۱۵ فیلم برتر ژان رنو؛ هنرمندی بی‌حد و مرز (پرتره‌ی یک بازیگر)

۱۰ دی ۱۴۰۲ زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۳۶ دقیقه
فیلم‌های ژان رنو

از فیلم «لئون: حرفه‌ای» (۱۹۹۴) که مقدمه‌ی ورود بسیاری از فیلم‌بازان غیرفرانسوی به دنیای آثار فیلم‌های ژان رنو بود، تا امروز که کارنامه‌ی کاری این بازیگر مملو از فیلم‌های کمدی، درام و اکشن‌های درخشانی است که طرفداران در سرتاسر جهان برای دیدنشان صف می‌کشند، به نظر می‌رسد که اکنون زمان مناسبی باشد تا نگاهی به بهترین آثار این هنرمند محبوب بیندازیم.

خوان مورنو رارا خیمنز -یا ژان رنو- از پدر و مادر اسپانیایی به دنیا آمده و در کازابلانکا در مراکش بزرگ شد؛ جایی که در آنجا زبان‌های اسپانیایی، عربی و فرانسوی را آموخت. مدتی بعد خانواده‌ی رنو برای فرار از دیکتاتوری اسپانیا به شمال افریقا مهاجرت کردند. پس از این خوان برای دنبال کردن حرفه‌ی بازیگری به فرانسه نقل مکان کرد و همین موقع‌ها بود که او نام خود را به ژان رنو تغییر داد.

ژان رنو در آغاز به خاطر ظاهر و جثه‌اش برای بازی در نقش شخصیت‌های سنگین و گردن کلفت در فیلم‌ها انتخاب می‌شد؛ اما به تدریج مسیر نقش‌هایش به سمت کمدی‌های رمانتیک و اکشن‌های پر زد و خورد سوق پیدا کرد. از مهم‌ترین کارگردانانی که رنو را به عرصه‌ی بزرگتر معرفی کرد، کارگردان فرانسوی لوک بسون است که به خاطر استایل خاص کارگردانی‌اش به عنوان یکی از تحسین‌شده‌ترین مؤلفان سینمای اروپا شناخته می‌شود. با اطمینان می‌توان گفت که بهترین فیلم‌های ژان رنو حاصل همکاری او با همین کارگردان است؛ از «نیکیتا» گرفته تا «لئون: حرفه‌ای»، فیلمی که رنو را به اوج قله‌ی شهرت خود رساند. از آن زمان تاکنون این بازیگر بی‌حد و مرز توانسته در فیلم‌های انگلیسی، فرانسوی، ایتالیایی، اسپانیایی و حتی ژاپنی ایفای نقش کند که نشان‌دهنده‌ی پالت رنگارنگ کارنامه‌ی اوست.

۱۵. ساکت باش! (Tais-toi!)

فیلم ساکت باش

  • سال اکران: ۲۰۰۳
  • کارگردان: فرانسیس وبر
  • بازیگران: ژرار دوپاردیو، ژان رنو، ریشار بری، لئونور وارلا، آندری دوسولیه
  • امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۷.۱ از ۱۰
  • امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۸۰ از ۱۰۰

روبی (ژان رنو) که درگیر ماجراهای خطرناکی شده به خاطر قتل و سرقت بیست میلیون دلار به زندان می‌افتد. پس از این روبی روزه‌ی سکوت می‌گیرد و حاضر نمی‌شود با هیچکس حرف بزند. رئیس پلیس ایده‌ی نابی به ذهنش می‌رسد؛ شاید اگر او را با یک وراج احمق به تمام معنا در یک اتاق بیندازیم بالاخره روبی مجبور شود دهان باز کند و این احمق کسی نیست جز کوئنتین (ژرار دوپاردیو). با دوستی این دو نفر و فرار آن‌ها از زندان، نقشه‌ی رئیس پلیس نقش بر آب می‌شود. با اینکه روبی تحمل وراجی‌های کوئنتین را ندارد اما باز هم پیوند غیرمنتظره‌ای بین این دو دوست برقرار می‌شود که تبهکار ما را به کوئنتین ساده‌لوح وابسته می‌کند. از اینجا دوستی کاملا احمقانه اما دوست‌داشتنی روبی و کوئنتین آغاز می‌شود که حاصلش یکی از خنده‌دارترین فیلم‌های ژان رنو و به طور کلی یکی از مفرح‌ترین فیلم‌های فرانسوی است.

فرانسیس وبر به خاطر توانایی خاص خود در ساخت فیلم‌های به شدت سرگرم‌کننده شهره است. بیشتر فیلم‌های او اغلب از یک فرمول ثابت پیروی می‌کنند؛ یعنی دو کاراکتر اصلی داریم که در حالت عادی هیچ ربطی به هم ندارند و هرگز راهشان به هم نمی‌خورد، اما شرایط پیچیده‌ای باعث می‌شود این دو نفر مجبور به همکاری با هم شوند. بعد از آن، یک سری درگیری‌ها و چالش‌های اجتناب‌ناپذیر را به فرمول اضافه کنید که در نهایت به مشاجره بین این دو شخصیت می‌انجامد. وبر این ساختار را در فیلمی مثل «بز» (La Chèvre) هم پیاده کرده که با بازی پیر ریچارد و ژرار دوپاردیو در سال ۱۹۸۱ میلادی به سینماها آمد. نکته‌ی جالب اینکه ژرار دوپاردیو که در «بز» نقش یک شخصیت بزن بهادر و سرسخت را بازی می‌کرد، در فیلم «ساکت باش!» نقش مخالف آن، یعنی یک کاراکتر احمق اما مهربان را دریافت کرده است.

به جز دوپاردیو، باید گفت که بازیگری ژان رنو در این فیلم آن قدر خوب است که مهم نیست فرانسیس وبر چقدر تلاش می‌کند تا رنو را بامزه و مضحک جلوه دهد، باز هم رنو جوک‌های سطحی و طنزهای عامه‌پسند فیلمنامه‌ی وبر را به گونه‌ای اجرا می‌کند که نه تنها بیننده را حسابی می‌خندانند، بلکه یک نمونه‌ی عالی از بازیگری سطح بالاست که نظیرش را در فیلم‌های این سبکی پیدا نمی‌کنید؛ البته مگر در سایر فیلم‌های کمدی ژان رنو که اصلا نگران نباشید، در ادامه به سراغ آن‌ها هم خواهیم رفت.

«ساکت باش!» که تحت عنوان «روبی و کوئنتین» هم شناخته می‌شود، فیلمی است مملو از موقعیت‌های کمیک با طنز خاص فرانسوی و شخصیت‌هایی ساده‌لوح که صرف کارگردانی وبر و ترکیب مثال‌زدنی رنو و دوپاردیو تضمین می‌کند قرار است یک فیلم مفرح و سرگرم‌کننده ببینید.

۱۴. آشپز (Le Chef)

سرآشپز از فیلم‌های کمدی ژان رنو

  • سال اکران: ۲۰۱۲
  • کارگردان: دنیل کوهن
  • بازیگران: ژان رنو، مایکل یون، سالومه استونا، ژولین بواسلیه، عیسی دومبیا
  • امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۶.۶ از ۱۰
  • امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۴۹ از ۱۰۰

«آشپز»‌یک کمدی ساده، خوش‌ساخت و واقعا خنده‌دار است که جریان آن ریتم خوبی دارد و شخصیت‌هایش از نقش اصلی تا بازیگران مکمل همه به بهترین شکل از آب درآمده‌اند. دوگانه‌ی ژان رنو و مایکل یون یکی از بهترین ویژگی‌های فیلم است که می‌تواند دست تنها شما را تا آخر فیلم مجذوب داستان نگه دارد. البته نباید توقع داستانی پیچیده یا فیلمی با لایه‌های عمیق از «آشپز» داشته باشید. ژان رنو کاراکتر جدی و سختگیر فیلم است و یون شخصیت مثبت و بامزه که مدام با هم در تقابل‌اند.

این فیلم درباره‌ی سرآشپزی است که باید از همه چیز خود مایه بگذارد تا بتواند بتواند رئیسش را از بستن رستورانش منصرف کند. سرآشپز یک رستوران سه ستاره است و برنامه‌ی آشپزی مخصوص خودش را هم دارد اما به نظر می‌رسد که نمی‌تواند پسر رئیسش را راضی کند که می‌خواهد رستوران او را از هر طریقی ببندد؛ حتی اگر به این قیمت از دست رفتن ستاره‌های رستوران رنو باشد. حالا این سرآشپز (ژان رنو) دنبال راهی می‌گردد تا سبک آشپزی خود را دوباره از نو بسازد و به همین منظور، آشپز جوانی را استخدام می‌کند تا در این مسیر کمک حالش باشد.

بازی ژان رنو در این فیلم شگفت انگیز است و نشان می‌دهد او برای فیلم‌های کمدی همان قدر مایه می‌گذارد که برای فیلم‌های جدی و درام. علاوه بر این، رابطه‌ی بین این دو نفر و چالش‌هایی که میان آن‌ها ایجاد می‌شود صحنه‌های خنده‌داری ایجاد می‌کنند که باعث می‌شود «آشپز» به یک فیلم خانوادگی عالی تبدیل شود. مخصوصا اگر طرفدار فیلم‌های درباره‌ی غذا و آشپزی باشید نمی‌توانید این فیلم ژان رنو را از دست بدهید.

۱۳. گودزیلا (Godzilla)

فیلم گودزیلا با بازی ژان رنو

  • سال اکران: ۱۹۹۸
  • کارگردان: رولاند امریش
  • بازیگران: متیو برودریک، ماریا پیتلو، ژان رنو، هانک آزاریا
  • امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۵.۴ از ۱۰
  • امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۲۰ از ۱۰۰

یکی از کشتی‌های باری ژاپنی مورد حمله‌ی موجود عجیب و غریبی قرار می‌گیرد که اول فرانسوی‌ها و بعد امریکایی‌ها درمی‌یابند منشأ آن دایناسوری است که احتمالا از تشعشات حاصل از آزمایشات هسته‌ای در فرانسه به وجود آمده است. متخصص تشعشعات بیولوژیکی، دکتر نیک تاتوپولوس (متیو برودریک) به صحنه فراخوانده می‌شود تا روی این موجود تحقیقات گسترده‌ای به عمل بیاورد. در همین موقع‌هاست که سر و کله‌ی این دایناسور در حوالی نیویورک آفتابی می‌شود. حالا یک گروه ویژه با ریاست یک مرد مرموز (ژان رنو) به صحنه وارد می‌شود که به نظر می‌رسد تنها کسی است که می‌داند چطور باید از پس این هیولای ناشناخته برآید.

بسیاری از منتقدان و مخاطبان «گودزیلا» زمانی که برای اولین بار در سال ۱۹۹۸ میلادی اکران شد حسابی از آن انتقاد کردند و نمره‌های ضعیفی به این فیلم دادند. اما امروزه اگر برگردیم و نگاهی دوباره به «گودزیلا» به کارگردانی رولاند امریش داشته باشیم می‌بینیم که این فیلم واقعا مستحق این حد از تنفر و انتقادات نبوده است.

یکی از مهم‌ترین دلایلی که این فیلم مورد هجمه‌ی منتقدان قرار گرفت، این بود که طرفداران «گودزیلا» پیش از این تنها فیلم‌های ژاپنی شرکت توهو را دیده بودند که در آن اغلب یک هیولای دیگر وجود دارد که در مقابل گودزیلا قرار می‌گیرد و مبارزه‌ی واقعی بین این دو است. اما این ارائه‌ی نو از «گودزیلا» در فیلم امریش بی‌سابقه بود که طبیعی است که خیلی به مذاق هواداران پروپاقرص این هیولای رادیواکتیوی ژاپنی خوش نیاید. فیلم امریش یک فیلم گودزیلای پرهزینه با صحنه‌های اکشن عالی و دیالوگ‌های قوی است که رویکرد کاملا متفاوتی به سبک ژاپنی اتخاذ می‌کند. همچنین جلوه‌های ویژه در این فیلم برای زمان خودش خیلی قوی است که کاملا با سیستم عروسک‌بازی فیلم‌های ژاپنی تفاوت دارد و حتی می‌توانم بگویم آنقدر خوب است که به سختی می‌توانید تشخیص دهید کجای فیلم CGI است و کجایش جلوه‌های ویژه‌‌ی ماکتی و مکانیکی.

جدا از داستان و کارگردانی آن، نمی‌توانیم از بازیگری ژان رنو حرف نزنیم که به نظر می رسد تنها کسی است که نقش خود در «گودزیلا» را جدی گرفته. از میان فیلم‌های اکشن ژان رنو، متأسفانه این فیلم جز رنو بازیگران توانمند دیگری ندارد؛ متیو برودریک یک اجرای بی‌رنگ و بی‌انگیزه ارائه می‌دهد و شخصیت‌های مکمل نیز آنقدر خوب نیستند که بتوانند توجه مخاطب را به خود جلب کنند، ماریا پیتیلو همان بازی‌های تکراری همیشگی را بازیافت کرده و دوباره و دوباره در صحنه‌های مختلف اجرا می‌کند؛ در مقابل ژان رنو مثل همیشه یک اجرای بی‌عیب و نقص ارائه می‌دهد و بار سنگینی از محتوای فیلم را به تنهایی به دوش می‌کشد.

فیگور مدل گودزیلا کد 1000000

۱۲. معجون زمان (Les Visiteurs)؛ از فیلم‌های ژان رنو در ژانر کمدی

فیلم معجون زمان با بازی ژان رنو

  • سال اکران: ۱۹۹۳
  • کارگردان: ژان مری پواره
  • بازیگران: ژان رنو، والری لمرسیر، مری ان شزل، کریستین کلاویه
  • امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۵.۴ از ۱۰
  • امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۳۱ از ۱۰۰

«معجون زمان» یا «ملاقات کنندگان» یک فیلم کمدی به کارگردانی ژان موری پواره است که اگر اندکی فرانسوی بدانید به سرعت به فیلم کمدی مورد علاقه‌تان تبدیل می‌شود. قول می‌دهم این فیلم به سرعت کلیشه‌های شما درباره‌ی خشک و بی‌مزه بودن فرانسوی‌ها را بشکند.

ماجرای فیلم اینطور آغاز می‌شود: سال ۱۱۲۳ میلادی است اما یک شوالیه و خدمتکارش به صورت کاملا اتفاقی به سال ۱۹۹۲ میلادی فرستاده می‌شوند. حالا این آدم‌های عجیب و غریب با سر و شکل قرون وسطایی خود وسط شلوغی‌های دنیای مدرن افتاده‌اند و طنز داستان از اینجا شروع می‌شود. شخصیت ژان رنو در این فیلم گادفروی دو پاپینکورت است و کریستین کلاویه نقش خدمتکار او را بازی می‌کند.

«معجون زمان» جوک‌های عالی دارند که متأسفانه بسیاری اوقات نمی‌توانند از تیغ ترجمه عبور کنند و همین موضوع باعث شده در دید مخاطب بین‌المللی آنقدرها محبوب نباشد. بازسازی هالیوودی آن نیز آن قدر افتضاح بود که سایه‌ی شومی بر فیلم اصلی می‌اندازد. این‌ها شاید مهم‌ترین دلایل پایین بودن امتیازات و نمره‌های این فیلم باشد. با این وجود، می‌توانم بگویم اگر امریکایی‌ها «بازگشت به آینده» دارند، فرانسوی‌ها «معجون زمان» دارند و این یکی به همان اندازه‌ی دیگری خوب است! خیلی کم پیش می‌آید که یک فیلم کمدی طنزها و جوک‌های عالی داشته باشد و همزمان ایده‌های ناب و عمیقی مطرح کند که مجموع آن می‌شود یک فیلم سینمایی به یادماندنی. فیلم پواره ترکیب نابغه‌ای است از کمدی همراه با نقد اجتماعی که نمایی کامل از آنچه فرانسه بوده و آنچه فرانسه هست نشان می‌دهد و هیچ لحظه یا دیالوگ تکراری، کلیشه‌ای یا اضافه ندارد، پایان‌بندی قدرتمند آن نیز تأثیر طولانی مدتی بر بیننده می‌گذارد.

بازی ژان رنو فوق‌العاده است و تضاد آن در برابر کلاویه یک زوج کمدی فراموش نشدنی ساخته که توجه صددرصدی بیننده را طلب می‌کند. رنو در این فیلم در قالب شخصیت یک شوالیه‌ی کاملا جدی ظاهر می‌شود که اجرای بی‌نقصش قدرت آن را دارد که تماشاگر را حتی برای یک لحظه هم که شده به دنیای قدیم برگرداند. کاراکترهای رنو و کلاویه در موقعیت‌های غیرممکنی قرار می‌گیرند که لحظه‌های ناب مسخره و به شدت طنزی ایجاد می‌کند که بهترین ویژگی «معجون زمان» است. اگر دنبال قهقه‌های بلند هستید پیشنهاد می‌کنم این فیلم را حتما با خانواده‌ی خود ببینید؛ چرا که شاید حتی مادرتان بیشتر از خودتان از این فیلم خوشش بیاد!

۱۱. امپراتوری گرگ‌ها (L’Empire des Loups)

فیلم امپراتوری گرگ‌ها

  • سال اکران: ۲۰۰۵
  • کارگردان: کریس ناهون
  • بازیگران: ژان رنو، لائورا مورانته، ورنون دوبتچف، آرلی خوبر، ونسان گراس
  • امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۵.۸ از ۱۰
  • امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۴۹ از ۱۰۰

هر فیلم دیگری که از ژان رنو می‌بینم بیش از پیش مسحور توانایی‌های بازیگری این هنرمند بدون مرز می‌شوم. او قدرت آن را دارد که به سرعت بین شخصیت‌های قهرمان و آدم بد داستان جابه‌جا شود و این فیلم یک نمونه‌ی عالی از این موضوع است. راستش را بخواهید حتی بعد از دیدن فیلم هم نمی‌توانم بگویم بالاخره رنو طرف شر بود یا خیر. بازیگران نقش مکمل «امپراتوری گرگ‌ها» نیز شایسته‌ی تقدیر و ستایش هستند و توانستند به خوبی در کنار رنو، این غول بازیگری ایفای نقش کنند؛ چیزی که معمولا در فیلم‌های اکشن به ندرت اتفاق می‌افتد و اغلب مرد یا زن نقش اصلی داستان است که کل بار فیلم را به دوش می‌کشد.

ژان رنو در «امپراتوری گرگ‌ها» نقش یک کارآگاه بازنشسته به نام ژان لوئی شیفر را بازی می‌کند که برای حل پرونده‌ی پیچیده‌ای دوباره به صحنه فراخوانده می‌شود. ماجرا مربوط به قتل‌های زنجیره‌ای یک سری از زنان مهاجر ترک است که به نظر می‌رسد با گروه تروریستی به نام «گرگ‌های خاکستری» ارتباط داشته‌اند. در این میان، زنی به اسم آنا هیمس (آرلی خوبر) وارد داستان می‌شود که دچار فراموشی شده اما گذشته‌ی او به طرز پیچیده‌ای با پرونده‌ی این قتل‌ها ارتباط پیدا می‌کند.

«امپراتوری گرگ‌ها» به اندازه‌ی فیلم‌های امریکایی مملو از صحنه‌های اکشن معرکه نیست اما داستان آن منسجم و جذاب است که پیچش‌هایش حسابی درگیرتان می‌کند. این فیلم در آغاز مثل فیلم‌های عادی پلیسی آغاز می‌شود که ممکن است فکر کنید با یک فیلم کلیشه‌ای دیگر طرف هستید؛ اما اگر کمی به آن فرصت دهید داستان بالا می‌گیرد و پیچیدگی‌هایی پیدا می‌کند که شاید حتی برخی از بینندگان اعتراض کنند بیش از حد گیج‌کننده است. برخی‌ها حتی تا جایی پیش می‌روند که می‌گویند «امپراتوری گرگ‌ها» آش شله‌قلمکاری است از فیلم‌های «هویت بورن»، «راه کارلیتو»، «سکوت بره‌ها»، «اسلحه مرگبار» و «از گرگ و میش تا سحر»! درست است که عناصر جنایی، علمی-تخیلی، اکشن، هیجانی و ترسناک همه با هم در «امپراتوری گرگ‌ها» کنار هم قرار گرفته‌اند، اما به نظر من همین است که این فیلم را به یک اثر سینمایی متفاوت تبدیل کرده که اگر طرفدار این بازیگر هستید باید حتما آن را در لیست فیلم‌های ژان رنو که می‌خواهید ببینید قرار دهید.

جاکلیدی طرح ژان رنو مدل S1475

۱۰. به خاطر روزانا (For Roseanna)

به خاطر روزانا از فیلم‌های ژان رنو

  • سال اکران: ۱۹۹۷
  • کارگردان: پل ویلند
  • بازیگران: ژان رنو، مرسدس روئل، مارک فرانکل، پالی والکر، لوئیجی دبیرتی
  • امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۷.۱ از ۱۰
  • امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۳۸ از ۱۰۰

«به خاطر روزانا» که به نام «قبر روزانا» نیز شناخته می‌شود، یک درام رمانتیک کمدی به کارگردانی پل ویلند است. این عاشقانه‌ی فوق ‌العاده داستان یک شوهر دوست‌داشتنی و عشق او به همسر در حال مرگش را نشان می‌دهد. این دو در یک روستای پرجمعیت زندگی می‌کنند که حالا دیگر تنها یک قبر خالی در گورستان آن باقی مانده است. چالش شخصیت اصلی ما در این است که هرطور شده این قبر را برای همسرش خالی نگه دارد. قبول دارم، فیلم ایده‌ی عجیبی دارد اما داستان آن به نحوی پیاده شده که یک کمدی مثال زدنی برایتان به تصویر می‌کشد.

این فیلم پر از اجراهای کاریزماتیک است اما ژان رنو با اختلاف گوی سبقت را از دیگران می‌رباید و اجرایی باورنکردنی از خود نشان می‌دهد که به تنهایی دلیل کافی برای دیدن «به خاطر روزانا»‌ است. رنو در این فیلم یک اجرای سطح بالا از خود به نمایش می‌گذارد که هم کمدی، هم داستان عاشقانه و هم لحظه‌های مسخره را با داستانی که در ذات خود تراژیک است در هم می‌آمیزد. مرسدس روئل نیز اجرایی صمیمی و باورپذیر ارائه می‌دهد که نمی‌توان به راحتی از آن گذر کرد. ترکیب این دو بازیگر، همراه با این داستان فوق‌العاده همان قدر که خنده‌ی شما را تضمین می‌کند می‌تواند اشکتان را هم دربیاورد.

برای داستانی که محوریت آن بر مرگ متمرکز شده، مارچلو (ژان رنو) تجسم سرزندگی است که در طول فیلم تلاش می‌کند همشهریانش را به هر طریق ممکن زنده نگه دارد تا آخرین قبر پر نشود. برای کسی که پیش از این ژان رنو را در فیلم‌های دیگری مثل «لئون»، «رونین» یا «مأموریت: غیرممکن» دیده است شاید باورش سخت باشد که ژان رنو در فیلم‌های کمدی و عاشقانه هم می‌تواند اینقدر درخشان عمل کند.

۹. رودخانه‌های سرخ (The Crimson Rivers)

فیلم رودخانه‌های سرخ

  • سال اکران: ۲۰۰۰
  • کارگردان: متیو کاسوویتس
  • بازیگران: ژان رنو، ونسان کسل، نادیه فارس، فرانسوا لوانتال، دومینیک ساندا
  • امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۶.۹ از ۱۰
  • امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۶۸ از ۱۰۰

ژان رنو به خاطر بازی در قالب شخصیت‌هایی قانون‌گریز مشهور شده است، اما در «رودخانه‌های سرخ» او یکی از آدم خوب‌هاست. رنو در این فیلم نقش یک پلیس برجسته به نام پیر نیمان را بازی می‌کند که تحقیقاتش درباره‌ی یک قتل وحشیانه او را به شهری دور می‌کشاند. از اینجا پای پلیس داستان ما به یک پرونده‌ی دیگر باز می‌شود که افسر جوانی به نام مکس کرکریان (ونسان کنسل) روی آن کار می‌کند. همکاری این دو نفر با هم به کشف رازهای سر به مهری درباره‌ی یک سری آدم ربایی‌ها، قتل‌ها و انتقام‌جویی‌ها می‌انجامد.

متیو کاسوویتس، نویسنده و کارگردان این فیلم داستانی عمیق با جزئیاتی غم‌انگیز به تصویر می‌کشد و برای به ثمر رساندن این تریلر پلیسی از گروهی از بازیگران توانمند بهره می‌گیرد که یکی از بهترین ویژگی‌های فیلم «رودخانه‌های سرخ» محسوب می‌شوند. ژان رنو و ونسان کسل یک بازی عالی و کاریزماتیک از خود ارائه می‌دهند که تا مدت‌ها در ذهنتان می‌ماند. میک لسال، منتقد سینمایی درباره‌ی همین موضوع اینطور گفته است: «برخی بازیگران به طور خودکار در هر صحنه‌ای که قرار بگیرند چشمان مخاطب را به سمت خود می‌کشانند و توجه همگان را به خود جلب می‌کنند. این فیلم [رودخانه‌های سرخ] مملو از ستاره‌های سینمایی است اما این رنو است که بیش از همه می‌درخشد.»

با وجود اینکه داستان فیلم بسیار درگیرکننده است، اما به نظر می‌رسد که بخش‌های مربوط به پرونده‌ی ونسان کسل کمی نسبت به ماجرای رنو ضعیف‌تر هستند؛ همین موضوع باعث می‌شود که گهگاهی آرزو کنید کاش فیلم پرونده‌ی کسل را زودتر ببندد و به شخصیت ژان رنو برگردد. همچنین حفره‌های داستانی نیز در این طرف داستان پیدا می‌شوند که شاید اگر کاراکترهای رنو و کسل زودتر با هم همکاری می‌کردند، فیلمنامه در دام آن‌ها نمی‌افتاد.

اتمسفر تاریک مناظر کوهستانی و قتل‌های وحشیانه‌ی این پرونده‌ها، رمز و راز یک تریلر عالی و همکاری کاریزماتیک این زوج کارآگاه که یک تیم فوق‌العاده را تشکیل می‌دهند، همه باعث می‌شود که بخواهید «رودخانه‌های سرخ» را ببینید؛ حتی اگر به اندازه‌ی اکثر فیلم‌های شبیه خودش یا سایر فیلم‌های ژان رنو که از امریکا بیرون می‌آیند منسجم و هیجان‌انگیز نباشد.

مگنت ژان رنو مدل S1318

۸. هتل رواندا (Hotel Rwanda)

فیلم هتل رواندا

  • سال اکران: ۲۰۰۴
  • کارگردان: تری جرج
  • بازیگران: دان چیدل، سوفی اوکوندو، واکین فینیکس، ژان رنو، نیک نولتی
  • امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۸.۱ از ۱۰
  • امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۹۱ از ۱۰۰

در سال ۱۹۹۴ میلادی یک نسل‌کشی عظیم از اقلیت‌های توتسی، هوتو و توا در کشور افریقایی رواندا اتفاق افتاد. رئیس هتل، پاول روسساباگینا (دان چیدل) توانست از ۱۲۶۸ نفر از کسانی که به هتل او پناه آورده بودند محافظت کند. ژان رنو در این فیلم در نقش شخصیتی به نام تیلنز ظاهر شده که می‌کوشد کمک‌های بیشتری برای روسساباگینا دست و پا کند. با اینکه نقش رنو در این «هتل رواندا» آن چنان برجسته نیست، اما این فیلم یکی از بهترین فیلم‌های ژانو رنو است که توانست سه نامزدی اسکار به دست بیاورد و از سوی هر دو منتقدان و بینندگان یک فیلم تحسین‌شده در کارنامه‌ی کاری رنو به حساب می‌آید.

مثل بسیاری از درگیری‌های قومی در سراسر جهان اختلافات در رواندا بین اکثریت هوتوها و اقلیت توتسی‌ها مدت‌هاست که به معضل بزرگی در این کشور تبدیل شده است. حتی تاریخ آن را می‌توان تا گذشته‌های دور از قرن ۱۵ میلادی در اتوپی نیز پیگیری کرد. در میانه‌ی این درگیری‌ها چیزی در حدود هشتصد هزار نفر که اکثریت آن‌ها توتسی بودند کشته شدند. درباره‌ی این اختلافات قومی و نسل‌کشی‌ها فیلم‌های زیادی ساخته‌اند که یکی از بهترین آن‌ها همین «هتل رواندا» است. به نظر می‌رسد وجدان جامعه‌ی جهانی پس از این ماجرا به سختی جریحه‌دار شده بود و می‌خواست با این فیلم‌ها به نوعی همدردی خود را با جامعه‌ی افریقا اعلان کند؛ همدردی که چه بهتر می‌بود اگر در همان زمان این نسل‌کشی‌ها اعلام می‌شد.

با اینکه تری جرج از نظر تأمین بودجه برای این فیلم در مضیقه بود، اما کارگردان مناظری تأثیرگذار و معرکه مملو از جمعیت‌های عظیم به تصویر می‌کشد که عمق فاجعه را نشان می‌دهند؛ تصاویری که آنقدر طبیعی و پرجزئیات هستند که انگار دارید یک مستند هولناک درباره‌ی واقعیت‌های جنگ رواندا را تماشا می‌کنید.

بسیاری «هتل رواندا» را به «فهرست شیندلر» تشبیه کرده‌اند که دلیل‌اش پرواضح است؛ اما داستان فیلم جرج به خودی خود عمیق، متأثرکننده و جانگداز است که واقعه‌ی دردناک این نسل‌کشی را به گونه‌ای ملموس برای مخاطب جهانی نشان می‌دهد. این اثر باید به عنوان یک هشدار سیاسی در نظر گرفته شود که اعتراض خود را نسبت به بی‌مسئولیتی مقام‌های بین‌المللی در قالب یک اثر هنری به تصویر می‌کشد. این فیلم این پیام را به بیننده مخابره می‌کند که آیا بالاخره وقت آن نرسیده که جان انسان‌های افریقایی را به اندازه‌ی زندگی سفیدپوست‌های غربی باارزش بدانیم؟

۷. مأموریت: غیرممکن (Mission: Impossible)

فیلم مأموریت غیرممکن ۱۹۹۶

  • سال اکران: ۱۹۹۶
  • کارگردان: برایان دی پالما
  • بازیگران: تام کروز، وینگ ریمز، امانوئل بئار، ژان رنو، جان ویت
  • امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۷.۲ از ۱۰
  • امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۶۶ از ۱۰۰

پس از اینکه یک عملیات ویژه در پراگ به سختی شکست می‌خورد، ایتان هانت (تام کروز) به تنها بازمانده‌ی تیم‌اش تبدیل می‌شود که شک و تردید‌ها را علیه او برمی‌انگیزاند. رئیس هانت حالا فکر می‌کند او یک مأمور مخفی است که از قصد به تیم خود خیانت کرده است. در نتیجه، هانت حالا باید از دست همکاران خودش مخفی شود و تا مقصر اصلی ماجرا را پیدا نکند، اتهامات علیه او همچنان پابرجا می‌ماند. او که حالا نمی‌تواند به دوستان قدیمی خود اطمینان کند تیمی از اعضای حرفه‌ای گرد هم می‌‌آورد که یکی از آن‌ها هکر حرفه‌ای و متخصص کامپیوتر لوتر استیکل (وینگ ریمز) و دیگری فرانز کریگر (ژان رنو) است؛ خلبانی که می‌تواند هلیکوپترش را از هر تنگنایی عبور دهد. با این وجود، نقشه‌های هانت همه به هم می‌خورد و عملیاتش حالا از سوی خطرات جدیدی مورد تهدید واقع می‌شود.

«مأموریت: غیرممکن» اولین فیلم از سری فیلم‌های این مجموعه‌ی پرآوازه است که داستان پیچیده و خوش‌ساختی دارد، فیلمبرداری، لوکیشن‌ها، نورپردازی، موسیقی متن، جلوه‌های ویژه و مهم‌تر از همه‌ی این‌ها بدلکاری‌ها در این فیلم درخشان هستند. نمی‌توان از «مأموریت: غیرممکن» حرف زد و از تم اصلی آن نگفت که دیگر به تمی ماندگار تبدیل شده که حتی اگر تاکنون هیچ یک از فیلم‌های «مأموریت: غیرممکن» را ندیده باشید حتما موسیقی آن را شنیده‌اید. تمام گروه بازیگران این فیلم عملکردی عالی دارند. حتی اگر از تام کروز خوشتان نمی‌آید نمی‌توانید بازی جذاب او در این فیلم را انکار کنید. به جز او نقش‌های مکمل مثل امانوئل بئار، وینگ ریمز و جان ویت نیز فوق العاده ظاهر شده‌اند؛ مهم‌تر از همه‌ی این‌ها بازی درخشان ژانر رنو است که کلاس درسی برای بازیگرانی چون کروز به حساب می‌آید. همکاری کروز، ویت و رنو صحنه‌هایی فراموش نشدنی خلق می‌کنند که «مأموریت: غیرممکن» را به یک فیلم بسیار سرگرم کننده تبدیل کرده است.

این فیلم پرانرژی اکشن لحظه‌ای توقف نمی‌کند و جریان بسیار سریعی دارد؛ از این رو باید حواستان را حسابی جمع کنید که اگر لحظه‌ای از فیلم را از دست بدهید ممکن است بعدا اعتراض کنید که فیلم بیش از حد گیج‌کننده است. فیلمنامه‌ی «مأموریت: غیرممکن» به بهترین نحو نوشته شده و هیچ صحنه‌ی اضافه یا دیالوگ بی‌اهمیتی در آن پیدا نخواهید کرد. تعقیب و گریزها جنون‌آمیزند و تعلیق‌ها مو به تن‌تان سیخ می‌کند. ساختار نفس‌گیر آن به گونه‌ای است که انگار تمام قطعات پازل به بهترین شکل کنار هم آمده‌اند و فیلمی ساخته‌اند که مقدمه‌ی یکی از مهم‌ترین مجموعه‌های سینمایی اکشن تمام ادوار است. بی‌دلیل نیست که «مأموریت: غیرممکن» همچنان به عنوان یکی از موفق‌ترین و پرفروش‌ترین فیلم‌های این فرنچایز در سراسر جهان برشمرده می‌شود.

تابلو شاسی طرح ماموریت غیر ممکن مدل BS00411

۶. ۲۲ گلوله (L’immortel)

فیلم ۲۲ گلوله

  • سال اکران: ۲۰۱۰
  • کارگردان: ریشار بری
  • بازیگران: ژان رنو، مارینا فوا، فانی کولارووا، موسی معسکری
  • امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۶.۶ از ۱۰
  • امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۴۶ از ۱۰۰

«۲۲ گلوله» داستان رئیس سابق مافیا چارلی ماتی (ژان رنو) را روایت می‌کند که زندگی باشکوه خود در دنیای جرم و جنایت را کنار گذاشته و حالا همراه با خانواده‌اش یک زندگی معمولی و آرام را می‌گذارند. اما گذشته‌ی تاریک ماتی او را رها نکرده است. این قضیه زمانی خود را نشان می‌دهد که هشت مأمور مسلح به قصد کشت ماتی به او حمله می‌کنند و پسرش را می‌دزدند. در این میان ۲۲ گلوله به ماتی اصابت می‌کند؛ اما او به طرز معجزه‌آسایی جان سالم به در می‌برد. حالا او مانده و معمای این سوء قصد به جانش؛ چه کسی دستور حمله را داده است؟ چرا می‌خواستند او را بکشند؟ چه بلایی بر سر پسرش می‌آید؟ این ماجرا باعث می‌شود ماتی از بازنشستگی بیرون بیاید و برای کشف راز این جنایت و حتی برای انتقام آستین بالا بزند.

بازی ژان رنو در «۲۲ گلوله» شخصیتی را به تصویر می‌کشد که در درون او می‌توان ترکیبی از جنبه‌های تاریک‌تر و جنبه‌های انسانی و اخلاقی را دید که با تمام تضادها و تناقضات در تعادل با یکدیگر قرار دارند. این فیلم خشن رنو را به ریشه‌هایش بازمی‌گرداند و نقشی به او محول می‌کند که ژان رنو آن را از همه بهتر می‌داند: نقش یک قانون گریز که در عین حال که نمی‌توان اعمالش را توجیه کرد، اما نمی‌توان طرف او را هم نگرفت. بازی رنو در این فیلم طبیعی و باورپذیر است و به نظر می‌رسد زبان فرانسوی فیلم به نفع او عمل کرده است؛‌ برعکس بعضی فیلم‌های انگلیسی زبان ژان رنو که نمی‌توانند فرصت کافی فراهم کنند تا رنو توانایی‌های خارق‌العاده‌ی خود در اجرا را به تصویر بکشد. قرار گرفتن ژان رنو در کنار کاد مراد در این فیلم تریلر مافیایی یک ترکیب خوش ذوق است که حتی پیش از دیدن فیلم می‌دانستم موفقیت‌اش ردخورد ندارد. اکثر صحنه‌ها بر شخصیت رنو تمرکز دارند و همه‌ی این صحنه‌ها ارززش دیدن دارند. ریشار بری کارگردان فیلم نیز قهارانه مارسی را به تصویر می‌کشد. شاید این فیلم به اندازه‌ی معروف‌ترین فیلم‌های ژان رنو، مثل «رونین» یا «لئون» که زبان انگلیسی دارند، شناخته شده نباشد، اما بی‌شک طرفداران فیلم‌های ژان رنو یا لوک بسون از آن لذت خواهند برد.

در مجموع، «۲۲ گلوله» یک فیلم خوش‌ساخت، تکان دهنده و هیجان انگیز است که با اینکه موضوع و طرح آن آشنا است اما داستان آن و بازی ژان رنو، در کنار اجرای بسیار خوب چندین بازیگر برجسته‌ی دیگر، آن را به یکی از بهترین فیلم‌های ژان رنو تبدیل کرده است.

تابلو شاسی طرح ژان رنو کد 4

۵. دختری به نام نیکیتا (La Femme Nikita)

ژان رنو در فیلم نیکیتا

  • سال اکران: ۱۹۹۰
  • کارگردان: لوک بسون
  • بازیگران: ژان رنو، آن پاریو، ژان هوگ آنگلاد، ژن مورو، رولان بلانش
  • امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۷.۳ از ۱۰
  • امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۸۹ از ۱۰۰

«دختری به نام نیکیتا» یا به طور خلاصه «نیکیتا» فیلم دیگری از لوک بسون است که ماجرای یک زن جوان معتاد به نام نیکیتا را روایت می‌کند. همه چیز زمانی اشتباه پیش می‌رود که نیکیتا به یک داروخانه دستبرد می‌زند اما در این میان به اشتباه یک افسر پلیس را به قتل می‌رساند. نیکیتا را به این جرم به زندان می‌فرستند و به اعدام محکوم می‌کنند. برای فرار از مجازات اعدام، نیکیتا حاضر می‌شود با سازمان مخفی دولت همکاری کند. شغل جدید او حالا به قتل رساندن کسانی است که دولت به او دستور می‌دهد. درست است؛ داستان فیلم کمی شوکه کننده و خارج از تصور به نظر می‌رسد، اما اگر بتوانید مدتی مقدمه‌ی طولانی فیلم را تحمل کنید متوجه می‌شوید که این فیلم کاملا ارزشش را دارد. «دختری به نام نیکیتا» داستان یک روح شکنجه شده است که تلاش می‌کند زندگی خود را از نو شروع کند؛ زندگی که مدام توسط نیروهای بیرونی عقب نگه داشته می‌شود.

نیکیتا، که نقش آن را آن پاریو بازی می‌کند، به تدریج شخصیت قدرتمند خود را نشان می‌دهد و اوضاع را به دست می‌گیرد. این روحیه‌ی رهبری به ویژه در مقابل کاراکترهای دیگر عرض اندام می‌کند که با بازی خوب پاریو به بهترین نحو تصویر شده است. این فیلم یکی از معدود فیلم‌هایی است که نمی‌توانید روی کاراکتر مشخصی دست بگذارید و بگویید این آدم بد ماجراست، یا این قهرمان داستان است؛ آدم بد واقعی موقعیت ناگواری است که نیکیتا از دست روزگار در آن گیر افتاده و حالا باید تلاش کرده و خود را از این مهلکه خارج کند؛ حال این مهلکه اعتیاد نیکیتا به دارو و مواد باشد، یا آدم‌کشی برای دولت.

به جز پاریو، سایر بازیگران فیلم همه اجراهای خوبی از خود نشان می‌دهند که از میان آن‌ها بدون شک ژان رنو به عنوان بهترین نقش مکمل به ذهن می‌‌آید. مهم نیست رنو نقش اصلی باشد یا نه، لحظه‌ای که او پا به صحنه می‌گذارد نگاه‌ها همه بر او متمرکز می‌شود. ژان رنو در تمام فیلم‌های خود مصداق کامل استعداد و کاریزما است که پیش از این هم دیدیم همکاری‌اش با لوک بسون همیشه نتیجه‌ی خوبی به همراه دارد. رنو در «دختری به نام نیکیتا» در نقش کوتاهی به نام «ویکتور» بازی می‌کند. ویکتور از سمت دولت مرکزی یا دقیق‌تر بگویم اداره‌ی کل امنیت خارجی مسئولیت پاکسازی خرابکاری نیکیتا را عهده دار شده است. زمانی که مأموریت نیکیتا برای دزدیدن اسنادی فوق سری از یک سفارت با مشکل مواجه می‌شود، ویکتور از راه می‌رسد تا دشمنان مأمور مخفی ما را از سر راه بردارد و شواهد و مدارک مبنی بر آن را از بین ببرد؛ اما در این راه به شدت زخمی می‌شود. ویکتور همچنین موفق می‌شود جان نیکیتا را از مرگ حتمی نجات دهد. به نظر می‌رسد بسون و رنو خب می‌دانستند چه رویکردی نسبت به داستان یک قاتل ظریف اما بی‌رحم پیشه کنند.

یکی از نکات برجسته‌ی این فیلم برای من این بود که در بسیاری از فیلم‌های اکشنی که نقش اصلی زن داستان باید با مردان بجنگد صحنه‌ها خیلی تصنعی و غیرواقعی هستند و قهرمان زن فیلم به راحتی مردان گردن کلفت چندبرابر خود را ضربه فنی می‌کند؛ اما «دختری به نام نیکیتا» این ویژگی مثبت را دارد که از ساخت صحنه‌های کمیک و غیرقابل باور دوری می‌کند. نیکیتا بیش از آنکه بخواهد به قدرت فیزیکی‌اش متوسل شود، از هوشمندی و اسلحه‌ی تک‌تیرانداز خود در مواجهه با دشمنانش استفاده می‌کند که این رویکرد، فیلم را بسیار واقع‌گرایانه‌تر جلوه می‌دهد؛ آن قدر واقعی که حتی شاید به عنوان بیننده با خود بگویید من هم می‌توانم آن را انجام دهم! همین موضوع باعث شده «دختری به نام نیکیتا» یکی از جذاب‌ترین فیلم‌های اکشن با شخصیت اصلی زن باشد که به خوبی اکشن و درام را در یک فیلم درباره‌ی هیتمن‌ها و مخفی‌بازی در هم می‌آمیزد.

۴. آبی بیکران (Le Grand Bleu)

آبی بیکران از فیلم‌های ژان رنو

  • سال اکران: ۱۹۹۸
  • کارگردان: لوک بسون
  • بازیگران: ژان رنو، ژان مارک بار، رزانا آرکت، گریفین دان، پل شنار
  • امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۷.۵ از ۱۰
  • امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۶۲ از ۱۰۰

«آبی بیکران» پردرآمدترین فیلم فرانسوی دهه‌ی هشتاد میلادی است که لوک بسون را به کارگردانی که امروزه می‌شناسیم تبدیل کرد؛ کارگردانی که حالا دیگر در تمام مجامع جهانی شناخته شده و تحسین‌شده است. این فیلم همچنین در فرهنگ عامه‌ی مردم فرانسه نقش پررنگی دارد و اغلب مردم را به دو جهت‌گیری متفاوت می‌کشاند: فرانسوی‌ها یا عاشق «آبی بیکران» هستند و آن را یکی از بهترین فیلم‌های تمام ادوار می‌دانند، یا «آبی بیکران» را به سطح یک مستند متوسط و خسته کننده درباره‌ی اقیانوس تقلیل می‌دهند.

«آبی بیکران» داستان دوستی بین دو قهرمان غواصی آزاد را نشان می‌دهد؛ یکی ژاک مایول (ژان مارک بار) و دیگری انزو مولیناری (ژان رنو). این ماجرا با دخل و تصرف زیادی، برگرفته از داستان واقعی دو غواص آزاد رقیب را تعریف می‌کند. از جمله‌ی این دخل و تصرفات داستان غیرواقعی مایول و دوست‌دخترش جوهانا بیکر (رزانا آرکت)، و نام انزو است که از انزو مایورکا به انزو مولیناری تغییر پیدا کرده است.

علاوه بر این، «آبی بیکران» یکی از برجسته‌ترین آثار سینمایی در سبک «سینما نگاه» (Cinéma du look) به حساب می‌آید. این جنبش سینمایی از دهه‌ی هشتاد میلادی در فرانسه آغاز شد که تم‌های غالب آن از از احساساتی چون سرخوردگی جوانان، افسردگی و طردشدگی الهام می‌گیرد. برخی فیلم‌های لوک بسون، از جمله «دختری به نام نیکیتا» و همین «آبی بیکران» در این سبک می‌گنجند که تصویر و مناظر را بر داستان ارجحیت می‌دهند. فیلم‌های سبک سینما نگاه دیالوگ زیادی ندارند و مخاطب خود را تشویق می‌کنند خودش را به دست احساس و تصویر بسپارد.

ژان رنو در این فیلم نقش جوانی جسور و کاوشگر ظاهر شده که به دنبال تمامیت و معنایی عمیق‌تر در اقیانوسی ناشناخته شیرجه می‌زند. اگر اقیانوس برای کاراکتر رنو عرصه‌ای است تا از طریق آن به شکوه و موفقیت دست پیدا کند، ژاک مایول با آن زاده شده است، به نام دریا قسم می‌خورد، به خاطر آن حاضر است از عشق خود روی خشکی یعنی جوهانا بگذرد.

دریا در این فیلم ایده‌آل‌ترین مکان برای هر فعالیتی است؛ از رقابت‌های ورزشی گرفته تا با دلفین‌ها وقت گذراندن، از محلی برای فرار از دغدغه‌های زمین تا محل آرامیدن؛ اقیانوس برای ژاک مظهر همه‌ی این‌هاست؛ جایی که در آخر به آرامگاه نهایی مایول نیز مبدل می‌شود.

«آبی بیکران» دو بازیگر معرکه به جهان فیلم معرفی کرد: ژان رنو و ژان مارک بار؛ اما عجیب است که رنو به یکی از بهترین و محبوب‌ترین بازیگران فرانسه تبدیل شد، اما بار هرگز نتوانست در فیلم موفق دیگری ایفای نقش کند و به مرور از یادها رفت؛ شاید او هم مثل کاراکترش نتوانست از اعماق تاریک و ساکت اقیانوس دست بکشد.

ایان نیتین، منتقد سینمایی، درباره‌ی این فیلم گفته است: «[آبی بیکران] داستانی ساده از عشق، دوستی و دریاست که مدت‌ها پس از پایان آن در ذهن باقی می‌ماند.» فیلم بسون اساسا فیلمی است که نمی‌توانید آن را برای دیگران تعریف کنید؛ تنها می‌توانید آن را به دیگران پیشنهاد کنید تا خودشان ببینند؛ از آن رو که دیالوگ خاصی میان کاراکترها رد و بدل نمی‌شود و تقریبا هیچ طرح داستانی ویژه‌ای در این فیلم وجود ندارد؛ اما «آبی بیکران» تصاویری مسحورکننده و موسیقی متنی حتی بهتر دارد که تصویر را پشتیبانی می‌کند و صحنه‌ای پیش روی چشمان مخاطب می‌گذارد که مثل اقیانوس از شعر، وسعتی از رنگ آبی و سیالیت است.

۳. واسابی (Wasabi)

فیلم واسابی با بازی ژان رنو

  • سال اکران: ۲۰۰۱
  • کارگردان: ژرار کراوسیک
  • بازیگران: ژان رنو، ریوکو هیروسوئه، یوشی اویدا، میشل مولر، کارول بوکه
  • امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۶.۶ از ۱۰
  • امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۴۳ از ۱۰۰

تا اینجا فکر کنم که دیگر همه فهمیده‌ایم که لوک بسون در کشورش فرانسه برای خودش یک پا امپراتوری راه انداخته است. او درباره‌ی هر چیزی که فکرش را بکنید فیلم ساخته است؛ از فیلم‌های زیبا با تصاویر پررنگ و لعاب، تا فیلم‌های پرفروش و گیشه‌پسند، تا فیلم‌هایی با ایده‌های ناب و خاص‌پسند، و حتی کمدی‌هایی که در تاریخ سینمای فرانسه مثال زدنی است. از جمله‌ی این‌ها باید به طور ویژه به فیلم «تاکسی» (۱۹۹۸) و دنباله‌های بعدی آن اشاره کنم که لوک بسون نویسنده‌ی آن‌ها بود و شما را نمی‌دانم اما سیم‌کشی مغز من یکی را که برای همیشه عوض کرد! «واسابی» هم از جمله فیلم‌های نوشته شده توسط بسون است که در همین دسته می‌گنجد. راستش را بخواهید فکر می‌کنم بسون بیشتر نویسنده است تا کارگردان. او توانایی آن را دارد که ژانرهای مختلف را با هم ترکیب کند و داستانی بکر را به روشی نو ارائه دهد. این موضوع برای «واسابی» هم صادق است. این فیلم ترکیبی فوق العاده از کمدی زیرکانه، اکشن‌های سریع اما دقیق، ماجراجویی و درام خانوادگی است که حاصلش می‌شود یک فیلم ذاتا سرگرم‌کننده.

اصلا بگذارید اینطور بگویم، «واسابی» نسخه‌ی فرانسوی «ساعت شلوغی» است. این فیلم از فیلم‌های کمدی ژان رنو است که او در آن نقش افسر ارشد پلیس هوبرت فیورنتینی را بازی می‌کند که ناگهان خبردار می‌شود که از قرار معلوم یک دختر دارد؛ آن هم نه از یک مادر معمولی، بلکه از مادری که جاسوس سابق ژاپن بوده و شاید چیزی نزدیک به بیست سال از رابطه‌ی آن‌ها می‌گذرد. میکو، مادر یومی (ریوکو هیروسوئه)، مبلغ هنگفتی از یاکوزا دزدیده و حالا مافیای ژاپن دنبال او و دخترش است و مسئولیت بر دوش هوبرت افتاده تا از دخترش محافظت کند.

تمام بار فیلم بر دوش ژان رنو است؛ چه با صحنه‌های اکشن خود، چه با داستان‌سرایی و دیالوگ‌هایش. در واقع رنو بهترین گزینه برای بازی در نقش هوبرت است؛ بازی ژان رنو در «واسابی» آن قدر طبیعی است که انگار برای این نقش ساخته شده است؛ نقش اصلی مردی که بدون آنکه به حیطه‌ی کلیشه‌ی قهرمان‌های مردانه‌ی هالیوود وارد شد، یک اجرای متناسب و متعادل ارائه می‌دهد که تضاد شخصیت او با کاراکتر یومی به خودی خود فضای طنزآمیز داستان را جلو می‌برد؛ انگار که دوربین را در صحنه کاشته‌ باشند و داد بزنند «اکشن!» و دیگر همه چیز خودش روی غلتک بیفتد.

«واسابی» خودش را جدی نمی‌گیرد و شما هم نباید آن را جدی بگیرید، پس از این فیلم توقع یک طرح داستانی عمیق و پرپیچ و خم نداشته باشید. «واسابی» یک فیلم راحت اکشن کمدی است که فقط و فقط می‌خواهد برای مدتی شما را سرگرم کند و در این امر بسیار هم موفق است. چه کسی بدش می‌آید که ببیند ژان رنو یک سری یاکوزا را لت و پار و بعد چندتا دیالوگ بامزه با همراهانش رد و بدل می‌کند؟ حتی با اینکه می‌توان به داستان ایراداتی گرفت، یا مثلا بازیگر نقش یومی کمی در اجرای خود زیاده‌روی می‌کند، اما همین هم حسابی به اتمسفر «واسابی» می‌خورد و اصلا لطمه‌ای به فیلم وارد نمی‌کند. خلاصه اگر یک فیلم سبک اکشن و کمدی می‌خواهید «واسابی»‌ شما را ناامید نخواهد کرد.

۲. رونین (Ronin)؛ از بهترین فیلم‌های ژان رنو با حضور رابرت دنیرو

ژان رنو در فیلم رونین

  • سال اکران: ۱۹۹۸
  • کارگردان: جان فرانکنهایمر
  • بازیگران: رابرت دنیرو، ژان رنو، ناتاشا مک الهون، شان بین، استلان اسکاشگورد
  • امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۷.۲ از ۱۰
  • امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۷۰ از ۱۰۰

وینسنت (ژان رنو) تیرانداز فرانسوی، با مأمور سابق CIA و مزدور امریکایی سم (رابرت دنیرو) طرح دوستی می‌ریزد. این دو با همکاری چند تن دیگر از مأموران قدیمی دولت توسط زنی به نام دیردره (ناتاشا مک الهون) استخدام شده‌اند تا پیش از سر رسیدن مافیای روسیه بسته‌ای را به دست بیاورند؛ بسته‌ای که هیچکس واقعا نمی‌داند درون آن چیست. داستان تا جایی بالا می‌گیرد که از گروه پنج نفره‌ی آن‌ها یکی اخراج می‌شود، یکی دیگر به گروه خیانت می‌کند و نفر سوم کشته می‌شود. در نتیجه‌ی آن فقط سم و وینست باقی می‌مانند که حالا باید به تنهایی بسته را پیدا کنند و تحویل دهند.

یکی از صحنه‌های این فیلم که تأثیر بسیاری بر من گذاشت، زمانی است که سم گلوله خورده است و وینسنت به او کمک می‌کند تا این گلوله را دربیاورد. در این صحنه می‌توان به خوبی پیوند و ارتباط بین این دو شخصیت را دید که با اجرای عالی این دو بازیگر قهار شخصیت‌های آن‌ها نیز زنده شده و انگار از صفحه بیرون زده و از نزدیک با مخاطب ارتباط برقرار می‌کنند. رنو و دنیرو در به تصویر کشیدن دو تبهکار که بازنشستگی برایشان معنی ندارد کاملا طبیعی عمل می‌کنند. حتی می‌توان گفت بهترین نکته‌ی این فیلم بازیگران آن است که از دنیرو گرفته تا رنو، شان بین تا اسکاشگورد همه در دسته‌ی بازیگران افسانه‌ای قرار می‌گیرند که هر یک به تنهایی برای نجات دادن یک فیلم کافی‌اند. با چنین گروه معرکه‌ای دیگر هدف داستان تقریبا بی‌اهمیت می‌شود. می‌توان گفت «رونین» فیلمی درباره‌ی یک دسته از بازیگران بزرگ است که هر یک شخصیت‌های مرموزی را به تصویر می‌کشند؛ شخصیت‌هایی که رازهای زیادی برای پنهان کردن دارند.

«رونین» مملو از تعقیب و گریزهای خیابانی، خیانت، لوکیشن‌های خاص و بازیگران درخشان است که موفقیت آن در گیشه و نزد منتقدین چیز غیرقابل تصوری نبود. این فیلم توانست هفتاد میلیون دلار در گیشه به دست آورد و نقدهای اکثرا مثتبی نیز از آن شد؛ یکی از این نقدها از تاد مک کارتی از مجله‌ی «ورایتی» بود که «رونین» را اینگونه توصیف کرد: «رونین بازگشتی لذتبخش به فیلم‌های هیجان انگیز و تریلر دهه‌های گذشته است؛ سبکی که به ویژه در دهه‌ی ۶۰ میلادی پرده‌ی سینماها را به تسخیر خود درآورده بود.»

لازم به ذکر است که خود اصطلاح رونین به عنوان یک سامورایی ژاپنی تعریف می‌شود که ارباب خود را از دست داده و حالا مجبور است مزدور باشد یا در حد یک شمشیرزن اجاره‌ای دنبال کار بگردد. فیلم «رونین» با اختلاف یکی از بهترین فیلم‌های ژان رنو و حتی یکی از بهترین دستاوردهای کارگردانی فرانکنهایمر است که با این فیلم نشان داد هنوز در اواخر عمر خود نبوغ و رمق ساخت یک فیلم اکشن کلاسیک را دارد؛‌ فیلمی مملو از هیجان و ماجراجویی با یک داستان جاسوسی هوشمندانه که همزمان نیم‌نگاهی انتقادی به سیاست زمانه‌ی خود، اخلاقیات، رفتار و بینش انسانی دارد.

۱. لئون: حرفه‌ای (Léon: The Professional)؛ در صدر فهرست فیلم‌های ژان رنو

لئون از بهترین فیلم‌های ژان رنو

  • سال اکران: ۱۹۹۸
  • کارگردان: جان فرانکنهایمر
  • بازیگران: ژان رنو، ناتالی پورتمن، گری اولدمن، کارل جی. متوساویچ، دنی آیلو
  • امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۸.۵ از ۱۰
  • امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۷۴ از ۱۰۰

مطمئنم که انتظارش را داشتید؛ مگر می‌شود از ژان رنو حرف زد و از «لئون: حرفه‌ای» نگفت؟ «لئون: حرفه‌ای» یا به اختصار «لئون»، فیلمی به نویسندگی و کارگردانی لوک بسون محصول سال ۱۹۹۴ میلادی است که نام خود را از شخصیت اصلی داستان می‌گیرد. با اینکه این فیلم نتوانست در خارج از فرانسه جایزه‌ی خاصی کسب کند؛ اما امروزه با گذشت سی سال از اکران آن، «لئون: حرفه‌ای» دیگر به عنوان یکی از فیلم‌های کلاسیک تاریخ سینما شناخته می‌شود.

ماجرای این فیلم را می‌دانید اما اگر بخواهم به طور خلاصه بگویم لئون یک قاتل حرفه‌ای است که برای باند خلافکاری ایتالیایی نیویورک کار می‌کند. یک روز که او از یکی از پاکسازی‌هایش (اصطلاحی که لئون برای قتل‌هایش به کار می‌برد) بازمی‌گردد، با همسایه‌ی کوچکش ماتیلدا روبه‌رو می‌شود که می‌خواهد به مغازه برود و چند قلم خرید کند. زمانی که ماتیلدا به آپارتمانش برمی‌گردد متوجه می‌شود که تمام اعضای خانواده‌اش به دست پلیس‌های فاسد DEA به قتل رسیده‌اند. ماتیلدا در یک تصمیم سریع اما کاملا عاقلانه در خانه‌ی همسایه‌ی بی‌سروصدای خود، یعنی لئون را می‌زند تا جان خودش را نجات دهد، لئون هم که می‌داند اگر در ماجرا دخالت نکند بدون شک جان دختر کوچک همسایه به خطر می‌افتد، ماتیلدا را به آپارتمانش راه می‌دهد و داستان لئون و ماتیلدا از اینجا آغاز می‌شود.

ژان رنو شخصیتی تنها، مطرود، کم‌صحبت و خجالتی را به تصویر می‌کشد که همزمان که یک قاتل حرفه‌ای بی‌رحم است، جنبه‌هایی کشف نشده‌ای دارد که شاید اگر ماتیلدا در مسیرش قرار نمی‌گرفت هرگز روشنی روز را به خود نمی‌دیدند؛ زوایایی ساده، لطیف، مهربان که از کسی که بدون سوال و جواب و با یک گلوله آدم‌ها را سر به نیست می‌کند توقع ندارید.

بازنمایی رنو از شخصیت لئون دست کمی از شاعرانه‌ترین و همزمان دقیق‌ترین داستان‌سرایی‌ها ندارد. تصمیم این بازیگر بر اینکه شخصیت لئون را از نظر احساسی نابالغ جلوه دهد دست کمی از شاهکار ندارد. اگر از من بپرسید با اطمینان می‌گویم که تمام بازیگران «لئون: حرفه‌ای» بهترین اجراهای تمام عمر حرفه‌ای خود را در این فیلم پیاده می‌کنند. ناتالی پورتمن دوازده ساله در نقش یتیمی که خانواده‌اش را به تازگی از دست داده می‌درخشد و در میدان اجرا، گاه حتی گوی را از ژان رنو نیز می‌رباید. پورتمن به کنار، مگر می‌توان به اجرای دیوانه‌وار گری اولدمن اشاره نکرد؟ اجرایی مرزشکن که کاملا خط قرمزهای یک بازیگری استاندارد را نادیده می‌گیرد و یک تنه «لئون» را به وادی فیلم‌های درجه «ب» می‌کشاند؛ نقدی که بسیاری از منتقدین در زمان انتشار این فیلم به آن وارد کردند. اما چطور می‌توانید این را ایراد فیلم در نظر بگیرید و در مقابل کاملا مسحور اجرای خیره‌کننده‌ی اولدمن یا ارتباط پیچیده‌ی لئون و ماتیلدا نشوید. رابطه‌ای که ریچارد شیکل از روزنامه‌ی «تایم» درباره‌اش اینگونه توضیح داده است: «پیوند بین ماتیلدا و لئون احتمالا یکی از عجیب‌ترین روابط و پیوندها در تاریخ طولانی و خسته‌کننده‌ی فیلم‌هایی باشد که یک زوج عجیب و غریب در آن حضور دارند.»

ماوس پد هومرو مدل MX524 طرح لئون حرفه ای و ماتیلدا

در این فیلم چندین سکانس اکشن عالی وجود دارد، اما «لئون: حرفه‌ای» یک فیلم داستان‌محور نیست؛ بلکه حول شخصیت‌های آن می‌گردد و بیش از همه بر ارتباط خاص قاتل حرفه‌ای لئون و دختربچه‌ی مظلوم ماتیلدا متمرکز می‌شود که تا آخر داستان هم کاملا مشخص نمی‌شود ماهیت رابطه‌اشان به کدامین سوی گرایش دارد. به هر حال، آشنایی این دو با هم زندگیشان را برای همیشه و به طرز غیرقابل انکاری تغییر می‌دهد. به طور کل، «لئون: حرفه‌ای» یک فیلم اکشن و درام بسیار خوش‌ساخت و از بهترین فیلم‌های سال ۱۹۹۴ میلادی است که استحقاقش را دارد که آن را نه تنها در لیست بهترین فیلم‌های ژان رنو، که در فهرست بهترین فیلم‌های سینمایی تمام ادوار قرار دهیم.

منبع: MovieWeb

برچسب‌ها :
دیدگاه شما

یک دیدگاه
  1. محمدرضا

    عشق❤️

loading...
بازدیدهای اخیر
بر اساس بازدیدهای اخیر شما
تاریخچه بازدیدها
مشاهده همه