الیف شافاک از کتاب‌‌های محبوبش می‌گوید؛ رمان «داستان دو شهر» را بلعیدم

۱۵ مرداد ۱۴۰۲ زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۵ دقیقه

الیف شافاک نویسنده‌ی ترک – بریتانیایی بیشتر به خاطر ۱۹ رمانی که نوشته و به بیش از ۵۵ زبان برگردانده، شناخته می‌شود. او در آثارش به استانبول، فرهنگ شرق و غرب، نقش زنان در جامعه، حقوق بشر، کودک‌آزاری و نسل‌کشی ارامنه می‌پردازد. او در گفت‌وگو با روزنامه‌ی گاردین از خاطرات مطالعه، کتاب‌های دوست‌داشتنی و تاثیرگذاری که خوانده گفته است.

اولین خاطره‌ی کتاب‌خوانی

در استراسبورگ شهری در شرق فرانسه در خانه‌ای پر از مهاجران و دانشجویان سوسیالیست که لویی آلتوسر می‌خواندند و سیگار ژیتان دود می‌کردند به دنیا آمدم. بعد از جدایی والدینم، مادرم مرا به آنکارا برد. در محله‌ای سنتی که چند روز یک‌بار بمب منفجر می‌شد و امکان بیرون آمدن از خانه نبود در حیاط خانه‌ی مادربزرگم زیر درخت گیلاس بازی می‌کردم. کنار پنجره می‌نشستم و ساعت‌ها «زنان کوچک»، «داستان دو شهر»، «کنت مونت کریستو» و… که ربطی به من نداشتند را می‌بلعیدم و با شخصیت‌هایشان زندگی می‌کردم.

در بخشی از رمان «کنت مونت کریستو» که با ترجمه‌ی محمد طاهر میرزا اسکندری توسط نشر هرمس منتشر شده، می‌خوانیم:

«کادروس به دوستش چشمکی زد و گفت: می‌دونی دانگلارز، فرناند مرد خوب و شجاعیه اون عاشق دختر خیلی خوبیه که اسمش مرسدسه متأسفانه اون دختر عاشق دانتسه. کشتی فرائون که دانتس تو اون بود، امروز رسیده و فرناند ناراحته. دانگلارز پرسید: عروسی کیه؟»
کتاب کنت مونت کریستو اثر الکساندردوما انتشارات هرمس

کتاب مورد علاقه‌ام در سال‌های کودکی و نوجوانی

«داستان دو شهر» نوشته‌ی چارلز دیکنز را دوست داشتم. علاوه بر رمان نسخه‌ی کمیک‌استریپ‌اش را خواندم. ازدواج دوباره‌ی پدرم در فرانسه باعث شد به کتاب‌هایی که انقلاب خونین فرانسه را به تصویر می‌کشند علاقه‌مند شوم.

در بخشی از رمان «داستان دو شهر» که با ترجمه‌ی ابراهیم یونسی توسط نشر نگاه منتشر شده، می‌خوانیم:

«فرانسه به سرعت در سراشیبی سقوط می غلتید، فرانسوی ها پول های کاغذی می ساختند و خرج می کردند. به علاوه، با رهبری روحانیان مسیحی شان به چنان مرتبه ای از انسانیت رسیده بودند که دستان جوانی را می بریدند، زبانش را با گازانبر بیرون می کشیدند و او را زنده زنده می سوزاندند فقط به این گناه که در روزی بارانی در مقابل دسته ای راهب چرک، زانو نزده و به آن ها احترام نگذاشته است.»
کتاب داستان دو شهر اثر چارلز دیکنز نشر نگاه

کتابی که در نوجوانی دیدگاهم را تغییر داد

به داستان‌های پریان و هانس کریستین اندرسن علاقه داشتم. ۱۲ ساله بودم که رمان «بی‌پایان» اثر میشائل انده نویسنده‌ی آلمانی را خواندم و غافلگیر شدم. باستیان ۹ ساله شخصیت اصلی رمان بعد از تعقیب و گریز طولانی از دست قلدرها فرار کرد و در کتاب‌فروشی پنهان شد. با آن پسر و داستان زندگی کردم.

نویسنده‌ای که نظرم را عوض کرد

خواندن رمان «اورلاندو» اثر ویرجینیا وولف مثل فرو رفتن در آب سرد بود. تا آن زمان نمی‌دانستم می‌شود بی‌توجه به محدودیت‌های جغرافیایی، جنسیتی و زمانی رمانی سیال نوشت. ادعا نمی‌کنم کتاب را فهمیدم. اما چیزی در درونم تغییر کرد. در طول زندگی‌ام بارها «اورلاندو» را بازخوانی کرده‌ و طعم آزادی را چشیده‌ام.

کتابی که باعث شد نویسنده شوم

از بچگی برای درک دنیای اطرافم می‌خواندم. نویسنده شدن در هجده سالگی به ذهنم رسید. نام خانوادگی‌ام را عوض کردم. اسم مستعار شافاک را انتخاب کردم چون علاوه بر اسم کوچک مادرم معنایش – سپیده‌دم، بینابینی – را دوست داشتم. استفاده کردن از نام کوچک مادرم به جای نام خانوادگی پدرم مثل وارونه کردن سلسله‌ مراتب قدرت بود. با این حال، در جوانی گابریل گارسیا مارکز و آلبر کامو برایم بسیار مهم بودند.

کتابی که چند بار خواندم

رمان «دن آرام» اثر میخائیل الکساندرویچ شولوخوف به قدری چند لایه است که باید چند بار بخوانیم.

در بخشی از رمان «دن آرام» که با ترجمه‌ی احمد شاملو توسط نشر مازیار منتشر شده، می‌خوانیم:

«تو ای پدر ما، دن آرام! برای چه، ای دن آرام، آبی چنین گل آلود داری! من که دن آرامم، چگونه گل آلود نباشم! چشمه های سرد از اعماق من می جوشند، درون من[درون دن آرام]ماهیان سپید می لولند.»
کتاب دن آرام اثر میخائیل شولوخوف نشر مازیار

کتابی که نتوانستم دوباره بخوانم

رمان «نفوس مرده» اثر نیکولای گوگول به اندازه‌ای تاثیرگذار است که مدت‌ها ذهن‌ را به خود مشغول می‌کند. اما فکر نمی‌کنم آن را دوباره بخوانم. اما به دلیل نفس مردانه‌ی رمان «در راه» اثر جک کرواک دوست ندارم دوباره بخوانم.

در بخشی از رمان «در راه» که با ترجمه‌ی احسان نوروزی توسط نشر چشمه منتشر شده، می‌خوانیم:

«اون قدر چرخ زدم که سرگیجه گرفتم. فکر کردم دارم به رویایی ژرف سقوط می کنم، اون هم درست از فراز یه پرتگاه. اوه، پس دختری که عاشقشم کجاست؟ به این فکر کردم و به دورتادورم نگاهی انداختم، به همون شکلی که به همه جای جهان کوچیک زیر پام نگاه کرده بودم. و در برابر چشم هام، لاشه ی بزرگ و بکر و باد کرده ی قاره ی آمریکایی من آروم گرفته بود.»
کتاب در راه اثر جک کرواک نشر چشمه

کتابی که به مرور کشف کردم

دیرتر از آثار آلدوس هاکسلی، اورسولا لو گوین و جورج اورول کتاب‌های اچ جی ولز را خواندم. ولز متفکر و داستان‌سرایی قدرتمند است که خواننده را مسحور می‌کند. هر چه بزرگتر می‌شوم، ارزش او را بیشتر و بیشتر درک می‌کنم.

کتاب مرد نامرئی اثر اچ جی ولز

آخرین کتابی که خواندم

«مرثیه وطن» اثر ایاد اختر آخرین رمانی است که خوانده‌ام.

آخرین کتابی که مرا خنداند

طنز کتاب‌های دیوید سداریس که مردم را تحقیر نمی‌کند و انسان را با تمام عیب‌هایشان در آغوش می‌کشد، همیشه مرا می‌خنداند.

در بخشی از رمان «بالاخره یه روزی قشنگ حرف می زنم» که با ترجمه‌ی پیمان خاکسار توسط نشر چشمه منتشر شده، می‌خوانیم:

«هر روز به ما می گویند که داریم در بهترین کشور دنیا زندگی می کنیم؛ همیشه هم به عنوان یک حقیقت غیرقابل انکار بیان می شود… آمریکا بهترین کشور دنیاست. با این باور بزرگ می شوی و وقتی یک روز می فهمی که کشورهای دیگر هم برای خودشان شعار ناسیونالیستی دارند و هیچ کدام شان هم این نیست که «ما دومی هستیم!»، وحشت برت می دارد.»
کتاب بالاخره یه روزی قشنگ حرف می‌ زنم اثر دیوید سداریس

کتابی نتوانستم تا انتها بخوانم

روبرتو بولانیو نویسنده‌ی بزرگی است اما نمی‌دانم چرا نتوانستم رمان «۲۶۶۶» او را بخوانم. شاید دوباره تلاش کنم کتاب را بخوانم.

در بخشی از رمان «۲۶۶۶» که با ترجمه‌ی محمد جوادی توسط نشر کتابسرای تندیس منتشر شده، می‌خوانیم:

«وارد خلسه شد. چشم هایش را بست و دهانش را باز کرد. آن چه را که قبلا گفته بود، بار دیگر تکرار کرد: صحرای بزرگ، شهر بزرگ، در شمال ایالت، دخترهای کشته شده، زن های به قتل رسیده.»
کتاب 2666 اثر روبرتو بولانیو نشر کتابسرای تندیس

کتابی که باید از خواندن‌اش خجالت بکشم

شاید از خواندن کتاب «تعبیر خواب» زیگموند فروید باید خجالت بکشم. احتمالا خجالت کشیدن هم پدیده‌ای فرویدی است.

کتاب تفسیر خواب اثر زیگموند فروید

کتابی که حالم را خوب می‌کند

عجیب است اما مدت‌ها کتاب‌های امیل سیوران که سرشار از بدبینی است حالم را خوب می‌کرد.

کتاب قطعات تفکر اثر امیل سیوران

منبع:theguardian

برچسب‌ها :
دیدگاه شما

loading...
بازدیدهای اخیر
بر اساس بازدیدهای اخیر شما
تاریخچه بازدیدها
مشاهده همه