کتاب «مغازه جادویی»؛ داستان یک جراح مغز درباره‌ی قدرت مدیتیشن

۲۱ فروردین ۱۴۰۲ زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۸ دقیقه
کتاب مغازه جادویی

دکتر جیمز دوتی جراح مغز و اعصاب، سرمایه‌گذار و محقق مشهوری است که دوران کودکی‌اش را در سختی و فقر گذراند. کتاب «مغازه جادویی» داستانی واقعی از زندگی دوتی بوده که در مورد غلبه بر ناملایمات و قدرت تکنیک‌های مدیتیشن باستانی برای آرام کردن بدن، رام کردن ذهن و باز کردن چاکرای قلب است. همان‌طور که تحقیقات پیشرفته نشان می‌دهد، این تمرین‌های مدیتیشن سلامت روانی و جسمی را افزایش داده و به شما انرژی خوبی برای تلاش برای زندگی و دنیایی بهتر می‌دهد.

درواقع نویسنده در این کتاب خاطراتش، تحقیقات علمی را با داستان زندگی خودش ترکیب کرده و ثابت می‌کند که با شفقت و اراده‌، به موفقیت و روشنگری معناداری دست خواهید یافت.

بیوگرافی جیمز دوتیکتاب مغازه جادویی

دکتر جیمز آر. دوتی، استاد دپارتمان جراحی مغز و اعصاب در دانشگاه استنفورد، ۱ دسامبر ۱۹۵۵ در آمریکا به دنیا آمد. او دوره‌ی کارشناسی خود را در رشته‌ی علوم زیستی در دانشگاه کالیفرنیا دریافت کرد و سال ۱۹۷۷ پس از پذیرش در دانشکده‌ی پزشکی دانشگاه تولین فارغ‌التحصیل شد. او سال ۱۹۷۸ مدرک کارشناسی خود را از ایروین، بورسیه‌ی حرفه‌های بهداشت ارتش ایالات‌متحده را سال ۱۹۸۲ با تکمیل دوره‌ی کارآموزی در مرکز پزشکی ارتش Tripler در هونولولو دریافت کرد و سال ۱۹۸۷ رزیدنتی جراحی مغز و اعصاب را در مرکز پزشکی ارتش والتر رید در واشنگتن دی سی گذراند. بعد از طی این دوره او آموزش جراحی مغز و اعصاب کودکان را در بیمارستان کودکان فیلادلفیا (CHOP) گذراند و یک فلوشیپ تحقیقاتی را در فیزیولوژی عصبی به پایان رساند و سال ۱۹۹۰ گواهینامه‌ی هیئت‌مدیره را از هیئت جراحی مغز و اعصاب آمریکا دریافت کرد.

دوتی از طریق کمک‌های مالی‌اش، کلینیک‌های بهداشتی زیادی را در سراسر جهان راه‌اندازی کرده است و برنامه‌هایی را برای حمایت از برنامه‌های مربوط ایدز-اچ آی وی از طریق خدمات به خانواده‌ها و کودکان ایجاد کرده است. کمک مالی او به دانشکده‌ی پزشکی دانشگاه استنفورد، یکی از بزرگ‌ترین کمک‌های مالی در بین اعضای هیئت‌علمی یا فارغ‌التحصیلان است. او همچنین در هیئت‌مدیره تعدادی از سازمان‌های غیرانتفاعی ازجمله منشور بین‌المللی مهرورزی فعالیت می‌کند.

دوتی در کتاب «مغازه جادویی: تلاش یک جراح مغز و اعصاب برای کشف اسرار مغز و اسرار قلب»، ملاقاتش با زنی به نام روث را به یاد می‌آورد که به او پیشنهاد آموزش تمرین‌هایی را داد که بتواند بر ترس‌هایش غلبه کرده و آینده‌اش را ترسیم کند. او علم پشت ذهن آگاهی و اینکه چگونه امروزه به‌عنوان جراح از این مهارت‌ها استفاده می‌کند را بررسی می‌کند و نشان می‌دهد که دیگران چگونه می‌توانند از آن بهره‌مند شوند.

نقد و بررسی کتاب «مغازه جادویی»کتاب مغازه جادویی

کتاب «مغازه جادویی» با عنوان انگلیسی «Into the Magic Shop» اثری جیمز دوتی، اولین بار سال ۲۰۱۶ منتشر شد. این اثر قدرتمند، شیوا و عمیقا معنوی، یکی از پرفروش‌ترین کتاب‌های نیویورک‌تایمز و الهام‌بخش آهنگ گروه مشهور کره‌ای BTS به نام «مغازه جادویی» بوده که تاکنون به ۳۱ زبان زنده‌ی دنیا ترجمه شده است. این اثر درباره‌ی‌ چیزهای خارق‌العاده‌ای که وقتی از قدرت ذهن و قلب استفاده می‌کنیم، رخ می‌دهد.

جیمز دوتی، جراح مغز و اعصاب و مشارکت‌کننده پرکار در زمینه‌ی پزشکی، با استفاده از تاثیر بالقوه قلب و ذهن، بینشی را در مورد چگونگی دستیابی به اهداف عالی زندگی ارائه می‌دهد. دوتی درباره‌ی قدرت مغز می‌گوید: «مغز یکی از زیباترین چیزهایی است که تابه‌حال دیده‌ام، و کشف اسرار آن و یافتن راه‌هایی برای درمان آن، امتیازی است که هرگز آن را بدیهی تلقی نکرده‌ام.»

اغلب در کودکی به ما می‌گفتند که همه‌ی ما انسان‌ها با DNA و اثر انگشت‌های مختص خودمان چقدر منحصربه‌فرد هستیم،  اما انسان هر چه بزرگ‌تر می‌شود بیشتر خود را مرتبط و شبیه به بقیه می‌بیند؛ درواقع، ما برای تنها بودن طراحی نشده بودیم. انسان‌ها گونه‌ای تعاونی هستند و ما طوری طراحی شده‌ایم که به دیگران تکیه کنیم. درواقع حداقل برای دهه‌ی اول زندگی به والدینمان نیاز داریم. سپس در دوره‌های بعدی زندگی‌مان به مراقبت و حمایت دیگران، چه از طرف دوستان، خواهر و برادر، همکلاسی‌ها، معلمان، مربیان یا در روابط عاشقانه‌مان، نیاز داریم و این یکی از پیام‌های این کتاب ارزنده است.

نویسنده در این اثر، داستان زندگی خود را بیان می‌کند و توضیح می‌دهد که چگونه توانسته از رویکردهای مراقبه‌ای ساده برای متعادل کردن تلاش‌ها و برنامه‌های خود برای اهداف حرفه‌ای و شخصی‌اش استفاده کند. دوتی که در خانواده‌ای فقیر در کالیفرنیا بزرگ شده بود، با پدری افسرده، بد سرپرست و الکلی، مادری ناتوان که تمایل به خودکشی داشت و برادری که همیشه توسط سایر کودکان مورد آزار و اذیت قرار می‌گرفت، مسئولیت بزرگی در خانواده بر عهده داشت. او در شرایطی بزرگ شد که مجبور بود از خانواده خود از همان سنین کودکی محافظت کند و با وجود کمبود پول و غذا، برای زنده ماندن و کنار آمدن با احساساتش که پیچیده و کنترل آن سخت بود، مبارزه کند.

بعدها در دوران نوجوانی‌اش همه‌چیز تغییر کرد؛ دوتی که عاشق جادو و شعبده‌بازی بود، ولی یک روز متوجه می‌شود که انگشت شست‌اش را از دست داده است و توان شعبده‌بازی ندارد. در همان شرایط با یک فروشگاه جادویی روبه‌رو شد که توسط زنی خیرخواه به نام روث اداره می‌شد. هنگامی‌که جیم دوتی جوان در آن روز وارد مغازه جادوگری شد، هرگز گمان نمی‌کرد که شش هفته‌ی آینده تا این حد بر زندگی او تاثیر بگذارد. روث با توجه به وضعیت آشفته‌ای که دوتی در آن به سر می‌برد، تمایل داشت دستورالعمل‌های مفصلی را در رابطه با چند تمرین قدرت بخش ذهن و بدن به او یاد بدهد. روث به او قول می‌دهد که اگر هرروز به مدت شش هفته به مغازه برگردد، به او جادویی واقعی یاد خواهد داد. جیم مانند هر کودکی که چنین قولی به او داده می‌شود، هر روز با ذوق و اشتیاق به مغازه باز می‌گردد تا از این زن غریبه‌ جادو بیاموزد. تمرین‌های روث تاثیر عمیقی بر زندگی شخصی و حرفه‌ای دوتی می‌گذارد و مسیر زندگی‌اش را به طرز چشمگیری تغییر می‌دهد. دوتی از تکنیک‌های مدیتیشن و تجسم که روث به او یاد می‌داد استفاده کرد تا در محیطی که برای رشد یک کودک بسیار ناامن و نامناسب بود، آرامش پیدا کند، رنج خود را کاهش دهد و بزرگ‌ترین آرزوهایش را محقق سازد.

بااین‌وجود، دو مورد در زندگی‌اش تقریبا او را از رسیدن به موقعیت و موفقیتی که امروز دارد منحرف کرد. اولین مورد تصادف اتومبیلی بود که در محل اقامتش درگیر آن شد و دومی یک تصمیم تجاری نادرست بود که باعث شد او در پروژه‌ای سرمایه‌گذاری کند که او را به مرز ورشکستگی کشاند. بااین‌حال، نویسنده تاکید می‌کند که استفاده از آموزه‌های روث، او را قادر ساخت تا در هر دو مورد به مسیر خود بازگردد.

تمریناتی که روث در این کتاب به جیم می‌آموزد تلفیقی از یوگا و مدیتیشن است و با انقباض و ذهن‌آگاهی سعی می‌کند که اضطراب را از جیم دور کند. در واقع نویسنده قصد دارد در این کتاب خاطرات الهام‌بخش و خودیاری، داستان زندگی خود را از منظر علمی- پژوهشی درک و از نظریه‌ی خود حمایت کند که با توسعه و تمرکز اراده، پذیرش شفقت و مقابله و غلبه بر ناملایمات و درنتیجه تحقق موفقیت و رشد، برای همه امکان‌پذیر است.

این داستان نه‌تنها نیرومند، بلکه الهام‌بخش است؛ دوتی معتقد است وقتی ذهن و قلب ما با هم کار می‌کنند، ما شادتر و سالم‌تر هستیم و به‌طور خودکار عشق و مهربانی را به یکدیگر ابراز می‌کنیم. جیمز دوتی اکنون مدیر مرکز تحقیقات و آموزش شفقت و نوع‌دوستی در دانشگاه استنفورد بوده که دالایی لاما یکی از خیرین بنیان‌گذار آن است.

کتاب «مغازه جادویی» اثری قدرتمند از احساسات و کشفیاتی است که نشان می‌دهد همه‌ی ما مغازه‌ی کوچک جادویی مختص خودمان را در درونمان داریم؛ مکانی با آرامش و زیبایی که هر زمان که به آن نیاز داشتیم می‌توانیم به آن بازگردیم. همان‌طور که جیمز دوتی قاطعانه نشان می‌دهد، ما به‌سادگی باید درهای قلب و ذهنمان را باز کنیم و وارد آن شویم. دوتی استدلال می‌کند که سفر درونی به این منظور است که شخص را به سمت «رفتن به بیرون و ارتباط با دیگران» سوق دهد.

این اثر گواهی بوده بر اینکه چگونه ایمان و شفقت فراتر از مذهب، نژاد و ملیت است و می‌تواند به فرد کمک کند تا بر ناملایمات و محدودیت‌های شخصی غلبه کند. درواقع این کتاب اثری خواندنی برای افرادی که به دنبال الهام گرفتن برای یافتن سرنوشت خود هستند.

بخشی از کتاب «مغازه جادویی»

جراحی مغز مخصوصا در حفره عقبی کار سختی است و برای یک بچه کوچک، به طرز دردناکی سخت‌تر است. این تومور بزرگ است و کار باید دقیق و آهسته انجام بگیرد. باید با میکروسکوپ، ساعت‌ها دقیق روی یک‌چیز تمرکز کنید. ما به‌عنوان جراح تعلیم دیده‌ایم که هنگام جراحی، واکنش‌های بدن خودمان را سرکوب کنیم. وسط کار به دستشویی نمی‌رویم. چیزی نمی‌خوریم و وقتی کمر و عضلاتمان دچار گرفتگی می‌شوند، آن‌ها را نادیده می‌گیریم.

اولین باری که به اتاق عمل رفتم، دستیار جراح معروف و باهوشی بودم که بسیار خشن و متکبر بود. من مضطرب و عصبی بودم و وقتی در اتاق عمل کنار او ایستادم، صورت عرق کرده بود. پشت ماسکم به‌سختی نفس می‌کشیدم و عینکم بخار کرده بود. نمی‌توانستم ابزار و محل جراحی را خوب ببینم، من به‌سختی تلاش کرده بودم، مشکلات زیادی را پشت سر گذاشته بودم و حالا آنجا همان‌طور که همیشه تصورش را می‌کردم. در حال جراحی بودم اما هیچ‌چیز نمی‌دیدم. سپس اتفاقی باورنکردنی افتاد. یک قطره بزرگ عرق از صورت من چکید و در محل استریل فرود آمد. جراح کم مانده بود دیوانه شود. آن لحظه – یعنی اولین جراحی من – باید برجسته‌ترین لحظه زندگی من می‌بود اما در عوض، باعث آلودگی محل جراحی شدم و از اتاق عمل اخراجم کردند. هرگز این تجربه را فراموش نمی‌کنم.

امروز پیشانی‌ام خنک است و بینایی‌ام شفاف و واضح، نبضم آهسته و ثابت است. داشتن تجربه، تفاوت زیادی ایجاد می‌کند و در اتاق عمل من دیکتاتور و تک ستاره‌ای متکبر وجود ندارد. تک تک اعضای گروه، با ارزش و مهم هستند، همه روی کار خود تمرکز دارند، متخصص بیهوشی، فشارخون، اکسیژن، درجه هوشیاری و ریتم قلب تپنده پسرک را تحت نظر دارد.

 کتاب مغازه جادویی اثر دکتر جیمز آر.دوتی انتشارات کهکشان علم

 

برچسب‌ها :
دیدگاه شما

loading...
بازدیدهای اخیر
بر اساس بازدیدهای اخیر شما
تاریخچه بازدیدها
مشاهده همه