بهترین کتاب‌های توماس مان؛ نوبلیستی که تاریخ آلمان را روایت می‌کند

۲۸ مهر ۱۴۰۲ زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۱۶ دقیقه
تصویری از توماس مان

«توماس مان» یکی از مهم‌ترین نویسندگان آلمانی است. او در داستان‌هایش تاریخ اروپا و سرزمین آلمان را روایت می‌کند. بیش‌تر کتاب‌های این نویسنده دارای مضامین اجتماعی، فرهنگی و سیاسی هستند؛ به همین خاطر می‌توان گفت که هنگام خواندن آثار «توماس مان»، با یک داستان معمولی روبرو نیستیم و پشت هر عبارت، مفاهیم ظریف فلسفی، اجتماعی و سیاسی وجود دارد. این مولفه مهم باعث می‌شود که جذابیت آثار «توماس مان» دوچندان باشد؛ البته باید توجه داشت که آثار این نویسنده فقط به خاطر درون‌مایه‌اش جذاب نیست بلکه فرم داستان و استفاده به جا از ظرایف ادبی، باعث شده است که «توماس مان» مشهور شود. در این یادداشت قصد داریم به صورت مختصر با زندگی‌نامه مان آشنا شویم و پس از آن به سراغ تعدادی از مشهورترین آثار او برویم. بخش قابل توجهی از کتاب‌های این نویسنده آلمانی به زبان فارسی ترجمه شده است‌.

کودکی و نوجوانی «توماس مان»

«توماس مان» در ۶ ژوئن سال ۱۸۷۵ در شهر لوبک آلمان دیده به جهان گشود. پدر او یک بورژوا بود و به عنوان بازرگان غلات فعالیت می‌کرد مادر مان نیز اصالت برزیلی داشت. پدر مان بعدها توانست به عنوان سناتور شهر انتخاب شود. «توماس مان» تحصیلات خود را در شهر لوبک گذراند و تا سن ۱۹ سالگی در همان‌جا زندگی کرد. اما با مرگ پدرش به همراه مابقی اعضای خانواده خود لوبک را به مقصد مونیخ ترک کرد.

ورود «توماس مان» به مونیخ و علاقه‌مندی به هنر

«توماس مان» پس از حضور در مونیخ در یک شرکت بیمه مشغول به کار شد. مونیخ در آن‌زمان به عنوان یکی از مراکز مهم فرهنگی آلمان به شمار می‌آمد. فضای این شهر بر روی توماس ۱۹ ساله نیز اثر گذاشت و او را به هنر، ادبیات و فرهنگ علاقه‌مند کرد. هر چند او به خانواده‌ای تعلق داشت که با هنر بیگانه نبودند.
«توماس مان» در دانشگاه لودویگ ماکسیمیلیان مونیخ و در رشته‌های تاریخ، ادبیات و اقتصاد سیاسی مشغول به تحصیل شد.

اقامت در رم و خلق «بودنبروک‌ها»

«توماس مان» در سال ۱۸۹۷ و هنگامی‌که ۲۲ ساله بود به همراه برادرش هاینریش مان به شهر رم ایتالیا رفت و مدتی در آن‌جا اقامت گزید. او در آن شهر روی نوشتن شاهوار ادبی خود، بودنبروک‌ها تمرکز کرد و در سال ۱۹۰۱ آن را به چاپ رساند. با انتشار این کتاب شهرت «توماس مان» جهانی شد.

زندگی شخصی «توماس مان»

«توماس مان» در سال ۱۹۰۵، هنگامی‌که سی سال داشت با کاتیا پرینسگهایم ازدواج کرد. او فرزند یکی از استادان دانشگاه مونیخ بود. ثمره این ازدواج ۶ فرزند بود؛ یکی از کودکان آن ها کلاوس نام داشت که بعدها به نویسنده‌ای پرآوازه و مشهور تبدیل شد.

تمرکز «توماس مان» بر نویسندگی

«توماس مان» پس از نوشتم کتاب بودنبروک‌ها به مدت دو دهه بر روی نویسندگی تمرکز کرد و توانست آثار جذابی را در حوزه ادبیات تاریخی منتشر کند. کتاب‌های او با استقبال خوانندگان و محافل ادبی اروپایی مواجه شد.

برنده شدن جایزه نوبل ادبیات

«توماس مان» در سال ۱۹۲۹ جایزه نوبل ادبیات را از آن خود کرد. آکادمی نوبل ادبیات، کتاب بودنبروک‌ها را عامل اصلی دریافت این جایزه می‌دانست‌. برنده شدن جایزه نوبل ادبیات باعث شد تا «توماس مان» شهرتی عالم‌گیر پیدا کند و پس از آن جوایز ادبی بین‌المللی دیگری نیز بگیرد.

مواضع سیاسی «توماس مان»

«توماس مان» یکی از اولین نویسندگان آلمانی بود که نسبت به قدرت‌گیری نازی‌ها هشدار داد. از نظر او، آن‌ها بربر بودند. توماس در یک سخنرانی در سال ۱۹۳۰ به خطابه آلمانی مشهور شد سخنان تندی علیه نازی‌ها به کار برد و گفت که قدرت گرفتن نازی‌ها می‌تواند فجایع هولناکی برای آلمان، اروپا و جهان به بار بیاورد. هنگامی‌که حزب نازی در سال ۱۹۳۲ به قدرت رسید؛ «توماس مان» در آلمان نبود و برای انجام سخنرانی‌های به دانشگاه‌های مختلف اروپایی می‌رفت. برای همین «توماس مان» تصمیم گرفت تا لحن انتقادهایش از حکومت نازی‌ها را ملایم‌تر کند. این کار او باعث انتقاد و ناراحتی‌های بسیاری از نزدیکان، خانواده و دوستان «توماس مان» شد و نهایت امر نیز نتیجه‌ای نداشت چرا که یک سال بعد، مان تحت تعقیب پلیس آلمان نازی قرار گرفت و مجبور شد که این کشور را به مقصد سوئیس ترک کند. او در سال ۱۹۳۵ بار دیگر تلاش کرد تا به آلمان بازگردد اما دو فرزندش کلاوس و اریکا از او خواستند تا این کار را نکند و دست آخر توماس پذیرفت که در سوئیس بماند. یک سال بعد او در یک سخنرانی از حکومت آلمان انتقادات صریحی کرد و همین مسئله باعث شد که دولت آلمان تابعیت او را سلب کند.
«توماس مان» در سال‌های ۱۹۴۰ تا ۱۹۴۴ در رادیوی صدای آمریکا برنامه اجرا می‌کرد و در کشور ایالات متحده آمریکا اقامت داشت. در سال ۱۹۵۲ و با شدت گرفتن سیاست‌های مک‌کارتیسم‌ او به دلیل افکار چپ‌گرایانه‌ از آمریکا اخراج شد. توماس مان دوباره به سوئیس آمد و در دهکده ارلباخ‌ نزدیک به زوریخ اقامت گزید.

پایان عمر «توماس مان»

«توماس مان» سرانجام در روز ۱۲ اوت ۱۹۵۵ در پایان یک بیماری چندروزه و بر اثر بیماری قلبی در بیمارستان شهر زوریخ در میان جمعی از نزدیکانش درگذشت. دو ماه پیش از آن هشتادمین سال تولدش را جشن گرفته بود و سراسر اروپا با این مناسبت از او قدردانی کردند.

افتخارات «توماس مان»

این نویسنده علاوه بر جایزه نوبل ادبیات در سال ۱۹۲۹، جایزه ادبی گوته را در سال ۱۹۴۹ ار آن خود کرده است. از دیگر افتخارات «توماس مان» می‌توان به دکترای افتخاری دانشگاه‌ آکسفورد و دانشگاه کمبریج و نشان افتخار صلیب لژیون دونور فرانسه نیز اشاره کرد.
در ادامه این یادداشت با تعدادی از آثار« توماس مان» آشنا خواهیم شد.

۱. کتاب «نابغه‌ی خردسال، پیشخدمت و شعبده باز»

این کتاب از دو داستان بلند و یک یادداشت کوتاه تشکیل شده است. داستان نابغه‌ی خردسال در سال ۱۹۰۳ نوشته شد. این داستان به یک کژتابی‌ اشاره دارد. کتابی رابطه میان یک پیشوا با توده مردم که پایه اصلی ساخت داستان می‌شود. داستان بعدی یعنی پیشخدمت و شعبده‌باز در سال ۱۹۲۹ نوشته می‌شود. سالی که هیتلر و موسولینی دیگر تهدیدهایی توخالی نیستند بلکه به واقعیات سیاسی زمانه‌شان تبدیل شده‌اند و آن‌ها را نمی‌توان انکار کرد. موسولینی دیگر به زعم برخی تحلیل‌گران زودباور، یک موج گذرا نیست و در قدرت ماندگار شده است. حزب نازی هیتلر نیز روز به روز قدرت فزاینده‌ای پیدا می‌کند و تنها سه سال پس از نوشتن این کتاب، دولت آلمان را در دست می‌گیرد. کتاب فوق از داستان‌هایی تشکیل شده است که درباره ظهور موج فاشیسم در اروپا سخن می‌‌گویند. یادداشت کوتاه دیگری که در این مجموعه وجود دارد؛ برادر هیتلر است.

این کتاب را با ترجمه «محمود حدادی» از انتشارات نیلوفر می‌توانیم بخوانیم. برای خواندن این اثر به حدودا دو ساعت زمان نیاز است.

در بخشی از کتاب «نابغه‌ی خردسال، پیشخدمت و شعبده‌باز» می‌خوانیم:

نشسته است و آهنگ می زند: ریزاندام و ناچیز در پیش دستگاه حجیم و سیاه پیانو، تنها و برگزیده در جایگاه بلند صحنه، بر فراز توده ی مه آلود انسان ها، که در این یکپارچگی محو خود، جان و روانی گیج و گنگ بیش نیستند، حالی که حق اوست با روح بی تا و برگزیده‌ی خود آن ها را خیره کند. باری تنفسی برای دو دقیقه اعلام شده بود که نزدیک به بیست دقیقه طول کشید. بچه‌ها بیدار و ذوق‌زده از کوتاه آمدن ما، این لحظات را با شادی پر کردند. از نو با مردم پایین پایه در جایگاه آن‌ها ارتباط برقرار کردند، ازجمله با گوئیز کارد که قایق پدالی کرایه می‌داد. از گودی دست های بر دهان گذاشته شان خطاب به ماهی گیران آرزو هایی را ندا می‌دادند که واژگانش را از ما گرفته بودند:«‌فردا ماهیتان زیاد! تورهاتان پُرِپُر»
کتاب نابغه ی خردسال پیشخدمت و شعبده باز اثر توماس مان انتشارات نیلوفر

۲. کتاب «خنوخ و قانون»

کتاب «خنوخ و قانون» اثر «توماس مان» از دو داستان بلند مجزا تشکیل شده است. این داستان‌ها با دیگر آثار نویسنده تفاوت دارند و بسیار خاص و منحصر بفرد هستند. نویسنده در این دو داستان به سراغ سرچشمه انسان‌دوستی می‌رود و برای این کار از زبان شاعرانه خود و مفاهیم فلسفی کمک می‌گیرد؛ در اثر فوق می‌توان ردپای اسطوره را نیز دید.

داستان اول روایت خواب یوسف نوجوان از خنوخ است. خنوخ را پدربزرگ حضرت نوح و در شمار پیامبران می‌دانستند. در داستان فوق، یوسف این خواب را برای برادرش بنیامین تعریف می‌کند. این اثر ارجاعاتی ظریف و زیبا به عهد عتیق دارد که میزان تسلط «توماس مان» به متون مذهبی را نشان می‌دهد. نویسنده تلاش کرده است تا در داستان خنوخ از شخصیت‌هایی استفاده کند که وجودشان سندیت تاریخی دارد. اما در کل نگرش‌های شخصی نویسنده نیز بر داستان سایه می‌اندازد و آن را جذاب و خواندنی می‌کند.

داستان دیگر قانون نام دارد که اشاره به زندگی حضرت موسی دارد. زندگی موسای نبی در این داستان بر پایه روایت‌های تورات بیان می‌شود. داستان از این قرار است که موسی با مشکلات زیادی برای هدایت قوم خود روبرو می‌شود و گاهی حس یاس و استیصال به او دست می‌دهد. «توماس مان» در این داستان تلاش می‌کند تا مواجهه موسی با حس سرخوردگی و ناامیدی خود را نشان دهد. «خنوخ و قانون» هر دو داستان‌هایی بسیار خواندنی هستند. این کتاب توسط «محمود حدادی» و نشر افق به فارسی ترجمه شده است‌. برای مطالعه این اثر جذاب به دو ساعت زمان نیاز داریم.

در بخشی از کتاب «خنوخ و قانون» می‌خوانیم:

آن‌زمان هنوز برادران یوسف را رویا‌زده نمی‌خواندند اما بسی برنیامد که کار به این کنایه کشید. و اگر در آغاز تنها اوتناپیشتیم‌ یا طالع‌بین لقبش می‌دادند، علت این نام‌گذاری‌های بی‌غرضانه فقط فقر الهام این جوانان نازنین بود. وگرنه مراد آن‌ها دشنام بود و به راستی دشنام‌های تندتر را خوش‌تر داشتند، اما بیشتر چیزی به خاطرشان نمی‌رسید‌ و روزی‌که از ذهن‌شان گذشت او را خیال‌باف بنامند؛ بسیار خوشحال بودند. چه این واژه به هر روی عتابی تندتر در خود داشت. هنوز آن روز‌ها نیامده بود و پرگویی یوسف در تعبیر خواب پدر- خوابی که به تسلی دل پیرمرد نوید آسمانی پر برکت می‌داد- هنوز نمی‌رسید تا آنان را به کفایت بر این خصلت گستاخانه او هوشیار کند.
کتاب خنوخ و قانون اثر توماس مان نشر افق

۳. کتاب «بودنبروک‌ها»

کتاب «بودنبروک‌ها» با نام دیگر «زوال یک خاندان» توسط «توماس مان در سال ۱۹۰۱ منتشر شد. او در هنگام نوشتن این شاهکار ادبی تنها ۲۶ سال داشت. عمده شهرت این نویسنده به خاطر خلق این اثر ارزشمند است. در کتاب «زوال یک خاندان»، زندگی چهار نسل از یک خاندان اشرافی و بورژوای متعلق به شمال آلمان مورد بررسی قرار می‌گیرد. بسیاری معتقدند هستند که نویسنده در خلال این داستان، وضعیت طبقه‌ی بورژوای کشور آلمان در قرن نوزدهم را شرح می‌دهد و آشکار می‌کند که آن‌ها چگونه تنزل پیدا می‌کنند. «بودنبروک‌‌ها» نیز به راستی داستان زوال یک خانواده اشرافی آلمانی است. در این کتاب، فضاسازی‌ها و توصیف جزئیات اهمیت ویژه‌ای دارد و داستان را خواندنی‌تر می‌کند. اثر فوق به خوبی مواجهه طبقه بورژوای آلمانی با مدرنیته را نمایش می‌دهد. با سرعتی بسیار زیاد می‌توان تحولات جامعه آلمان را دید‌. تحولاتی که نظم پیشین را متزلزل می‌کند. اخلاقیات این طبقه نیز همراه با تحولات جدید دچار تغییر می‌شود. در همه چیز نشان از زوال وجود دارد. ثروت بودنبروک‌‌ها به فقر و بدهی تبدیل می‌شود و ارزش‌های اخلاقی مثل صداقت و شرافت جای خود را به چیزهای دیگری می‌دهد. دنیای بودنبروک‌ها پر از نشانه‌های زنده است. انواع زیادی از مهمانی‌ها، گردهمایی‌ها، طلاق‌ها، ازدواج‌ها، تولدها و فوت‌ها در این کتاب وجود دارد و جزئیات آن با دقت تمام نوشته شده است؛ خواننده به خوبی می‌تواند چنین فضاهایی را تصور کند. «توماس مان» نیز به شکلی هنرمندانه توصیفات فوق را در کتاب آورده است‌. به کمک این جزئیات می‌توان تغییرات و تحولات چهار نسل از بودنبروک‌ها را متوجه شد. اما این شلوغی به هیچ عنوان موجب سردرگمی مخاطب نمی‌شود بلکه خوانندگان را سرگرم می‌کند و هیجان‌انگیز است. «توماس مان» در این کتاب توانایی ادبی خود را به خوبی نشان می‌‌دهد به گونه‌ای که «زوال یک خاندان» به عنوان یک اثر کلاسیک ادبی به شمار می‌رود.

بیشتر اتفاقات داستان «زوال یک خاندان» در فاصله سال‌های ۱۸۳۵ تا ۱۸۷۵ اتفاق می‌افتد. سال‌هایی که اروپا تحولات زیادی را پشت سر می‌گذارد؛ عصر ملی‌گرایی و آرزوی آلمانی‌ها برای تبدیل شدن به یک کشور واحد. شخصیت‌های این داستان؛ ماهیتی نمادین دارند و هر کدام یک قشر از جامعه را نمایندگی می‌کنند. در حاشیه این داستان، درباره علایق، سلیقه‌ها و مولفه‌های هویت‌بخش هر یک از شخصیت‌ها، توضیحات مبسوطی داده می‌شود. شخصیت‌های نوکیسه و تازه به دوران رسیده را نیز می‌توان در کتاب پیدا کرد‌. از همان ابتدای داستان می‌توان متوجه شد که چیزهایی در شرف تغییر و تحول هستند. کتاب بودنبروک‌ها آمیزه‌ای از هنر، فلسفه و تاریخ است.

این شاهکار ادبی توسط انتشارات ماهی و به همت «علی‌اصغر حداد» که از مترجمان مشهور ادبیات آلمانی‌ست اولین بار در سال ۱۳۸۳ ترجمه شد. برای خواندن بودنروک‌ها به ۱۶ ساعت زمان نیاز داریم.

در بخشی از کتاب «بودنبروک‌ها ( زوال یک خاندان)» می‌خوانیم:

ما، طبقهٔ بورژوا، یا آن‌طور که تا به حال رسم بوده بگویند، قشر سوم، می‌خواهیم که از این به‌بعد فقط یک طبقهٔ اشراف وجود داشته باشد، طبقهٔ اشراف مبتنی بر لیاقت افراد، ما اشراف فاسد فعلی را به‌رسمیت نمی‌شناسیم، ما منکر طبقه‌بندی اجتماعی فعلی هستیم. ما می‌خواهیم که هیچ کس رعیت دیگری نباشد و همه فقط تابع قانون باشند! ما خواهان آنیم که امتیازات فردی و استبداد از میان برود! همه باید به‌عنوان فرزندان حکومت از حقوق برابر برخوردار باشند و همان‌طور که دیگر میان انسان‌ها و خدای مهربان واسطه‌ای نیست، باید شهروندان هم با حکومت رابطه‌ای بی‌واسطه داشته باشند! ما خواهان آزادی مطبوعات، آزادی اصناف و تجارت هستیم. ما می‌خواهیم همهٔ انسان‌ها بدون امتیازات ویژه بتوانند با هم رقابت کنند، مزد از آن کسی باشد که لیاقت دارد! ولی ما تحت ستم هستیم، زبان ما را بسته‌اند…
مگر آرمان‌ها برای آنند که برآورده شوند؟ نه، ابدا! دل آدمی از امید آکنده است و نه از حسرت دستیابی به ستاره‌ها. در زندگی زیباتر از امید چیزی نیست. به قول روشفوکو امید با همهٔ فریبندگی دست‌کم ما را در مسیری دلپذیر به پایان زندگی رهنمون می‌شود.
کتاب بودنبروک‌ها اثر توماس مان

۴. کتاب «دکتر فاستوس»

کتاب «دکتر فاستوس» لایه‌های عمیق روان‌شناختی، اجتماعی و فلسفی دارد و در نوع خود اثری خاص و ویژه است. فاوست‌نویسی سنتی قدیمی در اروپا به شمار می‌آید و داستان‌های عامیانه‌اش به قرون وسطی بازمی‌گردد. فردی در راستای دست‌یابی به دانشی ممنوعه روح خود را به شیطان می‌فروشد و دست آخر سرنوشتی هولناک پیدا می‌کند. افسانه‌ای که به نظر می‌آید کشیش‌ها از مطرح کردن آن خوشحال می‌شدند چرا که به کمک آن می‌توانستند ذهن‌های نقاد زمان خودشان را مهار کنند و در جواب پرسش‌هایی که اقتدارشان‌ را زیر سوال می‌برد؛ عاقبت فاوست را خاطر‌نشان کنند. اما این سنت بعدها تغییر یافت و به شکلی دیگر بازنمایی شد. کتاب «دکتر فاستوس» توماس مان نیز یک فاوست‌نویسی قرن بیستمی است که در خلال آن به علل و عوامل وقوع جنگ جهانی دوم می‌پردازد. شخصیت اصلی داستان، آدرین لورکون‌ نام دارد. او یک نابغه موسیقی است؛ روزی یک شبح شیطانی به سراغ او می‌آید و پیشنهادی وسوسه‌انگیز به او می‌دهد. این داستان از زبان دوست آدرین روایت شده است. آدرین زندگی پر فراز و فرودی دارد و در ابتدا به سراغ رشته دین‌شناسی می‌رود اما آن را رها می‌کند و تاریخ موسیقی علاقه‌مند می‌شود و در این رشته به موفقیت می‌رسد. شبح شیطانی نیز در هنگام نوشتن یک آهنگ به سراغ او می‌رود. توماس مان برای نوشتن این کتاب از نظر یک استاد موسیقی به نام تئودور آدورنو بهره گرفته است. این کتاب در سال ۱۹۴۷ و دو سال پس از اتمام جنگ جهانی دوم به چاپ رسید. «حسن نقره‌چی» به همت انتشارات نیلوفر این کتاب را به فارسی ترجمه کرده است. برای خواندن کامل کتاب «دکتر فاستوس» به حدودا ۱۴ ساعت زمان نیاز داریم. این رمان توسط «مصطفی ملکیان» ویرایش شده است.

در بخشی از کتاب «دکتر فاستوس» می‌خوانیم:

سخن کوتاه حقیر والدینی از میان مردمان متوسط‌ الحال و فراخ‌معاش دارم که دستشان به دهانشان می‌رسید و از کوره سواد نیم‌‌بندی برخوردار بودند. پدرم در ولگموت‌ سایتبلم دکان عطاری داشت و دوا می‌فروخت. حق را نگه‌داریم سرشناس‌ترین عطار قریه بود.
کتاب دکتر فاستوس اثر توماس مان نشر نیلوفر

۵. کتاب «کوه جادو»

کتاب «کوه جادو» در سال ۱۹۲۴ و پنج سال پیش از آن‌که «توماس مان» جایزه نوبل ادبیات را از آن خود کند منتشر شد. شخصیت اصلی داستان هانس کاستورپ‌ نام دارد که جوانی متعلق به طبقه بورژوای آلمان است. او تصمیم می‌گیرد برای اقامت چند روزه‌ای نزد پسرخاله خور یواخیم برود که در یک آسایشگاه واقع در داووس سوئیس اقامت می‌کند و در آن‌جا تحت درمان است. هانس وقتی در فضای آسایشگاه قرار می‌گیرد به این نتیجه می‌رسد که بیمار است. پس او هم ترجیح می‌‌دهد که مدتی را در آن‌جا بماند. اقامت او هفت سال به طول می‌انجامد. اقامت هانس در این آسایشگاه با شدت گرفتن جنگ جهانی اول در سال ۱۹۱۴ و رفتن هانس به جنگ و مواجهه او با خشونت عریان موجود در جبهه‌ها به پایان می‌رسد.

این کتاب تلاش دارد تا به شکلی نمادین فضای اروپا در آستانه جنگ جهانی اول را به تصویر بکشد. آسایشگاه داووس جایی است که از همه جای اروپا بیمار می‌پذیرد و در حقیقا این بیماری به کل اروپا تعلق دارد. نویسنده برای نوشتن این رمان از سبک ناتورالیستی بهره می‌برد و توصیفات او از فضاها و صحنه‌ها بسیار دقیق است. در این داستان طبقه متوسط اروپایی مورد خطاب و بررسی قرار می‌گیرد. طبقه‌ای که در سال‌های ابتدایی قرن بیستم احساس بیماری و مشکل می‌کند اما نمی‌تواند برای آن راه‌حلی بیابد و دست آخر وارد جنگی هولناک و خانمان‌برانداز می‌شود.در کتاب «کوه جادو» شخصیت‌های مختلفی وارد داستان می‌شوند. یکی از آن‌ها یک یسوعی متعصب و تمامیت‌خواه به نام لئو نوفتا است و دیگری لودویکو‌ ستمبرینی‌ نام دارد که یک اومانیست سکولار است. در این داستان یک رابطه عاشقانه با زنی به نام مادام شوشا نیز اتفاق می‌افتد که به داستان جذابیت خاصی می‌بخشد.

کتاب فوق در فهرست صد کتاب قرن نشریه لوموند قرار دارد و فیلمی با همین عنوان، بر اساس این کتاب و به کارگردانی «هانس گایبندورفر» در سال ۱۹۸۲ ساخته شده است. ترجمه این کتاب را می‌توانیم به قلم «احمد نکو‌روح‌» از انتشارات نگاه بخوانیم. برای مطالعه کامل این کتاب به حدودا ۱۷ ساعت زمان نیاز داریم.

در بخشی از کتاب «کوه جادو» می‌خوانیم:

حتی گمان می کنم در مجموع با آدم های غمگین بهتر می توانم کنار بیایم تا با آدم های شوخ و خندان. دلیلش را خدا می داند، شاید چون یتیم هستم و پدر و مادرم را در بچگی از دست داده ام.
کتاب کوه جادو اثر توماس مان نشر نگاه

۶. کتاب «میراث‌داران گوگول»

«توماس مان» علاوه بر رمان و داستان، دستی بر مقاله‌نویسی نیز داشت. او به ادبیات روسیه علاقه‌مند بود و این ادبیات را یکی از منابع الهام خود برای نوشتن داستان می‌دانست و سعی می‌کرد آثار نویسندگان روسیه را با دقت و توجه زیاد مورد بررسی قرار دهد. کتاب میراث‌داران گوگول از چهار مقاله تشکیل شده است. مقاله‌ اول برگزیده آثار ادبیات روسیه نام دارد که در سال ۱۹۲۱ به چاپ رسید. در این نوشته ویژگی‌های کلی ادبیات روسیه مورد بررسی دقیق نویسنده قرار می‌گیرد. سه مقاله دیگر به معرفی آثار سه نویسنده برجسته روسیه یعنی داستایفسکی، تولستوی و چخوف اختصاص پیدا کرده‌اند. این مقالات در عین کوتاه بودن بسیار دقیق و عاطفی هستند. مان نقد دقیقی نسبت به همکاران روس خود دارد و در عین حال به شکلی شخصی به آن‌ها نگاه می‌کند. چنین کاری از منتقدان کمی برمی‌آید.در هنگام خواندن این کتاب باید توجه داشته باشیم که توماس مان یک مورخ ادبیات یا یک منتقد ادبی نیست اما می‌تواند به خوبی درباره ادبیات قرن بیستم اهمیت دهد. نکته جالب این است که کتاب‌های او در میان دوست‌داران ادبیات روسیه نیز طرفداران بسیار زیادی دارد. در این اثر هم به زندگی سه نویسنده برجسته روسیه اشاره می‌شود و هم به آثار آن‌ها کتاب فوق توسط سعید رضوانی به فارسی ترجمه شده است و نشر آگاه آن را به چاپ رسانده است. برای خواندن این کتاب به حدودا دو ساعت زمان نیاز داریم.

کتاب میراث داران گوگول اثر توماس مان نشر آگاه
برچسب‌ها :
دیدگاه شما

loading...
بازدیدهای اخیر
بر اساس بازدیدهای اخیر شما
تاریخچه بازدیدها
مشاهده همه