام را هم به تن مالید. اتفاقی که فکر می‌کنم دست‌کم در ایران افراد زیادی را ناراحت نخواهد کرد! اما من از همین حالا ناراحتم و بیمارگون. چون فرانسه است و ممکن است اصلا در جام بعدی حضور نداشته باشد و من هم دیگر آن‌قدرها جوان نیستم که مطمئن باشم جام جهانی هشت سال بعد را خواهم دید. ژو سویی مالاد…

۴) بیست و هشت سال است خواهرم را ندیده‌ام..

برچسب‌ها :
دیدگاه شما

۶ دیدگاه
  1. shahabmp

    شما نمیدونید احتمالا چون هم دهه ما نیستید ولی ما دهه ۶۰ ای ها (در اصلش میشه ۷۰ ای ها ولی ما تو ایران اونطوری میگیم :D) خیلیامون به لطف جام جهانی ۹۸ فرانسه و زیزو افسانه ای، طرفدارشیم، پس اصلا فکر نکنید خیلی خاص هستید چون طرفدار فرانسه اید. فرانسه تو ایران طرفدارزیاد داره!

    1. Nast

      چه ارتباطی به خاص بودن داشت؟
      کجای متن گفته من خاصم؟
      از ناراحتی و سوگ‌تیم‌محبویش گفته

    2. اسماعیل

      دوست عزیز! ایشون منظورشون به همه ماها بود .
      و البته بیشتر اون دسته که با زیدان و قهرمانی جهان طرفدارش نشدن.بلکه با کانتونا و عقبتر پلاتینی و باتیستون و ژان تیگانا فرانسه رو شناختن…
      خاص بودن از این نظر که طرفدار قهرمانی های یک تیم شدن (برزیل ایتالیا آلمان و …) شاید محتمل تر باشه به نسبت فرانسه ,هلند,بلژیک و پرتغال و …

  2. اسماعیل عباس زاد

    واقعا نقد احساسی و در عین حال منطقی! بود.
    فرانسه در ی صورت شاداب میشه .اون هم وجود یک چهره محرک.یاکسی وسط زمین مثل زیدان ٬ پت ویرا , ماریل دسایی یا حتی ژورکائف که ب وجد بیارن تیمو یا ی مربی کنار زمین…

  3. میلاد

    بسیار زیبا و واقعی نوشتین . حرف دل طرفداران فرانسه را کامل زدید . تشکر میکنم ازتون

  4. هرمز علوی

    فرانسه دیروز واقعا تیم بدی بود.کمتر از حد انتظار ظاهر شد ولی هواداری بحثش جداست و من هم مثل شما یکی از معدود فرانسویها هستم که طرفدار هم میمونم.

loading...
بازدیدهای اخیر
بر اساس بازدیدهای اخیر شما
تاریخچه بازدیدها
مشاهده همه