هشدار برای فیلم‌بین‌ها؛ فریب این فیلم‌ها را نخورید

۲۲ خرداد ۱۴۰۲

هر سال داستان همین است. تقریبا هر هفته فهرستی داریم از فیلم‌هایی که منتقدان دوست‌شان داشته‌اند و دیدن‌شان را توصیه می‌کنند اما واقعیت این است که به ازای هر فیلم خوب، با فیلمنامه‌ی درست و اریجینال یک فیلم کلیشه‌ای گمراه‌کننده با فیلمنامه‌ای که انگار از روی تنبلی سرهم شده و کارگردانی بی‌حس و حال داریم. گاهی اوقات حتی بازی‌ها هم یکنواخت و کسل‌کننده‌اند. سال گذشته هم از این نظر با سال‌های قبلش تفاوتی نداشت. به خصوص در شش ماه اول سال خیلی از فیلم‌هایی که منتظر دیدن‌شان بودیم و نیمه‌ی اول سال اکران شدند آثار ناامیدکننده‌ای از کار درآمدند.

فیلم علمی-تخیلی پرمدعای متظاهر پر از گاف‌های فیلمنامه‌ای، یک بازسازی خیلی ضعیف از یک شخصیت کمیک دوست‌داشتنی، بازسازی بی حس و حال یک کمدی کلاسیک یا یکی از آن فیلم‌های وحشت کلیشه‌ای با صحنه‌های ترسناکی که فقط با از جا پریدن و جیغ و داد همراه است. سال ۲۰۱۹ شاهد چنین فیلم‌هایی هم بودیم. این فهرست شامل تعدادی از بدترین فیلم‌هایی است که سال ۲۰۱۹ اکران شده. البته فیلم‌های بدتر از این‌ها هم داشتیم. بهتر است بگوییم این‌ها فیلم‌هایی بودند که به هر کدام به دلیلی امید داشتیم و ناامیدمان کردند. فهرستی از فیلم‌هایی که نباید ببینید.

آرامش

عنوان اصلی: Serenity
کارگردان: استیون نایت
بازیگران: ماتیو مک‌کاناهی، آن هاتاوی، دایان لین
امتیاز متاکریتیک: ۳۷ از ۱۰۰

قرار بود یک فیلم جذاب باشد. با کارگردانی استیون نایتی که از او درام نفس‌گیر و متفاوتی مثل «لاک» را به یاد داریم و با گروه بازیگران جذاب کاریزماتیک. به هر حال کارگردانش اعتباری داشت و شاید اصلا به حکم همان اعتبار فکر کرده که این فیلمنامه را بسازد. در کل جالب‌ترین نکته‌ی فیلم این است که درک کنیم چطور استیون نایت با چنین فیلمی کنار آمده؟ حتی وقتی تریلرها منتشر شدند به نظر می‌رسید که می‌توانیم منتظر یک اتفاق خوب باشیم. فیلم داستان کاپیتان یک قایق ماهیگیری است که در دام گذشته اسرارآمیزش می‌افتد و خودش را در مواجهه با واقعیت در وضعیت بغرنجی می‌بیند. واقعیتی که در آن هیچ چیز آن‌طور که به نظر می‌رسد نیست.

البته که مشخص است نایت یک سری ایده‌ی جالب در سرش داشته و حتی با توجه به این که از همان ابتدای فیلم عناصر مضحکی می‌بینیم اما به هر حال شبیه یک تریلر برای بزرگسالان به نظر می‌رسد تا این که پیچش داستانی اتفاق می‌افتد. و بعد شاهد عجیب و غریب‌ترین لحظات فیلم هستیم که آرزو می‌کردیم کاش اصلا آن را نمی‌دیدیم.

همه بازیگران فیلم تلف شده‌اند. به جز جیسون کلارک که دیدنش سرگرم‌کننده است. شاید اگر فیلم یک جاهایی خودش را تا این حد جدی نمی‌گرفت می‌توانستیم اصلا آن را از این فهرست خط بزنیم.

کپی‌ها

عنوان اصلی: Replicas
کارگردان: جفری ناخمانوف
بازیگران: کیانو ریوز، آلیس ایو
امتیاز متاکریتیک: ۱۹ از ۱۰۰

کمتر پیش می‌آید که امتیاز منتقدان به فیلمی تا این حد پایین و فاجعه باشد! این بدترین نسخه‌ای است که کسی می‌توانست از روی فیلم «روز ششم» بسازد. قهرمان فیلم همه‌ی خانواده‌اش را در یک تصادف اتومبیل از دست داده است. این دانشمند نابغه هر کاری می‌کند تا آن‌ها را به زندگی برگرداند. در شرایطی که حتما می‌توانید تصور کنید همه قوانین علمی در فیلم نادیده گرفته می‌شود. کیانو ریوز که یکی از بهترین سال‌های کارنامه‌ کاری‌اش را با «داستان اسباب‌بازی ۴» و «جان ویک ۳» تجربه کرده بود این‌جا اجرایی خشک از خودش ارائه می‌دهد. در فیلمی بد که پر از چاله‌های فیلمنامه‌ای است.

شروع فیلم البته بد نیست. ایده‌های همتاسازی و اخلاقی پشت فیلم جالب توجه است اما فیلم نمی‌داند که دقیقا با این ایده‌ها چه باید بکند. نیمه‌ی دوم فیلم اوضاع بدتر می‌شود. فیلم آن‌قدر متظاهرانه می‌شود که کاری از دست‌تان برنمی‌آید جز آن که بخندید.

اما یک بخش مثبت هم دارد: فیلم قابل پیش‌بینی نیست. اما چون ترکیب عجیب و غریبی از کلیشه‌های مختلف فیلم‌های علمی-تخیلی است نمی‌دانید که دقیقا قرار است چه اتفاقی بیفتد.

منتقدان متفق‌القول می‌گویند که «کپی‌ها» فیلمی مضحک و چرند است.

پروفسور

عنوان اصلی: The Professor
کارگردان: وین رابرتس
بازیگران: جانی دپ، رزماری دویت
امتیاز متاکریتیک: ۳۷ از ۱۰۰

طبعا علاقمندان سینما دوست دارند فیلمی را که جانی دپ در آن بازی کرده ببینند. فیلم داستان یک استاد کالج است که بعد از این که متوجه می‌شود بیماری مرگباری دارد زندگی‌اش را به صورت رها شده و بی‌پروا می‌گذراند. جانی دپ همچنان به بازیگری ادامه می‌دهد. خط سیر بازیگری او بسیار جالب توجه است. او یکی از مهم‌ترین بازیگران دهه‌ی نود بود. اما در انتهای دهه انتخاب‌های پرسش‌برانگیزی داشت.

با فرا رسیدن هزاره‌ی سوم او به لطف فیلم‌هایی مثل «دزدان دریایی کاراییب» ستاره بزرگتری شد اما فیلم‌های کوچکتری که برای بازی انتخاب کرد غالبا با شکست مواجه شدند و کمتر بازی قابل توجهی از خودش ارائه داد.

در این تصویر لاقیدانه از یک استاد دانشگاه در حال مرگ دپ واقعا تلاش‌اش را می‌کند که بازی هوشمندانه‌ای ارائه بدهد اما درست مثل خیلی از تلاش‌های اخیرش به طرز غیرضروری جدی و بی‌مزه است و درنهایت هم اصلا متقاعدکننده نیست.

البته اگر نخواهیم در حق دپ بی‌انصافی کنیم باید بگوییم که هیچ چیز این فیلم متقاعدکننده نیست. خیلی از خطوط داستانی فیلم اصلا منطقی نیستند و با عقل جور درنمی‌آیند. خیلی سخت است که برای کاراکتر محوری فیلم دل بسوزانی یا به او اهمیت بدهی. تقریبا همه‌ی صفات او کلیشه‌ای و خسته‌کننده هستند. همه چیز کاملا در سطح می‌گذرد. حتی اگر فیلم خسته‌تان نکند وقتی تمام شد واقعا چیزی ندارید که به آن فکر کنید.

نفرین لا لیورنا

عنوان اصلی: The Curse of La Llorona
کارگردان: مایکل چاوس
بازیگران: لیندا کاردلینی، ریموند کروز
امتیاز متاکریتیک: ۴۱ از ۱۰۰

علیرغم هشدارهای وهم‌آور و ترسناک یک مادر مشکل‌دار که به در معرض خطر قرار گرفتن کودکان مشکوک است، یک کارگر و فرزندان کوچکش به قلمروی ماورالطبیعه ترسناکی کشیده می‌شوند.

به استثنای «آنابل: خلقت» همه فیلم‌هایی که به «جهان کانجورینگ» شهرت دارند و هیچ‌کدام هم دیگر نام «کانجورینگ» در اسم‌شان نیست، یک ناامیدی عظیم را رقم زده‌اند. بیشتر آن‌ها این حس را به شما می‌دهند که خواسته‌اند جیب‌تان را خالی کنند و چطور می‌شود سرزنش‌شان کرد وقتی فروش‌شان بسیار قدرتمندانه به پایان می‌رسد؟

این فیلم ناامیدکننده است چون داشتن یک جهان موفق وحشت در سینمای جریان اصلی واقعا باحال است. این یکی قسمت از این سری فیلم‌ها عجیب است چون تقریبا هیچ ربطی به فیلم‌های دیگر این سری ندارد.

فیلم‌های «کانجورینگ» هنوز یادآور نام جیمز ون هستند. البته که در بازاریابی فیلم‌های موفقی‌اند. اما اینجا بحث خود فیلم مطرح است. وقتی شما اسطوره فولکلور مکزیکی «لا لیورنا» را می‌خوانید واقعا ترسناک و جالب توجه است. فیلم در مقایسه با آن اسطوره یک صفر بزرگ است.

در حقیقت فیلم کار چندانی با آن اسطوره ندارد و حتی در مکزیک هم اتفاق نمی‌افتد. آن‌ها فقط از اسم لا لیورنا استفاده کرده‌اند. داستان فیلم کاملا کلیشه‌ای است و همه صحنه‌های ترسناکی که شما را از جایتان می‌پراند هم کلیشه‌ای هستند و قابل پیش‌بینی. هیچ چیزی اشتیاق برانگیزی در هیچ موردی در این فیلم وجود ندارد.

خود لا لیورنا هم به هیچ وجه ترسناک نیست. کارگردان این فیلم قرار است «کانجورینگ ۳» را بسازد که قطعا خبرش باعث نگرانی ماست.

فریبکاری

عنوان اصلی: The Hustle
کارگردان: کریس ادیسون
بازیگران: آن هاتاوی، ریبل ویلسون
امتیاز متاکریتیک: ۳۵ از ۱۰۰

آن هاتاوی و ریبل ویلسون هنرمندان فریبکاری هستند که می‌خواهند مردی را که با آن‌ها بدرفتاری کرده زمین بزنند. عموما فیلم‌هایی درباره چالش‌های زنان و مردان با یکدیگر جالب از کار درمی‌آیند. اما مشکل اینجاست که تیم خلاقانه پشت این فیلم‌ها تلاش نمی‌کنند که مصالحی را که در اختیار دارند هوشمندانه به روز کنند. به جایش سعی می‌کنند که همان داستان همیشگی‌شان را به مخاطب بفروشند.

فیلم «فریب‌کاری» یکی دیگر از آن بازسازی‌هایی است که در نسخه‌ی جدید زنان جای مردان را گرفته‌اند. فیلم بازسازی کمدی کلاسیک «رذل‌های فاسد کثیف» است. آن فیلم اثر بامزه و خنده‌داری بود که مایکل کین و استیو مارتین هدایت یک بازی را برعهده داشتند. در حالی که این‌جا شیمی بین دو بازیگر اصلی درست عمل نمی‌کند. فیلم هیچ نکته‌ی خلاقانه‌ای ندارد و شوخی‌ها هم بیمزه و سطحی‌اند.

آن هاتاوی که در فیلم «اوشن ۸» بهترین قسمتش به شمار می‌رفت این جا و در این فیلم ضعیف کاراکتر یک بعدی دارد و این دومین فیلم با بازی او در فهرست فیلم‌هایی که نباید ببینید، است. به نظر می‌رسد که ۲۰۱۹ سال خوبی برای کارنامه کاری او نبود.

سکوت

عنوان اصلی: The Silence
کارگردان: جان آر.لئونتی
بازیگران: استنلی توچی، میراندا اوتو
امتیاز متاکریتیک: ۲۵ از ۱۰۰

از مردی که فیلم «مبارزه مرگبار: نابودی»، «آنابل» و «گرگ‌ها پشت در» و «تاثیر پروانه‌ای ۲» را ساخته، البته فیلموگرافی‌اش نشان می‌دهد که پر از فراز و فرود است، انتظار فیلمی به این اندازه خسته‌کننده و فاجعه را نداشتیم. فیلمی که محصول شبکه‌ی معتبر نت‌فلیکس هم بود. از داستان فیلم به نظر می‌رسید که حال و هوای «یک جای ساکت» ساخته جان کرازینسکی را داشته باشد. جهان زیر حمله مخلوقات ترسناکی قرار گرفته که انسان‌ها را از طریق صدایشان شکار می‌کنند. الی اندروز که شنوایی‌اش را در ۱۳ سالگی از دست داده و خانواده‌اش دنبال جایی به عنوان پناهگاه هستند. حتی اگر فیلم «یک جای ساکت» را دوست نداشتید نمی‌توانستید ریتم و کاری را که با صدا انجام می‌داد انکار کنید.

حالا بعد از دیدن فیلم «سکوت» ارزش‌های فیلم «یک جای ساکت» در نظرتان هزار برابر می‌شود. استنلی توچی بهترین قسمت فیلم است اما حتی او هم در این فیلم به ورطه‌ای سقوط می‌کند که تا به حال سابقه نداشته است. در بیشتر سکانس‌های فیلم تقریبا هیچ اتفاقی نمی‌افتد. فیلم خیلی بیمزه و شخصیت‌پردازی‌هایش بسیار ضعیف است. طرح داستانی پر از حفره است و پایانش هم شتاب‌زده به نظر می‌رسد. بعضی از کاراکترها هم تصمیم‌های واقعا احمقانه‌ای می‌گیرند. خب همه این‌ها یعنی تقریبا هیچ چیزی از یک فیلم باقی نمانده است.

ققنوس سیاه

عنوان اصلی: Dark Phoenix
کارگردان: سیمون کینبرگ
بازیگران: سوفی ترنر، مایکل فاسبندر، جیمز مک‌آووی، جنیفر لانرس
امتیاز متاکریتیک: ۴۳ از ۱۰۰

شاید «لوگان» بهترین پایان برای این سری فیلم‌ها بود. چه کسی پیش‌بینی می کرد که سرنوشت «مردان ایکس» به فیلمی مثل «ققنوس سیاه» ختم شود؟ مارول احتمالا همچنان روی کاراکترهای «مردان ایکس» مانور خواهد داد ولی بودن چنین فیلمی در این فرنچایز به یک فاجعه بیشتر شبیه است.

از تریلر فیلم می‌شد فهمید که قرار است ناامیدکننده باشد. سوفی ترنر بزرگترین اشتباه در انتخاب بازیگر است. داستان وابسته به ماجراهای «مردان ایکس» است. اما در این فیلم روایت کار خودش را درست انجام نمی‌دهد. تقابل بین شخصیت‌ها از کار درنیامده است. حتی گریم فیلم هم بد است. جلوه‌های ویژه که فاجعه است و صحنه‌های اکشن هیچ هیجانی ایجاد نمی‌کند. در حقیقت سکانس‌های اکشن به نوعی کسل‌کننده هستند. تقریبا هیچ حسی در صحنه‌های فیلم وجود ندارد.

فیلم به شدت از مشکل ریتم هم رنج می‌برد. و جسیکا چستین کاراکتر منفی‌ای است که تبدیل به یک کاراکتر شریر عاجز شده! شخصیتی که به کلی از دست رفته و هدر شده است. هر چند فیلم‌های «مردان ایکس» هم همیشه عالی نبودند اما حداقل سرگرم‌تان می‌کردند.

تماشا کنید: 
معرفی سریال‌های تلویزیونی خوب از کارگردانان سینما

برچسب‌ها :
دیدگاه شما

۶ دیدگاه
  1. مسعود

    خیلی سلیقه ای بود…. من که از دیدن کپی ها لذت بردم…….

  2. صادق

    من فیلم روزی روزگاری در هالیوود رو هم توی این لیست میذارم…
    بخاطر بازیگرها و کارگردان خیلی خیلی انتظار بیشتری ازش میرفت

  3. م عسکری

    نظر شما محترم ولی تجربه به من ثابت کرده چیزی که شما منتقدین بیان کردید بده ، قطعا ما مخاطب عام عاشقانه دوسش داریم . همیشه صد بهانه برای ناراحتی هست و یک بهانه لذت بردن از دنیا . شما را دعوت می کنم به بیخیالی ، لطفا لذت ببرید D:

    1. saeid_biologist

      من موافق با شما نیستم. درسته که ما باید از فیلمها لذت ببریم و مثل منتقدها قسمتهای بد فیلم را متوجه نشویم ولی اگر نگاه سختگیرانه منتقدان نبود، معلوم نبود فیلمها به کدام بیراهه‌ها میرفتند.

      1. م عسکری

        من به نظر صادقانه شما احترام میذارم . شما از دیدگاه دیگه ای دارید به موضوع نگاه می کنید که قابل ستایش هست . اما منظور من اینکه اگر شما از یک سبک مثلا طنز چارلی چاپلین رضایت دارید ، بیخیال نقد منتقدین بشین و از سرگرمی لذت ببرید . من فیلم های مورد علاقه ام کمدی رمانتیک هست و چند بار با دل خودم انتخاب کردم و چند بار با نظر سرشناس ترین منتقدین . راستش هیچی جز حس درونی نمی تونه به کسب رضایت شما کمک کنه . حداقل این مورد منتقدین داخل ایران درست تر هست . منتقدین خارجی خیلی محبوب تر و خودمونی تر هست بین مردم خارجی . مثلا فیلم های محبوب فراستی رو من چندین اشتباه ازش می تونم در بیارم و این قطعا پایان ماجرای سلیقه نیست . پس به غیر از انتخاب ابتذال که خیلی واضح هست ، همیشه اول سلیقه خودتون براتون مهم باشه . سپاسگذارم

  4. saeid_biologist

    ممنونم ولی از نظر من ققنوس سیاه قشنگ‌ترین فیلم سری مردان ایکس تا حالا بوده.

loading...
بازدیدهای اخیر
بر اساس بازدیدهای اخیر شما
تاریخچه بازدیدها
مشاهده همه