نقد‌ها و نمرات فیلم «روز‌های عالی»؛ رستگاری یک نظافت‌چی (جشنواره کن ۲۰۲۳)

۹ خرداد ۱۴۰۲ زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۸ دقیقه
نقد روز‌های عالی. جشنواره کن ۲۰۲۳

ویم وندرس هفتاد و هفت ساله با فیلم «روز‌های عالی» به جشنواره کن آمده است و می‌خواهد تا یک بار دیگر به فرهنگ کشور ژاپن ادای احترام کند. کسی که پیش از این در مستند‌هایی به مانند «توکیو-گا» و «دفتر یادداشتی درباره‌ی شهر‌ها و لباس‌ها» به این کشور و مشخصا یاسوجیرو اوزو کارگردان و فیلم‌نامه‌نویس ژاپنی ادای احترام کرده است، فردی که به شدت بر کار‌های وندرس تاثیر گذاشته است.

وندرس یکی از چهره‌های تاثیرگذار سینمای نوین کشور آلمان است و سه نامزدی جایزه‌ی اسکار را در کارنامه‌ی خود دارد. او در سال ۱۹۸۴ و برای فیلم «پاریس، تگزاس» برنده‌ی نخلا طلا شده است و یک بار دیگر و در سال ۱۹۸۷ برای فیلم «زیر آسمان برلین» جایزه‌ی بهترین کارگردانی جشنواره‌ی کن را به دست آورده است. در مراسم اهدای جوایز کن هفتاد و ششم نیز کوجی یاکوشو بازیگر نقش اصلی این فیلم موفق به دریافت جایزه‌ی بهترین بازیگر مرد از دستان زهرا امیر ابراهیمی شد.

داستان فیلم «روز‌های عالی» درباره‌ی فردی آرام و مهربان به نام هیرایاما (با بازی کوجی یاکوشو) است، فردی که متصدی نظافت سرویس‌های بهداشتی عمومی در ژاپن است و از انجام این کار لذت می‌برد. او با چیز‌های کوچک زندگی خوشحال است و در اوقات فراغت خود کتاب‌های داستانی می‌خواند و به این زندگی ساده قانع است. دستیار تنبل او به شدت تحت تاثیر سادگی و تعهد او نسبت به انجام دقیق و صحیح کار خود است. روند فیلم تا نیمه به همین منوال پیش می‌رود تا اینکه سر و کله‌ی خواهرزاده‌ی پرشور و شوق هیرایاما پیدا می‌شود و اینجاست که فیلم ما را به درون زندگی هیرایاما می‌برد تا شاید بفهمیم چه چیزی زیر آن پوسته‌ی آرام و متین و قانع او پنهان شده است.

نقد روز‌های عالی. جدول ارزیابی منتقدان کن ۲۰۲۳

جدول ارزیابی منتقدان جشنواره کن ۲۰۲۳

جدول ارزیابی منتقدان نشان می‌دهد که فیلم «روز‌های عالی» توانسته نمره‌ی ۲/۹ از ۴ را از منتقدان بگیرد. منتقدان بازی کوجی یاکوشو را ستوده‌اند و معتقد هستند که وندرس به هیچ عنوان در نشان‌دادن جزئیات بیشتر از زندگی کاراکتر هیرایاما شتاب نمی‌کند و رفته‌رفته ما را با اتفاقات غیرمنتظره‌ای همراه می‌کند تا مخاطب از دیدن روزمرگی‌های یک نظافت‌چی شریف و متعهد خسته نشود.

ورایتی گای لاج

نقد روز‌های عالی. فوتوکال جشنواره کن ۲۰۲۳

فوتوکال فیلم «روز‌های عالی» با حضور کارگردان و بازیگران اصلی

قبل از اینکه بپرسید، باید بگویم بله، قطعه‌ی راک «روز عالی» از لو رید در واقع در فیلم «روز‌های عالی» ویم وندرس حضور دارد. آن هم در حال پخش از دستگاه موسیقی قهرمان داستان، وقتی که نور آفتاب خوشایندی به درون آپارتمان تمیز و کوچک او در شهر توکیو می‌تابد، قبل از اینکه موسیقی متن با قدرت تمام وارد شود، هنگامی که ما در شهر و در یک بعد از ظهر آرام آخر هفته قدم می‌زنیم. اگر این زیادی واضح و یا شاید ساده به نظر می‌رسد، آن طور که قهرمان داستان هیرایاما می‌گوید که نظافت‌چی سرویس بهداشت عمومی ملایم و مهربانی است که نقش آن را کوجی یاکوشو به زیبایی بازی می‌کند، احتمالا با رها‌کردن دنیا موافق خواهید بود. او لذت‌های ساده را دوست دارد نه چیز‌های پرشور و هیجان را. زندگی توام با تنهایی او با چیز‌هایی ساخته شده است که او را خوشحال می‌کنند و کاری که او را به آدم توانمندی تبدیل می‌کند.

«روز‌های عالی» سازنده‌ی خود را با فرمی نشاط‌انگیز و ساده نشان می‌دهد: این فیلم آن فلسفه‌ی معنوی‌گرای از خود بی‌خود فیلم «زیر آسمان برلین» را ندارد یا شاعرانگی نافذ انسانی و دل‌تنگی فرهنگی که در فیلم «پاریس، تگزاس» به تصویر کشیده می‌شود. اما با به آغوش‌کردن امیداوانه و مهربانانه‌ی موهبت‌های روزمره کافی است تا این فیلم به سرزنده‌ترین، محبوب‌ترین در فصل جوایز با داستان مورد علاقه‌ی انجمن‌های هنری در کارنامه‌ی ۳۰ سال اخیر این کارگردان تبدیل شود. «روز‌های عالی» تنها چند روز بعد از مستند هنری سه بعدی خیره‌کننده‌ی این کارگردان «انسلم» به نمایش در می‌آید. به جای اینکه یکی از این فیلم‌ها دیگری را لو بدهد، هر دو به شکلی خوشایند گستره‌ای از فرم‌ها، مقیاس‌ها و لحن‌ و فضاهایی را نشان می‌دهند که این کارگردان ۷۷ ساله هنوز می‌تواند روی آن‌ها کار کند.

ما رها می‌شویم تا بسیاری از ماجراها و اتفاقات فیلم را از دریچه‌ی افسوس‌ها و سکوت‌های نقش‌آفرینی دلپذیر یاکوشو دریابیم، با گام‌های بی‌شتاب اما هدفمند او و کم‌حرفی و در عین حال گشاده‌رویی او. او و کارگردان درست مثل هم در برابر تمکین مقابل کاراکتر ایستادگی می‌کنند جایی که آن‌ها در محدوده‌ی سفت و سخت وجودی او نقش را به تصویر می‌کشند. سکانس‌های رویا که به صورت تک رنگ به تصویر کشیده می‌شود و کار همسر وندرس دوناتا است و از مفهوم ژاپنی کومرابی یا بازی نور در درختان نشئت می‌گیرد، به زندگی درونی آرام و باصفا و در عین حال متمایل به شاعرانگی هیرایاما اشاره می‌کند. این فیلم جذاب شاید در مسیر آرام امنیت روزمرگی قدم بردارد اما جا برای اتفاقات غیرمنتظره‌ی مهیج که گاها در زندگی رقم می‌خورد، هم دارد.

گاردین پیتر بردشاو

فیلم جدید ویم وندرس که فیلم‌نامه‌ی آن با همراهی نویسنده و کارگردان ژاپنی تاکوما تاکاساکی نوشته شده است، تامل درباره‌ی کاراکتری است که دارای خصلت‌‌های عجیبی است و به دنبال آرامش است و ماجرای آن در شهر توکیو می‌گذرد و تنها زمانی به طور کامل جان می‌گیرد که برداشت پایانی طولانی از چهره‌ی قهرمان فیلم اتفاق می‌افتد و بین شادی و غم از سمتی به سمت دیگر سرگردان است. برخی سکانس‌های جذاب و افسون‌کننده از تصویربردار اثر فرانتس لوستیش در فیلم وجود دارد که با قاب‌بندی جعبه‌ای انجام شده است.

«روز‌های عالی» یک نوع افسون شهری فراگیر دارد و یاکوشو با حضور و ذکاوت عاری از مبالغه‌ی خود در حکم لنگری برای کشتی فیلم است. وندرس به درستی هیچ چیزی را درباره‌ی قهرمان خود زودتر از موعد فاش نمی‌کند و در تلاش نیست تا خیلی شسته و رفته همه چیز را به هم گره بزند. اما به شخصه من یک نوع ملایمت زیادی در این فیلم یافتم گرچه تداعی خود توکیو ابدا کلیشه‌ای نیست به رغم تاکید روی موضوعی که منشا بسیاری از جوک‌های توریستی است و آن چیزی نیست جز سرویس بهداشتی عمومی. این فیلم عالی نیست اما به اندازه‌ی کافی آدم را درگیر می‌کند.

اسکرین دیلی جاناتان رامنی

نقد روز‌های عالی. جشنواره کن ۲۰۲۳. کوجی یاکوشو

ژاپن پیش از این هم منبع الهامی برای ویم وندرس بود، آن هم در مستند‌های سال‌های ۱۹۸۰ «توکیو-گا» و «دفتر یادداشتی درباره‌ی شهر‌ها و لباس‌ها». حالا کارگردان کهنه‌کار بار دیگر به توکیو بازگشته است تا فیلم‌سازی داستانی خود را بازآفرینی کند یا شاید هم تا حدی اقبال خود را بهتر کند با فیلم «روز‌های عالی» که یک فیلم دوست‌داشتنی است و به زیبایی ساخته شده است که شاید از روی نگاه سرسری و به قول معروف فیلمی درباره‌ی هیچی باشد اما در حقیقت این فیلم تاملی فلسفی درباره‌ی یک چیز هست و آن هم معنی زندگی است با یک نقش‌آفرینی درون‌گرا و بی‌اندازه دوست‌داشتنی از کوجی یاکوشو. این فیلم احتمالا تجاری‌ترین فیلم داستانی او در سال‌‌های اخیر باشد به رغم اینکه بی‌شرمندگی مثل یک مینیاتور هنری است. با این حال دشوار است تا از یک ارزشمندی مشخصی فرار کنی که احتمالا بعضی از تماشاگران سخت‌پسند را دل‌سرد خواهد کرد.

چیزی که در فیلم به وضوح وجود دارد روند کند آن، امتناع از داشتن شکل روایی محدود و مکاشفه‌ی دائمی آن در شهر توکیو است. با تصویربرداری فرانتس لوستیش که با برآمدن روز و روشنایی آن می‌درخشد. برخی از ارجاعات آشنای وندرس در این فیلم هم هست (مشخصا اشاره به داستان پاتریشیا های‌اسمیت) در حالی که تاثیر اوزو به شکلی اجتناب‌ناپذیر در این فیلم حاضر است اگرچه حال و هوای کلی فیلم بیشتر به مراجع امروزی سینمای ژاپن از قبیل هیروکازو کوره‌ادا نزدیک است، آن هم از نوع ملایم‌ترش و البته به فیلم باظرافت و حال‌خوب‌کن نائومی کاواسه یعنی «لوبیاهای شیرین». برداشتی طولانی از هیرایاما که به طرز مبهمی لبخند می‌زند، چاشنی پایان کار است اما برای همه‌ی افسون شاعرانه‌ی آن این اثری نحیف اما قابل توجه است که در قالب فیلمی آگاه ظاهر می‌شود آن هم با حالتی خرسند از خود و در عین حال مرموز.

ایندی‌وایر سیدانت آدلاخا

آخرین فیلم ویم وندرس «روز‌های عالی» مثل نهایت ادای احترام او به هنرمند ژاپنی یاسوجیرو اوزو است که شامل مستند وندرس درباره‌ی اوزو محصول سال ۱۹۸۵ یعنی «توکیو-گا» هم می‌شود و در اینجا اشاره‌ای آشکار به تکریم زندگی و ریتم آن به سبک اوزو است. این فیلم که در ابتدا به عنوان فیلم کوتاهی که جدیدترین انواع سرویس‌های بهداشتی عمومی ژاپن را گرامی می‌داشت، کلید خورد که از آن با عنوان برابرساز بزرگ اجتماعی هم یاد می‌شود اما وندرس به مقدار کمی از مفهوم مورد نظر بهره می‌برد و خیلی با آن همراه نمی‌شود و آن را بسط نمی‌دهد آن قدری که با آن در پارک قدم می‌زند در حالی که در رویاهای خود تعمق می‌کند و شان کار و کارگری و لذت‌های فانی لحظات بیدارکننده را گرامی می‌دارد.

روزمرگی‌ها هر بار با مونتاژی فشرده‌تر تکرار می‌شود تا مثل کاراکتر هیرایاما مخاطب به هیچ وجه از آن خسته نشود حتی انحراف‌های آزاردهنده نیز اندک است که شامل همکار از زیر کار دررو هیرایاما می‌شود و او بهت‌زده از هیرایاما تحت تاثیر تعهد او نسبت به شغلش قرار گرفته است.

بیشتر از یک ساعت از زمان پخش دو ساعته‌ی فیلم طول می‌کشد تا ما چیزی درباره‌ی هیرایاما بفهمیم که آن هم به یمن حضور ناگهانی خواهرزاده‌ی پر از اشتیاق او است که او زیر بال و پرش را می‌گیرد. اینکه او چه کسی است، به شکلی سینمایی کنجکاوی‌برانگیز باقی می‌ماند و اینجاست که فیلم نیمه‌ی دوم خود را به آرامی سپری می‌کند تا نشان دهد چه چیزی زیر آن پوسته‌ی قناعت نهفته است. با این حال رویکرد وندرس نسبت به این دوگانگی عاری از بدبینی است: او هیرایاما را به شکل یک آدم دروغ‌گو نشان نمی‌دهد بلکه به عنوان تصویری صادق از اینکه باید از حیث نظری انسان چگونه زندگی کند، به تماشاگر نشان می‌دهد.

فیلم شاید در برخی لحظات بی‌اعتنا به نظر برسد با اندک لحظاتی که واقعا روی بافت بی‌روح و بی‌تفاوت آن تاکید می‌کند اما کاراکتر هیرایاما آن را به شکلی نگه می‌دارد که انگار واقعا سرزنده است. این فیلم در روند خود به اثری جذاب تبدیل می‌شود و ظاهرا از این حقیقت متولد شده است که هیچ فیلمی حتی این فیلم خویشتن‌دار نمی‌تواند چنان درام با فشار بالا را در خود جا دهد و تا نقطه‌ای که وندرس هیچ انتخابی ندارد پیش می‌رود، مگر اینکه اجازه دهد تا داستان ابدی هیرایاما از صفحه‌ی نمایش در سکانس صامت و نهایی بیرون بیاید که ارزش آن را دارد برای دیدن آن کل فیلم را تا پایان تماشا کنی.

کتاب مکتب کیوتو، آشنایی با فلسفه ژاپن اثر محمد اصغری
برچسب‌ها :
دیدگاه شما

یک دیدگاه
  1. ابراهیم

    متاسفانه در هیچ کدوم از این نقد ها به صحنه های های خواب کومورابی، اشاره نشده

loading...
بازدیدهای اخیر
بر اساس بازدیدهای اخیر شما
تاریخچه بازدیدها
مشاهده همه