۱۰ کارگردان خوش‌نام سینما که دستی بر آتش موسیقی دارند

۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۱ زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۱۵ دقیقه
کارگردان آهنگساز

اغلب ما سینمادوست‌ها نوعی احساس علاقه‌ی قلبی به کارگردان‌های محبوبمان داریم و آن‌ها را با فیلم‌های منحصر به فردشان می‌شناسیم. ما انتظار داریم که آن‌ها از هر جهت انسان‌های کاملی باشند، با این حال، وقتی متوجه می‌شویم که استعدادهایشان بسیار بیشتر از مهارت‌های کارگردانی است، شگفت‌زده می‌شویم. برخی از آن‌ها نوازندگان چیره‌دستی هستند و ما این بُعد از استعدادشان را نادیده گرفته بودیم.

توانایی‌های گسترده‌ی برخی از بهترین کارگردان‌های محبوب ما در زمینه‌ی موسیقی باورنکردنی است. در این مطلب ۱۰ کارگردان را نام بردیم که علاوه بر کارگردان و بازیگر، نوازنده‌ها و آهنگ‌سازهای ماهری هستند که شنیدن موسیقی‌هایشان ما را غافگیر خواهد کرد.

۱۰. آنتونی هاپکینز

آنتونی

هاپکینز در سال ۲۰۱۲ و طی یک مصاحبه خاطرنشان کرد که در تمام عمر خود آهنگسازی کرده و از حضور در کالج موسیقی لذت برده است. اما، او فکر می‌کرد که به اندازه‌ی کافی در رشته‌ی موسیقی باهوش نیست، بنابراین به بازیگر شدن رضایت داد. او آهنگ «ستاره‌ی دور» (Distant Star) را در سال ۱۹۸۶ ساخت و این قطعه به رتبه‌ی ۷۵ در جدول تک آهنگ‌های بریتانیا رسید. او همچنین «نقاب زمان» (The Masque of Time) را ساخت که توسط ارکستر سمفونیک دالاس در سال ۲۰۰۸ اجرا شد. در سال ۱۹۹۰، آنتونی هاپکینز اولین کارگردانی خود را با فیلم «دیلن توماس؛ سفر بازگشت» (Dylan Thomas: Return Journey) انجام داد.

او در سال ۱۹۹۶ در فیلم «اوت» (August) نقش ایوان دیویس را بازی کرد که کارگردانی فیلم را نیز بر عهده داشت. این فیلم اقتباسی از داستان «عمو وانیا» نوشته‌ی آنتوان چخوف است که در ولز اتفاق می‌افتد. در حالی که هاپکینز در درجه‌ی اول یک بازیگر است، نتوانستیم موسیقی‌های خلق شده به دست این هنرمند همه‌فن حریف را نادیده بگیرم.

در سال ۲۰۰۷ در فیلم «جریان پس‌رو» (Slipstream) نقش فلیکس بونهوفر را ایفا کرد که البته در این فیلم علاوه بر بازیگری، وظایف دیگری چون نوشتن فیلم‌نامه (اولین فیلمش)، کارگردانی و ساخت موسیقی متن آن را هم بر عهده داشت. این فیلم یک درام تجربی است که در سال ۲۰۰۷ در جشنواره‌ی فیلم ساندنس به نمایش درآمد. هنگامی که او ۲۷ ساله بود، یک والس با عنوان «و والس ادامه دارد» (And the Waltz Goes On) ساخت. تا سال ۱۹۶۴ این موسیقی شنیده نشد تا اینکه آندره ریو آلبومی به نام «آهنگسازی هاپکینز» منتشر، و سپس در وین توسط ارکستر خود اجرا کرد.

هاپکینز در سال ۲۰۱۲ آلبومی شامل ۹ قطعه‌ی موسیقی و آثار اصلی خود منتشر کرد. ارکستر سمفونیک شهر بیرمنگام قطعات او را در آلبومی به نام «آهنگساز» (Composer) اجرا کرد. هاپکینز به افتخار زادگاهش در ولز نام یکی از قطعات را «مارگام» (Margam) گذاشت.

۹. رابرت رودریگز

رابرت

رابرت رودریگز فیلمساز، نوازنده و فیلمنامه‌نویس آمریکایی اهل سن آنتونیوی تگزاس است. او اصالتی مکزیکی-آمریکایی دارد و عشق خود را به فیلم به زمانی می‌داند که پدرش یک VCR با دوربین خرید. این یکی از اولین‌ چیزهایی بود که بسیار مورد توجه او قرار گرفت. او شروع به فیلمبرداری از بازی‌های فوتبال مدرسه‌اش کرد، اما سبک هنری او مورد قدردانی قرار نگرفت و در نتیجه او برای مدتی دلسرد شد.

اولین موفقیت او فیلم اکشن «ال ماریاچی» (El Mariachi) بود که ساخت آن تنها ۷۰۰۰ دلار هزینه داشت و جایزه‌ی تماشاگران را در جشنواره‌ی فیلم ساندنس در سال ۱۹۹۳ دریافت کرد. او در دوران جوانی گیتار و پیانو خوانده بود و موسیقی متن «ال ماریاچی» را با تجهیزات ریدیوشک (Radio Shack) در گاراژ خود ساخت. او دوست دارد یک شخصیت موسیقیایی داشته باشد و در جنبه‌های مختلف هنر موسیقی سنتی مکزیک کاوش کند.

استعداد رودریگز تنها به نویسندگی، کارگردانی و تهیه کنندگی فیلم‌های خود محدود نمی‌شود و او فعالیت‌‌های دیگری چون اپراتور دوربین، اپراتور استدی‌کم، مدیر تصویربرداری، تدوین‌گر، سرپرست جلوه‌خای ویژه، طراح تولید، تدوینگر صدا و البته آهنگسازی هم در کارنامه‌ی درخشان هنری خود دارد.

به همین دلیل نام مستعار او «تیم فیلمبرداری یک نفره» است. او اغلب در تیتراژ خود را به اختصار و ساده با این تعریف «برداشت، تدوین و موسیقی توسط رابرت رودریکز» معرفی می‌کند. به این ترتیب بود که او برای «روزی روزگاری در مکزیک» (Once Upon a Time in Mexico) اعتبار کافی را دریافت کرد. او خلاقیت را راه حل مشکلات می‌داند نه پول. اگرچه فیلم‌شناسی او شامل آثار موفقی مانند «شهر گناه» (Sin City)، «غارتگران» (Predators)، «دسپرادو» (Desperado)، و «بچه‌های جاسوس» (Spy Kids) است و جوایز معتبر متعددی را برای آثارش دریافت کرده است، او هنوز تجربه و کارش با همکارانی مانند جورج لوکاس و کوئنتین تارانتینو را بسیار ارزشمند می‌داند.

۸. جان کارپنتر

کارپنتر

جان کارپنتر به‌عنوان کارگردان فیلم‌های ترسناک، کارنامه‌ی درخشانی دارد. اگرچه بسیاری از فیلم‌های او در ابتدا شکست خوردند، اما در ژانرهای علمی-تخیلی، اکشن و ترسناک به فیلم‌های کلاسیک بدل شدند. آثار او به بخشی جدایی‌ناپذیر از فرهنگ عامه تبدیل شده است و تاثیر او به عنوان فیلمساز و آهنگساز موسیقی قابل توجه است. او بدون شک عناوین استاد ترسناک و استاد وحشت را به خاطر فیلم‌های معروف خود به دست آورده است.

او در نواختن گیتار، بیس، پیانو و سینت سایزر مهارت دارد و دیسکوگرافی گسترده‌ای از آلبوم‌های استودیویی و ریمیکس دارد. او برای اولین بار به عنوان یک موسیقیدان به دلیل انتشار مجدد و آلبوم‌هایش با نام «تم‌های گمشده» و «والس مرگ» تور برگزار کرد. آثار او با مضامین آخرالزمانی مشهور است. «هالووین» (Halloween) توسط «کتابخانه‌ی کنگره‌ی ایالات متحده» تایید، و به عنوان بخشی از «فهرست ملی ثبت فیلم» به ثبت رسیده است.

۷. اِمیر کوستوریتسا

کوستوریتسا

برای سال‌ها برداشت‌های متضادی از کار و نگرش امیر کوستوریتسا وجود داشت. امروز او یکی از کارگردان‌های برتر جهان، یک موسیقیدان و یک نویسنده است که جوایز متعددی را در زمینه‌ی فیلم، موسیقی و همچنین معماری دریافت کرده است.

امیر کوستوریتسا کارگردان صربستانی که اولین فیلمش «عروس‌ها می‌آیند» (Nevjeste dolaze) به دلیل «توجه صریح به تابوهای جنسی» در یوگسلاوی کمونیستی سابق توقیف شد، هرگز دست از تحریک بر اساس ایده‌های ضد جهانی‌اش برنداشت. او برای فیلم‌های «وقتی بابا رفته بود ماموریت» (Otac na službenom putu) و «زیرزمین» (Podzemlje) در کن برنده‌ی دو جایزه‌ی نخل طلایی شد و فیلم‌هایش برای دریافت جایزه‌ی اسکار برای فیلم غیرانگلیسی زبان رقابت می‌کردند. او چندین بار رییس هیات داوران جشنواره‌ی فیلم کن و جشنواره‌ی فیلم ونیز بود. او همچنین دارنده‌ی مدال نشان هنر و ادبیات فرانسه و سفیر یونیسف در صربستان است. او هم تابعیت صربستان و هم تابعیت فرانسه دارد.

امیر کوستوریتسا در سارایوو به دنیا آمد و در دانشکده‌ی فیلم آکادمی هنرهای نمایشی پراگ تحصیل کرد. دومین فیلم دانشجویی او «گرنیکا» (Guernica) جایزه‌ی اصلی جشنواره‌ی فیلم دانشجویی کارلووی واری را برای او به ارمغان آورد. پس از فارغ‌التحصیلی در سال ۱۹۷۸، کوستوریتسا به سارایوو بازگشت و در آنجا شروع به کار در تلویزیون محلی کرد.

کوستوریتسا همچنین با گروه خود «امیر کوستوریتسا و ارکستر بدون سیگار» به عنوان آهنگساز و گیتاریست به دور دنیا سفر می‌کند. موسیقی او پنج سال پیش در اپرای باستیل پاریس به رسمیت شناخته شد، جایی که یک اپرای پانک با نام «زمان کولی‌ها» با الهام از فیلمی به همین نام اجرا شد.

در همان سال، به امیر کوستوریتسا مدال فرانسه در رشته‌ی هنر و ادبیات اعطا شد که مهمترین جایزه‌ی فرانسه در زمینه‌ی فرهنگی است. کوستوریتسا همچنین ویدیوی کاور آهنگ «باران در بهشت» (Rainin’ In Paradize) را برای آلبوم موزیسین فرانسوی مانو چائو کارگردانی کرد.

۶. مایک فیگیس

فیگیس

فیگیس از دوران کودکی تا سن هشت سالگی در نایروبی کنیا بزرگ شد. در بازگشت به انگلستان، گیتار کلاسیک خواند و در پیانو و ترومپت نیز مهارت یافت. در اواسط دهه‌ی ۶۰ او عضو گروه R&B  به نام Gas Board  بود که خواننده‌ی اصلی آن برایان فری بود. فیگیس همچنین با People Show یک گروه تئاتر تجربی، همکاری داشت. او سپس در سمت‌های مختلف در تئاتر فعالیت کرد و سپس به عنوان کارگردان تلویزیونی شناخته شد. «دوشنبه‌ی طوفانی» (Stormy Monday)  در سال ۱۹۸۸ اولین پروژه‌ی هالیوودی او بود که راه را برای ساخت «امور داخلی» (Internal Affairs) در سال ۱۹۹۰ باز کرد.

او همچنان در کارگردانی از پیشینه‌ی موسیقی و تئاتر خود استفاده می‌کند و تقریبا برای تمام فیلم‌هایش خودش موسیقی متن را می‌نویسد، آثاری چون «دوشیزه جولی» (Miss Julie) اقتباس از رمان آگوست استریندبرگ (۱۹۹۹) و «نسخه‌ی براونینگ» (Browning Version) نوشته‌ی ترنس رتیگان (۱۹۹۴) و (The Loss of Sexual Innocence) (1999)، اثری که در ابتدا به عنوان یک قطعه‌ی نمایشی در نظر گرفته شد و او فیلمبرداری آن را هم انجام داد.

فیگیس فعالیتش را از تولیدات چند رسانه‌ای تئاتری مانند «محو شدن آهسته» (Slow Fade) (1982) شروع کرد، جایی که موسیقی و اجرای زنده با استفاده از فیلم و اسلاید تکمیل شد. این محصول اساس ساخت «خانه» (The House) (1984)، یک فیلم تلویزیونی را فراهم کرد. علیرغم استقبال از این تولیدات، تلاش‌های او بلافاصله به کار بیشتر روی صفحه‌ نمایش منتهی نشد، اگرچه فیلم در نهایت بخشی از بودجه‌ی اولین فیلم فیگیس در سینما یعنی «دوشنبه‌ی طوفانی» را تامین کرد.

۵. کلینت ایستوود

ایستوود

بیش از ۷ دهه، از ۱۹۵۰ تا ۲۰۱۰، کلینت ایستوود در صنعت سینما فعال بوده است. او در ۴۳ فیلم نقش‌آفرینی کرده و به عنوان کارگردان، تهیه کننده، بازیگر و آهنگساز فعالیت داشته و جوایز و نامزدی‌های زیادی را هم از آن خود کرده است. او در فیلم‌ها نواخته، آهنگ‌هایی نوشته و ساخته و موسیقی‌های متن اصلی را برای بسیاری خلق کرده است. آثاری چون:

  • واگنت را رنگ کن (Paint Your Wagon)
  • دستکش آهنی (The Gauntlet)
  • برانکو بیلی (Bronco Billy)
  • از هر راهی که می‌توانی (Any Which Way You Can)
  • مرد هانکی تانک (Honkytonk Man)
  • گرمای شهر (City Heat)
  • مرز دلشکستگی (Heartbreak Ridge)
  • یک دنیای بی‌نقص (A Perfect World)
  • پل‌های مدیسون کانتی (The Bridges of Madison County)
  • قدرت مطلق (Absolute Power)
  • جنایت واقعی (True Crime)
  • رودخانه‌ی مرموز (Mystic River)- موسیقی متن
  • محبوب میلیون دلاری (Million Dollar Baby)- موسیقی متن
  • پرچم‌های پدران ما (Flags Of Our Fathers)- موسیقی متن
  • (Grace is Gone)- موسیقی متن
  • بچه‌ی جایگزین (Changeling)- موسیقی متن
  • گرن تورینو (Gran Torino)- موسیقی متن، ساخت و اجرای موسیقی تیتراژ
  • آخرت (Hereafter)- موسیقی متن
  • جی ادگار ( Edgar)- موسیقی متن

ایستوود به بی‌باپ، جَز، کانتری و وسترن، بلوز، کلاسیک و ریتم اند بلوز (R&B) کلاسیک علاقه دارد. او پیانو می‌نوازد و آلبومی با عنوان «علاقه‌مندی‌های کابوی» در سال ۱۹۵۹ تولید کرده است. ایستوود دارای مدرک افتخاری دکترای موسیقی است که توسط کالج موسیقی برکلی به او اعطا شده است. امپراتور آکیهیتو ژاپن به دلیل مشارکت او در تقویت روابط ژاپن و ایالات متحده، نشان خورشید طلوع را به او اعطا کرد. او همچنین دارای دکترای افتخاری نامه‌های انسانی است که توسط U.S.C به او اعطا شده است.

۴. جیم جارموش

جارموش

جیم جارموش بیشتر به عنوان یکی از مشهورترین فیلمسازان مستقل آمریکا شناخته می‌شود، اما او همچنین موسیقیدانی است که از موسیقی و سایر نوازندگان به عنوان اجزای اصلی فیلم‌هایش استفاده کرده است. جارموش در ۲۲ ژانویه ۱۹۵۳ در آکرون، اوهایو به دنیا آمد، جایی که پدرش برای یک شرکت تایرسازی کار می‌کرد و مادرش به بررسی فیلم‌ برای روزنامه‌ی محلی مشغول بود. جارموش با علاقه‌ی شدید به موسیقی، فیلم و ادبیات بزرگ شد و پس از فارغ التحصیلی از دبیرستان در سال ۱۹۷۱، پیش از انتقال به دانشگاه کلمبیا در شهر نیویورک، برای مدت کوتاهی در دانشگاه نورث وسترن شیکاگو در رشته‌ی روزنامه‌نگاری تحصیل کرد.

تمرکز جارموش در کلمبیا بر روی شعر بود، اما در طول یک ترم تحصیلی خارج از کشور در پاریس، او به یکی از طرفداران پرشور برنامه‌نویسی التقاطی در سینمای مشهور فرانسه تبدیل شد که اشتیاق او را به فیلمسازی بیدار کرد. جارموش در سال ۱۹۷۶ به نیویورک بازگشت و در مدرسه‌ی هنر تیش (Tisch) دانشگاه نیویورک پذیرفته شد و در آنجا فیلمسازی خواند.

جارموش به صحنه‌ی موسیقی زیرزمینی در حال رشد نیویورک وارد شد. او حامی ثابت CBGB بود و برای مدت کوتاهی عضو گروه نو ویو رابین کراچفیلد، به نام «روزهای تاریک» (Dark Days) بود. جارموش همچنین چندین سال را به نواختن کیبورد و گیتار الکتریک با گروه دل-بیزانتینز گذراند که با همکاری یکدیگر چندین تک آهنگ و آلبومی به نام Lies to Live By در سال ۱۹۸۲ منتشر کردند.

انتخاب نوازندگان در نقش‌های کلیدی به یکی از علائم تجاری جارموش در طول سال‌ها تبدیل شد. لوری و تام ویتس در سال ۱۹۸۶ در «مغلوب قانون» (Down by Law) ایفای نقش کردند، «قطار مرموز» (Mystery Train) در سال ۱۹۸۹ شامل جو استرامر، جی هاوکینز و روفوس توماس (و همچنین روح الویس پریسلی) بود، ایگی پاپ در سال ۱۹۹۵ در «مرد مرده» (Dead Man) ظاهر شد، و RZA از گروه «قبیله‌ی وو تنگ» (Wu-Tang Clan) در سال ۱۹۹۹ موسیقی «گوست داگ؛ سلوک سامورایی» (Ghost Dog: The Way of the Samurai) را ساخت و همچنین در نقش یک سامورایی بازی کرد.

در سال ۲۰۰۹، جارموش با تشکیل گروه «خرگوش بد» (Bad Rabbit)، که خودش آن را «راک اند رول سایکدلیک اسلوموشن» (slow-motion psychedelic rock & roll) توصیف می‌کند، به موسیقی فعال بازگشت. «خرگوش بد» همچنین با حضور کارتر لوگان و شین استون بک، ترانه‌ای را برای فیلم جارموش با نام «مرزهای کنترل» (The Limits of Control) نوشت و ضبط کرد و قطعات برجسته‌ی موسیقی آن‌ها در یک آلبوم منتشر شد. در سال ۲۰۱۰، جارموش اعلام کرد که «خرگوش بد» نام خود را به «اسکوارل» (Sqürl) تغییر داده و در حال ضبط قطعات جدید هستند.

در همان سال، جارموش برای کمک به سرپرستی جشنواره‌ی (All Tomorrow’s Parties) با گروهی شامل کرت وایل، بوریس، دی‌جی کول هرک، وودن شیپس، راکوون، فرشتگان سیاه و دختران ویوین دعوت شد. در سال ۲۰۱۲، جارموش یک جفت آلبوم از قطعات بداهه با نوازنده‌ی آزمایشی عود جوزف ون ویسم، با نام «راز بهشت» (The Mystery of Heaven) ​​و «در باب ورود به ابدیت» (Concerning the Entry into Eternity) منتشر کرد.

۳. وودی آلن

آلن

وودی آلن قبل از اینکه به عنوان یکی از برجسته‌ترین فیلمسازان آمریکایی قرن بیستم ظاهر شود، یک استندآپ کمدین بود. اگرچه دوران تصدی او به عنوان یک کمدین نمایشی نسبتا کوتاه بود، اما اهمیت آن برای توسعه‌ی آثار بعدی‌اش بسیار مهم بود. آلن روی صحنه و هنگام ضبط فیلم‌هایش، حساسیت منحصربه‌فرد روان‌رنجور و منحصربه‌فرد نیویورکی را که به نشانه‌های بارز حرفه‌ای او به‌عنوان بازیگر، نویسنده و کارگردان تبدیل شد، به کمال رساند، و به‌طور قاطعانه‌ای شخصیت خنثی و ناهنجاری را تثبیت کرد که برای مدت‌ها معرف او در سینما بود.

آلن از دوران نوجوانی‌اش طرفدار جَز بود. البته او ملودی‌های سینگالونگ (همنوازی) و ریتم‌های رگ‌تایم پر جنب و جوش عصر جز قبل از تولدش را ترجیح می‌داد. او از دوران نوجوانی کلارینت می‌نواخت و نام هنری خود را از یک بُت، کلارینتیست مشهور وودی هرمان انتخاب کرد. او حداقل از اواخر دهه‌ی ۱۹۶۰ به طور عمومی اجرا کرده است، به ویژه با گروه جَز (Preservation Hall) که موسیقی متن «در خواب فرو رفته» (Sleeper) از اولین اجراهای تلویزیونی آن‌ها بود. علاقه‌ی دیرینه‌ی او به نواختن جَز موضوع مستند «وایلد من بلوز» (Wild Man Blues) در سال ۱۹۹۸ درباره‌ی او و گروهش در پی اولین تور اروپایشان و همچنین موسیقی متن همراه آن بود.

آلن از سال ۱۹۹۷ اکثر دوشنبه شب‌ها را در کافه کارلایل و قبل از آن، از سال ۱۹۷۱ در میخانه‌‌ها و طبق معمول با گروه جَز ادی دیویس نیواورلئان کلارینت می‌نواخت و می‌نوازد و این برنامه هرگز تغییر نکرد حتی به خاطر دریافت جایزه‌ی اسکار که در همان شب اجرایش برگزار شده بود! در سال‌های اخیر، او یک تور جَز به دور اروپا ترتیب داده بود. در سال ۲۰۱۹، آلن و گروهش در اسپانیا و بلژیک اجرا داشتند. در سال ۲۰۱۷، او در سالن معتبر رویال آلبرت در لندن نواخت. از آلن و گروهش دو قطعه‌ی موسیقی به نام‌های (The Bunk Project) در سال ۱۹۹۳ و (Wild Man Blues) در سال ۱۹۹۷ منتشر شده است.

از جذابیت‌های گروه آلن این است که رپرتوار آن‌ها شامل بیش از ۱۲۰۰ آهنگ است و مجموعه‌ی متنوعی از آهنگ‌های محبوب اوایل قرن بیستم، سرودها، بلوز و راگ‌ها را شامل می‌شود. مطابق با ماهیت خودانگیخته‌ی موسیقی جَز، هر اجرا مجموعه‌ای پرانرژی از بداهه‌نوازی است تا جایی که هیچ لیست پخشی وجود ندارد، و همچنین نوازندگان نمی‌دانند که آلن، با همکاری مدیر گروه، ادی دیویس، بعدا چه آهنگی را اجرا خواهد کرد.

۲. چارلی چاپلین

چاپلین

زندگی حرفه‌ای چارلی چاپلین که بیشتر به عنوان شخصیت «ولگرد» در فیلم‌های صامت به خاطر آورده می‌شود، بیش از ۷۵ سال طول کشید. او به عنوان بازیگر، کارگردان، فیلمنامه‌نویس، تهیه کننده، تدوینگر و آهنگساز شناخته می‌شد. از آنجایی که او به موسیقی علاقه داشت، به تنهایی آموخت که چگونه ویولن سل، ویولن و پیانو بنوازد. ویولن و ویولن سل را همه جا با خود حمل و اغلب تمرین می‌کرد. هنگامی که فناوری صدا وارد عرصه‌ی سینما شد، او موسیقی متن ارکستر هماهنگ شده را برای «روشنایی‌های شهر» (City Lights) در سال ۱۹۳۱ ساخت. از آن نقطه به بعد، او موسیقی متن تمام فیلم‌هایش از جمله فیلم‌های صامت و کوتاه را خودش ساخت.

چاپلین در زمینه‌ی موسیقی آموزش آکادمیکندیده بود، نمی‌توانست نت موسیقی بخواند، و به نوازندگان حرفه‌ای وابسته بود تا به او کمک کنند تا آهنگ‌های خود را بسازد. او ایده‌هایش را برای موسیقی مورد نظر، آواز خواندن یا نواختن پیانو برای نشان دادن خواسته‌های خود به آهنگسازان همکارش، بداهه می‌گفت. محبوبیت آهنگ‌های او که اکثرا در فیلم‌هایش استفاده می‌شد به قدری بود که بارها و توسط هنرمندان بسیاری بازخوانی و استفاده شد. از جمله «لبخند» (Smile) که در سال ۱۹۵۴ به آهنگی محبوب با صدای نت کینگ کول تبدیل شد، یا «این موسیقی من است» (This is My Song) که پتولا کلارک اجرا کرد و «تم تری» (Terry’s Theme) که توسط خواننده جیمی یانگ در سال ۱۹۵۲ با نام «جاودانگی» (Eternally) محبوبیت یافت. چاپلین در سال ۱۹۷۳ برای فیلم «روشنایی‌های صحنه» (Limelight) برنده‌ی جایزه‌ی اسکار شد. این فیلم جایزه‌ی بهترین موسیقی اورجینال را هنگام انتشار مجدد دریافت کرد.

۱. دیوید لینچ

لینچ

دیوید لینچ علاوه بر فعالیت‌های شگفت‌انگیز خود به‌عنوان کارگردان، نویسنده، تهیه‌کننده و طراح صدا، استعداد هنری خود را تا مرز موسیقی نیز گسترش داد. او با آهنگساز مورد علاقه‌اش آنجلو بادالامنتی در ترانه‌ها و موسیقی متن پروژه‌هایش، از جمله موسیقی برای «مخمل آبی» (Blue Velvet)، موسیقی متن نمادین «تویین پیکس» (Twin Peaks) در سال ۱۹۹۰ و «جاده‌ی مالهالند» (Mulholland Drive) همکاری کرد. او همچنین، با و بدون بادالامنتی، در آلبوم‌های پاپ مانند «شناور در شب» (Floating into the Night) از جولی کروز (که شامل آهنگ‌هایی بود که او در موسیقی متن‌های «مخمل آبی» و «تویین پیکس» اجرا کرد) و گیتاریست جَز دیوید ژورکی، گروه (Fox Bat Strategy)، همکاری کرد. لینچ با مهندس صدا جان نف برای (Blue Bob) همکاری کرد، پروژه‌ای که این دو در استودیوی خانگی لینچ ضبط کردند.

این کارگردان با دنجر ماوس و مارک لینکوس از گروه «اسپارکلهاوس» (Sparklehorse) برای ساخت آلبوم «شب تاریک روح» (Dark Night of the Soul) همکاری داشت، پروژه‌ای که شامل کارگردانی لینچ و موسیقی لینکوس و دنجر ماوس و همچنین شامل آهنگی که لینچ خوانده بود می‌شد. اگرچه این پروژه برای انتشار در سال ۲۰۰۹ در نظر گرفته شده بود، اما مسائل قانونی مانع از توزیع آن تا اواسط سال ۲۰۱۰ شد. بعدا در همان سال، لینچ اولین تک‌آهنگ خود با نام «امروز روز خوبیه/ من می‌دانم» (Good Day Today/I Know) را منتشر کرد. این تک‌آهنگ با خوانندگی و اجرای لینچ در اوایل سال ۲۰۱۱، و یک آلبوم کامل به نام «زمان دلقک دیوانه» (Crazy Clown Time) در سال ۲۰۱۱ به دنبال آن منتشر شد.

لینچ با دومین آلبوم خود، به سبک تلفیقی راک/بلوز با نام «رویای بزرگ»، در اواسط سال ۲۰۱۳ بازگشت. لینچ یک همکاری در سال ۲۰۰۷ با پیانیست/آهنگساز مارک زبروفسکی داشت که در زمان کار بر روی فیلم «امپراتوری درون» (Inland Empire) ضبط شد.

برچسب‌ها :
دیدگاه شما

یک دیدگاه
  1. کورش

    سلام..منبع را مشخص میکردید خوب میشد.

loading...
بازدیدهای اخیر
بر اساس بازدیدهای اخیر شما
تاریخچه بازدیدها
مشاهده همه