۶ نکته از سریال «نصرت کریمی؛ هنرمند بودن در ایران»؛ مردی که زیاد میدانست (یادداشت سردبیر)

سال گذشته بابک کریمی، بازیگر و تدوینگر و پسر نصرت کریمی و مهرداد اسکویی، مستندساز و داماد نصرت کریمی اعلام کردند که مستندی دربارهی مرحوم نصرت کریمی ساختهاند به نام «نصرت کریمی؛ هنرمند بودن در ایران» که تصمیم گرفتهاند آن را به صورت رایگان از کانال یوتیوب نصرت کریمی که خودشان به راه انداخته بودند، پخش کنند. مستند در واقع مینیسریال شش قسمتی بود که هر اپیزود یک ساعت از برهههای مختلف زندگی نصرت کریمی را روایت میکرد. علیرغم اینکه پلتفرم نمایش سریال «نصرت کریمی؛ هنرمند بودن در ایران» یوتیوب بود که بیشتر مخاطبش نسل جوان هستند اما سریال خیلی خوب میان همهی اقشار از هنرمندان گرفته تا مردم عادی دیده شد. بنظرم عامل این موفقیت چند نکته است که میشود بررسیاش کرد. اما پیش از آنکه به نقد مستند «نصرت کریمی» بپردازیم یا از اهمیت او و فیلمهایش، چه آنها که بازی کرده و چه آنهایی که ساخته سخن بگوییم، اگر این مینیسریال را ندیدهاید حتما برای رعایت حقوق سازندگانش از خود کانال نصرت کریمی آن را دنبال کنید. بخصوص که بعضی فیلمهای نصرت کریمی هم که تا به حال در دسترس نبوده ترمیم شده و آنها را هم در کانال قرار دادهاند.
۱) آقاجان «دایی جان ناپلئون» شخصیت جذابی است
در مستندهای پرتره معمولا کسی که سوژهی روایت است در جذابیت فیلم اهمیت به سزایی دارد. نصرت کریمی که احتمالا او را با نقش آقاجان در سریال «دایی جان ناپلئون» ناصر تقوایی میشناسید، شخصیت جذابی دارد. حتی اگر ندانید که او قبل از انقلاب فیلمهایی ساخته مثل «درشکهچی» یا آثار جنجالی که منجر به واکنشهای تندی شده بود، تماشای این مرد شیرین سخن که جلوی دوربین از خاطراتش برایمان صحبت میکند و حتی گاهی سواد سینماییاش را به رخ کارگردانان که پسر و دامادش باشند، میکشد و جای دوربین مشخص میکند برای مخاطب جالب است.
حتی خیلی از اهل سینما هم نمیدانستند که درواقع پدر نمایش عروسکی و بنیانگذار این رشته در دانشگاههای ایران نصرت کریمی بوده. برای خیلی از ما کریمی صرفا بازیگری خوب و کارگردانی بااستعداد محسوب میشد که بعد از انقلاب فرصت کار پیدا نکرد و به همین دلیل هم آثارش محدود به همان چند فیلم خودش و بازی در «دایی جان ناپلئون» باقی ماند. اما نصرت کریمی در مستند نشان میدهد که گذر سالها و گرفتار ممیزی شدن باعث نشده که در قصهگویی، هنر نمایش و بازیگری و فن بیان او خللی وارد شود. در همان اپیزود اول شعری را از زمان مدرسهاش از حفظ میخواند. یک شعر خواندن ساده نیست. درواقع آن را بازی و دکوپاژ میکند. و در پایان شعر شما مسحور جادوی کلام شیوا و نقشآفرینی این مرد شدهاید.
۲) مستند «نصرت کریمی» یک اثر تاریخی مهم است
ممکن است اسم این سریال شما را به اشتباه بیاندازد که این فقط مستندی دربارهی نصرت کریمی است. اما واقعیت اینجاست که خیلی فراتر از آن میرود. اپیزود اول که تازه دربارهی کودکی و رفتن به هنرستان است، تصویری از مدارس و آموزش و شیوههای تئاتری آن دوران به شما میدهد.
اسم عبدالحسین نوشین را میشنوید که بخاطر ماجراهای سیاسی که درگیرش بوده، به عنوان یک هنرمند تئاتر هرگز به قدر کافی قدر ندید و از او صحبت نشد. حالا اینجا متوجه میشویم که نوشین چقدر در پیشرفت تئاتر ایران اهمیت داشته. به علاوه از روزگار تراژیک او هم باخبر میشوید. پس این فقط مستندی دربارهی یک شخصیت نیست. این سریالی با محوریت یک شخصیت دربارهی یک دوران است.
۳) فیلمهای نصرت کریمی واقعا دربارهی چه هستند؟
یک نصرت کریمی تئاتری داریم، یک نصرت کریمی سینمایی. نصرت کریمی سینمایی دو فیلم دارد که مولفههایی از فیلمفارسی در آنها وجود دارد اما اینجا میفهمیم که نگاه کارگردان به چیزی فراتر از قصهی عامهپسند بوده. متوجه تاثیرش از سینمای نئورئالیستی ایتالیا میشویم و اینکه چطور هوشمندانه هم از آن فضای کارگردانی که به شکل آکادمیک درسش را خوانده استفاده کرده و هم توانسته قصهای را به شکلی روایت کند که سرمایهی تهیهکننده برگردد و اعتماد او را جلب کند.
۴) این مینیسریال دربارهی دنبال کردن رویاهاست
نکتهی فیلمهای هالیوودی که مردم جهان آنقدر دوستشان دارند چیست؟ آنها به مخاطبشان رویا میفروشند. اینطور نشان میدهند که هر چیزی امکانپذیر است. درواقع فیلمهای هالیوودی بهترین تفسیر ضربالمثلی هستند که سالها والدین ما با آن آزارمان دادند: «خواستن، توانستن است». و خب قصهی نصرت کریمی میگوید که واقعا در مورد او، خواستن توانستن بوده.
بدون حمایت مالی، بدون خانوادهی سرشناس، کریمی فقط کشف میکند که رویایش چیست و بعد امکانات رسیدن به آن را میسنجد. راحت هم نیست اما با خودش روراست است. آن اپیزودی که از صحبتهای روشنفکران آن دوره به این نتیجه میرسد که سوادش کافی نیست و باید برود اروپا و درس بخواند، نشان میدهد که این آدم چقدر بیعقده نسبت به داشتههای دیگران فقط مسیر خودش را میرود. نگاهش به هدف و رویای خودش است. شبیه یک فیلم هالیوودی، تلاش و نتیجهی تلاش نصرت کریمی مخاطب را دلگرم میکند.
۵) مستند «نصرت کریمی» در باب امید است
اپیزود پنجم مستند را در حال بدی دیدم. و رنجی که هنرمند در سالهایی که در این اپیزود شرحش میرود، تحمل کرده بغضم را ترکاند. با این حال او حیرتانگیز از مصائبش میگوید. اجازه فیلمسازی به او ندادند، رفته سراغ تدریس. نگذاشتند تدریس کند، رفته سراغ مجسمهسازی. سراغ پرورش کاکتوس! به قول خودش هنرمند مثل زن آبستن است. نمیشود بگویی بچهات را به دنیا نیاورد. او ناگزیر از تولد است.
قسمت پنجم سراسر رنج است و از آنجایی که رنج و امید عموما با هم درآمیختهاند سراسر امید است. هیچکس را ندیدهام که مثل نصرت کریمی از رنجش تا این حد طنازانه و شوخطبعانه بگوید. سرش را بالا بگیرد و به من مخاطب حسی از افتخار بدهد که در بدترین شرایط زندگی هم میشود انسان ماند و سربلند بیرون آمد. بالاخره نصرت کریمی همین کار را کرده.
۶) دستمریزاد به سازندگان مستند
خب اول کار برایتان گفتم که این مستند را پسر و داماد نصرت کریمی ساختهاند. این هم از شانس خوب ماست که هم پسرش سینماگر است و هم دامادش. درنتیجه کار دست کاردانها افتاده. درست است که خود نصرت کریمی آرشیو حیرتانگیزی از زمان نوجوانیاش تهیه کرده و همهی عکسها و بریدههای روزنامه را پشتنویسی کرده و تاریخ دقیق و روایت هر کدام را نوشته جوری که هر قطعهاش بخشی از تاریخ نمایش و حتی تاریخ سیاسی-اجتماعی این سرزمین است اما این هنر سازندگان هم بوده که آرشیو او را غنیتر کردهاند و بعد به جا و درست از این آرشیو بهره بردهاند. نه زیاده از حد ما را با عکسها سرگرم میکنند و نه چنان شیفتهی شیرینی آقای هنرمند میشوند که از آن آرشیو مهم دست بکشند. همه چیز به اندازه است.
بخشی از این به اندازه بودن هم مدیون نفر سوم گروه کارگردانی است. روحالله انصاری که بعدتر به بابک کریمی و اسکویی پیوسته. آن دو نفر خوب میدانستهاند که رابطهی قلب و خانوادگی و عاطفی احتمالا اجازه نمیدهد تصاویر پر و پیمانی که از نصرت کریمی گرفتهاند با بریدن و دور ریختن بخشی از قصهها و خاطرات سر و شکل پیدا کند. به هر حال چنین کاری مثل خنجر به قلب است. برای همین تدوین کار را به انصاری سپردهاند که الحق والانصاف هم خوب از پس آن برآمده است.
مستند سریالی «نصرت کریمی؛ هنرمند بودن در ایران» از آن آثاری است که به هزار دلیل باید دیده شود. به خاطر اهمیت قصهگویی، به خاطر آشنایی با هنرمندی جامعالاطراف که اکثر ما از یکی از وجههای او بیخبر بودهایم، بخاطر اینکه از تاریخ سینما و نمایش ایران آگاه شویم و مهمتر از همه بخاطر اینکه حال مخاطبش را خوب میکند.
منبع: دیجیکالا مگ