بهترین کتابهای الهامبخش؛ از «کشتن مرغ مقلد» تا «خردهعادتها»

با شروع سال جدید شاید دلمان بخواهد تغییری در روند خواندن کتابهایمان بدهیم. شروع سال را میتوانیم بهانه کنیم، هم خانههایمان را تمیز کنیم، عادتهای بد را از سرمان بندازیم، فعالیتهای مفید و سازنده به زندگیمان اضافه کنیم و همچنین دستی به کتابخانهمان بکشیم. سال گذشته را که بررسی میکنیم، شاید به نظرمان کم کتاب خوانده باشیم یا از شانس بد، کتاب خوب به پستمان نخورده باشد، شاید هم از سالی که گذشت رضایت داریم و بخواهیم با همین دنده به استقبال سال جدید برویم. تعیین اینکه کتابهای الهامبخش کدام آثار هستند، کار دشواری است؛ نیاز هر خواننده با دیگری متفاوت است و کتابهای محبوب هر کسی با دیگری فرق دارد. اما این کتابها در اکثر مواقع رضایت خوانندهها را به دنبال داشتند و بارها در سایتهای مختلف ذکر کردند که این آثار نگرشها را تغییر دادند.
بهترین کتابهای الهامبخش که باید بخوانید
پیش از معرفی کتابهای الهامبخش، شاید باید یادآوری شود کتابها معجزه نمیکنند، با خواندن بهترین داستانها و مطالب دنیا هم تغییر در زندگیمان ایجاد نخواهد شد، مگر آنکه خودمان دستبهکار شویم؛ کتابها میتوانند این حس را القا کنند که تنها نیستیم، زیرا گاهی نویسندهای افکار درهمتنیدهی ما را به رشتهی تحریر درمیآورد، گاهی یک روایت، یک جمله، یک شخصیت چنان برایمان شگفتانگیز است که تا ابد یادمان میماند. کتابهای الهامبخش معجزه نمیکنند بلکه شاید ما را کمی عوض کنند یا شاید کمی حالمان را بهتر کنند. کتابی را در دستانمان گرفتیم دنیایی را نشانمان میدهد که میتوانیم در آن غرق شویم، شاید هم بتوانیم به چنین پدیدهای بگوییم معجزه.
۱ـ «کشتن مرغ مقلد» اثر «هارپر لی» (To Kill a Mockingbird)
- سال انتشار: ۱۹۶۰
- امتیاز گودریدز: ۴.۳ از ۱۰
کشتن مرغ مقلد از زمان انتشارش در سال ۱۹۶۰ تا به امروز یکی از مهمترین آثار ادبیات آمریکا محسوب میشود که به موضوعات مهمی مثل عدالت نژادی و اخلاق پرداخته. روایت در شهر میکام، در آلاباما، میگذرد که تقسیم نژادی در آن برقرار است و در دوران رکود بزرگ اتفاقات داستان رقم میخورد. داستان از دید اسکات فینچ جوان کلید میخورد. پدر اسکات، آتیکوس فینچ، وکیل پایبند به اصول و البته دلسوزی است که برای دفاع از تام رابینسون، مرد سیاهپوستی که به اشتباه متهم به تجاوز به زنی سفیدپوست شده، منصوب میشود. با کمک دیدگاه معصوم اما ریزبینانهی اسکات داستان پیچیدگیهای پدیدهی تعصب، شجاعت اخلاقی و همدلی را بررسی میکند. مرغ مقلد نمادی از بیگناهی است که عدالت قصد کشتنش را دارد. هارپر لی با داستانسرایی استادانه، نه تنها موفق شده تنشهای نژادی آن زمان را برجسته کند بلکه ساختارهای اجتماعی شهرهای کوچک و قوانین ناگفتنی حاکم بر مردمان این شهرها را نشان داده. روایت پا فراتر از تفسیر اجتماعی گذاشته و کنجکاوی زیبای کودکانه و درسهای دردناکی که زندگی تحمیل میکند را توصیف میکند. به کمک شخصیتهایی مثل بو رادلی به موضوعاتی مثل سوءتفاهمها، شفقت و تمایل انسان به ترس از آنچه درک نمیکند، پرداخته شده. کشتن مرغ مقلد شاهکاری ادبی و راهنمایی دربارهی اخلاقیات جاودانه است و به خوانندهها گوشزد میکند شجاعت فقدان ترس نیست بلکه انجام عمل عادلانه و درست در هنگام مواجهه با ترس است. کتابی ماندگار که هنوز هم مضامینش برای خوانندهی امروزی مهم خواهد بود و از جمله کتابهای الهامبخش در دنیاست.
هرکسی حق دارد هر طور میخواهد فکر کند و توقع داشته باشد که دیگران هم به عقایدش احترام بگذارند. اما من پیش از آنکه با دیگران زندگی کنم، باید بتوانم با خودم زندگی کنم. وجدان آدم تنها چیزیست که نمیتوانه تابع نظر اکثریت باشد.
۲ـ «نیروی حال» اثر «اکهارت تله» (The Power of Now)
- سال انتشار: ۱۹۹۷
- امتیاز گودریدز: ۴.۲ از ۵
نیروی حال راهنمای متحولکننده دربارهی بیداری معنوی و آرامش درون است. کتاب که در سال ۱۹۹۷ به چاپ رسید، پیام سادهای را در خودش دارد؛ کلید زندگی رضایتبخش در این است که لحظهی حال را دریابیم. در نیروی حال اکهارت تله با نثری روان استدلال میکند که بسیاری از رنجهای انسان از هویتبخشی بیش از حد ذهن است که منجر میشود بر حسرتهای گذشته و اضطرابهای آینده متمرکز شویم. اگر موفق شویم از گفتگوی ذهنی مداوم اجتناب کنیم و حاضر بودن در لحظه را تمرین کنیم، به حس آرامش و شفافیت عمیقی دست پیدا میکنیم. این کتاب به لطف گفتگوهای میان تله و خوانندههایش نوشته شده که با سوالات مربوط به ذهن، رنج و رشد شخصی به سراغ تله میآمدند. تله با آموزههای و حکایتهای جذاب و تمرینهای عملی نشان میدهد که چگونه دلبستگی به نفس، که ذهن خودش این حس غلط را به وجود آورده، منجر به رنج و قطع ارتباط با خود حقیقی میشود. با انتقال آگاهی به بدن، نفس و تجربیات حسی، خوانندهها یاد میگیرند منتقد سختگیر درونشان را ساکت کنند و از ظلم رها شوند. نیروی حال آموزههایش را با بودیسم، تائوئیسم و عرفان مسیحی ترکیب کرده تا برای خوانندههای مدرن ملموستر شود. میتوان آن را یکی از کتابهای الهامبخش در نظر گرفت که راهنمای عملی برای بیداری معنوی است، با تأکید اینکه روشنگری هدفی دور از دسترس نیست بلکه تغییری در دیدگاه موجود است. کتابی که الهامبخش میلیونها نفر شده، سنگبنای آگاهی ذهنی و تمرین معنویت معاصر محسوب میشود.
مدام از خود بپرس: «در این لحظه در ذهنِ من چه میگذرد؟» این پرسش تو را در مسیری درست قرار میدهد. اما تحلیل و تجزیه نکن، فقط تماشا کن. توجه خود را به درون معطوف کن. انرژی عواطف خود را احساس کن. اگر عاطفهای وجود ندارد، توجه خود را به اعماقِ میدانِ انرژی بدنِ خود ببر. آنجا دری را خواهی یافت که رو به هستی باز میشود.
۳ـ «خردهعادتها» اثر «جیمز کلیر» (Atomic Habits)
- سال انتشار: ۲۰۱۸
- امتیاز گودریدز: ۴.۱ از ۵
خردهعادتهای جیمز کلیر در سال ۲۰۱۸ منتشر شد و روندی نوین برای توسعهی شخصی با تمرکز بر قدرت اثرگذار عادتهای کوچک و ریز را ارائه داد. استدلال اصلی کلیر متوجه تغییرات کوچک، که در طول زمان رخ میدهند، است که میتواند به نتایج قابل توجهی منتهی شود؛ مفهومی که او نامش را گذاشته اثر مرکب (compound effect). کلیر به جای تمرکز بر روی اهداف بزرگ، بر اهمیت ساختن سیستمها، روالها و عادتهای مبتنی بر هویت تأکید دارد که فرد را طبیعی سوی موفقیت هدایت میکند. کلیر به تحقیقات روانشناسی رفتاری، علوم اعصاب و ماجراهای اشخاص تکیه کرده و روند شکلگیری هر عادت را به چرخهی چهار مرحلهای تقسیم کرده؛ نشانه، ولع، پاسخ و پاداش روند چهار مرحلهای است. با فهم این چرخه خواننده قادر خواهد بود عادتهای جدید ایجاد کند یا عادتهای مخرب را کنار بگذارد. کلیر چهار قانون تغییر رفتار را هم معرفی میکند، که شامل آشکار، جذاب، آسان و رضایتبخش میشوند، تا استراتژی عملی برای شکلدادن به رفتار را نشان بدهد. آنچه خردهعادتها را به چنین اثر محبوبی تبدیل کرده، عملی بودن آموزههای آن است. کلیر مثالها و ابزار موجود در دنیای واقعی را برای دستیابی به پیشرفت، غلبه بر موانع و حفظ انگیزه معرفی کرده. اصل ماجرا این است که تغییرات ماندگار از دگرگونیهای ناگهانی ناشی نمیشوند، با حتی روزانه یک درصد بهبود در عملکرد به هدف نهایی نزدیک میشویم. چه بخواهید در سال جدید بیشتر ورزش کنید، مرتب مطالعه کنید و یا حتی سیگار را کنار بگذارید، این کتاب شامل تکنیکهای مفید است؛ از اینجا که برای هر هدفی مناسب است به یکی از کتابهای الهامبخش تبدیل شده.
اگر یک روز موفق به اجرای آن عادت نشدم، سعی میکنم هرچه سریعتر به سراغ آن بازگردم. نرفتن به یک جلسهی باشگاه پیش میآید، اما قرار نیست چند جلسهی پشت سر هم را نروم. شاید یک پیتزا را کامل بخورم، اما وعدهی غذایی بعدی حتماً سالم خواهد بود. نمیتوانم ایدهآل و کامل باشم، اما میتوانم از لغزشهای ثانویه جلوگیری کنم. بهمحض اینکه یک مجموعه عادت تمام شد، بعدی را آغاز میکنم.
۴ـ «شبهای روشن» اثر «فئودور داستایوفسکی» (The White Nights)
- سال انتشار: ۱۸۴۸
- امتیاز گودریدز: ۴.۱ از ۵
شبهای روشن داستانی کوتاه اما پربار است که سال ۱۸۴۸ به قلم داستایوفسکی نوشته شد. روایت در شهر سنپترزبورگ میگذرد و از زبان راوی بینامی به رشتهی تحریر درآمده که چند شب رویاگونه را با زنی که عاشقش شده تعریف میکند. راوی سنپترزبورگ را با جرئیاتی توصیف میکند که خواننده را به درون محیط میکشاند و از آشفتگی عاطفی و آرزوهایش جوری تعریف میکند که برای خوانندهها ملموس و قابل درک است. راوی شخصیتی منزوی دارد که با تخیلات و رویاپردازیهایش زندگی میکند و با تصور رسیدن به زن رویاهایش مشوش شده.
راوی در شب اول، هنگام پیادهوری همیشگیاش، با ناستنکا برخورد میکند. راوی و ناستنکا در خیابانهای روشن پرسه میزنند، از زندگی و رویاهایشان برای هم میگویند و پیوندی عمیق و در عین حال شکننده میانشان برقرار میشود. داستایوفسکی تنهایی، امید و نیاز شدید به ارتباط انسانی را در خلال گفتگوی این دو نفر نشان میدهد. شبهای روشن داستان رویاهای دستنیافتنی و درد عشق ناکام است، داستان اشتیاق راوی برای صمیمیت و ناتوانی در مواجهه با واقعیت است، داستان تنش میان خیال ذهن و زندگی واقعی است. داستان مانند عشق راوی کوتاه اما عمیق است و نشان میدهد برخوردهای کوتاه اما ارزشمند قابلیتش را دارد حتی تاریکترین گوشههای قلب انسانها را روشن کند. یکی از خصوصیات کتابهای الهامبخش توانایی نویسندهی آن برای ترسیم داستانی بهیادماندنی و تأملبرانگیز است و شبهای روشن بدون شک در این موارد موفق بوده.
آری، ناستنکا، آدم خود را فریب میدهد و ناخواسته از بیرون یقین مییابد که عشقی راستین و اصیل روح را میانگیزد و دل را میافروزد، ناخواسته باور میکند که در رویاهای ناملموسش چیزی زنده و ملموس نهفته است. وای که چه فریبی! مثلاً عشق با همهی وجد بیزوالش، با همهی رنجهای جانکاهش، در دل او راه یافته است… یک نگاه به او بیندازید و به حقیقت پی ببرید. ناستنکای عزیز من، آیا وقتی به او نگاه میکنید میتوانید باور کنید که او کسی را که در رویای مجنونوار و بلندپروازش دوست میداشته هرگز نشناخته است.
۵ـ «کیمیاگر» اثر «پائولو کوئیلو» (The Alchemist)
- سال انتشار: ۱۹۸۸
- امتیاز گودریدز: ۳.۹ از ۵
پائولو کوئیلو کتابهای محبوب زیادی در کارنامهاش دارد و کیمیاگر همواره در رأس این فهرست میدرخشد. کیمیاگر در سال ۱۹۸۸ منتشر شد و تا به امروز تبدیل به اثر کلاسیک مدرن شده که فلسفه و ماجراجویی را در افسانهای عمیق باهم ترکیب کرده و در عین حال زبانی روان و ساده دارد. ماجرای سانتیاگو، چوپان جوان اهل اندلس است، که رویای کشف گنجی پنهان در نزدیکی اهرام مصر در سر دارد. سانتیاگو برای تحقق رویایش سفری را در دل صحرا آغاز میکند و در حین ماجراجویی با آموزگارها و چالشهایی مواجه میشود. هر درسی در این سفر به او راجعبه معنای ترس و سرنوشت و حتی اهمیت دنبال کردن رویای شخصی، که منجر به یافتن مسیر منحصربهفرد برای هر شخصی میشود، را یاد میگیرد.
سبک کوئیلو ساده و جذاب است زیرا با زبانی روان پیامهای عمیقی را در بستر متن جا میدهد که برای خوانندههای متعددی در سرتاسر جهان مهم شده. او از اهمیت گوش دادن به ندای قلب میگوید، از ارزش پشتکار صحبت میکند و راجعبه چالشهایی که سر راه رویاپردازها قرار میگیرد هشدار میدهد. کیمیاگر از جمله کتابهای الهامبخش است زیرا با ترکیب عناصر عرفانی با درسهای دنیای بیرون، خوانندهها دعوت میکند تا دربارهی هدفهایشان و موانع سر راه، چه بیرون و چه درونی، تفکر کنند. با اینکه داستانی نسبتاً کوتاه محسوب میشود اما به یکی از محبوبترین آثار دنیا تبدیل شده و میلیونها خواننده در جهان پیدا کرده.
صحرا را میبینی… که لبریز از زندگی است و آسمان پر از ستاره است، اگر جنگجویان را میبینی که میجنگند، همه و همه معرف یک چیزند، و آن اینکه پدیدهای خاص درصدد توجیه وضع عینی انسان است، انسانی که میاندیشد کی و چگونه از زندگی بهره گیرد، اگر حال را از دست بدهد بازنده است، ولی اگر در حال زندگی کند میفهمد که زندگی یک کاروان شادی است، یک جشن و پایکوبی است، یک سرور همیشگی است. میفهمد که انسان تنها در لحظه است که زندگی میکند و خود را زنده میبیند.
۶ـ «مرگ ایوان ایلیچ» اثر «لئو تولستوی» (The Death of Ivan Ilyich)
- سال انتشار: ۱۸۸۶
- امتیاز گودریدز: ۴.۱ از ۵
مرگ ایوان ایلیچ، اثر شاهکار تولستوی، تأمل عمیقی دربارهی مفهوم فناپذیری و اخلاق و همچنین بیمعنا و کمرنگ شدن قراردادهای اجتماعی در هنگام فاجعه است. در ابتدای روایت با اعلام قریبالوقوع بودن مرگ ایوان ایلیچ با این شخصیت آشنا میشویم، زندگیاش را برایمان مرور میکند و تصویری تکاندهنده از مردی را ترسیم میکند که در ظاهر همواره طبق عرف جامعه زندگی کرده اما در درون با پوچی و سرگشتگی کلنجار میرود. ایوان ایلیچ قاضی موفقی بوده که عمری را صرف مقام و ثروت کرده تا احترام دیگران را کسب کند. اما با خبر بیماری لاعلاج مجبور میشود با حقیقت مرگ مواجه شود، حقیقتی که عمری به آن فکر هم نکرده. با نزدیکتر شدن به مرز مرگ همهچیز را زیر سوال میبرد؛ مجبور میشود ارزش کارهایی که عمرش را صرف آن کرده، روابطش با دیگران و معنای وجود خود را بررسی کند. این کتاب بیپروا از ترس همگانی از مرگ صحبت میکند. رنج ایوان ایلیچ منجر به تلنگر معنوی میشود، متوجه میشود ارتباط عمیق با دیگران بیشتر تأیید اجتماعی عدهی کثیر اهمیت دارد، نشان میدهد در تاریکی بارقهای از احتمال رستگاری وجود دارد. یکی از کتابهای الهامبخش است که برخلاف آنچه از اسمش برمیآید، تنها راجعبه یک مرد نیست بلکه شرایط بشر را مورد بررسی قرار میدهد و از خوانندهها میخواهند پیش از آنکه دیر شود، با هدف ارزشمند و با اصالت زندگی کنند.
از جا میجست و خود را تکان میداد. میخواست مقاومت کند، اما میدانست که مقاومت ممکن نیست. و با چشمانی، که با وجود خستگی نمیتوانست به آنچه در پیشرویش بود نگاه نکند، به پشتی کاناپه دوخته و منتظر میماند، در انتظار پایان این سقوط مهیب، در انتظار ضربه و تلاشی، و با خود میگفت: «مقاومت ممکن نیست. اما ای کاش میفهمیدم اینها برای چیست؟ اگر نمیشود فهمید. اگر میشد گفت که در زندگی به راهی نابایست رفتهام مشکل قابل توضیح میبود.»
۷ـ «فکر کردن بیدرنگ و بادرنگ» اثر «دانیل کاهنمن» (Thinking, Fast and Slow)
- سال انتشار: ۲۰۱۱
- امتیاز گودریدز: ۴.۲ از ۵
دانیل کاهنمن، برندهی جایزهی نوبل اقتصاد سال ۲۰۰۲، کاوشی پیشگامانه دربارهی نحوهی تصمیمگیری انسانها و خطاهای شناختی ارائه داده. فکر کردن بیدرنگ و بادرنگ این نظریه را ارائه میکند که تفکر انسان از دو سیستم رد میشود؛ سیستم اول سریع و شهودی و احساسی است و سیستم دوم کندتر و منطقی عمل میکند. کاهنمن نحوهی تعامل این دو سیستم را هم باز کرده که سیستم اول منجر به قضاوتهای سریع میشود و سیستم دوم برای انجام استدلالهای پیچیده وارد کار میشود. این اثر همچنین به انحرافات شناختی هم پرداخته و مثلاً از اثر لنگر، که انحراف مرتبط با تأیید است، صحبت کرده و از خطاهایی گفته که منطق ما را دچار چالش میکنند. کاهنمن از حاصل دههها تحقیق در اقتصاد رفتاری و روانشناسی استفاده کرده تا نشان دهد که چگونه تفکرات غیرمنطقی، حتی در پیشپاافتادهترین تصمیمات ما، ریشه دوانده. چه در بازارهای مالی، چه در تشخیص پزشکها و چه در تصمیمگیریهای شخصی، دوست داریم تصور کنیم درک مناسبی از جهان داریم و تصادفیبودن تصمیمها را دستکم بگیریم. فکر کردن بیدرنگ و بادرنگ در میان کتابهای الهامبخش قرار گرفته زیرا ایدههای پیچیده را برای تمامی خوانندهها ملموس کرده، آن را از متن آکادمیک خشک دور کرده تا ابزاری قدرتمند برای هر خوانندهای باشد که میخواهد به میانبرهای ذهنی و مشکلات احتمالی در شهود را بشناسد.
۸ـ «انسان در جستجوی معنا» اثر «ویکتور فرانکل» (Man’s Search for Meaning)
- سال انتشار: ۱۹۴۶
- امتیاز گودریدز: ۴.۴ از ۵
انسان در جستجوی معنا هم کتاب خاطرات و هم تأملی عمیق و روانشناسی دربارهی انعطافپذیری سرشت انسانهاست. ویکتور فرانکل، روانپزشک و بازماندهی هولوکاست، تجربیات دلخراش خود را از دورانی که در اردوگاه کار اجباری نازیها بوده بازگو میکند؛ او در اردوگاههای مختلف تکتک اعضای خانوادهاش را از دست داد و رنج غیرقابل تصوری را متحمل شد. اما جای اینکه در سیاهچال وحشت گیر کند، به تحقیقات هدفمند رو آورد و واکنش روانی زندانیها را بررسی کرد. در نهایت به این نتیجه رسید که حتی در بدترین و تاریکترین لحظات، افراد آزادی انتخاب نگرش و رفتار و واکنش خود را نسبت به موقعیت و دیگران حفظ میکنند. اینجا بود که فرانکل لوگوتراپی را معرفی کرد، که رویکردی درمانی است که استدلال میکند معنای اصلی زندگی لذت نیست بلکه یافتن معناست. فرانکل نشان میدهد افرادی که موفق شوند معنایی پیدا کنند، چه در روابطشان یا در کار یا اهداف معنوی، در مقابل رنج انعطاف و در عین حال، مقاومت بیشتری نشان میدهند. این کتاب از جمله کتابهای الهامبخش است زیرا نشان میدهد حتی در رنج هم زندگی میتواند هدفی داشته باشد.
فلسفهی کنونی بهداشت روان بر این اساس استوار شده است که مردم باید شادمان باشند و اندوه و غم یکی از نشانههای ناسازگاری و عدم هماهنگی با زندگی است. شاید این شیوهی تفکر و نظام ارزشها باید خود را در برابر کسانی که درد و رنجی اجتنابناپذیر دارند مسئول بداند. زیرا این روش تفکر سبب میشود که انسانهای دردمند و اندوهگین به خاطر اینکه شاد نیستند، روزبهروز اندوهگینتر شوند.
۹ـ «بخشنده» اثر «لوییس اوری» (The Giver)
- سال انتشار: ۱۹۹۳
- امتیاز گودریدز: ۴.۱ از ۵
بخشنده داستانی در ژانر علمیـتخیلی و آرمانشهری است که جامعهای در ظاهر منظم و عاری از درد، درگیری و فردیت را نشان میدهد. جوناس، پسر دوازده سالهای است، که برای تبدیل شدن به گیرندهی بعدی حافظه انتخاب شده؛ گیرندهی حافظه فردی است که خاطرات و سرگذشت جامعهاش را دریافت میکند، کسی که باید تاریخ دردناک و زیبای همه را برای خودش نگه دارد. جوناس تحت آموزش گیرندهی فعلی حافظه قرار میگیرد و به حقیقت تکاندهندهای که موجب شده جامعه انسانی چنین بدون تغییر و درگیری بماند را کشف میکند، آنچه موجب شده احساسات، آزادی و دانش از جامعه محو شوند. جوناس که سرگذشتهایی از درد، عشق، رنگ و فردیت را مرور میکند، سازوکار یکسانسازی همگانی را زیر سوال میبرد. برایش سوال میشود درست است که جامعه برای اجتناب از درد در عوض احساسات و قدرت انتخاب خود را فدا کند.
یکی از کتابهای الهامبخش و تأملبرانگیز که برای هر سنی مناسب است. روایت به اهمیت حافظه، اهمیت فردیت و مسئولیتهای اجتماعی میپردازد و کاوشی خواندنی از تجربهی انسانی و بهای دور شدن از درد است.
از فاصلهای دور صدای خفهی گلولههای توپ به گوش میرسید. جوناس چندین ساعت در میان آن تعفن افتاده بود و درد میکشید، او آنجا، صدای مردن انسانها و حیوانها را شنید و معنای جنگ را فهمید. سرانجام وقتی احساس کرد که دیگر تحملی برایش باقی نمانده و ممکن است او هم بمیرد، چشمهایش را باز کرد.
۱۰ـ «آخرین سخنرانی» اثر «رندی پاش» (The Last Lecture)
- سال انتشار: ۲۰۰۸
- امتیاز گودریدز: ۴.۳ از ۵
آخرین سخنرانی هم مثل انسان در جستجوی معنا، ترکیبی از خاطرات و توصیههایی دربارهی معنای زندگی است که به قلم رندی پاش، استاد علوم کامپیوتر، در زمانی نوشته شد که مشخص شد سرطان دارد. در این کتاب سخنرانی پاش آمده که با عنوان «واقعاً به رویاهای دوران کودکی دست یابید» همهگیر و معروف شد؛ تأملات پاش دربارهی بهترین زندگی ممکن، دستیابی به رویاها و میراثی که به جا میگذاریم است. پاش با شوخطبعی، صداقت و خوشبینی به مسئلهی مرگ نگاه میکند و درسهای عملی ارائه میدهد برای غلبه بر موانع، پرورش خلاقیت و اهمیت دادن به روابط. از کتابهای الهامبخش و جذابی که در هر فصل خاطرات شخصیاش را آورده، از دوران کودکی تا دوران بزرگسالی و زندگی خانوادگی و حرفهاش، تا از اهمیت چنگ زدن به فرصتها و داشتن چشمانداز روشن بگوید. آخرین سخنرانی کتابی تلخ از آب درنیامده بلکه اثری است دربارهی زیباییهای زندگی و رویاها.
۱۱ـ «سهشنبههای با موری» اثر «میچ البوم» (Tuesdays with Morrie)
- سال انتشار: ۱۹۹۷
- امتیاز گودریدز: ۴.۲ از ۵
سهشنبهها با موری خاطرات دیدارهای هفتگی میچ البوم با استاد جامعهشناسی سابقش، موری شوارتز، است. موری با ایاسال، که بیماری پیشروندهی مربوط به سیستم عصبی است، کلنجار میرود و وضعیتش رو به وخامت است. هر سهشنبه به جلساتی دربارهی حقایق مهم زندگی تبدیل میشود و از موضوعات مثل عشق و بخشش تا پیری و مرگ را پیش میکشند. خرد درخشان موری با لحنی گرم و شوخطبع همراه میشود و افکارش با ذهنیت البوم زاویههای شدیدی دارد. البوم با این گفتگوهای هفتگی با ارزشهای ازدسترفتهی دوران مدرن ارتباط مجدد برقرار میکند و معنای عمیقتری در بطن ارتباطات و آسیبپذیریهای انسانی پیدا میکند.
سهشنبههای با موری یکی از کتابهای الهامبخش دنیاست که دربارهی آنچه حقیقتاً مهم است، نه ثروت و نه موقعیت، بلکه عشق و شفقت و زندگی هدفمند صحبت میکند. این کتاب اثری آرامشبخش، منحصربهفرد و خواندنی در دنیایی مملو از هرجومرج است.
فرهنگ ما آنطور نیست که در مردم حس خوشبختی ایجاد کند. باید به اندازهی کافی قوی باشی که اگه تشخیص دادی فرهنگ به وظایفش عمل نمیکند، از آن حمایت نکنی و خودت یک فرهنگ ایجاد کنی.
۱۲ـ «آن هنگام که نفس هوا میشود» اثر «پال کالانیتی» (When Breath Becomes Air)
- سال انتشار: ۲۰۱۶
- امتیاز گودریدز: ۴.۴ از ۵
آن هنگام که نفس هوا میشود پس از مرگ نویسندهاش به چاپ رسید؛ خاطرات پال کالانیتی، جراح مغز و اعصاب، که در اواسط سی سالگی متوجه میشود به سرطان ریه مبتلا شده. کالانیتی از وقتی متوجه سرطانش شد تا زمانی که توانش را داشت، این کتاب را نوشت. با نثری شاعرانه به تلاقی میان زندگی، مرگ و معنای آنها پرداخت و تغییر خود را از پزشکی جاهطلب به بیماری آسیبپذیر نشان میدهد. کالانیتی میان هویت حرفهاش و سایهی مرگ سرگردان شده و با پرسشهای عمیق وجودی کلنجار میرود. او میخواهد بداند زندگی در مواجهه با مرگ معنادار میشود یا نه. میخواهد بفهمد زمانی که آیندهای در کار نیست، چگونه باید هدفمند باقی بمانیم. تأملات کالانیتی با علم، فلسفه و ناتوانی روبهرشد ترکیب میشود و اثری مهم دربارهی زندگی و مرگ را ارائه میدهد. همچنین بخش پایانی کتاب، که به قلم همسرش است، ادای احترامی تلخ به اهمیت عشق، مقاومت و ارزش زندگی است.
اما یک چیز را فهمیده بودم. که در آثار بقراط، ابنمیمون یا اوسلر پیدا نمیشد: وظیفهی پزشک این نیست که مرگ را به تأخیر بیندازد یا بیماران را به زندگی سابقشان برگرداند. بلکه ما باید بیمار و خانوادهاش را که زندگیشان از هم پاشیده است، در آغوش بگیریم و کاری کنیم تا آنها بتوانند دوباره بلند شوند و بایستند، و به زندگی خودشان معنا بدهند.
۱۳ـ «کتابخانهی نیمهشب» اثر «مت هیگ» (The Midnight Library)
- سال انتشار: ۲۰۲۰
- امتیاز گودریدز: ۴ از ۵
کتابخانهی نیمهشب، این اثر محبوب و جذاب، دربارهی پشیمانی، راههای نرفته و احتمالات بیانتهاست که در طول زندگیمان میتوانیم تجربه کنیم. نورا سید بعد از خودکشی، خودش را در کتابخانهای عجیب و غریب میبیند که در دنیای میان مرگ و زندگی قرار دارد. هر کتابی که در قفسههای این کتابخانه است، نسخهای متفاوت از زندگیاش را نشانش میدهد، با انتخابهای متفاوت میتوانسته یکی دیگر از این زندگیها را تجربه کند. نورا حسرتهای خودش را دوباره مرور میکند و درک میکند حتی کوچکترین تصمیمها در زمان طنینانداز میشود و تغییر ایجاد میکنند.
مت هیگ در یکی از کتابها الهامبخش با ترکیب داستان فانتزی با بینشی روانشناختی، داستانی امیدوارکننده دربارهی مقاومت، زیبایی و پذیرش خود حقیقی را ارائه داده؛ نشان داده هیچ زندگیای کامل و بیعیب و نقص نیست اما حتی در معمولیترین لحظات میتوان امید را از دل ناامیدی بیرون کشید.
ـگفت: «بین مرگ و زندگی یه کتابخونهست. توی اون کتابخونه هم قفسههای کتاب تا ابد ادامه دارن. هر کتاب شانس امتحان کردن یکی از زندگیهایی رو بهت میده که میتونستی تجربهشون کنی. تا ببینی اگه انتخاب دیگهای کرده بودی، چی میشد… اگه شانس این رو داشتی که حسرتهات رو از بین ببری، کاری متفاوت از اونچه کرده، انجام میدادی؟»
منبع: دیجیکالا مگ