۶ کتاب خواندنی درباره عباس کیارستمی؛ کارگردانی با عینک آفتابی

۳۰ دی ۱۴۰۲ زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۱۴ دقیقه
کتاب درباره عباس کیارستمی

شهریور چهارده‌سال پیش که عباس کیارستمی برای نمایش فیلم «شیرین» به جشنواره‌ی ونیز رفت و روبه‌روی دوربین عکاس‌هایی ایستاد که کارشان از بام تا شام عکس گرفتن از فیلم‌سازانی است که روی فرش قرمز قدم می‌گذارند، یکی از عکاس‌ها با صدای بلند از کیارستمی خواست که عینک آفتابی‌اش را لحظه‌ای از چشم بردارد و ظاهرا اولین و آخرین عکس رسمی از کیارستمی بی‌عینک، آن روز پیش از نمایش «شیرین» برداشته شد. از پشت همین عینک بود که کیارستمی دنیا را بهتر از هر فیلم‌ساز دیگری دید؛ عینکی که اجازه نمی‌داد دیگران چشم‌هایش را ببینند و او دیدن هیچ‌چیز را از دست نمی‌داد و نتیجه‌اش فیلم‌های درخشان بود. منتقدان و نویسندگان، کتاب درباره عباس کیارستمی زیاد نوشته‌اند که در این مطلب ۶ عنوان از آن‌ها معرفی شده‌اند. اما پیش از آن زندگی او را مرور می‌کنیم.

کیارستمی در سال ۱۳۱۹ در تهران به دنیا آمد. پدرش احمد نام داشت و از طایفه‌ی کیارستمی‌های میگون بود. در مدرسه‌ی جم در قلهک با آیدین آغداشلو هم‌درس شد. نخستین تجربه‌ی هنری او نقاشی بود. او این هنر را تا پایان دوران نوجوانی ادامه داد تا آنجا که در ۱۸ سالگی توانست در مسابقه‌ی نقاشی برنده‌ی جایزه شود. او اندکی پس از این کامیابی در دانشکده‌ی هنرهای زیبای دانشگاه تهران پذیرفته شد. آنجا بیشتر به فراگیری نقاشی و طراحیِ گرافیک پرداخت و برای تأمین هزینه‌های زندگی در پلیس راهنمایی و رانندگی مشغول به کار شد. کیارستمی از سال ۱۳۴۰ به عنوان نقاش تبلیغاتی در آتلیه‌ی ۷ و یکی دو مؤسسه‌ی دیگر  جلد کتاب، پوستر و آگهی‌های بازرگانی طراحی کرد و بعدها به «تبلی فیلم» رفت. از سال ۱۳۴۶ در سازمان تبلیغاتی نگاره به طراحی و ساخت تیتراژ فیلم پرداخت که نخستین آن‌ها عنوان‌بندی فیلم «وسوسه شیطان» ساخته‌ی محمد زرین‌دست بود. طراحی پوستر و ساخت عنوان‌بندی فیلم‌های «قیصر» و «رضا موتوری» ساخته‌ی مسعود کیمیایی از دیگر کارهایش بود. مدتی بعد به دعوت فیروز شیروانلو که مسئول امور سینمایی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان بود به کانون رفت و در سال ۱۳۴۹ فیلم کوتاه «نان و کوچه» را ساخت. در سال ۱۳۵۱ فیلم «زنگ تفریح» را ساخت. بعد از تولید فیلم «مسافر» در سال ۱۳۵۳ نام‌اش بر سر زبان‌ها افتاد. او در سینمای بعد از انقلاب پایه‌گذار سینمایی شد که تا به حال فیلمسازان زیادی پیرو این نوع سینما، فیلم ساخته و مطرح شده‌اند. عباس کیارستمی با فیلم «طعم گیلاس» جایزه‌ی نخل طلای جشنواره فیلم کن را هم از آن خود کرد.

کیارستمی بین سال‌های ۱۳۴۱ تا ۱۳۴۵ روی هم رفته ۱۵۰ آگهی بازرگانی برای تلویزیون ایران ساخت و جلد کتاب‌های کودکان را طراحی کرد.

کیارستمی در سال ۱۳۴۸ با پروین امیرقلی ازدواج کرد. احمد و بهمن حاصل این ازدواج هستند که ابتدای دهه‌ی شصت شمسی به جدایی کشید. بهمن پسر دوم‌اش در سال ۷۲ وقتی پانزده‌ساله بود مدیر فیلم‌برداری و کارگردان فیلم مستند «سفری به دیار مسافر» بود.

کیارستمی بعد از انقلاب در ایران ماند. او معتقد بود ماندن در ایران مهم‌ترین تصمیم زندگی‌اش است. تیرماه سال ۱۳۹۵ برای درمان بیماری و عوارض جراحی ناموفق، با وجود مخالفت پزشکان ایرانی به فرانسه سفر کرد و سرانجام روز ۱۴ تیرماه همان سال در بیمارستانی در شهر پاریس درگذشت. پیکرش ۲۰ تیرماه ۱۳۹۵ در گورستانی در لواسان به خاک سپرده شد.

۱- عباس کیارستمی

عباس کیارستمی

کتاب «عباس کیارستمی» اثر جاناتان رزنبام و مهرناز سعیدوفا نمونه‌ی کامل از واکاوی تندیس یک سینماگر برجسته است.

هر فرد، مکان، شهر و کشور نماد و نشانه‌هایی دارند که به آن می‌بالند و با آن شناخته می‌شوند. برخی به آن‌ مفتخرند و تعدادی از به خاطر آوردن‌شان شرمسار و خجل می‌شوند. ایرانیان از دیرباز به فردوسی، کوروش، سعدی، حافظ، ابن‌سینا، مولانا، محمد مصدق و… که نماد و نشانه‌های شکوه و افتخارشان هستند مفتخرند. از چهار دهه‌ی گذشته تاکنون یک نشانه‌ی دیگر به نمادهای افتخار ایرانیان – یا دست‌کم از دیدگاه دلباختگان سینما – افزوده شده که عباس کیارستمی نام دارد.

از دهه‌های گذشته تاکنون نویسندگان و منتقدان زیادی سعی کرده‌اند از جنبه‌های گوناگون به شمایل کیارستمی بنگرند و تجزیه و تحلیل‌اش کنند. آثار آن‌ها به شکل مقاله، گفت‌و‌گو، فیلم مستند، کتاب و پژوهش ارائه و بخشی از علاقه‌مندان آثار  سینمایی او را اقناع کرده است. اما انتشار کتاب «عباس کیارستمی» اثر جاناتان رزنبام و مهرناز سعیدوفا نمونه‌ی کامل و درجه‌ی یک از واکاوی تندیس یک سینماگر برجسته و شناخته شده است.

رزنبام در مقام یکی از شاخص‌ترین و مشهورترین منتقدان سینمایی و سیدوفا به عنوان کارشناس و مدرس سینما با خاستگاهی ایرانی تلاش کرده‌اند کارنامه‌ی حرفه‌ای شخصی را از جنبه‌های گوناگون تحلیل کنند که توانسته با تکیه بر ریشه‌های بومی و ملی زبانی بیافریند و با مخاطب بین‌المللی ارتباط برقرار کند و همگان را وا دارد به احترام کلاه از سر بردارند.

کتاب «عباس کیارستمی» از سه بخش تشکیل شده است. بخش نخست، مقالات مفصل و مجزای هر یک از نویسندگان درباره‌ی سینماگر ایرانی است. نویسندگان در بخش دوم دیدگاه‌های یکدیگر را درباره‌ی آثار او نقد و بررسی کرده‌اند. بخش هیجان‌انگیز و جذاب آخر نیز گفت‌و‌گوی رزنبام و سعیدوفا با عباس کیارستمی است.

در بخشی از کتاب «عباس کیارستمی» که با ترجمه‌ی یحیی نطنزی توسط نشرچشمه منتشر شده، می‌خوانیم:

«همین جا باید بگویم گرچه به نظرم کیارستمی در بحث از سینمای ایران بعد از فروغ در رتبه دوم نمی‌ایستد، در سینمای معاصر جهان هیچ رقیبی ندارد. با این که فیلم فروغ در هر کجا که به نمایش درآمده مانند آثار دهه ۱۹۶۰ کارگردان فرانسوی، ژان لوک گدار، کاملا بحث‌برانگیز شده، اما به نظر می‌رسد تاثیر فراگیرش در ایران دست‌کم گرفته شده. لمل کیارستمی بستری برای علاقه‌ی غربی‌ها به ایران فراهم کرده.»
کتاب عباس کیارستمی اثر جاناتان رزنبان و مهرناز سعید وفا نشر چشمه

۲- کیارستمی در کایه دو سینما

کیارستمی در کایه دو سینما، کتاب درباره عباس کیارستمی

کتاب «کیارستمی در کایه دو سینما» نتیجه‌ی جست‌وجوی عباس کیارستمی در این مجله و کنار هم نشاندن شماری از بهترین نقدها، ریویوها و گفت‌وگوهاست.

سال‌ها پیش که شماری از منتقدان سینمای ایران بعد از تماشای فیلم‌های عباس کیارستمی نوشتند که این‌ها هر چه باشد فیلم نیستند و سینما چیز دیگری است، منتقدان دیگری در چهار گوشه‌ی جهان با دقتی مثال‌زدنی به تماشای این فیلم‌ها نشستند و درباره‌ی این فیلم‌ها نوشتند و نتیجه‌ی این نوشته‌ها کشف فیلم‌سازی بود که راه تازه‌ای پیش پای سینما گذاشت.

در سینمایی که شماری از منتقدان و نویسندگانش سودای عکس مشترک با بازیگران را در سر می‌پروراندند فیلم‌های عباس کیارستمی وصله‌ای ناجور به نظر می‌رسید و سال‌ها باید می‌گذشت و نسل تازه‌ی منتقدان باید از راه می‌رسیدند که ارزش و اهمیت فیلم‌های کیارستمی را درک کنند.

اما کیلومترها دورتر از ایران، در فرانسه‌ای که مهد سینما است، در مجله‌ای به نام کایه دو سینما که از اولش هم کاشف فیلم‌سازان بود و اصلا آلفرد هیچکاک به خاطر نوشته‌های این مجله شهرتی جهانی یافت، منتقدانی سرگرم نوشتن درباره‌ی فیلم‌های کیارستمی بودند و باورشان این بود که فیلم‌های او اصلا آن فیلم‌های ظاهرا ساده‌ای نیستند که در وهله‌ی اول به چشم می‌آیند و اتفاقا آن‌چه در بررسی این فیلم‌ها نادیده گرفته می‌شود خود سینما است.

شیوه‌ی برخورد کیارستمی با سینما و سرپیچی از قواعد مرسوم آن. کتاب «کیارستمی در کایه دو سینما» نتیجه‌ی تحقیق مسعود منصوری است. جست‌وجوی کیارستمی در این مجله و کنار هم نشاندن شماری از بهترین نقدها، ریویوها و گفت‌وگوها. این کتاب درباره عباس کیارستمی را باید خواند تا با سینمایش آشنا شد.

در بخشی از کتاب «کیارستمی در کایه دو سینما» که مسعود منصوری گردآوری و توسط نشر چشمه منتشر شده، می‌خوانیم:

«اغلب به این فکر می‌کنیم که آشکاریِ واقعیت در یک فیلم تابع چیست. موضوع مربوط می‌شود به فرم، این درست، اما شاید مسئله به سرعت‌عمل و به زود دست جنباندن هم مربوط باشد؛ مثل وقتی گدار ورزشگاه هِیْزِل را در گارد راستت را بالا بگیر نشان می‌دهد، یا موقعی که روسلینی رم، شهر بی‌دفاع را در سال ۱۹۴۵ می‌سازد و آلمان سال صفر را در ۱۹۴۸. وقتی کیارستمی ساخت «پول‌توجیبی» را رها می‌کند تا یک «نمای درشت» (یک کلوزآپ، به عبارت بهتر) را از خبری در روزنامه بگیرد، یا موقعی که چند روز پس از زلزله در ژوئن ۱۹۹۰ برمی‌گردد به محل ساخت خانهٔ دوست کجاست؟ در واقع دارد همین کار را می‌کند.»
کتاب کیارستمی در کایه دو سینما اثر مسعود منصوری نشر چشمه

۳- گفت‌وگوهایی با عباس کیارستمی

گفت‌و‌گوهایی با عباس کیارستمی

کیارستمی می‌گفت: «من فقط نیمه‌ی اول فیلم را می‌سازم. نیمه‌ی دیگر در ذهن تماشاچی ساخته می‌شود.» گادفری چشایر منتقد شناخته‌شده‌ی آمریکایی در سلسه گفت‌و‌گوهایی با عباس کیارستمی درباره‌ی آثارش، نیمه‌ی دوم زیبایی برای فیلم‌های کارگردان برجسته‌ی ایرانی ساخته است. این اثر ضمیمه‌ی دارد که دربرگیرنده‌ی گفت‌و‌گوی صالح نجفی مترجم کتاب با عباس کیارستمی است.

در بخشی از کتاب «گفت‌و‌گوهایی با عباس کیارستمی» که با ترجمه‌ی صالح نجفی توسط نشر لگا منتشر شده، می‌خوانیم:

 

«اجازه دهید درباره نان و کوچه صحبت کنیم. اولین و، به گمان من، یکی از بهترین فیلم‌های کوتاه شما، از جریان ساخت آن چه در خاطرتان مانده؟ تازگی آن را همراه گروهی تماشاگر دیدم و احساس کردم تمام نقطه‌ضعفهای این اولین فیلم را تا همین الان با خودم حمل کرده‌ام. اگر نان و کوچه محسانی داشته باشد، آنها را هم در سایر فیلم‌های من پیدا می‌کنید.»
کتاب گفت و گوهایی با عباس کیارستمی اثر گادفری چشایر نشر لگا

۴- کتاب سرکلاس با کیارستمی

سرکلاس با کیارستمی، کتاب درباره عباس کیارستمی

«سر کلاس با کیارستمی» چکیده‌ای است از روش کارگردان و تلاشی برای درک اساسی تجربه‌ای غالباً رازآلود.

در طول دو دهه‌ی گذشته عباس کیارستمی کارگردان «خانه دوست کجاست»، «زیر درختان زیتون»، «کلوزآپ»، «طعم گیلاس»، «باد ما را خواهد برد»، «مثل یک عاشق» و خیلی فیلم‌های دیگر به فستیوال‌ها و دانشگاه‌های سراسر دنیا رفته و کارگاه‌هایی را برگزار کرد. او سر کلاس‌های کارگاهی آن‌ها را هدایت کرده و دوربین‌به‌دست به اینجا و آن‌جا فرستاد و در نهایت کارهایشان را به نمایش درمی‌آورد تا در موردشان گفت‌وگو شود. این کتاب حاصل بندزدن یادداشت‌های نگارنده است: مصاحبه‌ها و نوشته‌های پراکنده‌ای که در طول سالیان برخی در تهران و برخی در حاشیه کارگاه‌ها در شهرهای مختلف (لندن، مراکش، پتنزا، اوسلو، نیویورک، سیراکوز) از او جمع‌آوری شده است.

پال کرونین نویسنده‌ی کتاب در مقدمه نوشته: «کیارستمی به‌خوبی آگاه است که در جایگاه شاگرد، ما همان اندازه از یکدیگر می‌آموزیم که از آموزگار. برای همین هم ساختن مداوم فیلم در بستر کار گروهی را بهترین روش برای آموزش ظرافت‌های فیلم‌سازی می‌داند. کارگاه‌های او این بستر را فراهم می‌کند. در این کارگاه‌ها ایده‌ها آبیاری می‌شود و فیلم‌های کوتاه در کوتاه مدتی سر از خاک برمی‌آورد. خطابه‌ای در کار نیست. به جایش گروهی به گرد هم آمده و حلقه‌ای را شکل می‌دهند که در میانه آنها تصمیم‌ها گرفته و کارهایی پدیدار می‌شود. در این حلقۀ تنوع آرا و پذیرا بودن جهش‌های متعدد به ناشناخته و جلسات نقد و بررسی به کیارستمی اجازه می‌دهد که بینش خود را در میان بگذارد، عینک مجاز ما را از غبار پندارها پاک کند تا نگاهی تازه به موضوع‌‌مان بیاندازیم.»

در پیش‌گفتاری که مایک لی ـ نویسنده و کارگردان به‌نام بریتانیایی ـ نوشته، می‌خوانیم: «هر فیلمساز مستقلی مایل است خود را استثنایی بشمارد و بسیاری بی‌شک چنین‌اند، کم یا بیش. اما هیچ‌کدام را منحصر‌به‌فردتر از دوستم عباس کیارستمی نمی‌دانم. اوست بنیان‌گذار و کاروان‌سالار حماسه کم‌گو، نخبه هنرمندی که عیار سینمای انسانی را به درجه کم‌مانندی از خلوص رسانده است. اوست آموزگاری که بی‌خواست آموزش ما را متواضعانه با حقایقی مواجه می‌کند که از شدت روشن‌ضمیری نورشان چشمانشان را می‌زند. اوست شهرآشوب شوریده‌ای که قابلیت شگفت‌آوری برای به زبان‌آوری ایده‌ها و روش‌هایی دارد که مرکز ثقل مخاطب را جابجا می‌کند و او را به نعره وامی‌دارد، هرچند از سر شوق. نکته‌هایی از معرفت و بینش دشوار به دست‌آمده عباس چون کشمش در شیرینی این کتابِ مایه‌ور پراکنده است. این کتاب لحنی شخصی، کاربردی، حرفه‌ای، طنزآمیز، عاطفی، فلسفی، هنری و فنی دارد که به کار هر فیلمساز پابه‌راهی می‌خورد. عباس در حین اینکه ما را هدایت می‌کند، در نهایت گوی و میدان را به دست خودمان می‌دهد تا حقیقت خود را بنا کنیم. برای همین است که این کتاب بی‌شک خشت بنای ادبیات سینمایی خواهد شد.»

«سرکلاس با کیارستمی» مصاحبه‌ی درازدامن یا یک دستورالعمل برای فیلم‌سازی نیست. یک کتاب پژوهشی در مورد سینمای ایران یا نگاهی دیگر به فیلم‌های عباس کیارستمی هم نیست، بلکه چکیده‌ای است از روش کارگردان و تلاشی برای درک اساسی تجربه‌ای غالباً رازآلود. این کتاب در حقیقت برداشت‌ها و گزیده‌های به دقت غربال‌شده‌ی نگارنده است از «روش‌شناسی» کیارستمی، ادای دینی است به رویکرد هنری و نگرش فلسفی او به هستی و ارتباط حسی او با محیط پیرامونش. تیزبینی و شفافیت ذهنی کیارستمی را از خلال گفته‌های منعکس‌شده در این کتاب می‌توان دریافت. به عبارت دیگر این کتاب درباره عباس کیارستمی نگاهی است شاعرانه به زیبایی‌شناسی و تلاش او برای آفرینش معنا از راه سینما. همچنین مجموعه‌ای است از راهنمایی‌های عملی که حول اصول کلی سازمان‌دهی شده است.

در بخشی از کتاب «سرکلاس با کیارستمی» که با ترجمه‌ی سهراب مهدوی توسط نشر نظر منتشر شده، می‌خوانیم:

«کیارستمی به‌خوبی آگاه است که در جایگاه شاگرد، ما همان اندازه از یکدیگر می‌آموزیم که از آموزگار. برای همین هم، ساختن مداوم فیلم در بستر کار گروهی را بهترین روش برای آموزش ظرافت‌های فیلمسازی می‌داند. کارگاه‌های او این بستر را فراهم می‌کند. در این کارگاه‌ها ایده‌ها آبیاری می‌شود و فیلم‌های کوتاه در کوتاه مدتی سر از خاک برمی‌آورد. خطابه‌ای در کار نیست. به جایش، گروهی -ترجیحاً آنانی که تجربه‌ای در این زمینه دارند- به‌گردهم‌آمده و حلقه‌ای را شکل می‌دهند که در میانه آن تصمیم‌ها گرفته و کارهایی پدیدار می‌شود.»
کتاب سر کلاس با کیارستمی اثر پال کرونین

۵- تناقضات نابازیگری / و مقاله‌هایی دیگر درباره‌ی سینمای عباس کیارستمی

جهان عوض می‌شود، آدم خودش عوض می‌شود. جهانی که کیارستمی گمنام کارمند کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان فیلم نان و کوچه را در سی سالگی در ان ساخت، با جهانی که کیارستمی سلبریتی بین‌المللی هفتاد ساله فیلم مثل یک عاشق را در ان کارگردانی کرد، از زمین تا آسمان فرق دارد. خود کیارستمی هم در اواخر عمر، بعد از پنجاه سال تجربه‌ی فیلم‌سازی و ساختن ده‌ها فیلم، دیگر ان کیارستمی گمنام نبود. اما هنوز تصور ساده‌انگارانه‌ای تکرار می‌شود که گویی همه‌ی نشانه‌های کیارستمی در همان فیلم نان و کوچه حضور دارند. آیا چنین است؟

برای یافتن پاسخ این سوال باید این کتاب را خواند. روبرت صافاریان، نویسنده، مترجم و مستندساز بعد از نخستین کتابی که در سال ۱۳۹۵ درباره‌ی کیارستمی نوشت، در اثر جدیدش که در ۹ فصل و دو ضمیمه نگاشته شده، مجموعه کارهای کیارستمی را به عنوان یک متن بزرگ در نظر گرفته است. این نوع برخورد تفاوت اساسی دارد با زمانی که بر یک فیلم از آثار یک فیلم‌ساز نقد نوشته شود.

بین استناد به متن فیلم‌ها به عنوان مرجع اصلی و استناد به حرف‌های فیلم‌ساز، حرف‌های دیگران و اطلاعاتی که درباره‌ی زندگی فیلم‌ساز منتشر شده‌اند، موازنه‌ای برقرار شده است.

بازیگری / نابازیگری در فیلم‌های او موضوعی است که هم خودش درباره‌ی آن‌ زیاد صحبت کرده و هم دیگران درباره‌اش زیاد نوشته‌اند. اما این‌که برخورد او با آدم‌های جلوی دوربین‌اش چه سیری داشته، چگونه متحول شده و اصولا انواع ممکن بازیگری در سینما کدام‌ها هستند، به عنوان موضوعی مستقل کمتر زیرذره‌بین قرار گرفته که به آن در مقاله‌ای پرداخته شده است.

شعر کیارستمی و اصولا اهمیت قالب کوتاه در حساسیت خلاقه‌ی کیارستمی هم به گمانم موضع بکری باشد که در مقاله‌ای به آن پرداخته شده است. شعر کیارستمی از این نظر نیز جالب است که آن روحیه‌ی گل‌و‌بلبلی دوره‌ی «زندگی ادامه دارد» را تعدیل می‌کند. در این شعرها با آدمی منزوی و بدبین، یا دست‌کم اندوهگین، روبه‌رو هستیم که به قول خودش وقتی وارد خانه‌اش می‌شود دوست دارد در را ببندد و با آن‌چه در بیرون می‌گذرد هیچ کاری نداشته باشد.

در بخشی از کتاب «تناقضات نابازیگری / و مقاله‌هایی دیگر درباره‌ی سینمای عباس کیارستمی» به قلم روبرت صافاریان توسط نشر مرکز منتشر شده، می‌خوانیم:

«گفتیم که اندیشیدن درباره فرایند فیلم‌سازی انگیزه اولیه ساخت کلوزآپ نبوده است، اما دست‌کم می‌توان پذیرفت که در تحلیل نهایی فرایند فیلم‌سازی یکی از درون‌مایه‌های فیلم است. به‌خصوص در صحنه دادگاه و صحنه پایانی، فیلم‌ساز (از طریق به کار گیری خلاق حاشیه صوتی) در فیلم حضور دارد، و به این‌ترتیب، فیلم‌سازی و فیلم‌سازان از پشت صحنه به جلوی صحنه رانده می‌شوند.»
کتاب تناقضات نابازیگری اثر روبرت صافاریان نشر مرکز

۶- خانه‌ای با شیروانی قرمز

خانه‌ای با شیروانی قرمز، کتاب درباره عباس کیارستمی

ایده‌ی اولیه این گفت‌و‌گو به زمانی برمی‌گردد که مرجان صائبی، روزنامه‌نگار، متوجه شد عباس کیارستمی و آیدین آعداشلو همکلاسی دوران دبیرستان بوده‌اند. او از آغداشلو خواست کیارستمی را به خانه‌اش دعوت کند. آغداشلو با وجود اینکه شنیده بود کیارستمی گفته: «نه بابا، اون می‌خواد حرف و سخن رو بکشونه به هنر و از این حرف‌ها و من حوصله‌شو ندارم.» این کار را کرد. سینماگر برجسته به کارگاه نقاش و گرافیست شناخته شده در خیابان سهروردی رفت. حاصل این دیدار غیر قابل پیش‌بینی‌تر از چیزی بود که تصور می‌شد. گفت‌وگویی طولانی که بخشی از آن در سالنامه‌ی ۱۳۹۳ روزنامه شرق چاپ شد و به‌علت طولانی بودن حتی پیش از چاپ در روزنامه، عباس کیارستمی پیشنهاد داد بهتر است به‌صورت کتابی کوچک با عنوان «خانه‌ای با شیروانی قرمز» منتشر شود.

در بخشی از کتاب «خانه‌ای با شیروانی قرمز» که توسط نشر ثالث منتشر شده، می‌خوانیم:


«چنین شناختی منجر به آن شد که به دسته‌بندی‌های آن دوره ملحق نشوید؟»
آغداشلو: عباس هنوز هم همین‌طور است.
کیارستمی: من به‌روز نیستم. اگر صدسال دیگر عمر می‌کردم شاید انقلاب تأثیر مستقیم روی کار من می‌گذاشت اما الان هنوز هم کارهای چهل سال قبل را انجام می‌دهم.
آغداشلو: چون هر سال هم پنج‌سال می‌گذرد بعید می‌دانم برسیم.
کیارستمی: هرچه دارم واقعاً متعلق به آن دوره است و خوشبختانه حوادث تأثیر سویی روی زندگی ما نگذاشتند؛ البته گذاشت ولی نه به این معنی که مثلاً نزدیکانمان را از دست بدهیم و امنیتی در حد خودمان داشتیم. بنابراین نمی‌توانم بگویم مثلاً انقلاب تأثیری نگذاشته ولی تحلیلش طول می‌کشد.»
کتاب خانه‌ ای با شیروانی قرمز اثر مرجان صائبی نشر ثالث

منبع: دیجی‌کالا مگ

برچسب‌ها :
دیدگاه شما

loading...
بازدیدهای اخیر
بر اساس بازدیدهای اخیر شما
تاریخچه بازدیدها
مشاهده همه