چرا ۲۰۰۹ یکی از بهترین سال‌ها برای صنعت انیمیشن بود؟

زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۶ دقیقه
انیمیشن

امسال در نود و چهارمین مراسم اسکار، بیستمین سالگرد اعطای جایزه به بهترین فیلم‌های انیمیشنی بلند نیز جشن گرفته خواهد شد. اعطای جایزه اسکار به بهترین فیلم انیمیشنی که در سال ۲۰۰۲ ابداع شد و از دید آکادمی و هالیوود به عنوان یک هنر سینمایی معتبر مشاهده می‌شود، نشان دهنده خلاقیت و هنر هنرمندان داخلی آمریکا و سرتاسر جهان است.

اهدای جوایز سالانه به یک فیلم انیمیشنی در چنین صحنه جهانی‌ای نه تنها رسانه را به مکان مناسبی برای معرفی دستاوردهای صنعت فیلم‌سازی تبدیل نموده است، بلکه خود جایزه اسکار سبب ایجاد سابقه مناسبی برای استودیوها و هنرمندان می‌شود و سبب می‌گردند تا آن‌ها برای ساخت فیلم‌های ارزشمندتر تلاش کنند. اما هیچ سال دیگری در تاریخ سینما، تاثیر این جایزه را بهتر از سال ۲۰۰۹ نشان نداده است.

در یک کلام، سال ۲۰۰۹ یک سال کاملا استثنایی برای صنعت انیمیشن‌سازی بود. با اینکه در مراسم سال‌های پیش از آن، تعداد و تنوع کاندیداها بسیار کم بود، در نهمین دوره مسابقات که در سال ۲۰۱۰ برگزار شد، شاهد دامنه و مقیاس وسیعی از انیمیشن‌های بلند بودیم. حتی به جز پنج فیلمی که نامزد دریافت جایزه اسکار شدند، تلاش‌های انیمیشن‌سازی سال ۲۰۰۹ فوق‌العاده شگفت‌انگیز بودند و می‌خواستند رسانه هم از نظر محتوا، سبک و هم لحن فراتر از آن چیزی باشد که پیش‌تر به تصویر کشیده شده بود.

بنابراین نمی‌شد تلاش‌های آن‌ها را صرفا به کوشش استودیوهای بزرگ فیلم‌سازی همراه با استفاده از سبک انیمیشن‌سازی سنتی یا انیمیشن کامپیوتری خلاصه نمود. در حقیقت با توجه به عناوین داخلی و بین‌المللی و همچنین انیمیشن‌های پرفروش معمولی، می‌توان گفت که صنعت انیمیشن‌سازی در طول این سال نسبت به سال‌های گذشته مخاطبان بسیار بیشتری را پیدا کرده بود و به سطح خاصی از جذابیت دست یافته بود.

ابری با احتمال بارش کوفته قلقلی محصول سال ۲۰۰۹

انیمیشن

قبل از اینکه فیلم «آواتار» ساخته جیمز کامرون صنعت انیمیشن‌های دیجیتالی سه بعدی را با تحول عظیمی رو به رو نماید، مجموعه انیمیشن‌های سال ۲۰۰۹ این ترفند تازه کشف شده در صنعت سینما را به شیوه‌ای تماشایی محبوب نمودند و سبب شدند تا این سبک طرفداران زیادی پیدا کند. با به کارگیری فناوری سه بعدی و سایر سیستم‌های مشابه آن، انیمیشن‌ها می‌توانستند جلوه بصری‌ بسیار بهتری نسبت به قبل داشته باشند. از جمله انیمیشن‌هایی که از این سبک جدید در آن‌ها استفاده شد می‌توان به «ابری با احتمال بارش کوفته قلقلی» ساخت سونی، انیمیشن «هیولاها در برابر بیگانگان» دریم ورکس و انیمیشن موشن کپچر «سرود کریسمس» دیزنی اشاره نمود.

هر کدام از این انیمیشن‌ها تا حد زیادی به احیای فناوری دیجیتال سه بعدی کمک نمودند و این صنعت را به سطح جدیدی رسانیدند به نحوی که مخاطب با تماشای آن‌ها در دریایی از صحنه‌های جذاب غوطه‌ور می‌شد. استفاده از شخصیت‌هایی جذاب‌تر و مکان‌هایی که با استفاده از هنر انیمیشن‌سازی، باورپذیرتر از قبل به نظر می‌رسیدند، صحنه‌سازی را به بعد کاملا جدیدی رسانید و به خیالات مخاطبان پر و بال بیشتری داد.

به همین دلیل، استودیوها شروع به این نتیجه رسیدند که انیمیشن تا چه حد می‌تواند به عنوان یک ابزار داستان‌سرایی در جهت انتقال مفهوم و مضمون مورد نظر به مخاطبان عمل کند. در کنار موجودات شگفت انگیز و صحنه‌های باورپذیر و کیفیت ملموس‌تری که انیمیشن‌ها از آن‌ها بهره‌مند شدند، جلوه‌های بصری و حرکات کامل‌تر دوربین‌ها نسبت به انیمیشن‌های سال‌های قبل، دید مخاطب را بازتر کرد. و حیات سه بعدی خاصی را تشکیل داد. این تجدید حیات سه بعدی در سال ۲۰۰۹، عرصه انیمیشن‌سازی را تشویق کرد تا به کاوش‌های بصری خاصی بپردازد و چیزهایی را به واقعیت تبدیل نماید که سبب شکل‌گیری انیمیشن‌های حرفه‌ای دهه بعد از آن شد، حتی از صحنه‌های سه بعدی بازسازی شده برای آثار کلاسیکی مانند شیر شاه و داستان اسباب بازی‌ها نیز استفاده گردید.

انیمیشن

علیرغم پیشرفت‌های صورت گرفته در صنعت دیجیتالی سه بعدی و انیمیشن‌های کامپیوتری، سبک‌های انیمیشن‌سازی قدیمی مانند ساخت انیمیشن‌های سنتی دستی و استاپ موشن نیز توانستند به شکل کامل‌تری به کانون توجهات بازگردند و تحسین گسترده‌ای را کسب نمایند. محبوبیت بالای سبک انیمیشن کامپیوتری در سپیده‌دم هزاره جدید، آینده تکنیک‌های انیمیشن‌سازی کلاسیک مانند تکنیک‌های مداد کاغذی یا استفاده از عروسک‌های سیمی آرمیچری را در هاله‌ای از ابهام و شک و تردید فرو برد، اما با بازگشت افسانه‌های دیزنی و اولین کارهای استودیوی لایکا و کارتون سالون، انیمیشن‌های کلاسیک دوباره به شیوهای انقلابی و در عین حال نوستالژیک به خط مقدم تولیدات مدرن باز گردانیده شدند.

«شاهزاده خانم و قورباغه» دیزنی با یک چرخش کلاسیک استادانه ویژگی‌های نوستالژیک تازه‌ای را بر روی صفحه تلویزیون به تصویر کشید و عصر جدیدی را برای این استودیوی سالخورده رقم زد. اولین انیمیشن ساخته شده به کارگردانی تام مور، تحت عنوان «راز کلز»، نیز نمونه‌ای از طراحی با مداد را در سطح استادان موشن کپچر به نمایش گذاشت، در واقع این کارگردان کار خود را با تلفیق حس هندسی با اکسپرسیونیسم گرافیکی تلطیف ‌شده انجام داد و به نوعی یک هویت اسکاتلندی به آن بخشید.

انیمیشن استاپ موشن دو مورد از بهترین ویژگی‌های خود را با بازگشت پیروزمندانه هنری سلک و اولین انیمیشن مورد علاقه وس اندرسون به نمایش گذاشت. «کورالاین» نه تنها دنیایی باشکوه و جذاب را به مخاطب معرفی نمود، بلکه با استفاده از صحنه‌های دقیق و انقلابی که به واسطه فرم‌های تاکتیکی ایجاد شده بودند، به علاوه نمایش کاراکترها و مناظر فیلم با استفاده از سبک واقع گرایانه، توانست جایگاه منحصربه‌فردی را به خود اختصاص دهد. همین ویژگی‌ها سبب شدند که این انیمیشن در سطح بالاتری نسبت به فیلم‌های بعدی لایکا قرار گیرد. در انیمیشن «آقای فاکس شگفت انگیز» نیز از ویژگی کارتون‌های دستی و استاپ موشن استفاده شد و اندرسون توانست با استفاده از این ویژگی‌ها دنیای رولد دال را با همان تقارن و جذابیت بازی‎‌گوشانه‌ای که در کارتون‌های قبلی او نیز وجود داشت ارایه نماید و به عنوان یک کارگردان خلاق به نحو هوشمندانه‌ای، سبک خود را از لایو اکشن به انیمیشن تغییر دهد.

انیمیشن

این انیمیشن‌ها به همراه انیمیشن‌های ساخته شده توسط تیم برتون، صنعت متحرک‌سازی و انیمیشن را به سطح جدیدی رسانیدند و با ارائه ویژگی‌های متمایزی برای کارتون‌ها، کارتون‌های عصر جدید را از آنچه که انتظار می‌رفت فقط یک ژانر کارتونی کودکانه باشد، متمایز کردند. در حالی که فیلم‌های انیمیشنی سال ۲۰۰۹ نه صرفا بزرگ‌سالان را هدف قرار می‌دادند و نه فقط برای کودکان ساخته شده بودند، به واسطه ارائه داستان‌ها و شخصیت‌هایی که انگ کارتون بچه‌گانه مانع از ارائه مفاهیم گسترده آن‌ها نمی‌شد، با مخاطبان مسن‌تر نیز ارتباط برقرار کردند.

ترس شدید جوی کورالاین، خشونت‌های خنده‌دار کاراکترهای کارتون «۹» و دیالوگ‌های بی‌نظیر «آقای فاکس شگفت انگیز»، هرکدام تجربه‌ای جدید و منحصربه‌فرد بودند که مخاطب را با ابعاد جدیدی از دنیای پهناور انیمیشن‌سازی آشنا می‌کردند. در صنعت انیمه، استودیوی مد هاوس توانست بلافاصله اعتبارات بین‌المللی بیشتری را با جنگ‌های تابستانی «رد لاین» و «مامورو هوسودا» به دست آورد. هر کدام از این انیمیشن‌ها به دلیل رویکرد خاصشان و بهره‌گیری از سبک فانتزی علمی و طنزآمیز، توانستند به کارتون‌های کلاسیک‌ مخصوص بزرگ‌سالان تبدیل شوند.

فیلمی که به نحو تمام عیاری، انقلاب انیمیشنی سال ۲۰۰۹ را به تصویر می‌کشد، فیلمی است که نه تنها اسکار بهترین انیمیشن بلند را دریافت کرده، بلکه نامزد بهترین فیلم سال نیز شده و این فیلم فیلمی نیست جز انیمیشن «بالا» محصول پیکسار که به کارگردانی پیت داکتر، یکی از مدیران ارشد و خلاق این کمپانی ساخته شد و توانست گواه روح جسورانه سال ۲۰۰۹ باشد که به عنوان بهترین سال شکوفایی صنعت انیمیشن در تاریخ اخیر شناخته می‌شود. پیچیدگی موضوعی و پیشرفت فناوری‌های به کار گرفته شده در «بالا» که با طراحی هندسی سه بعدی و جلوه‌های خیره کننده تلفیق شده و احساساتی فراتر از احساسات رایج و معمولی را به تصویر کشیده شده، سبب گردید که این کمپانی تحسین فراوانی را کسب نماید و استانداردهای خود را چندین مرتبه بالاتر ببرد. به‌علاوه پیکسار توانست به واسطه تولید این انیمیشن که اولین انیمیشن بلند بعد از «دیو و دلبر» بود انیمیشن‌سازی را به‌عنوان یکی از هنرهای مشروع فیلم‌سازی تثبیت نماید.

منبع: collider

برچسب‌ها :
دیدگاه شما

۳ دیدگاه
  1. Nezuko

    مهم اینه الان انیمه ببینم ترین و تا اخرم بهترین میمونه😔😐

    1. Mr.king

      انیمه افتضاح ترین بوده، هست و خواهد بود

      1. امیر

        باسلام دوست عزیز
        امیدوارم دو تا انیمه سریالی خوب توی زندگی تون دیده باشید که اینطوری این قدر راحت اظهار نظر می‌کنید.
        من آدمای بسیار زیادی دیدم که ابتدا از انیمه ها متنفر بودند اما وقتی شروع به دیدن شون کردند کاملا عاشق دنیای انیمه ها و از طرفداران شون شدند.
        متاسفانه انیمه ها اندازه خیلی انیمیشن های هالیوود دیده و شناخته شده نیستند و خیلی بدون اینکه حتی یه دونه انیمه سریالی خوب دیده باشند، خیلی راحت اظهار نظر می‌کنند.

loading...
بازدیدهای اخیر
بر اساس بازدیدهای اخیر شما
تاریخچه بازدیدها
مشاهده همه