دیزنی در دهه‌ی ۶۰ و ۷۰ میلادی؛ دوران انیمیشن‌های مهجور

۱۷ فروردین ۱۴۰۱ زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۴ دقیقه
گربه‌های اشرافی

دیزنی به چیزهای زیادی معروف است اما دهه‌ی ۶۰ و ۷۰ برای این کمپانی مثل بوم سفیدی بود که یک قلم مو، رنگ‌های مختلفی را بر آن می‌زد و همه منتظر بودند با آزمون خطا بالاخره تبدیل به نقاشی شگفت‌انگیزی شود. شخصیت‌های محبوبی مثل میکی ماوس، دانلد داک و گوفی که چند دهه قبل به مخاطبان معرفی شده بودند و سایر شخصیت‌های معروف و دوست‌داشتنی مثل دیو و دلبر، علاءالدین و مولان هم به دهه‌ی ۹۰ و دوران رنسانس دیزنی تعلق داشتند؛ با این اوصاف دهه ۶۰ و ۷۰ به عنوان دوران میانی با بی‌توجهی محض مواجه شد و این در حالی است که آثار ماندگاری در آن سال‌ها تولید شد.

به نظر می‌رسد طرفداران دیزنی به دوران میانی علاقه‌ی چندانی ندارند. انیمیشن‌های مهجوری مثل «شمشیر در سنگ» (The Sword in the Stone)، «رابین‌هود» (Robin Hood) و «گربه‌های اشرافی» (The Aristocats) ساخته شدند که استقبال از آن‌ها اصلا با سایر آثار دیزنی قابل‌مقایسه نیستند و محبوبیت کم‌تری دارند. اگرچه این فیلم‌ها نمی‌توانند با آثار دوران رنسانس رقابت کنند اما خاطرات نوستالژیکی را برای کودکان سراسر جهان به ارمغان آوردند و به دنیای شگفت‌انگیز دیزنی کمی جادو اضافه کردند. اما چرا انیمیشن‌های دهه‌ی ۶۰ و ۷۰ دیزنی تا این اندازه دست‌کم گرفته شدند؟

۱) ساختار موسیقایی متفاوت دیزنی

صد و یک سگ خال‌دار

انیمیشن‌هایی مثل «کتاب جنگل» (The Jungle Book)، «صد و یک سگ خال‌دار» (۱۰۱ Dalmatians) و «شمشیر در سنگ» (The Sword and the Stone) از ترانه‌ها در داستان‌سرایی‌شان استفاده کردند اما برخلاف دوران رنسانس، آثار دیزنی در دهه‌ی ۶۰ و ۷۰ ترانه‌های پراکنده‌تری داشتند و در بعضی از آن‌ها فقط از یک یا دو مورد استفاده شده است؛ بنابراین اگر از جمله افرادی هستید که از موسیقی‌های متن بی‌وقفه در ساخته‌های اخیر دیزنی کلافه شدید، به نظر می‌رسد انیمیشن‌های دوران میانی می‌تواند انتخاب ایده آلی برای شما باشد.

در دوره‌ی رنسانس دیزنی، وسواس زیادی برای انتخاب و ساخت ترانه‌ها به خرج داده می‌شد و هر کدام با موضوع کلی فیلم ارتباط معنایی عمیقی داشتند و زمان‌بندی دقیق و مشخصی برای اجرای آن‌ها در نظر گرفته شده بود. همچنین در بسیاری از این ترانه‌ها احساس عظمت و فراز و نشیبی وجود دارد که شبیه آن را فقط می‌توان در اجراهای تئاتر برادوی تجربه کرد.

بدیهی است که آهنگ مرلین در«شمشیر در سنگ» (The Sword in the Stone) به اندازه‌ی تم «دیو و دلبر» (Beauty and the Beast) خاطره‌انگیز و محبوب نیست. بخش بزرگی از این چرایی به ذهنیت پشت ترانه‌ها مربوط می‌شود. برادران ریچارد و رابرت شرمن ترانه‌سراهای بزرگی بودند و در این موضوع هیچ شکی نیست که بیش از هر گروه ترانه‌سرای دیگری در فیلم‌های دیزنی همکاری داشتند، با این حال رویکرد ماهرانه‌ی آن‌ها هیچ شانسی مقابل جذابیت فرهنگی موسیقی‌دان‌های بزرگی که در دوران رنسانس با دیزنی کار کردند، نداشت. بیلی جوئل، التون جان، رندی نیومن، لین مانوئل میراندا تنها تعدادی از هنرمندان معاصری هستند که در آثار انیمیشنی این کمپانی حضور داشتند.

اساسا مقایسه‌ی ترانه‌های دیزنی در دهه‌ی ۶۰ و ۷۰ میلادی با سال‌های قبل و بعدش، کار بیهوده‌ای است؛ زیرا فیلم‌های دوره‌ی رنسانس در دهه‌ی ۹۰ عملا باعث تجدید حیات دیزنی شدند اما از یاد نبرید که ترانه‌های دهه‌ی ۶۰ و ۷۰ سطح خاصی از نوستالژی را در خود دارند که برای نسل‌های قبل هنوز هم شنیدنی و دوست‌داشتنی است.

۲) دهه‌ی ۶۰ و ۷۰ هنوز هم سرگرم‌کننده است

رابین هود

اگرچه فیلم‌های دوران میانی ترانه‌های قابل‌توجهی را در خود جای نداند و جلوه‌های ویژه‌شان نسبت به دوره‌ی رنسانس و سال‌های بعد از آن به وضوح ضعیف‌تر است اما هنوز هم جذابیت اولیه‌شان را برای مخاطبان زیادی حفظ کردند. چیزی که واقعا درباره‌ی این آثار شگفت‌انگیز است، سطحی از خطر است که هر فیلم تجربه می‌کند؛ مثلا در انیمیشن شمشیر در سنگ مرلین مبارزه‌ی خطرناکی را با مادام میم رقیب شیطانی‌اش آغاز می‌کند، میم تبدیل به اژدها می‌شود و تنها موقعی شکست می خورد که مرلین خودش را به یک ویروس خطرناک تبدیل می‌کند یا در رابین‌هود شاهد گرفتار شدن روباه در قلعه‌ای هستیم که متعلق به شاهزاده جان است. قلعه به آتش کشیده می‌شود و در نهایت با پریدن او به رودخانه و فریب شاهزاده ختم به خیر می‌شود.

داستان‌پردازی نامتعارف این انیمیشن‌ها هنوز هم زیبایی و جادوی طنین‌اندازی دارد و مملو از خلاقیت و شور و شوق کودکانه‌ی دیزنی است. این شوخ‌طبعی و لحن متفاوت همان چیزی است که دیزنی را سال‌هاست که سرپا نگه داشته.

۳) سبک انیمیشن‌های دیزنی منحصربه‌فرد است

شمشیر در سنگ

انیمیشن‌های دیزنی در دهه‌ی ۶۰ و ۷۰ میلادی ترکیب منحصربه‌فردی از رئالیسم با لمس گاه و بی گاه سورئالیسم بود. میلت کال یکی از انیماتورهایی بود که در آن سال‌ها همکاری مستمری با دیزنی داشت و سبک منحصربه‌فرد آثار دوره‌ی میانی تا اندازه‌ی زیادی مدیون زحمات و خلاقیت او است.

انیماتورها در این دوره بیش‌تر بر سبک‌های شخصی خودشان متکی بودند و همین مورد هم آثار آن‌ها را از سال‌های قبل و دوره‌ی رنسانس متمایز می‌کند. این انیمیشن‌ها در عین سادگی استثنایی به نظر می‌رسیدند. فیلم‌های دیزنی در دهه‌ی ۶۰ و ۷۰ مثل آثار استودیو جیبلی، نوعی حس هنری در خودشان داشتند که از طراحی و رنگ‌آمیزی منحصربه‌فرد آن‌ها سرچشمه می‌گرفت و نتیجه انیمیشن‌های پرانرژی و ساده‌ای بود که در آن‌ها از جلوه‌های ویژه‌ی کامپیوتری خبری نبود.

همه‌ی مقایسه‌ها همیشه یک سر بازنده دارد و به همین دلیل هم اگر دوران میانی را با رنسانس دیزنی مقایسه کنیم، نتیجه چنگی به دل نمی‌زند اما قول می‌دهیم اگر آثار این دوره را بدون در نظر گرفتن پیشینه‌ی دیزنی تماشای کنید، حتما از آن‌ها لذت می‌برید و حس و حال نوستالژیکی را تجربه می‌کنید.

منبع: movieweb

برچسب‌ها :
دیدگاه شما

۵ دیدگاه
  1. امیر خانی

    جالبه این چند تا کارتون که نام بردین،از محبوب ترین ها در ایران برای دهه ۵۰ و دهه ۶۰ هستند

  2. ناشناس

    من کلا این غول کارتون سازی رو دوست دارم اما خب کلا از نظر من دیزنی همیشه به سرزمین پرنسس ها و پری ها معروفه 😘و خب من خودم قلبا دیزنی رو به متل ترجیح میدم !

  3. Mohammad

    معنی کلمه مهجور چیه؟😐✌️✌️

    1. ناشناس

      یعنی متفاوت و جدا از هم

    2. Marzi

      معنی تحت الفظیش یعنی مورد بی تفاوتی کم توجهی و بی مهری قرار گرفته. از ریشه هجران میاد. دور افتاده

loading...
بازدیدهای اخیر
بر اساس بازدیدهای اخیر شما
تاریخچه بازدیدها
مشاهده همه