وارهمر شناسی (قسمت چهاردهم): معرفی پرایمارک‌ها – بخش سوم

۳ تیر ۱۴۰۲ زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۲۰ دقیقه
Warhammer 40K Primarchs

اگر گیمر باشید، احتمالا اسم وارهمر ۴۰۰۰۰ (Warhammer 40K) به گوشتان خورده است و شاید حتی بازی‌های معروف و تحسین‌شده‌ای مثل سری استراتژی طلوع جنگ (Dawn of War) را که در دنیای وارهمر ۴۰۰۰۰ واقع شده‌اند بازی کرده باشید. اما مشکل اینجاست که دنیاسازی وارهمر ۴۰۰۰۰ آن‌قدر گسترده و غنی است که اگر با اطلاعات صفر یکی از بازی‌های آن را شروع کنید شاید از حجم اسم‌ها و اشارات ناشناخته گیج شوید و نتوانید با داستان ارتباط برقرار کنید. در سری مقالات «وارهمرشناسی» قصد بر این است که در مطالبی جمع‌وجور هرچه لازم است درباره‌ی دنیای وارهمر ۴۰۰۰۰ بیان کنیم، طوری که با خواندن این مطالب بتوانید با خیال راحت هر اثری در دنیای وارهمر ۴۰۰۰۰ را بازی کنید/تماشا کنید/بخوانید و مطمئن باشید که در دنیاسازی پیچیده و حجیم این مجموعه‌ی علمی‌تخیلی حماسی و تاریک گم نخواهید شد. با ما همراه باشید.

مقدمه

ایمپریوم بشریت (The Imperium of Mankind) قلمرویی است که در آن تریلیون‌ها انسان زندگی می‌کنند. این یعنی درصد بسیار کمی از آن‌ها قرار است در حدی برجسته باشند که نام‌شان در کتاب‌های تاریخی ثبت شود.

گاهی این اشخاص برجسته انسان‌های عادی هستند، مثل کاییفِس کین (Caiphas Cain) و اسلای ماربو (Sly Marbo). برخی دیگر مارین‌های فضایی بزرگ هستند، مثل لوگان گریمنار (Logan Grimnar) یا دانته، یکی از اعضای گروه فرشتگان خونین (Blood Angels).

با این حال، به استثنای امپراتور بشریت (The Emperor of Mankind) – که با فاصله‌ی زیاد مشهورترین و برجسته‌ترین انسان است – برجسته‌ترین ساکنین ایمپریوم پرایمارک‌ها (Primarch) هستند. پرایمارک‌ها فرزندان امپراتور هستند که او با ژن خودش آن‌ها را ساخته است.

از زمان به وجود آمدنشان، پرایمارک‌ها تغییرات و تحولات زیادی را پشت‌سر گذاشته‌اند و از بزرگ‌ترین قهرمانان بشریت به بزرگ‌ترین دشمنان بشریت تغییر موضع داده‌اند و فرماندهان جنگ‌های بزرگی بوده‌اند، هم در دفاع از ایمپریوم و هم در راستای نابودی آن. هرکدام از پرایمارک‌ها به‌هنگام تولد از امپراتور جدا و در طول کهکشان پراکنده شدند. برای همین هرکدام از آن‌ها شخصیت، روش جنگی و هویت فرهنگی بسیار متفاوتی را نسبت به بقیه اتخاذ کرد.

در این مطلب هدف این است که بدون پرداختن بیش‌ازحد به جزییات، نگاهی کلی به همه‌ی پرایمارک‌ها و خاستگاه و تاریخچه‌ی پشت هرکدام داشته باشیم.

بیشتر بخوانید: با دنیای غنی و جذاب وارهمر ۴۰۰۰۰ آشنا شوید؛ مجموعه مقالات وارهمرشناسی
بیشتر بخوانید: وارهمر شناسی (قسمت چهاردهم): معرفی پرایمارک‌ها – بخش اول
بیشتر بخوانید: وارهمر شناسی (قسمت چهاردهم): معرفی پرایمارک‌ها – بخش دوم

پرایمارک شانزدهم: هوروس (Horus)

Horus

پرایمارک شانزدهم، بدنام‌ترین پرایمارک‌ها، معرف حضور همه است: هوروس لوپرکال (Horus Lupercal)، پرایمارک لژیون گرگ‌های لونا (Luna Wolves). هوروس از سیاره‌ی کتونیا (Cthonia) سر در آورد که به منظومه‌ی شمسی نزدیک بود و برای همین در جریان نهضت بزرگ اولین پرایمارکی بود که پیدا شد.

هزاران سال می‌شد که کتونیا استعمار، حفاری و معدن‌کاری شده بود و اکنون به سیاره‌ای عمدتاً متروکه تبدیل شده بود که سطح آن از مقبره‌ها و ویرانه‌های در حال فرو ریختن پر شده بود.

مردم کتونیا یا به دار و دسته‌های خلافکاری پیوسته بودند، یا در فقر به سر می‌بردند. یکی از روسای این دار و دسته‌های خلافکاری هوروس را پیدا کرد و طولی نکشید که هوروس درگیر جنگ بین دار و دسته‌ی خلافکاران شد که سیاره‌ی کتونیا را درگیر خود کرده بود. در جریان این جنگ‌ها به او لقب نرگویی (Nergüi) داده شد که معنی‌اش «شخص بدون اسم» است.

کمی بعد، ورق برگشت، چون او به اعضای آدپتوس مکانیکوس (Adeptus Mechanicus) برخورد کرد که در حال حفاری وسیله‌ای بودند که او روی آن فرود آمده بود. او یکی از این اعضا را کشت و با اسلحه‌اش فرار کرد.

طولی نکشید که اعضای آدپتوس مکانیکوس حمله‌ای به مقر دار و دسته‌ی خلافکاری ترتیب دادند و پدرخوانده‌ی هوروس به او دستور داد تا او (یعنی پدرخوانده) را بکشد تا به قتل‌نامش (Kill-Name) دست پیدا کند. وقتی هوروس این کار را انجام داد، ناگهان خاطراتی دفن‌شده از کهکشان، تکنولوژی و گذشته‌ی خودش به ذهن او هجوم کرد و اندازه‌ی بدنش آنقدر بزرگ شد تا به‌اندازه‌ی یک پرایمارک رسید. اکنون او روی خودش نام هوروس را گذاشت.

Horus

تصویری از هوروس

پس از این اتفاق، او به زمین آورده شد تا جلوی امپراتور زانو بزند. او به امپراتور اعلام وفاداری کرد. با توجه به این‌که او تنها پرایمارکی بود که امپراتور تا حدی در بزرگ کردنش نقش داشت، به قدرتمندترین پرایمارک تبدیل شد. برای همین او به‌عنوان «استاد جنگ» در نهضت بزرگ امپراتور برگزیده شد. این یعنی فرماندهی کل نیروهای ایمپریوم بر عهده‌ی او بود.

این تصمیم باعث شد رابطه‌ی او با چند پرایمارک دیگر خراب شود و به‌مرور زمان، رابطه‌ی او با پدرش را هم خراب کرد، چون او احساس می‌کرد امپراتور دارد فرزندانش را بنا به دلایلی که حاضر نبود بگوید ترک می‌کرد.

در جریان نهضت بزرگ، در سیاره‌ی دَوین (Davin)، هوروس به‌وسیله‌ی دشنه‌ی نورگل زخمی شد.

در جریان التیام‌بخشی به او، که یکی از اعضای لژیون حاملان جهان (World Bearers) (در ادامه به آن‌ها خواهیم پرداخت) به نام اربوس (Erebus) نظاره‌گر آن بود، هوروس از جانب کیاس فاسد شد. به هوروس تصویری از آینده وحی شد که در آن امپراتور داشت در مقام یک خدا به بشریت حکم‌فرمایی می‌کرد و پرایمارک‌ها هم که دیگر نفعی را که باید می‌رساندند رسانده بودند، دور انداخته شدند.

همچنین به او گفته شد که امپراتور از قدرت وارپ استفاده کرده بود تا پرایمارک‌ها را بسازد و دلیل پراکنده شدنشان در سطح کهکشان هم همین بود. با توجه به این‌که امپراتور هرگونه پژوهشی روی وارپ را قدغن کرده بود، هوروس این کار او را به چشم مصداق بارز ریاکاری دید. بدین ترتیب ارتداد هوروس (Horus Heresy) – مهم‌ترین رویداد در تاریخ ایمپریوم – آغاز شد.

Horus

تصویری از نبرد هوروس با امپراتور

ارتداد هوروس آنقدر مفصل است که یک مجموعه‌ی جدا را می‌توان به آن اختصاص داد، برای همین در اینجا به تمام کارهایی که هوروس انجام داد پرداخته نمی‌شود. ولی در پایان آن، هوروس با امپراتور دوئلی تن‌به‌تن انجام داد.

امپراتور در طول مبارزه از استفاده از کل قدرتش سر باز زد، چون حاضر نبود قبول کند پسر موردعلاقه‌اش تا این حد سقوط کرده باشد. اما ناگهان یک شخص معمولی – که برخی می‌گویند یک نگهبان و برخی دیگر می‌گویند یکی از گاردهای ایمپریوم به نام اولانیوس پایوس (Ollanius Pius) بود – وارد اتاق شد. هوروس صرفاً با نگاهش پوست این مرد را قلفتی کند. امپراتور با مشاهده‌ی این صحنه متوجه شد که دیگر نمی‌تواند پسرش را نجات دهد؛ برای همین با تمام قدرت به او ضربه زد و با این ضربه روحش را نابود کرد. با این حال، خودش هم در طی این دوئل زخم‌هایی شدید دریافت کرده بود.

پس از این دوئل، هوروس صرفاً به خاطره‌ای تلخ برای ایمپریوم تبدیل شد. احتمالاً او منفورترین شخص در طول تاریخ است و برای همه‌ی ساکنین ایمپریوم، یادآور این است که اگر همیشه در حال مراقبت از ایمان خود نباشند، چه اتفاقی ممکن است بیفتد.

۱۷. لورگار اورلیِن (Lorgar Aurelian)

Lorgar Aurelian

پرایمارک هفدهم لورگار اورلین، پرایمارک لژیون حاملان کلمه (Primark of the Word Bearers) است. لورگار از سیاره‌ی کولچس (Colchis) سر در آورد. کولچس سیاره‌ی بیابانی بزرگی بود که چرخه‌ی شبانه‌روزی آن ۱۷۰ ساعت طول می‌کشید.

طایفه‌ای بیابان‌گرد لورگار را به فرزندخواندگی پذیرفت و این اسم را – که معنایش آورنده‌ی باران می‌شود – روی او گذاشت. طولی نکشید که کشیشی تبعیدشده او را کشف و حس کرد که او فردی بزرگ است.

او لورگار را به شاگردی پذیرفت و در این میان او را به‌طور فیزیکی و احساسی مورد آزار قرار می‌داد. در آنجا لورگار رابطه‌ای عمیق و قوی با کلیسای بزرگ سیاره – با نام کاوننت (Covenant) – برقرار کرد.

کاوننت مذهبی چندخدایی بود، ولی لورگار به این نتیجه رسید که حتماً باید خدایی فراتر از همه‌ی خدایان وجود داشته باشد. این تصور باعث شد استادش هرچه بیشتر او را مورد آزار قرار دهد تا او را از چنین باوری دلسرد کند.

Lorgar Aurelian

تصویری از لورگار

با وجود این آزاررسانی‌ها، لورگار، در مقام موعظه‌گری کاریزماتیک، خیلی سریع از استادش پیشی گرفت. او پیروان زیادی را دور خود جمع کرد و به کشیش اعظم تبدیل شد. پس از این‌که لورگار جان استادش را نجات داد، او لورگار را به‌عنوان «حامل کلمه‌» (Bearer of the Word) جدید برگزید و شهرت او خیلی سریع گسترش پیدا کرد.

طولی نکشید که تصویر جنگجویی قدرتمند به لورگار وحی شد که زره‌ای درخشان و برنز به تن داشت و در مسیر آمدن به کولچس بود. بنابراین او در موعظه‌های خودش اشاره کرد که خدای یکتایی که وعده‌اش را داده بود، قرار است به‌زودی بازگردد. موعظه‌ی او باعث شد دشمنان لورگار در کاوننت او را کافر خطاب کنند.

بدین ترتیب، جنگی مقدس در مقیاسی بزرگ در سطح سیاره شروع شد که چند سال به طول انجامید. در نهایت لورگار در آن پیروز شد و پس از پیروزی او امپراتور و مگنوس سرخ (Magnus the Red) وارد کولچس شدند.

Lorgar Aurelian

تصویری از لورگار

لورگار بلافاصله هردویشان را از تصاویر وحی‌شده به خودش شناسایی کرد. او به امپراتور سوگند وفاداری یاد کرد و ساختار کاوننت را دگرگون کرد؛ در این ساختار جدید، پیروان کاوننت باید امپراتور را به‌عنوان ناجی خود می‌پرستیدند.

امپراتور چندان از این کار دل خوشی نداشت، چون هدف او گسترش دادن حقیقت امپراتوری (The Imperial Truth) بود؛ ایدئولوژی‌ای که بر پایه‌ی عقل و منطق و پیشرفت سکولار بنا شده بود و در آن سنت‌های مذهبی و خرافی قدیمی جایی نداشتند.

این اختلاف در جریان نهضت بزرگ هرچه بیشتر شدت گرفت: در این دوران، لورگار و لژیون‌اش، حاملان کلمه، هرچه بیشتر روی خدا بودن امپراتور تاکید کردند و این پیام را گسترش دادند. خود لورگار هم کتابی به نام لکتیشیو دیوینیتِیتِس (Lectitio Divinitatus) نوشت که در آن امپراتور به‌عنوان خدایی معرفی شده بود که باید پرستیده می‌شد. در آینده، این کتاب نقشی محوری در شکل‌گیری مذهب فرقه‌ای امپراتوری و خداانگاری امپراتور داشت.

Lorgar Aurelian

تصویری از لورگار

امپراتور شخصاً لورگار را تنبیه کرد و او و کل لژیون‌اش را مجبور کرد جلوی او زانو بزنند. همچنین او به اولترامارین‌ها دستور داد پروژه‌ی مذهبی او روی سیاره‌ی مانارکیا (Monarchia) را نابود کنند تا به همه نشان داده شود پرستش امپراتور قدغن است.

در نهایت، امپراتور موفق نشد جلوی پرستیده شدن خود را بگیرد. در عوض این تحقیر و تنبیه فقط باعث شد لورگار به سمت کیاس گرایش پیدا کند. ستوان‌های ارشد لورگار، استاد او در کولچس و شخصی به نام اربوس در گوش او نجوا کردند که خدایان بزرگ کیاس نه‌تنها از پرستیده شدن به‌شکل متعصبانه استقبال می‌کنند، بلکه آن را می‌طلبند. بدین ترتیب، آهسته و پیوسته ذهن او را علیه امپراتور مسموم کردند.

طولی نکشید که لورگار کاملاً به سمت کیاس گرایش پیدا کرد و به پرستیدن خدایان کیاس روی آورد. او کسی بود که اربوس را به سیاره‌ی دَوین فرستاد تا روی فاسد شدن هوروس نظارت کند.

Lorgar Aurelian

تصویری از لورگار پس از فاسد شدن

جنگی که در ادامه اتفاق افتاد، اسم هوروس را یدک می‌کشد، ولی اگر به‌خاطر دخالت لورگار نبود، شاید این جنگ در این مقیاس اتفاق نمی‌افتاد. در ادامه، لورگار به یکی از مهره‌های اصلی ارتداد هوروس تبدیل شد و در نهایت به این باور رسید که هوروس ضعیف‌تر از آن است که جنگ علیه امپراتور را رهبری کند. او تصمیم گرفت هوروس را بکشد و جای او را بگیرد.

کودتای او با شکست مواجه شد و در نتیجه‌ی آن، هوروس او را بی‌رحمانه کتک زد و او را طرد کرد. پس از پایان ارتداد هوروس، لورگار به یکی از شاهزادگان شیطانی تبدیل شد و به‌مدت هزاران سال در انزوا به سر برد تا درون‌پویی کند.

Lorgar Aurelian

تصویری از لورگار پس از تبدیل شدن به شاهزاده‌ی شیطانی

با این حال، اخیراً شایعه شده که لورگار بالاخره برگشته است تا باری دیگر، حاملان کلمه را علیه امپراتوری رهبری کند.

۱۸. والکن (Vulcan)

Vulcan

والکن هجدهمین پرایمارک و رهبر لژیون سمندرها (Salamanders Legion) است. والکن از سیاره‌ی ناکترن (Nocturne) سر در آورد. این سیاره به‌خاطر برخورداری از قمری بیش‌ازحد بزرگ، دائماً در خطر تنش‌های تکتونیکی قرار داشت. به‌خاطر حجم بالای تشعشعات رادیواکتیو ستاره‌ای، به بیشتر موجودات زنده‌ای که در این سیاره زندگی می‌کنند – من‌جمله انسان‌ها –  ظاهری تیره و آبسیدین‌شکل بخشیده است.

آهنگری والکن را به فرزندخواندگی پذیرفت و طولی نکشید که والکن شروع  به آموزش دادن تکنیک‌های آهنگری‌ای به مردم ناکترن کرد که پیش از آن کسی از وجودشان خبر نداشت.

در چهارمین سال حضور والکن در ناکترن، الدارهای تاریک (Dark Eldar) به سیاره حمله کردند؛ اتفاقی که بسیار رایج بود. به جای این‌که والکن مثل بقیه مخفی شود، وسط شهر ایستاد و در برابر الدارهای تاریک ایستادگی کرد. این کار او الهام‌بخش بقیه‌ی ساکنین شهر شد تا به او بپیوندند و غارت‌گران را شکست دهند.

Vulcan

تصویری از والکن

برای جشن گرفتن این پیروزی، تورنمنتی برگزار شد. وسط این جشن، غریبه‌ای پدیدار شد و درخواست کرد که به این تورنمنت بپیوندد. والکن و غریبه با هم شرطی بستند: هرکس که شکست بخورد، باید تا آخر عمر خدمت‌گزار شخص پیروز باشد. ولی پس از ۸ روز رزمایش، این دو همچنان با هم مساوی بودند.

چالش آخر این بود: این دو ۲۴ ساعت وقت داشتند تا اسلحه‌ای بسازند و با استفاده از آن بزرگ‌ترین سمندری را که می‌توانستند پیدا کنند بکشند. والکن موفق شد سمندری بسیار بزرگ را بکشد، اما بعد فوران آتشفشانی او را گرفتار کرد و باعث شد از لبه‌ی یک صخره آویزان شود؛ آن هم در حالی‌که شکارش همچنان دستش بود.

او باید بین نگه داشتن شکارش و نجات دادن جان خودش یک گزینه را انتخاب می‌کرد. اما بعد سر و کله‌ی غریبه پیدا شد که سمندر شکارشده‌ی خود را دست داشت؛ سمندر او از مال والکن بزرگ‌تر بود.

Vulcan

تصویری از والکن

غریبه بلافاصله سمندر خود را به داخل مواد مذاب انداخت تا والکن را نجات دهد. پس از این اتفاق، والکن جلوی این مرد زانو زد و گفت هرکس که به نجات جان دیگری بیشتر از غرور خودش اهمیت دهد، لایق خدمت‌گزاری است. همان‌طور که می‌توان انتظار داشت، غریبه شخص امپراتور بود. والکن چند سال زیر نظر او آموزش دید تا این‌که فرماندهی لژیون‌اش به او سپرده شد.

در طول نهضت بزرگ، والکن خود را به‌عنوان ژنرالی باشرافت به همگان ثابت کرد و با مشاهده‌ی جنگاوری خشونت‌بار کنراد کورز و لردهای شب، لژیون کنراد، خشمگین شد. پس از این‌که ارتداد هوروس با قلع‌وقمع ایستوان ۵ (Istvaan V) رسماً آغاز شد، والکن وسط تله‌ای که کار گذاشته شده بود، گیر افتاد. دور او هم پر شده بود از لژیون‌های خیانتکار.

Vulcan

تصویری از والکن

طولی نکشید که کنراد کورز او را دستگیر کرد. او ماه‌های طولانی به شکنجه کردن او پرداخت تا روحش را در هم بشکند و او را بکشد. برخلاف پرایمارک‌های دیگر، ویژگی‌ای که والکن از امپراتور به ارث برده بود، همیشگی (Perpetual) بودنش بود؛ این یعنی والکن می‌توانست هر آسیبی را که به او وارد شود، التیام بخشد، حتی اگر این آسیب تجزیه شدن کالبدش باشد.

کورز از این‌که نمی‌توانست والکن را بکشد، خشمگین بود. والکن هم در نهایت موفق شد فرار کند و وارد سیاره‌ی مک‌کریگ – مقر اولترامارین‌ها – شود و در آنجا اولترامارین‌ها از او مراقبت کردند.

پس از این‌که یک قاتل با استفاده از اشعه‌ای از جنس قابلیت‌های سایکیک امپراتور او را در ظاهر کشت، والکن دوباره در ناکترن خود را احیا کرد و به زمین برگشت. زنده ماندن او در جریان محاصره‌ی زمین یک راز باقی ماند. ولی او با مگنوس سرخ جنگید و در نتیجه‌ی آن، مگنوس دوباره به وارپ تبعید شد و والکن در مقیاسی ژنتیکی تجزیه شد. با این حال حتی این هم برای کشتنش کافی نبود.

Vulcan

تصویری از والکن

پس از پایان ارتداد هوروس، والکن به لژیون‌اش اعلام کرد که در آینده، در آخرالزمان (The End Times)، برخواهد گشت. او به‌مدت ۱۵۰۰ سال ناپدید شد. وقتی او برگشت، به‌تنهایی از سیاره‌ی کالدرا (Caldera) در برابر لشکر بزرگی از ارک‌ها دفاع کرد. ولی بعد اعلام کرد حضور او موقتی است و فقط به قصد متوقف کردن یکی از سالارهای جنگ (War Boss) ارک به نام هیولا (The Beast) انجام شده است.

او در نهایت با استفاده از انرژی سایکیک فوق‌العاده قدرتمندی که ارتش ارک‌ها ایجاد کرده بودند، موفق به انجام این کار شد، ولی خودش هم در این پروسه نابود شد. یا حداقل اینطور به نظر می‌رسید.

فعلاً او مرده پنداشته شده است. با این حال، سمندرها همچنان دنبال او می‌گردند و بر این باورند که وقتی او هر ۹ شیء ارزشمندی را که خودش با تکنیک آهنگری به وجود آورده پیدا کند، برخواهد گشت.

۱۹. کوروِس کوراکس (Corvus Corax)

Corvus Corax

پرایمارک نوزدهم کوروس کوراکس، فرمانده‌ی لژیون گارد زاغ (Raven Guard Legion) است. کوراکس از قمری به نام لایکیس (Lycaeus) سر در آورد که دور سیاره‌ی کیه‌وار (Kiavahr) می‌چرخید.

کیه‌وار یکی از سیاره‌های ساخت‌وساز (Forge World) و از لحاظ تکنولوژیکی پیشرفته بود که از برده‌های زیادی که برای به دست آوردن منابع معدنی، در معدن‌های قمر کار می‌کردند، بهره‌ی زیادی می‌برد. یکی از دختران برده به نام ناستوری (Nasturi) کوراکس را پیدا کرد. برده‌های قمر وجود کوراکس را یک راز نگه داشتند و نام کوروس را برایش انتخاب کردند که معنی‌اش «رهایی‌بخش» بود.

برده‌ها به این باور رسیدند که کوراکس آن ناجی‌ای است که مدت‌ها منتظرش بودند و طولی نکشید که او آن‌ها را در شورشی علیه اربابان‌شان فرماندهی کرد. در طی این مبارزات، کوراکس نشان داد که در زمینه‌ی تاکتیک‌های چریکی مهارت بالایی دارد. او از راه شبیخون زدن و اجرای مانورهای نظامی پیچیده، نیروهای قدرتمندتر و پرتعدادتر کیه‌وار را به زانو درآورد، خط تدارکاتی آن‌ها را درهم کوبید و باعث شد سیاره درگیر جنگ داخلی شود.

با آزاد شدن بردگان و راه افتادن انقلابی در سیاره، ساکنین لایکیس نام قمر را به رهایی (Deliverance) تغییر دادند. گفته می‌شود که در همان روز امپراتور وارد قمر رهایی شد.

Corvus Corax

تصویری از کوروس کوراکس

کمی بعد، فرماندهی لژیون گارد زاغ به کوراکس سپرده شد و اعضای آدپتوس مکانیکوس وارد میدان شدند تا سیاره‌ی کیه‌وار را از نو بسازند و به آن مدیریت کنند. در جریان نهضت بزرگ، کوراکس همچنان استعداد خود را در زمینه‌ی عملیات نظامی مخفی و تاکتیک‌های چریکی به عرصه‌ی نمایش گذاشت و از این راه در نبردهای بسیاری پیروز شد. متاسفانه او هیچ‌گاه نتوانست با هوروس به‌عنوان استاد جنگ ایمپریوم کنار بیاید و همچنین نسبت به هرکدام از جنگجویانش که روی زمین به دنیا آمده بودند و نه قمر رهایی، حس بی‌اعتمادی داشت. دلیلش هم شیوه‌ی جنگاوری متفاوت آن‌ها بود.

به‌جایش، کوراکس تصمیم گرفت لژیون خود را به نیرویی برای رهایی‌سازی مردم مظلوم تبدیل کند. با این‌که کوراکس اغلب با کنراد کورز مقایسه می‌شود، ولی او تا حدی انسانیت خود را حفظ کرد.

در طی قلع‌وقمعی که باعث آغاز شدن ارتداد هوروس شد، او و لژیون گارد زاغ به‌شدت از جانب شبیخونی که انجام شد آسیب دیدند و لژیون در وضعیتی اسفناک قرار گرفت.

با این حال، به‌لطف راهنمایی امپراتور، کوراکس به مجتمعی هدایت شد که شامل ژنوم مشترک بین همه‌ی پرایمارک‌ها می‌شد. او به‌کمک این ژنوم موفق شد مارین‌های فضایی جدید بسازد. با این حال، اعضای لژیون آلفا (Alpha Legion) (در مدخل بعدی به آن‌ها خواهیم پرداخت) موفق شدند تا این ژنوم را فاسد کنند و بدین ترتیب صدها مارین فضایی فاسد ساخته شدند که از جهش‌یافتگی شدید رنج می‌بردند.

Corvus Corax

تصویری از کوروس کوراکس

کوراکس و گارد زاغ روی ادامه‌ی ارتداد هوروس تاثیر کمی داشتند و در محاصره‌ی زمین شرکت نکردند. پس از آن، او به کشتن باقی اعضای لژیون‌اش که فاسد شده بودند، ادامه داد. او به‌خاطر عذاب‌وجدان بابت کاری که انجام داده بود، به‌مدت یک سال خود را در دژش حبس کرد و التماس می‌کرد امپراتور به او رحم کند.

پس از آن، او وارد چشم وحشت (Eye of Terror)، یک شکاف وارپ (Warp Rift) بزرگ شد تا دنبال پرایمارک‌های خیانت‌کار بگردد و بابت قلع و قمعی که شاهدش بود، از آن‌ها انتقام بگیرد. این آخرین باری بود که ایمپریوم کوراکس را مشاهده کرد، ولی گارد زاغ همچنان به وجود خود ادامه داده است و در تخصص پرایمارک خود – یعنی جنگ چریکی – به بالاترین درجه‌ی مهارت رسیده است.

پرایمارک بیستم: آلفاریوس اومگان (Alpharius Omegon)

Alpharius Omegon

در آخر می‌رسیم به آلفاریوس اومگان که شاید بین برادرانش عجیب‌ترین پرایمارک باشد و با نام پرایمارک آخر (The Last Primarch) نیز شناخته می‌شود. آلفاریوس اومگان بنا بر دو دلیل منحصربفرد است: ۱. تقریباً همه‌ی جنبه‌های زندگی و وجودیت او – و همچنین لژیون آلفا (The Alpha Legion)، لژیون تحت‌فرمانش – در هاله‌ای از راز و ابهام قرار دارد. ۲. آلفاریوس اومگان در اصل دو پرایمارک است؛ دوقلویی که یکی آلفاریوس و دیگری اومگان نام دارد.

حتی برای خود این دو معلوم نیست که آیا این تصمیمی عمدی از جانب امپراتور بود یا این‌که در طی پراکنده شدن پرایمارک‌ها، بر اثر تاثیر وارپ آن‌ها به دو نیم تقسیم شدند. با این حال، اغلب آن‌ها با عبارت «یک روح در دو بدن» توصیف می‌شوند.

با توجه به رازآلود بودن زندگی این دو، روایت‌های مختلفی درباره‌ی خاستگاه آن‌ها تعریف شده است. در بیشتر روایت‌ها گفته می‌شود که آن‌ها آخرین پرایمارک پیداشده بودند و زمان پیدا شدنشان هم اواخر نهضت بزرگ بود.

در یکی از روایت‌ها گفته می‌شود که آلفاریوس رهبر کنفدراسیونی از منظومه‌ها بود و به هوروس و لژیون‌اش، گرگ‌های لونا، شبیخون زد. در طی این شبیخون، هوروس کشف کرد که او آخرین برادر گمشده‌اش است.

در روایتی دیگر، گفته می‌شود که آلفاریوس روی سیاره‌ای دوردست و مرده کشف شد. او مجبور شد چند سال به‌تنهایی روی آن سیاره زنده بماند تا این‌که یک سری غارتگر نیمه‌انسان و مزدوران بیگانه فرا رسیدند تا ویرانه‌های سیاره را غارت کنند و بر حسب اتفاق او را پیدا کردند. او هم اسلحه‌ها و سفینه‌ی آن‌ها را تصاحب کرد و از سیاره خارج شد.

در روایتی دیگر، گفته می‌شود او روی سیاره‌ی تکنولوژی‌محوری رونق‌یافته به نام بارساوور (Bar’Savor) فرود آمد که موجودات بیگانه‌ای کرم‌شکل و کابوس‌وار به آن حمله کردند تا از مردمش تغذیه کنند. این موجودات آلفاریوس را به‌عنوان یک موجود غریب نزد خود نگه داشتند، ذهنش را دستخوش تغییر کردند و او را به اسلحه‌ای زنده تبدیل کردند تا این‌که خود امپراتور او را آزاد کرد.

Alpharius Omegon

تصویری از آلفاریوس اومگان

در تمامی این روایت‌ها فقط به آلفاریون اشاره می‌شود، چون کمتر کسی حتی از وجود اومگان خبر داشت. این دو اغلب جایشان را با هم عوض می‌کردند؛ آلفاریوس چهره‌ی عمومی این پرایمارک بود، ولی این دو از لحاظ شخصیتی کاملاً مثل هم نبودند و همیشه با هم موافق نبودند.

با این حال، به آلفاریوس فرماندهی لژیون آلفای مارین‌های فضایی سپرده شد. آن‌ها به متخصصان نفوذ، عملیات مخفی و فریب تبدیل شدند.

Alpharius Omegon

تصویری از آلفاریوس اومگان

وقتی ارتداد هوروس اتفاق افتاد، آلفاریوس به جناح هوروس پیوست، ولی دلیل این تصمیم‌گیری به‌طور دقیق مشخص نیست. گفته می‌شود که دو سال پیش از شروع ارتداد هوروس، اعضای تشکیلاتی بیگانه به نام فرقه (The Cabal) با آلفاریوس تماس برقرار کردند و تصاویری از جنگ داخلی پیش‌رو در ایمپریوم را به او وحی کردند.

باور بر این است که اعضای فرقه آلفاریوس را متقاعد کردند که تنها راه برای شکست دادن کیاس این بود که هوروس درجنگ پیروز شود و دلیل پیوستن آلفاریوس به هوروس این بود که در نهایت خدایان کیاس را شکست دهد.

دلیل هرچه که بود، آلفاریوس و لژیون آلفا در قلع‌وقمع ایستوان ۵ نقشی مهم داشتند. همچنین همان‌طور که در مدخل قبلی اشاره شد، آن‌ها به لژیون گارد زاغ نفوذ کرند تا ژنوم پرایمارک‌ها را فاسد کنند و به کوراکس اجازه ندهند لژیون‌اش را بازسازی کند.

Alpharius Omegon

تصویری از آلفاریوس و اومگان

در نبرد پلوتو (Battle of Pluto)، آلفاریوس با روگِل دورن (Rogal Dorn) مبارزه کرد. با این‌که او از دورن چابک‌تر بود و بارها او را زخمی کرد، دورن موفق شد به برادرش غلبه کند و او را بکشد. پس از پایان ارتداد هوروس، اومگان جای برادرش را گرفت و به مبارزه با ایمپریوم ادامه داد. همچنین او در نبرد با اولترامارین‌ها به پیروزی‌ای قابل‌توجه دست پیدا کرد.

در طی سال‌ها، به‌خاطر مرموز بودن زندگی آلفاریوس اومگان، بسیاری از افراد  هنوز مطمئن نیستند که دقیقاً کدام‌شان به دست روگل دورن کشته شد (و آیا این‌که اصلاً هیچ‌کدام‌شان کشته شد؟). تاکنون بیش از ده قهرمان که نام آلفاریوس را یدک می‌کشند، کشته شده‌اند.

بدون‌شک حداقل یکی از آن‌ها هنوز زنده است. ولی با توجه به استعداد فوق‌العاده‌یشان در زمینه‌ی مخفی‌کاری و فریب‌کاری، بعید است که هیچ‌گاه هویت خود را برملا کند.

***

بسیار خب، به انتهای معرفی کل ۲۱ پرایمارک رسیدیم. از بین آن‌ها، ۹ تایشان به امپراتور وفادار ماندند، ۱۰تایشان به او خیانت کردند و ۲ نفرشان به‌طور کامل ناشناخته‌اند. از بعضی لحاظ، پرایمارک‌ها نماینده‌ی جنبه‌های سبک‌سرانه‌تر وارهمر۴۰۰۰۰ هستند و متعلق به دوره‌ی زمانی‌ای هستند که وارهمر ۴۰۰۰۰ قرار نبود خیلی جدی گرفته شود. مثلاً ما پرایمارکی مثل فروس مانوس را داریم که دست‌هایی پولادی دارد و برای همین اسمی روی او گذاشته شد که معنی‌اش «پولاددست» است و نام لژیون مارین‌های فضایی تحت فرمانش نیز «پولاددستان» گذاشته شد.

تاریخچه‌ی پرایمارک‌ها متعلق به گذشته‌ای بسیار دور است و تعداد کمی از آن‌ها در حال حاضر، در سال ۴۰۰۰۰، در ایمپریوم حائز اهمیت هستند. ولی هرچه شرایط بدتر می‌شود، سر و کله‌ی تعداد بیشتری از آن‌ها پیدا می‌شود.

با توجه به این‌که – به استثنای شخص امپراتور – پرایمارک‌ها تواناترین اشخاص در کل ایمپریوم هستند، جای تعجب ندارد که بخش زیادی از تاریخ ایمپریوم بر پایه‌ی کارها و تصمیمات آن‌ها شکل گرفته است. به مرور زمان مشخص خواهد شد که کدام پرایمارک‌ها بازخواهند گشت و کدام پرایمارک‌ها مرده باقی می‌مانند و این‌که آیا هیچ‌گاه اطلاعاتی درباره‌ی دو پرایمارک گمشده در تاریخ پیدا خواهیم کرد یا نه. با این حال، فعلاً بیشتر تاریخ مربوط به آن‌ها نه با جوهر، بلکه با خون نوشته شده است.

منبع: Exploring Series

صفحه‌ی اصلی بازی دیجی‌کالا مگ | اخبار بازی، تریلرهای بازی، گیم‌پلی، بررسی بازی، راهنمای خرید کنسول بازی


کنسول بازی سونی مدل PlayStation 5 ظرفیت 825 گیگابایت ریجن 1200 آسیا

کنسول بازی مایکروسافت مدل XBOX SERIES S ظرفیت 512 گیگابایت

برچسب‌ها :
دیدگاه شما

loading...
بازدیدهای اخیر
بر اساس بازدیدهای اخیر شما
تاریخچه بازدیدها
مشاهده همه