فراز و نشیب سینمای کودک؛ نوستالژی‌های دهه ۶۰ و دلایل شکست «خاله قورباغه»

۱۳ مرداد ۱۳۹۷ زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۸ دقیقه
سینمای کودک

در دهه ۶۰ سینمای کودک ارج و قرب زیادی داشت. همان‌طور که بزرگترها و بچه‌ها با هم از برنامه‌های کودک که جزو معدود برنامه‌های مفرح و سرگرم‌کننده آن دوره تلویزیون بودند استقبال می‌کردند، در سینما هم فیلم‌های کودک و نوجوانی که روی پرده می‌رفتند قابلیت سرگرم کردن مخاطبان بزرگسال را هم داشتند. فیلم‌هایی که قصه گفتن را بلد بودند. در حقیقت در فضای دهه ۶۰ هنوز تکلیف هنر و سینما چندان مشخص نبود و کسی سمت و سوی مدیریت فرهنگی را نمی‌دانست که فیلم اجتماعی یا عاشقانه بسازد. به همین دلیل خیلی از نیروهای زبده سینمای ایران به سمت سینمای کودک رفته بودند. حاصل این تمرکز روی سینمای کودک و نوجوان ده‌ها فیلمی بود که آثار زیر در میان آن‌ها بیشتر مطرح شدند.

سال‌های اوج سینمای کودک

گلنار

فیلم کامبوزیا پرتوی پرفروش‌ترین فیلم سال ۱۳۶۷ شد. فیلمی که بارها و بارها به بهانه‌های مختلف در سینماها اکران شد و از تلویزیون هم ده‌ها بار پخش شد. دخترک آن فیلم تبدیل به ستاره امروز سینما و تلویزیون شده: غزل شاکری. فیلم «خاله قورباغه» که این روزها روی پرده‌ی سینماهاست درحقیقت وام‌دار فیلم «گلنار» و یکی از کاراکترهایش است. موزیکال شاد کودکانه‌ای که خیلی خوب ساخته شده بود و هنوز هم جذابیت‌های خودش را دارد.فیلم گلنار

مدرسه موش‌ها

مرضیه برومند برای صدا و سیما یک سریال عروسکی ساخته بود که از آواز بانمک تا کاراکترهای جذابش مورد توجه مخاطبان زیادی قرار گرفته بود. برومند تصمیم گرفت «مدرسه موش‌ها» را به سینما ببرد. خودش کارگردانی عروسکی‌اش را برعهده گرفت و محمد علی طالبی هم به عنوان کارگردان حضور داشت. مدرسه موش‌ها احتمالا بهترین فیلم کارنامه طالبی محسوب می‌شود. هزینه تولید «شهر موش‌ها» در اوایل دهه ۶۰ حدود یک میلیون و ۲۰۰هزارتومان شد اما فیلم توانست ۱۰ میلیون تومان بفروشد و بعد از «عقاب‌ها» در رده دوم جدول فروش قرار بگیرد.

پاتال و آرزوهای کوچک

به نظر می‌رسد در دهه ۶۰ فیلمسازان ما خلاق‌تر بودند. شاید کسی باورش نشود که ما در آن دوره فیلم فانتزی مثل «پاتال و آرزوهای کوچک» داشتیم. با یک عروسک عجیب و غریب به اسم پاتال که آرزوهای بچه‌ها را برآورده می‌کرد. این فیلم هم در سال اکران خودش جزو آثار پرفروش بود. در نوشتن فیلمنامه‌اش رضا کیانیان هم با مهدی سجاده‌چی همکاری کرده است. الان ممکن است برخی جلوه‌های ویژه‌ی این فیلم خام‌دستانه به نظر برسد اما همچنان فیلمی دوست‌داشتنی محسوب می‌شود.

دزد عروسک‌ها

محمدرضا هنرمند پیش از آن که وارد عرصه کمدی‌سازی شود با فیلم «دزد عروسک‌ها» تماشاگران زیادی را به سینما کشاند. فیلمی که پرفروش‌ترین فیلم سال ۱۳۶۹ شد. اکبر عبدی در نقش آدم شرور ستاره فیلم بود و ترانه‌های فیلم هم برای سال‌ها در یاد تماشاگران سینما باقی ماند.

سفر جادویی

سال ۱۳۶۹ یک فیلم مهم کودک دیگر هم داشتیم: «سفر جادویی» ساخته ابوالحسن داوودی که سوژه‌اش حتی برای امروز هم هیجان‌انگیز و نشان‌دهنده یک تخیل آزاد و رهاست. پدری که پسرش را تنبیه می‌کند و بعد در عالمی دیگر بابت این تنبیه مجازات می‌شود. جلوه‌های ویژه‌ی این فیلم هم به نسبت آثار امروزی کهنه شده اما سوژه‌اش و بازی اکبر عبدی دیدنی است.

سینمای کودک در تقلا برای زندگی

در سال‌های اول دهه هفتاد همچنان سینمای کودک در اوج بود تا پس از دوم خرداد که سینمای اجتماعی و سیاسی رونق گرفت. در همان سال‌های اول چند فیلم داشتیم که موردتوجه قرار گرفتند اما در یک مرور ساده متوجه می‌شوید که کیفیت این فیلم‌ها به اندازه آثار دهه ۶۰ نیست؛ به جز «کلاه قرمزی» که میراث ایرج طهماسب و حمید جبلی برای سینما و تلویزیون است و «الو الو من جوجوام» مرضیه برومند که در زمینه‌ی سینمای عروسکی کودک همیشه قدرتمند عمل کرده.

کلاه قرمزی و پسرخاله

کلاه قرمزی و پسرخاله

بعد از موفقیت مجموعه «کلاه قرمزی و آقای مجری» در تلویزیون ایرج طهماسب به فکر افتاد تا آن را به سالن‌های سینما ببرد. استقبال از فیلم فوق‌العاده بود. سال ۷۳ با میانگین قیمت بلیت ۸۰ تومانی در تهران، فیلم توانست ۱۷۲ میلیون تومان فروش کند. این فیلم سینمایی همچنان به‌عنوان یکی از پرمخاطب‌ترین فیلم‌های سینمای ایران شناخته می‌شود. موفقیتی که در دهه ۸۰ و ۹۰ هم تکرار شد.

مدرسه پیرمردها

فرشته طائرپور همیشه یکی از مهم‌ترین تهیه‌کنندگان حوزه سینمای کودک بوده است. «مدرسه پیرمردها» را او تهیه کرد. این فیلم را سیدعلی سجادی‌حسینی ساخته و فیلمنامه‌اش را هم علیرضا طالب‌زاده نوشته است. پسران یک پیرمرد ثروتمند برای این که ثروت او را از چنگش دربیاورند او را در خانه سالمندان می‌گذارند. نوه و دوستان نوه‌اش به کمکش می‌روند. طبق معمول فیلم‌های کودک آن سال‌ها نمک فیلم با اکبر عبدی بود که نقش آشپز خانه سالمندان را بازی می‌کرد.

مریم و می‌تیل

داستان اشک‌انگیز دخترکی که در پرورشگاه زندگی می‌کند و می‌خواهد زن مهربان همسایه مادرش باشد. مریم و می‌تیل جزو فیلم‌های غمگین کودک بود. دیگر خبری هم از آن فروش‌های افسانه‌ای فیلم‌های کودک در دهه ۶۰ نبود.

الو الو من جوجوام

مرضیه برومند استاد کار با عروسک‌هاست و در این فیلم با حضور مهدی هاشمی و مهتاب نصیرپور یک اکشن عروسکی دزد و پلیسی جذاب را روایت می‌کند که هنوز هم دیدنی است. فیلم پرفروش هم شد و در جدول فروش آن سال به رتبه ششم دست پیدا کرد.

خواهران غریب

اقتباس کیومرث پوراحمد از کتاب محبوب نوجوانان اریش کستنر با بازی خسرو شکیبایی و افسانه بایگان هم یکی از بهترین فیلم‌های کارنامه پوراحمد است و هم توانست در گیشه آن‌قدر موفق باشد که تبدیل به پرفروش‌ترین فیلم اکران شود. داستان دو خواهر دوقلو که به دلیل جدایی پدر و مادرشان از وجود هم خبر ندارند و اتفاقی با هم آشنا می‌شوند.

از هم پاشیدن ژانر کودک

کلاه قرمزی و سروناز

از اواسط دهه هفتاد اوضاع سینمای کودک وخیم شد و این روند در کل دهه هشتاد ادامه داشت. در این دوره چند فیلم به اسم سینمای کودک ساخته شد، اما این فیلم‌ها نه از نظر سینمایی آورده‌ای داشتند و نه در گیشه. برای چیزی حدود ۱۵ سال دور دست فیلم‌های کمدی افتاد و سینمای کودک تقریبا نابود شد. در دهه هشتاد تنها فیلم کودک قابل توجه «کلاه قرمزی و سروناز» بود. باز هم دستپخت جذاب ایرج طهماسب و حمید جبلی که توانست در سال ۱۳۸۱ دوباره تب سینما رفتن را میان مردم داغ کند و تبدیل به پرفروش‌‌ترین فیلم سال شود. به جز این، فیلم‌های کودک در دهه‌ی ۸۰ دستاوردی نداشتند.

سرگردانی سینمای کودک در دهه ۹۰

صحبت از سینمای کودک در دهه‌ی ۹۰ کار سختی است. اول این که انیمیشن‌هایی مثل «شاهزاده روم» یا «فیلشاه» ساخته شدند. (انیمیشن «تهران ۱۵۰۰» را با وجود ساختارش نمی‌شود کار کودک به حساب آورد.) این انیمیشن‌ها به لطف بلیت مدارس فروش‌های خوبی داشتند. اولی انیمیشن مذهبی بود که مدت زمان طولانی هم روی پرده ماند و دومی یک قصه ساده کودکانه. اما واقعیت این است که هیچ‌کدام‌شان فیلم‌های تحسین‌برانگیزی نبودند. ایرج طهماسب هم با «کلاه قرمزی و بچه ننه» تقریبا برند محبوب ما را خراب کرد.

فیلم مدرسه موش های 2

اما این وسط منیژه حکمت و مرضیه برومند با ساخت «شهر موش‌ها ۲» که پروسه تولید سنگین و پرهزینه‌ای داشت (هزینه تولید آن حدود ۷ میلیارد تومان شد) و تبلیغاتش در فضای مجازی هم خیلی خوب بود، توانستند دوباره مردم را یاد سینمای کودک یا در واقع همان سینمای کودک نوستالژیک دهه‌ی ۶۰ بیندازند. واقعیت این است که «شهر موش‌ها ۲» برای متولدان دهه ۶۰ فیلم جذاب‌تری بود. این فیلم بخشی از خاطرات کودکی را زنده می‌کرد، وگرنه با وجود حضور فرهاد توحیدی، پلات و طرح فیلم خیلی لاغر بود. همان قصه قدیمی دشمنی موش و گربه که این‌بار ارجاعات سیاسی روز را هم داشت و می‌خواست بگوید همه گربه‌ها هم دشمن نیستند. فیلم واقعا بدون آن همه موسیقی و جو رقص و شادی و رنگ موش‌ها نمی‌توانست مخاطب را تا پایان حفظ کند و حتی با همه این‌ها هم باز چیزی کم داشت. با این حال با فروش نزدیک به ۱۳ میلیاردتومان فیلم مسعود ده‌نمکی را هم پشت سر گذاشت و توانست نام خودش را به عنوان پرفروش‌ترین فیلم سال ۱۳۹۳ ثبت کند.

و حالا شکست فیلم «خاله قورباغه»

همان مشکلی را که ۴ سال پیش فیلم مرضیه برومند داشت، فیلم «خاله قورباغه» ساخته افشین هاشمی که این روزها روی پرده سینماهاست به شکل شدیدتری دارد. فیلم از پروداکشن درجه یکی برخوردار است. عروسک‌ها تر و تمیزند. فضای فیلم خوش آب و رنگ است. اما فقط به کار گروه سنی الف می‌آید. آن هم نه گروه سنی الف این سال‌ها. بچه‌های گروه الف «باب اسفنجی» و «بن تن» می‌بینند و چطور ممکن است ۸۵ دقیقه جذب دیدن قورباغه‌هایی شوند که البته بعضی‌هایشان بامزه هم هستند ولی درواقع بین‌شان درام ویژه‌ای شکل نمی‌گیرد.

فیلم خاله قورباغه

شخصیت‌پردازی کاراکتر سمسارباشی به عنوان بدمن این فیلم واقعا ضعیف است. تنها نکته فیلم رقص و شادی قورباغه‌ها و موزیکال بودنش است. به هر حال ملاحظه پدر و مادرها را هم باید بکنید که بچه‌ها را به سینما می‌برند. دست زدن‌های پیاپی با موسیقی و تماشای رقص قورباغه‌ها و آوازخوانی غزل شاکری در نهایت ده دقیقه فیلم را جالب توجه بکند. بعد از آن فیلم ملال‌آور می‌شود.
متاسفانه چه در «شهر موش‌ها ۲» و چه در «خاله قورباغه» مفهوم سینمای کودک به کلی نابود شده است. در این فیلم‌ها سینمای کودک به شادمانی موزیکال و کمی هم تعقیب و گریز تقلیل پیدا کرده است. در حالی که امروز در سینمای کودک جهان، این درام‌های پیچیده هستند که سعی می‌کنند زندگی را به بچه‌ها یاد بدهند. برای مثال انیمیشن‌هایی مثل «درون بیرون» یا همان «اینساید اوت» ساخته می‌شود تا به بچه‌ها رفتارهای درست را آموزش بدهد. انیمیشن‌ها و فیلم‌های کودکی که مفاهیم اخلاقی را با دقت لای زرورق‌های خوش آب و رنگ می‌پیچند اما درک می‌کنند که کودک هزاره سوم بسیار پیچیده‌تر از بچه‌های قرن پیش است و با وسایل ارتباط جمعی که در اختیار دارد جهان بزرگتری پیدا کرده. این جهان بزرگتر در سینمای کودک ما معنا ندارد. فیلم‌سازان ما گمان می‌کنند هنوز با چهار تا عروسک و رقص و آواز، آن هم در این دوره و زمانه سخت و با بلیت ۱۵ هزارتومانی می‌توانند مخاطب داشته باشند. نتیجه این می‌شود که در عرض همین ۴ سال دستاورد افشین هاشمی نسبت به دستاورد مرضیه برومند در «شهر موش‌ها ۲» یک شکست است. نصف سالن سینمای نمایش دهنده «خاله قورباغه» در مرکز شهر خالی بود و بچه‌هایی هم که در سالن بودند برای خودشان می‌دویدند و بازی می‌کردند. کسی پرده را نگاه نمی‌کرد. حتی کسی با دست و سوت فیلم را همراهی نمی‌کرد. «خاله قورباغه» علیرغم همه زحمت‌هایی که برایش کشیده شده و علیرغم تولید تر و تمیزش شکست خورده است؛ چون سازندگانش جهان کودکان امروز را درک نکرده‌اند. چون مخاطب‌شان را دست‌کم گرفته‌اند.

برچسب‌ها :
دیدگاه شما

یک دیدگاه
  1. Avatar علی

    تحلیل جالبی بود. به ویژه مقایسه ای که با انیمیشن های امروزی خارجی کردید و نتیجه گرفتید که فیلم سازان ژانر کودک در کشور ما هنوز فکر می کنند که دهه شصت است و با همان سبک و همان داستان، بچه های امروزی که به بهترین انیمیشن های روز دسترسی دارند، قرار است استقبال پرشوری از این دست فیلم ها بکنند. البته همه چیزمان باید به همه چیزمان بیاید. وقتی حال و روز سینمای بزرگسال ما این باشه معلومه که ژانر کودک هم وضع مشابهی خواهد داشت. کلا بعضی از فیلم سازان عزیز مملکت فکر می کنن که در ۱۴۰۰ سال پیش زندگی می کنیم بعضی ها هم که خواستند قدری امروزی تر باشن، زمان ۶۰ الی ۵۰ سال قبل رو امروزی دونستن.

loading...
بازدیدهای اخیر
بر اساس بازدیدهای اخیر شما
تاریخچه بازدیدها
مشاهده همه