کتاب «بادام» اثر وون پیونگ‌ سون؛ داستان هم‌زیستی دو هیولا

۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۲ زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۱۰ دقیقه
کتاب بادام

وون پیونگ سون کارگردان و فیلم‌نامه‌نویس در کتاب بادام اولین رمان خود، داستان چالش‌برانگیز سون یونجائه را روایت می‌کند که به بیماری آلکسی تایمیا مبتلا شده است. این وضعیت یک نقصان عاطفی نادر است که توانایی تجربه و درک احساسات ضروری مانند ترس، عشق، غم، خشم یا انزجار را از فرد می‌گیرد. نویسنده که در سال ۱۹۷۹ در کره جنوبی متولد شده، از طریق داستانش، یک سؤال نگران‌کننده را مطرح می‌کند: افرادی که نمی‌توانند چیزی را احساس کنند چگونه گریه می‌کنند؟

همان‌طور که عنوان کتاب به آن اشاره می‌کند، آزمایشات پزشکی نشان می‌دهد که آمیگدالای مغز یونجائه به اندازه یک بادام است و به همین دلیل است که این نوجوان نمی‌تواند به آگاهی عاطفی دست یابد. یونجائه نه تنها آمیگدالای توسعه نیافته‌ای دارد، بلکه سیستم لیمبیک و لوب فرونتال او به خوبی با هم ارتباط برقرار نمی‌کنند. بنابراین، این مرد جوان در تجربه احساسات مانند افراد دیگر با مشکلات زیادی روبه‌رو است. یونجائه نمی‌تواند معنای ضمنی ژست‌ها، حالات چهره، انحرافات صدا، جوک‌ها، دیالوگ‌های دو معنایی را درک کند و به ویژه نمی‌تواند حالات عاطفی (خود و دیگران) را تفسیر کند. لازم به ذکر است که از نظر ریشه‌شناسی، اصطلاح الکسی تایمیا که توسط سیفنئوس ابداع شده است، به «فقدان کلمات برای بیان احساسی» اشاره دارد.

خلاصه کتاب بادام

وون پیونگ سون داستان نوجوانی را روایت می‌کند که نمی‌تواند با خودش ارتباط برقرار کند و در نتیجه نمی‌تواند با دنیای اطرافش ارتباط برقرار کند. با توجه به شرایط و پیش‌بینی‌های پزشکی ناگوار، مادر و مادربزرگ یونجائه تصمیم می‌گیرند هر کاری که می‌توانند انجام دهند تا به پسر کمک کنند تا بتواند با استقلال ارتباط برقرار کند و بتواند در جامعه‌ای که به سرعت در مورد افراد متفاوت قضاوت می‌کند و آن‌ها را بدنام می‌کند، دوام بیاورد.

دانلود کتاب بادام

مراقبین فداکارش روز به روز به او درس‌هایی در مورد قوانین اجتماعی و اصول رفتار خوب می‌دهند تا او بتواند با محیط خود ارتباط برقرار کند و با آن سازگار شود. به طور معمول، یونجائه باید هر چیزی را که اکثر مردم صرفاً به طور غریزی می‌آموزند، حفظ، تمرین و جعل کند. مادر و مادربزرگش از او می‌خواهند که خلق‌وخوی خود را جعل کند و به او یاد می‌دهند که با همسالانش همدلی کند.

یونجائه می‌گوید: «حتی فکر می‌کردم مغزم به هم ریخته است، چیزی که روحم را سالم نگه می‌داشت گرمای دست‌هایی بود که دستانم را از دو طرف گرفته بودند.»

به لطف تلاش‌های مداوم خانواده، یونجائه یاد می‌گیرد که با دیگران ارتباط برقرار کند و در موقعیت‌های روزمره با آن‌ها کنار بیاید. «عادی بودن کاذب» به او اجازه می‌دهد بدون مشکل در مدرسه جا بیفتد. علیرغم اینکه یونجائه توسط همکلاسی‌هایش به عنوان یک بچه «عجیب» و «بی احساس» برچسب زده می‌شود، در نهایت موفق می‌شود در زندگی و مدرسه به سر ببرد. با این حال، دنیای این نوجوان زمانی که خانواده‌اش قربانی یک حمله شنیع در شب کریسمس می‌شوند، از هم می‌پاشد. جشنی که قرار بود جشن زیبایی باشد، ناگهان به یک کابوس تبدیل می‌شود، زیرا مردی با رفتار ناپایدار ذهنی مادربزرگش را با چاقو می‌کشد و مادرش را کتک می‌زند و به کما می‌رود.

پس از این حادثه غم‌انگیز، یونجائه، که فاقد مهارت‌های اجتماعی و واکنش عاطفی است باید مسئولیت آینده خود را بپذیرد. در این دوراهی، این نوجوان شانزده ساله تصمیم می‌گیرد که یک «زندگی عادی و معمولی» را دنبال کند تا به خواسته‌های قلبی مادرش احترام بگذارد. به این ترتیب، یونجائه روال معمول را دنبال می‌کند، ظاهر خود را حفظ می‌کند و از فروشگاه کتاب دست دومی که خانواده‌اش قبلاً اداره می‌کردند، مراقبت می‌کند.

روزهای تنهایی یونجائه زمانی که او دبیرستان را شروع می‌کند تغییر می‌کند و مسیرش با ایسو یون، معروف به «گونی»، نوجوانی خشن و متزلزل که بر علیه یونجه خشمگین می‌شود و در مدرسه به طور مداوم و وحشیانه به او حمله می‌کند، می‌گذرد.

گونی به نوبه خود جوانی است که زخم‌های عمیق روحی را متحمل شده است. در سن بسیار پایین از خانواده‌اش جدا شد و مجبور شد در خانه‌های پرورشی، یتیم خانه‌ها و مدرسه اصلاحات نوجوانان بزرگ شود. پس از سیزده سال در سیستم مراقبت‌های عمومی، این نوجوان یک حقیقت ظریف و غیرمنتظره را می‌آموزد: خانواده قانونی او هرگز او را به سرنوشت خود رها نکردند. از لحظه ناپدید شدن او، والدینش بی امان برای بازگرداندن او مبارزه کردند. گونی آسیب دیده، غرق شده و پر از کینه تاریک، سعی می‌کند دوباره در خانه‌ای که برای او بیگانه، دور و غیرممکن به نظر می‌رسد، ادغام شود.

بر خلاف همه احتمالات، شکنجه‌گر پرهیاهو و قربانی یک پیوند غیرعادی ایجاد می‌کنند. آن‌ها هر دو رانده، تنها و ناسازگار، دوستی عجیب و غریب و بعید ایجاد می‌کنند. همان‌طور که این «هیولاها» در مورد یکدیگر می‌آموزند، آن‌ها نیز شروع به کشف بیشتر هویت خود می‌کنند. از این نظر، کتاب بادام تضاد جسورانه‌ای را بین پسری که محکوم به پوچی درونی است و پسری که محکوم به حساسیت دلخراش است ایجاد می‌کند.

از تعامل با گونی، یونجه شروع به پرسیدن سؤالات جدیدی در مورد جهان و تعامل انسانی می‌کند. اگرچه ژنتیک همچنان توانایی پردازش عاطفی او را محدود می‌کند، اما چیزی کوچک در درون او تکان می‌خورد. به تدریج، پسر با احساسات یخ زده تسلیم کنجکاوی و حتی توهم می‌شود.

کتاب بادام اثر وون پیونگ‌سون انتشارات دانش آفرین

«چراغ را خاموش کردم و بوی کتاب را استشمام کردم که هنوز باقی‌مانده بود. به اندازه پس زمینه اطرافم آشنا بود. اما متوجه شدم که چیزی کمی متفاوت روی عطر است. ناگهان اخگر کوچکی دوباره در قلبم روشن شد. می‌خواستم بین سطرها را بخوانم. من می‌خواستم کسی باشم که واقعاً معنای کلمات نویسنده را بفهمد. من می‌خواستم افراد بیشتری را بشناسم، بتوانم در گفتگوهای عمیق شرکت کنم، و یاد بگیرم که انسان بودن چیست.»

با این وجود، زمانی که گونی از خانواده‌اش فرار می‌کند و زندگی خود را به خطر می‌اندازد، همه چیز به طرز وحشیانه‌ای رخ می‌دهد. شاید از ترس، شاید از روی عشق، یونجائه تصمیم می‌گیرد مداخله کند و به دوستش کمک کند. به هر حال، پسری که نمی‌داند چگونه احساس کند، غریزه خود را بیدار می‌کند و تمام تلاش خود را می‌کند تا گونی را نه تنها از خطری که او را تهدید می‌کند، بلکه از خشونت خودش نیز نجات دهد.

کتاب بادام درهم شکسته درباره قدرت دوستی، قدرت احساسات و نیاز مبرم به زندگی با همدلی و شفقت بیشتر است. نویسنده با پرسش‌های تکان‌دهنده و نظرات روشنگرانه، ما را به آگاهی از ناگویی هیجانی دعوت می‌کند و ما را به نابودی تعصبات اجتماعی ترغیب می‌کند.

اگرچه ممکن است با خواندن خلاصه کتاب بادام به این نتیجه رسیده باشید که رمان بادام به ژانر جوان بزرگ‌سال تعلق دارد، داستان فراتر از این برچسب تحریریه است و می‌تواند برای مخاطبان مختلف جذاب باشد. قلم وون پیونگ سون به طرز قابل ملاحظه‌ای زیرک و شوخ است، نویسنده در تکان دادن و تسخیر خواننده دقت خوبی دارد. کتاب بادام یکی از آن استثناهای نادری است که نیاز به بازخوانی را در خواننده برمی انگیزد.

کتاب بادام برنده جایزه چانگبی برای ادبیات جوانان شد، با استقبال خوبی از سوی منتقدان مواجه شد و به سرعت به یکی از پرفروش‌ترین ها تبدیل شد.

نقد رمان بادام

نقد کتاب بادام وون پیونگ‌سون

رمان بادام اثر وون پیونگ سون که توسط فریناز بیابانی به فارسی ترجمه شده است، رمانی مسحورکننده است که قلب یک خواننده را به طور غیرقابل‌انکاری تسخیر می‌کند. یونجائه پانزده ساله به دلیل مشکلات هیجانی نمی‌تواند احساسات انسانی را تجربه کند و دیگران او را یک هیولا می‌دانند. احساساتی مانند عشق و همدلی برای او فقط کلمات هستند. در شش سالگی کودکی را می‌بیند که توسط بچه‌های دیگر تا حد مرگ مورد ضرب و شتم قرار گرفته است. بیش از یک دهه بعد، او مردی را می‌بیند که مادربزرگش را با چاقو می‌کشد و مادرش را به حالت اغما می‌اندازد، بدون اینکه پلک بزند. او در مدرسه عذاب می‌کشد و در خانه به دلیل نبود خانواده‌ای مهربان از خلأ روزافزون آگاه می‌شود، اما هیچ‌چیز نمی‌تواند به قلبش نفوذ کند. روزهای تنهایی او با بی‌حوصلگی می‌گذرد تا اینکه یک روز یک درخواست غیرعادی از طرف یک غریبه در نهایت او را با هیولا دیگری به نام گونی مرتبط می‌کند.

گونی دانش‌آموز انتقالی جدید در کلاس یونجائه است. او یک نوجوان خشن و پرشور با گذشته‌ای غم‌انگیز است که همه او را طرد کرده و از او رنجیده‌اند. او که در سنین جوانی از خانواده مرفه خود گم شده و جدا شده بود، به مدت ۱۳ سال زندگی خود را در فقر، رها شدن و خشونت سپری کرده است. او در نهایت به خانه واقعی خود بازگردانده می‌شود، اما آنجا نیز فاقد عشق و گرما است. مادرش قبل از اینکه ملاقات کنند فوت کرده و پدرش شرمنده اوست. علاوه بر این، به دلیل اقدامات پدرش، او شروع به کینه‌توزی از یونجائه می‌کند و در مدرسه به شدت به او حمله می‌کند. با این حال، در خلال رویدادها، دوستی بعیدی بین آن دو شکل می‌گیرد که هر دو را قادر می‌سازد رستگاری پیدا کنند.

یکی از جنبه‌های جذاب رمان بادام، تصویر واضح آن از قهرمان‌ها و جامعه سرشار از انگ و برچسبی است که در آن زندگی می‌کنند است. یکی می‌تواند عشق را تشخیص دهد اما آن را احساس نکند، در حالی که دیگری ناامید است که ممکن است احساس کند دوستش دارد اما نمی‌تواند آن را پیدا کند. یکی می‌تواند خود را شیوا بیان کند اما ارزش کلمات را نمی‌داند در حالی که دیگری از انتقال احساسات خود ناامید است اما با واژگان بسیار محدود خود قادر به انجام این کار نیست. این کتاب قدرتمندی است که به طرز دل‌خراشی ضرورت عشق در زندگی کودک را به تصویر می‌کشد. وجود و نبود عشق می‌تواند باعث ایجاد یا شکستن یک کودک باشد و برای هر کودکی، این عشق است که در اولویت قرار دارد تا ثروت، قدرت یا حتی پذیرش جامعه.

قیمت کتاب بادام

دنیای یونجه و گون دنیایی وحشیانه‌ای است، مردم زود قضاوت می‌کنند اما در درک یا همدردی کند هستند. آن‌ها از شناخت این دو پسر به عنوان کودک خودداری می‌کنند و در عوض آن‌ها را سرزنش، طعن و طرد می‌کنند و آن‌ها را «هیولا» می‌دانند. بزرگ‌سالان و سایر کودکان به طور یکسان ظالم هستند بدون اینکه هرگز اعمال خود را زیر سؤال ببرند یا وجدان خود را مورد بازبینی قرار دهند. از قضا، کسانی که این پسرها را هیولا خطاب می‌کنند که به نظر می‌رسد هیولاهای واقعی داستان خود آن‌ها باشند. آن‌ها با هم جامعه‌ای را تشکیل می‌دهند که نمی‌تواند پناهگاه امنی برای کودکانی که بیش از همه به محبت و حمایت نیاز دارند فراهم کند. شخصیت‌های مهیب و جذابی مانند استیل وایر نیز وجود دارند. او مردی جوان و به‌طور چشمگیری خوش‌تیپ با ذهنی خاص است. او از طریق اقدامات وحشیانه خود ثابت می‌کند که تجسم واقعی ترس است. بدون عشق، این همان کسی است که یونجائه قطعاً می‌شد. حیف که علیرغم پیچیده‌ترین شخصیت، حضور استیل وایر در این رمان زودگذر و داستانش ناقص است. شخصیت‌پردازی و توضیح بیشتر در مورد گذشته او می‌تواند به نکات ظریف کتاب اضافه شود.

با این وجود، بادام یک اثر به یاد ماندنی برای ژانر داستانی بزرگ‌سالان جوان است. این داستانی است که سفر دو فرد ناسازگار را توصیف می‌کند، اما طبیعت انسان را نیز زیر سؤال می‌برد. چرا فقط چند نفر می‌توانند کودکانی مانند یونجائه و گونی را بپذیرند اما توده‌های باقی‌مانده نمی‌توانند؟ آیا انسان‌ها آن‌قدر از ناشناخته‌ها می‌ترسند که می‌توانند انسانیت خود را با حالت عادی عوض کنند؟ این طرح زیبایی پذیرش را بررسی می‌کند و برای کسانی که تصمیم می‌گیرند آنچه را که دیگران عجیب و غریب می‌دانند بپذیرند و زیبایی بیابند، ارزش زندگی کردن را دارد. جای تعجب نیست که این رمان در حال بلوغ قلب بسیاری را ربوده و در سال ۲۰۱۶ جایزه چانگبی را برای ادبیات داستانی بزرگ‌سالان جوان دریافت کرده است.

ترجمه فریناز بیابانی از رمان بادام ساده اما شیوا است که این کتاب را برای همه قابل دسترس کرده است. این کتاب ممکن است متعلق به ژانر جوان بزرگ‌سال باشد اما کتابی است که برای همه ما نوشته شده است. دنیایی را آشکار می‌کند که در آن زود قضاوت می‌شود و انگ زده می‌شود. این پیام قوی را منتقل می‌کند که هیچ کودکی نباید یک «هیولا» یا «کودک مشکل‌ساز» در نظر گرفته شود.

برچسب‌ها :
دیدگاه شما

loading...
بازدیدهای اخیر
بر اساس بازدیدهای اخیر شما
تاریخچه بازدیدها
مشاهده همه