قانون کارما چیست؟ (آینه‌ای به وسعت اعمالمان در برابر ما)

۵ دی ۱۴۰۱ زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۱۹ دقیقه
کارما

تابه‌حال با خودتان فکر کرده‌اید معنی کارما چیست؟ یا اینکه معنی کلمه کارما چیست؟ کارما در زبان سانسکریت به معنای اعمال یا مجموع اقدامات و تأثیر یا پیامدهای آن‌ها است. در ادیان هندی، این اصطلاح به طور خاص به یک اصل علت و معلولی اشاره دارد که اغلب به صورت توصیفی اصل کا‌رما نامیده می‌شود، که در آن قصد و اعمال یک فرد (علت) بر آینده آن فرد (معلول) تأثیر می‌گذارد.

نیت خیر و اعمال خوب به کارمای خوب و تولد دوباره شادتر کمک می‌کند، در حالی که نیت بد و اعمال بد به کارمای بد و تولد دوباره بد کمک می‌کند.

و اما منظور از کارما چیست؟ مفهوم کا‌رما با ایده‌ی تولد دوباره در بسیاری از مکاتب ادیان هندی (به ویژه هندوئیسم، بودیسم، جینیسم و سیکیسم) و همچنین تائوئیسم، ارتباط نزدیکی دارد.

در این مکاتب، کا‌رما بر آینده‌ی فرد در زندگی فعلی و همچنین ماهیت و کیفیت زندگی آینده یعنی سامسارای فرد تأثیر می‌گذارد. این مفهوم در فرهنگ عامه‌ی غرب نیز پذیرفته شده است که در آن رویدادهایی که پس از اعمال فرد اتفاق می‌افتد ممکن است پیامدهای طبیعی تلقی شوند.

تعریف کارما

روانشناسی مرگ

اصطلاح کا‌رما هم به اعمال انجام شده‌ی ما اشاره دارد، هم به نیت و قصد ما از انجام آن اعمال.

«ویلهلم هالبفاس» مفهوم کا‌رما را در مقایسه‌ی آن با کلمه سانسکریت کریا توضیح می‌دهد: «در حالی که کریا فعالیت همراه با مراحل و تلاش در عمل است، کا‌رما عمل انجام شده در نتیجه‌ی آن فعالیت است و همچنین قصد فرد از یک عمل انجام شده یا یک اقدام برنامه ریزی شده (که توسط برخی از محققان به عنوان باقیمانده متافیزیکی بازیگر توصیف شده است).»

یک عمل خوب، کارمای خوب ایجاد می‌کند، همان‌طور که نیت خوب هم کارمای خوب ایجاد می‌کند. یک عمل بد، کارمای بد ایجاد می‌کند، همان‌طور که قصد بد کارمای ایجاد می‌کند.

دشواری در رسیدن به تعریفی از کا‌رما به دلیل تنوع دیدگاه‌ها در میان مکاتب هندوئیسم است. به عنوان مثال، برخی کارما و تولد دوباره را مرتبط و همزمان و ضروری می‌دانند، اما برخی دیگر کارما را ضروری می‌دانند ولی تولد مجدد را ضروری نمی‌دانند و عده‌ای نیز کارما و تولد دوباره را داستانی ناقص می‌دانند.

بودیسم و جینیسم احکام جداگانه‌ی کارمای خود را دارند. بنابراین، کارما نه یک، بلکه تعاریف متعدد و معانی متفاوتی دارد. کارما مفهومی است که معنا، اهمیت و دامنه آن بین سنت‌های مختلفی که در هند سرچشمه گرفته‌اند و مکاتب مختلف در هر یک از این سنت‌ها متفاوت است.

وندی اوفلاهرتی مدعی است که، علاوه بر این، در مورد اینکه آیا کارما یک نظریه، یک مدل، یک الگو، یک استعاره، یا یک موضع متافیزیکی است، اختلاف نظر وجود دارد.

قوانین کارما چیست

جدایی

کارما همچنین به یک اصل مفهومی اشاره دارد که از هند سرچشمه گرفته است، که اغلب به عنوان صورت توصیفی اصل کارما، و گاهی اوقات نظریه‌ی کارما یا قانون کارما شناخته می‌شود.

در چارچوب تئوری، کارما پیچیده است و تعریف آن دشوار است. مکاتب مختلف هندشناسی تعاریف متفاوتی را برای این مفهوم از متون باستانی هند استخراج می‌کنند.

تعریف آن‌ها ترکیبی از علیت است که ممکن است اخلاقی یا غیر وابسته‌ی به اخلاق باشد. اخلاقی شدن، یعنی اعمال خوب یا بد عواقبی دارد و تولد دوباره.

سایر هندشناسان در این تعریف مواردی را گنجانده‌اند که شرایط فعلی یک فرد را با اشاره به اعمال او در گذشته توضیح می‌دهد. این اعمال ممکن است اعمالی در زندگی کنونی یک فرد باشد، یا در برخی از مکاتب سنت‌های هندی، احتمالاً اعمالی در زندگی گذشته او باشد.

علاوه بر این، پیامدهای آن ممکن است دامن‌گیر زندگی فعلی یا زندگی آینده فرد شود. در واقع قانون کارما مستقل از هر خدایی یا هر فرآیند قضاوت الهی عمل می‌کند.

کارما و سیر علیت

خودکشی

موضوع مشترک نظریه‌های کارما، اصل علیت آن است؛ اینکه دلیل کارما چیست؟ این رابطه بین کارما و اصل علیت یک موتیف اصلی در تمام مکاتب اندیشه هندو و بودایی است. یکی از اولین پیوندهای کارما با علیت در بریهادارانیاکا اوپانیشاد هندوئیسم رخ می‌دهد. به عنوان مثال، در متون کهن آیین هندو بیان شده است که:

  • با هر کس همان‌طور که عمل کرده، رفتار خواهد شد.
  • اعمال خوب، جزای خوب خواهد داشت، اعمال بد، جزای بد.
  • با اعمال پاک پاک می‌شوید، با اعمال بد بد می‌شوید.
  • و در اینجا می گویند که یک شخص از خواسته‌ها تشکیل شده است،
  • و همان‌طور که میل او است، اراده او نیز چنین است.
  • و چنانکه اراده اوست، عمل او نیز چنین است.
  • و هر عملی که انجام دهد درو خواهد کرد.

نظریه کارما در ارتباط با علیت معتقد است: اعمال انجام شده یک فرد بر آن فرد و زندگی او تأثیر می‌گذارد، و نیات یک فرد بر آن فرد و زندگی او تأثیر می‌گذارد.

اعمال از روی بی‌علاقگی یا اعمال غیرعمدی، مانند حس علاقه‌مندی، اثر مثبت یا منفی کارمایی ندارد. برای مثال، در بودیسم، اعمالی که بدون قصد بد انجام می‌شوند، یا پدید می‌آیند، یا سرچشمه می‌گیرند، مانند طمع، در تأثیر کارمایی وجود ندارند یا از نظر تأثیر بر فرد خنثی تلقی می‌شوند.

یکی دیگر از ویژگی‌های علیت که در نظریه‌های کارمایی مشترک است، این است که اعمال مشابه به اثرات مشابه منجر می‌شوند. بنابراین، کارمای خوب تأثیر خوبی بر فرد بجای می‌گذارد، در حالی که کارمای بد تأثیر بد ایجاد می‌کند.

کارما

این اثر ممکن است مادی، اخلاقی یا عاطفی باشد، یعنی کارمای فرد هم بر شادی و هم بر ناراحتی فرد تأثیر می‌گذارد. اثر کارما نباید فوری باشد. تأثیر کارما می‌تواند در زندگی فعلی فرد بروز پیدا کند و در برخی از مکاتب به زندگی‌های آینده گسترش می‌یابد.

پیامد یا اثرات کارما را می‌توان به دو شکل توصیف کرد: فالا و سامسکارا. فالا (روشن: «میوه» یا «نتیجه») اثر مرئی یا نامرئی است که معمولاً فوری یا در زندگی جاری است.

در مقابل، سامسکارا به سانسکریت یک اثر نامرئی است که در درون فرد به دلیل کارما تولید می‌شود و فرد عامل را متحول می‌کند و بر توانایی او برای شاد یا ناخوش بودن در زندگی فعلی و آینده خود تأثیر می‌گذارد. نظریه‌ی کارما اغلب در زمینه سامسکارا ارائه می‌شود.

کارل پاتر (۱۹۶۴) و هارولد کوارد (۱۹۸۳) پیشنهاد می‌کنند که اصل کارمایی را می‌توان به عنوان یک اصل روانشناسی و عادت نیز درک کرد. کارما در وجود ما عادت‌هایی را خلق می‌کند (واسانا) و این عادت‌ها طبیعت انسان را می‌آفریند.

کارما همچنین ادراک ما از خود و جهان پیرامونمان را شکل می‌دهد و این ادراک بر چگونگی تجربه‌ی رویدادهای زندگی ما تأثیر می‌گذارد. هم عادت‌ها و هم ادراک از خود بر روند زندگی فرد تأثیر می‌گذارد.

ترک عادت‌های بد آسان نیست: به تلاش کارمایی آگاهانه نیاز دارد. بنابراین، روان و عادت، به گفته پاتر و کوارد، کارما را به علیت در ادبیات هند باستان پیوند می‌دهند. ایده‌ی کارما را می‌توان با مفهوم «شخصیت» یک شخص مقایسه کرد، زیرا هر دو شامل ارزیابی ما از یک شخص هستند و بر مبنای تفکر و عمل همیشگی آن شخص تعیین می‌شوند.

کارما و اخلاق‌مداری

خودکشی

دومین موضوع مشترک در نظریه‌های کارما، اخلاق‌مداری است. این مسأله با این فرض آغاز می‌شود که هر عملی نتیجه‌ای دارد که در این زندگی یا در زندگی آینده به ثمر می‌رسد؛ بنابراین، اعمال خوب اخلاقی پیامدهای مثبت خواهند داشت، در حالی که اعمال بد نتایج منفی به همراه خواهند داشت.

بدین ترتیب وضعیت فعلی یک فرد با ارجاع به اعمالی که در زمان حال یا زندگی قبلی او انجام شده است توضیح داده می‌شود. کارما به خودی خود «پاداش و مجازات» نیست، بلکه قانونی است که نتیجه را ایجاد می‌کند.

دارما و کارما چیست؟ ویلهلم هالبفاس (۱۹۹۸) خاطرنشان می‌کند که کارمای خوب به عنوان دارما در نظر گرفته می‌شود و به پونیا (شایستگی) منتهی می‌شود، در حالی که کارمای بد به عنوان آدارما در نظر گرفته می‌شود و به پَپ یا (بی ارزشی، گناه) منتهی می‌شود.

رایچنباخ (۱۹۸۸) معتقد است که نظریه‌های کارما یک نظریه اخلاقی هستند. این به این دلیل است که دانشمندان باستانی هند، قصد و عمل واقعی را به شایستگی با پاداش، زیان و مجازات مرتبط می‌دانند.

یک نظریه بدون مقدمات اخلاقی یک رابطه علی محض خواهد بود که در آن شایستگی و پاداش یا نقص و مجازات بدون توجه به قصد فرد یکسان خواهد بود. در اخلاق، نیات، نگرش‌ها و خواسته‌های فرد در ارزیابی عمل او اهمیت دارد. در جایی که نتیجه ناخواسته باشد، مسئولیت اخلاقی آن کمتر بر عهده‌ی کنشگر است، حتی اگر مسئولیت سببی بدون توجه به آن یکسان باشد.

یک نظریه کارما نه تنها عمل، بلکه نیات، نگرش و تمایلات کنشگر را قبل و در حین عمل نیز در نظر می‌گیرد. اما مفهوم کارما چیست؟ مفهوم کارما هر فرد را تشویق می‌کند تا به دنبال یک زندگی اخلاقی باشد و همچنین از یک زندگی غیراخلاقی اجتناب کند. بنابراین، معنا و اهمیت کارما به عنوان بلوک ساختمانی یک نظریه اخلاقی است.

تولد دوباره

فریاد کمک

سومین موضوع مشترک در بین نظریات کارما، این است که مفهوم کارما و تناسخ چیست؟ یا اینکه چرخه‌ی کارما چیست؟ تناسخ یا چرخه تولد دوباره (سَمصارا) است. تولد دوباره مفهومی اساسی از آیین هندو، بودیسم، جینیسم و سیکیسم است.

تولد دوباره، یا سمصارا، به این مفهوم اشاره دارد که همه اشکال زندگی از یک چرخه تناسخ عبور می‌کنند، یعنی مجموعه‌ای از تولدها و تولدهای مجدد. تولد دوباره و متعاقب آن زندگی ممکن است در قلمرو، شرایط یا شکل متفاوتی باشد. نظریه‌های کارما نشان می‌دهند که قلمرو، شرایط و شکل به کیفیت و کمیت کارما بستگی دارد.

در مکاتبی که به تولد دوباره اعتقاد دارند، روح هر موجود زنده پس از مرگ انتقال می‌یابد (بازیافت می‌شود) و تکانه‌های کارمایی را از زندگی تازه تکمیل شده، به زندگی و عمری دیگر از کارماها حمل می‌کند. این چرخه به طور نامحدود ادامه دارد، به جز کسانی که آگاهانه با رسیدن به موکشا این چرخه را می‌شکنند. کسانی که چرخه را می‌شکند به قلمرو خدایان می‌رسند، یعنی کسانی که به چرخه ادامه نمی‌دهند.

این مفهوم در ادبیات باستانی هند به شدت مورد بحث قرار گرفته است. با مکاتب مختلف ادیان هندی که ارتباط تولد دوباره را به عنوان داستانی ضروری یا ثانویه یا غیرضروری در نظر می‌گیرند.

هیریانا (۱۹۴۹) تولد دوباره را به عنوان نتیجه‌ی ضروری کارما پیشنهاد می‌کند؛ یاموناچاریا (۱۹۶۶) اظهار می‌دارد که کارما یک واقعیت است، در حالی که تناسخ یک فرضیه است و کریل (۱۹۸۶) پیشنهاد می‌کند که کارما یک مفهوم اساسی است و تولد دوباره مفهومی مشتق از آن است.

نظریه‌ی «کارما و تولد دوباره» سؤالات متعددی را مطرح می‌کند، مانند این که این که چرخه‌ی کارما چیست؟ چرخه در وهله‌ی اول چگونه، چه زمانی و چرا شروع شد؟ شایستگی نسبی کارمایی یک کارما در مقابل دیگری چیست و چرا و چه شواهدی دال بر تولد دوباره وجود دارد.

مکاتب مختلف هندوئیسم به این مشکلات پی بردند و درباره فرمول‌بندی‌های خود بحث کردند. برخی به نظریه‌هایی رسیدند که آن را از نظر درونی سازگار می‌دانستند در حالی که مکاتب دیگر آن را اصلاح کردند. چند مکتب در هندوئیسم مانند چارواکاس (یا لوکایاتا) نظریه‌ی «کارما و تولد دوباره» را به کلی کنار گذاشتند. مکاتب بودایی، چرخه‌ی کارما-تولد مجدد را جزء لاینفک نظریات خود در مورد جامعه‌شناسی می‌دانند.

کارما در مکتب هندوئیسم

از دست دادن یا ترس از دست دادن

مفهوم کارما در مکتب هندوئیسم در طی قرن‌ها توسعه و تکامل یافته است. نخستین اوپانیشادها با پرسش‌هایی درباره‌ی چگونگی و چرایی تولد انسان و آنچه پس از مرگ اتفاق می‌افتد آغاز شد. به عنوان پاسخ به دومین پرسش، نظریه‌های اولیه در این اسناد سانسکریت باستانی عبارت‌اند از آموزه‌ی پنج آتش، مسیر چرخه‌ای پدران و مسیر خدایان فراتر از چرخه.

طیق گفته این اسناد باستانی، کسانی که مناسک سطحی را انجام می‌دهند و به دنبال سود مادی هستند، راه پدران خود را طی می‌کنند و به زندگی دیگری بازمی گردند. کسانی که این‌ها را کنار می‌گذارند، به جنگل می‌روند و دانش معنوی را دنبال می‌کنند و ادعا می‌شود که به مسیر بالاتر خدایان صعود می‌کنند. این‌ها هستند که چرخه را می‌شکند و دوباره متولد نمی‌شوند. با ترکیب حماسه‌ها (مقدمه درام انسان عادی در هندوئیسم) ایده‌های علیت و عناصر اساسی نظریه‌ی کارما در داستان‌های عامیانه بازگو می‌شد. مثلاً:

همان‌طور که خود انسان می‌کارد، خودش هم درو می‌کند. هیچ‌کس وارث عمل خوب یا بد انسان دیگری نمی‌شود. میوه همان کیفیت عمل است.

مهابهاراتا

فصل ششم کتاب سیزدهم مهابهاراتا، با پرسش یودیشتیرا از بهشما آغاز می‌شود: «آیا مسیر زندگی یک فرد از قبل تعیین شده است، یا تلاش انسان می‌تواند زندگی فرد را شکل دهد؟» بهشما پاسخ می‌دهد که آینده هم تابعی از تلاش کنونی انسان است که از اراده آزاد ناشی می‌شود و هم اعمال گذشته انسان که شرایط را تعیین می‌کند.

بارها و بارها، فصول مهابهاراتا اصول کلیدی نظریه کارما را بیان می‌کنند. یعنی: قصد و عمل (کارما) عواقبی دارد؛ کارما باقی می‌ماند و ناپدید نمی‌شود. و تمام تجربیات مثبت یا منفی در زندگی مستلزم تلاش و نیت است. مثلاً:

  • خوشبختی به خاطر اعمال خوب است، رنج ناشی از اعمال بد،
  • با عمل، همه چیز به دست می‌آید، با بی عملی، از هیچ چیز لذت نمی‌بریم.
  • اگر عمل کسی ثمره نداشت، همه چیز فایده‌ای نخواهد داشت،
  • اگر دنیا فقط از روی سرنوشت کار می‌کرد، خنثی می‌شد.

کارما در مذهب بودیسم

استرس

کارما و کارمافالا مفاهیم اساسی در بودیسم هستند که توضیح می‌دهند که چگونه اعمال عمدی ما، ما را به تولد دوباره در سامسارا متصل می‌کند، در حالی که مسیر بودایی، همان‌طور که در مسیر هشتگانه نشان داده شده است، راه خروج از سامسارا را به ما نشان می‌دهد.

در سنت بودایی، کارما به اعمالی اطلاق می‌شود که با نیت انجام می‌شود. عملی که عمداً از طریق بدن، گفتار یا ذهن انجام می‌شود، که منجر به پیامدهایی در آینده می‌شود.

اینکه چگونه این اعمال عمدی منجر به تولد دوباره می‌شود، و اینکه چگونه ایده‌ی تولد دوباره باید با آموزه‌های ناپایداری و عدم خود سازگار شود، موضوع تحقیق فلسفی در سنت‌های بودایی است که البته چندین راه حل برای آن وجود دارد.

در واقع در بودیسم اولیه هیچ تئوری صریحی در مورد تولد دوباره و کارما ارائه نشده است و «آموزه کارما ممکن است افزونه‌ی الحاقی تصادفی با سوتریولوژی بودایی اولیه بوده باشد.»

در بودیسم اولیه، تولد دوباره به ولع یا نادانی نسبت داده می‌شود. در تعلیم بودا مسأله کارما کاملاً قطعی نیست، اما بر خلاف آموزش جین‌ها، عوامل محیطی را در خود جای داده است. این یک فرآیند سفت و سخت و مکانیکی نیست، بلکه یک فرآیند انعطاف پذیر، سیال و پویا است.

هیچ رابطه خطی مشخصی بین یک اقدام خاص و نتایج آن وجود ندارد. تأثیر کارمایی یک عمل صرفاً توسط خود عمل تعیین نمی‌شود، بلکه ماهیت شخصی که آن عمل را انجام می‌دهد و شرایطی که در آن انجام می‌شود نیز تعیین کننده هستند.

در حقیقت بودیسم نیچیرنبه ما می‌آموزد که دگرگونی و تغییر از طریق ایمان و عمل، کارمای نامطلوب را (علل منفی ایجاد شده در گذشته که منجر به نتایج منفی در حال و آینده می‌شود) به علل مثبت برای منافع در آینده تغییر می‌دهد.

هشت نوع کارما

خودکشی تصادفی

هشت نوع کارما وجود دارد که روح را به سَمسار (چرخه تولد و مرگ) متصل می‌کند:

۱. گیاناورنیا (کارمای مسدودکننده‌ی معرفت): مانند حجابی که جلوی دیده شدن چهره و ویژگی‌های آن را می‌گیرد، این کارما نیز مانع از شناخت روح از شیء و جزئیات آنشی می‌شود. این کارما روح را از درک کیفیت اساسی دانش خود باز می‌دارد. در غیاب آن، یک روح دانای کل است. پنج نوع فرعی گیانوارنیا کارما وجود دارد که از پنج نوع دانش جلوگیری می‌کند: ماتی گیان (دانش حسی)، شروت گیان (دانش بیانی)، آوادی گیان (روشن بینی)، مانا پاری گیان (تله پاتی) و کوال گیان (دانش مطلق).

۲. دارشاناورنیا (کارمای مسدودکننده‌ی ادراک): مانند دروازه بانی مانع از دیده شدن پادشاه می‌شود، این کارما مانع از درک یکشی و باعث پنهان کردن آن می‌شود. این کارما روح را از درک کیفیت اساسی ادراک خود باز می‌دارد. در غیاب آن، یک روح به طور کامل تمام مواد موجود در جهان را درک می‌کند. ۹ نوع فرعی از این کارما وجود دارد. چهار مورد از این‌ها مانع از چهار نوع ادراک می‌شود. ادراک بصری، ادراک غیر بصری، ادراک روشن بین و ادراک دانای کل. پنج نوع دیگر از اسارت دارشاناورنیا کارما باعث ایجاد پنج نوع خواب می‌شود که باعث کاهش هوشیاری می‌شود: خواب سبک، خواب عمیق، خواب آلودگی، خواب آلودگی شدید و در خواب راه رفتن.

۳. ودانیا (کارمای حس آور): مانند لیسیدن عسل از روی شمشیر طعم شیرین می‌دهد اما زبان را می‌برد، این کارما باعث لذت و درد روح می‌شود. سعادت روح دائماً با تجارب لذت و درد نفسانی بیرونی مختل می‌شود. در غیاب کارمای ودانیا، روح سعادت بدون مزاحمت را تجربه می‌کند. دو نوع فرعی از این کارما وجود دارد. مولد لذت و درد.

۴. مهنیا (کارمای توهم): مانند زنبوری که شیفته بوی گل می‌شود و جذب آن می‌شود، این کارما روح را به اشیایی که پسندیده می‌داند جذب می‌کند و در عین حال از اشیایی که نامطلوب می‌داند دفع می‌کند. این توهم را در روح ایجاد می‌کند که اشیاء خارجی می‌توانند بر آن تأثیر بگذارند. این کارما کیفیت اساسی شادی روح را مسدود می‌کند و روح را از یافتن شادی خالص در خود باز می‌دارد.

۵. آیو (کارمای تعیین‌کننده‌ی طول عمر): مانند یک زندانی که توسط زنجیر آهنین (در اطراف پاها، دست‌ها و غیره) به دام می افتد، این کارما روح را در یک زندگی خاص (یا تولد) گرفتار نگه می‌دارد.

۶. نعم (کارمای سازنده‌ی بدن): مانند نقاشی که تصاویر گوناگونی می‌آفریند و نامهای گوناگونی بر آن‌ها می‌گذارد، این کارما به روح‌ها انواع بدن‌ها را می‌دهد (که بر اساس صفات مختلف طبقه بندی می‌شوند). این کارمای نعم است که بدن موجود زنده را که روح باید وارد آن شود تعیین می‌کند.

۷. گوترا (کارمای تعیینکننده‌ی موقعیت): مانند سفالگری که گلدان‌های کوتاه و بلند می‌سازد، این کارما جایگاهی پست یا بلند (اجتماعی) به جسم و روح می‌بخشد. نابرابری‌های اجتماعی ایجاد می‌کند و در غیاب آن همه ارواح با هم برابرند. دو نوع فرعی گوترا کارما وجود دارد: مقام بالا و مقام پایین.

۸. آنتارای (کارمای ممانعت‌کننده از قدرت): مانند خزانه دار مانع از خرج کردن ثروت پادشاه می‌شود، این کارما روح را از استفاده از نیروی ذاتی خود برای اعمال خیریه، سود، لذت مکرر و قدرت اراده باز می‌دارد. مانع می‌شود و مانع از تجلی خاصیت ذاتی نفس یعنی قدرت نامحدود می‌شود. در غیاب آن، یک روح دارای قدرت بی نهایت است.

مباحث مرتبط

خودکشی و کارما

اراده‌ی آزاد و سرنوشت

یکی از مناقشات مهم با نظریه‌ی کا‌رما این است که آیا کا‌رما همیشه بر سرنوشت دلالت دارد یا خیر، و پیامدهای آن بر اراده آزاد چیست. از این مناقشه به عنوان مسئله عامل اخلاقی نیز یاد می‌شود؛ این مناقشه منحصر به آموزه‌ی کا‌رما نیست، بلکه به شکلی در ادیان توحیدی نیز دیده می‌شود.

مجادله‌ی اراده‌ی آزاد و اختیار را می‌توان در سه بخش بیان کرد:

۱- کسی که می‌کشد، تجاوز می‌کند یا هر عمل ناعادلانه‌ی دیگری را انجام می‌دهد، می‌تواند ادعا کند که تمام اعمال بدش محصول کارمای او بوده است: او فاقد اراده‌ی آزاد است، نمی‌تواند انتخاب کند، او عامل کارما است، و او صرفاً مجازات‌های لازم را برای قربانیان «شرور» خود به خاطر کارمای آن‌ها در زندگی‌های گذشته اعمال کرده است. آیا جنایات و اعمال ناعادلانه ناشی از اراده‌ی آزاد است یا به دلیل نیروهای کار‌ما؟

۲- آیا شخصی که دچار مرگ غیرطبیعی عزیزی می‌شود یا تجاوز به عنف یا هر عمل ناعادلانه‌ی دیگری، عامل اخلاقی را مسئول می‌داند و ضرر را بلاعوض می‌داند و در نتیجه عدالت طلب می‌کند؟ یا آیا باید خود را به خاطر کارمای بد در زندگی‌های گذشته سرزنش کرد و تصور کرد که رنج ناعادلانه سرنوشت او است؟

۳- آیا آموزه کارما انگیزه‌ی تربیت اخلاقی را تضعیف می‌کند؟ زیرا همه رنج‌ها مستحق و پیامد زندگی‌های گذشته است، چرا وقتی که ترازنامه کارما از زندگی‌های گذشته اعمال و رنج‌های فرد را تعیین می‌کند چیزی یاد بگیریم؟

توضیحات و پاسخ‌ها به مشکل مربوط به جبر و اختیار در مسأله‌ی فوق بر اساس مکتب هندوئیسم، بودیسم و جینیسم متفاوت است. مکاتب هندوئیسم، مانند یوگا و آدوایتا ودانتا، که بر زندگی کنونی بر پویایی باقیمانده کارما که در زندگی‌های گذشته حرکت می‌کند، تأکید کرده‌اند، اجازه‌ی آزادی را می‌دهند. استدلال آن‌ها و سایر مکاتب سه جانبه چنین است:

۱- نظریه کارما هم شامل عمل و هم قصد پشت آن عمل می‌شود. شخص نه تنها تحت تأثیر کارماهای گذشته قرار می‌گیرد، بلکه هر زمان که با قصد عمل می‌کند (خوب یا بد) کارمای جدیدی ایجاد می‌کند. اگر قصد و عمل را بتوان بدون تردید معقول اثبات کرد، کارمای جدید را می‌توان اثبات کرد و روند عدالت می‌تواند علیه این کارمای جدید ادامه یابد. فردی که دیگری را می‌کشد، تجاوز می‌کند یا هر عمل ناعادلانه دیگری را انجام می‌دهد، باید به عنوان عامل اخلاقی این کارمای جدید در نظر گرفته شود و محاکمه شود.

۲- اشکال زندگی نه تنها پیامد کارمای گذشته‌ی خود را دریافت می‌کنند و درو می‌کنند، بلکه با هم ابزاری برای شروع، ارزیابی، قضاوت، دادن و رساندن پیامد کارما به دیگران هستند.

۳- کارما نظریه‌ای است که برخی از بدی‌ها را توضیح می‌دهد، نه همه‌ی آن‌ها را (مثل: شر اخلاقی در مقابل شر طبیعی).

سایر مکاتب هندوئیسم و نیز بودیسم و جینیسم که چرخه تولدهای مجدد را محور اعتقادات خود می‌دانند و در آن‌ها کارما از زندگی‌های گذشته بر زمان حال فرد تأثیر می‌گذارد، معتقدند که هم اراده‌ی آزاد (کتانا) و هم کارما می‌توانند با هم وجود داشته باشند. با این حال، پاسخ آن‌ها همه‌ی علما را قانع نکرده است.

عدم شفافیت روانی

مواجهه‌ی انسان با مرگ و کارما

موضوع دیگر در مورد نظریه کارما این است که از نظر روانشناختی نامشخص است. یعنی اگر هیچ کس نمی‌تواند بداند که کارمایش در زندگی‌های قبلی چه بوده است، و اگر کارمای زندگی‌های گذشته بتواند آینده‌ی او را تعیین کند، آنگاه فرد از نظر روان‌شناختی هدفش مشخص نیست که چه کاری برای شکل دادن به آینده و به تعادل رساندن کارمایش باید انجام دهد.

قابلیت انتقال

برخی از مکاتب و ادیان آسیایی، به ویژه بودیسم، انتقال شایستگی و ضعف کارما را از فردی به فرد دیگر مجاز می‌دانند. این انتقال، مبادله کیفیت غیر فیزیکی است، درست مانند مبادله‌ی کالاهای فیزیکی بین دو انسان.

عمل انتقال کارما، یا حتی امکان آن، بحث‌برانگیز است. انتقال کارما سوالاتی مشابه سوالاتی را ایجاد می‌کند که با کفاره جانشینی و مجازات جانشینی همراه است.

این کار پایه‌های اخلاقی کارما را نابود می‌کند و علیت و اخلاقی شدن در نظریه‌ی کارما را از عامل اخلاقی آن جدا می‌کند. طرفداران برخی از مکاتب بودایی پیشنهاد می‌کنند که مفهوم انتقال شایستگی کارما، بخشش مذهبی را تشویق می‌کند، و چنین انتقال‌هایی مکانیزمی برای انتقال کارمای بد (یعنی بدی) از فردی به فرد دیگر نیست.

در هندوئیسم، مناسک سرادا در طول تشییع جنازه توسط چند محقق به عنوان مراسم انتقال شایستگی کارما نام‌گذاری شده است، ادعایی که توسط دیگران مورد مناقشه قرار گرفته است. مکاتب دیگر در هندوئیسم، مانند فلسفه یوگا و آدوایتا ودانتیک، و جینیسم معتقدند که کارما را نمی‌توان منتقل کرد.

مفاهیم مشابه کارما

مردن و کارما

فرهنگ غربی، متأثر از مسیحیت، مفهومی شبیه به کارما دارد، همان‌طور که در عبارت «از هر دست بدهی، از همان دست می‌گیری» نشان داده شده است.

مسیحیت

مری جو می‌دو معتقد است که کارما شبیه به «مفهوم مسیحی گناه و تأثیرات آن» است. در آموزه‌های مسیحیت همچنین آمده آنچه که می‌کارید درو می‌کنید (غلاطیان ۶: ۷) و هرکه با شمشیر زندگی می‌کند، با شمشیر می‌میرد (متی ۲۶:۵۲).

با این حال، اکثر محققان مفهوم آخرین داوری را متفاوت از کارما می‌دانند، و کارما را به عنوان یک فرآیند مداوم که هر روز در زندگی فرد رخ می‌دهد، می‌دانند، در حالی که آخرین داوری، در مقابل، مروری یک بار در پایان زندگی است.

یهودیت

مفهومی در یهودیت وجود دارد که در عبری (midah k’neged midah) نامیده می‌شود که اغلب به عنوان «اندازه‌گیری برای اندازه‌گیری» ترجمه می‌شود. این مفهوم نه چندان در مسائل حقوقی، بلکه بیشتر در مورد مجازات الهی برای اعمال یک شخص به کار می‌رود. دیوید ولپ این مفهوم را با کارما مقایسه کرده است.

تئوسوفی، روح گرایی، عصر جدید

مرگ و کارما

ایده‌ی کارما در دنیای غرب از طریق فعالیت‌های انجمن تئوسوفی رایج شد. در این مفهوم، کارما پیش درآمد قانون بازگشت نوپایگان یا قانون سه گانه بود، این ایده که اثرات مفید یا مضری که فرد بر جهان دارد به خود او باز خواهد گشت. به صورت محاوره‌ای این را می‌توان به این صورت خلاصه کرد: «هر چه کنی به خود کنی».

تئوسوفیست‌ها معتقدند که کارما چیزی نیست جز قانون علت و معلول که در قلمرو زندگی انسان عمل می‌کند و بین فرد و سایر افرادی که افکار، عواطف و اعمالش بر آن‌ها تأثیر گذاشته است، تعدیل ایجاد می‌کند.

این مطلب فقط جنبه‌ی آموزش و اطلاع‌رسانی دارد. پیش از استفاده از توصیه‌های این مطلب حتما با یک کارشناس مشورت کنید. برای اطلاعات بیشتر بیانیه‌ی رفع مسؤولیت دیجی‌کالا مگ را بخوانید.

منابع: Britannica, Live Science, Isha, Tzu Chi Foundation, Wikipedia, World History

برچسب‌ها :
دیدگاه شما

loading...
بازدیدهای اخیر
بر اساس بازدیدهای اخیر شما
تاریخچه بازدیدها
مشاهده همه