در ستایش مراحل برفی در بازی‌ها

۲۰ فروردین ۱۴۰۳ زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۸ دقیقه
assassins creed 3

این یک حقیقت جهان‌شمول است که برف آدم‌ها را خوشحال می‌کند. فقط مشکل اینجاست که از بین چهار فصل سال، فقط در یک فصل برف می‌بارد؛ تازه آن هم در بیشتر جاهای دنیا،، با کلی اگر و اما. ولی به‌لطف جادوی بازی‌های ویدیویی، گیمرها می‌توانند در کل روزهای سال و در همه جای دنیا از وجود برف لذت ببرند و همه‌ی کریسمس‌ها را برای خود به کریسمس برفی تبدیل کنند. بازی‌هایی که در محیطی برفی واقع شده‌اند و در آن‌ها یخ و سرما شخصیت‌تان را احاطه کرده‌اند، به‌طرز عجیبی آرامش‌بخش‌اند، چون انگار که با وجود سرمای بیرون، خودتان از درون گرم و در امان هستید.

من عاشق برف در بازی‌های ویدیویی هستم. ظاهر و صدای آن در بازی‌ها به‌اندازه‌ی برف در دنیای واقعی برایم دلنشین است. از تست کردن برف در بازی‌ها هم خوشم می‌آید. آیا وقتی شخصیت اصلی روی برف قدم می‌زند، از خود ردپا به جا می‌گذارد؟ حتی بعضی شخصیت‌ها، مثل کانر (Connor) در «کیش قاتلان ۳» (Assassin’s Creed 3) یا ایلوی (Aloy) در «هورایزن زیرو داون» (Horizon Zero Dawn) در برف شیار به جا می‌گذارند، چون پایشان در آن فرو می‌رود. این مورد حتی از ردپا هم بهتر است. در «رد دد ریدمپشن ۲» (Red Dead Redemption 2) می‌توان توده‌های برف را از روی درخت‌ها پایین انداخت. در «بتل‌فیلد ۵» برف از روی پشت‌بام‌ها به سمت پایین سر می‌خورد. این تعامل‌های خاص با برف واقعاً دل آدم را شاد می‌کنند.

مراحل برفی چیزی فراتر از تزیین ظاهری هستند؛ این مراحل حس بازی را عوض می‌کنند. این مراحل می‌توانند گیم‌پلی و مکانیزم‌های پایه‌ی بازی را تغییر دهند یا روایت و لحن داستان بازی را تحت‌‌تاثیر قرار دهند.

Ghost of Tsushima

زمستان واقعاً فصلی جادویی است.

برفی به عمق داستان

از منظر روایت،‌ مراحل برفی معمولاً موقعی اتفاق می‌افتند که داستان وارد رکود احساسی شده است. حال‌وهوای بی‌رحمانه و تلخ زمستان می‌تواند به‌صورت زیرپوستی نشانه‌ی درد و رنجی باشد که شخصیت اصلی در لحظه تجربه می‌کند. مثلاً «لست آو آس ۱» (The Last of Us Part 1) را به‌عنوان مثال در نظر بگیرید. در یکی از ناامیدکننده‌ترین بخش‌های سفر جول (Joel) و الی (Ellie)، هنگامی که جول زخمی شده و در یک قدمی مرگ قرار دارد و الی باید برای جفت‌شان دنبال غذا بگردد و سعی کند جول را زنده نگه دارد، زمستان آغاز می‌شود. وقتی طوفان راه می‌افتد و برف بیشتری سطح زمین را می‌پوشاند و الی دیوید در ظاهر معمولی را ملاقات می‌کند، وضعیت‌شان بدتر می‌شود.

به‌عنوان مثالی مشابه، در «شبح سوشیما» (Ghost of Tsushima) بازیکن در انتهای فصل ۲ وارد جزیره‌ی برفی در شمال می‌شود. در این مقطع از داستان، جین (Jin) پی می‌برد که چقدر از کد شرافت سامورایی‌ها فاصله گرفته است؛‌ او مجبور شد دوستی قدیمی را بکشد، عمویش را از خودش ناامید کرد و واقعاً همه‌چیز را از دست داد؛ حتی اسبش. در مراحل برفی شاهد کاهش تنوع رنگ‌ها هستیم. کم‌رنگ شدن دنیای بازی هم نشانه‌ی درماندگی‌ای است که شخصیت‌ها در این موقعیت‌ها حس می‌کنند، هم نشانه‌ی خصومت ذاتی آب‌وهوایی ناخوشایند و سرد که به‌نوعی دشواری تحمل کردن آن به‌صورت فیزیکی، سمبلی از کشمکش درونی و احساسی شخصیت‌هاست.

معمولاً اگر یک بازی با مرحله‌ی برفی تمام نشود، چنین مرحله‌ای در دنباله‌اش گنجانده خواهد شد. این اتفاق هم رایج‌تر از آن است که تصادفی باشد. «آنچارتد ۲» (Uncharted 2)، «رد دد ریدمپشن ۲»، «لست آو آس ۲» و حتی «خدای جنگ رگناروک» (God of War Ragnarok) را به‌عنوان مثال در نظر بگیرید. این بازی‌ها همه دنباله هستند و برای همین بازیکنان شخصیت‌هایشان را به‌خوبی می‌شناسند و با ویژگی‌های شخصیتی و دلایل‌شان برای جنگیدن آشنا هستند. اگر بازی قبلی پایانی شاد داشت، گنجاندن مرحله‌ی برفی می‌تواند بلافاصله خطری را که شخصیت‌ها در آن دخیل هستند، هم در سطحی احساسی و هم در سطحی بصری، افزایش دهد.

The Last of Us Part 1

زمستان همیشه زمانی بد برای جول و الی است؛ چه در «لست آو آس ۱»، چه در «لست آو آس ۲».

حس گرمای درون، با وجود سرمای بیرون

البته سرما و برف لزوماً همیشه نشانه‌ی رنج و سختی و فقدان نیستند؛ اتفاقاً برعکس، می‌توانند نشانه‌ی آرامش باشند. بازی‌هایی چون «انیمال کراسینگ» (Animal Crossing) و «دره‌ی استاردو» (Stardew Valley) دیدگاهی لطیف‌تر به برف و سرما دارند. در این بازی‌ها زمستان زمانی برای شادی و خوشحالی، پیدا کردن دوست‌های جدید و وقت گذراندن با افراد کهنسال است. به‌لطف جشن‌ها و فستیوال‌ها، هدیه‌ها و بازی‌های زمستانی، هوای سرد در این بازی‌ها فرصتی برای تفریح کردن است!‌ حس نوستالژی نسبت به زمستان‌های گذشته و حس شگفتی کودکانه‌ی برف بازی و ساختن آدم‌برفی زمستان را بسیار دلنشین جلوه می‌دهد.

«انیمال کراسینگ: افق‌های جدید» (Animal Crossing: New Horizons) با محتوای فصلی‌اش در کل فصل‌های سال بازیکن را شاد نگه می‌دارد، ولی در زمستان است که حس گرما (به معنای آرامش) به اوج خود می‌رسد. مشاهده‌ی پوشیده شدن جزیره‌ی کوچک‌تان با لایه‌ی ضخیم برف، دیدار با دوستان با لباس ضخیم مهمانی، ساختن آدم‌برفی در باغ‌تان، همه حس شادی این فصل را به بهترین شکل منتقل می‌کنند. تازه حس شادی روز بوقلمون (Turkey Day) و روز اسباب‌بازی (Toy Day) و تمام لباس‌ها، دکورها و دستور پخت‌های جدیدی که می‌توانید در «انیمال کراسینگ: افق جدید» پیدا کنید، جای خود دارند.

شاید در زمستان محصول‌های کشاورزی رشد نکنند، ولی دوستی همچنان جا برای رشد کردن دارد.

Animal Crossing

زمستان بسیار لذت‌بخش است.

گیم‌پلی و مکانیزم‌های برف‌محور

از بحث روایت که بگذریم، مراحل برفی بعضاً تاثیر زیادی روی گیم‌پلی بازی‌ها دارند. گاهی‌اوقات برف و یخ صرفاً برای دکور در بازی حضور دارند و نقش پس‌زمینه‌ای سفید را ایفا می‌کنند، ولی مراحل برفی موقعی باحال می‌شوند که روی گیم‌پلی نیز تاثیر بگذارند.

برف سنگین باید روی حرکت بازیکن تاثیر بگذارد و راه رفتن روی سطح برفی یا رد شدن از آن را سخت یا حتی غیرممکن کند. «کیش قاتلان ۳» این سیستم را به‌خوبی پیاده کرده است. در بخش‌های زمستانی بازی، برف مناطق مرزی را پوشانده و تلاش برای رفتن به جاهای مختلف با پاهای پیاده کاری احمقانه است، چون کانر به‌زحمت می‌تواند خود را از توده‌های برف عبور دهد. در این شرایط، بازیکن باید از درختان بالا برود، بین شاخه‌هایشان بپرد و بدون این‌که پایش به زمین بخورد خود را به مقصد برساند. با توجه به این‌که دشمنان نمی‌توانند از درختان بالا بروند،‌ بازیکنان زیرک می‌توانند دایره‌وار دور دشمنان آهسته‌ی خود بپرند و از بالا، مثل یک حیوان شکارچی قطبی، آن‌ها را یکی‌یکی از پا دربیاورند.

یخ باید خطرناک باشد. دریاچه‌های یخ‌زده می‌توانند مکان‌هایی مرگبار باشند، ولی شاید خطرناک‌ترین ویژگی‌شان لیز بودنشان است. هیچ مجموعه‌ای به‌اندازه‌ی «پوکمون» به این مسئله توجه نشان نمی‌دهد. انگار گیم‌فریک (Game Freak)، شرکت سازنده، قانونی نانوشته دارد که به‌موجب آن، در هر بازی «پوکمون» باید حداقل یک پازل با محوریت سر خوردن روی یخ گنجانده شود، خواه روی نوک قله‌ی کوهی دوردست یا داخل یک باشگاه بدنسازی یخی. سر خوردن و لیز خوردن از یک سوی ناحیه‌ای سربسته به سوی دیگر می‌تواند سوژه‌ی خوبی برای یک پازل عالی باشد و اگر بازیکنان بخواهند از ناحیه‌ی یخی بیرون بروند، همیشه باید دو یا سه حرکت آتی خود را پیش‌بینی کنند. بازی‌های اخیر مجموعه از این پازل‌ها فاصله گرفته‌اند، چون شخصیت‌های سه‌بعدی در مقایسه با اسپرایت‌های دوبعدی کنترل بیشتری روی حرکت خود دارند، ولی این واقعاً مایه‌ی تاسف است. پازل‌های یخی در بازی‌های «پوکمون» تقریباً تبدیل به سنت شده بودند.

Assassin's Creed 3

وقتی سطح زمین از یک متر برف پوشیده شده، درخت‌ها تنها راه این‌طرف و آن‌طرف رفتن هستند.

زنده ماندن در طوفانی برفی

بعضی بازی‌ها دشوار بودن زندگی در زمستان را یک قدم فراتر می‌برند و آن را به یک مکانیزم گیم‌پلی در بازی تبدیل می‌کنند. در این بازی‌ها، بازیکن باید در مراحل برفی سعی کند زنده بماند و با محیط بجنگد. مثل سفر اکتشافی واقعی به قطب‌جنوب، اگر بازیکن امید به زنده ماندن و بیرون آمدن از محیط برفی داشته باشد، باید از قبل خود را آماده کند.

شاید «رد دد ریدمپشن ۲» دقیقاً یک بازی بقامحور (Survival) نباشد،‌ ولی راک‌استار در راستای هرچه واقع‌گرایانه‌تر کردن بازی، تعدادی از عناصر این ژانر را در بازی گنجانده است. بازیکنانی که جسارت رفتن به کوهستان‌های برفی در شمال غربی نقشه را داشته باشند، باید لباس مناسب آن محیط را بپوشند. اگر فکر می‌کنید که می‌توانید با یک پیراهن نخی و یک کلاه کابویی از سرما جان سالم به در ببرید، بهتر است تجدیدنظر کنید، چون در «رد دد ریدمپشن ۲» اگر آرتور با لباس نامناسب در محیط برفی راه برود، استقامت و قوه‌ی حیاتش به‌سرعت خالی می‌شود. اگر این اتفاق بیفتد، نوار سلامتی او دیگر به‌طور خودکار پر نمی‌شود، برای همین مبارزه‌های آتی به‌مراتب سخت‌تر می‌شوند. مجبور کردن بازیکن به این‌که با توجه به آب‌وهوا لباس خود را عوض کند، مکانیزمی جزیی است، ولی می‌تواند به بازیکن کمک کند که با شخصیت خود احساس همذات‌پنداری کند و از نقش‌آفرینی در نقش یک کابوی لذت بیشتری ببرد.

Red Dead Redemption 2

آرتور و رفقایش بهتر است در هوای سرد لباس مناسب بپوشند!‌

اگر دنبال بازی‌ای هستید که هوای سرد را بیشتر از این جدی بگیرد، «افسانه‌ی زلدا: نفس وحش» (The Legend of Zelda: Breath of the Wild) نیازتان را برطرف خواهد کرد. در این شاهکار حماسی دنیاباز، لینک باید در قاره‌ای که محیط‌های متنوع دارد رفت‌وآمد کند. هرکدام از بخش‌های دنیای بازی خطرهای محیطی خاص خود را دارند. مثل «رد دد ریدمپشن ۲»، مراحل برفی خطرناک‌ترین بخش‌هاش بازی هستند. در «نفس وحش»، سرما کشنده است. اگر بازیکن لینک را برای سرما آماده نکند، او می‌میرد، چون هر ثانیه ماندن در محیطی سرد، نوار سلامتی لینک را آهسته و پیوسته خالی می‌کند. افتادن در دریاچه‌ها و رودخانه‌های یخ‌زده مرگ او بر اثر سرما را شدت می‌بخشد.

اگر بازیکن قصد زنده ماندن داشته باشد، باید به لینک لباس‌های گرم و کلفت بپوشاند، با یک غذای تند و جانانه او را از درون گرم نگه دارد یا با یک مشعل یا اسلحه‌ی شعله‌ور سرما را موقتاً دور نگه دارد. شاید حتی لازم شود بازیکن با استفاده از قدرت‌های شخصیتش یا از خود محیط، راه دیگری برای پیشروی پیدا کند که از مناطق برفی نمی‌گذرد. البته این مکانیزم هم گیم‌پلی کلی را چندان دستخوش تغییر نمی‌کند، ولی باعث غوطه‌ور شدن بازیکن در بازی می‌شود و این حس را در او ایجاد می‌کند که انگار خودش سعی دارد زنده بماند، نه فقط کلکسیونی از پیکسل‌های اِلف‌شکل که روی صفحه مشاهده می‌کند.

The Legend of Zelda: Breath of the Wild

باید لباس بیشتری بپوشی لینک.

مراحل برفی در شکل‌های مختلف ظاهر می‌شوند و نقش‌های مختلف ایفا می‌کنند: به‌عنوان مانعی برای پیشرفت، نمادی روایی از سختی زندگی، یا یادآوری از عشق و مهری که نسبت به دیگران حس می‌کنیم. کاربرد این مراحل هرچه که باشد، همیشه حرفی مهم‌تر برای گفتن دارند. تا موقعی‌که هم که بازی‌های ویدیویی (و دنباله‌هایشان) وجود داشته باشند، مراحل برفی هم وجود خواهند داشت.

منبع: Goombastomp.com

صفحه‌ی اصلی بازی دیجی‌کالا مگ | اخبار بازی، تریلرهای بازی، گیم‌پلی، بررسی بازی، راهنمای خرید کنسول بازی

دیدگاه شما

loading...
بازدیدهای اخیر
بر اساس بازدیدهای اخیر شما
تاریخچه بازدیدها
مشاهده همه