چطور فیلم‌های آسیایی درباره مهاجرت مفهوم خانه را به چالش می‌کشند؟

۲۲ آبان ۱۴۰۲ زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۶ دقیقه
فیلم‌های آسیایی درباره مهاجرت

خیالش ما را اغوا می‌کند و تمایل دارد در زمان‌های ناراحتی و ناخوشی خودش را نشان بدهد. در فیلم‌هایی که درباره‌ی مهاجرت هستند، بویژه بین فیلم‌های آسیایی درباره مهاجرت، اشتیاق و از دست‌دادن و اندیشه‌ی بازگشت به سرزمین مادری شبیه نوای وسوسه‌انگیز پریان دریایی است. حسی درون شما غلیان می‌کند که انگار جایی است که همه‌ی رنج و ناراحتی‌های شما را از بین می‌برد و شما را به خود کاملتان برمی‌گرداند. وقتی به آن می‌رسید، خیال طنازی می‌کند، شما کامل خواهید شد و خانه‌تان را باز خواهید یافت. برای قهرمانان فیلم «زندگی‌های گذشته» (Past Lives)، عاشقانه‌ای به کارگردانی نمایش‌نامه‌نویس کره‌ای-کانادایی سلین سونگ که این روز‌ها نقل محفل‌های سینمایی است، اندیشه‌ی بازگشت یک فراری کمتر در یک مکان فیزیکی به چشم می‌خورد و بیشتر خودش را درون این دو کاراکتر نشان می‌دهد. نورا مون و هی سونگ دوستان و هم‌کلاسی‌های ۱۲ ساله‌ای در شهر سئول هستند. نورا بچه‌ای بلند‌پرواز است و از آن‌هایی است که اشکشان دم مشکشان است که وقتی هی سونگ از او در یک امتحان جلو می‌زند و نفر اول می‌شود، حسابی ناراحت می‌شود. هی سونگ به او می‌گوید: «حالا چیزی نشده. تو همیشه منو شکست می‌دی»

والدین نورا در حال‌برنامه‌ریزی برای نقل مکان به تورنتو هستند و مادر او می‌خواهد که آخرین خاطرات خوش را برای دخترش در کره پیش از ترک‌کردن خاک کشور بسازد. او از نورا می‌پرسد که آیا از پسری خوشش می‌آید و نورا به هی سونگ اشاره می‌کند. قبل از اینکه نورا کشور را ترک کند، آن‌ها برای بازی با یکدیگر به پارک می‌روند. دوازده سال بعد نورا یک نمایش‌نامه‌نویس در نیویورک است و هی سونگ دانشجوی مهندسی است که با والدینش در کره زندگی می‌کند. آن‌ها اتفاقی از طریق فیسبوک همدیگر را پیدا می‌کنند و با همدیگر از طریق تماس ویدیویی حرف می‌زنند. در مونتاژی از مکالمه‌ی بین این دو فرد، زندگی فیزیکی نورا و هی سونگ آینده‌ای مبهم دارد و با حضور وسوسه‌انگیز یکدیگر در صفحه‌ی نمایش کامپیوتر سست و بی‌دوام به نظر می‌رسد. دنیای بیرون عمدتا از دریچه‌ی پنجره‌های زندگی یکدیگر دیده می‌شود. سئول در بعد‌از ظهری مه‌آلود و نیویورک غرق در نور‌ شب.

در سال‌های گذشته شاهد انفجاری از فیلم‌های آسیایی درباره مهاجرت بودیم، با داستان‌ها و سبک و سیاق گوناگون که بازتابی از جوامعی است که زیر این چتر‌های گوناگونی هستند. الگوهایی دیده می‌شود و بسیاری از این فیلم‌ها، کاراکتری را نشان می‌دهند که به کشور محل تولدشان برمی‌گردند؛ با همه‌ی شور و ذوق و سردرگمی‌هایش. در فیلم «آسیایی‌های خرپول» (Crazy Rich Asians) که در سال ۲۰۱۸  به نمایش در آمد و اولین بلاک‌باستر هالیوودی بود که عمده‌ی گروه بازیگری‌اش متشکل از آسیایی‌های ربع قرن اخیر است، یک زن چینی-آمریکایی در سفری به دوست پسر سنگاپوری‌اش ملحق می‌شود تا به دیدن خانواده‌اش بروند. در فیلم «وداع» (Farwell) از لولو ونگ، زن نویسنده‌ای به اسم بیلی نیویورک را ترک می‌کند تا به دیدار مادربزرگ مریضش در چین برود. در فیلم «بازگشت به سئول» (Return to Seoul) دوی چو، زنی فرانسوی به اسم فردی با والدینی که او را در کره‌ به دنیا آورده‌اند، مجددا ارتباط می‌گیرد. این تابستان کمدی به شدت بد «سواری خوشی» (Joy Ride) هم فرزند خوانده‌ی آمریکایی را نشان می‌دهد که در سفر جاده‌ای به چین به دنبال مادری است که او را به دنیا آورده است.

کتاب آسیایی های خرپول اثر کوین کوان نشر علمی

کاراکتر‌های فیلم‌های آسیایی درباره مهاجرت عموما جوان هستند و بر خلاف والدین خود بیشتر زندگی‌شان را در غرب گذرانده‌اند، در نتیجه آن‌ها می‌توانند مهیای رمانتیک‌بودن باشند و گاهی اندیشه‌های خام‌دستانه‌ای درباره‌ی محل تولد خود دارند. به طرز فزاینده‌ای این فیلم‌ها با این اندیشه‌ها بازی می‌کنند و خیال دیدار و پیوند دوباره را در سر می‌پرورانند تا به این وسیله‌ی نوعی خودشکوفایی و کمال‌گرایی را تنها به قصد دگرگونی ارائه کنند. والدین تنی این جوانان، افرادی بی‌میل هستند یا به کلی گم شده‌اند و خبری از آن‌ها نیست. افراد تنها حس خانه را کشف نمی‌کنند بلکه میزبان پیچیدگی‌های جدیدی درباره‌ی هویتشان هستند. وقتی حس ریشه‌داری از هدف و اراده وجود دارد، می‌تواند به شکل مضحکی گمراه شود. فردی از فیلم «بازگشت به سئول» سر از شغلی در می‌آورد که در آن موشک به کره وارد می‌کنند. دوست پسر او به خانواده‌ی متعجبش سر ناهار در سئول می‌گوید که او باور دارد که سرنوشت او این است که از کشور خود محافظت کند.

سینمای مهاجرت. فیلم «بازگشت به سئول»

در میان فیلم‌های آسیایی درباره مهاجرت گرچه «زندگی‌های گذشته» کمتر به شکل آشکار به مسئله‌ی خانواده و هویت می‌پردازد، حکایت‌های نورا و هی سونگ دیگر اندیشه‌ی متداول مورد استفاده در خیال بازگشت یک فراری را به تصویر می‌کشد و آن هم این است فردی که ترک می‌کند آن کسی است که مملو از پویایی و حرکت است و مالک حقیقی پیرنگ داستان است حال آن که کسانی که می‌مانند در واقع افرادی ایستا هستند و همچنان وابسته و در انتظار به استقبال‌رفتن چیزی هستند. وقتی نورا جوان به هم‌کلاسی خود می‌گوید که او می‌خواهد ترک وطن کند تا به آرزوی خود برای برنده‌شدن جایزه‌ی نوبل ادبیات برسد، هیچ فرد کره‌ای تا به حال به آن دست نیافته است. دوربین رو به سمت هی سونگ می‌کند که آزرده‌خاطر و تسلیم وضعیت است.

تصویر تبلیغاتی معمول از فیلم که این دو فرد مجددا یکدیگر را بعد از ۱۲ سال در نیویورک و بعد از عاشقانه‌‌ی اسکایپی ناکام می‌بینند، روایت متفاوتی را ارائه می‌کند. کنار یکدیگر نشسته‌اند، به یکدیگر نگاه می‌کنند و سهمی مساوی از قاب دوربین را دارند و این موضوع به این مسئله اشاره دارد که حکایت‌های آن‌ها وزنی یکسان دارد اما با این حال فیلم در نهایت هنوز هم رو به سمت نورا دارد و این افکار نورا است که در دیدار مجدد آن‌ها را می‌شنویم و این زندگی و جاه‌طلبی‌های اوست که با جزئیات به نمایش درمی‌آیند اما وقتی هی سونگ را می‌بینیم، تنها با گذر زمان تغییر می‌کند و شاهد این هستیم که چگونه با خودآگاهی نورا تصادم دارد. حماقت دیدار و پیوند مجدد با گذشته‌ای تا ابد تغییرنیافته و آرامش‌بخش خود را آشکار می‌کند.

شاید به این خاطر است که بین فیلم‌های آسیایی درباره مهاجرت، تماشای آثاری که روی دیگر این تجربه را نشان می‌دهند، درباره‌ی آن‌هایی که می‌مانند، حسی شبیه به آشفتگی و سقوطی رضایت‌بخش از دریچه‌ی عینکی دارد که ما آن را به چشم زده‌ایم و نظاره‌گر جهان پیرامون هستیم. «کوه‌ها هم ممکن است رهسپار شوند» (Mountains may depart) فیلم محصول ۲۰۱۵ از کارگردان چینی جیا ژانگکه درباره‌ی زوجی است که در دوران تغییرات اجتماعی و اقتصادی در چین دهه‌ی ۱۹۹۰ زندگی می‌کنند. یک سوم پایانی فیلم ناگهان به سال ۲۰۲۴ پرتاب می‌شود، زمانی که دیگر این دو از هم جدا شده‌اند و پدر با فرزند پسرش به استرالیا عزیمت کرده‌اند و هم‌اکنون فرزند او دانشجو است و زبان چینی بدی دارد. عجیب بود که حکایت مهاجرت بدون هیچ تشریفات و بزکی روایت می‌شود. دیدن تجربه‌ای که معمولا چنان اندیشیده می‌شود که از لحاظ فردی بنیادین و منحصر به فرد است و تبدیل به حکایت بزرگی می‌شود که نسل‌‌های متمادی را در بر می‌گیرد، مایه‌ی خرسندی است.

فیلم‌های آسیایی درباره مهاجرت

اما باز هم دوباره روی برخی زمینه‌های موضوعی پافشاری می‌شود. مادر بچه در چین می‌ماند و سال‌ها است که فرزند خود را ندیده است. لحظات پایانی فیلم دیدار و پیوند مجدد بین مادر و فرزند را نشان می‌دهد. او در حالی نشان داده می‌شود که سوار هواپیما می‌شود اما در نشان دادن آن تردید دارد. به جای آن ما مادر او را می‌بینیم که در خانه‌ی جدید خود است و درحالی که مشتاقانه به افق خیره شده است، چیزی را زیر لب زمزمه می‌کند و در واقع به آهنگی گوش می‌دهد که ما اولین بار او را ۲۵ سال پیش دیدیم که با آن می‌رقصد. در مقام دختر فروشنده‌ی نوجوان در آن سال‌های میانی و او در واقع جان‌های بسیاری را زندگی کرده است.

منبع: The Guardian

برچسب‌ها :
دیدگاه شما

loading...
بازدیدهای اخیر
بر اساس بازدیدهای اخیر شما
تاریخچه بازدیدها
مشاهده همه