بهترین فیلم‌های دهه ۶۰ میلادی که احتمالا ندیده‌اید

۲۷ اسفند ۱۴۰۲ زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۴۳ دقیقه
فیلم‌های دهه 60

دهه ۶۰ میلادی با دگرگونی‌های بنیادین فرهنگی، جوش و خروش سیاسی و گرایش مردم به تغییر، پیوند خورده بود و این تغییرات صنعت سینما را هم دستخوش تغییر کرد. در روزهایی که پادفرهنگ دهه ۱۹۶۰ در حال اوج‌گیری بود و تنش‌های اجتماعی افزایش پیدا کرده بود، فیلمسازان نیز ساکت نماندند و با دستکاری فرم‌های رایج و ساختارهای سنتی روایت، فصل تازه‌ای را برای سینما رقم زدند. شما احتمالا فیلم‌های شاهکار دهه ۶۰ میلادی مانند «۲۰۰۱: ادیسه فضایی»، «خوب، بد، زشت»، «آپارتمان»، «روانی»، «لورنس عربستان»، «کشتن مرغ مقلد» و «هشت‌ونیم» را تماشا کرده‌اید اما این دهه تعدادی اثر سینمایی درخشان دیگر هم دارد که کمتر به آن‌ها توجه شده است.

ما در این دهه، شاهد تولد کانسپت «فیلمساز مولف» بودیم تا نوابغی همچون فدریکو فلینی، آلفرد هیچکاک و استنلی کوبریک جایگاه خود را در تاریخ سینما تثبیت کنند. موج نوی فرانسه از راه رسید و هالیوود هم ساخت آثار سیاسی-انتقادی را با جدیت بیشتری دنبال کرد. سینمای دهه ۶۰ میلادی با پیشرفت‌های فنی چشمگیری هم همراه بود. هنگامی که به دهه‌ی ۷۰ میلادی رسیدیم، سینما دیگر شمایل سابق را نداشت و به عنوان یک تریبون تاثیرگذار برای مبارزه با ایدئولوژی‌ها و سنت‌های منسوخ جدی‌تر گرفته شد؛ ضدقهرمانان بیشتر از قهرمانان در کانون توجه قرار گرفتند و مسیر برای فیلمسازان خلاق بعدی هموارتر شد. فیلم‌های برگزیده این مقاله از دهه ۶۰ میلادی، شاید همگی شاهکار در نظر گرفته نشوند اما بازتاب درستی از سینمای پرفرازونشیب این دهه‌ی شگفت‌انگیز هستند.

۱- همیشه در فرار (The Fugitive Kind)

فیلم‌های دهه 60

  • سال اکران: ۱۹۶۰
  • کارگردان: سیدنی لومت
  • بازیگران: مارلون براندو، آنا مانیانی، جوآن وودوارد، مورین استیپلتون
  • امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۷.۱ از ۱۰
  • امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۵۰ از ۱۰۰

«همیشه در فرار» تقریبا همه‌ی فاکتورها را برای موفقیت داشت، سیدنی لومت فقید وظیفه‌ی کارگردانی را برعهده گرفته بود؛ مارلون براندو و آنا مانیانی قرار بود نقش‌های اصلی را بازی کنند و فیلم‌نامه را یکی از بزرگترین نمایشنامه‌نویسان آن دوره، تنسی ویلیامز نوشته بود. با وجود این، نتیجه‌ی نهایی به آن چیزی که سازندگان انتظار داشتند تبدیل نشد و حالا یکی از فیلم‌های دهه ۶۰ میلادی است که این روزها کمتر کسی آن را به یاد می‌آورد. در کنار واکنش‌های منفی از سوی منتقدان، فیلم در گیشه هم شکست خورد. بله، این فیلم ضعف‌های واضحی دارد اما در عین حال به شدت تماشایی است و در گذر زمان، نگاه‌ها نسبت به آن مثبت‌تر شده است.

ولنتاین (مارلون براندو) مرد جوان اسرارآمیزی است که به تازگی به شهر آمده و دنبال کار می‌گردد. او یک شغل معمولی در یک فروشگاه به‌دست می‌آورد و برای خانم تورنس (آنا مانیانی) کار می‌کند که شوهر سنگدل او بیمار شده است و فاصله‌ی زیادی تا مرگ ندارد. ولنتاین عاشق تورنس می‌شود اما همسر دخترک حتی در بستر مرگ هم آن‌ها را رها نمی‌کند. تنسی ویلیامز برای اینکه نمایشنامه‌ی اصلی‌اش را به اصطلاح سینمایی کند، تغییرات متعددی در آن ایجاد کرد که شاید اگر این تغییرات نبودند، فیلم‌نامه‌ی «همیشه در فرار» انسجام بهتر پیدا می‌کرد.

۲- تابستان و دود (Summer and Smoke)

فیلم‌های دهه 60

  • سال اکران: ۱۹۶۱
  • کارگردان: پیتر گلنویل
  • بازیگران: لارنس هاروی، جرالدین پیج، ریتا مورنو، جان مک‌اینتایر، توماس گومز
  • امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۶.۹ از ۱۰
  • امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۵۵ از ۱۰۰

یک اثر سینمایی مهجور دیگر که انتظار می‌رفت آن‌هم به یکی از فیلم‌های شاخص دهه ۶۰ میلادی تبدیل شود اما به سرعت فراموش شد. «تابستان و دود» که فیلم‌نامه‌نویس تحسین‌شده‌ی «گربه روی شیروانی داغ» (جیمز پو) را داشت، بخش اعظمی از پتانسیل‌های خود را هدر می‌دهد اما قصه‌ی آشنایی آن همچنان جذاب است. قصه پیرامون یک دختر جوان به نام آلما (جرالدین پیج) اتفاق می‌افتد که یک روز با دکتر جان (لارنس هاروی) ملاقات می‌کند؛ مرد جوانی که از دورانی کودکی به آلما علاقه‌مند بوده است. آن‌ها به هم نزدیک می‌شوند اما جهان‌بینی متفاوتی دارند و معمولا در هیچ‌چیز تفاهم ندارند که این مسئله باعث می‌شود تا در این رابطه‌ی عاشقانه دچار مشکل شوند.

با اینکه بسیاری از سینمادوستان حتی نام «تابستان و دود» را از یاد برده‌اند اما جالب است بدانید که نامزد ۴ جایزه‌ی اسکار شد، البته هیچ‌کدام را به‌دست نیاورد. ضمن اینکه جرالدین پیج مثل همیشه، اینجا هم فوق‌العاده ظاهر شده است و برای نقش آلما با تحسین جهانی روبه‌رو شد. جرالدین پیج اسکار را نبرد اما با بازی خوبش به آنچه سزاوارش بود، رسید و جایزه‌ی بهترین بازیگر نقش اول زن جوایز گلدن گلوب و جشنواره‌ی فیلم ونیز را کسب کرد. با اینکه انتخاب لارنس هاروی برای نقش دکتر جان کاملا اشتباه بود اما جرالدین پیج شما را قانع می‌کند که فیلم را تا انتها دنبال کنید.

۳- فدرا (Phaedra)

فیلم‌های دهه 60

  • سال اکران: ۱۹۶۲
  • کارگردان: ژول داسن
  • بازیگران: ملینا مرکوری، آنتونی پرکینز
  • امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۶.۹ از ۱۰
  • امتیاز راتن تومیتوز به فیلم:

«فدرا» در حقیقت از بدترین فیلم‌های دهه ۶۰ میلادی در نظر گرفته می‌شود اما باید آن را تماشا کنید و شاید به دیدگاه کاملا متفاوتی برسید. در سال‌های اولیه‌ی جنگ سرد، برخی از فیلم‌سازان، نویسندگان و هنرمندانی که به نظر می‌آمد کمونیست باشند (و برای بسیاری از آن‌ها مدرک قانع‌کننده‌ای هم وجود نداشت)، در لیست سیاه هالیوود قرار گرفتند و دیگر اجازه‌ی کار نداشتند؛ ژول داسن، خالق فیلم نوآر تحسین‌شده‌ی «ریفیفی» (۱۹۵۵)، یکی از این هنرمندان بود که به اجبار از آمریکا خارج شد و به کشورهای دیگر سفر کرد تا فیلم‌سازی را ادامه دهد. داسن پس از ازدواج با ملینا مرکوری (یکی از بزرگترین بازیگران یونانی که مردم کشور از او به عنوان یک قهرمان ملی یاد می‌کنند. او یک نامزدی اسکار و جایزه‌ی بهترین بازیگر زن جشنواره کن را هم در کارنامه دارد)، چند فیلم در یونان ساخت و «فدرا» هم محصول همان دوره است.

فیلم اقتباسی آزاد از نمایشنامه‌ی «هیپولیت» اثر اورپید است و ملینا مرکوری نقش فدرا (دختر پادشاه مینوس در اساطیر یونان) را برعهده دارد؛ فدرا با مردی ازدواج می‌کند که صاحب یک پسر بزرگ از رابطه‌ی قبلی‌اش است. او به تدریج، به این پسر جوان علاقه‌مند می‌شود. نقطه‌عطف فیلم «فدرا» این است که ایده‌های قصه‌ی اساطیری‌اش را به شکل موفق به دنیای مدرن آورده است و همزمان نگاه جامعی نسبت به یونان دارد و فرهنگ پیرامون خانواده‌های اشرافی را مورد بررسی قرار می‌دهد. فراموش نکنید که آنتونی پرکینز (ستاره‌ی فیلم «روانی» هیچکاک) را هم در فیلم داریم. احتمالا می‌توانید حدس بزنید که رابطه‌ی ممنوعه‌ی فدرا و الکسیس (پرکینز) به کجا ختم خواهد شد. پس از نزدیک شدن این دو شخصیت به یکدیگر، لحن فیلم هم تغییر می‌کند و عناصر عاشقانه و درام، جای خود را به تراژدی می‌دهند. کاملا مشخص است که این رابطه با یک پایان ناگوار همراه خواهد بود.

۴- قصه‌های وحشت (Tales of Terror)

فیلم‌های دهه 60

  • سال اکران: ۱۹۶۲
  • کارگردان: راجر کورمن
  • بازیگران: وینسنت پرایس، پیتر لوره، بازیل رتبون، دبرا پاجت
  • امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۶.۸ از ۱۰
  • امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۷۱ از ۱۰۰

طرفداران ژانر ترسناک با راجر کورمن به خوبی آشنایی دارند. این فیلمساز بزرگ ژانر که علاقه‌ی زیادی به قصه‌های ادگار آلن پو دارد، در دهه ۶۰ میلادی تعدادی از قصه‌های شاخص آن نویسنده را به فیلم‌های خوش‌ساختی تبدیل کرد. او در مجموع ۸ فیلم براساس قصه‌های پو تولید کرد که در همه‌ی آن‌ها (به استثنای یک فیلم) وینسنت پرایس نقش‌آفرینی می‌کند. «قصه‌های وحشت»، چهارمین ساخته‌ی کورمن از این مجموعه است که از ساختار آنتولوژی استفاده می‌کند و شامل سه فیلم کوتاه با حضور پرایس می‌شود. اولین قصه، اقتباسی از داستان کوتاه «مورلا» است و داستان دخترکی را روایت می‌کند که به ملاقات پدرش در یک خانه‌ی قدیمی رفته است. پدر (وینسنت پرایس) دل خوشی از دخترک ندارد و او را مقصر مرگ همسرش، مورلا می‌داند. دخترک هنگامی که به دنیا آمد، باعث مرگ مادر شد و پدر با گذشت سال‌ها، هنوز هم نمی‌تواند او را ببخشد. پس از بیمار شدن دخترک، پدر کمی مهربان‌تر می‌شود و در همین حین، روح مورلا نیز بازمی‌گردد تا انتقام بگیرد.

داستان کوتاه دوم، تلفیقی از داستان «گربه‌ی سیاه» و «چلیک آمونتیلادو» است. پیتر لوره نقش مردی به نام مونترسر را برعهده دارد که احساس خوشبختی نمی‌کند و از همسرش و گربه‌ی سیاه او متنفر است. یک شب، مونترسر بیش از حد مست می‌کند و دوستش، لوچرسی او را به خانه می‌رساند. لوچرسی پس از ورود به محل زندگی آن‌ها، به همسر مونترسر نزدیک می‌شود و رابطه‌ی نامتعارفی میان آن‌ها شکل می‌گیرد. مونترسر پس از آگاه شدن از این مسئله، هر دو را به قتل می‌رساند و جسد آن‌ها را مخفی می‌کند. در قصه‌ی سوم، وینسنت پرایس نقش آقای والدمار را بازی می‌کند، مردی که از یک بیماری دردناک رنج می‌برد و به سراغ یک هیپنوتیزور می‌رود تا قبل از مرگ، کمی آرامش بگیرد. هیپنوتیزور اما اهداف شیطانی دیگری دارد، او ذهن والدمار را در برزخ نگه می‌دارد و اجازه نمی‌دهد بمیرد، در همین حین اما بدنش دارد تجزیه می‌شود. او می‌خواهد با استفاده از هیپنوتیزم، همسر والدمار را مجبور کند تا عاشقش شود. «قصه‌های وحشت» ایده‌های جذابی دارد و راجر کورمن موفق شده تا فضاهایی نزدیک به ادگار آلن پو خلق کند.

۵- پرنده‌ی شیرین جوانی (Sweet Bird of Youth)

فیلم‌های دهه 60

  • سال اکران: ۱۹۶۲
  • کارگردان: ریچارد بروکس
  • بازیگران: پل نیومن، جرالدین پیج، اد بگلی، ریپ تورن، کوری آلن
  • امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۷.۲ از ۱۰
  • امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۷۴ از ۱۰۰

«پرنده‌ی شیرین جوانی» در دوران اکران، فیلم دراماتیک و پرصروصدایی به حساب می‌آمد اما پس از آن به دست فراموشی سپرده شد. پس از سال‌ها تلاش برای تبدیل شدن به یک بازیگر سرشناس، چنس وین (پل نیومن) همراه با معشوقه‌اش، یک بازیگر زن میانسال به نام الکساندرا (جرالدین پیج) به زادگاهش بازمی‌گردد. الکساندرا که به افسردگی دچار است، اخیرا یک پروژه‌ی ‌سینمایی را به پایان رسانده است، حالا از بازنشستگی صحبت می‌کند، زیرا دیگر نه آن انرژی گذشته را دارد و نه فیلم‌هایش به آثار موفقی تبدیل می‌شوند. چنس اما همچنان رویاپردازی می‌کند و باور دارد که یک روز ستاره‌ی سینما می‌شود اما در بازگشت به شهر قدیمی، گذشته‌اش یقه‌ی او را می‌گیرد.

این ساخته‌ی ریچارد بروکس از فیلم‌های غم‌انگیز دهه ۶۰ میلادی است که درماندگی و شکست در زندگی را به ما یادآور می‌شود، مشکلی که بسیاری از آدم‌ها در دهه‌ی سوم و چهارم زندگی خود آن را به شکل‌های مختلف تجربه می‌کنند. «پرنده‌ی شیرین جوانی» همچنین برداشتی سیاه و تفکربرانگیز از ایالت‌های جنوبی آمریکا دهه ۶۰ میلادی ارائه می‌دهد که نمونه مشابهش را در دیگر فیلم‌های آن دوران نمی‌بینیم. فیلم نامزد سه جایزه‌ی اسکار شد و اد بگلی جایزه‌ی بهترین بازیگر نقش مکمل مرد را به خانه برد. برای جرالدین پیج افسانه‌ای اما همه‌چیز دقیقا مثل یک سال قبل پیش رفت، مثل «تابستان و دود»، او یک نامزدی اسکار کسب کرد و جایزه‌ی بهترین بازیگر زن گلدن گلوب را به خانه برد.

۶- نور زمستانی (Winter Light)

فیلم‌های دهه 60

  • سال اکران: ۱۹۶۳
  • کارگردان: اینگمار برگمان
  • بازیگران: اینگرید تولین، گونار بیورنستراند، ماکس فون سیدو، گونل لیندبلوم
  • امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۸.۱ از ۱۰
  • امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۷۳ از ۱۰۰

اینگمار برگمان تعدادی از شاهکارهایش از جمله «سکوت» و «پرسونا» را در همین دهه ۶۰ ساخته است اما «نور زمستانی» که از نظر مضمونی، ادامه‌دهنده‌ی مسیر «همچون در یک آینه» است را هم نباید از دست داد، فیلمی که ساخته شده است تا در بحر فکر فرو بروید. توماس اریکسون (گونار بیورنستراند) کشیش کلیسای یک شهر کوچک سوئدی، امیدش به خداوند را از دست داده و با بحران وجودی روبه‌رو شده است. توماس وظایف روزانه‌اش را انجام می‌دهد اما خیلی زود متوجه می‌شویم که شرایط روحی او مناسب نیست. شاید خسته است یا شاید کمی کسالت دارد؟ این مرد بدون تردید باید کمی استراحت کند، سرفه‌ها و حالت صورتش می‌گویند حتی احتمال دارد بیهوش شود. اما چیزی که از آن مطمئن هستیم، حسی است که نسبت به ایمانش دارد؛ چهار سال از مرگ همسرش گذشته و او در این سال‌ها بیشتر از همیشه از خدا دور شده است.

ما در یک بعد از ظهر، تعامل این شخصیت با افراد مختلف را مشاهده می‌کنیم، از صیادی که قصد خودکشی دارد تا یک معلم مدرسه که دیوانه‌وار به او عشق می‌ورزد. توماس در میانه‌ی یک آزمون معنوی است و در حالی که خود به دنبال پاسخ می‌گردد، باید جواب سوالات و تردیدهای آدم‌هایی که پا به کلیسا گذاشته‌اند را نیز بدهد. «نور زمستانی» یکی دیگر از ساخته‌های اینگمار برگمان است که مقوله‌ی ایمان را بررسی می‌کند. فارغ از دیدگاهی که نسبت به ایمان داریم و باورهای شخصی، گاهی باید به این مسئله فکر کرد که حضور خالق در زندگی هر کدام از ما تا چه اندازه حس می‌شود، آیا ارتباط فعالی با او داریم؟ سکوت خداوند گاهی پررنگ‌تر می‌شود، خصوصا زمان‌هایی که سخت‌ترین شرایط را تجربه می‌کنیم، انتظار داریم معجزه‌ای رخ دهد، اتفاق عجیبی بیفتد و همه چیز ناگهان عوض شود. کشیشی که به اصطلاح نماینده‌ی پروردگار است، چگونه باید این سکوت را مدیریت کند و چطور به افرادی که به او چشم دوخته‌اند دلایلش را توضیح دهد؟

۷- قصر ارواح (The Haunted Palace)

فیلم‌های دهه 60

  • سال اکران: ۱۹۶۳
  • کارگردان: راجر کورمن
  • بازیگران: وینسنت پرایس، دبرا پاجت، لان چینی جونیور، الیشا کوک جونیور
  • امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۶.۷ از ۱۰
  • امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۷۵ از ۱۰۰

«قصر ارواح» اقتباسی تقریبا وفادارانه از رمان کوتاه اچ پی لاوکرفت به نام «مورد چارلز دکستر وارد» است اما در کمال تعجب، فیلم با این ادعا که اقتباسی از ادگار آلن پو است راهی سینماها شد. این دروغ‌ها به این دلیل بود که تهیه‌کنندگان فکر می‌کردند لاوکرفت نمی‌فروشد و برای اینکه موفقیت فیلم تضمین شود، آن را به دروغ، اقتباسی از پو تبلیغ کردند. در نگاه اول، فیلم شبیه دیگر ساخته‌های کورمن است و عناصر مشابهی هم دارد؛ از سبک بازیگری آشنای وینسنت پرایس و عمارت‌های در آستانه‌ی فروپاشی تا تارهای عنکبوت، اتاق‌های شکنجه و معماری گوتیک. اما اگر کمی دقیق‌تر به فیلم نگاه کنیم، «قصر ارواح» کاملا لاوکرفتی است و وحشت کیهانی را یادآور می‌شود.

در یک دهکده‌ی ساحلی نزدیک به نیو انگلند، رازی مخوف وجود دارد: ساکنان روستا توسط یک موجود ناشناس، جهش‌یافته‌ شده‌اند. کتاب جادوی لاوکرفت که با نام «نکرونومیکون» شناخته می‌شود هم در قصه نقش دارد و در سیاه‌چالِ دکستر وارد، با عناصر آشنایی روبه‌رو می‌شوید که معمولاً در نوشته‌های لاوکرفت به چشم می‌خورند. قصر ارواح اگرچه تلفیق غیرمنتظره‌ای از زیبایی‌شناسی آشنای آلن پو و عناصر داستانی لاوکرفت است اما همچنان اقتباس قابل قبولی به حساب می‌آید که توانسته حداقل بخشی از سبک هر دو نویسنده را به نمایش بگذارد. برگ برنده‌ی اثر را باید فیلم‌نامه‌ی چارلز بیمونت (او را با سریال «منطقه‌ی نیمه‌روشن» می‌شناسید) بدانیم که ایده‌های جاه‌طلبانه لاوکرفت را به یک قصه‌ی ترسناک قابل درک تبدیل کرده است. راجر کورمن با «قصر ارواح» به آزمون‌و‌خطا پرداخته است و اگرچه همه‌ی نقشه‌هایش اجرایی نمی‌شود اما این فیلم ارزش تماشا دارد.

۸- وضعیت رفع خطر (Fail Safe)

فیلم‌های دهه 60

  • سال اکران: ۱۹۶۴
  • کارگردان: سیدنی لومت
  • بازیگران: والتر ماتائو، لری هگمن، دن اوهرلیهی، هنری فوندا، دام دی‌لوئیس، دینا الکار، سورل بوک، راسل کولینز
  • امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۸ از ۱۰
  • امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۹۳ از ۱۰۰

«همیشه در فرار» تنها فیلم فراموش‌شده‌ی سیدنی لومت از دهه ۶۰ میلادی نیست و به همین منوال، «وضعیت رفع خطر» هم حالا به حاشیه رفته است، اگرچه در مقایسه با آن فیلم اقتباسی از تنسی ویلیامز، کیفیت به مراتب بالاتر دارد. «وضعیت رفع خطر» شما را به دوران اوج کشمکش‌های آمریکا و روسیه در دوران جنگ سرد می‌برد. پس از اینکه بمب‌افکن‌های آمریکایی به اشتباه شهر مسکو را بمباران می‌کنند، بدیهی است که روسیه بخواهد به سرعت جواب این حملات را بدهد. در همین حین، رئیس‌جمهور آمریکا (هنری فوندا) و دیگر اعضای عالی‌رتبه‌ی دولت سریعا وارد عمل می‌شوند تا شرایط را آرام کنند و جلوی یک جنگ هسته‌ای بزرگ‌ را بگیرند.

«وضعیت رفع خطر» از آن آثاری است که برای ایجاد هیجان و تعلیق به سکانس‌های اکشن یا انفجارهای بزرگ تکیه نمی‌کند بلکه از زاویه‌ی روان‌شناختی به رویدادها می‌نگرد و ابعاد روانی و اخلاقی آدم‌هایی را بررسی می‌کند که به معنای واقعی کلمه می‌توانند سرنوشت جهان را تغییر دهند و همه‌چیز به تصمیمات و انتخاب‌های آن بستگی دارد. فیلم کاملا دیالوگ‌محور است و به مثابه یک نمایش تئاتر جلو می‌رود اما با تشکر از مهارت‌های کارگردانی سیدنی لومت و بازی خوب ستارگانی همچون هنری فوندا، قصه تا پایان مهیج دنبال می‌شود.

۹- قلعه‌ی خون (Castle of Blood)

فیلم‌های دهه 60

  • سال اکران: ۱۹۶۴
  • کارگردان: آنتونیو مارگریتی، سرجو کوربوچی
  • بازیگران: ژرژ ریویر، باربارا استیل، مارگارت رابسم، آرتورو دومینیچی
  • امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۶.۸ از ۱۰
  • امتیاز راتن تومیتوز به فیلم:

یکی دیگر از فیلم‌های ترسناک کلاسیک دهه ۶۰ میلادی که می‌تواند تجربه‌ی سینمایی متفاوتی برای طرفداران این ژانر باشد. چیزی که «قلعه‌ی خون» را از نمونه‌های مشابه متمایز می‌کند این است که خواهید دید آنتونیو مارگریتی و سرجو کوربوچی چگونه با آرام کردن ریتم قصه، تعلیق ایجاد می‌کنند، رویکردی که می‌تواند با ژانر ترسناک منافات داشته باشد اما اینجا جواب می‌دهد. داستان در رابطه با خبرنگاری به نام آلن فاستر (ژرژ ریویر) است که حاضر می‌شود یک روز را در خانه‌ای جن‌زده سپری کند و تا صبح زنده بماند. او به خانه‌ی مذکور می‌رود و با زنی زیبا ملاقات می‌کند که گویا ساکن آنجاست؛ آن‌ها خیلی زود عاشق یکدیگر می‌شوند. آلن سپس با دیگر ساکنان عمارت آشنا می‌شود که البته چندان رفتار دوستانه‌ای ندارند.

احتمالا می‌توانید باقی قصه را حدس بزنید، (خطر اسپویل) در ادامه مشخص می‌شود که ساکنان خانه در واقع ارواحی هستند که به قتل رسیده‌اند و برای اینکه به بقا ادامه دهند، به خون او نیاز دارند. حالا آلن با کمک عشق زندگی‌اش باید راهی برای فرار پیدا کند اما آیا ممکن است این زن زیبا هم روح باشد؟ «قلعه‌ی خون» بی‌گمان تحت‌تاثیر دیگر فیلم‌های ترسناک ایتالیایی آن دوران قرار دارد، سازندگان اهمیت ویژه‌ای برای فضاسازی قائل شده‌اند و شما می‌توانید اندوه و مرگ را در هنگام تماشای اثر به خوبی حس کنید. فیلم اگرچه چند جامپ‌اِسکر هم دارد اما ترس روان‌شناختی را در اولویت قرار می‌دهد. مارگریتی و کوربوچی از نماهای بلند و زوایای دوربین متفاوت استفاده کرده‌اند تا تعلیق بسازند و بازیگران هم حضور درخشانی دارند، خصوصا باربارا استیل که با بازی خوبش، معماهای پیرامون شخصیت زن قصه را بیشتر می‌کند.

۱۰- اولین انسان‌ها در ماه (First Men in the Moon)

فیلم‌های دهه 60

  • سال اکران: ۱۹۶۴
  • کارگردان: نیتن جوران
  • بازیگران: لایونل جفریس، مارتا هایر، میلز مالسون، مارنه مایتلند
  • امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۶.۵ از ۱۰
  • امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۶۷ از ۱۰۰

«اولین انسان‌ها در ماه» از آن فیلم‌های علمی-تخیلی کلاسیک دهه ۶۰ میلادی است که حالا از هر نظر مضحک به نظر می‌رسد اما یک نمونه‌ی خوب از آثار خیال‌پردازانه آن دوران است، روزهایی که فیلم‌سازان به تازگی یاد گرفته بودند که ایده‌های رویاپردازانه‌ی خود را به فیلم تبدیل کنند. فیلم مشخصا ضعف‌های فراوانی دارد اما همین ضعف‌ها است که آن را به اثری تماشایی تبدیل می‌کند. لایونل جفریس نقش مردی به نام کیور را برعهده دارد، یک دانشمند عجیب‌وغریب که موفق شده است یک ماده‌ی ضدجاذبه اختراع ‌کند تا برای نخستین بار در تاریخ، شرایط برای سفر به ماه فراهم شود. اما سفر ماجراجویانه‌ی او -همراه با دو فضانورد دیگر- مطابق انتظار او پیش نمی‌رود، زیرا آن‌ها در سطح ماه با موجودات حشره‌مانندی خطرناکی روبه‌رو می‌شوند. «اولین انسان‌ها در ماه» لحن ملایم و فضای رنگارنگی دارد و نمی‌خواهد یک اثر سینمایی جدی و تاریک باشد. این باعث شده تا بعضی از بخش‌های فیلم به کمدی نزدیک شود و مخاطب اتفاقات را چندان جدی نگیرد. این سرزندگی، در طراحی صحنه‌ی فیلم نیز به چشم می‌خورد و اصلا به همین دلیل است که سازندگان از تکنی‌کالر استفاده کرده‌اند.

فیلم اگرچه در مقایسه با دیگر آثار علمی-تخیلی آن دوران، قابل قبول است اما از فیلم‌نامه‌ی هیجان‌انگیزی بهره نمی‌برد. در واقع برای اینکه اولین اتفاق هیجان‌انگیز فیلم رقم بخورد، باید ۴۰ دقیقه منتظر بمانید که سوال‌برانگیز است. این آغاز آرام از این جهت جواب نمی‌دهد که در بخش میانی نیز اتفاق خاصی رخ نمی‌دهد و نقطه‌ی اوج قصه هم تعلیق چندانی ندارد. علاوه بر این، مخاطب هرگز این حس را ندارد که شخصیت‌ها در خطر هستند و کشمکش چندانی میان شخصیت‌ها به چشم نمی‌خورد. نیتن جوران (فیلم‌ساز) از ما می‌خواهد باور کنیم که هیولاهای فیلم بی‌رحم هستند اما این‌گونه به تصویر کشیده نشده‌اند و حالا حتی کمدی‌تر هم به نظر می‌رسند، در نتیجه بهتر است که اصلا فیلم را از زاویه‌ی طنز نگاه کنید. «اولین انسان‌ها در ماه» علی‌رغم ضعف‌ها، ارزش تماشا دارد و از نظر بصری جذاب است، به‌ویژه وقتی به یاد می‌آوریم که در چه دورانی ساخته شده است.

۱۱- زن در ریگ روان (Woman in The Dunes)

فیلم‌های دهه 60

  • سال اکران: ۱۹۶۴
  • کارگردان: هیروشی تشیگاهارا
  • بازیگران: ایجی اوکادا، کیوکو کیشیدا
  • امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۸.۵ از ۱۰
  • امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۱۰۰ از ۱۰۰

«زن در ریگ روان» از آن فیلم‌های روان‌شناختی شاهکار دهه ۶۰ میلادی است که می‌تواند شما را از نظر روحی و روانی تحت‌تاثیر قرار دهد و تا ساعت‌ها پس از تماشای فیلم، مضطرب خواهید بود. ماجراهای این فیلم آوانگارد -از موج نوی ژاپن- پیرامون یک حشره‌شناس به نام نیکی (با بازی ایجی اوکادا) اتفاق می‌افتد که به یک بیابان دورافتاده سفر کرده است تا حشره‌های بومی آن منطقه را جمع‌آوری و به کلکسیون خود اضافه کند. او امیدوار است که حشره‌ی تازه‌ای کشف کند، نام خود را بر آن بگذارد و به شهرت جهانی برسد. او در هنگام استراحت، از خود این سوال بنیادین را می‌پرسد: آیا موفقیت‌های ثبت شده‌ی یک فرد، به وجود او در دنیا اعتبار می‌بخشد؟ آیا جوایزی که یک انسان در زندگی‌اش بدست می‌آورد، می‌تواند معیاری برای سنجش ارزش آن آدم در زندگی باشد؟

نیکی آخرین اتوبوس را از دست می‌دهد و روستاییان مهمان‌نواز منطقه، او را به کلبه‌ای هدایت می‌کنند که درون یک گودال قرار دارد و تنها با طناب می‌توان پایین رفت و به آن رسید. او آنجا با زن بیوه‌ای (کیوکو کیشیدا) روبه‌رو می‌شود که در حال بیل زدن است. حشره‌شناس قصه، صبح بیدار می‌شود و می‌بیند که طناب ناپدید شده است. نیکی حالا راهی برای خارج شدن از گودال ندارد و به عبارتی، آنجا زندانی شده است. او از اتفاقاتی که برای خانواده‌ی زن بیوه رخ داد و دلایلی که بیل می‌زند، آگاه می‌شود و در ادامه از خود یک سوال اساسی دیگر می‌پرسد: آیا ما زندگی می‌کنیم تا بیل بزنیم، یا بیل می‌زنیم تا زندگی کنیم؟ نیکی رفته‌رفته به این نتیجه می‌رسد که بازگشت به زندگی سابقش معنایی ندارد، زیرا آزادی بیشتری نخواهد داشت. «زن در ریگ روان» عجیب است و ترسناک، فیلمی که شاید باعث شما جهان‌بینی خود را تغییر دهید.

۱۲- دست‌نوشته‌‌ی ساراگوسا (The Saragossa Manuscript)

دست‌نوشته‌‌ی ساراگوسا (The Saragossa Manuscript)

  • سال اکران: ۱۹۶۵
  • کارگردان: وویچیخ یژی هاس
  • بازیگران: زبیگنیف سیبولسکی، ایگا تسمبرژینسکا، کاژیمیش اوپالینسکی، الژبیه‌تا چیژفسکا
  • امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۷.۹ از ۱۰
  • امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۹۳ از ۱۰۰

وویچیخ یژی هاس اصلا زاده شده است تا فیلم‌های فوق‌العاده‌ای بسازد که هیچکس نگاه نمی‌کند، با وجود این، «دست‌نوشته‌‌ی ساراگوسا» هم مشابه «آسایشگاه ساعت‌شنی» بی‌نظیر است. اقتباسی وفادارانه از رمان به همین نام نوشته‌ی نویسنده‌ی سرشناس لهستانی، یان پوتوکی، فیلم ما را به شهر ساراگوسای اسپانیا در دوران جنگ‌های ناپلئونی می‌برد؛ جایی که دو افسر از دو جناح مخالف، به شکلی خاص با یکدیگر متحد می‌شوند. یکی از این افسرها، دست‌نوشته‌ای را پیدا می‌کند که متعلق به پدربزرگش است. افسر دیگر می‌خواهد او را دستگیر کند اما در عوض، دست‌نوشته را برایش ترجمه می‌کند.

این دست‌نوشته‌‌، داستان مردی به نام آلفونسو وان ووردن را روایت می‌کند که در جستجوی سریع‌ترین مسیر برای عبور از کوه‌های سیرا مونِرا است اما اشتباها وارد یک منطقه‌ی مرموز می‌شود. در یک کاروانسرای متروکه، آلفونسو با دو شاهزاده خانم‌ ملاقات می‌کند که باید با یکی از آن‌ها ازدواج کند تا وارثی از خود بر جای بگذارد. البته آن‌ها یک شرط گذاشته‌اند: او باید تغییر مذهب دهد. پرنسس‌ها سپس آلفونسو را فریب داده و او را بیهوش می‌کنند. از اینجا به بعد، داستان به چند پیرنگ فرعی تقسیم می‌شود و با رویدادها و شخصیت‌های نامتعارفی روبه‌رو می‌شویم. «دست‌نوشته‌‌ی ساراگوسا» فیلم پیچیده‌ای است که از ساختار «داستان درون داستان» استفاده می‌کند و ماجراهای فرعی آن نیز با یکدیگر مرتبط هستند، در نتیجه شاید گاهی نتوانید تشخیص دهید چه اتفاقاتی در حال رخ دادن است. احتمالا پس از تماشای فیلم، باید اندکی تحقیق کنید تا مطمئن شوید همه‌چیز را درست متوجه شده‌اید.

۱۳- آلفاویل (Alphaville)

فیلم‌های دهه 60

  • سال اکران: ۱۹۶۵
  • کارگردان: ژان-لوک گدار
  • بازیگران: ادی کنستانتین، آنا کارینا، هوارد ورنون، آکیم تامیروف
  • امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۷.۱ از ۱۰
  • امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۹۱ از ۱۰۰

«آلفاویل» فیلم ویژه‌ای است زیرا اولین ساخته‌ی ژان-لوک گدار در ژانر علمی تخیلی به حساب می‌آید و بدیهی بود که بخواهد امضاها و سبک فیلم‌سازی مشهور خود را برای تولید این فیلم نیز به کار بگیرد. نتیجه؟ فقط می‌توان گفت هیچ فیلم‌دوستی نباید فرصت تماشای «آلفاویل» را از دست دهد. داستان با یک مامور مخفی به نام لمی کوشن (ادی کنستانتین) آغاز می‌شود که در پوشش یک خبرنگار، وارد پادآرمانشهر مرموزِ آلفاویل می‌شود که یک نظام دیکتاتوری بر آن حاکم است. او چند ماموریت اصلی دارد، ابتدا باید مامور گمشده‌ای به نام هنری دیکسون را پیدا کند، سپس خالق آلفاویل، پروفسور فون براون را به قتل برساند و در پایان، رایانه‌ی به نام آلفا ۶۰ که کنترل شهر را برعهده دارد، نابود کند.

در این پادآرمانشهر، ابراز احساسات ممنوع است و انسان‌هایی که از خود احساس نشان دهند، بازجویی و در نهایت اعدام می‌شوند. این تصمیمات، باعث شده‌ است تا آلفاویل به یک شهر منزوی و ترسناک تبدیل شود که با آزادی غریبه است. همانند اکثر ساخته‌های ژان-لوک گدار، نقش‌آفرینی‌ها و دیالوگ‌ها تا حد زیادی فی‌البداهه هستند و هیچ لوکیشنی به صورت اختصاصی برای فیلم طراحی نشده است. در عوض، گدار از مناطق واقعی پاریس و معماری‌های متفاوت این شهر استفاده کرده است تا فضای متفاوتی را به وجود بیاورد. این تصمیم به خوبی جواب داده و بعضی از مناطق فیلم با اینکه در دنیای واقعی وجود دارند اما عجیب و آینده‌گرایانه جلوه می‌کنند.

۱۴- ناقوس‌های نیمه‌شب (Chimes at Midnight)

ناقوس‌های نیمه‌شب (Chimes at Midnight)

  • سال اکران: ۱۹۶۵
  • کارگردان: اورسن ولز
  • بازیگران: اورسن ولز، کیث بکستر، جان گیلگد، ژن مورو
  • امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۷.۸ از ۱۰
  • امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۹۶ از ۱۰۰

بله، «همشهری کین» شاهکار بلامنازع اورسن ولز است اما «ناقوس‌های نیمه‌شب» فیلم محبوب او بود، اثری که همیشه از آن با عشق صحبت می‌کرد. فیلم‌نامه در واقع تلفیقی از نمایشنامه‌ی هنری پنجم و دیگر نوشته‌های ویلیام شکسپیر است که ولز پیش از این، آن را در قالب تئاتر روی صحنه برده بود. ولز که علاقه‌اش به شکسپیر بر کسی پوشیده نیست، اینجا همه‌ی انرژی، مهارت‌ها و خلاقیت‌های خود را به کار گرفته است تا یکی از اقتباس‌های شاخص هنری چهارم (جان گیلگد)، ریچارد دوم را به قتل می‌رساند و بر تخت پادشاهی می‌نشیند. او که فرزند ریچاد دوم و وارث واقعی تاج و تخت را هم زندانی کرده است، حالا باید با دشمنانی روبه‌رو شود که می‌خواهند او را نابود کنند.

در این میان، کسی که باید کنار او باشد و نیست، پسرش، شاهزاده هال (کیث بکستر) است که روزها را در یک میخانه می‌گذراند و چیزی جز خوشگذرانی نمی‌داند. شاهزاده هال همچنین یک دوستی عمیق را با سِر جان فالستاف (اورسن ولز) آغاز کرده است که برایش نقش یک مشاور و پدر واقعی را دارد اما نمی‌داند روزی از راه می‌رسد که باید میان پدرش واقعی‌اش و جان فالستاف، یکی را انتخاب کند. شکوهمند و دردناک، «ناقوس‌های نیمه‌شب» در تمامی دقایق خیره‌کننده است. چیزی که ولز را از دیگران متمایز می‌کند، شناخت دقیق‌ از شخصیت‌ها و نگاه موشکافانه‌اش به ساختار نمایشنامه‌‌ است. او پیام‌ها و مضامین کلیدی نوشته‌های شکسپیر را به شکل صریحی در فیلم به نمایش می‌گذارد. او همچنین موفق شده تا نقش جان فالستاف را به بهترین شکل ممکن ایفا کند، مردی که برخلاف ظاهر بامزه و مهربانانه‌ای که دارد، می‌تواند بی‌رحم و ظالم باشد.

۱۵- رویداد بدفورد (The Bedford Incident)

فیلم‌های دهه 60

  • سال اکران: ۱۹۶۵
  • کارگردان: جیمز بی. هریس
  • بازیگران: ریچارد ویدمارک، سیدنی پوآتیه، مارتین بالسام، جیمز مک‌آرتور، دونالد ساترلند، اد بیشاپ، والی کاکس
  • امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۷.۳ از ۱۰
  • امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۸۵ از ۱۰۰

داستان چگونگی ساخته شدن «رویداد بدفورد» شاید از خود فیلم جذاب‌تر باشد. جیمز بی هریس در دهه‌ی ۵۰ و ۶۰ میلادی بیشتر به‌عنوان تهیه‌کننده‌ی استنلی کوبریک شناخته می‌شد و فیلم‌هایی همچون «کشتار» (۱۹۵۶)، «راه‌های افتخار» (۱۹۵۷) و «لولیتا» (۱۹۶۲) را تهیه کرده بود. در دوران جنگ سرد، او و کوبریک قصد داشتند تا یک فیلم پرسروصدا درباره‌ خطرات جنگ هسته‌ای بسازند و کوبریک حق امتیاز رمان «اعلان قرمز» نوشته‌ی پیتر جرج را خریداری کرد، کتابی که بعدها به فیلم «دکتر استرنجلاو» (۱۹۶۴) تبدیل شد. هری در ابتدا قرار بود که تهیه‌کنندگی آن فیلم را هم برعهده بگیرد اما درباره‌ی لحن اثر با کوبریک مخالف بود. کوبریک قصد داشت تا یک فیلم سیاسی با عناصر کمدی سیاه و هجو بسازد و هریس ترجیح می‌داد تا فیلم یک درام جدی و نزدیک به اعلان قرمز باشد. این اختلافات باعث شد تا هریس از پروژه جدا شود.

هریس که همچنان علاقه‌مند بود تا پروژه‌ی اختصاصی خودش پیرامون بمب اتم را بسازد، دو سال بعد «رویداد بدفورد» را جلوی دوربین بود، فیلمی که در واقع پاسخ او به دکتر استرنجلاو است. تقریبا همه‌ی اتفاقات فیلم در یواس‌اس بدفورد (ناوشکن مشهور نیروی دریایی) رخ می‌دهد که وظیفه‌اش نظارت بر فعالیت‌های اتحاد جماهیر شوروی در دریای آتلانتیک شمالی است. هنگامی که این کشتی، یکی از زیردریایی‌های شوروی را شناسایی می‌کند، کاپیتان فین‌لندر (ریچارد ویدمارک) به دلایل شخصی تصمیم می‌گیرد تا زیردریایی دشمن را تحریک کند و آن‌ها را به چالش بکشاند. سیدنی پوآتیه نقش یک عکاس خبری را بازی می‌کند که همراه این کشتی به دریا قدم گذاشته‌ است و خود را در یک جدال بی‌معنا پیدا می‌کند که هر لحظه ممکن است به جنگ هسته‌ای ختم شود. با اینکه «دکتر استرنجلاو» از هر نظر فیلم بهتری است اما «رویداد بدفورد» هم ارزش تماشا دارد.

۱۶- ناگهان بالتازار (Au Hasard Balthazar)

ناگهان بالتازار (Au Hasard Balthazar)

  • سال اکران: ۱۹۶۶
  • کارگردان: روبر برسون
  • بازیگران: آن ویازمسکی، والتر گرین، فیلیپ آسِلین
  • امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۷.۸ از ۱۰
  • امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۱۰۰ از ۱۰۰

هیچ سینمادوستی نباید فیلم‌های روبر برسون را از دست دهد و «ناگهان بالتازار» هم از این قاعده مستثنی نیست. این فیلم تراژدی که ظاهرا با الهام از رمان «ابله» فئودور داستایوفسکی ساخته شده است، قصه‌‌ی داستان یک الاغ را روایت می‌کند که از بی‌عدالتی و ظلم‌های انسان جان سالم به در نمی‌برد و رنج می‌کشد، تماشای رویدادهای که این حیوان به‌واسطه‌ی صاحبان مختلف تجربه می‌کند را تنها می‌توان دلگیرکننده و غم‌انگیز توصیف کرد.

«ناگهان بالتازار» از همان دقایق اولیه شما را تحت‌تاثیر قرار می‌دهد و تصویری که از بشریت ارائه می‌دهد را در دنیای واقعی به چشم دیده‌ایم؛ بی‌دلیل نیست که بعضی از منتقدان آن را یکی از بهترین فیلم‌های تاریخ توصیف می‌کنند. روبر برسون فیلمی ساخته است که به سینمای هنری تعلق دارد اما همزمان، عامه‌پسند است. فیلم را همچنین باید از نقاط اوج کارنامه‌ی هنری برسون بدانیم و او موفق شده است تا قصه‌ی ساده‌اش را به شکلی به تصویر بکشد که هر نوع مخاطبی را از نظر احساسی دگرگون می‌کند.

۱۷- بابونه‌ها (Daisies)

فیلم‌های دهه 60

  • سال اکران: ۱۹۶۶
  • کارگردان: ویه‌را خیتیلووا
  • بازیگران: ایوانا کاربانووا، ییتکا سرهوا، ماری چشکوا
  • امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۷.۴ از ۱۰
  • امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۸۴ از ۱۰۰

«بابونه‌ها» پدیده‌ی عجیبی است، یک فیلم کمدی روان‌شناختی با عناصر سورئال از موج نوی چکسلواکی! قصه‌اش هم شاید اندکی پوچ‌گرایانه و آنارشیستی باشد اما هدف از ساخت آن چیز دیگری بوده است. دو دختر جوان با نام‌های ماری ۱ (ییتکا سرهوا) و ماری ۲ (ایوانا کاربانووا)، از آنجایی که دنیا ارزشی ندارد و دلسردکننده شده است، تصمیم می‌گیرند تا بد باشند و کارهای دیوانه‌واری انجام دهند. هدف ماری‌ها یک چیز است: به هر جا که قدم می‌گذارند، هرج‌ومرج به راه بیندازند. آن‌ها با مردان سن‌بالا قرار عاشقانه می‌گذارند، جیب‌هایشان را خالی می‌کنند، دروغ می‌گویند و در نهایت آن‌ها را کنار می‌گذارند و بی‌وقفه مثل دیوانه‌ها رفتار می‌کنند.

پس از خسته شدن از این کارها، آن‌ها به سراغ ماجراجویی‌های دیگر می‌روند و این مسیر جنون‌آمیز را تا آنجا که ممکن است ادامه می‌دهند. اکران «بابونه‌ها» برای نمایش تصاویر نامتعارف و ترویج بی‌بندوباری متوقف شد و چکسلواکی سابق، آن را ممنوع کرد. ویه‌را خیتیلووا اما با این فیلم تلاش کرده است تا انحطاط ناشی از پوچ‌گرایی را در کانون توجه دهد و به مخاطبان بگوید زندگی در کشورهای کمونیستی چه حسی دارد. این فیلم‌ساز به خاطر «بابونه‌ها» برای بیش از یک دهه ممنوع‌‌الکار شد اما یکی از نمادهای موج نوی چکسلواکی را ساخت و باید او را تحسین کرد.

۱۸- تعطیلات آخر هفته (Weekend)

تعطیلات آخر هفته (Weekend)

  • سال اکران: ۱۹۶۷
  • کارگردان: ژان-لوک گدار
  • بازیگران: میری دارک، ژان یان، والری لاگرانژ، لاسلو سابو
  • امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۷.۲ از ۱۰
  • امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۹۳ از ۱۰۰

فیلم‌سازهای انگشت‌شماری را در تاریخ سینما پیدا می‌کنید که تنها در یک دهه، به اندازه‌ی ژان-لوک گدار فقید فیلم‌های درخشان تولید کرده باشند اما این هنرمند نابغه، این کار را در دهه‌ ۶۰ میلادی انجام داد. از «ازنفس‌افتاده» تا «تعطیلات آخر هفته»، در رابطه با هر کدام از این آثار می‌توان ساعت‌ها صحبت کرد. ساخته‌های ژان-لوک گدار با هنر، هنرمند، خلاقیت و مبارزه با سنت‌گرایی پیوند خورده‌اند و در نقطه‌ی پایانی خلاقانه‌ترین دهه‌ی زندگی گدار، این «تعطیلات آخر هفته» است که خودنمایی می‌کند. فیلم درباره‌ی سقوط یک جامعه‌ی عادی و بازگشت آن به سوی بدویت است؛ فیلم همچنین به تاثیرات نظام سرمایه‌داری می‌پردازد.

در دوران اکران، منتقدان، «تعطیلات آخر هفته» را مستندی از یک انقلاب می‌دانستند، چیزی که در دهه‌ ۶۰ میلادی چندان دست‌نیافتنی و تخیلی به نظر نمی‌رسید. البته هرج‌ومرجی که در این فیلم به چشم می‌خورد، فراتر از جامعه و سیاست، سینما را هم در بر می‌گیرد. فیلم همچنین به تلاش‌های گدار برای داستان‌گویی پایان داد؛ پس از سال ۱۹۶۷، او به ساخت مستندهای تجربی بازگشت. «تعطیلات آخر هفته» بی‌شک نقطه‌ی اوج کارنامه‌ی هنری ژان-لوک گدار است و چکیده از همه‌ی آثار پیشین او.

۱۹- نشان‌شده برای کشتن (Branded to Kill)

فیلم‌های دهه 60

  • سال اکران: ۱۹۶۷
  • کارگردان: سیجون سوزوکی
  • بازیگران: جو شیشیدو، کوجی نانبارا
  • امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۷.۳ از ۱۰
  • امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۱۰۰ از ۱۰۰

«نشان‌شده برای کشتن» که در نگاه اول شبیه فیلم‌های درجه‌دو است، ژانر اکشن-تریلر را آغشته به عناصر سورئال عرضه می‌کند و یک تجربه‌ی سینمایی متفاوت است. داستان پیرامون هانادا (جو شیشیدو)، یکی از آدمکش‌های برتر یک گروه خلافکاری اتفاق می‌افتد که همراه با همسرش به توکیو بازمی‌گردد تا ماموریت جدیدی را به انجام برساند. راهنمای او، یک آدمکش بازنشسته‌ به نام کاسوگا (هیروشی مینامی) است که حالا به عنوان یک راننده تاکسی فعالیت می‌کند. کاسوگا همراه با این زوج، به یکی از کافه‌های رئیس یاکوزا می‌رود و از آنجا به بعد، همه‌چیز وارد سرازیری می‌شود. یک زن مرموز و فریبکار به هانادا یک ماموریت غیرممکن می‌دهد و او می‌پذیرد. در لحظه‌‎ای که هانادا می‌خواهد به هدف خود شلیک کند، یک پروانه روی نشانه‌ی اسلحه‌اش می‌نشیند و باعث می‌شود تا او اشتباها یک فرد دیگر را به قتل برساند.

این اتفاق غیرمنتظره باعث می‌شود تا هانادا دیگر جز آدمکش‌های برتر نباشد و خودش به یک هدف تبدیل شود. بنابراین تصمیم می‌گیرد از شهر بگریزد اما همسرش به او شلیک می‌کند و رها می‌شود تا در انزوا بمیرد. اما هانادا زنده می‌ماند و حالا یک هدف دارد، بفهمد چه کسی او را برای این ماموریت استخدام کرده بود و دلایل خیانت همسرش چیست. «نشان‌شده برای کشتن»، چرخش‌های داستانی شوکه‌کننده‌اش دارد و شما را گاهی متعجب می‌کند. و البته باید بدانید که با جلو رفتن قصه، فیلم از یک تریلر تعلیق‌آمیز به یک فانتزی سورئال پیچیده تبدیل می‌شود. ساخته‌ی سیجون سوزوکی در گیشه شکست خورد و منتقدان از آن نفرت داشتند، او حتی ممنوع‌الکار شد و مانند ویه‌را خیتیلووا (کارگردان «بابونه‌ها») به مدت ۱۰ سال اجازه‌ی فیلم‌سازی نداشت. گذر زمان اما ارزش واقعی «نشان‌شده برای کشتن» را نشان داد و در نهایت به یک فیلم کالت تبدیل شد.

۲۰- تا تاریکی صبر کن (Wait Until Dark)

تا تاریکی صبر کن (Wait Until Dark)

  • سال اکران: ۱۹۶۷
  • کارگردان: ترنس یانگ
  • بازیگران: آدری هپبورن، آلن آرکین، ریچارد کرنا، افرم زیمبالیست جونیور
  • امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۷.۷ از ۱۰
  • امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۹۶ از ۱۰۰

یک فیلم تریلر روان‌شناختی از ترنس یانگ که او را بیشتر با فیلم‌های جیمز باندی‌اش مثل «دکتر نو» و «از روسیه با عشق» می‌شناسید. ماجراها پیرامون سوزی هندریکس (آدری هپبورن) اتفاق می‌افتد، یک زن خانه‌دار نابینا که همسرش یک روز به او یک عروسک هدیه می‌دهد؛ سم (افرم زیمبالیست جونیور) این عروسک را از یک زن گرفته بود که بعدتر به قتل می‌رسد. این زوج خبر ندارند اما درون این عروسک، مقدار زیادی هروئین قرار دارد. هنگامی که سم برای کار از شهر خارج می‌شود، سه خلافکار به سراغ سوزی می‌آیند تا بتوانند با فریب او، این مواد مخدر را به‌دست بیاورند.

«تا تاریکی صبر کن» اقتباسی از رمانی به همین نام نوشته‌ی فردریک نات است که پیش از آن، در قالب تئاتر اجرا شده اما به موفقیتی نرسیده بود. نسخه‌ی سینمایی اما به محبوبیت بالایی رسید و نه تنها از نظر تجاری موفق بود بلکه آدری هپبورن را صاحب نامزد جایزه‌ی اسکار و گلدن گلوب کرد. بنیاد فیلم آمریکا، «تا تاریکی صبر کن» را در فهرست ۱۰۰ فیلم هیجان‌انگیز ۱۰۰ سال گذشته نیز قرار داده است. اگر این فیلم را تماشا نکرده‌اید، باید بدانید که یکی از شوکه‌کننده‌ترین سکانس‌های سینمای دهه ۶۰ میلادی هم دارد.

۲۱- وی (Viy)

فیلم‌های دهه 60

  • سال اکران: ۱۹۶۷
  • کارگردان: کنستانتین یرشو، گئورگی کروپاچوف
  • بازیگران: لئونید کوراولیوف، ناتالیا وارلی، دیمیتری کاپکا، پیوتر وسکلیاروف، نیکولای یاکوفچنکو
  • امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۷.۲ از ۱۰
  • امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۸۸ از ۱۰۰

«وی» شاید فیلم مهجوری باشد اما از این جهت قابل‌اعتنا است که نخستین فیلم ترسناک اتحاد جماهیر شوروی بود. قصه در قرن شانزدهم و در کی‌یف، پایتخت فعلی اکراین رخ می‌دهد؛ جایی که راهب جوان، خوما (لئونید کوراولیوف) دستور گرفته است تا برای دختری در آستانه‌ی مرگ، دعا بخواند اما این دخترک در واقع یک جادوگر خطرناکی است که می‌خواهد خوما را مجازات کند. در گذر سه شب سخت، جادوگر به روش‌های مختلف، راهبِ قصه را شکنجه و هیولاهای ترسناکی را احضار می‌کند. جلوه‌های ویژه‌ی فیلم حالا کمی کهنه به نظر می‌رسند اما مخاطبان دهه ۶۰ میلادی که هنوز با فیلم‌های ترسناک خارجی‌زبان آشنایی کاملی نداشتند، در مواجهه با این موجودات و فضاسازی‌های وهم‌انگیز کنستانتین یرشو و گئورگی کروپاچوف حیرت‌زده شدند.

فیلم براساس قصه‌ای به همین نام اثر نیکلای گوگول ساخته شده است و یک نسخه‌ی بازسازی هم دارد که سال ۲۰۱۴ روی پرده رفت و به مسیر متفاوتی می‌رود. جالب است بدانید که این بازسازی موفق بود و قسمت دومی هم برایش ساخته شد که در آن جکی چان و آرنولد شوارتزنگر به ایفای نقش می‌پردازند! علاوه‌بر این، فیلم یک نسخه‌ی صربستانی هم دارد که با نام «یک مکان مقدس» در سال ۱۹۹۰ به اکران درآمد و آن هم ارزش تماشا دارد.

۲۲- مرگ با اعدام (Death by Hanging)

مرگ با اعدام (Death by Hanging)

  • سال اکران: ۱۹۶۸
  • کارگردان: ناگیسا اوشیما
  • بازیگران: دو-یانی یو، کی ساتو، فومیئو واتانابه، روکو توئورا
  • امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۷.۶ از ۱۰
  • امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۸۳ از ۱۰۰

شاهکار دیگری از سینمای ژاپن، این فیلم که به سبک آثار مستند ساخته شده است، ما را به اتاقی می‌برد که به‌زودی در آن یک اعدام انجام خواهد شد. مردی که قرار است دار زده شود، اهل کره جنوبی است و آر (دو-یانی یو) نام دارد؛ اعدام مطابق برنامه انجام می‌شود. قصه از اینجا به بعد جذابیت کم‌نظیری پیدا می‌کند. آر به شکلی معجزه‌‎آسا، از اعدام جان سالم به ‌در می‌برد اما با یک تفاوت بزرگ. پزشک شرایط او را بررسی می‌کند و متوجه می‌شود آر دچار فراموش شده است. این مجرم دیگر خاطرات، جنایت‌ها، مراحل دادگاه و روز اعدام را به یاد ندارد. مقامات رسمی شوکه شده‌اند و نمی‌دانند باید چه واکنشی نشان دهند. قانون چگونه می‌تواند کسی که جرایم خود را به یاد نمی‌آورد اعدام کند؟

حالا نیروهای پلیس باید راهی کنند تا آر جرم‌هایش را بپذیرد. در یک سکانس مضحک، آن‌ها اولین جنایت آر را بازسازی می‌کنند و تلاش‌های این ماموران برای اینکه شخصیت اصلی خاطراتش را به یاد بیاورد، فیلم را سریعا به یک کمدی سیاه تبدیل می‌کند. «مرگ با طناب دار» در واقع یک خوش‌سوگنامه است که از تعصب و مجازات اعدام انتقاد می‌کند. فیلم همچنین می‌خواهد جامعه‌ای که به تازگی از جنگ عبور کرده است را بررسی کند؛ جامعه‌ای که حالا غیرانسانی‌تر از قبل شده است. این ساخته‌ی ناگیسا اوشیما می‌تواند نگاه شما نسبت به عدالت اجتماعی را نیز تغییر دهد.

۲۳- ارواح مردگان (Spirits of the Dead)

فیلم‌های دهه 60

  • سال اکران: ۱۹۶۸
  • کارگردان: روژه وادیم، لویی مال، فدریکو فلینی
  • بازیگران: جین فوندا، ترنس استامپ، آلن دلون، سرژ مارکان
  • امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۶.۵ از ۱۰
  • امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۸۶ از ۱۰۰

«ارواح مردگان» مثل «قصه‌های وحشت» که بالاتر به آن پرداختیم، از ساختار آنتولوژی استفاده و سه داستان متفاوت را در قالب سه فیلم کوتاه عرضه می‌کند، با این تفاوت که هر کدامشان را یک فیلمساز سرشناس جلوی دوربین برده است. اولین قصه به کارگردانی روژه وادیم، اقتباسی از داستان کوتاه «متزن گرشتاین» است. جین فوندا -که در آن دوران همسر روژه وادیم بود- نقش کنتس فردریک را بازی می‌کند، یکی از اعضای خاندان اشرافی متزن گرشتاین که اخیرا به ثروت زیادی رسیده و اعتقادی به رفتارهای درست و اخلاقیات ندارد. او عاشق یکی از همسایگانش به نام بارُن (پیتر فوندا) می‌شود اما از آنجایی که وی علاقه‌ی متقابلی ندارد، فردریک اصطبل او را به آتش می‌کشد. بارُن در جریان این آتش‌سوزی کشته می‌شود و تنها بازمانده‌ی این اتفاق، یک اسب سیاه مرموز است.

قصه‌ی دوم به کارگردانی لویی مال، براساس داستان «ویلیام ویلسون» ساخته شده است. در مقایسه با داستان اول که تا حد زیادی به منبع اصلی وفادار بود، لویی مال در قصه‌ی ویلیام ویلسون تغییرات بیشتری اعمال کرده و اکثر رویدادهای اصلی را عوض کرده است. آلن دلون نقش ویلیام ویلسون را بازی می‌کند، مردی که با همزاد خود ملاقات می‌کند و زندگی‌اش دستخوش تغییر می‌شود. هنگامی که این همزاد باعث خجالت‌زدگی ویلیام می‌شود، او از روی خشم، وی را به قتل می‌رساند. ویلیام از کرده‌ی خود پشیمان می‌شود، افسردگی و بحران هویت را تجربه می‌کند و به فکر خودکشی می‌افتد.

قصه‌ی پایانی به کارگردانی فدریکو فلینی، اقتباسی آزاد از قصه‌ی «هرگز سَرِ کله‌ات با شیطان شرط نبند» است که ترنس استامپ را در نقش اصلی دارد. توبی یک بازیگر دائم‌الخمر است که تصاویری از یک دخترک به او الهام می‌شود. پس از به اتمام رسیدن مراحل فیلمبرداری پروژه‌ی سینمایی جدیدش، توبی احساس گمشدگی دارد و چیزهای عجیبی را در اطراف خود می‌بیند که مطمئن نیست واقعی باشند. مطابق انتظار، قصه‌ی سوم با تشکر از مهارت‌های بالای فدریکو فلینی، به یک فیلم کوتاه میخکوب‌کننده تبدیل شده است. «ارواح مردگان» در مجموع تجربه‌ی سینمایی متفاوتی است و سه فیلم‌سازان آزادی کامل داشته‌اند تا ایده‌های خود را به شکل دلخواه به تصویر بکشند.

۲۴- قضیه (Teorema)

قضیه (Teorema)

  • سال اکران: ۱۹۶۸
  • کارگردان: پیر پائولو پازولینی
  • بازیگران: ترنس استامپ، لائورا بتی، سیلوانا مانگانو، ماسیمو جیروتی
  • امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۷.۲ از ۱۰
  • امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۸۱ از ۱۰۰

تماشای آثار پیر پائولو پازولینی آسان نیست، با این حال، «قضیه» در مقایسه با آثار رادیکالی همچون «سالو یا ۱۲۰ روز در سودوم» فیلم ملایم‌تری به حساب می‌آید. «قضیه» که شاید شما را به یاد ساخته‌های یورگوس لانتیموس هم بیندازد، درباره‌ی طبقه‌ی اشرافی، مارکسیسم، اصول مذهب کاتولیکی و فلسفه است. داستان در مورد یک خانواده است که‌ پس از ملاقات با مردی مرموز (با بازی ترنس استامپ)، سرنوشت همه‌ی آن‌ها برای همیشه تغییر پیدا می‌کند. نام فیلم (تئورما) اصطلاحی در ریاضی است، بدین معنا که هر چیزی برای اینکه مشروعیت پیدا کند، باید اثبات شود و فیلم از زوایای مختلف به این ایده نزدیک می‌شود.

«قضیه» همچنین یک تجربه‌ی بصری به حساب می‌آید و معمولا در آن سکوت حکمفرما است؛ سکوتی که در بطن آن، مرد مرموز قصه به مادر، پدر، پسر، دختر و خدمتکار می‌نگرد و سقوط تک‌تک آن‌ها را تماشا می‌کند. مرد غریبه، به هر کدام از این آدم‌ها نزدیک می‌شود و نیازهای مختلف آن‌ها را برطرف می‌کند اما زمانی که ناپدید می‌شود، هر کدام از اعضای خانواده، یک سرنگونی دراماتیک را تجربه می‌کند که یادآور تراژدی‌های یونان است. (خطر اسپویل) پسرک خانه را ترک می‌کند، دخترک به جنون دچار می‌شود، پدر برهنه به سوی یک کوه آتشفشانی قدم می‌زند، مادر به سراغ روابط نامشروع می‌رود و خدمتکار به دهکده‌اش باز می‌گردد. نابودی تنها چیزی است که در انتها برای این آدم‌ها باقی می‌ماند اما آن مرد غریبه که بود؟

۲۵- شریک (Partner)

فیلم‌های دهه 60

  • سال اکران: ۱۹۶۸
  • کارگردان: برناردو برتولوچی
  • بازیگران: پیر کلمنتی، استفانیا ساندرلی، تینا امون، سرجو توفانو
  • امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۶.۲ از ۱۰
  • امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۹۱ از ۱۰۰

شاید نیازی به گفتن نباشد اما تقریبا همه‌ی فیلم‌سازان بزرگ تاریخ، در دوره‌ای، فیلمی با الهام مستقیم از یک فیلمساز دیگر ساخته‌اند. با این حال، ادای احترام جذاب برناردو برتولوچی به نبوغ سینمایی ژان-لوک گدار در دهه‌ی ۶۰ میلادی، از جهاتی جالب توجه است؛ خصوصا وقتی به یاد می‌آوریم که برتولوچی، خودش یک فیلم‌ساز صاحب سبک است که آثار هوشمندانه‌ای مثل «دنباله‌رو»، «آخرین تانگو در پاریس» و «رویاپردازان» را در کارنامه دارد. «شریک» فیلمی است که وضعیت سیاسی-اجتماعی ایتالیای آن دوران را منعکس می‌کند.

از همان تیتراژ افتتاحیه (که به موسیقی متن «انیو موریکونه» آراسته شده است)، فیلم کاملا تحت تاثیر ژان-لوک گدار قرار دارد که با گذشت چند دهه، هنوز هم اتفاق هیجان‌انگیزی است. برتولوچی برای درست درآوردن هر کدام از نماها، وسواس به خرج داده است و تمرکز ویژه‌ای روی طراحی صداها و نورپردازی داشته است، سایه‌های بزرگ را در چند نما رویت می‌کنید و حتی شاهد ادای احترام به تبلیغات تلویزیونی ساخته‌ی سرگئی آیزنشتاین خواهید بود که یکی از پایه‌گذاران مکتب مونتاژ است. اگر این‌ها کافی نیست که به تماشای فیلم تشویق شوید، این نکته را هم اضافه می‌کنیم که سبک سورئالیستی هجوآمیز و آشنای لوئیس بونوئل هم در فیلم به چشم می‌خورد.

۲۶ ژنرال جادوگریاب (Witchfinder General)

ژنرال جادوگریاب (Witchfinder General)

  • سال اکران: ۱۹۶۸
  • کارگردان: مایکل ریوز
  • بازیگران: وینسنت پرایس، ایان اوگلوی، رابرت راسل، نیکی هنسون، مارگارت نولان
  • امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۶.۷ از ۱۰
  • امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۸۸ از ۱۰۰

مایکل ریوز فیلم‌ساز خوش‌آتیه‌ای بود که در دهه ۶۰ میلادی ظهور کرد و انتظار می‌رفت که در ادامه فیلم‌های بزرگی بسازد اما پرونده‌ی هنری‌اش با تولید سه فیلم کوچک بسته شد. او مدتی پس از اکران «ژنرال جادوگریاب»، به دلیل افسردگی شدید، قرص‌های مختلفی مصرف می‌کرد و در سن ۲۵ سالگی به خاطر اوردوز جان خود را از دست داد. در آخرین ساخته‌ی او، وینسنت پرایس در نقش ژنرال هاپکینز ظاهر می‌شود و به دوران جنگ داخلی انگلستان و روزهایی که جادوگران شکار و مجازات می‌شدند قدم می‌گذاریم. قصه‌ی خیالی فیلم با الهام از رویدادها و شخصیت‌های واقعی نوشته شده است و ژنرال متیو هاپکینز، یک جادوگریاب واقعی بود که سال ۱۶۴۴ ادعا کرد از سوی مقامات دستور رسمی گرفته است تا جادوگران را پیدا و مجازات کند. او بین سال‌های ۱۶۴۴ الی ۱۶۴۶، بیش از صد انسانِ متهم به جادوگری را اعدام کرد.

خوشبختانه فیلم نگاه مثبتی به این شخصیت ندارد و او را تبدیل به شخصیت منفی داستان می‌کند؛ هنگامی که هاپکینز باعث‌وبانی تجاوز به یک دخترک می‌شود و عموی او را هم به قتل می‌رساند، همسر دخترک، ریچارد مارشال (ایان اوگلوی) تصمیم می‌گیرد تا از هاپکینز و دستیارش انتقام بگیرد. فیلم با بودجه‌ی کوچکی ساخته شد و سازندگان برای اینکه به فروش بهتری برسد، برای آن تبلیغات دروغین کردند که جواب هم داد و «ژنرال جادوگریاب» به فروش نسبتا خوبی رسید؛ اثر مهجوری که نام آن گاهی در کنار بهترین فیلم‌های ترسناک تاریخ نیز شنیده می‌شود.

۲۷- تشریفات (The Rite)

فیلم‌های دهه 60

  • سال اکران: ۱۹۶۹
  • کارگردان: اینگمار برگمان
  • بازیگران: اینگمار برگمان، گونار بیورنستراند، اِریک هِل، اینگرید تولین
  • امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۷ از ۱۰
  • امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۷۵ از ۱۰۰

اینگمار برگمان فیلم‌های درخشان متعددی در کارنامه دارد اما از «تشریفات» -که آن را اواخر دهه ۶۰ میلادی ساخت- اغلب کمتر صحبت می‌شود، احتمالا به این دلیل که یک فیلم تلوزیونی است، حتی با اینکه شبیه هیچ کدام از آثار تلویزیونی زمانه‌اش نیست. برگمن قصه‌ی سه بازیگر تئاتر را روایت می‌کند که نمایش اخیرشان جنجال‌برانگیز شده است و حالا از سوی یک قاضی باید بازجویی شوند. برگمان با کمک فیلم‌بردار همیشگی‌اش، سون نیکویست، کلوزآپ‌های سیاه‌ و سفید ماندگاری ارائه می‌دهد و فضاهای خفقان‌آوری خلق کرده است. فیلم در مجمموع حس یک نمایش تئاتر را تداعی می‌کند که چندان عجیب نیست، این استاد بزرگ سینما به تئاتر ارادت ویژه‌ای داشت و گاهی از سینما دور می‌شد تا یک تئاتر را روی صحنه ببرد.

فیلم فضاسازی‌های ترسناکی دارد و با یک پایان غیرمنتظره شما را شوکه می‌کند. مطابق معمول، برگمان از جنبه‌ی روان‌شناختی به شخصیت‌های قصه نزدیک می‌شود و با کمک آن‌ها، روان انسان را تحلیل و بررسی می‌کند. ما به تدریج، شخصیت‌ها را بهتر می‌شناسیم و از نمایش تئاترشان اطلاعات بیشتری بدست می‌آوریم. برگمان ساختار «تشریفات» را هم شبیه یک نمایش تئاتر طراحی کرده است، لوکیشن‌ها مینیمال هستند و داستان به‌واسطه‌ی دیالوگ‌ها پیش می‌رود.

۲۸- تشییع جنازه‌ی گل‌های رز (Funeral Parade of Roses)

تشییع جنازه‌ی گل‌های رز (Funeral Parade of Roses)

  • سال اکران: ۱۹۶۹
  • کارگردان: توشیو ماتسوموتو
  • بازیگران: شینوسوکه ایکهاتا، یوشیئو تسوچییا
  • امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۷.۹ از ۱۰
  • امتیاز راتن تومیتوز به فیلم:

یک اثر تجربی دیگر از موج نوی ژاپن، در باب اهمیت «تشییع جنازه‌ی گل‌های رز» این نکته را بدانید که به منبع الهام استنلی کوبریک برای فیلم «پرتغال کوکی» تبدیل شد.  توشیو ماتسوموتو برای اولین فیلم بلند خود، از ایده‌های «ادیپ شهریار»ِ سوفوکل استفاده کرده و همین مسئله باعث شده است تا فیلم به یک پدیده‌ی نامتعارف تبدیل شود. «تشییع جنازه‌ی گل‌های رز» یک تجربه‌ی سینمایی بی‌مانند است که عناصر ژانر مستند، سینمای تجربی، هنری و تئاتر را با یکدیگر تلفیق می‌کند. اگر با داستان «ادیپ شهریار» آشنایی داشته باشید، احتمالا می‌توانید حدس بزنید که این فیلم به چه مسیر می‌رود اما باید منتظر چند پیچش داستانی هم باشید. تراژدی اصلی درباره‌ی ایدیپوس است، مردی که باخبر می‌شود در آینده، پدرش را به قتل خواهد رساند. او برای اینکه از سرنوشت خود فرار کند، شهر را ترک می‌کند اما آیا می‌تواند آینده را تغییر دهد؟

توشیو ماتسوموتو هرگز اجازه نمی‌دهد تا دقیقا پیش‌بینی کنید چه اتفاقی در داستان رخ خواهد داد و باید هوشمندی‌های او را تحسین کرد. او همچنین با «تشییع جنازه‌ی گل‌های رز» نشان داد که می‌توان قصه‌های سنتی و افسانه‌ای را در ساختارهای مدرن‌تری ارائه داد، بدون اینکه از تاثیرگذاری آن‌ها کم شود. حتی اگر از منبع الهام فیلم آگاه باشید، در هنگام تماشای آن احساس نمی‌کنید با یک تراژدی محزون روبه‌رو هستید. در مقابل، یک فیلم ژاپنی آوانگارد و غافل‌گیرکننده به شما عرضه می‌شود که یکی از بهترین فیلم‌های دهه ۶۰ میلادی است.

۲۹- زن نازنین (Une Femme Deuce)

فیلم‌های دهه 60

  • سال اکران: ۱۹۶۹
  • کارگردان: روبر برسون
  • بازیگران: دومنیک سندا، کلود اولیه
  • امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۷.۴ از ۱۰
  • امتیاز راتن تومیتوز به فیلم:

روبر برسون که پیش از این هم از علاقه‌اش به فئودور داستایوفسکی صحبت کرده‌ایم، برای اولین فیلم رنگی‌اش نیز به سراغ یکی از آثار آن نویسنده‌ی مشهور رفت. «زن نازنین» فیلم جالبی است، شاید به این دلیل که سبک فیلم‌سازی برسون (آن فضای روحانی و مینیمال که در تلفیق با نابازیگران، حس‌وحال متفاوتی را به وجود می‌آورد) با درون‌مایه‌ی آثار داستایوفسکی تطابق دارد. دومنیک سندا که تنها با یک تماس تلفنی کوتاه، برای نقش اصلی انتخاب شد، نقش یک زن معصوم و ظریف را بازی می‌کند که در ابتدای فیلم، روی زمین افتاده و مُرده است اما در قالب فلش‌بک به زندگی بازمی‌گردد تا سرگذشت و رابطه‌ی غم‌انگیزی که با همسرش داشته است را مشاهده کنیم.

این فیلم درام روان‌شناختی از ساخته‌های پیشین روبر برسون سیاه‌تر است و شخصیت اصلی رنج‌های فراوانی را متحمل می‌شود اما خبری از رستگاری نیست و (خطر اسپویل) ما هرگز متوجه نمی‌شویم دخترک قصه چرا به جای طلاق، خودکشی را انتخاب کرده است. «زن نازنین» را باید فیلمی غم‌انگیز در باب عواطف و احساسات انسانی دانست. مخمصه‌ای که زوج قصه در آن گرفتار شده‌اند، برای همه‌ی بشریت در عصر مدرن صدق می‌کند، جایی که وابستگی فیزیکی باعث می‌شود تا ارزش و اهمیت روح انسان به حاشیه برود.

۳۰- گل کاکتوس (Cactus Flower)

گل کاکتوس (Cactus Flower)

  • سال اکران: ۱۹۶۹
  • کارگردان: جین ساکس
  • بازیگران: والتر ماتائو، اینگرید برگمن، گلدی هان، جک وستون
  • امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۷.۲ از ۱۰
  • امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۸۳ از ۱۰۰

اینگرید برگمن در دهه‌ی ۶۰ میلادی تنها در یک فیلم کمدی -آن‌هم از نوع اسکروبال- به ایفای نقش پرداخت و آن «گل کاکتوس» است. او احتمالا به دلیل حضور جین باکس در پشت دوربین، به ایفای نقش در فیلم راضی شد، فیلم‌سازی که یک سال قبل، فیلم موفق «زوج عجیب» را راهی سیینماها کرده بود. جولیان (والتر ماتائو) یک دندان‌پزشک مجرد، برای فرار از تعهد به تونی (اینگرید برگمن)، به دروغ به او می‌گوید که صاحب همسر و فرزند است. تونی که تحمل چنین چیزی را ندارد، خودکشی می‌کند اما همسایه‌اش او را نجات می‌دهد. تونی پس از این اتفاق، تصمیم می‌گیرد با همسر جولیان ملاقات کند. در همین حین، جولیان در تلاش است تا تونی را متقاعد نماید که رابطه‌ی آن‌ها بی‌فایده است و دخترک اگر با فرد دیگری باشد، خوشحال‌تر خواهد بود.

این فیلم که تنها یک نامزدی اسکار برای نقش مکمل (گلدی هان) به‌دست آورد و آن را تصاحب کرد و جز ۱۰ فیلم پرفروش سال هم شد، اقتباسی از یک نمایشنامه‌ی فرانسوی به همین نام است که نزدیک به سه سال، از نمایش‌های تئاتر محبوب برادوی هم بود. با این حال، منتقدان آن دوران از جمله راجر ایبرت، باور داشتند که نسخه‌ی سینمایی از نمایش تئاتر اصلی بهتر است و ترکیب والتر ماتائو و اینگرید برگمن جادویی است و جواب می‌دهد. «گل کاکتوس» نامزد جایزه بهترین فیلم کمدی گلدن گلوب هم شد و اگرچه یک نسخه‌ی بازسازی به نام «فقط باهاش کنار بیا» (۲۰۱۱) با بازی آدام سلندر و جنیفر آنیستون برای آن ساخته شد اما یکی از فیلم‌های تقریبا فراموش‌شده‌ی دهه ۶۰ میلادی در نظر گرفته می‌شود.

منبع: دیجی‌کالا مگ

برچسب‌ها :
دیدگاه شما

loading...
بازدیدهای اخیر
بر اساس بازدیدهای اخیر شما
تاریخچه بازدیدها
مشاهده همه