۱۰ بازیگر زن خوب دهه‌ی اخیر که در اسکار نادیده گرفته شدند

۱۷ شهریور ۱۳۹۹ زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۱۰ دقیقه

آکادمی اسکار ابزار سودمندی در بزرگداشت دستاوردهایی است که درون صنعت سینما اتفاق می‌افتند. اما آن‌ها غالبا از بدنه‌ی متمایزی که باعث بزرگی و شکوه سینما می‌شوند دور هستند. در حالی که بسیاری از فیلم‌ها و بازی‌هایی که به آن‌ها توجه شده قوی هستند و استحقاق این توجه را هم داشتند، فیلم‌ها و بازی‌هایی هم هستند که ناشناس می‌مانند؛ بازی‌های فوق‌العاده‌ای که به یاد مخاطبان سینما می‌مانند فارغ از اینکه جایزه گرفته باشند یا نه. این مطلب درباره‌ی بازی‌های خوب بازیگران زنی است که اسکار در یک دهه‌ی گذشته آن‌ها را نادیده گرفته اما بازی‌هایشان در یاد طرفداران سینما مانده است.

آکادمی اسکار معمولا در یک مسیر مشخص حرکت می‌کند و بیشتر بازی‌هایی که از سمت زنان نادیده گرفته مربوط به ژانرهای علمی-تخیلی، کمدی، فانتزی یا ترسناک است. خوشبختانه هر چه تعداد اعضای آکادمی اسکار گسترش پیدا می‌کند و ژانرهای مختلفی موفق به دریافت جایزه می‌شوند، اسکار هم سعی می‌کند که فیلم‌های خارج از جریان رسمی‌اش را به رسمیت بشناسد.

دیرپایی نشان از یک بازی خوب و تآثیرگذار دارد و در حال حاضر آن‌قدر زمان گذشته که به بهترین بازی‌های زنان در دو دهه‌ی گذشته بپردازیم که اسکار به آن‌ها توجهی نکرده است.

آلفری وودوارد

آلفری وودوارد در نمایی از فیلم کلمنسی - بازیگرهای زن دست کم گرفته شده

  • فیلم: کلمنسی (Clemency)
  • کارگردان: چینونی چوکوو
  • امتیاز متاکریتیک: ۷۷ از ۱۰۰
  • محصول ۲۰۱۹

«کلمنسی» فیلم تخریب‌کننده‌ای است که به زندگی برناردین ویلیامز نگاه می‌اندازد. نگهبان زندان که مجبور می‌شود در طول دوره‌ای که تصدی زندان را برعهده دارد تصمیمات سختی بگیرد. تا اینکه پرونده‌ی زندانی زیر دستش می‌آید که ادعای بی‌گناهی‌ می‌کند و روز به روز فرضیه‌ی بی‌گناه بودنش قدرت می‌گیرد. این‌جاست که ویلیامز شروع می‌کند و به طبیعت حرفه‌اش واکنش نشان می‌دهد و درباره‌ی تأثیر شغلش روی زندگی‌اش سؤالاتی از خودش می‌پرسد.

آلفری وودوارد به طرز باورنکردنی در نقش‌اش قدرتمند است. به خصوص وقتی کاراکتری که نقش‌اش را بازی می‌کند مجبور می‌شود در موقعیت‌های چالش‌برانگیز از خودش خودداری نشان بدهد.

هیچ لحظه‌ای در فیلم نیست که کاراکتر او یک آدم عادی باشد. حتی تعاملاتش با شوهرش هم غیرممکن است چون شوهرش نمی‌تواند واقعیت‌های شغل او را درک کند. طبیعت آرام و باثبات فیلم روی شیوه‌ای که سیستم زندان و زندانبان کار می‌کند نور می‌اندازد و بازی حرفه‌ای وودوارد رئالیسم داستان را افزایش می‌دهد.

ایمی آدامز

ایمی آدامز در نمایی از فیلم ورود

  • فیلم: ورود (Arrival)
  • کارگردان: دنی ویلنوو
  • امتیاز متاکریتیک: ۸۱ از ۱۰۰
  • محصول ۲۰۱۶

در کمال تعجب ایمی آدامز نامزد دریافت شش جایزه‌ی اسکار شده است ولی تا امروز هیچ اسکاری را به خانه نبرده. از طرفی به طرز طعنه‌آمیزی بهترین نقش‌آفرینی او تا امروز همانی است که برایش حتی نامزد دریافت اسکار هم نشد. در فیلم «ورود» آدامز نقش لوئیس بنکس را بازی می‌کند. زبان‌شناسی که درگیر تلاش دولت آمریکا برای برقراری ارتباط با موجودات فضایی می‌شود. آدامز روی دانش کاراکترش به زبان مسلط است اما آن‌چه نقش‌اش را برجسته می‌کند الهام‌های احساساتی‌اش است که فیلم را تا این حد تأثیر‌گذار و تکان‌دهنده می‌کند.

بنکس کاراکتری است که با تراژدی دست و پنجه نرم می‌کند و تماشای مواجهه‌ی او با تراژدی، وقتی از نمای نقطه‌نظر او به ماجراها نگاه می‌کنیم برای یک سفر احساسی مجذوب کننده باعث ایجاد تغییر در فیلم می‌شود. «ورود» فیلم تند و بی‌پروایی است با جنبه‌هایی از زمان و فضا که بالقوه پیچیده هستند اما محرک‌های آدامز هیچ‌وقت وسط این پیچیدگی‌ها گم نمی‌شوند.

شوژن ژائو

شوژن ژائو در نمایی از فیلم خداحافظی - بازیگرهای زن دست کم گرفته شده

  • فیلم: خداحافظی (The Farewell)
  • کارگردان: لولو وانگ
  • امتیاز متاکریتیک: ۸۹ از ۱۰۰
  • محصول ۲۰۱۹

«خداحافظی» فیلمی بی‌نهایت شخصی برای لولو وانگ، نویسنده و کارگردانش بود. بیشتر داستان فیلم برپایه‌ی رابطه‌ی او با مادربزرگش بود. شوژن ژائو نقش مادربزرگ را در فیلم بازی می‌کند. ژائو به روح زن مسن خردمند تجسم می‌بخشد. زنی که تا زمان فرا رسیدن مرگش سرشار زندگی است. فقط تماشای رابطه‌ی ژائو با آکوافینا لذت‌بخش است. فیلم هیچ‌وقت به سمت یک اثر ملودرام احساساتی اشک‌آور منحرف نمی‌شود چون بازی‌ها به شدت عمیق هستند.

نکته‌ی تماتیک فیلم خداحافظی حول فرضیه‌ها‌ درباره‌ی آداب و رسوم و تفاوت‌های بین شرق و غرب است و اگر چه این مکالمات برای مشاهده سرگرم‌کننده هستند فقط به دلیل عواقبی که روی کاراکتر ژائو دارند، درست کار می‌کنند. ژائو اجرایی دوست‌داشتنی دارد که به فیلم قلب و احساس می‌بخشد و مایه‌ی خجالت است که به بازی او توجه نشده است. البته به جایش آکوافینا تحسین‌های زیادی برای بازی در نقش نوه‌ی ژائو دریافت کرد.

گرتا گرویگ

گرتا گرویگ در نمایی از فیلم فرانسس ها - بازیگرهای زن دست کم گرفته شده

  • فیلم: فرانسس ها (Frances Ha)
  • کارگردان: نوآ بومباک
  • امتیاز متاکریتیک: ۸۲ از ۱۰۰
  • محصول ۲۰۱۲

آکادمی به ندرت کمدی‌های آشکار را تأیید می‌کند. ماجرا غریب‌تر می‌شود وقتی که به صداهای جدیدی در کمدی روی پرده توجه می‌شود. گرتا گرویگ البته بعدتر در اسکار برای نویسندگی و کارگردانی فیلم‌های «لیدی برد» و «زنان کوچک» تحسین شد اما قبل از آن هم به خاطر اجرای باورنکردنی‌اش در فیلم «فرانسس ها»ی نوآ بومباک تبدیل به استعدادی شده بود که خودش را ثابت کرده است.

او به یک روح آزاد ویژه تجسم بخشیده است. گرویگ قادر است کاری کند که ساختار سست روایت فیلم به شکلی بی‌نقص و کامل با کاراکترش متناسب باشد. فیلم فرانسس ها با دیالوگ‌های طولانی پیچیده و کمبود اتفاق برای پیش‌بُرد داستان دست به ریسک بزرگی زده بود اما گرویگ به شکلی مسری آن‌قدر سرگرم‌کننده است که تقریبا غیرممکن است فیلم حوصله‌تان را سر ببرد. فرانسس ها شخصیتی است که حتی در کوچکترین لحظات هم وجد و شادی را می‌یابد. شاهدش سکانس نمادینی است که با آهنگ «عشق مدرن» می‌رقصد و اجرای گرویگ جوری است که مخاطب فیلم را هم به رقص وامی‌دارد. در حالی که دیدن گرویگ که به عنوان فیلم‌نامه‌نویس/کارگردان نامزد اسکار می‌شود خوب است اما شرم‌آور است که به بازی‌اش هیچ‌وقت توجه نشده است.

چارلیز ترون

چارلیز ترون در نمایی از فیلم تالی

  • فیلم: تالی (Tully)
  • کارگردان: جیسون ریتمن
  • امتیاز متاکریتیک: ۷۵ از ۱۰۰
  • محصول ۲۰۱۸

«تالی» جیسون ریتمن از آن دسته فیلم‌هایی است که ریسک‌های بزرگی کرده است. فیلم از یک سری انتخاب‌های روایی غیرسنتی برای نشان دادن واقعیت‌های مادری و بحران میانسالی استفاده کرده و به نتیجه‌ی شگفت‌انگیزی رسیده درباره‌ی اینکه مردم چه‌طور جوانی‌شان را می‌بینند. فیلمی به این جسوری در مرکز خودش نیاز به یک اجرای محکم داشته و چارلیز ترون یکی از بزرگترین کارهایش تا امروز را در این فیلم انجام داده است. او در بازی نقش مارلو واقعا باورنکردنی است. مادری که به لطف پرستار بچه‌هایش تالی به حس و درک جدیدی از زندگی می‌رسد.

ترون و ریتمن قبلا در فیلم به‌شدت دست‌کم گرفته شده‌ی «Young Adult»  همکاری کرده بودند و هر دو فیلم درباره‌ی مسئولیت نگاه به گذشته با عینک رنگی است. اگر فیلم قبلی درباره‌ی کاراکتری بود که جهان اطرافش را ویران کرده بود فیلم تالی درباره‌ی کسی است که در مسئولیت‌هایش غرق شده است و کم‌کم حس فردیتش از بین رفته است. ترون یک‌بار دیگر ثابت می‌کند که می‌تواند خودش را به نقش هر کاراکتری دربیاورد و متأسفانه اکثر بازی‌هایش نادیده گرفته می‌شود.

تونی کولت

تونی کولت در نمایی از فیلم موروثی

  • فیلم: موروثی (Hereditary)
  • کارگردان: آری آستر
  • امتیاز متاکریتیک: ۸۷ از ۱۰۰
  • محصول ۲۰۱۸

«موروثی» یکی از فیلم‌های ترسناک بحث‌برانگیز سال‌های اخیر است که درباره‌اش زیاد صحبت کرده‌اند. نه فقط به این خاطر که یکی از ترسناکترین فیلم‌هایی است که در سال‌های اخیر در یاد کسی مانده بلکه به دلیل تصویر برجسته‌ای که فیلم از اندوه، تراژدی و جدال‌های خانوادگی ارائه می‌دهد. درست مثل فیلم‌هایی که از آن‌ها تأثیر گرفته است شبیه «جن‌گیر» و «بچه‌ی رزمری» درباره‌ی ملکه‌ی جیغ نیست. فیلم درباره‌ی مادری است که با قرار گرفتن در موقعیت‌های غیرقابل تحملی شکنجه می‌شود. شرایطی که کم‌کم به صورت مافوق طبیعی درمی‌آید.

بازی تونی کولت در نقش آن گراهام به لحاظ احساسی آسیب‌پذیر است و باعث می‌شود مخاطبان با دیدنش به خودشان بپیچند.

فیلم موروثی در همان لحظات اولیه، وقتی المان‌های ماورالطبیعه به آرامی خودشان را نشان می‌دهند تأثیرگذار می‌شود. فیلم خالصانه در آن لحظات به یک درام خانوادگی شباهت دارد. هسته‌ی مرکزی این خانواده و روابطشان پیش از به وجود آمدن آن وحشت مافوق طبیعی معرفی می‌شود. کولت در نشان دادن تأثیرات طولانی و اندوهش عقب نمی‌نشیند. سخت است بازی‌های برنده‌ی اسکاری را در یک دهه‌ی گذشته به یاد بیاوریم که به این اندازه به یادماندنی بوده باشند.

انگوری رایس

انگوری رایس در نمایی از فیلم آدم‌های خوب

  • فیلم: آدم‌های خوب (The Nice Guys)
  • کارگردان: شین بلک
  • امتیاز متاکریتیک: ۷۰ از ۱۰۰
  • محصول ۲۰۱۶

فیلم «آدم‌های خوب» به‌عنوان یکی از بهترین کمدی‌های ده سال گذشته شناخته می‌شود. شین بلک فیلمی درباره‌ی یک زوج دو نفره‌ی پلیس که با هم رفیق هستند تهیه کرده که به‌شدت طعنه‌آمیز است و به وسیله‌ی دو بازی باورنکردنی از رایان گاسلینگ و راسل کرو این کاراکترها زنده می‌شوند.

به شکل عمومی در فیلمی شبیه این اضافه کردن کاراکتر دختر یکی از شخصیت‌های اصلی این حس را به مخاطب می‌دهد که هم غیرضروری است و هم حواس تماشاگر را از قصه‌ی اصلی پرت می‌کند و فقط تلاشی است برای اینکه کمی احساسات هم به فیلم اضافه شود. اما این اتفاق در فیلم آدم‌های خوب نمی‌افتد. دلیلش هم بازی انگوری رایس در نقش هالی، دختر رایان گاسلینگ است. ستاره‌ی تازه‌واردی که درست به اندازه‌ی دو بازیگر اصلی بامزه است و تبدیل به بخش مهمی از داستان می‌شود.

رابطه‌ی بین رایس و گاسلینگ روی پرده به طرز باورنکردنی تند و تیز است. در شرایطی که کاراکتر گاسلینگ احساس شکست می‌کند تماشاگر یاد می‌گیرد که  با دیدن رابطه‌ی او و دخترش معیارهایش را در رابطه با این کاراکتر تعدیل کند. رایس در نشان دادن احساس خشم و رنجش نسبت به پدرش درخشان عمل می‌کند. پیش آمده که آکادمی بازیگران کودک را نامزد دریافت جایزه کند اما عجیب است که در این باره چنین کاری انجام نداده چون بعید است در ده سال آینده هم چنین بازی از یک بازیگر کودک ببینیم.

اسکارلت جوهانسون

اسکارلت جوهانسون در نمایی از فیلم زیر پوست - بازیگرهای زن دست کم گرفته شده

  • فیلم: زیر پوست (Under the Skin)
  • کارگردان: جاناتان گلیزر
  • امتیاز متاکریتیک: ۷۹ از ۱۰۰
  • محصول ۲۰۱۳

بازی اسکارلت جوهانسون در فیلم «زیر پوست» از آن نوع اجراهایی نیست که معمولا آکادمی به آن توجه می‌کند. نه به خاطر اینکه فیلم یک اثر ترسناک علمی-تخیلی اگزیستانسیال است بلکه چون جوهانسون نقش کاراکتری را بازی می‌کند که تازه شروع به درک انسان‌ها کرده است. او در نقش موجود اسرارآمیزی که از فضا آمده بازی می‌کند و شاهد ابتذال روی زمین است و می‌خواهد با اغوا کردن مردان آن‌ها را درک کند.

در حالی که در بیشتر طول فیلم از زنانگی جوهانسون به‌عنوان یک سلاح استفاده شده است تا مردان را به دام بیاندازد، شخصیت خالی از احساس او عاری از هر گونه‌ی کاریزمای ذاتی و طبیعی است. به جایش این موجود هویتی می‌سازد براساس آن چه مردان از او انتظار دارند و جوهانسون در ساختن این هویت کار فوق‌العاده‌ای انجام می‌دهد. این یک بازی چند وجهی است که در آن بدنه‌ی المان‌های وحشت با فلسفه ترکیب شده است. نقشی به این قدرت قطعا استحقاق این را داشت که برای بازیگر توانمندش نامزدی اسکار به همراه بیاورد.

جسیکا چستین

جسیکا چستین در نمایی از فیلم درخت زندگی

  • فیلم: درخت زندگی (The Tree of Life)
  • کارگردان: ترنس مالیک
  • امتیاز متاکریتیک: ۸۵ از ۱۰۰
  • محصول ۲۰۱۱

جسیکا چستین سال ۲۰۱۱ نامزد دریافت جایزه‌ی اسکار بهترین بازیگر زن مکمل شد اما نه برای فیلم ترنس مالیک بلکه برای درام خسته کننده‌ی «خدمتکار» ساخته‌ی تیت تیلور نامزد دریافت جایزه شد. آن نامزدی حتی بیشتر هم ناراحت‌کننده بود چون این واقعیت را به یادمان می‌آورد که چستین همان سال در فیلم دیگری بهتر بازی کرده است. در شاهکار ترنس مالیک، چستین نقش یک مادر اثیری را برای جک اوبرایان بازی می‌کند. جک کاراکتر اصلی فیلم است و ما شاهد بزرگ شدن او و مواجهه‌اش با تمایلات پرخاشگرانه‌ی پدرش با بازی برد پیت هستیم.

فیلم مالیک واقع‌گرایی و کیفیت رویاگونه را در هم می‌آمیزد و بازی‌ها باید کاملا حس زمینی بودن بدهند با این وجود سورئال هم باشند تا به بینش بزرگتری از ابدیت متصل شوند. چستین مجبور است هم شمایل مادری راحت را بازی کند که برای فرزندش پیام مهر و محبت می‌گذارد و هم شمایلی استعاری که در این داستان بلوغ بالا می‌رود و چستین موفق می‌شود هر دوی این‌ها را در یک بازی خارق‌العاده در تعادل با یکدیگر قرار دهد.

ژولی دلپی

ژولی دلپی در نمایی از فیلم پیش از نیمه شب - بازیگرهای زن دست کم گرفته شده

  • فیلم: پیش از نیمه شب (Before Midnight)
  • کارگردان: ریچارد لینکلیتر
  • امتیاز متاکریتیک: ۹۴ از ۱۰۰
  • محصول ۲۰۱۳

سه گانه‌ی «پیش از …» دستاوردی بزرگ در تاریخ سینمای مدرن است. فرنچایزی کمیاب در باب صمیمیت رابطه‌ی عاشقانه و اینکه چطور زمان رویش تأثیر می‌گذارد. سومین فیلم این سه گانه، «پیش از نیمه شب»، طوری ساخته شده که داستان دو قسمت اول را بگیرد و آن را به یک نتیجه‌ی طبیعی برساند. در شرایطی که جادوی تماشای دو کاراکتر دوست‌داشتنی که با هم روی پرده حرف می‌زنند جلوی چشممان است.

کاراکتر ژولی دلپی به نام سلین باید با این واقعیت چالش کند که رابطه‌ی رمانتیک بین او و جسی محو شده است و او بهترین سال‌های عمرش را در تعقیب رویایی بوده که احتمالا هیچ‌وقت به بار نمی‌نشیند.

در یک سکانس باورنکردنی، دلپی در نهایت به جسی (با بازی ایتان هاوک) آسان می‌گیرد و برایش با جزئیات توضیح می‌دهد که چه چیزهایی را قربانی کرده و زندگی روزانه‌اش واقعا چه شکلی است. کلمات زننده و تلخ او به خاطر شیوه‌ی بیانش و کمدی سیاهی که دارد به هیچ عنوان شعاری به نظر نمی‌رسند. هم‌زمان لحظات عشق خالص آن‌ها به اندازه‌ی هجده سال قبل از «پیش از غروب» حس شور در خودش دارد. دلپی هیچ‌وقت برای بازی در نقش کاراکتر سلین نامزد جایزه نشد و با توجه به تأثیر غریب بازی او روی این کاراکتر مایه‌ی خجالت است.

منبع: Taste of Cinema

برچسب‌ها :
دیدگاه شما

loading...
بازدیدهای اخیر
بر اساس بازدیدهای اخیر شما
تاریخچه بازدیدها
مشاهده همه