کسپر؛ ۵ چیز در این فیلم نوستالژیک که با عقل جور درنمی‌آید

۲۹ مهر ۱۴۰۰ زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۶ دقیقه
کسپر

این اتفاق همیشه رخ می‌دهد. شما به عقب برمی‌گردید و یکی از فیلم‌های محبوب دوران کودکی خود را که متعلق به سال‌ها یا حتی دهه‌ها قبل است تماشا می‌کنید و در کنار هجوم خاطرات نوستالژیک، سؤالاتی برای شما پیش می‌آید که نمی‌توانید از فکر کردن به آن‌ها دست بردارید و شاید احساس دیوانگی کنید.

این اتفاق درباره‌ی فیلم کسپر هم صدق می‌کند، به‌خصوص در ایام پیش روی هالووین که خانواده‌ها ممکن است فیلم‌های قدیمی را برای فرزندان خود به نمایش بگذارند. این تجربه در اکثر مواقع، ایده‌ی خوبی به نظر می‌رسد اما چند نکته درباره‌ی فیلم کسپر وجود دارد که نمی‌توان به آن‌ها فکر نکرد.

البته توجه داشته باشید که نکاتی که قرار است درباره‌‌ی این فیلم با بازی کریستینا ریچی (بعد از خانواده آدامز) و بیل پولمن (قبل از روز استقلال) بیان شود، اصلا نقد فیلم یا اظهار نظر خرافاتی نیستند، بلکه از عشق به این فیلم ناشی می‌شوند. بسیاری از طرفداران قدیمی کسپر، هنوز که هنوز است عاشق این فیلم هستند و هر از گاهی آن را تماشا می‌کنند تا یاد و خاطرات قدیمی خود را زنده نگه دارند.

۱. به نظر می‌رسد جیمز هاروی به‌عنوان یک تراپیست فراطبیعی، به ارواح اعتقاد ندارد

کسپر

طرح داستانی فیلم کسپر این است که یک وارث حریص به نام کریگان کریتندن (کتی موریارتی)، عمارتی عظیم، متروکه و شبح‌زده و چند صدساله دارد که پس از مرگ پدرش به او به ارث رسیده است. او در ابتدا علاقه‌ای به این ملک ندارد اما وقتی از گنجی که در جایی از خانه پنهان است مطلع می‌شود، نظر خود را تغییر می‌دهد. کریتندن برای حل مشکل ارواح خانه، با جیمز هاروی (بیل پولمن) تراپیست فراطبیعی تماس می‌گیرد که متخصص کار با ارواح خودخواهی است که در زندگی پس از مرگ به دنبال حل و فصل مسائل ناتمام خود در دنیا هستند. شاید فکر کنید که هاروی به ارواح اعتقاد دارد، درست است؟

جیمز هاروی و دخترش، کت (کریستینا ریچی) به این عمارت خالی از سکنه می‌روند و در آنجا با کسپر و سه عمویش، معروف به اشباح سه‌گانه آشنا می‌شوند. کت اعتقادی به ارواح ندارد، به همین خاطر بر اثر شوک وارده، از حال می‌رود. پدرش به‌عنوان یک متخصص ارواح، کنترل خود را از دست می‌دهد و طوری رفتار می‌کند که انگار برای اولین بار است که یک روح را می‌بیند. نمی‌توان گفت که فیلم‌نامه فیلم بد است، چرا که خود این سکانس و بازی بازیگران هم به مسخره‌ترین صحنه کل فیلم تبدیل می‌شود و مشخص است که ایراد کار، فقط داستان فیلم نیست.

۲. کریگان کریتندن بلافاصله پس از تبدیل شدن به یک روح، نقشه‌ی خود را به یاد می‌آورد

کسپر

یکی از قوانین مهم ارواح که بارها و بارها در سراسر فیلم کسپر مطرح می‌شود این است که ارواح سرگردان نمی‌توانند کارهای ناتمام خود در دنیا را به پایان برسانند، زیرا هیچ خاطره‌ای از زندگی قبل از مرگ خود ندارند. در جایی از فیلم، کسپر حتی به کت هاروی می‌گوید که سال‌هاست بدون اینکه یادش بیاید کیست و چرا در این ملک، گیر کرده است در اطراف این عمارت سرگردان است. اتفاق مشابهی برای جیمز هاروی هم پیش می‌آید. او پس از سقوط در یک چاه می‌میرد و بعد از اینکه کت به او یادآوری می‌کند که او یک دختر دارد و وی را متقاعد می‌‌کند تا وارد دستگاه لازاروس (پدر کاسپر سال‌ها پیش در تلاش برای زنده کردن پسر مرده خود، آن را ساخته بود) شود، شرایط و اوضاع قبلی خود را به یاد می‌آورد.

چنین چیزی درباره‌ی کریگان کریتندن صدق نمی‌کند. او تبدیل به یک روح می‌شود و به سرای پدر کسپر می‌رود تا چیزی را که گمان می‌کند گنجی با ارزش است بدزدد. کریتندن تقریبا به محض اینکه به یک روح تبدیل می‌شود، همه چیز را درباره‌ی زندگی، انگیزه‌ها و حرص و طمع خود به طور کامل به خاطر می‌آورد. با این وجود، این شرور به سزای خود می‌رسد و می‌فهمد که گنج، دستکش و توپ بیس‌بال کسپر است و نه کیسه‌های طلا.

۳. چرا املیا هاروی در صورتی که همه‌ی افراد دیگری که می‌مردند تبدیل‌ به یک روح می‌شدند، تبدیل به یک فرشته شد؟

کسپر

در طول فیلم مشخص می‌شود که ارواح از قوانینی که برای آن‌ها تعیین شده است پیروی می‌کنند اما یکی از بزرگ‌ترین چبزهای گیج‌کننده‌ی کل فیلم، آخرین قسمت آن است که در آن مادر کت و همسر جیمز، املیا هاروی (امی برنمن، بازیگر مشهور فیلم قضاوت امی) به دنیا برمی‌گردد تا به‌عنوان یک فرشته با همه صحبت کند. او بدون سر و شکلی عجیب، بدون رنگ سفید و بدون توانایی تغییر شکل مانند دیگر ارواح، فقط یک فرشته معمولی است.

البته املیا به جیمز می‌گوید که او هیچ کار ناتمامی ندارد، زیرا جیمز و کت وقتی او زنده بود وی را بسیار دوست داشتند اما توضیح نمی‌دهد که چگونه توانست به‌عنوان یک فرشته برگردد یا چرا شبیه ارواح دیگر با آن سرهای گرد، بدون ویژگی‌های انسانی و توانایی تبدیل شدن به بالشت یا تبدیل کردن انسان‌ها به رادنی دانگفیلد نیست. نمی‌توان گفت که فیلم کسپر هیچ احترامی برای هوش تماشاگران قائل نیست اما به نظر می‌رسد پایان کار، کمی مشکل دارد.

۴. چرا دنیای ارواح باید با قوانین سیندرلا اداره شود؟

کسپر

وقتی املیا هاروی به عمارت می‌آید، به کسپر به خاطر اینکه روح خوبی است، پاداش می‌دهد و او را مشمول معامله سیندرلا می‌کند، به این معنی که کسپر تبدیل به یک پسر واقعی (با بازی دوون ساوا) می‌گردد و در ادامه، با کت بیشتر آشنا می‌شود اما املیا به جای مهلت معمول نیمه‌شب، تا ساعت ۱۰ به کسپر مهلت می‌دهد (احتمالا حتی بچه‌های ارواح هم باید زود بخوابند) تا اینکه بعد از این ساعت، او دوباره به روح تبدیل می‌شود.

هنوز این سؤال بدون پاسخ باقی می‌ماند که چرا املیا و کسپر باید بر اساس قوانینی بازی کنند که در وهله اول در داستان سیندرلا وضع شده بود؟ اگر املیا (به‌عنوان فرشته‌ای که عملا از ناکجاآباد با یک لباس قرمز بسیار جذاب ظاهر می‌شود) و کسپر (که به معنای واقعی کلمه می‌تواند به اجسام بی‌جان تبدیل شود و از دیوارها عبور کند) می‌توانند هر کاری را که بخواهند انجام دهند پس چرا باید از قوانین خاصی پیروی کنند؟ آیا آن‌ها نسخه شبح و خانوادگی والتر سوبچاک از فیلم لبوفسکی بزرگ هستند؟

۵. کسپر و کت هاروی در پایان فیلم به گونه‌ای رفتار می‌کنند که انگار با یک‌دیگر رابطه‌ای معمولی دارند

کسپر

در طول فیلم، اتفاقات زیادی بین کسپر و کت هاروی می‌افتد که منجر به ارتباط دوستانه‌ و مناسبی بین آن‌ها می‌شود (پس از اینکه روح قالب دوون ساوا برمی‌گردد). کسپر با اولین برخورد با کت، وقایع فیلم را به دست می‌گیرد و به حرکت در می‌آورد و سپس هر کاری می‌کند تا در کنار این دختر باشد. با تمام این گفته‌ها، طبیعی به نظر می‌رسید که این دو قبل از پایان فیلم، ارتباطی دوستانه با هم پیدا کنند و وقتی دوستی آن‌ها به اوج خود می‌رسد شاهد یک لحظه‌ی جادویی عالی هستیم که هر نوجوانی که فیلم را تماشا می‌کند، رویای تجربه آن را در همان لحظه یا زمانی دیگر در سر می‌پروراند.

کسپر در پایان کار به حالت روح خود برمی‌گردد و همه همکلاسی‌های کت را که در آنجا حضور دارند، به وحشت می‌اندازد و واقعا هم وحشتناک است. به محض اینکه دوون ساوا به یک روح تبدیل می‌شود، انگار هیچ کدام از لحظات قبلی اتفاق نیافتاده است. انگار ارتباط مناسب او با کت و تمام احساسات پشت آن، فقط ظاهر کار بودند. انگار آن‌ها فقط تظاهر می‌کردند و پس از آن هر کدام راه خود را پیش می‌گیرند و به خانه خود می‌روند.

چیزهای زیادی درباره فیلم کسپر وجود دارند که با عقل جور درنمی‌آیند اما به هر حال، نباید ارزش این فیلم خانوادگی و دوستانه در سال ۱۹۹۵ را نادیده بگیریم که تماشای آن به طرز شگفت‌انگیزی حتی در بزرگسالی هم بسیار سرگرم‌کننده است.

منبع: cinemablend

برچسب‌ها :
دیدگاه شما

loading...
بازدیدهای اخیر
بر اساس بازدیدهای اخیر شما
تاریخچه بازدیدها
مشاهده همه