معرفی کتاب «گوزن بیچاره»؛ مراقبه‌ای دلخراش برای رام کردن احساس شرم و گناه

زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۴ دقیقه
معرفی کتاب «گوزن بیچاره»

در دنیایی که پر شده از کتاب‌های خودیاری و نسخه‌های فوری برای درمان روح، کتاب «گوزن بیچاره» نوشته کلر اوشتسکی، سکوتی است میان هیاهو. کتابی شاعرانه و اندوه‌بار که دو حس از طاقت‌فرساترین احساسات انسانی را به آغوش می‌کشد: شرم و گناه. اما نه برای آنکه این احساسات را توجیه کند یا از بین ببرد؛ بلکه برای اینکه بنشیند و در یک مراقبه دلخراش با آن صلح برسد.

این کتاب نه نقشه‌ای است برای نجات، نه راهی برای بخشش. بیشتر شبیه دل‌نوشته‌ای است پس از یک حادثه‌ی مرموز و ویرانگر، روایتی که نه آغاز روشنی دارد و نه پایانی قاطع. چیزی است شبیه به حافظه: تکه‌تکه، گنگ و در عین حال صادقانه.

در مرکز این کتاب، یک گوزن ایستاده؛ گوزنی که هم واقعی است و هم استعاری. حیوانی وحشی که از میان سطرها عبور می‌کند و نماد شرم و تجسم گناه است و ما کم‌کم می‌فهمیم که آن گوزن فراتر از یک نماد ساده، تکه‌ای از وجود یک انسان آسیب‌دیده‌ است که از عمق وجودش درد می‌کشد.

خلاصه داستان کتاب «گوزن بیچاره»

دختر جوانی با گذشته‌ای خاموش و زخمی، در تلاش است تا روایت زندگی‌اش را از نو بسازد. حقیقت، برای «مارگارت»ِ کوچک، سنگین‌تر از آن است که بتواند آن را در دل نگه دارد؛ و احساس گناه، سایه‌ای است که مدام در دو قدمی‌اش راه می‌رود، بی‌آنکه از پا بیفتد. برای همین، مارگارت راهی دیگر انتخاب می‌کند: خاطرات را دفن می‌کند و به‌جایش داستان‌هایی می‌سازد، خیال‌هایی پر از ایمان و جادو و پایان‌های خوش. دنیایی که در آن، دردها به افسانه بدل می‌شوند.

اما گاهی حتی خیال هم جا برای پنهان شدن ندارد. در میان این قصه‌های خودساخته، گوزنی ظاهر می‌شود که نه نماد صرف است و نه خیال صرف، بلکه حضوری آزاردهنده و در عین حال نجات‌بخش دارد. «گوزن بیچاره» آرام نمی‌گیرد، مگر آن‌که مارگارت را به رویارویی با حقیقت تلخ گذشته‌اش وادارد. گوزن، یادآور گناهی‌ست که مارگارت از آن فرار می‌کند و در عین حال، کلید رهایی‌اش نیز هست.

معرفی کتاب «همراز»؛ از بهترین رمان‌های فرانسوی قرن ۲۱

نقد کتاب «گوزن بیچاره»

نثر کتاب با وجود سادگی شاعرانه است و با وجود اینکه کمی آهسته پیش می‌رود، اما به اندازه کافی بُرنده است. نویسنده حرف‌هایش را انگار دارد در تاریکی زمزمه می‌کند. جمله‌ها کوتاه‌ و شکسته و گاهی حتی ناقص هستند. درست مثل ذهن آدمی که در چرخ‌وفلک شرم گیر افتاده. مثل یادداشت‌های خصوصی یک دفترچه که هیچ‌وقت قرار نبوده کسی آن‌ها را بخواند.

اوشتسکی سعی نمی‌کند با توضیح دادن و تفسیر، غم را رام کند. او اجازه می‌دهد ابهام باقی بماند و درد در همان مه‌آلودگی‌اش باشد. با اینکه روایت کتاب بسیار شخصی به نظر می‌رسد، اما نگاه اجتماعی‌اش را از دست نمی‌دهد. نویسنده به‌وضوح نشان می‌دهد که شرم و گناه فقط احساسات فردی نیستند؛ آن‌ها محصول جامعه‌اند؛ ساخته‌ی فرهنگ، جنسیت و خانواده.

به‌خصوص در مورد زنان، کتاب به‌ظرافت نشان می‌دهد که چطور از همان کودکی یاد می‌گیرند بابت بودن‌شان عذر بخواهند. بابت بلند حرف زدن، بابت ناراحت شدن، بابت زیاد خواستن، بابت زنده بودن. و این تربیت پنهانی، در بزرگسالی تبدیل می‌شود به گناهی مبهم که منبع مشخصی ندارد اما همه‌چیز را سنگین می‌کند.

اگر دنبال پایان خوش یا نوعی رستگاری هستید، این کتاب ممکن است ناامیدتان کند. چون در نهایت، به هیچ آرامش غایی یا پیروزی باشکوهی نمی‌رسیم. و همین است که آن را واقعی می‌کند. «گوزن بیچاره» تظاهر به شفا نمی‌کند و ادعای گزافی ندارد. در نهایت همین مراقبه دردناک نقطه‌ی اوج کتاب می‌شود نه بخشیدن و یا فراموشی. فقط نشستن در کنار شرم و مرهم گذاشتن بر روی زخم.

رمان «گوزن بیچاره» برای چه کسانی مناسب است؟

رمان «گوزن بیچاره» روایت کلاسیک و سرراستی ندارد؛ با خط داستانی مشخصی مواجه نیستیم که بتوانیم به راحتی آن را دنبال کنیم. راوی، فردی‌ست نامطمئن و غیرقابل اعتماد؛ کسی که نه تنها ماجراها را آن‌طور که دوست دارد تعریف می‌کند، بلکه گاهی آن‌قدر درونی و مبهم می‌شود که ممکن است خواننده را در میانه‌ی روایت سرگردان کند.

حتی لحن و فضای اثر هم گاه چنان انتزاعی می‌شود که باید چند لحظه‌ای مکث کنید و دوباره به عقب برگردید تا بفهمید چه بر سرتان آمده. با این حال، این رمان چیزی بیشتر از یک داستان است. اگر در زندگی خود احساس شرمی را با خود حمل می‌کنید؛ شرمی که آن‌قدر عمیق و پیچیده است که نمی‌توانید برایش کلمه پیدا کنید، یا اگر گناهی در دل‌تان سنگینی می‌کند که جرئت بیانش را ندارید، این کتاب مثل آینه‌ای روبه‌رویتان می‌ایستد. «گوزن بیچاره» هم برای سرگرم شدن است و هم برای مواجهه؛ مواجهه با خود، گذشته و آنچه ناگفتنی مانده است.

آیا ارزش خرید دارد؟

کتاب «گوزن بیچاره» از آن دسته آثاری‌ست که واکنش مخاطب به آن یا کاملاً خنثی خواهد بود، یا عمیقاً احساسی و شیفته‌وار. درواقع، یا هیچ پیوندی با آن برقرار نمی‌کنید یا برعکس، تا مدت‌ها درگیر جهان خاص و تودرتویش می‌مانید و با شخصیت‌ و فضای کتاب هم‌حس می‌شوید.

اما نکته‌ی جالب اینجاست که چه از آن لذت ببرید و چه نه، یک ویژگی مشترک در هر دو گروه دیده می‌شود: هیچ‌کس نمی‌تواند آن را نیمه‌کاره رها کند. چیزی در سبک روایت، در فضای وهم‌آلود و در ذهن‌پریشیِ راوی هست که شما را سرگردان به دنبال خود می‌کشد. حتی اگر سردرگم شوید، حتی اگر نفهمید دقیقاً چه چیزی در حال رخ دادن است، باز هم می‌خواهید ادامه بدهید، انگار که درگیر یک رؤیای عجیب شده‌اید و کنجکاوید ببینید به کجا ختم می‌شود.

بنابراین، اگر در بدترین حالت صرفاً به دنبال کتابی هستید که بی‌وقفه شما را با خود همراه کند و احساس نکنید وقت یا پول‌تان را هدر داده‌اید، «گوزن بیچاره» می‌تواند انتخاب قابل اعتمادی باشد. کتابی که به‌سادگی از یادتان نخواهد رفت، حتی اگر دقیقا نفهمید چرا.

کتاب گوزن بیچاره اثر کلر اوشتسکی ترجمه میعاد بانکی نشر طرح نقد

منبع: دیجی‌کالا مگ

راهنمای خرید کتاب


برچسب‌ها :
دیدگاه شما

پرسش امنیتی *-- بارگیری کد امنیتی --

۲ دیدگاه
  1. فرزانه خزاعی

    نه زهرا، تا جایی که می‌دونم هنوز اقتباسی نشده از این کتاب.

  2. زهرا

    تعریف این کتابو زیاد شنیدم شما میدونید بر اساس این کتاب سریال یا فیلمی ساخته شده یا نه؟

loading...
بازدیدهای اخیر
بر اساس بازدیدهای اخیر شما
تاریخچه بازدیدها
مشاهده همه
دسته‌بندی‌های منتخب برای شما
X