چگونه هالیوود با قهرمان مسلح خوب به ترویج خشونت کمک می‌کند؟

۱۴ تیر ۱۴۰۱ زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۱۱ دقیقه
چگونه هالیوود مردان مسلح را خوب جلوه می‌دهد؟

هالیوود سال‌هاست که بر پرده‌ی سینما مردان مسلحی را به تصویر می‌کشد که قهرمانانه مردم و جهان را از نیروهای شر نجات می‌دهد. اما روشن است که حقیقت چیز دیگری است. بر پرده‌ی سینما این مرد تنها در شب چهار نعل می‌تازد، غریبه‌ای است با گذشته‌ای تاریک که اسلحه‌ی وینچسترش را به طرفه‌العینی از جیب بیرون می‌آورد تا بزهکاران شهر را مجازات کند. یا پلیسِ همیشه مسلحی است خشن و زمخت که از همسرش طلاق عاطفی گرفته و بچه‌ای دارد که فقط چند بار در سال او را می‌بیند، اما یک ساختمان را با تمام کسانی که در آن حضور دارند، از دست تروریست‌هایی که آن‌ها را گروگان گرفته‌اند، نجات می‌دهد. یا آدمکش سابقی است که کم‌حرف است و مجبور شده حالا که سر و کله‌ی آدم‌بدها دوباره پیدا شده است، او هم بر خلاف میلش دوباره کارش را از سر بگیرد. او قهرمان است، منجی است، شوالیه‌ای است با حفاظی که کمی آسیب دیده است.

این مبنای قصه‌گویی در هالیوود است؛ مرد مسلح خوب.

وقتی وین لاپیر، مدیر عامل انجمن ملی سلاح امریکا نخستین بار از این عبارت استفاده کرد، سال ۲۰۱۲، یک هفته بعد از کشتار بیست و شش نفر در مدرسه‌ی ابتدایی سندی هوک بود. او گفت: «تنها چیزی که می‌تواند جلو یک فرد مسلح بد را بگیرد، یک فرد مسلح خوب است.» و این حرف مثل توپ ترکید. بسیاری با اشاره به این نکته که مرگبارترین تیراندازی‌های جمعی، مثل تیراندازی در یووالدی تگزاس که جان بیش از بیست و یک نفر را گرفت، این مردان مسلح مثلاً خوب حضور داشتند اما به هیچ عنوان نتوانستند جلو آن فاجعه را بگیرند، این بیانیه را به باد انتقاد گرفتند. و آمار و اطلاعات بیشتری که در این باره موجود است نشان می‌دهد که در حملات تیراندازی در امریکا، این مردان مسلح خوب هیچ کاری از دست‌شان برنیامده است.

جان وین در فیلم «شجاعت واقعی»

جان وین در فیلم «شجاعت واقعی» (True Grit) محصول ۱۹۶۹

با این حال، اصطلاحی که لاپیر به کار برد، باقی ماند. چرا که سناریوی جذابی است. رمانتیک است. شواهد نشان می‌‌دهد کسانی که در امریکا اسلحه دارند، به طور عمومی، تصویر مرد مسلح خوب را در ذهن‌شان می‌پرورانند و خودشان را در آن تصویر می‌بینند. تمام کسانی که در امریکا زندگی می‌کنند در مواجهه با یک حادثه‌ی تیراندازی خودشان را درمانده می‌بینند و عملاً کاری از دست‌شان برنمی‌آید؛ اما عده‌ای به مالکیت اسلحه متوسل می‌شوند تا کمی احساس کنند می‌توانند کنترل اوضاع را به دست بگیرند.

جنیفر کارلسون جامعه‌شناس امریکایی سال ۲۰۱۸ در گفت‌وگو با نشریه‌ی ووکس در این باره گفته است: «نه مجرمان پرخاشگر («گرگ‌ها» در اصطلاح فرهنگ اسلحه) و نه قربانیان سربه‌زیر («گوسفند»)، کسانی که با خود اسلحه حمل می‌کنند، خود را دلیرانی می‌بینند که به حکم اخلاق آنجا که نیاز است باید دست به خشونت قهرمانانه بزنند. این باور اخلاقی محافظت از هموطن در واقع مطلوبیت اجتماعی مردان را در خانواده‌هایشان بازتعریف می‌کند.»

به عبارت دیگر، برای بسیاری از حاملان اسلحه، که غالباً مردان هستند، حمل اسلحه راهی برای مطابقت داشتن با آن ایده‌آل شجاعانه است. کارلسون با تحقیق روی ایالت میشیگان، که رکود اقتصادی، جرم و فساد در آن باعث شکل‌گیری یک فرهنگ مخفی حمل اسلحه‌ی قدرتمند شده بود، به این نتیجه رسید. برای بسیاری از مردانی که کارلسون با آن‌ها صحبت کرد، حمل اسلحه راهی برای مبارزه با فسادی بود که در اطراف خود می‌دیدند.

کارلسون می‌گوید: «در مقابل پس‌زمینه‌ی زوال اجتماعی اقتصادی، سلاح تبدیل به ابزار قدرتمندی می‌شود که فرد از طریق آن می‌تواند خودش را به عنوان شخصی متشخص اثبات کند، پدری وظیفه‌شناس، یا حتی عضو متعهد اجتماع. در واقع، اسلحه به این مردان این فرصت را می‌دهد که ارزش‌های فردی خود را در ارتباط با معنای انسان خوب بازتعریف کنند و یک ابزار مرگبار را از یک تابو، یک عمل خشونت‌آمیز ممنوع، به یک وظیفه‌ی شهروندی درست تبدیل کنند.»

بدیهی است که این تصویر باید از یک‌جا آمده باشد. و ما همه می‌دانیم که از کجا می‌آید.

کلینت ایستوود در فیلم «هری کثیف» (Dirty Harry) محصول 1971

کلینت ایستوود در فیلم «هری کثیف» (Dirty Harry) محصول ۱۹۷۱

به دنبال تیراندازی جمعی در یووالدی و بی‌شمار فاجعه‌ی تیراندازی دیگر که در امریکا رخ داده است، پیشکسوتان هالیوود در نامه‌ای سرگشاده از هالیوود خواستند که راه‌حلی برای تعدیل یا خاتمه دادن به این فاجعه باشند، و نه عامل بحران. در نامه آمده بود که هالیوود سعی کند زین پس در به تصویر کشیدن خشونت ناشی از استفاده از اسلحه بر پرده‌ی سینما هوشیارانه‌ عمل کند و راه‌های ایمن استفاده از اسلحه را در فیلم‌ها به نمایش بکشد. مثلاً افراد مسلح را بر پرده‌ی سینما در حال طریقه‌ی درست قفل کردن ضامن اسلحه نشان دهد تا بچه‌ها نتوانند از آن استفاده کنند، شکل استفاده از اسلحه را بر پرده محدود کند و به دنبال جایگزینی برای آن باشد.

رابرت بوئرز دیزنی و کریستی کالاهان، دو فعال اجتماعی که گروه حامی حقوق بشر اتحاد علیه خشونت با اسلحه‌ی بِرِیدی را اداره می‌کنند، آغازگر این پویش بودند. دیزنی که مدیر ساماندهی امور گروه است، در گفت‌وگو با ووکس گفته است که به تصویر کشیدن رفتار درست در رابطه با استفاده از اسلحه بر پرده‌ی سینما می‌تواند تأثیر بسیار زیادی، فراتر از حد تصور، بر وضعیت جامعه داشته باشد و اینکه فعالان اجتماعی موفق شده‌اند در صحبت با فیلمنامه‌نویسان آن‌ها را مجاب کنند در تصویری که از مسائل اجتماعی در گذشته ارائه کرده بودند، بازنگری داشته باشند.

دیزنی می‌گوید: «حمایت فیلمنامه‌نویسان از کمربند بستن، پرداختن به مسئله‌ی بارداری در نوجوانان و جلوگیری از سیگار کشیدن فقط چند نمونه از به تصویر کشیدن رفتارهای ایمن بر پرده‌ی سینماست که منجر به تغییرات مثبت فرهنگی شد. ما همین حالا هم پیغام‌هایی از نویسندگان برنامه‌های تلویزیونی دریافت کرده‌ایم که صحنه‌ای را در واکنش به کمپین ما تغییر داده‌اند. نکته‌ی هیجان‌انگیز تمام این‌ها این است که این نویسندگان دارند از این فرصت بهره می‌برند تا در واقع در شیوه‌ی قصه‌گویی‌شان خلاقانه‌تر عمل کنند.»

تمام فیلم‌های هالیوودی سراسر پر از سلاح است که آن را صرفاً مثل یک شیء می‌بیند و بحث بر سر هالیوود و به تصویر کشیدن خشونت ناشی از استفاده از اسلحه گاهی به حاشیه‌های ابلهانه کشیده شده است. اما باید به این نکته‌ی مهم اشاره کرد که این قصه‌هایی که هالیوود تقریباً در تمام طول عمرش به خورد مخاطبان، در سطح جهانی، داده است، همیشه مرد خوب اسلحه به دست را در مرکز توجه قرار داده است. چرا که مفاد بسیار خوبی برای طرح داستانی است. قهرمانان اکشن ما بر پرده‌ی نقره‌ای اغلب مردان خوب و درستکاری بوده‌اند که اسلحه به دست بوده‌اند و به کرات کسانی که باید خارج از سیستم عمل می‌کردند.

این‌ها پلیس نیستند؛ مردانی به شدت سرکوب‌شده‌اند، همان‌ها که در حاشیه‌ زندگی می‌کنند. در فیلم‌های وسترن از «دلیجان» (Stagecoach) گرفته تا «شجاعت واقعی» (True Grit)، این قهرمانان اغلب بیگانه‌ بوده‌اند، مردانی فارغ از تعلق، کمی مرموز، کمی خطرناک، که مرزهای اخلاقی‌شان از مرزهای اخلاقی جامعه فراتر می‌رفت و درست‌تر می‌نمود. این‌ها جان وین، گری کوپر و جیمی استوارت بودند.

در بلاک‌باسترهای بزرگ دوره‌ی ریگان و بعد از آن، این قهرمانان اغلب کسانی بودند که به جای ضعیف‌ترها، آن‌ها که نمی‌توانستند از خودشان و حق‌شان دفاع کنند، پیشقدم می‌شدند و سینه سپر می‌کردند، چرا که معمولاً آن‌ها که باید چنین می‌کردند، یعنی وظیفه‌ی قانونی‌شان بود که از حق ضعیفان دفاع کنند، خود آن‌قدر ضعیف یا بی‌کفایت بودند که نمی‌توانستند وظیفه‌شان را درست به جا بیاورند. این قهرمانان سیلوراستالونه بودند یا آرنولد شوارتزنگر یا استیون سیگال یا لیام نیسون. یا که اصلاً مرد نبودند؛ ملینای «یادآوری کامل» (Total Recall) بود که قهرمان مرد را نجات می‌داد (این فیلم دو نسخه دارد؛ یکی محصول ۱۹۹۰ و دیگری محصول ۲۰۱۲ است که نقش قهرمان اولی را آرنولد شوارتزنگر ایفا کرده است و دومی را کالین فارل.) یا ماریان «مهاجمان صندوق گمشده» (Raiders of the Lost Ark) که پیشقدم می‌شود و ایندیانا جونز را نجات می‌دهد.

باکی بارنز تک‌تیرانداز

باکی بارنز تک‌تیرانداز، شخصیت خیالی ابرقهرمان در کتاب‌های مصور شرکت مارول کامیکس

حتی فیلم‌های ابرقهرمانی گسترده‌ی جهان سینمایی مارول و دی‌سی کامیکس که بزرگ‌ترین پولسازان فعلی صنعت سینمای هالیوود هستند و جا برای بی‌شمار زنان و مردان ابرقهرمان و قدرتمند دارند، ریشه در همین سنت کهنه‌ی هالیوود دارند. در این فیلم‌ها، بعضی از مردان خوب اسلحه دارند و دیگران به جایش ابرقدرت‌اند. اما مضمون تکرارشونده پنهان، و جاذبه همان است. اسلحه به مردمان عادی قدرت فراانسانی می‌دهد؛ و بدین ترتیب، این تصور را به وجود می‌آورد که شما هم فقط کافی است اسلحه به دست بگیرید و بعد می‌توانید کاپیتان امریکا یا بیوه‌ی سیاه یا مرد آهنین یا ددپول باشید.

و این مرد خوب مسلح حتی لازم نیست قهرمان باشد (یا در بعضی موارد البته معدود حتی مرد باشد). به خاطر بیاورید که تا به حال چند بار برایتان پیش آمده است که فیلمی را دیده باشید که در آن شخصیت شرور داستان قهرمان را نشانه بگیرد و آماده‌ی به خاک نشاندن او باشد و بعد، وقتی صدای شلیک می‌آید، شخصیت شرور به زمین بیفتد؟ از «کاپیتان امریکا: نخستین انتقام‌جو» (From Captain America: The First Avenger) تا «تحت محاصره» (Under Siege) تا «مردی که لیبرتی والانس را کشت» (The Man Who Shot Liberty Valance)، مضمون تکرارشونده همان است. قهرمان ما را یک هم‌رزم، یک رفیق، یک آشنا، حتی دشمن دشمنش نجات می‌دهد و البته اسلحه‌اش. این یک مضمون تکرارشونده‌ی قدیمی است، دقیقاً به این خاطر که به لحاظ روایی، به قصه المان تعلیق، شگفتی و کاتارسیس (تخلیه‌ی روانی) اضافه می‌کند.

این قصه‌ها به گونه‌ای روایت می‌شوند که ما را تشویق می‌کنند با این مردان خوب اسلحه به دست هم‌ذات‌پنداری کنیم؛ همین‌ها جهان را از شر نجات می‌دهند. بنابراین وقتی ما در زندگی واقعی در موقعیت مشابهی قرار می‌گیریم، به طور طبیعی گرایش داریم خودمان را به جای قهرمانانی که در بی‌شمار فیلمی که از کودکی تا به حال دیده‌ایم، تصور کنیم و نه قربانیان.

البته این داستان‌ها تنها دلیلی نیستند که ما این تصویر رمانتیک را می‌پذیریم، و نه حتی بار مسئولیت تلاش‌های جامعه‌ی امریکایی برای مهار خشونت با اسلحه را بر دوش می‌کشند. از این گذشته، هالیوود چندین دهه است که دارد فیلم‌های خود را به خارج از مرزهای خودش و به تمام جهان صادر می‌کند که نتایج بسیار متفاوتی را در بر داشته است. سهولت دستیابی به اسلحه در ایالات متحده و فرهنگی که از پس آن شکل گرفته است، محصول مجموعه‌ای از عوامل جداگانه است که فرهنگ، قانون و سیاست را در بر می‌گیرد.

اما این بدان معنا نیست که فیلم‌ها هیچ تأثیری نداشته و ندارند. کافی است قصه‌ای را به مردم به طور دائم آن‌قدر بگویی که کاملاً باورش کنند.

تمام تدابیر پیشنهادی در نامه‌‌‌ی سرگشاده به هالیوود معقول به نظر می‌رسند، حتی اگر محافظه‌کارانه باشند. اما حتی تغییر نحوه‌ی نمایش سلاح بر پرده‌ی سینما نیز یک چالش خواهد بود. همان‌طور که هالیوود ریپورتر به طور کامل گزارش کرده است، نمایش اسلحه در فیلم‌ها در طی این سال‌ها به طور پیوسته افزایش یافته و این منجر به ایجاد رابطه‌ای سودآور بین تولیدکنندگان اسلحه و هالیوود شده است.

نمایش واقع‌گرایانه‌ی اسلحه در فیلم‌ها یک مسئله‌ی اقتصادی را هم پیش می‌کشد. انجمن درجه‌بندی فیلم‌ها در امریکا تمایل دارد بین رتبه‌بندی PG-13 (فیلم‌هایی که ممکن است صحنه‌ها یا محتوای نامناسب برای کودکان زیر سیزده سال داشته باشند) و R (فیلم‌هایی که برای افراد هفده و زیر هفده سال مناسب نیستند) نه بر اساس میزان خشونت ناشی از استفاده از اسلحه‌ در فیلم  که بر اساس میزان خونریزی آن‌ها مرز بکشد، و فیلم‌های PG-13 به مراتب در گیشه موفق‌تر از فیلم‌های دارای درجه‌ی R عمل می‌کنند. بنابراین استودیوها علاقه‌ی خاصی به نشان ندادن خون و اجساد متلاشی‌شده که نتیجه‌ی طبیعی تیراندازی است دارند. این بدان معناست که ما اغلب در حال تماشای تصویری خیالی و پالایش‌شده از اسلحه‌ها هستیم، نه واقعیتی که ممکن است سبب شود مرد خوب اسلحه به دست هنگام مواجهه با موقعیتی مشابه در زندگی واقعی تردید به دلش راه بدهد.

آنچه ما تقریباً هرگز در این فیلم‌ها نمی‌بینیم، همان چیزی است که می‌دانیم در زندگی واقعی در صورت استفاده از اسلحه اتفاق می‌افتد و باید بیفتد؛ در فیلم‌ها پسر خوب با اسلحه از راه می‌رسد و هیچ اتفاقی نمی‌افتد. به همین خاطر است که در تیراندازی یووالدی «آدم‌خوب‌ها» – که اینجا نیروهای پلیس هستند – با فاصله می‌ایستند، و فقط تماشا می‌کنند و درست برعکس کاری که باید در مواجهه با چنین موقعیتی بکنند، هیچ‌کس هیچ کاری نمی‌کند تا قضیه را فیصله دهد تا زمانی که خونریزی عظیمی اتفاق بیفتد.

و اینکه فیلم‌ها این‌ چنین‌اند، یک دلیل ساده دارد. فیلم‌ها سرگرم‌کننده‌اند. و تراژدی، به طور قطع، نیست. واقعیت هم نیست. هیچ‌کس دوست ندارد تلویزیون را روشن کند و چنین داستان فاجعه‌باری را تماشا کند. هیچ‌کس نمی خواهد باور کند که چنین فاجعه‌ای رخ داده است.

پس باید چه کار کنیم؟ اینجا دیگر جعبه‌ی پاندورا باز شده است. شما نمی‌توانید صد سال تاریخ سینما را به عقب برگردانید. پاک کردن اسلحه از تاریخ هالیوود هم ضد هنر و هم ضد تولید و زیانبار خواهد بود. همچنین ممنوع کردن نمایش آن در فیلم‌ها و بر پرده‌ی سینما هم چندان منطقی نخواهد بود. اسلحه در دنیای واقعی وجود دارد. و تراژدی به بار می‌آورد، و تعدادشان هم زیاد است. اگر قرار است قصه را صادقانه تعریف کنیم باید که اسلحه باشد.

اما مثل تمام چیزهای دیگر در فیلم‌ها، این موضوع نیست که مهم است؛ نحوه‌ی به تصویر کشیدنش است که اهمیت دارد. ما حالا دیگر می‌دانیم اینکه اسلحه را راه‌حل تمام مشکلات، راه‌حل موفق تمام مشکلات بدانیم، خیالی بیش نیست. این می‌تواند یک فانتزی خطرناک باشد. این فانتزی به کسانی که احساس می‌کنند دنیا دارد از کنترل خارج می‌شود، فقط و فقط این باور را تزریق می‌کند که هویت یک محافظ را که اسلحه با خود حمل می‌کند به خود بگیرند که تازه در نهایت همان عاقبتی را که در فیلم‌ها به تصویر می‌کشد هم عایدشان نمی‌کند. این داستان، هر چند جذاب و رمانتیک، می‌تواند ما را از یافتن را‌ه‌حل‌های واقعی اساسی باز دارد.

منبع: vox

برچسب‌ها :
دیدگاه شما

۲ دیدگاه
  1. حمید

    مطلب خوبی بود، من خودم چند وقت پیش با دیدن یک فیلم هالیوودی جدید نه چندان مهم به بزرگ نمایی صددرصدی هالیوود در نمایش قهرمانان اسلحه بدست و درشت اندام پی بردم از بس که این کاراکتر در هالیوود تکرار شده منم که عاشق فیلماشون بودم برام تکراری شده بود و فهمیدم اکشن هالیوودی یعنی اسلحه و کشتار شدید

  2. mahdi

    در متن با یه استاندارد دو گانه مواجه شدم
    به تصویر کشیدن اسلحه موجب افزایش خشونت و جرایم اسلحه شده
    چرا طبق این استدلال کسایی که مخالف به تصویر کشیدن همجنسگرایی در هالیوود هستن به عنوان افرادی که عقب مونده هستن تعبیر میشن و اینکه نمایش همجنسگرایی به رشد همجنسگرایی منجر نمیشه؟
    اگر نمایش اسلحه به افزایش خشونت منجر میشه پس نمایش همجنسگرایی هم به افزایش همجنسگرایی منجر میشه
    حالا من به این قضیه کار ندارم
    ولی چرا اصطلاح مرد مسلح خوب یه اصطلاح بد هست؟
    شما استدلال کردی که وقتی اون کشتار اتفاق افتاد مردان مسلح خوب کجا بودن؟
    من از شما میپرسم که پلیس کجا بود؟ ارتش کجا بود؟
    در خود ایران سرقت چند برابر شده و زورگیری افزایش پیدا کرده خب پلیس کجاست؟
    طبق این منطق که اگر مرد مسلح خوب وجود داشته باشه پس نباید اون کشتار صورت بگیره منم میگم اگر پلیس وجود داشته باشه نباید سرقت صورت بگیره
    مرد مسلح خوب خوب بودنش رو از اسلحه نگرفته و مرد مسلح بد بدی رو از اسلحه نگرفته
    همون مرد خوب میتونه با پاقو هم خوب باشه
    این اصطلاح مرد مسلح خوب برای این بکار رفت که گفتن اسلحه رو کلا ممنوع کنیم ولی انجمن اسلحه مخالفت کرد چون شما مرد مسلح خوب رو خلع سلاح میکنی نه مرد مسلح بد رو
    چون مرد مسلح بد اسلحه رو از جاهای غیرقانونی هم تهیه میکنه ولی مرد خوب کمتر سراغ تهیه غیرقانونی اسلحه میره
    این اصطلاح دهن پر کن پیشکسوتان هالیوود که شما میگی همون ها اگر الان بهشون فیلم بدن که باید یه نفر رو با اسلحه بکشی توی فیلم بجای ۲ تا تیر ۶ تا تیر بهش میزنن
    آقای مک‌کانهی یا دنیرو که هی ضد اسلحه حرف میزنن خودشون توی فیلم هاشون اندازه انسان های دنیا آدم کشتن

loading...
بازدیدهای اخیر
بر اساس بازدیدهای اخیر شما
تاریخچه بازدیدها
مشاهده همه